مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • ایثار و ازخودگذشتگی برای حفظ نظام - مقاله مسیح مهاجری

ایثار و ازخودگذشتگی برای حفظ نظام - مقاله مسیح مهاجری

مسیح مهاجری [1]

  • تهران
  • سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶
در این مقاله باتوجه‌به ارتباط نزدیک نویسنده با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، گزیده‌ای از ویژگی‌های اخلاق عملی ایشان به رشتۀ تحریر درآمده است. نویسنده، با ذکر خاطراتِ ناگفته، از برخوردها و تصمیم‌گیری‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مقاطع حساس و متفاوت ویژگی‌های منحصربه‌فرد اخلاقی ایشان ازجمله صبر و سکوت و دفاع از نظام را به‌تشریح بیان و تصریح می‌کند: هاشمی رفسنجانی در میان یاران امام خمینی ناشناخته‌ترین مرد اخلاقی بود. آنچه او برای شکل‌گیری و اعتلای نظام جمهوری اسلامی کرد، هرچند کارنامۀ درخشان و پرحجمی‌ست، ناملایمات و ناجوانمردی‌ها و ظلم‌هایی که برای حفاظت از این نظام تحمل کرد بسیار بیشتر بود. پیر ما به عهد خود با خدا که تحمل زندان و شکنجه و ناملایمات و سختی‌ها و نامهربانی‌ها برای بازکردن راه اجرای احکام خدا بود عمل کرد و ما جا ماندگان هستیم که باید برای شناساندن این گوهر گران‌بها که حتی نگذاشتند غبار ظلم‌ها از چهره‌اش زدوده شود تلاش کنیم و چنان‌که حافظ می‌گوید به وعده‌ای که در روز الست داده‌ایم عمل کنیم.

مقدمه

قلمرو اخلاقْ عرصۀ گسترده‌ای است که ورود تخصصی به آن‌ها از عهدۀ علمای این علم برمی‌آید و کسی که خواهان روایت‌کردن رفتار اخلاقیِ شخصیتی تاریخ‌ساز است، لازم نیست وارد ریز مباحث این علم شود. به‌همین‌دلیل، برای تشریح ایثار و فداکاری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که خود حماسه‌ای در قلب حماسه‌سازی‌های انقلابیان واقعی و اصیل است، اخلاق عملی را باید محور قرار داد. روایت‌کردن اخلاق عملی با دو شیوه ممکن است، یکی نقل از منابع و دیگری مستقیم. طبیعی است که روایت مستقیم و بی‌واسطه مستندتر و قابل‌اعتمادتر است. نگارنده به‌دلیل معاشرت مستمر با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی طی چند دهه، و گفت‌وگو با ایشان در جلسات خصوصی در دوره‌های مسئولیت تقنینی، اجرایی و نظارتی و همچنین با ملاحظۀ برخورد عملی ایشان با وقایع و حوادث و رویارویی‌های سیاسی، تهاجم‌های تبلیغاتی و بی‌مهری‌های غیرقابل‌باوری که با ایشان می‌شد، بر آن‌ است که در این مقاله چگونگیِ رفتار این مرد بزرگ مبارزه، سیاست و اخلاق دوران معاصر را مستقیماً و صرفاً آن‌گونه که خود شاهد بوده است روایت کند. بنابراین، این مقاله فهرست منابع ندارد، ولی آنچه آمده باید به‌‌عنوان منبع و مرجعی متقن و قطعی به شمار آورد. با اینکه نگارنده از علاقه‌مندان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و از نزدیک‌ترین افراد به ایشان در تمام دوران چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است، دلیل بر این نیست که فقط بر نکات مثبت آیت‌الله تکیه کند. نویسنده شیوۀ تمجید یک‌طرفه را برای جامعه‌ای آزاد و پویا پسندیده نمی‌داند و به‌شدت معتقد است باید به شخصیت‌ها همه‌جانبه نگاه کرد. نقد منصفانه و اخلاق‌مدارانهْ امانت‌داری در روایت است و تعریف و تمجید صرفْ خلاف امانت‌داری و به زیان جامعه و حتیٰ خود افرادی است که موضوع روایت‌اند. برای آنکه خوانندگان این مقاله به اتقان روایت‌ها اعتماد کنند، لازم می‌داند تأکید کند این روایت‌ها فقط متکی به ذهن راوی نیستند، بلکه مکتوباتی شخصی نیز دارد که در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سبک وقایع‌نگاری به رشتۀ تحریر درآورده‌ است و آن‌ها را در اختیار دارد و می‌توان به‌عنوان سند به شمارشان آورد. این مکتوبات هرچند منتشر نشده‌اند، منبعی دست‌اول و قابل‌اعتمادند و اسنادی از وقایع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را تشکیل می‌دهند. آنچه در این مقاله آمده، بخش کوچکی از گذشت‌ها و ایثارهای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است که نگارنده از آن آگاه است.

