وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُکُم مِّن کِتَابٍ وَحِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَی ذَلِکُمْ إِصْرِی قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَکُم مِّنَ الشَّاهِدینَ
و [یاد کن]وقتی را که خدا از پیامبران پیمان گرفت که هر کتاب و حکمتی به شما دادم سپس رسولی برایتان آمد که آنچه را با شماست تصدیق می کند حتماً به او ایمان می آورید و حتماً او را یاری می کنید. [خدا]گفت: آیا اقرار کردید و بر این [مطلب]عهد مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم، گفت: پس شاهد باشید، و من با شما از شاهدانم.
1 ـ پیمان الهی از پیامبران و پیروان آنان برای ایمان به پیامبر بعدی و یاری وی
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن ... ثم جاءکم رسول ... لتؤمننّ به و لتنصرنّه
«میثاق النبیّن»، می تواند میثاقی باشد که خدا از پیامبران گرفته و یا از مردم برای پیامبران گرفته است.
2 ـ احتجاج خداوند علیه اهل کتاب، با یادآوری میثاق الهی از انبیای گذشته درباره رسالت پیامبر (ص)
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن
بنابر این که «اذ» متعلّق به «اذکروا» باشد و اهل کتاب ـ به قرینه آیات گذشته ـ مخاطب آن باشند.
3 ـ کتاب و حکمت، عطیّه الهی به انبیا
لما اتیتکم من کتاب و حکمة
4 ـ پیامبر اکرم (ص)، مأمور یادآوری میثاق الهی از انبیای پیشین، مبنی بر لزوم ایمان به پیامبران بعدی
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن ... لتؤمننّ به
بنابراینکه «اذ»، متعلق به «اذکر» باشد.
5 ـ همه انبیا، دارای مسیر و هدفی واحد
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن ... لتؤمننّ به و لتنصرنّه
6 ـ وحدت امّتها در پرتو پیروی از پیامبر واحد، میثاق الهی از انبیا
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن ... لتؤمننّ به و لتنصرنّه
لزوم ایمان و تبعیّت از پیامبر بعدی، بیانگر آن است که در هر زمان، یک پیامبر محور بوده که بر اساس پیروی از او، امّتها، متّحد خواهند شد.
7 ـ انبیای گذشته، زمینه ساز بعثت رسولان آینده
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن ... ثمّ جاءکم رسول مصدّق لما معکم لتؤمننّ به
8 ـ میثاق الهی از انبیا، قبل از دادن کتاب و حکمت به آنها
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن لما اتیتکم من کتاب و حکمة
بنابراینکه «لما»، شرطیه باشد.
9 ـ ایمان به پیامبر اسلام (ص) و یاری کردن او، میثاقی الهی از انبیای گذشته و پیروان آنان
ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم
بنابراین که آیه، خطاب به اهل کتاب و مراد از «رسول»، پیامبر اکرم (ص) باشد.
10 ـ مسؤولیت متقابل پیامبران، در حمایت از یکدیگر
و اذ اخذ اللّه ... ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتؤمننّ به و لتنصرنّه
از توصیه پیامبران گذشته به ایمان به پیامبران بعدی، و تصدیق پیامبران بعدی نسبت به گذشتگان، استفاده می شود.
11 ـ پیامبر اکرم (ص)، تصدیق کننده انبیا و کتب الهی گذشته
ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم
بنابراینکه مراد از «رسول»، پیامبر اکرم (ص) باشد.
12 تصدیق کتب آسمانی و انبیای گذشته، شرطی برای صحت ادعای پیامبری
ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم
13 ـ مسؤولیت صاحبان کتاب و حکمت، در حمایت از پیامبر اکرم (ص)
لما اتیتکم من کتاب و حکمة ... لتؤمننّ به
از اینکه پیامبران به دلیل دارا بودن کتاب و حکمت، مأمور حمایت از پیامبر اسلام بودند، معلوم می شود هر کسی این خصوصیّت را ـ ولو با واسطه ـ داشته باشد مسؤول خواهد بود.
14 ـ ضرورت توأم بودن ایمان به مکتب و تلاش برای تحقق و عینیّت بخشیدن به آن
لتؤمننّ به و لتنصرنّه
15 ـ پذیرش آیین جدید و دست کشیدن از آیین قبلی، امری دشوار
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن ... و اخذتم علی ذلکم اصری
گرفتن پیمان مؤکد، حاکی از آن است که پیروان هر دینی نسبت به قبول دین جدید، سرسختی نشان می دادند و دست کشیدن از دین قبلی، دشوار بوده است.
16 ـ اعتراف انبیا و امتهای گذشته نسبت به میثاق الهی درباره ایمان و یاری کردن رسولان بعدی
قال ءاقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا
«ءاقررتم»، گرفتن اقرار از انبیاست و «اخذتم»، گرفتن میثاق از امّتهاست توسط پیامبران و «اقررنا»، اقرار همه انبیا و همه امّتهاست.
