أُوْلَئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَی أَبْصَارَهُمْ
اینان کسانی اند که خدا از رحمت خود دورشان کرده و در نتیجه آنان را کر ساخته و چشمانشان را کور نموده است.
1- عناصر بیماردلِ روی گردان از جهاد و دستورات الهی، مورد نفرین خداوند
رأیت الذین فی قلوبهم مرض ... فهل عسیتم إن تولّیتم ... أولـئک الذین لعنهم اللّه
برداشت یاد شده بنابر این نکته است که مشارالیه «أولـئک»، کسانی باشند که «تولّیتم» خطاب به آنان است و «تولّی» به معنای روی گردانی از جهاد و یا مجموعه فرمان های حق باشد.
2- فسادگری در زمین و گسستن از خویشاوندان، موجب خشم و نفرین الهی
تفسدوا فی الأرض و تقطّعوا أرحامکم . أولـئک الذین لعنهم اللّه
3- جواز لعن و نفرین حق گریزانِ فسادانگیز و فاقد عواطف انسانی
أولـئک الذین لعنهم اللّه
اعلام خداوند به ملعون بودن حق گریزان، نشانگر آن است که لعن آن گروه، مورد رضای الهی و هماهنگ با اراده او است.
4- والیان و حاکمان فسادگر و بی عاطفه، مورد نفرین الهی
إن تولّیتم أن تفسدوا فی الأرض ... أولـئک الذین لعنهم اللّه
برداشت بالا بنابراین نکته است که «أولـئک» اشاره باشد به همه متولیان امر که فسادگر و قطع کننده رحم اند و گروهی از آنان در آیه قبل، مخاطب «إن تولّیتم أن تفسدوا...» قرار گرفته اند.
5- جواز لعن و نفرینِ حاکمان فسادگر و فاقد عاطفه انسانی
إن تولّیتم ... أولـئک الذین لعنهم اللّه
برداشت یاد شده بنابراین نکته است که مشارالیه «أولـئک» ـ به قرینه آیه قبل «إن تولّیتم» ـ کسانی باشند که در صورت رسیدن به حکومت، فسادگر و قاطع رحم اند در این صورت از فعل الهی، جواز لعن آن گروه استفاده می شود.
6- بیماردلان گریزان از جهاد و فسادانگیز و قطع کننده رحم، مردمی کر و کور در برابر حق
أولـئک الذین ... فأصمّهم و أعمی أبصـرهم
7- گرفتار آمدن به لعن الهی، عامل محرومیت انسان از حق شنوی و بینش صحیح
لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمی أبصـرهم
8- بیماردلانِ منافق، ناتوان از درک خیر واقعی خویش و پیمودن راه صدق و جهاد
فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم ... أولـئک ... فأصمّهم و أعمی أبصـرهم
با توجه به ارتباط آیات، ممکن است به میان آوردن «أصمّ» و «أعمی» ـ در پی «فلو صدقوا اللّه لکان خیراً لهم» ـ بیانگر این معنا باشد که صداقت با خدا و دستورات او، تضمین گر منافع آدمی است; اما افسوس که بیماردلان در نتیجه کوری باطنی عاجز از درک مصالح آن اند.
9- ابتلای انسان به لعن الهی و حق نشنوی، معلول عملکرد خود او است.
فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم ... أولـئک الذین لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمی أبصـرهم
هر چند فعل های «أصمّ» و «أعمی» به خداوند نسبت داده شده، امااین مستلزم جبر نیست; زیرا انسان در ابتدا کر و کور نمی شود; بلکه در پی یک سلسله اعمال منافقانه، محکوم به لعن و نفرین الهی می گردد.
10- انسان حق گریز، فاقد ارزش های انسانی و خاصیت واقعی حیات
أولـئک الذین ... فأصمّهم و أعمی أبصـرهم
کسانی که در نتیجه بیماردلی مشارالیه «أولـئک...» قرار گرفته اند به ظاهر گوش و چشم دارند اما خداوند در حقیقت این ابزار را برای آنان زاید و بی خاصیت قلمداد کرده است زیرا بهره نجستن از امکانات، چونان محرومیت از آن است.
11- اراده و تدبیر الهی، حاکم بر تأثیرها و تأثّرهای طبیعی روح و اندیشه بشر*
فأصمّهم و أعمی أبصـرهم
انسانِ بیماردل، در نتیجه عملکرد نادرست خویش، مورد لعن الهی قرار می گیرد و از دریافت حقایق معنوی و انسانی کر و کور می شود. این روند، به ظاهر طبیعی می نماید و در مقوله دانش روان شناسی قابل تحلیل است; با این حال خداوند کر و کوری آنان را به خود نسبت می دهد و این نیست مگر به خاطر این که تأثیرها و تأثرهای طبیعی نیز، به جعل و اراده اویند.
افسادفی الأرض
آثار افسادفی الأرض 2
انسانیت
فاقدان انسانیت 10
بیماردلان
حق ناپذیری بیماردلان 6; عجز بیماردلان 8; کری بیماردلان 6; کوری بیماردلان 6; لعن بر بیماردلان 1
بینش
موانع بینش صحیح 7
جهاد
حق ناپذیری تارکان جهاد 6; عجز از جهاد 8; کری تارکان جهاد 6; کوری تارکان جهاد 6; لعن بر تارکان جهاد1
حاکمان
لعن بر حاکمان مفسد 4، 5
حق
آثار حق ناپذیران 10; بی ارزشی حق ناپذیران 10; زمینه حق ناپذیری 9; لعن بر حق ناپذیران 3; موانع حق شنوایی 7; نفرین بر حق ناپذیران 3
خدا
آثار لعن خدا 7; حاکمیت اراده خدا 11; حاکمیت تدبیر خدا 11; زمینه غضب خدا 2; زمینه لعن خدا 9; زمینه نفرین خدا 2
خیر
عجز از درک خیر 8
شخصیت
آسیب شناسی شخصیت 10
صداقت
عجز از صداقت 8
عمل
آثار عمل 9
فکر
عوامل مؤثر در فکر 11
قاطع رحم
لعن بر قاطع رحم 3; نفرین بر قاطع رحم 3
قطع رحم
آثار قطع رحم 2
لعن
احکام لعن 3، 5; مشمولان لعن خدا 1، 4
مفسدان
حق ناپذیری مفسدان 6; کری مفسدان 6; کوری مفسدان 6; لعن بر مفسدان 3; نفرین بر مفسدان 3
منافقان
عجز منافقان 8