بازخوانی و نقد اندیشه متفکران اسلامی
فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛شانزدهمین قسمت از فصل جدید از برنامهی تلویزیونی «مصیر» کاری از گروه اجتماعی شبکه چهار سیما، یکشنبه 18 خرداد ماه با موضوع «تحول علمی و عملی علوم اسلامی در اندیشهی علامه سید منیرالدین حسینی» با اجرای محمدمهدی ابراهیمی نصر روی آنتن رفت.
فصل جدید برنامه تلویزیونی مصیر با هدف بازخوانی و نقد اندیشه متفکران اسلامی، به بررسی ابعاد فکری اندیشمندان بزرگی چون؛ شهید صدر، علامه طباطبایی، آیت الله طالقانی، امام خمینی (ره) و... میپردازد و تا کنون به بررسی اندیشههای آیت الله مهدوی کنی، آیت الله مصباح یزدی، آیت الله هاشمی رفسنجانی و شهید سید مرتضی آوینی پرداخته است.
مهمانان این قسمت از برنامه حجت الاسلام علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی و دکتر مسعود درخشان ، عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بودند.
دکتر درخشان دربارهی نگاه علامه سید منیرالدین حسینی به انقلاب فرهنگی بیان کرد: «من از زمانی با ایشان آشنا شدم که ایشان بحث هایی را در حوزه علوم انسانی مطرح می کردند به ویژه اقتصاد و آن موقع بحث های انقلاب فرهنگی را مطرح نمی کردند.»
بیشتر بخوانید:
- پروفسور مسعود درخشان در قاب تلویزیون / بررسی علم و تحول علمی در علوم انسانی در «مصیر» شبکه چهار/ آراء و اندیشههای آیت الله سید منیرالدین حسینی در شبکه چهار
- تمجید رییس مجلس از یک برنامه تلویزیونی /ببینید
حجت الاسلام پیروزمند در این باره گفت: « ایشان قبل از آنکه مساله انقلاب فرهنگی توسط امام خمینی (ره) بیان شود، مباحثی را درباره اقتصاد اسلامی شروع کرده بودند. زیرا گرایشات چپ در اقتصاد فعال بود و مساله این بود که بعد از انقلاب می خواهیم چه رویکردی را اتخاذ کنیم و تنها رقیب همین رویکردهای چپ بودند که مدعی بودند حرفی برای گفتن دارند. علامه سید منیرالدین حسینی همزمان به نقد اقتصاد لیبرالیستی و سوسیالیستی پرداختند. این اولین مساله اصلی جامعه بعد ار انقلاب بود که با تغییر حکومت چه روشی قرار است اتخاذ شود. این بحث مقارن شد با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها و ایشان یک هم سنخی بین انقلاب فرهنگی و بحثی که شروع کرده بودند میدید. امام خمینی (ره) هنگام انقلاب فرهنگی یک جمله ای فرموده بودند که ایشان به کررات استفاده می کردند مضمون آن جمله این است که اگر انحراف فرهنگی در جامعه رخ بدهد ولو مسئولین و مردم مسلمان باشند و به اسلام پایبند باشند، بر سر کشور ومردم آن رخ می دهد که در طول حکومت ستم شاهی رخ نداده است. برای همین استناد می کردند به بحث انقلاب فرهنگی و به بحث خوشان ربط می دادند به این صورت که بحث انقلاب فرهنگی فقط فرهنگ عمومی نیست و اگر مادر پس انقلاب فرهنگ عمومی، نتوانیم فرهنگ تخصصی که دانش های دانشگاه را تولید می کند متحول کنیم و نتوانیم فرهنگ علوم دانشگاهی را تحت تاثیر فرهنگ انقلاب قرار دهیم به ویژه در علوم انسانی، انقلاب فرهنگی یک پروژه ناکام خواهد بود. توجهشان به این بود که ریشه ی انقلاب فرهنگی تحول در علوم دانشگاهی ست.
