تحصیلاتتان را در آمریکا انجام دادید؟
بله. در آمریکا دورانهای متعددی را در صنعت هستهای گذراندم و فارغالتحصیل شدم. چند سالی گذشت انقلاب پیروز شد، من آمدم و از آن موقع افتخار میکنم که در کشور هستم چون کار دیگری بلد نبودم در همین صنعت هستهای کار میکنم و کار کردم. از اولین روزهایی که در انرژی هستهای ایران کار کردم آقای سحابی برای مدتی رئیس من بودند و آن موقع دوران خیلی سختی بود، اول انقلاب بود قراردادهای متعدد و فراوانی بسته بودند از یکجایی که ما با آقای هاشمی بهقولمعروف دیگر گفتوشنودمان از آن اوایل اوایل انقلاب شروع میشود که فاز اول نیروگاه بوشهر در حدود هشتاد درصد تمامشده بود، فاز دوم کمتر از پنجاه درصدش کارشده بود و پیمانکاران آلمانیها پروژه را متوقف کرده بودند. درباره ضرورت ساخت نیروگاه هم نگاه های مترقی کمتر وجود داشت و خیلی ها مخالف بودند اما آنکسی که از اول محکم ایستاد اول آقای بهشتی بود که به من خیلی کمک کرد ولی پای کار آقای هاشمی بود. به همین دلیل پرسشنامهای برای شصت نفر از مقامات نظام ارسال کردم و پرسیدم آیا صنعت هسته ای می خواهیم یا نمی خواهیم؟ به یاد می آورم هیچکس به محکمی آقای هاشمی ننوشته بود که ما انرژی هسته ای میخواهیم و همین نیروگاه بوشهر را باید تمام کنید.
شنیده ام اولین بار آقای هاشمی را در آمریکا ملاقات کردید.
سال 54 بود فکر میکنم که تشریف آوردند آمریکا یک جلسه بسیار بزرگی بود در هوستن تگزاس البته من اهل هوستن نبودم ولی چون عضو انجمن اسلامی بودم صدایم کردند. آن زمان خودمان چهل یا پنجاه نفر بیشتر نبودیم ولی 200 نفر آمده بودند آن جلسه را به هم بزنند و آنجا من توان مدیریت آقای هاشمی را متوجه شدم.
آقای هاشمی در جریان مستقیم ساخت نیروگاه بوشهر بودند؟
بله. اینجا بود که نقش آقای هاشمی آن موقع بهعنوان رئیس مجلس خیلی به کمک ما آمد. نیروگاه بوشهر بیش از پانزده بار بمباران شد که هفت هشت تای آنها جدی بود و اینجا خوب است که من این نکته را بگویم که هر وقت به نیروگاه بوشهر میخورد بعد از یکی دو روز آقای هاشمی بدون اینکه کسی متوجه شود در پوشش سرباز ساده از آنجا بازدید می کرد.
نسبت به کارشناسان تکنولوژی از خارج برگشته چه نگاهی داشتند؟
من یادم هست دوستان ما لیزر میساختند آن اولین لیزرهایی که ساختیم اصلاً میگفتند آن لیزر را برای آقای هاشمی ساختیم. میتوانم بگویم ایشان به نظرات کارشناسی اهمیت فوقالعادهای میداد و بیشازحد هم به من اعتماد داشت، هنوز هم نمیدانم واقعاً من خودم را مستحق آنهمه اعتماد ایشان نمیدانستم.
نظرات کارشناسی برایشان اولویت داشت؟
خیلی زیاد. یکی از کشورهای آسیای میانه زمانی که آقای هاشمی رئیسجمهور بودند به ایشان زنگزده بود گفته بود اگر 400، 500 میلیون دلار به ما ندهید ما امسال زمستان به یک بحرانی میخوریم و یک مشکل اتمی برایمان پیش میآید که عوارض آن گردن گیر کشور شما میشود. آقای هاشمی من را صدا زدند گفتند یک همچین چیزی هست من گفتم آقای هاشمی در نگاه اول این از این باجخواهیها است؛ مطالعه کردم و فردا به ایشان گفتم فقط به نظرم میخواهند از ما یک پولی بگیرند، شما خیالتان راحت باشد و به این حرف کارشناسی اعتماد کرد.