قدرت برای نظام اسلامی

معمولاً افرادی که به قدرت می‌رسند، قدرت را وسیله‌ای برای اقتدار خود قرار می‌دهند. این قاعده بر کودتاچیان و کسانی که قدرت را به ارث می‌برند صددرصد منطبق است، ولی اکثر انقلابیان و اصلاحیون و افرادی که ازطریق آرای مردم در یک نظام متکی‌بر دموکراسی واقعی به قدرت می‌رسند نیز مشمول همین قاعده‌اند. حتیٰ در انقلاب‌های کارگری که طبق شعارهای رهبرانشان برای به‌قدرت‌رساندن تودۀ مردم قیام کردند نیز همین وضعیت مشاهده شده است و در این زمینه فرقی میان ملت‌های مسلمان و غیرمسلمان یا متدین به یکی از ادیان الهی و بی‌دین وجود ندارد. شوروی، چین، الجزایر، آلبانی و فرانسه نمونه‌های روشن و متنوع این واقعیت هستند.

در انقلاب اسلامی ایران نیز این قاعده تاحدودی خود را نمایاند. جنگ قدرتی که در تمام چهار دهۀ گذشته بسیاری از سران انقلاب و نظام را به خود مشغول و بسیاری از فرصت‌ها را به تهدیدها تبدیل کرد و نظام جمهوری اسلامی و مردم و کشور را از توانمندی‌های تعداد زیادی از نیروهای با تجربه محروم ساخت، نماد بارز هزینه‌شدن قدرت برای اقتدار فردی است.

شاید بتوان این ادعا را به اثبات رساند که انقلاب اسلامی ایران به‌طورنسبی کمتر از سایر انقلاب‌ها دچار آفت قدرت برای اقتدار فردی شده است. افرادی را سراغ داریم که به‌رغم چشیدن طعم قدرت در نظام جمهوری اسلامی، توانستند از آفت قدرت برای اقتدار فردی مصون بمانند. امام خمینی در رأس این افراد قرار دارد.

مدعی نیستم که آقای هاشمی رفسنجانی در دوران قدرت هرگز به اقتدار فردی تمایل پیدا نکرده باشد؛ اما باتوجه‌به اینکه ایشان در بخش عمده‌ای از دوران مسئولیت، بیشترین میزان قدرت و نفوذ را در اختیار داشت، اطمینان دارم این تمایل در پایین‌ترین سطح به سراغ او آمد و البته در دوران بعد از ریاست جمهوری همین مقدار از تمایل نیز از بین رفت و حفاظت از کیان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی محور اقدامات و گفتارها و رفتارهایش بود و به همین دلیل می‌توان گفت درعمل مبتلا به این بیماری نشد.

چندبار از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شنیدم که گفت به من پیشنهاد شد برای آنکه مزاحمت‌های مربوط به مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی به‌طور ریشه‌ای از بین برود و تمام اختیارات این دانشگاه در اختیار من قرار گیرد، حق عضویت یکی از اعضای هیئت مؤسس را از او سلب کنم، ولی چون این کار خلاف شرع را نپذیرفتم مزاحمت‌ها ادامه یافت. این پایبندی به حق شرعی دیگران، هنگامی‌که به علم اخلاق عرضه شود، در متن توصیه‌های قرآنی جایگاه دارد و از خطوط برجستۀ سیره عملی معصومان صلوات‌الله علیهم اجمعین است. پذیرفتن آن پیشنهاد ازیک‌طرف ظلم بود (لاتظلمون ولاتظلمون، سوره بقره، ۲۷۹) و ازطرف‌دیگر در تضاد آشکار با روش حکومتی مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام بود که هرگز حقوق مخالفان را قطع نکرد. نپذیرفتنِ این پیشنهاد او را از امتیازات و امکانات زیادی محروم کرد، ولی برای نشان‌دادن چهرۀ واقعی نظام جمهوری اسلامی و حفاظت و حراست از این نظام دینی، ایثاری به‌معنی واقعی کلمه بود.

