به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، درگزیده این مصاحبه به نقل از تاریخ ایرانی آمده است:
حماسه سالهای دفاع مقدس سراسر خاطره است، نمونهای از خاطراتی را که به یاد دارید بیان کنید.
خاطرات دوران دفاع مقدس فراوان است. نمونهای که جالب است یاد کنم مربوط به زمانی است که میخواستند کنفرانس غیرمتعهدها را در بغداد برگزار کنند. ما از نظر سیاسی هر چه تلاش میکردیم که عراق ناامن است، قبول نمیکردند. لذا نیروی هوایی به عهده گرفت که بغداد را بمباران کند چون عراق اعلام کرده بود که بغداد غیرقابل نفوذ است. برای این منظور هدفی در بغداد برای حمله در نظر گرفته شد و خلبان پس از بمباران هدف، به هنگام بازگشت با فشنگ خود بدون اطلاع قبلی به یک ساختمان بلند شلیک کرده اتفاقاً این ساختمان برای کنفرانس غیرمتعهدها در نظر گرفته شده بود و نمایندگان کشورهای مختلف در آن ساختمان مقدمات اجلاس را فراهم میکردند که با به رگبار بسته شدن این ساختمان، غیرمتعهدها تصمیم گرفتند اجلاس را از عراق به هند تغییر دهند و این عنایت خداوند بود.
خاطره دیگر مربوط به عملیات والفجر ۸ میباشد. برای انجام این عملیات میخواستیم ابزار و وسائل جنگی را از نقاط مختلف به نزدیکی اروندرود ببریم. قدری از وسائل را شب منتقل کردیم و بخشی از آنها باقی مانده و زمان عملیات هم نزدیک شده بود. تنها راه این بود که چند روز هوا ابری باشد تا بتوانیم وسائل را در روز منتقل کنیم. اتفاقاً همان روزها که نیاز به هوای ابری داشتیم، هوای خوزستان ابری شد و چون هواپیماهای عراقی نمیتوانستند فیلمبرداری کنند، موفق شدیم وسایل را در روز به اروندرود برسانیم و با یک غافلگیری عملیات را انجام بدهیم.
خاطره اخلاص و صفای بسیجیان هرگز فراموششدنی نیست. به خاطر دارم در عملیات خیبر حدود ساعت یک نیمه شب به اتفاق آقای هاشمی رفسنجانی از محل تجمع نیروهای بسیجی بازدید میکردیم. با ماشین به محل رسیدیم، هر دو لباس نظامی به تن داشتیم، نور چراغ روی چهره بسیجیان افتاد که با شور و شوق عجیبی به هلیکوپتر سوار میشدند و به خط مقدم عزیمت میکردند. گرد و خاک فراوانی محل را فرا گرفته بود. آقای هاشمی چند دقیقه برای حاضرین صحبت کردند. وقتی افراد از روی تن صدا آقای هاشمی را شناختند، دچار شعف و شوق فوقالعادهای شدند و این شور و شوق و علاقه به جهاد و شهادت در آن نیمهشب هرگز فراموش نمیشود که به ما هم روحیه میداد.
در مورد نقش آقای هاشمی رفسنجانی در جنگ توضیحی بفرمایید.
یکی از افرادی که در طی سالهای دفاع مقدس بار سنگینی را متحمل شد، آقای هاشمی رفسنجانی بود. البته ایشان معمولاً تلاش میکردند که حضورشان در جبهه خیلی آشکار نباشد، زیرا وقتی دشمن میدید که ایشان در تهران نیست، متوجه میشد که برنامه مهمی در جبهه پیش خواهد آمد. لذا ایشان در وقت عملیات به جبهه میآمد و این کار هم با دقت خاصی انجام میشد. به عنوان مثال سعی میشد که آقای هاشمی اول صبح در مجلس حضور یابد و چند دقیقه صحبت کند و سپس به جبهه عزیمت نماید و برای فردای آن روز که ایشان در تهران نبودند معمولاً مصاحبهای کوتاه تنظیم میشد که پخش شود تا دشمن متوجه عدم حضور ایشان در تهران نشود. آقای هاشمی در جبهه زیاد حضور پیدا میکرد و تا نزدیکیهای میدان نبرد هم پیش میرفت. یک شب برای انجام یکی از عملیات به سوی قرارگاه رفتیم، ایشان میخواست عملیات را از نزدیک نظارت کند، محل قرارگاه تا خطوط نبرد چند کیلومتر بیشتر فاصله نداشت، در مقابل قرارگاه ایشان از ماشین پیاده شدند و چند دقیقه با فرماندهان صحبت کردند و سپس وارد قرارگاه شدند، چند ثانیه بعد یک گلوله توپ به همان نقطه اصابت کرد و بدون تردید اگر چند دقیقه زودتر ایشان محل را ترک نکرده بود، خطر جدی برای آقای هاشمی رفسنجانی و دیگر همراهان به وجود میآمد. وقتی این خبر به حضرت امام رسید پیغام دادند و آقای هاشمی را از این کار نهی کردند و فرمودند بر شما حرام است که در قسمتهایی که خطر دارد حضور پیدا کنید. قبل از این پیام آقای هاشمی در قرارگاههای مقدم زیاد حضور پیدا میکرد اما بعد از این پیام امام، مراعات میکردند. ولی در مجموع بار سنگینی را آقای هاشمی در طول دفاع مقدس بر عهده داشتند و مخصوصاً ایشان برای ایجاد هماهنگی نزدیک بین ارتش و سپاه نقش اساسی ایفا میکردند. از سوی دیگر برای ایجاد هماهنگی پشتیبانی کل کشور از جبهه، نقش آقای هاشمی اساسی بود و میتوان گفت اگر آقای هاشمی در جبهه حضور نداشت قطعاً بسیاری از پیروزیهایی که در سالهای طولانی جنگ به دست آمد حاصل نمیشد. به طول کلی پشتیبانی و حضور فعال در جبهه و ایجاد هماهنگی بین رزمندگان اسلام که توسط آقای هاشمی رفسنجانی انجام میشد، نقش بسیار اساسی در پیروزیهای ما در آن سالها داشت.