چه شد برای تکمیل نیروگاه بوشهر سراغ روس ها رفتید؟
یادم هست آقای هاشمی برای تکمیل نیروگاه بوشهر همان زمان که در مجلس بودند و آقایان خامنه ای و موسوی در دولت و نخست وزیری، خیلی ما را پشتیبانی کردند منتها هم جنگ بود، هم پول نداشتیم اما بعد از جنگ ایشان گفت معطل نکنید و نیروگاه را بسازید. برای تکمیل نیروگاه اتمی با فرانسه، هند، آرژانتین و اسپانیا مذاکره کردیم اما همه گفتند همکاری با ایران باعث تهدید منافع ما از سوی آمریکا می شود. با روس ها مذاکره کردیم؛ یکصد نفر از دانشمندهای روس آمدند کار کردند. این را من باید بگویم اگر آقای هاشمی نبود نیروگاه بوشهر نبود. من به این صراحت و به این محکمی میگویم چون تا آخر ایستادند و اینجا خوب است این را عرض بکنم که ما تنها کشور مسلمانی هستیم در دنیا که امروز هزار مگابایت نیروگاه اتمی در حال کار در بوشهر داریم.
گویا به حوزه انرژی بسیار علاقه مند بودند.
به جز نیروگاه یکی از بزرگترین کارهایی که آقای هاشمی حمایت از صنعت فیوژن است. فیوژن یعنی انرژی که خداوند در خورشید درست میکند یا همان آفتاب که هیدروژنها به همدیگر برخورد می کنند و گداخته می شوند. آقای هاشمی من را در انرژی اتمی تشویق کرد که برو این نیروگاههای بادی را و به من پول داد از پول زلزله رودبار و منجیل که داده بودند کشورهای خارجی کمک کرده بودند، ایشان بخشی از آن پول را به من داد من رفتم این نیروگاههای بادی را که 30 تا نیروگاه بادی که الان میبینیم در منجیل و رودبار هست با آن پول تهیه کردیم و آنجا گذاشتیم. آنها اولین نیروگاههای بادی کشور بود، اولین نیروگاه خورشیدی کشور را هم ما درست کردیم کشور وسط کویر که حتی ایشان آمدند آنجا را هم افتتاح کردند. ایشان یک کار بزرگ شروع کردند متأسفانه آن کار دنبال نشد و من فکر میکنم تنها راه نجات کویر کشور ما آن است. ایشان دنبال انتقال آب از دریای خزر به وسط کویر بود. حتی ایشان یک مشاور کانادایی را انتخاب کردند اما بعدی ها آن را پیگیری نکردند.
نسبت به بحران آب حساسیت داشتند؟
برایم جالب بود هر وقت اسم آب میآمد آقای هاشمی بغض می کرد. برای صنعت، هواپیما، تکنولوژی و تولید اهمیت قائل بود اما آب موضوع دیگری بود. کمآبی و بیآبی را از همه اعضای دولت بهتر درک میکرد و می¬گفت شما قدر آب را نمیدانید.