سکوت به‌نفع حیثیت نظام

استفاده از امکانات تبلیغاتی برای کسانی که جایگاهی در نظامی حکومتی دارند، امری عادی است. گاهی این امر معمول و توجیه‌پذیر، ازطریق مرتبط ساختن آن با ضرورتِ نشان‌دادن کارکرد نظام حکومتی، اقدامی لازم دانسته می‌شود. با قطع نظر از پذیرفته‌بودن یا نبودن این توجیه، صرف تکیه‌بر روش معمول حاکمان در کشورهای مختلف برای روابودن این تبلیغات کافی است.

اینکه در میان مسئولان یک دولت کسانی وجود داشته باشند که از این امکانِ تبلیغاتی کمتر استفاده کنند یا نسبت به اصل استفاده از آن بی‌تفاوت باشند، یک ویژگی اخلاقی است. این ویژگی اخلاقی هنگامی چهرۀ زیبای خود را نمایان می‌کند که امکان عادی و مشروع تبلیغ از کسی که استحقاق برخورداری از آن را دارد دریغ شود و او با هدف رعایت مصلحت بالاتری از این حق مشروع خود چشم‌پوشی و سکوت کند.

در سفری که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در زمستان سال ۱۳۸۴ به قم داشت، استاندارِ وقتْ مقدمات برگزاری جلسه‌ای مرکب از مسئولان استان با ایشان را فراهم و اعلام کرد این جلسه در فلان ساعت برگزار خواهد شد. این خبر به رسانه‌ها هم رسید و ما هم مثل سایر دست‌اندرکاران امور رسانه‌ای در انتظار دریافت اطلاعات مربوط به اینکه در آن جلسه چه گذشت بودیم به‌ویژه آنکه انتظار می‌رفت آقای هاشمی رفسنجانی با سوابق اجرایی و تقنینی و نظارتی طولانی که داشته به‌طور طبیعی در آن جلسه سخنان قابل‌توجهی برای عمران و آبادانی و ارتقای فرهنگی استان قم مطرح کند. زمان زیادی گذشت، ولی خبری از جلسه نیامد و به‌جای آن، خبر بازگشت آقای هاشمی رفسنجانی به تهران منتشر شد. به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتم و از ایشان پرسیدم چرا جلسۀ مسئولان استان برگزار نشد؟ گفتند استاندار قم برخلاف نظر رئیس‌جمهور وقت درصدد تشکیل این جلسه برآمده بود، ولی از تهران به او تلفن زدند که طبق نظر رئیس‌جمهور عمل کند و من هم به استاندار گفتم نیازی به برگزاری جلسه نیست.

نکتۀ مهم این است که آقای هاشمی رفسنجانی حتیٰ حاضر نشدند خبر ممانعت از تشکیل جلسه منتشر شود؛ زیرا معتقد بودند این کار به ضرر حیثیت نظام جمهوری اسلامی است و برای حفاظت از اعتبار و حیثیت نظام باید از منافع خود بگذریم.

اهمیت این سکوت هنگامی بیشتر فهمیده می‌شود که واقعۀ تلخ سفر دیگر آقای هاشمی رفسنجانی به قم و ایجاد تشنج در سخنرانی ایشان را که به مناسبت سالگرد پانزده خرداد در شبستان امام خمینی حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها ایراد می‌شد نیز به یاد بیاوریم. در آن واقعه که ازسوی تعدادی از طلاب بی‌اطلاع از پشت پردۀ مسائل سیاسی صورت گرفت نیز آقای هاشمی رفسنجانی سکوت کردند و به‌رغم اینکه با مباشران و مسببان آن بداخلاقی، که لطمه زیادی به حیثیت نظام زدند، برخورد قانونی جدی نشد، از تعقیب آنان صرف نظر کردند و برای جلوگیری از ورود آسیب‌های بیشتر به اعتبار نظام از حق قانونی خود چشم پوشیدند.

