ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بهِ وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا
آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این نزد خدا عادلانه تر است و اگر نام پدرانشان را نمی دانید، آنان برادران شما در دین و موالی شما هستند و بر شما در آنچه به خطا انجام داده اید گناهی نیست; ولی در آنچه قلب هایتان تعمّد داشته است [مسؤولید] و خدا آمرزگار و رحیم است.
1 - هر فرزندی، باید به پدر خود نسبت داده شود و نه کس دیگر.
ادعوهم لأباءهم
2 - تبیین لزوم اسناد فرزند حقیقی به پدر، از جمله هدایت های خداوند به حقیقت و درستی است.
و اللّه یقول الحقّ و هو یهدی السبیل . ادعوهم لأباءهم
3 - نسبت دادن فرزند به پدرش ونه مرد دیگر، عادلانه ترین کلام در پیش گاه خداوند است.
ادعوهم لأباءهم هو أقسط عند اللّه
4 - باید قسط و عدالت، ملاک اظهار نظر و سخن گفتن باشد.
ادعوهم لأباءهم هو أقسط عند اللّه
5 - کار و نظر عادلانه، مطلوب خداوند است.
هو أقسط عند اللّه
6 - در صورت شناخته نبودن پدر کسی، روا نیست که او به عنوان فرزند کسی معرفی گردد.
ادعوهم لأباءهم ... فإن لم تعلموا ءاباءهم فإخونکم فی الدین
توصیه خداوند به مؤمنان، برای برادر دانستن کسانی که در میان آنان می زیند و پدران شان شناخته شده نیستند، حکایت از این دارد که مردم، حق ندارند به صرف ناشناخته بودن پدر کسی، او را به فرزندی کسی بخوانند.
7 - مؤمنان، با هم برادر دینی اند.
فإخونکم فی الدین
8 - در صورتی که انسان، پدر شخصی را نمی شناسد تا او را به پدرش منسوب کند، شایسته است که او را برادر دینی خود بنامد.
ادعوهم لأباءهم ... فإن لم تعلموا ءاباءهم فإخونکم فی الدین
9 - در صورتی که مؤمنی، برده آزاد شده باشد و پدرش برای دیگران ناشناخته باشد، شایسته است که بی جهت، او را به فرزندی کسی نسبت ندهند.
ادعوهم لأباءهم ... فإن لم تعلموا ءاباءهم ... و مولیکم
مراد از «مولی» در آیه، احتمال دارد که برده آزاد شده یک قومی باشد. از این برده آزاد شده، در اصطلاح مولای آن قوم یاد می کنند.
10 - در صورتی که کسی، برده آزاد شده بود و پدرش ناشناخته، شایسته است که به او، لقب «مولا» بدهند.
ادعوهم لأباءهم ... فإن لم تعلموا ءاباءهم ... و مولیکم
11 - مؤمنان، با هم، بر اساس دین، دوستی دارند
فإخونکم فی الدین و مولیکم
احتمال دارد منظور از «مولی» با توجه به ریشه لغوی آن، دوستی باشد. «موالیکم» عطف به «إخوانکم» است و قید «فی الدین» در «إخوانکم» می تواند برای «موالیکم» هم لحاظ شود.
12 - انتساب غیر عمدیِ شخصی به فرزندی کسی، گناهی ندارد.
و لیس علیکم جناح فیما أخطأتم به
13 - قصد و اراده، در جرم بودن و یا نبودن عملی، نقشی اساسی دارد.
و لیس علیکم جناح فیما أخطأتم به و لـکن ما تعمّدت قلوبکم
14 - نسبت دادن عمدی شخصی به فرزندی کسی، گناه و جرم است.
و لیس علیکم جناح فیما أخطأتم به و لـکن ما تعمّدت قلوبکم
خبر «لـکن» محذوف است و می تواند چیزی مانند «جناح» و «ذنب» باشد.
15 - قلب، دارای نقشی اساسی در تصمیم گیری انسان است.
و لـکن ما تعمّدت قلوبکم
16 - خداوند، همواره «غفور» (آمرزنده) و «رحیم» (مهربان) است.
و کان اللّه غفورًا رحیمًا
17 - گناه و جرم به حساب نیاوردن گناهِ خطایی، برخاسته از آمرزندگی و مهربانی خداوند است.
و لیس علیکم جناح فیما أخطأتم به ... و کان اللّه غفورًا رحیمًا
18 - غفران و آمرزندگی خداوند، آمیخته با مهربانی و شفقت او است.
و کان اللّه غفورًا رحیمًا
«رحیماً» در صورتی که صفت برای «غفوراً» باشد، بیان کننده نکته یاد شده است.
اراده
آثار اراده 13
اسماوصفات
رحیم 16; غفور 16
برادری
برادری دینی 7، 8
برده
برده آزاده ناشناخته 9، 10; لقب برده آزاده 10
تصمیم
منشأ تصمیم 15
جرم
اراده در جرم 13; جرم خطایی 17; عنصر معنوی جرم 13; موارد جرم 14
خدا
آثار آمرزشهای خدا 17; آثار رحمت خدا 17; رحمت خدا 18; مطلوب خدا 5; ویژگی آمرزشهای خدا 18; هدایتگری خدا 2
دوستی
ملاک دوستی 11
دین
نقش دین 11
سخن
سخن عادلانه 3، 5; ملاک حقانیت سخن 4
عدالت
ارزش عدالت 4
فرزند
احکام فرزند 1، 6; انتساب اشتباهی فرزند 12; انتساب فرزند به پدر 1، 2، 3; انتساب فرزندی 9، 14
فرزندخواندگی
احکام فرزندخواندگی 6، 9
قلب
نقش قلب 15
گناه
آمرزش گناه خطایی 17; موارد گناه 14
مؤمنان
برادری مؤمنان 7; دوستی مؤمنان 11
مولا
لقب مولا 10