مقدمه
بیشک، یکی از کلیدواژههای مهم در شناخت شخصیت آیتالله هاشمی رفسنجانی، رحمةالله علیه، اعتدال است، چنانکه خود بارها این مفهوم را به کار گرفت و بر اجرای آن تأکید کرد. این مفهوم، بهطور عام، در شکلدهی به زیربنای فکری هاشمی رفسنجانی نقش داشت و، بهطور خاص، تجلیگر روش شناختی او در فهم و درک دین و شریعت است؛ بهعلاوه، در ادراک سیرۀ عملی آن عالم فرزانه راهگشاست. ازاینرو، جلوههای نقشآفرینی این مفهوم اسلامی در اندیشه، زندگی فردی، خانوادگی، و اجتماعی وی، بهویژه در حوزههای اخلاق، فرهنگ، سیاست، و مدیریت مشهود است. او، در کسوت عالم دینی، سالها در شناخت صحیح اسلام مجاهدت کرد و برای شناساندن این مفهوم در نقش شاخصی حیاتی در جامعۀ اسلامی، در حوزههای اندیشه و عمل، کوشید و همه را به آن فراخواند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی مبدأ تحول زندگی فکری و عملیاش را آشنایی با مفهوم «اعتدال در دین» میداند که در دهۀ سوم زندگی، با هدایت استادش، امام خمینی(ره)، در مسجد سلماسی قم آغاز شد. این شروع نقطۀ عطفی بود که به تعبیرِ خود او در جان وی نقش بست و تا پایان عمر بهعنوان شاخصی دینی و اسلامی بر او و هرآنچه در حوزۀ عمل او بود تأثیر گذارد. او بارها از این شناخت، در حکم یک اصل، در شکلگیری شخصیت خود یاد کرد. ازاینرو، برای شناخت آنچه اینک با عنوان شخصیت هاشمی رفسنجانی در قلمروی اخلاق یاد میکنیم، باید به این شاخص مهم، که خود او نیز بر آن تأکید داشت و تا پایان عمر نیز به آن وفادار ماند، توجه جدی و جامعی داشته باشیم و با بهرهجستن از توضیحات خود ایشان، از یکسو، به مستندسازی آن حقایق و تبیین نقطههای پیوندی که با دیگر آموزههای اسلامی دارد بپردازیم؛ و ازسویدیگر، در تربیت آحاد جامعۀ اسلامی بر این آموزهها بهعنوان اصلی مسلم و راهگشا تأکید کنیم. آنچه در این مقالۀ محدود میآید، کوششی ناچیز در همین راستاست و گامی است کوچک برای قدردانی از آن مرد بزرگ و عالم مجاهد که جای خالی او را این روزها حس میکنیم و از نبودنش حسرت میخوریم و بر او و وارستگیاش در علم و عمل درود میفرستیم.
این مقاله در دو بخش تدوین شده: نخست، بهطور اجمال، به جایگاه و اهمیت اعتدال و میانهروی در متون اسلامی اشاره میشود و، ضمن آن، به تشریح حدیثی مستند، که بارها در سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی بهمثابۀ دلیلی متقن یا بهصورت خاطره نقل شده، پرداخته خواهد شد. بخش دوم، گزارشی مفصل است بر مبنای اصل میانهروی در تشریح نقطۀ شکلگیری اندیشه و عمل آیتالله هاشمی رفسنجانی که در خلال آن، برخی ارزیابیهای ایشان از وضع موجود بر مبنای اصل مذکور بهعنوان یک شاخص بازگو خواهد شد.
بخش اول: میانهروی در متون اسلامی
میانهروی در متون اسلامی مستندات فراوانی دارد. برخی از این ادله عاماند و برخی به حوزههای خاصی مانند عبادت، انفاق و هزینهکردن در زندگی اختصاص دارد که هم در قرآن و هم در روایات بهوفور به آنها اشاره شده است. محقق نراقی در کتاب معروفش، که به حوزۀ اخلاق مربوط است، خاطرنشان کرده که روایات در ستایش میانهروی از شمار بیرون است (جامعالسعادات، ج ۲، ص ۸۱). جناب کلینی نیز یک باب از کتابش را به رفق اختصاص داده و در آن شانزده روایت آورده است (کافی، ج ۲، صص ۱۱۸-۱۲۰). وی بابی را به لزوم میانهروی اختصاص داده است و از آن بهمنزلۀ اقتصاد در عبادت یاد میکند و شش روایت در این خصوص نقل کرده است (همان، صص ۸۶-۸۷)؛ اینها تعابیری است که از روایات گرفته شدند و مرادف همان اعتدال است. در منابع حدیث اهل سنت نیز بابهایی به لزوم میانهروی در عبادت یا غیر آن اختصاص یافته است؛ از جمله: بیهقی (نکـ : السننالکبری، ج ۳، صص ۲۴-۲۸). منبع دیگری که بهتفصیل به این موضوع پرداخته و آیات و روایات فراوانی را با شرح و تفسیر نقل کرده بریقة محمودیة فی شرح طریقة محمدیة، نوشتۀ ابوسعید خادمی حنفی، درگذشته به سال ۱۱۵۶ق است که فصل سوم از باب نخست کتاب را با عنوان «الاقتصاد فی العمل» به میانهروی اختصاص داده است.
