تفسیر آیات قرآن کریم – سوره زمر – آیه 42– کتاب تفسیر راهنما – تالیف آیت الله هاشمی رفسنجانی
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
خدا است که جان مردم را هنگام مرگشان می گیرد، و [جان] آنان را که نمرده اند، نیز در خوابشان [می گیرد]; پس جان کسانی را که مرگ را بر آنان حتم کرده است نگه می دارد و جان های دیگر را تا مدّتی معیّن [که عمرشان باقی است] باز می فرستد، همانا در این امر برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی بزرگ [از قدرت خدا] وجود دارد.
1 - خداوند، جان ستان انسان ها به هنگام مرگ
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها
2 - تنها خداوند جان ستان حقیقی انسان ها است و عوامل دیگر (چون عزرائیل) واسطه و مأمور او هستند.
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها
تقدم اسم جلاله (اللّه) بر خبر فعلی مقید، تخصیص مضمون خبر است. بنابراین اختصاص جان ستاندن به خداوند ـ در حالی که در آیات دیگر این عمل به فرشته مخصوص (ملک الموت) نسبت داده شده ـ گویای حقیقت بالا است.
3 - روحِ انسان تمام حقیقت او است.
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها
«توفّی» (مصدر «یتوفّی») به معنای دریافت تام و کامل شیء است و آنچه از انسان به وقت مرگ دریافت می شود، روح او است نه جسم وی. با توجه به این معنا دو حقیقت روشن می شود: 1ـ حقیقت انسان به روح او است که در دنیا و آخرت باقی و جاودانه است. 2ـ انسان از دو عنصر جسم و روح تشکیل یافته که به هنگام مرگ از هم جدا می شوند.
4 - مرگ، دریافت کامل حقیقت آدمی است.
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها
5 - جسم و روح آدمی، دو حقیقت بوده و به هنگام مرگ از هم جدا می شوند.
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها
6 - جدا شدن روح از بدن به هنگام خواب
و الّتی لم تمت فی منامها
در برداشت یاد شده «و الّتی» عطف بر «الأنفس» دانسته شده است; یعنی، «یتوفّی نفس الّتی لم تمت فی منامها; خدا دریافت می کند روح کسی که نمرده و در حال خواب است».
7 - خواب، پدیده ای شبیه به مرگ
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها و الّتی لم تمت فی منامها
کاربرد «توفّی» در مورد خواب انسان، به مانند کاربرد آن در مورد مرگ او، ناظر به شباهت مرگ و خواب می باشد.
8 - بقای روح آدمی در عالم پس از مرگ
فیمسک الّتی قضی علیها الموت
9 - بازگشت روح به بدن، پس از مرگ در دنیا ممکن نیست.
فیمسک الّتی قضی علیها الموت
برداشت یاد شده با توجه به معنای امساک است که به معنای چنگ زدن به چیزی و حفظ آن می باشد.
10 - مرگ، قضا و حکم صادره از سوی خداوند و سرنوشتی محتوم
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها ... فیمسک الّتی قضی علیها الموت
11 - بازگشت روح به بدن، هنگام بیدار شدن از خواب
و یرسل الأُخری إلی أجل
12 - حیات و عمر آدمی در دنیا، محدود و دارای مدت معین و مشخص
و یرسل الأُخری إلی أجل
کاربرد واژه «أجل» در مورد انسان، به معنای مدت تعیین شده برای حیات انسان است (مفردات راغب).
13 - «زندگی و مرگ» و «خواب و بیداری» انسان ها، تحت تدبیر خداوند قرار دارد.
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها و الّتی لم تمت فی منامها ... و یرسل الأُخری إلی أجل مسمًّی
14 - حقیقت خواب، خروج روح از بدن و حقیقت بیداری بازگشت آن به بدن است.
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها و الّتی لم تمت فی منامها ... و یرسل الأُخری إلی أجل مسمًّی
برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که خداوند می فرماید: جان انسان ها را در حال خواب دریافت می کنم و کسانی که مرگشان در آن حال مقدر شده باشد در همین حال می میرند و آن دسته که برایشان مقدر نشده باشد آن جان رها و آزاد می گردد تا اجلشان فرا رسد. پس روح انسان در حال خواب قبض می شود و این همان حقیقت خواب است و وقتی در حال بیداری به بدن بازمی گردد تا اجل فرا رسد، این همان حقیقت بیداری می باشد.
