وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبیلاً
و نزدیک زنا نشوید که آن کاری بسیار قبیح و راهی بد است.
1- زنا، ممنوع و حرام است.
و لاتقربوا الزنی
2- پرهیز از هرگونه زمینه ای که موجب کشیده شدن انسان به زنا شود، لازم و واجب است.
و لاتقربوا الزنی
اینکه خداوند، به جای «لاتزنوا» «(زنا نکنید) فرمود: «لاتقربوا الزنی» (به زنا نزدیک نشوید)، می تواند برای توجه دادن به این نکته باشد که نه تنها عمل زنا ممنوع است; بلکه باید از عملی که در نهایت منجر به ارتکاب آن می شود و از زمینه های گرایش به فحشاست، نیز پرهیز کرد.
3- لزوم اجتناب انسان از زمینه های ابتلا به فحشا و گناهان بسیار زشت و بد فرجام
و لاتقربوا الزنی إنه کان فـحشة و ساء سبیلاً
جمله «إنه کان فاحشة و ...» تعلیل برای نهی «لاتقربوا» است; یعنی، زنا چون فحشا و بد عاقبت است، لازم الاجتناب است، پس باید از فحشا و هر گناهی که عاقبت سوء دارد، پرهیز کرد.
4- زنا، عملی بس زشت و پلید و راهی بس ناشایست در ارضای غریزه جنسی
إنه کان فـحشة و ساء سبیلاً
«فاحشة» به سخن و رفتاری می گویند که زشتی آن بسیار است (مفردات راغب).
5- زنا، عملی شایع و رایج در میان اعراب جاهلی [پیش از اسلام]
و لاتقربوا الزنی إنه کان فـحشة و ساء سبیلاً
6- زشتی و پلیدی زنا، امری نهفته در وجدان همه انسانهای طول تاریخ
إنه کان فـحشة و ساء سبیلاً
جمله اسمیه «إنه کان فاحشة و ساء سبیلاً» دلالت بر ثبوت و استمرار دارد و در ضمن تعلیلی است برای نهی «لاتقربوا الزنی». افزودن این تعلیل، برای برانگیختن مردم و مخاطبان جهت عمل به «لاتقربوا» است. چنین امری هم، وقتی تأثیربخش خواهد بود که خود مردم بدی آن را بفهمند و اطلاق تعلیل، بد بودن آن را در نزد مردم می رساند.
7- عمل ناشایست زنا، دارای فرجامی بد و ناگوار برای فرد و جامعه
و ساء سبیلاً
از جمله «راههای بد» راهی است که منتهی الیه و فرجام آن، ناشایست باشد. بنابراین «ساء سبیلاً» می تواند مشعر به این معنا باشد که: زنا نه تنها خود فاحشه است; بلکه راهی است بد که فرجام و پیامد آن برای فرد و جامعه نیز، بد و ناپسند است.
8- نهیها و نبایدهای دین، مبتنی بر دفع مفاسد از انسانهاست.
إنه کان فـحشة و ساء سبیلاً
پرداختن به تبیین علل و مفاسد عمل مورد نهی، می تواند بیانگر این نکته باشد که: نبایدها و نهیهای خداوند تابع مفاسد است.
9- زشتی و قباحت زنا و بیراهه بودن آن در ارضای طبیعی غریزه جنسی، ملاک حرمت آن است.
و لاتقربوا الزنی إنه کان فـحشة و ساء سبیلاً
جمله «إنه کان فاحشة و ساء سبیلاً» به منزله تعلیل برای نهی است و می تواند مفید معنای یاد شده باشد.
10- تبیین پیامدهای سوء اعمال ناپسند، و جدایی نهی از آنها از روشهای هدایتی ـ تبلیغی قرآن
و لاتقربوا الزنی إنه کان فـحشة و ساء سبیلاً
11- «عن أبی جعفر(ع) قال: ... بعث الله محمداً و ... أنزل علیه فی سورة بنی اسرائیل بمکة ... و أنزل نهیاً عن أشیاء حذر علیها و لم یغلظ فیها و لم یتواعد علیها و قال:... «و لاتقربوا الزنا إنه کان فاحشة و ساء سبیلاً»... .;(1)
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود:... خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت و ... بر او آیاتی از سوره بنی اسرائیل را در مکه نازل فرمود ...[که در آن آیات]از چیزهایی که پرهیز از آنها لازم است; ولی در آن نهیها غلظت و شدت نشان نداده و بر ارتکاب موارد نهی وعید عذاب نداده است و فرمود: ... «و لاتقربوا الزنا إنه کان فاحشة و ساء سبیلاً»...».
12- «عن أبی جعفر(ع) فی قوله: «و لاتقربوا الزنا إنه کان فاحشة» یقول: معصیة و مقتاً فإن الله یمقته و یبغضه قال: «و ساء سبیلاً» و هو أشد الناس عذاباً و الزنا من أکبر الکبائر;(2)
از امام باقر(ع) در باره یخن خدا « و لاتقربوا الزنا إنه کان فاحشة» روایت شده است که فرمود: خدا می گوید:[زنا ]گناه و نفرت انگیز است; زیرا به شدت مورد تنفر و غضب الهی است [و درباره] «و ساء سبیلاً» فرمود: و زناکار عذابش از همه شدیدتر است و زنا از بزرگ ترین گناهان کبیره است».
احکام 1، 2:
فلسفه احکام 1، 2 8، 9
انحراف جنسی:
موارد انحراف جنسی 4، 9
انسان:
فطریات انسان 6
تبلیغ:
روش تبلیغ 10
جامعه:
آسیب شناسی اجتماعی 7
جاهلیت:
رسوم جاهلیت 5; زنا در جاهلیت 5
خدا:
نواهی خدا 11
دین:
تعالیم دین 8
روایت 11، 12:
زنا:
آثار زشتی زنا 9; اجتناب از مقدّمات زنا 2; احکام زنا 1، 2; حرمت زنا 1; زشتی زنا 4; زشتی زنا در تاریخ 6; زیان اجتماعی 7; زیان فردی زنا 7; فرجام شوم زنا 7; فطریّت زشتی زنا 6; فلسفه حرمت زنا 9; گناه زنا 12; نهی از زنا 11
عمل:
زیان عمل ناپسند 10; عمل ناپسند 7
غریزه جنسی:
ارضای غریزه جنسی 4
فحشا:
اهمیت اجتناب از فحشا 3
قرآن:
هدایتگری قرآن 10
گناه:
اهمیت اجتناب از گناه 3; اهمیت اجتناب از مقدمات گناه 3
گناهان کبیره 12:
محرمات 1:
ملاک محرمات 1 9
مفاسد:
اهمیت دفع مفاسد 8
واجبات 2:
هدایت:
روش هدایت 10
پی نوشت ها :
1. کافی، ج 2، ص 30، ح 1; بحارالأنوار، ج 66، ص 87، ح 30.
2. نورالثقلین، ج 3، ص 161، ح 188; بحارالأنوار، ج 76، ص 19، ح 5.