وفدیناه بذبح عظیم

تاریخ انقلاب اسلامی پر است از وقایعی با مشابهت زیاد با آنچه در تاریخ انبیاء الهی و صدر اسلام رخ داده است. ایثارها و از جان گذشتن‌هائی که در سال‌های مبارزه علیه رژیم ستم شاهی توسط مردم ایران صورت گرفت، فداکاری‌های دوران دفاع مقدس، رشادت‌هایی که مدافعان حرم از خود نشان دادند و مقاومت اقشار مختلف مردم در برابر فشارها و تحریم‌هایی که دشمنان نظام جمهوری اسلامی به ملت ایران تحمیل کردند، تداعی‌کنندۀ ایثارهای صدر اسلام است و آنچه در قرآن کریم در تاریخ انبیاء الهی نیز آمده است.

آنچه ابراهیم و اسماعیل در ماجرای «ابتلا» کردند که از مصادیق بارز تطبیق علم اخلاق بر زندگی روزمره بود، در انقلاب اسلامی ایران تکرار شد. خیل عظیم جوانان و پابه‌سن‌گذاشتگان که جان‌برکف در برابر توپ و تانک رژیم پهلوی و ارتش صدام ایستادند تنها نبودند. بزرگانی همچون آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز در کنار آن‌ها قرار داشتند و حتیٰ قبل از آن‌ها این راه را با تحمل شکجه‌های طاقت‌فرسا در زندان‌های شاه پیمودند. هاشمیْ اسماعیلی بود که در زندان رژیم پهلوی با تحمل سخت‌ترین شکنجه‌ها تا پای جان پیش رفت، ولی حاضر نشد با به‌زبان‌آوردن یک کلمه علیه امام خمینی که شرط رژیم برای نجات او از زندان بود خود را نجات دهد. پاداش الهی او، در این مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی بود که فلسفۀ ایثار او را تشکیل می‌داد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران هشت‌سالۀ جنگ تحمیلی که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مدیریت کشور در این دوران بسیار پرتنش و دشوار نقشی مهم داشت و بعد از آنکه توانست در حساس‌ترین زمان با تدبیر خاص خود مقدمات خاتمه جنگ را فراهم سازد، یک بار دیگر «اسماعیل» شد ولی این‌بار داوطلبانه. او با خواست و اراده و با پای خود به مذبح رفت تا ابراهیم زمان خود را و بنای رفیعی را که ابراهیم بالا برده بود از گزند شیاطین زمان نجات دهد. پاداش الهی او به‌خاطر داوطلب ذبح‌شدن در این مقطع حساس، عزت فوق‌العاده‌ای بود که به امر خدا در چشم و قلب مردم یافت و در اوج محبوبیت به ملاقات خدا رفت.

هنگامی که آقای هاشمی رفسنجانی به امام خمینی پیشنهاد می‌داد به‌عنوان فرمانده جنگ به دستور امام محاکمه و اعدام شود تا به امام و انقلاب و نظام گزندی وارد نشود، چشم‌ها و دوربین‌ها و بلندگوها حضور نداشتند و او خود هرگز راوی این پیشنهاد اسماعیل‌شدن در برابر دوربین‌ها و از پشت بلندگوها نشد. اینْ یعنی اخلاق عملی که عالی‌ترین مبنای علم اخلاق را در جنبه اثباتی (پیشنهاد فداشدن) و زیباترین جلوۀ آن را در جنبۀ سلبی (خودداری از بازگوکردن) متجلی ساخت.

بسیار علاقه‌مند بودم علت و چگونگی این پیشنهاد اسماعیل‌گونه را از زبان خود آقای هاشمی رفسنجانی بشنوم. در پاسخ سؤال من فقط گفت: «امام، باید می‌ماند تا نظام حفظ شود، فداشدن امثال من اهمیتی نداشت.»

