اخبار
  • صفحه اصلی
  • اخبار
  • امروز هم جای هاشمی رفسنجانی خالی است

امروز هم جای هاشمی رفسنجانی خالی است

  • دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹

روزنامه اعتماد با فاطمه هاشمی رفسنجانی در باره موضوعات مختلف سیاسی مصاحبه کرده است.

بخشی از این مصاحبه را می خوانید:

تحلیل شما از فضای فعلی سیاست ایران چیست و فکر می‌کنید آیا ممکن است به سمتی حرکت کنیم که مردم در انتخابات مشارکت جدی داشته باشند؟

اگر بخواهم در یک کلام پاسخ بدهم، باید بگویم که شرایط، مناسب و خوب نیست.

اگر به تحلیل سیاست ایران، در بعد داخلی و خارجی بپردازم، باید بگویم که متاسفانه در بعد داخلی، شرایط مناسبی را مشاهده نمی‌کنیم. در سال 92 یعنی دوران پیش از انتخابات دوره یازدهم ریاست‌جمهوری، به‌دلیل عملکرد قهقرایی دولت نهم و دهم مردم، وحدت و یکپارچگی نسبی خوبی برای تغییر شرایط و رهایی از افراطی‌گری‌ها و انحصارگرایی‌های آن دوران و گرایش به خط اعتدال و میانه‌روی پیدا کردند که همین امر، احساس تکلیف را برای آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به وجود آورد که به ندای علما، شخصیت‌ها و مردم برای شرکت در انتخابات پاسخ مثبت دهد و خود برای سر و سامان دادن به نتیجه دوران دولت نهم و دهم، پا به عرصه اجرا و اداره جامعه بگذارد، ولی متاسفانه شورای نگهبان نتوانست حضور مجدد ایشان را در عرصه اجرایی کشور تحمل کند و از ترس آرای اکثریت مردم، ایشان را به بهانه‌های واهی ردصلاحیت کرد؛ بنابراین مردم آرای خود را به سبد آقای دکتر روحانی سرازیر کردند و به‌رغم برخی کارشکنی‌ها،ایشان نهایتا پیروز انتخابات شد.در این حالت هم شرایط خوبی برای جامعه و پاسخگویی به شور و شوق مردم، برای رهایی کشور از انحصارگرایی،انحراف و افراط ایجاد شد و مردم امیدوارانه،دوران ریاست‌ جمهوری جدید را برای بهبود شرایط و حاکم شدن خط اعتدال دنبال می‌کردند. برخی اقدامات داخلی دولت برای گشایش فضای سیاسی و اقدامات اقتصادی، کنترل جریان انحرافی و در حوزه سیاست خارجی نیز به ثمر نشستن برجام ازجمله دستاوردهای مهم اوایل دولت یازدهم بود که امید و شوق مردم را برای آینده‌ای بهتر مضاعف کرد. البته ابتدای برجام گشایش‌های خوبی هم در کشور صورت گرفت ولی متاسفانه از این امکان و توان بالقوه، ابتدا داخل کشور -به‌دلیل بداخلاقی‌ها و کارشکنی‌های طیفی خاص- استفاده مناسب نشد و تحولات خارجی نیز موفقیت برجام را هر روز کم‌رنگ‌تر کرد.

 

دو عامل که در این رابطه حائز اهمیت است، یکی عبارت‌است از برخی قصورها و کوتاهی‌های دولت در تدبیر امور، عدم اتکا به آرای میلیونی مردمی که به دولت چشم امید داشتند و پشت کردن و عدم استفاده مناسب از نیروهای دلسوزی که برای پیاده شدن خط اعتدال و روی کار آمدن دولت جدید خون دل خورده بودند و دیگری کارشکنی‌های جدی جناح رقیب، اوضاع و شرایط اقتصادی کشور را به‌ویژه در دولت دوازدهم بدتر کرد. عدم ارتباط و تعامل سازنده دولت با مردم، بی‌اعتنایی به افکار عمومی و ضعف سیستم اطلاع‌رسانی دولت و البته همان‌گونه که اشاره شد، کارشکنی‌های جناح قدرتمند رقیب درون کشور، تاکنون باعث شده قابلیت و محبوبیت دولت دوازدهم نزد افکار عمومی کاهش یابد.

البته نباید از نظر دور داشت که کنار این همه موارد و مشکلاتی که به‌طور خلاصه به آن اشاره کردم، باید به این واقعیت نیز اذعان کرد که قطعا دولت اول و دوم آقای روحانی، بسیار کم‌شانس و بدبیار بود. حوادث پی‌درپی طبیعی، مانند زلزله‌های وحشتناک مخرب در استان‌های غربی کشور، آن هم در فصول سرد سال، سیل‌های خانمان‌سوز و ویرانگر در اکثر نقاط کشور که اداره و جبران حجم خرابی‌ها و خسارت‌های جانی و مالی وارده به مردم و سرمایه‌های آنان، مستلزم تلاش‌های بی‌وقفه و صرف حجم قابل‌توجهی از درآمدها و بودجه دولت بود، همچنین پدیده شوم بیماری بین‌المللی کرونا در کشور که تقریبا تمام امکانات و توان بهداشتی، درمانی و مدیریتی کشور را درگیر خود کرد و قربانیان بسیاری از مردم و کادر پزشکی گرفت و همچنان می‌گیرد و خسارت‌های اقتصادی فراوانی که برای کسب‌وکار و معیشت مردم و اقتصاد کلان کشور به‌جای گذاشت و این اوضاع هنوز هم ادامه دارد، در عدم توفیق دولت بسیار موثر بودند.

