بسم الله الرحمن الرحیم
امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم
یک سال پیش پس از انتخابات ریاستجمهوری نامهای به خدمتتان نوشتیم که نسخه ای از آن ضمیمه این نامه است شما در بیمارستان قلب بستری بودید و ملاحظه حال شما مانع تقدیم نامه گردید ، خواهش دارم ، اول آن نامه را ملاحظه نمایید و سپس این یکی را.
تبلیغات متمرکز مخالفان - که از مقام رسمی و تریبون های رسمی در رول مخالف و عقیده و اقلیت سخن می گویند- و نصایح کلی و عام جنابعالی و سکوت و ملاحظات ما که علل موضعگیریها را روشن نکرده ایم وضعیتی به وجود آورده که خیلی ها خیال می کنند ما و طرف ما بر سر قدرت اختلاف داریم و دو طرف را متساویا مقصر یا قاصر یا... می دانند. ما برای حفظ آرامش نمی توانیم مطالب واقعی خودمان را بگوییم و جنابعالی هم صلاح ندانسته اید که مردم را از ابهام و تحیر در آورید. خود شما می دانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروزه ما، دنباله ی نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحه هایی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید اما نظرات شما را با تعدیل هایی اجرا می کردیم شما اجازه ورود افراد تارک الصلاة یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمیدادید، شما روزنامه آیندگان و... تحریم می کردید ، شما از حضور زنان بی حجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بی حجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری می کردید؟ همین ها موارد اختلاف ما با آنها است.آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی طرف بگیرید؟ آیا بی خط بودن و آسایش طلبی را می پسندید؟ البته اگر مصلحت می دانید که مقام رهبری در همین موضع باشد و سربازان خیر و شر جریانات را تحمل کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش این مصلحت هستیم ولی مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعدا تاریخ چگونه قضاوت می کند؟
ما جایز نمیدانیم که میدان را برای حریف خالی بگذاریم و مثل بعضی از همراهان سابق قیافه بی طرف بگیریم و به اصطلاح جنت مکان و بی آزار و زاهد جلوه کنیم، به خاطر حفاظت از خط اسلامی انقلاب در صحنه می مانیم و از مشکلات ، مخالفت ها و تهمت ها نمی هراسیم و به صلاحیت رهبری جنابعالی ایمان داریم.
قبل انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنیصدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش میکنیم و اکنون هم بر همان نظر هستیم و شما فرمودید ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست ، امروز ملاحظه می فرمایید که چگونه در کار کابینه و…. میتواند کارشکنی کند و چگونه با استفاده از مقام، مجلس و دولت و نهادهای انقلابی را تضعیف می کنند و ما فقط می توانیم دفاع کنیم ، چون تضعیف متقابل را با گفتن نواقص رئیسجمهور صلاح نمیدانیم و همان دفاع هم مشاجره تلقی میشود و به حق مورد مخالفت جنابعالی قرار میگیرد و آتشبس می دهید که اختلاف دو بینش است که یک طرف مصداق اسلامش غضنفرپور و سلامتیان و سعید سنجابی و طرف دیگر رجایی و گنابادی و منافی می باشند.
در خصوص جنگ و فرماندهی ارتش مطالب و احتمالات زیادی داریم. خلبان شیرودی که سمبل ایمان و شجاعت و تلاش است در پادگان ابوذر به من میگفت که امروز ایمان می جنگد نه تخصص و میخواهند دست مومنان را کوتاه کنند ، ایشان همراه و همرزم خلبان شهید کشوری و خلبان شهید آشوری است. وحشت داشت و به من گفت پیامش را به شما بگویم، ضبط هم شده. احتمالاً آقای بنیصدر به منظور تضعیف دولت و شاید- بعضیها هم باشند- برای اجرای منویات آمریکا و… مخصوصاً کمبود مهمات و اسلحه قابل توجه است. در این مورد لازم است جنابعالی سریعاً فکری بفرمایید و بهتر است در یک جلسه طولانی و محرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشی نظیر صیادشیرازی، نامجو، سلیمی، شیرودی و... با حضور ما ها در خدمتتان بحث و تصمیمگیری شود.
ما حزب جمهوری اسلامی را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت و تایید غیرمستقیم -من شخصاً در مدرسه علوی با شما در این باره مذاکره کردم- تاسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی تعدد احزاب را پذیرفته فکر میکنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب و حکومت اسلامی ضرورت دارد و جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تایید فرمودید. میل داریم لااقل در جلسات خصوصی نظر صریح بفرمایید اگر مایلید ما حزب را کنار بگذاریم ، ما را قانع کنید و اگر لازم می دانید که حزب بماند باید جور دیگری عمل بشود و اگر همین گونه که عمل میفرمایید، مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم.
اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم روی زمین کسی را صالح تر از شما سراغ ندارم، واقعاً و حقا ما انتظار داریم در مقام رهبری و مرجع تقلید اگر تعدیلی در شیوه حرکت ما لازم می دانید صراحتا امر بفرمایید که مطیعیم.
آخرین مطلب- که در ترتیب مطالب جایش اینجا ی نامه نیست- اینکه ما پس از پیروزی آقای بنی صدر برای اینکه ایشان خیالش از جانب ما راحت باشد ، ایشان را به ریاست شورای انقلاب برگزیدیم و به جنابعالی پیشنهاد نیابت فرماندهی کل قوای ایشان را دادیم که سریعا تصمیم بگیرند و کار کنند اما ایشان به اینها هم قانع نشد و مرتباً کمبودها را متوجه ما میکرد و میگفت: من میخواهم کار کنم ولی نمی گذارند. در مرکز قدرت بود و دیگران را مقصر معرفی میکرد و امروز هم میبینید نقش اقلیت مخالف را. پس چه باید کرد؟
با سپاس و معذرت
اکبر هاشمی
۲۵ بهمن ۱۳۵۹