همین استدلال ایثارگرانه و اخلاقی را در سال ۱۳۵۸ نیز از آقای هاشمی رفسنجانی شنیده بودم، هنگامی که او و آقایان بهشتی و خامنه‌ای به‌عنوان سه یار امام خمینی آماج حملات قدرت‌جویانی بودند که آن‌ها را به انحصارطلبی متهم می‌کردند و من در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم از امام بخواهید جمله‌ای در حمایت از شما بگویند و به این جنگ قدرت پایان دهند، گفت: »امام در بیمارستان قلب بستری است و نباید مطلبی بشنود که ممکن است برای جانشان خطر داشته باشد. بگذارید ما فدا شویم ولی امام بماند.»

حفاظت از نظام در عرصه بین المللی

همین مواظبت را در عرصۀ بین‌المللی نیز شاهد بودم. در سال ۱۳۸۴ بعد از انتخابات ریاست جمهوری و ظلمی که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی معتقد بود به او در آن انتخابات شده، چگونگی برخورد ایشان با این ظلم در داخل و نوع برخوردی که با مدعیان خارجی داشت نمونه‌ای روشن از ایثار برای حفظ نظام بود.

آقای هاشمی رفسنجانی با مستنداتی که ارائه می‌کرد معتقد بود دست‌هایی با دخالت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نتیجه‌ای غیرواقعی برای آن رقم زدند تا ایشان بار دیگر رئیس‌جمهور نشود. بااین‌حال چون می‌دانست ایستادگی بر سر این موضوع موجب خدشه‌دارشدن اعتبار نظام جمهوری اسلامی خواهد شد، با انتشار بیانیه‌ای از صحنۀ منازعه کنار رفت و اعلام کرد داوری دربارۀ این حق‌کشی را به خدا واگذار می‌کند.

در فاصلۀ یک هفته‌ای میان مرحلۀ اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری و درست فردای روزی که نتیجه انتخابات اعلام و نام آقای هاشمی رفسنجانی به‌عنوان نفر اول اعلام شده بود به ایشان گفتم شرایط را به‌گونه‌ای می‌بینیم که کاملاً مشخص است می‌خواهند در مرحلۀ دوم شما را کنار بگذارند و نفر دوم را برندۀ انتخابات اعلام کنند. به همین دلیل پیشنهاد می‌کنم شما انصراف بدهید تا انتخابات بدون شما و با رقابت میان نفر دوم و سوم برگزار شود. جواب این بود که خودم هم همین برداشت شما را دارم، ولی چون صبح امروز رهبری به من پیام خصوصی دادند که شما از صحنه کنار نروید، من به‌خاطر ایشان می‌مانم و رفتاری را که می‌دانم قرار است با من بشود تحمل می‌کنم.

رعایت حرمت رهبری ازنظر آقای هاشمی رفسنجانی، رعایت اعتبار نظام بود. درست است که ایشان با سابقۀ طولانیِ دوستی و رفاقتی که با رهبری داشتند ملاحظات خاصی را نیز از این جهت در نظر داشتند، ولی در این مورد باصراحت گفتند توصیه رهبری را به‌خاطر مصالح نظام رعایت کردند؛ زیرا پایبندبودن به توصیه‌های رهبری را برای حفاظت از نظام لازم می‌دانستند، کما اینکه تقویت رهبری را نیز برای حفاظت از نظام یک ضرورت می‌شمردند. در سال ۱۳۸۶ بعد از رحلت آیت‌الله فاضل لنکرانی که از مراجع تقلید حامی انقلاب اسلامی بودند با حضور جمعی از دوستان نام‌آشنا از آقای هاشمی رفسنجانی پرسیدم بعد از آیت‌الله فاضل چه کسی را برای مرجعیت مناسب می‌دانید؟ گفتند «آیت‌الله خامنه‌ای.» گفتم منظورم این است که از مراجع قم چه کسی مناسب است ترویج شود تا از رهبری و انقلاب حمایت کند؟ گفتند: «آیت‌الله خامنه‌ای.» برای بار سوم همین سؤال را با توضیحات بیشتر تکرار کردم و ایشان باز هم گفتند «آیت‌الله خامنه‌ای.» و افزودند امروز تقویت ایشان برای تقویت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی لازم است.