در سفرها چگونه رفتار می کردند؟
روزی با آقای هاشمی در سفر هند به منزل خانم گاندی رفتیم تا درباره نیورگاه بوشهر مذاکره کنیم. خانم گاندی نمی خواست به صراحت پاسخ منفی بدهد و بهانه های مختلف مثل تلویزیون آورد اما آقای هاشمی آنقدر فنی درباره راه اندازی شبکه های تلویزیونی صحبت کرد که آن خانم متعجب مانده بود. رسم است خیلی ها وقت نماز می خوانند تشریفات زیادی دارند مثل جانماز چند متری و مهر و تسبیح آنچنانی اما در سفر چین وقتی برای نماز صبح بیدار شدم دیدم آقای هاشمی یک دستمال درآورده و مهر روی آن گذاشته و نماز می خواند. ایشان خیلی بیریا و بیتکلف با ظاهر و باطن یکسان بود. حتی از ظاهرشان هم میشد فهمید. هیچوقت لباسهای فاخر به تن نمی کرد و علیرغم مکنت مالی از دوران کودکی اما ساده زیست بود. در الموت پروژه ای داشتیم یک روزآمدند تمام مدت را ماندند. آنجا یک دریاچه کوچکی است، نشستیم با همین مردم محل همه آمدند و حاج آقا درباره اهمیت پروژه و رونق اقتصادی برای آن محل صحبت کردند. مردم هم قانع شدند و تشکر کردند اما اگر ایشان 30 تا سخنرانی میکردند آن اندازه اثر نمیگذاشت که کنار آن دریاچه کوچک با مردم گپ بزند.
شما که ارتباط زیادی داشتید روایت خودتان را از دورهای که آیتالله هاشمی تخریب ها و اتهامات، افتراها و را نسبت به خود مشاهده می کرد بگویید.
ایشان مثل پدری بود که می دید بچههایش در حقش خوب رفتار نمیکنند. چندین بار به من بعضی چیزها را گفت اما همیشه معتقد بود باید به خدا سپرد و خدا شاهد همه چیزمان است. در عین حال او پدری بود که وظیفهام اش را در قبال فرزندانش چه خلف چه ناخلف انجام می داد. اصلاً اهل برخورد متقابل نبود، بزرگ بود و پرتحمل. شاهد بودم در بسیاری از موارد میتوانست قدرتمند برخورد کند و نمیکرد حتی موقعی که رئیسجمهور بودند، در دولت ما میدیدیم که بعضیها یک خورده مثلاً استانداردهای لازم را نداشتند یا رعایت نمیکردند ولی هیچوقت ما ندیدیم که ایشان بخواهد از آن اقتداری که داشت استفاده کند یعنی همیشه سعی می¬کرد که با محبت رفتار کند.
ایشان دیگر بین ما نیستند و مشکلات زیادی کشور را احاطه کرده حالا چه از داخلی چه خارجی، فکر می کنید چگونه باید خلا آقای هاشمی را پرکنیم و چگونه از میراثی که ایشان برای ما گذاشتند استفاده کنیم؟
ببینید ایشان حداقل یک درسی دادند، پدری بود که علیرغم حقش پدرانه و با گذشت و مدارا رفتار میکرد. این یادگار ماندگار ایشان است که نشان داد با همه کملطفیها میشود باگذشت زندگی کرد. یاد داد میشود بزرگ بود و نسبت به کملطفیها و بیمعرفتیها با تامل رفتار کرد. در تمام سال هایی که با ایشان همکاری داشتم در ذهن آقای هاشمی چیزی به نام کینه، حسد یا عقده وجود نداشت.
آقای دکتر! به عنوان آخرین سوال، نقش آیتالله هاشمی را در صنعت انرژی هستهای کشور که اکنون بهعنوان یکی از نمادهای غرور ملی ما محسوب میشود را چگونه ارزیابی می کنید؟
اگر آقای هاشمی نبود صنعت هستهای هم نبود. در برجام به این دلیل هزینه اضافه ندادیم چون دانش غیرقابل حذف داشتیم که اینها حاصل پشتیبانی، بردباری، صبر، صلابت و کمکهای آقای هاشمی به صنعت هسته ای بود؛ ایشانً صنعت هستهای ایران را در روزهایی که نه پول داشتیم نه جایگاه آنچنانی بین المللی بهجایی رساند که اکنون می بینیم در برجام مقابل قدرت های بزرگ مذاکره می کنیم و دستاوردهای خوبی برای کشور به ارمغان می آوریم.