وَالَّذی قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَّکُمَا أَتَعِدَانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِی وَهُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ
و آن کس که به پدر و مادرش گفته است: اُفّ بر شما! آیا به من وعده می دهید که [از قبر] بیرون آورده می شوم در حالی که پیش از من نسل ها در گذشتند [و کسی زنده نشد؟] در حالی که آن دو به خدا استغاثه می کنند [و می گویند:] وای برتو! ایمان بیاور همانا وعده خداوند حقّ است و او می گوید: این جز افسانه های پیشینیان نیست.
1- فرزندان گستاخ در برابر پدر و مادر، مورد نکوهش خداوند
و الذی قال لولدیه أُفّ لکما
لحن نکوهش آمیز این آیه و تهدید به عذاب و تعبیر (إنّهم کانوا خاسرین) در آیه بعد، گویای برداشت یاد شده است.
2- آزردن خاطر پدر و مادر، حتی با گفتن «اُف»، جرمی گران است.
و وصّینا الإنسن بولدیه إحسـنًا ... و الذی قال لولدیه أُفّ لکما ... إنّهم کانوا خـسرین
3- ناباوری نسبت به معاد و قیامت، از عوامل مهم بی تعهدی فرزند در قبال والدین*
و الذی قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننی أن أُخرج
رابطه دو بخش آیه («قال لوالدیه اُفّ» و «أتعداننی أن اُخرج») می تواند اشاره به این داشته باشد که میان گستاخی و بی تعهدی فرزند و عقیده کفرآلود وی به معاد، ارتباط و پیوستگی هست.
4- انبوهی مردگان نسل های پیشین و زنده نشدن آنان با گذشت عصرها، دلیل کافران بر انکار معاد و واقعیت نداشتن حیات دوباره انسان
أتعداننی أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلی
مفاد «و قد خلت القرون...» این است که: نسل های فراوانی پیش از من مرده اند و برای آنان معادی صورت نگرفته است; حال چگونه می توان باور کرد که برای من معادی باشد؟!.
5- انکار معاد از سوی کافران، متکی بر استبعاد و نه مستند به دلایل متقن
أتعداننی أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلی
آنچه در آیه به عنوان دلیل انکار معاد از قول فرد کافر، بیان شده، تنها پرسشی است آمیخته با انکار و استبعاد.
6- پندار و تصویر نادرست کافران، از مسأله معاد و چگونگی آن
أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلی
تعبیر «و قد خلت القرون من قبلی» ـ که به عنوان علت برای انکار معاد از سوی کافر مطرح شده ـ نشانگر آن است که معاد در پندار آنان، بازگشت به دنیا در زمانی است که هنوز نسل های بعد در زمین زندگی می کنند.
7- پدر و مادر با ایمان، با تمام وجود، نگران و دلواپس تربیت ایمانی فرزند خویش
و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن
تعبیر «یستغیثان» نگرانی عمیق و شدید والدین مؤمن را می رساند; زیرا استغاثه در مواردی صدق می کند که فریاد از جان برآید.
8- تلاش در جهت تربیت ایمانی فرزند، وظیفه مشترک پدر و مادر *
و هما یستغیثان اللّه
لحن آیه شریفه گرچه گزارشی است; اما حمایت خداوند از والدین و تقبیح عمل فرزند، به آن بُعد دستوری می دهد. ضمیر «هما» و فعل «یستغیثان» اشاره به آن دارد که پدر و مادر مؤمن، هر دو در راستای تربیت فرزند، باید تلاش کنند.
9- پدر و مادر با ایمان، در کنار استمداد از خداوند برای هدایت فرزند خویش، رهنمودهای لازم را به او ارائه می دهند.
و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن إنّ وعد اللّه حقّ
10- لزوم اهتمام پدر و مادر، به رشد معنوی فرزند خویش، همپای پرورش جسمانی وی
حملته أُمّه کرهًا ... حتّی إذا بلغ أشدّه ... و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن
در آیات پیشین، سخن از رنج مادر برای رشد جسمی فرزند بود و در این آیه سخن از تلاش پدر و مادر در گرایش دادن فرزند به ایمان است و چون خداوند هر دو را به عنوان ارزش یاد کرده، مطلب بالا استفاده می شود.
11- معاد و خروج مردگان از خاک، وعده حق و تخلف ناپذیر الهی
أتعداننی أن أُخرج ... إنّ وعد اللّه حقّ
12- مقام الوهیت خداوند، مقتضی تخلف ناپذیری وعده های او
إنّ وعد اللّه حقّ
تصریح به نام «اللّه» در بیان حقانیت معاد، در بردارنده این پیام است که امکان ندارد مقامی چون خداوند، وعده ای دهد که محقق نشود.