دکتر درخشان دربارهی مطالعات اقتصادی علامه سید منیرالدین حسینی بیان کرد: «آنطور که من دیدهام ایشان به معنای واقعی کلمه یک متفکر اقتصادی بودند. در همان سال های اول انقلاب که قم ساکن بودم و بعد هم رفت و آمد داشتم تفاوت ایشان را با اقتصاددانان دانشگاهی و حوزوی میدیدم. در همان دوران شروع به تدریس رسمی اقتصاد اسلامی در حوزه علمیه کردم. حضرت آیت الله حسین مظاهری این دوره را برگزار کردند و 38 نفر از طلبه های خارج را گزینش کردند و در هفته سه جلسه من و دو جلسه ایشان تدریس می کردند. ایشان فقه الاقتصاد و من فلسفه اقتصاد می گفتم و بر این باور بودند که می توانیم هسته های اولیه پژوهشگران اقتصاد اسلامی در دانشگاه را تربیت کنیم. حدود یک سال و نیم تا دو سال طول کشید. من در موسسه راه حق آیت الله مصباح یزدی هم به تقریبا همین روش تدریس داشتم. علامه سید منیرالدین حسینی رویکردشان متفاوت بود. ایشان می خواستند روی مبانی نطریه های اقتصادی فکر کنند. رویکردشان هم یک رویکرد سیستمی بود بنابراین سعی می کردند همه چیز را در پرتوی انقلاب اسلامی ببینند یعنی مطالعه و تحقیق ایشان فقط برای ارضای حس کنجکاوی نبود. همه چیز در راستای انقلاب اسلامی بود و می گفتند ما می خواهیم نیرو و متفکر برای انقلاب اسلامی تربیت کنیم. بعد از مدتی هم به سازمان برنامه رفتند. حضور یک متفکر حوزوی در سازمان برنامه ریزی حاکی از این است که بحث های ایشان به عمل معطوف بود و فقط نظری نبود. ایشان می خواستند بین اسلام در معنای احکام اسلامی و نظریات با مبنای اسلامی و عمل به معنی برنامه ریزی اقتصادی برای انقلاب اسلامی یک جمعی حاصل کنند.»
پیروزمند اضافه کرد: «علامه سید منیرالدین حسینی یک تقسیم بندی دارند و می گویند ما در استناد به دین یک معرفت های محتمل داریم یعنی نسبت آن با دین قطعی نیست. یک معرفت های مستند داریم مثل فقیه و یک معارف محقق داریم یعنی این معرفت های مستند شده محقق شوند. درباره اینکه چطور این معرفت ها محقق شوند معتقدند بودند که فقط با تحول علوم انسانی میسر است. علوم انسانی اگر بتواند حامل اندیشه های دینی بشود و تحولات اجتماعی بر اساس آن اتفاق بیوفتد، معارف محقق شکل گرفته است. جمله ایشان این است که امروزه علم به معنای معرفت کاربردی ست که کیفیت رشد را بر عهده دارد یعنی تغییرات مثل تشخیص یک درد و کنترل و علت یابی و درمان درد. بنابراین معارف محقق دینی، معارفی هستند که اصول حاکم اجتماعی بر آنها ولایت الهی است. لذا معارف محقق را کسی در دست دارد که در تکامل فرهنگی جامعه حضور داشته باشد. علوم انسانی باید این امکان را در جامعه انقلابی داشته باشد که تکامل فرهنگی جامعه را پشتیبانی و تبیین کند. و این تکامل فرهنگی بر اساس معارف مستند هستند. ایشان به دنبال این بود که هم به معارف مستند فقیه امتداد اجتماعی بدهد و هم تحول در علم را ایجاد کند.»
پیروزمند در ادامه درباره ی نظر متفاوت علامه سید منیرالدین حسینی درباره علوم انسانی اسلامی گفت: «این تفاوت در سال های 60 خود را نشان داد. هنگامی که امام خمینی (ره) فرمودند دانشگاهیان از حوزویان علوم انسانی اسلامی را فرابگیرند، گروه ها و تلاش هایی شکل گرفت. یک رویکرد بود که نگاه خوشبینانه ای به علوم انسانی داشت و بعد از بازگشایی مجدد دانشگاه ها همان روال گذشته را پی گرفتند. حلقه ای که به دنبال روش نویی بودند خودشان چند دسته و رویکرد هستند. یک عده معتقد بودند ما مشکل اساسی و اصولی با علوم انسانی نداریم و مشکلمان موضوعی و موردی است پس باید آن موارد را شناسایی کنیم و علوم انسانی را از آن موارد تصفیه کنیم. نگاه دوم این بود که ما باید مبانی این علوم را تغییر دهیم و با این تغییر به صورت خودکار خود علم هم دستخوش تغییر می شود. علامه سید منیرالدین حسینی در بحث اقتصاد متوقف نماند زیرا وقتی می خواست به بحث اقتصاد اسلامی و تولید اقتصاد اسلامی بپردازد، متوجه شد تولید علوم انسانی اسلامی نیازمند زیرساخت هایی است که فقط اقتصادی نیست و تحول همه علوم انسانی به آن احتیاج داشت. پس ایشان مجموعه علوم انسانی را پیوسته می دید و آن را با سایر علوم مرتبط می دانست. بنابراین بحث تحول علم را یکپارچه در نظر می گرفت. این تحول را نه فقط در روبنا یعنی نظریه ها و مبانی بلکه روش علوم و مسائل علوم را هم نیازمند تحول می دانست. نکته دیگر این بود که علوم انسانی اسلامی به مثابه ی یک برهان عملی باید توانمندی دین در پاسخگویی به نیازهای بشر را ارائه کند. ایشان در این بحث به فرمایش امام خمینی (ره) استناد می کنند. جمله علامه سید منیرالدین حسینی این است که کاربردی تعریف کردن مفاهیم بر مبنای متغیر اصلی قرار دادن اخلاق، نمونه بارز آن شکست کمونیست است که امام خمینی (ره) در مقابل تز عدالت اجتماعی و عدالت خواهی کمونیست ها عدالت اسلامی را قرار داد. چراکه قبل از انقلاب اسلامی همه فکر می کردند کمونیست است که طرفدار مظلوم و ظلم ستیزی است اما حالا همه فهمیدند که اسلام می تواند ظلم ستیز باشد. این برهان تحققی غیر از برهان نظری است. علامه سید منیرالدین حسینی معتقد بود ما در جهان امروز و مواجهه با تمدن غرب باید برهان تحقیی ارائه کنیم. بتوانیم الگوی زیست اسلامی تولید کنیم. این الگو در صورتی قاعده مند و آزمون پذیر می شود که از فیلتر علوم انسانی بگذرد.»