در برخورد با مدعیان خارجی به نمونه‌ای که در همان سال ۱۳۸۴ و با فاصلۀ کمی از انتخابات ریاست جمهوری و ظلمی که آقای هاشمی رفسنجانی معتقد بود به او شده در سفر به عربستان سعودی مشاهده کردم اکتفا می‌کنم. در اولین روز این سفر، دیداری با ملک عبدالله که تازه پادشاه عربستان شده بود برگزار شد. ملک عبدالله بلافاصله بعد از احوال پرسی با لحنی متعجبانه به آقای هاشمی رفسنجانی گفت چرا گذاشتید این پسر بچه رئیس‌جمهور شما شود؟ کلمۀ «پسر بچه» را ترجمه تعبیر «ولد» که او به کار برد می‌دانم. پادشاه عربستان درحالی‌که دست خود را تا هم‌سطح زانوی خود بالا آورده بود کلمۀ ولد را به کار برد و این سؤال را مطرح کرد. من و سایر همراهان منتظر بودیم واکنش آقای هاشمی رفسنجانی را دربرابر این سؤال غیرمؤدبانه ببینیم و بشنویم. ایشان بلافاصله گفتند کشور ما قانون اساسی و رهبر دارد و همه‌چیز براساس قانون انجام می‌شود و جای نگرانی نیست.

جواب حکیمانه و ضدمداخله‌گرانۀ آقای هاشمی رفسنجانی به پادشاه عربستان، که از جوشش مبانی اخلاقی در وجود این بزرگ‌مرد سرچشمه می‌گرفت، ما را خوشحال و پادشاه عربستان را از پیگیری سؤال خود منصرف کرد. شاید در آن زمان خاص، بعضی از همراهان و به‌ویژه پادشاه عربستان تصور می‌کردند چنین سؤالی سبب می‌شود آقای هاشمی رفسنجانی قدری حرف دل بزند و سبک شود، ولی هوشیای، اخلاق‌مداری و خصلت ایثارگری برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی عواملی بودند که موجب شدند پاسخ به‌گونۀ دیگری رقم بخورد و دفاع از نظام در عرصۀ بین‌المللی ازسوی مردی که انقلابی‌بودنش با اخلاق مهار شده بود این چنین زیبا جلوه‌گر شود.

بالاتر از سکوت

در همین سفر، پادشاه عربستان به آقای هاشمی رفسنجانی پیشنهاد کرد ایشان ازطرف ایران و خودش ازطرف عربستان گفت‌وگوهای دوجانبه‌ای در زمان‌های مشخصی از سال داشته باشند تا نخست، همکاری‌های میان دو کشور تقویت شود، دوم، از بروز مشکلات فیمابین جلوگیری گردد و سوم، در منطقه نیز همفکری دوجانبه مانع بروز تنش شود. آقای هاشمی رفسنجانی بعد از سومین و آخرین دیداری که در آن سفر با پادشاه عربستان داشت این پیشنهاد وی را در جده با همراهان خود در میان گذاشت و از همه نظر خواست. پرسیدم شما در پاسخ ملک عبدالله چه گفتید؟ گفتند «جواب را مؤکول به مشورت در تهران کردم.» بعد از بازگشت به تهران در اولین دیدار پرسیدم آیا مشورت کردید؟ گفتند: «بله»، اما در جواب گفتند: «ما دولت داریم.»

این جمله را آقای هاشمی رفسنجانی با چهره‌ای که ناراحتی و نگرانی در آن موج می‌زد به زبان آورد و افزود نمی‌دانم با روشی که این دولت دارد، جواب خدا را به‌خاطر خسارت‌های نپذیرفتن این پیشنهاد همکاری که به کشور وارد می‌شود چه کسی خواهد داد؟

به‌زبان‌آوردن این نگرانی در یک جلسۀ خصوصی دونفره و عدم ابراز آن در مجامع و خودداری از انتشار آن در سطح جامعه، نمونۀ بارز پایبندی به اخلاق عملی برای رعایت مصلحت بالاتر است. مصلحت بالاتر در این عرصه، جلوگیری از بروز اختلاف و ضربه‌واردشدن به نظام است که برای یک عالم متخلق به اخلاق اسلامی، اصلی اجتناب‌ناپذیر است. اینْ فقط سکوت نیست، تعاملی از جنس فداکاری به نفع حاکمان است که عوارض درون‌ریز آن بسیار بالاتر از سکوت است.