در بُعد سیاست خارجی هم باید گفت به‌رغم فعالیت تیم فعال و کاربلد در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی دولت آقای روحانی، متاسفانه ظهور و بروز شخصیتی نامتعادل به نام ترامپ در راس کشور قدرتمند امریکا و خروج غیرقانونی و یکجانبه این کشور از توافق بین‌المللی برجام که اوایل کار دولت دوازدهم رقم خورد و تبعات سوء آن‌که سایر کشورهای اروپایی عضو برجام را هم درگیر و عملا آنها را ناتوان کرد، موجب شد ارتباطات و معادلات سیاسی و اقتصادی بازسازی شده دولت با دنیا، دوباره دچار مشکلات و مصائب عدیده شود که متاسفانه، با تشدید این روند و افزایش تحریم‌های ظالمانه امریکا و فشار حداکثری آنها، شرایط و وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم دچار نابسامانی‌های شدید شد. البته عدم استفاده صحیح و بجا از منابع و ظرفیت‌های داخلی تولید و در برهه‌ای، سوءمدیریت در استفاده مناسب از منابع ارزی کشور را نیز در این زمینه نباید نادیده گرفت. به هر حال همه این شرایط، به علاوه تشدید تنش‌ها و اختلافات منطقه‌ای و متاسفانه برخی سوءتدبیرها و ایران‌هراسی‌هایی که بیشتر ریشه در سیاست‌های غلط افراطی داخلی دارد و سوق دادن همسایگان حوزه خلیج فارس به دامن دشمن دیرینه مسلمانان، یعنی رژیم صهیونیستی و گسترش سایه وحشت، ترور و جنگ در منطقه به‌لحاظ سیاست خارجی، کشور را در برهه‌ای حساس و خطرناک قرار داده است.

در مجموع اگر بخواهم پاسخ به سوال شما را خلاصه کنم،باید بگویم به‌لحاظ سیاست داخلی و سیاست خارجی،شرایط مناسب و خوبی نمی‌بینم.البته تغییرات اخیر در امریکا و روی کار آمدن رییس‌جمهوری جدید در این کشور می‌تواند زمینهبازگشت ایالات متحده را به برجام فراهم کند و روزنه امیدی برای گشایش در سیاست خارجی ایران باشد که مستلزم مراقبت، تدبیر و حوصله برای گذار حدودا دوماهه از دوران ترامپ به دولت جدید این کشور هستیم. به هر حال، امیدوارم بتوانیم از این بحران‌ها و مشکلات بین‌المللی تحمیلی و بعضا خودساخته به سلامت خارج شویم .

البته بنابر آنچه مردم این روزها مستقیم و غیرمستقیم به ما می‌گویند یا می‌شنویم، در چنین شرایطی، احساس می‌شود جای شخصیتی متعادل‌کننده و حلال مشکلات همچون آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی که به‌حق، مرد بحران‌ها بود و در شرایطی سخت‌تر از وضعیت کنونی، مانند دوران ۸ سال دفاع مقدس و بازسازی و سازندگی پس از جنگ ویرانگر، کشور را به خوبی از مشکلات و بحران‌ها نجات دادند، بسیار خالی و لازم و ضروری به نظر می‌رسد که هم بتواند در سیاست داخلی و هم ایجاد تعادل در سیاست خارجی، به‌ویژه مسائل منطقه‌ای نقش بی‌نظیر و جاودان خود را اجرا کند.

البته بر اساس اسناد موجود و تا جایی که به‌خاطر دارم، اعتقاد ایشان به مردم‌سالاری دینی،طول دوران پس از انقلاب اسلامی از همه بیشتر بوده و خودشان را دایما در معرض رای مردم قرار می‌دادند.در طول 37 سال بعد از پیروزی انقلاب به نظرم ۱۲ یا ۱۳ بار در انتخابات شرکت کردند و جالب است که بدانید گهگاه اول، چندم یا پنجم شده و گاهی هم حتی رای هم نمی‌آوردند، ولی به انتخابات سالم و رای مردم اعتقاد جدی داشتند. از شکست و باختن هم هراسی نداشتند و اگر می‌فهمیدند که گهگاه تقلب هم شده، باز به خدا واگذار می‌کردند.