درخشان درباره نظرات اقتصاد اسلامی شهید صدر و نگاه علامه سید منیرالدین حسینی به آن ها گفت: «اینطور نبود که ایشان نگاهی به آثار شهید صدر نداشته باشند. علامه سید منیرالدین حسینی در نقد سرمایه داری و اقتصاد سوسیالیست رویکرد مبنایی داشت. مبانی این دو نظام را غیر الهی می دانست. مبانی اقتصاد اسلامی را احکام اسلامی می دانست که تشخیصش با فقهاست و نه اقتصاددانان. ایشان می خواست این مبنا را در روبنای نظام، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی متبلور شود. کار مشکلی ست و به زودی محقق نمی شود. به نظر من اندیشه پسندیده ای ست و راهی جز این نیست. در مبنا اختلاف نظراست برخی می گویند عدالت است و در همه زمینه ها باید عدالت را ببینیم برخی ها مثل علامه سید منیرالدین حسینی می گویند باید احکام اسلامی را مبنا قرار دهیم. شهید صدر هم به احکام توجه داشت.»
پیروزمند دربارهی سرنوشت مباحث اقتصاد اسلامی و علوم انسانی اسلامی بیان کرد: «ایشان در همان دوران به همان علتی که گفتند بحث اقتصاد اسلامی را بستند و ادامه ندادند و بعدها بر اساس روشی که پایه ریزی کرده بودند یک برنامه ی پژوهشی برای اقتصاد اسلامی ارائه کردند. بعد از این بحث ذهنشان معطوف به روش علم و روش سیستمی شد. ایشان در تبیین روش سیستمی هم نوآوری داشتند. بعد به نظرشان آمد که این روش هم پاسخگو نیست و یک مرحله عمیق تر شدند و به بحث مبانی روش علم پرداختند. برای اینکه بتوانند معرفت شناسی مناسبی را پایه ریزی کنند، هستی شناسی بر پایه ی فلسفه ی ولایت پایه گذاری کرد. بر اساس این فلسفه روش علم نوینی را پایه گذاری کرد اما نا تمام ماند. ایشان تولید علم را اجتماعی تعریف کرد و منطق را تعریف کرد. در کنار آن دو بحث دیگر هم بود یک آنکه ما به مدیریت شبکه تحقیقات نیاز داریم. دوم آنکه به بانک اسلامی توسعه اطلاعات نیاز داریم. برای آنکه دست به تولید دانش بزنیم به یک سازمان منسجم احتیاج داریم. منظور ایشان از بانک اطلاعات این بود که آن منظومه اطلاعات در چرخشی که عوامل و عناصری با او درگیر هستند به صورت نامحسوسی هدایت و توانمند می کند. منظورشان از مدیریت شبکه تحقیقات این بود که می خواستند سازمانی برای مدیریت علم تاسیس کنند. علامه سید منیرالدین حسینی در مرحله بعدی به مسائل مسقیم تر علوم انسانی پرداخت. از جمله دستاوردهای ایشان الگوی تحول جامعه بود. یک نظام مفاهیم قاعده مندی را پایه گذاری کردند و معتقد بودند که بر این اساس می توانند همه مسائل اجتماعی را تحلیل کنند. در موضوعات مصداقی دیگر هم ورود کردند. در موضوعات مختلف نظریه دارند.»
درخشان در پایان توضیح داد: «میوهی اقتصاد اسلامی سال هاست که رسیده اما مصرف نمی شود. احکام حکومتی جزیی از اقتصاد اسلامی است. رهبر می گویند مساله ما تقابل دوگانه اسلام و استکبار است. ما باید این تقابل را در زمینه های مختلف اقتصاد نشان دهیم. ایشان می گویند تورم کنترل شود، اصلاح الگوی مصرف داشته باشیم اما در عمل متولیان اقتصاد کشور کاری نمی کنند. ما در حوزه اجرا ضعف داریم ولی نظریات اقتصاد اسلامی آماده اجرا و عمل هستند.»
در بخش های مختلف برنامه سخنان علامه سید منیرالدین حسینی وخاطرات ایشان نقل شد.