13- توجّه به وقوع حتمی وعده های الهی، بازدارنده انسان از لجاجت و حق ناپذیری *
ءامن إنّ وعد اللّه حقّ
«إنّ» بیانگر تعلیل است; یعنی، ایمان بیاور چون وعده خداوند حق است.
14- وعده الهی به معاد، اسطوره ای کهنه و بی اساس، در نگاه نسل کافر عصیانگر
و الذی قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننی أن أُخرج ... فیقول ما هـذا إلاّ أسـطیر الأوّلین
15- انسان بد رفتار با پدر و مادر و ناباور به وعده های الهی، فاقد رشد و کمال *
أُلـئک الذین نتقبّل ... و الذی قال لولدیه أُفّ ... ما هـذا إلاّ أسـطیر الأوّلین
با توجه به مقابله «والذی قال...» با «اُولـئک الذین نتقبّل...»، به دست می آید که بد رفتاران با والدین و ناباوران به دین، در حقیقت از رشد و خرد بی بهره اند.
16- اهانت به پدر و مادر، در شأن منکران معاد و نه معتقدان به حقانیت وعده های خداوند *
الذی قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننی أن أُخرج ... ما هـذا إلاّ أسـطیر الأوّلین
آیات پیشین، حاوی سفارش خداوند در زمینه احسان به والدین بود و در مقابل، در این آیه به دو صفت ناشایست اشاره شده است: 1ـ بی احترامی به والدین، 2ـ انکار معاد. از قرین آمدن این دو نکته می توان مطلب یاد شده را استفاده کرد.
17- منکران معاد، توجیه کنندگان کفر خویش، با روشنفکر مآبی و اتهام ارتجاع به دین
فیقول ما هـذا إلاّ أسـطیر الأوّلین
آیه بعد، گوینده «ماهـذا إلاّ...» را وعده به عذاب داده است. از این نکته استفاده می شود که نسبت دادن «أساطیر الأوّلین» به وعده های حق، نه از سر جهل و نادانی; بلکه به دلیل کفر و گستاخی بوده است و با این تعبیر، کافران توجیه گر کفر خویش بوده اند.
18- وعده ادیان الهی به معاد، وعده ای پیشینه دار و پرسابقه در تاریخ بشر
أتعداننی أن أُخرج ... فیقول ما هـذا إلاّ أسـطیر الأوّلین
تعبیر «الأولین»، نشان می دهد که مسأله معاد در میان جوامع بشری، از دیر زمان مطرح بوده است.
19- پیشینه داشتن اندیشه های دینی، زمینه ارتجاعی شمرده شدن آن از سوی کافران *
فیقول ما هـذا إلاّ أسـطیر الأوّلین
تعبیر «الأولین» نشانگر پرسابقه بودن عقیده به معاد در میان جوامع است و تعبیر «أساطیر»، اشاره به ارتجاعی بودن اندیشه معاد دارد. قرین آمدن این دو تعبیر، می تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
استمداد
استمداد از خدا 9
اقوام پیشین
مردگان اقوام پیشین 4
انحطاط
عوامل انحطاط 15
بعث
حتمیت بعث 11
حق
زمینه حق پذیری 13
خدا
آثار الوهیت خدا 12; حتمیت وعده های خدا 11; سرزنشهای خدا 1; منشأ حتمیت وعده های خدا 12; وعده های خدا 14
دین
تهمت ارتجاع به دین 17، 19
دینداری
تاریخ دینداری 19
ذکر
ذکر حتمیت وعده های خدا 13
شخصیت
آسیب شناسی شخصیت 15
فرزند
اهمیت تربیت فرزند 7، 8، 10; تربیت فرزند 9; سرزنش فرزند عصیانگر 1; عوامل عصیان فرزند 3
کافران
بینش غلط کافران 6; روش برخورد کافران 19; کافران و معاد 6
گناهان کبیره 2
لجاجت
موانع لجاجت 13
مؤمنان
روش برخورد مؤمنان 16
معاد
آثار تکذیب معاد 3، 15; ادعای روشنفکری مکذبان معاد 17; استبعاد معاد 5; بینش مکذبان معاد 14; بی منطقی تکذیب معاد 5 ; توجیه گری مکذبان معاد 17; تهمت افسانه به معاد 14; تهمتهای مکذبان معاد 17; حتمیت معاد 11; روش برخورد مکذبان معاد 16; شبهات معاد 4; معاد در ادیان آسمانی 18; وعده معاد 18
والدین
آثار بداخلاقی با والدین 15; استمداد والدین 9; اهانت به والدین 16; عوامل نگرانی والدین 7; گناه اذیت والدین 2; مسؤولیت والدین 8، 10; نقش والدین 9; هدایتگری والدین 9