روح لطیف

این تسلط بر نفس را چگونه می‌توان در وجود این مرد انقلابی تفسیر کرد؟ تصوری که از مردان انقلابی در افکار عمومی وجود دارد این است که آن‌ها اگر قسی‌القلب نباشند، دست‌کم اهل عواطف رقیق هم نیستند. انسانی با این ویژگی هرگز نمی‌تواند از خواسته‌های خود به‌آسانی بگذرد. بنابراین، باید در جستجوی تفسیر این ویژگی در وجود انقلابی‌ترین مرد زمان خود باشیم.

از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شنیدم که می‌گفت شبی با آیت‌الله موسوی اردبیلی در دهه ۶۰ در چالوس مهمان سپاه پاسداران بودیم. مکانی که برای استراحت ما در نظر گرفته شده بود با دیوار بلندی محصور بود که برای من سؤال برانگیز شد. از مسئولان سپاه دربارۀ آن دیوار بلند پرسیدم. گفتند دیوار زندان است. با شنیدن این جواب، شوری در دلم افتاد و احساس کردم نمی‌توانم در جایی بخوابم که عده‌ای در مجاورت من در زندان هستند. از آقای موسوی اردبیلی خواستم بعد از شام عازم تهران شویم و همین کار را هم کردیم.

برای این روح لطیف چه تفسیری غیر از این می‌توان داشت که صاحب آن اگر سال‌ها زندان و شکنجه و فشارهای مختلف را تحمل کرد برای این بود که مردم را از غل و زنجیر بردگی مادی و معنوی نجات دهد و هنگامی‌که به قدرت می‌رسد این تعهد را از یاد نمی‌برد و در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی به آن پایبندی نشان می‌دهد؟ همین روح لطیف است که ایثارگری را در وجود این انقلابی واقع‌گرا متجلی می‌کند و از او در میدان عمل یک معلم اخلاق می‌سازد.

سعۀ صدر تبصره‌دار

کسانی که با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آشنایی دارند ایشان را به اعتدال می‌شناسند. تجربۀ شخصی من از معاشرت طولانی با ایشان نیز همین نظر را تأیید می‌کند، ولی ناچارم، به این واقعیت، تبصره‌ای هم اضافه کنم. تبصره این است که سعهۀ صدر ایشان بیش‌ازحد بود و در این زمینه گاهی اعتدال رعایت نمی‌شد و همین افراط موجب پیدایش مشکلاتی می‌گردید.

افراط در سعۀ صدر در مسائل فردی شاید عوارض چندانی نداشته باشد و اگر دارد مشکلی برای جامعه پدید نیاورد، ولی همین افراط وقتی در اموری که به جامعه مربوط است نشان داده شود عوارض منفی زیادی به وجود خواهد آورد که گاهی بسیار خطرناک خواهد بود. به همین دلیل، اعتدال در سعۀ صدر بیش از سایر خصلت‌ها ضرورت دارد.

در سال‌های آخر حیات پربرکت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی یک روز با خبر شدم یکی از افرادی که مورد توجه و عنایت خاص ایشان بود خواسته‌ای دارد که برخلاف مقررات و حتیٰ برخلاف حق است. خود آقای هاشمی رفسنجانی هم با آن خواسته به دلیل ناحق‌بودن مخالف بودند و تمام کسانی که به‌نحوی حق اظهارنظر دربارۀ آن خواسته داشتند نیز مخالفت خود را اعلام کرده بودند. بااین‌حال آن شخص بر خواستۀ خود پافشاری می‌کرد و حتیٰ تهدید کرده بود که اگر به خواسته‌اش عمل نشود، به‌عنوان اعتراض در مجموعه‌ای که به همان موضوع مربوط می‌شد و او یکی از اعضای آن بود شرکت نخواهد کرد. دوستانی از آن مجموعه موضوع را با من مطرح کردند و از من خواستند با آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کنم تا مبادا ایشان به دلیل عنایتی که نسبت به فرد مورد نظر داشتند در برابر خواستۀ او کوتاه بیایند. در صحبتی که در همین زمینه داشتم متوجه شدم ایشان نمی‌تواند عواطف خود را نسبت به شخص مورد نظر مهار کند و جداشدن او از آن مجموعه را تحمل نماید. به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم شما با سعۀ صدر بیش‌ازحدی که دارید زمینه را برای دیکتاتورشدن افراد فراهم می‌کنید درحالی‌که خودتان نه‌تنها دیکتاتور نیستید بلکه تمام عمرتان را برای مقابله با دیکتاتوری صرف کرده‌اید. اگر شما در برابر خواسته ناحق او تسلیم شوید زمینۀ دیکتاتورشدن را برایش فراهم خواهید ساخت، به این شخص رحم کنید و او را که جوان است به یک دیکتاتور تبدیل نکنید. متأسفانه سعۀ صدر بیش‌ازحد کار خودش را کرد و آقای هاشمی رفسنجانی در برابر آن خواستۀ ناحق تسلیم شد.