17 ـ دستور خداوند به پیامبران و امتهای آنان، به تحمل و ادای شهادت بر میثاق گرفته شده از آنان
قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین
جمله «فاشهدوا ... » می تواند هم دلالت بر تحمل شهادت کند و هم بر ادای شهادت.
18 ـ عظمت و بزرگی پیمان الهی، در مورد ایمان آوردن به انبیا و یاری کردن آنان
و اذ اخذ اللّه ... قال فاشهدوا
گرفتن پیمان و سپس دستور به تحمل و ادای شهادت بر آن، گواه عظمت آن است.
19 ـ خداوند و انبیا، گواهان بر میثاق الهی در مورد ایمان آوردن به انبیا و یاری کردن آنان
و انا معکم من الشاهدین
20 ـ به گواه گرفتن انبیا بر حقانیّت پیامبر اکرم (ص) از سوی خداوند، و گواهی خداوند همراه آنان بر این حقانیّت
ثم جاءکم رسول ... قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین
بنابراینکه مراد از «رسول»، پیامبر اکرم (ص) باشد.
21 ـ بشارت پیامبران گذشته، نسبت به پیامبران آینده
و اخذتم علی ذلکم اصری
«اصر»، به معنای عهد است و گرفتن عهد الهی از مردم برای ایمان و یاری پیامبران آینده، خود بشارت به آمدن آنان است.
22 ـ پیامبران موظّفند مردم را در جریان میثاق اکید الهی از آنان، در مورد ایمان به انبیا و نصرت آنان، بگذارند.
و اخذتم علی ذلکم اصری ... فاشهدوا و انا معکم من الشّاهدین
بنابراینکه «فاشهدوا»، یعنی شهادت دهید در برابر امّتهای خود.
23 ـ پیامبر اسلام (ص)، تصدیق کننده انبیا و کتب آسمانی پیش از خود
ثمّ جاءکم رسول مصدّق لما معکم
امام صادق (ع): ... «ثمّ جاءکم رسول مصدّق لما معکم»، یعنی رسول اللّه (ص).(1)
24 ـ پیامبران الهی متعهد به معرفی پیامبر اسلام (ص) و بعثت و اوصاف او و فرمان به تصدیق آن حضرت
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن
امیرالمؤمنین (ع): انّ اللّه تعالی أخذ المیثاق علی الانبیاء قبل نبیّنا ان یخبروا اممهم بمبعثه و نعمته و یبشروهم به و یأمروهم بتصدیقه.(2)
25 ـ پیمان الهی از امّتهای انبیای گذشته به تصدیق پیامبرشان و عمل به تعالیم آنان
و اذ اخذ اللّه میثاق النّبیّن
امام صادق (ع): تقدیره و اذ اخذ اللّه میثاق امم النّبیّن بتصدیق کل امّة نبیّها و العمل بما جاءهم به.(3)
احتجاج: 2
ادیان:
هماهنگی ادیان 5
امت واحده: 6
انبیا: 1، 4، 6، 8، 9، 11، 12، 16، 18، 22، 23، 24
انبیای سلف 7، 21; بشارت انبیا 21 ; تتابع انبیا 7 ; تعالیم انبیا 25 ; حکمت انبیا 3، 8 ; دعوت انبیا 22 ; گواهی انبیا 19، 20 ; مسؤولیت انبیا 10، 11، 17، 22
اهل کتاب: 2
ایمان:
ایمان به انبیا 12، 16، 18، 19، 22، 25 ; ایمان به دین 15 ; ایمان به کتب آسمانی 12 ; ایمان به محمّد (ص) 9، 24 ; ایمان به نبوت 1، 4، 9، 19
خدا:
اوامر خدا 17 ; عطایای خدا 3 ; عهد خدا 1، 2، 4، 6، 8، 9، 17، 18، 19، 22 ; گواهی خدا 19
دین:
دین و عینیت 14
روایت: 23، 24، 25
علما:
مسؤولیت علما 13
عهد:
عهد با انبیا 1، 4، 6، 8، 9، 16، 17
کتب آسمانی: 3، 8، 11، 12، 23، 24
محمّد (ص):
حقانیت محمّد (ص) 20 ; حمایت از محمّد (ص) 13 ; مسؤولیت محمّد (ص) 2، 4 ; محمّد (ص) و انبیا 9، 11، 23، 24 ; محمّد (ص) و اهل کتاب 2 ; محمّد (ص) و کتب آسمانی 11، 23
نبوت: 1، 4، 9، 19
دلایل نبوت 12
پی نوشت ها :
1. تفسیر قمی، ج 1، ص 247، ذیل آیه 172 اعراف ; نورالثقلین، ج 1، ص 358، ح 211.
2. مجمع البیان، ج 2، ص 784 ; نورالثقلین، ج 1، ص 359، ح 215.
3. تفسیر تبیان، ج 2، ص 514 ; مجمع البیان، ج 2، ص 784.