سابقه اولین دیدار و ملاقات جنابعالی با آقای هاشمی رفسنجانی در چه سالی و تحت چه شرایطی بود؟
اولین دیدار بنده با جناب آقای هاشمی رفسنجانی به قبل ازپیروزی انقلاب و بعد از آزاد شدن زندانیان سیاسی توسط مردم از زندان شاه برمیگردد. این دیدار به اتفاق آقای سید احمد نصری انجام شد. آقای نصری از قبل با ایشان در تماس بود و آدرس منزل آقای هاشمی را می دانست. شبی به اتفاق به منزل ایشان رفتیم و تا پاسی از شب در خدمت ایشان بودیم. اینطور خاطرم میآید که جناب آقای هاشمی در این دیدار خبر تاسیس حزب جمهوری اسلامی را دادند، اما چون انقلاب به سرعت به پیروزی رسید، تاسیس حزب جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب، انجام شد .
چه خاطرهای از منابر یا سخنرانیهای آقای هاشمی رفسنجانی دارید؟
آنطور که خاطرم هست، یکبار شاهد سخنرانی ایشان در آمفی تئاتر دانشکده فنی دانشگاه تهران و یکبار هم در کوی دانشگاه تهران (کارگز شمالی) بودم و این سالهای ۴۸ تا ۵۰ بر می گردد. سخنرانی ایشان را با مایههای سیاسی و متفاوت با سخنرانیهای دیگر یافتم .
میزان انطباق مسیر مبارزه آقای هاشمی با فلسفه مشی سیاسی امام راحل چه میزان بود؟
برداشت بنده اینست که مشی حضرت امام(ره) الهام بخش مبارزات جناب آقای هاشمی بوده است. البته ایشان از دورهی جوانی دارای بینش سیاسی روشن بودهاند. آقای هاشمی به عنوان یکی ازیاران ونزدیکان حضرت امام شناخته شدهاند. آنطور که بنده میفهمم آقای هاشمی در انعکاس نظرات خود به حضرت امام (ره) نیز رودرواسی نداشتهاند. ایشان در طرح نظراتشان از صراحت بیشتری نسبت به دوستان و همرزمانشان برخوردارند. مثلاً در دوران ریاست جمهوری بنیصدر که اختلاف جدی بین بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی وجود داشت و حضرت امام همگان را از «اختلاف» پرهیز میدادند، جناب آقای هاشمی،انتقادات خود را از بنیصدر صریحتر و پوست کندهتراز دیگران بیان میکردند .
مشی جذب حداکثری و دفع حداقلی در دوران مبارزه و تاثیرات آقای هاشمی رفسنجانی چه بود؟
مشی مدیریتی آقای هاشمی در مجلس و در دولت استفاده ازنیروهای هر دو جناح سیاسی کشور بود.مثلا سعی میکرد در بین وزرا عدهای زا این جناح و عدهای از آن جناح باشند، یا در بین استانداران تعدادی زا یک جناح و تعدادی ازجناح دیگر باشند. یعنی ایشان تلاش داشت فراجناحی معرفی شود. البته حمایت ایشان در مقاطع مختلف از جناحها متفاوت بود. ایشان در انتخابات مجلس چهارم ازروحانیت مبارزو در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ از مجمع روحانیون حمایت کرد .
نامهای از دکتر مصدق به هاشمی
وقتی روحانی جوان ۲۹ساله در پاییز سال ۱۳۴۲ دلتنگیهای ناشی از تبعید امام و مرادش و سرکوب قیام مردمی ۱۵ خرداد ۴۲ را در تبعیدی ناخواسته همراه خود به روستای نوق رفسنجان برد و با مدد از افکار چندجانبهنگر خویش به ترجمه کتاب فوقالعاده حساسیتبرانگیز سرگذشت فلسطین مبادرت کرد و با دشواریهایی که از حد تصور خواننده امروزی خارج است، به چاپ سپرد، ساواک را مجددا با چالشی بزرگ مواجه کرد که نگرانیهای فراوانی را در دو حوزه داخلی و خارجی برای رژیم در پی داشت: نخست آنکه سفارت عراق در تهران اقدام به توزیع رایگان کتاب در بین مراجعین خود کرد، سپس اکرم زعیتر، سفیرکبیر وقت اردن در ایران و نویسنده کتاب، در یادداشتی به ساواک، اعتراض خود را به توقیف و جمعآوری کتاب اعلام کرد و دکتر مصدق نیز وقتی از طریق واسطهای کتاب را مطالعه کرد، با ارائه مبلغی داوطلب کمک به توزیع و چاپ مجدد آن شد؛ در این شرایط تیمسار پاکروان، رئیس مقتدر وقت ساواک، بر آن شد تا اولا بهخوبی از مفاد کتاب آگاه شود و ثانیا کنجکاوانه به بررسی سوابق و وضعیت مترجم آن بپردازد و اینگونه شد که موضوع فلسطین در آن سالهای پرخفقان و اختناق در میان مبارزان نفسی تازه یافت. دکتر محمد مصدق در یازدهم آذر سال ۱۳۴۲ در نامهای بههمراه یک فقره چک، از کتاب سرگذشت فلسطین که توسط هاشمیرفسنجانی ترجمه و چاپ شده بود، تجلیل و حمایت کرد. در سال ۱۳۴۳ بعد از اینکه کتاب «القضیه الفلسطینه» در سختترین شرایط ترجمه و منتشر شد، مرحوم دکتر مصدق نیز که در احمدآباد مستوفی در حصر بود، با مطالعه «سرگذشت فلسطین» پیغام داد که از آن نهایت استفاده را کردم و حیف است که این کتاب بلامطالعه باقی بماند.
(روزنامه شرق - شماره ۲۴۹۰ – 19/10/1394)