15 - «حیات و مرگ» و «خواب و بیداری»، در بردارنده آیات متعدد خداوند و جلوه های گوناگون قدرت او
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها ... فیمسک ... و یرسل الأُخری ... إنّ فی ذلک لأیـت
جمع آمدن «آیات» می رساند که آیه و نشانه بودن «حیات و مرگ» و «خواب و بیداری»، از جهات مختلف و گوناگون است.
16 - تنها متفکران و اندیشمندان، از توان لازم برای بهره مندی از معارف بلند قرآن برخوردارند.
اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها ... إنّ فی ذلک لأیـت لقوم یتفکّرون
17 - تفکر و اندیشه وسیله درک درست حقایق الهی
إنّ فی ذلک لأیـت لقوم یتفکّرون
18 ـ «عن أبی جعفر(ع) قال: ما من أحد ینام إلاّ عرجت نفسه إلی السماء و بقیت روحه فی بدنه و صار بینهما سبب کشعاع الشمس فإن أذن اللّه فی قبض الأرواح اجابت روح النفس و إذا اذن اللّه فی رد الروح أجابت النفس الروح و هو قوله سبحانه: «اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها و الّتی لم تمت فی منامها»;(1)
امام باقر(ع) فرمود: هیچ کس نیست که به خواب رود مگر این که نفس او به آسمان می رود و روح او در بدنش می ماند و ارتباطی مشابه خورشید و شعاعش بین نفس و روح باقی می ماند. پس اگر خداوند اجازه در قبض روح ها دهد، روح نفس را اجابت می کند [و مرگ حاصل می شود] و اگر خداوند اجازه دهد روح برگردد و (قبض نشود) نفس آن را پذیرفته و به او ملحق می شود و این سخن خداوند سبحان است که می فرماید: اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها».
19- «سئل الصادق(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ «اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها» ...فقال إنّ اللّه تبارک و تعالی جعل لملک الموت أعوناً من الملائکة یقبضون الأرواح... فتتوفّاهم الملائکة و یتوفّاهم ملک الموت من الملائکة مع ما یقبض هو و یتوفّاه اللّه عزّوجلّ من ملک الموت;(2)
از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ: «اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها» سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند ـ تبارک و تعالی ـ برای ملک الموت دستیارانی از ملائکه قرار داده که ارواح را قبض می کنند... پس آنها را ملائکه دریافت می کنند و ملک الموت ارواح را از ملائکه دریافت می کند و به همراه ارواحی که خودش قبض نموده، ضمیمه می نماید و خداوند از ملک الموت تمامی ارواح را دریافت می کند».
اجل:
اجل مسمی 12
انسان:
ابعاد انسان 5; اجل انسان 12; حقیقت انسان 3، 4; محدودیت عمر انسان 12
بدن:
حقیقت بدن 5
بیداری:
آثار بیداری 11; بیداری از آیات خدا 15; حقیقت بیداری 14، 18; منشأ بیداری 13; نقش بیداری 15
تشبیهات قرآن:
تشبیه به مرگ 7; تشبیه خواب 7
تفکر:
آثار تفکر 17
توحید:
توحید افعالی 2
حقایق:
ابزار درک حقایق 17
حیات:
حیات از آیات خدا 15; نقش حیات 15
خدا:
آثار اذن خدا 18; آثار تدبیر خدا 13; اختصاصات خدا 2; افعال خدا 1; مقدرات خدا 10; نشانه های قدرت خدا 15
خواب:
آثار خواب 6; حقیقت خواب 7، 14، 18; خواب از آیات خدا 15; منشأ خواب 13; نقش خواب 15
روایت: 18، 19
روح:
استحاله بازگشت روح 9; بازگشت روح 14، 18; بقای روح 8; حقیقت روح 5; زمینه بازگشت روح 11; قابض روح 1، 2; مفارقت روح 5، 6، 14، 18; نقش روح 3
زندگی:
منشأ زندگی 13
عزرائیل:
نقش عزرائیل 2، 19
علما:
علما و قرآن 16
قرآن:
استفاده از قرآن 16; تشبیهات قرآن 7
کارگزاران خدا : 2
متفکران:
متفکران و قرآن 16
مردگان:
احیای مردگان 9
مرگ:
آثار مرگ 4، 5; حتمیت مرگ 10; مرگ از آیات خدا 15; منشأ مرگ 1، 2، 13; نقش مرگ 15
ملائکه:
ملائکه مرگ 2، 19
پی نوشت ها:
1. مجمع البیان، ج 8، ص 781; نورالثقلین، ج 4، ص 487، ح 56.
2. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 82، ح 26; بحارالأنوار، ج 6، ص 144، ح 15.