اما درمورد بخش دوم سوال شما، باید بگویم پس از آقای روحانی و مشکلاتی که برای دولت ایشان به وجود آمد، به نظر می‌رسد، مردم احساس می‌کنند علاوه بر ضعف‌های مدیریتی داخلی، دولت اعتدالی در تحقق وعده‌های انتخاباتی خود، به‌ویژه وعده‌های سیاسی - چه در سیاست داخلی و چه خارجی- نتوانست چندان موفق باشد. یعنی موانعی پیش‌رویش بود یا برایش ایجاد کرده و می‌کنند که درنتیجه دولت قادر به پیاده کردن سیاست‌های خود نخواهد بود؛ به همین دلیل به نظر می‌رسد همان‌گونه که در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی شاهد بودیم، در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی هم طیفی خاص از شهروندان که به اصولگرایان تعلق‌خاطر دارند، در انتخابات شرکت خواهند کرد و مشارکت مردم به‌دلیل ناامیدی از شرایط و رفع نشدن مشکلات فراوانی که سد راه یک رییس‌جمهوری مستقل و معتدل قرار دارد، اندک خواهد بود. البته این پیش‌بینی مربوط به شرایط حاضر کشور است و ممکن است تا زمان انتخابات اتفاقات دیگری رخ دهد که فعلا قابل پیش‌بینی نیست.

به نظر شما چرا اصولگرایان خودشان را از هم‌اکنون پیروز انتخابات پیش‌رو تصور می‌کنند؟

اصولگرایان در هر مقطعی از زمان که احساس کنند مشارکت شهروندان در انتخابات پایین است، خود را پیروز میدان می‌دانند. دلیل آن هم کاملا روشن است. مشکلات داخلی و خارجی که به گوشه‌ای از آن در پاسخ به پرسش اول شما اشاره کردم، منجر شده که دولت روحانی با آن همه پشتیبانی مردمی، زمانی که روی کار آمد و امیدی که مردم به آن بسته بودند، نتواند به‌ویژه در بعد اقتصادی و کسب و کار و معیشت مردم موفق عمل کند و درنتیجه موج نارضایتی از دولت بالا گرفته است. البته مردم قطعا در جریان همه امور کشور و مسائل پشت‌پرده مشکلات دولت و دلایل و چرایی آن نیستند و در برخی موارد به‌حق و در بعضی موارد هم به ناحق، از دولت، ناراضی و سرخورده هستند که این خود بحث دیگری است، ولی درمجموع، مردم به‌ویژه قشر ضعیف جامعه، اکنون از روند اجرایی کشور ناراضی است و همین امر موجب شده اصولگرایان که البته خود نیز در پیش آمدن برخی عوامل مشکلات کنونی اقتصادی و سیاست خارجی دخیل هستند، به نتیجه انتخابات آینده امیدوار باشند. البته تاکید می‌کنم، ضعف عملکرد برخی مدیران، ضعف تبلیغات دولت و نقص ارتباط و تعامل با مردم و عدم شفاف‌گویی و ارتباط مستقیم شخص رییس‌جمهوری با مردم را نیز ازجمله عوامل مهم نارضایتی شهروندان و امیدواری اصولگرایان در انتخابات آینده می‌دانم.

به‌نظر شما اصلاح‌طلبان تا چه میزان در مسیر دستیابی به وحدت و اجماع برای معرفی یک کاندیدا در انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 موفق خواهند بود؟

به نظر می‌رسد شرایط به گونه‌ای است که مردم از نام‌ها، عنوان‌ها و القاب عبور کرده‌اند و دیگر چندان اعتقادی به این اصطلاحات سیاسی مثل «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب» ندارند و احساس می‌کنند که اصولگرایان، جدای از انتخابات، همواره در اکثر مراکزانتصابی اصلی قدرت و حاکمیت حضور دارند و به اصلاح‌طلبان واقعی و دلسوز و کارآمد هم که اجازه ورود به عرصه داده نمی‌شود؛بنابراین به‌دلیل محدودیت‌های ایجاد شده توسط شورای نگهبان،به‌جز تعداد محدودی ازاصلاح‌طلبان و مستقلین توانا و دلسوز راه یافته به مجلس،هستند کسانی که فقط نام و لقب اصلاح‌طلبی را یدک می‌کشند و پس از پیروزی در انتخابات با اصولگرایان ائتلاف می‌کنند (مانند برخی نمایندگان دوره قبل مجلس که شورای نگهبان آنها را به اسم اصلاح‌طلب تایید صلاحیت کرد و وارد مجلس شدند ولی در مجلس یا اصولگرا شدند، یا افرادی خنثی!) . عده‌ای هم که در انجام کارهای محوله ناتوان هستند. چراکه افراد با تجربه، دلسوز و مدبر اصلاح‌طلب یا مستقلی که توانا باشند و بخواهند و بتوانند کار کنند، فعلا خانه‌نشین هستند و نمی‌گذارند از فیلتر شورای نگهبان رد شوند./اعتماد