قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاء وَلَکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُورًا
می گویند: عجبا! برای ما سزاوار نبود که در برابر تو پیروانی [برای پرستش خود ]برگیریم; ولی تو اینان و پدرانشان را کامیاب کردی تا این که یاد تو را فراموش کردند و قومی هلاکت زده شدند.
1 ـ اعتراف معبودهای مشرکان به روز رستاخیز و در پیشگاه خداوند، به منزه بودن او از داشتن هر گونه شریک
و یوم یحشرهم و ما یعبدون من دون اللّه ... قالوا سبحـنک
2 ـ تسبیح و تنزیه خدا، از آداب سخن گفتن با او
قالوا سبحـنک
3 ـ معبودهای مشرکان در روز رستاخیز، اظهار می دارند که حقِ برگرفتن سرپرستانی جز خدا را نداشته و سزاوار این کار نبوده اند.
قالوا سبحـنک ما کان ینبغی لنا أن نتّخذ من دونک من أولیاء
«أولیاء» می تواند از «وَلایت» (به فتح «واو») به معنای سرپرست باشد و هم می تواند از وِلایت (به کسر «واو») به معنای «نصرت» باشد. برداشت یاد شده مبتنی بر معنای اول است.
4 ـ معبودهای مشرکان در قیامت، خود را از داشتن هر گونه نقشی در گمراهی مشرکان، تبرئه کرده و آن را تکذیب خواهند کرد.
ءأنتم أضللتم عبادی ... قالوا سبحـنک ما کان ینبغی لنا أن نتّخذ من دونک من أولیاء
5 ـ اظهار شگفتی و اعلام انزجار معبوهای مشرکان در قیامت، از معبود قرار گرفتن خودشان از سوی مشرکان و یا نقش داشتن آنان در گمراهی دیگران
فیقول ءأنتم أضللتم عبادی هولاء ... قالوا سبحـنک
جمله «سبحانک» و یا «سبحان اللّه» در دو مورد به کار می رود: 1ـ آن گاه که سخن شگفت آوری شنیده شود و شنونده بخواهد اظهار شگفتی کند. 2ـ آن گاه که سخنی بسیار زشت و ناروایی شنیده شود و شنونده بخواهد از آن اعلان برائت و اظهار انزجار کند و واکنش منفی از خود نشان دهد (برگرفته از لسان العرب).
6 ـ معبودهای مشرکان در پاسخ به سؤال خداوند در قیامت، عامل انحراف و گمراهی مشرکان را، برخورداری آنان و پدرانشان از رفاه بسیار و از یاد بردن خدا خواهند دانست.
و لـکن متّعتهم و ءاباءهم حتّی نسوا الذکر
«لـکن» ـ که در استدراک به کار می رود ـ در آیه شریفه برای رد این اتهام است که معبودها در گمراهی مشرکان مؤثر بودند و نیز برای بیان علت های واقعی این انحراف است که در این آیه، به دو عامل اشاره شده است: 1ـ رفاه (که موجب فراموشی خدا است) (متّعتهم...الذکر). 2- رفتار هلاکت بار آنان ( و کانوا قوماً بوراً).
7 ـ برخورداری خانواده از رفاه بسیار، زمینه ساز انحراف عقیدتی ـ رفتاری فرزندان
و لـکن متّعتهم و ءاباءهم حتّی نسوا الذکر
8 ـ رفاه بسیار، زمینه ساز از یاد بردن خدا و غفلت از تعالیم قرآن
و لـکن متّعتهم و ءاباءهم حتّی نسوا الذکر
مقصود از «الذکر» در آیه شریفه، هم می تواند یاد خدا باشد و هم قرآن; زیرا «ذکر» یکی از نام های قرآن است.
9 ـ تمامی امکانات زندگی دنیایی انسان، داده های خداوند است.
و لـکن متّعتهم و ءاباءهم
برداشت فوق، از آن جا است که برخورداری انسان ها از امکانات زندگی، به خدا نسبت داده شده است.
10 ـ معبودهای مشرکان در روز رستاخیز، عامل انحراف مشرکان را، کردار و رفتار هلاکت بار خود آنان معرفی خواهند کرد.
و لـکن ... و کانوا قومًا بورًا
«بور» یا جمع «بائر» (به معنای هالک) و یا مصدر (به معنای هلاک) است. در صورت دوم، صفت بودن آن برای «قوماً»، از باب مبالغه خواهد بود.
11 ـ گمراهان ( مشرکان و...)، خود عامل اصلی گمراهی خویش اند.
أم هم ضلّوا السبیل ... و لـکن متّعتهم و ءاباءهم حتّی نسوا الذکر و کانوا قومًا بورًا
12 ـ جامعه بی خبر از تعالیم دینی و از یادبرنده خدا، در معرض هلاکت و محکوم به نابودی است.
حتّی نسوا الذکر و کانوا قومًا بورًا
برداشت فوق، از تقدم جمله «حتّی نسوا الذکر» بر «کانوا قوماً بوراً» و ارتباط میان آن دو، استفاده شده است.
13 ـ رفتار و کردار خود انسان ها، تعیین کننده سرنوشت آنان در قیامت
ءأنتم أضللتم ... أم هم ضلّوا السبیل ... و لـکن متّعتهم و ءاباءهم حتّی نسوا الذکر و کانوا قومًا بورًا
14 ـ شمول و فراگیری نعمت و روزی خداوند در دنیا برای همه انسان ها، حتی مشرکان و کافران
متّعتهم و ءاباءهم حتّی نسوا الذکر و کانوا قومًا بورًا
اقرار
اقرار به توحید 1
امکانات مادی
منشأ امکانات مادی 9
تسبیح
تسبیح خدا 1، 2
جامعه
آسیب شناسی اجتماعی 12 ; عوامل انحطاط جامعه 12
خدا
آداب گفتگو با خدا 2; عطایای خدا 9; ویژگیهای نعمتهای خدا 14
رفاه
آثار رفاه 7، 8
سرنوشت
عوامل مؤثر در سرنوشت 13
عقیده
زمینه انحراف عقیدتی 7
عمل
آثار اخروی عمل 13
غفلت
آثار اجتماعی غفلت از خدا 12; زمینه غفلت از خدا 8; زمینه غفلت از قرآن 8; غفلت از خدا 6
فرزند
زمینه گمراهی فرزند 7
مشرکان
آثار رفاه مشرکان 6; آثار عمل مشرکان 10; آثار غفلت مشرکان 6; رفاه نیاکان مشرکان 6 ; عوامل گمراهی مشرکان 4، 5، 6، 10، 11
معبودان باطل
اقرار معبودان باطل 1، 3; پرسش از معبودان باطل 6; تبرّی معبودان باطل 4، 5; معبودان باطل در قیامت 1، 3، 4، 5
نعمت
عمومیت نعمت های دنیوی 14; مشمولان نعمت 14
ولایت
رد ولایت غیرخدا 3