اطمینان دارم که این قبیل خوش اخلاقی‌های غیرمجاز، ناشی از عواطف سرشاری بود که در وجود این معلم اخلاق موج می‌زد، اما درعین‌حال آن را برای بزرگ‌مردانی که رفتار و گفتار و تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان سرنوشت جامعه را تغییر می‌دهد و تاریخ‌ساز است مضر می‌دانم. درست در همین نقطه است که پرهیز از افراط و تفریط و استوارماندن بر مشی اعتدالی به جامعه برای رسیدن به سعادت، آزادی، آزاداندیشی، عدالت و مقابله با خودکامگی‌ها و تبعیض‌ها کمک می‌کند.

هرچند این نقطۀ منفی در کارنامۀ اخلاقی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مقایسه با خطوط طولانی و نورانی اخلاق‌مداری وی همانند قطره‌ای از یک دریاست، لکن در بررسی عملکردها نباید حتیٰ کوچک‌ترین نقطه نیز نادیده گرفته شود. جالب اینکه خود آیت‌الله نیز طرف‌دار نقد منصفانه بود و مداحی‌ها و مطلق‌دانستن افراد را برای جامعه خطرناک و خلاف تعالیم اسلام می‌دانست. بارها از ایشان شنیدم که می‌گفت: «وقتی در بعضی مجالس شرکت می‌کنم که در آنها مدح و ثنای افراد و مطالب سرتاسر مبالغه می‌شنوم، احساس حالت خفگی می‌کنم و تاآنجاکه بتوانم در چنین مجالسی شرکت نمی‌کنم.»

حرف دل

در پایان این وجیزه به جای نتیجه‌گیری که در مقاله‌نویسی‌ها معمول است، نکته‌ای را می‌آورم که حرف دل است و آن اینکه هاشمی رفسنجانی در میان یاران امام خمینی ناشناخته‌ترین مرد اخلاقی بود. آنچه او برای شکل‌گیری و اعتلای نظام جمهوری اسلامی انجام داد هرچند کارنامۀ درخشان و پرحجمی را تشکیل می‌دهد، ناملایمات و ناجوانمردی‌ها و ظلم‌هایی که برای حفاظت از این نظام تحمل کرد بسیار بیشتر بود. پیر ما به عهد خود با خدا که تحمل زندان و شکنجه و ناملایمات و سختی‌ها و نامهربانی‌ها برای بازکردن راه اجرای احکام خدا بود عمل کرد و ما جا ماندگان هستیم که باید برای شناساندن این گوهر گران‌بها که حتیٰ نگذاشتند غبار ظلم‌ها از چهره‌اش زدوده شود تلاش کنیم و چنانکه حافظ می‌گوید به وعده‌ای که در روز الست داده‌ایم عمل کنیم.

مرید پیر مغانم ز من مرنج ‌ای شیخ       چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

 

 

 

 

[۱]. دانش‌آموختۀ حوزه؛ عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی؛ مدیرمسئول روزنامۀ جمهوری اسلامی؛ مشاور اجتماعی رئیس‌جمهور در دوران سازندگی و اصلاحات؛ مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دوره ریاست آیت‌الله هاشمی رفسنجانی.