ایران پس از هاشمی
محمد توکلی / روزنامه بهار
با وجود گذراز شوک اولیه ارتحال مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی همچنان تصور ایرانِ منهای هاشمی ناشدنی و دلهره آور است. در نوشته پیشرو سعی شده است که به بهانه فقدان مردی که یار و همراه مردم بود سه نکته را درباره ایرانِ پس از او مطرح کنیم.
1 -پدر اعتدال
شاید بتوان هاشمی رفسنجانی را اولین فردی دانست که مفاهیمی چون اعتدال و میانه روی را وارد ادبیات سیاست ورزی در ایران پس از انقلاب کرد. او را میتوان به حق پدر جریانات میانه رو در ایران دانست. هاشمی سالها پیش از آنکه میانه روی سکه رایج دنیای سیاست شود و جریانات مختلفِ به ستوه آمده از تندروی به سمت همگرایی پیش بروند از اعتدال سخن میگفت و تمام توش و توان خود را صرف نهادینه کردن این مفهوم در جامعه ایرانی کرد.
او در دوران دفاع هشت ساله همان قدر که به دنبال پیروزی در نبرد نظامی بود، از افراطی گری هایی از جنس آنکه تمام امکانات کشور میبایست خرج جنگ شود پرهیز میکرد و همواره معتقد بود که حتی در شرایط جنگی نیز باید حداقلهای زندگی و معیشت مردم تامین گردد. او در هشت سالی که سالهای قدرت گرفتن هتاکان به او بود به واسطه همین نگاه معتدلانه اش در سالهای جنگ از سوی برخی فرماندهان نظامی سخنان ناروای بسیاری را شنید که همچون همیشه به آرامی از کنار تندگوییهای این اقلیت تندرو عبور کرد.
در همان سالهای انتهایی جنگ و با مشاهده وضعیت ناگواری که برای ایران به وجود آمده بود و همچنین واقع نگری نسبت به توان نظامی طرف بعثی که از کمکهای شرق و غرب بهره میبرد تلاشهای بسیاری را برای جا انداختن نظرش که مبتنی بر پایان جنگ بود به خرج داد و میتوان به جرات گفت که از علل اصلی پذیرش قطعنامه آتش بس که باعث جلوگیری از خسارات سنگینی برای کشور شد این یار صدّیق مرحوم امام بوده است. پس از دوران دفاع هشت ساله نیز در قامت رییس جمهور هر چه در توان داشت را به کار گرفت تا ویرانیهای به جا مانده از جنگ را سامان دهد و همچنان با همان میانه روی همیشگی اش این موضوع را برای تصمیم گیران جا بیندازد که مفهوم انقلابی بودن و دوری از تجملات توزیع فقر و نمایش تهی دستی نیست و ایران برای سربلندی اش چارهای جز حرکت در مسیر توسعه را ندارد.
با روی کار آمدن مخالفان توسعه در ایران در سال 84 هاشمی در ظاهر به انزوا کشانده شد و نقش پررنگ همیشگی اش را در ساختار رسمی قدرت از دست داد. این انزوای اجباری پس از وقایع 88 به اوج خود رسید اما آیت الله مانند همیشه برای حفظ نظام سکوتی از جنس اعتدال را بر جار و جنجالهای بی ثمر از جنس تندرویترجیح داد و در هرموقعیتی دلواپسیهای خود را از انحراف ایجاد شده در مسیر انقلاب با مردم در میان میگذاشت. عاقبت همان انذارها باعث شد که مردم در انتخابات92 شبیهترین افراد به هاشمی رفسنجانی را برگزینند. انتخابی که نمادی بود از تدبیر و وحدت سید اصلاحات و مرد اعتدال. وحدتی حول محور اعتدال و توسعه ایران.
2 - خسران عظیم
غم جانکاهی که در پیام تسلیت رهبری معظم برای رفیق دیرینشان آمده است واقعیتی انکار ناپذیر است. به واقع با رفتن هاشمی میتوان از غربت رهبری در میان دوستان نادان انقلاب سخن گفت. هاشمی رفسنجانی به واقع چون برادری مومن خطاهای رخ داده در مسیر رسیدن به آرمانهای انقلاب را آیینه وار برای عشق اش (اشاره به جمله معروف آیت الله که درباره احساسش به رهبری همواره میگفت: "عشق من آقای خامنهای است") بیان میکرد و بیان میکرد و از جوّسازی هایی که خناسان متملق علیه او ایجاد میکردند واهمهای به دل راه نمیداد. بنا بر آنچه حضرت امیر (ع) به مالک اشتر توصیه کردهاند که "افرادی را که در گفتن حق از همه صریحتر، و درمساعدت و همراهی نسبتبه آنچه خداوند برای اولیایش دوست نمیدارد، به توکمتر کمک میکند، مقدم دار، خواه موافق میل تو باشند یا نه" مرحوم هاشمی رفسنجانی را میتوان بهترین افراد برای نزدیکی به رهبری دانست. او در بیان آنچه حق میدانستتردید به خود راه نمیداد و با صراحت آن را مطرح میکرد. حتی اگر این صراحت لهجه باعث آسیبهایی به او و وجهه اش نیز میشد.
3 - خطر اسطورهسازی از هاشمی
مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز مانند هر شخصیت دیگری روزگار پر فراز و نشیبی را تجربه کرده است. نقاط قوت و ضعف در کارنامه 82 سال زندگی اش نیز قاعدتا کم نیست. اینکه در ایرانِ پس از هاشمی به رسم معمول، ما ایرانیان شروع به بتسازی از فردی که تازه درگذشته است کنیم و به بهانه حفظ حرمت راه را بر نقدها ببندیم نمیتواند مسیری صحیح و حتی هم راستا با اندیشههای آیت الله باشد. هیچ اندیشهای با مقدسسازی و مسدود کردن راه نقد بسط و گسترش نخواهد یافت و اندیشه هاشمی نیز از این قاعده مستثنا نیست. شاید بتوان به دوستداران آیت الله حق داد که انتظار داشته باشند در این روزها بیشتر وجوه مثبت شخصیت آن بزرگمرد مطرح شود اما واقعیت آن است که باید از ادامه دار شدن این مشی واهمه داشت.
آیت الله هاشمی با همه نقاط قوت انکار ناشدنی اش مرتکب خطاهای مختلفی در دوران مختلف در حق بخشی از دلسوزان انقلاب و در زمانی که در دولت سازندگی قدرت بسیاری را داشت نیز رفتار میانهروانهای با نیروهای سوی دیگر سیاست ورزی نداشتند. نگاه متفاوت ایشان به آزادیهای سیاسی و آرمانهای دموکراسی خواهانه تا اواخر دهه 80 نیز از دیگر مواردی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد. سخن آخر اینکه حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی بزرگ مردی همراه مردم بود و همین مردم قطعا راه او را ادامه خواهند داد و آرزوهای بزرگ او را با وحدت، اعتدال و مدارا به فضل حضرت حق محقق خواهند کرد.