قرآن کریم، علاوهبر اینکه اساس تشریع را برپایۀ نفی حرج برشمرده (حج، ۷۸) و خواست خداوند را در آسانی و نه دشواری معرفی کرده (بقره، ۱۸۵)، از تحریم آنچه خداوند حلال و گوارا ساخته یا زینت قرار داده بازداشته و آن را عبور از حدود خود برشمرده است (مائده، ۸۷؛ اعراف، ۳۲). همانگونه که پیامبر اکرم(ص) را از بهسختیافکندن خود در عبادت یا زیادهروی در انفاق بازداشت (طه، ۲؛ اسراء، ۲۹). حتی از زبان لقمان به فرزند خود آورده که در راهرفتن نیز روش میانه را برگزیند (لقمان، ۱۹).
در روایات شیعه، از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود اسلام دینی متین و قوی است، پس در آن با رفق و مدارا حرکت کنید و عبادت خداوند را بر بندگان او ناگوار نسازید که مانند سوار تندرویی باشید که نه راه را پیمود و نه پشتی برای حیوان باقی گذاشت (کافی، ج ۲، ص ۸۷). در منابع اهل سنت نیز در تأکید بر میانهروی در عبادت و پرهیز از بهسختیانداختن خود به نقل از پیامبر(ص) چنین آمده که آن اندازه از عبادت را که در توان دارید به جا آورید و خداوند خسته نمیشود تا وقتی که شما خسته شوید (کنزالعمال، خبر ۵۳۰۱). بنابر نقلهای متعدد از همین منابع، آن حضرت (ع) روزی وارد مسجد شد و دید ریسمانی میان دو ستون مسجد بسته شده است. گفتند این ریسمان متعلق به همسر حضرت، زینب، دختر جحش، است. آن را بسته تا وقتی که از ایستادن در نماز خسته شد، آن را بگیرد و به آن تکیه کند. حضرت (ع) فرمود: «نه، آن را باز کنید. هرکسی باید بانشاط نماز بگزارد و زمانی که خسته و ناتوان شد بنشیند» (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۳۸۶؛ سنن نسائی، ج ۳، ص ۲۱۸)؛ چنانکه وقتی خبردار شد مردی در مسجد نمازش را طول میدهد، آمد و شانۀ او را گرفت و سه بار فرمود: «خداوند تعالی برای این امت آسانی را پسندید و دشواری را برای آنان خوش نداشت» (بغیةالباحث، ج ۱، ص ۳۴۳).
در منابع حدیث شیعه آمده که علاءبنزیاد حارثی به امیرالمؤمنین (ع) در بصره شکایت کرد که عاصم، برادرش، ترک دنیا کرده و خود را وقف عبادت ساخته است. حضرت او را احضار و سرزنش کرد که چرا با خویش دشمنی کرده و به همسر و فرزندان خود رحم نکرده است. چنین نیست که خداوند رزق و روزی طیب را بر بنده حلال کرده باشد، اما خوش نداشته باشد که بنده ازآن بهره ببرد. عذر عاصم از اینکه خودش را با امیرالمؤمنین(ع) قیاس میکند گمانی باطل و نادرست است، زیرا زمامداران اسلامی باید خود را همسطح تنگدستان قرار دهند تا مایۀ آرامش آنان باشند (نهجالبلاغه، خطبۀ ۲۰۰). یکی دیگر از ابعاد تأکید بر اعتدال، سخنی از امام صادق(ع) است که فرمود: «لا تکرهوا الی انفسکم العبادة» (کافی، ج ۲، ص ۸۶) که تفسیرش این است: فرد یا جامعه براثر زیادهروی در انجام عبادت دچار کراهت و وازدگی نشود و درنتیجه از اصل آن بازنماند.
تأکید و استدلال امام صادق(ع) بر روش اعتدالی
بهرغم آن همه تأکید قرآن و سنت بر رعایت اعتدال در زندگی، از جمله در حوزۀ اقتصاد و امور مالی، تاریخ نشان داده است که همواره کسانی بودهاند که این رویکرد کلی اسلامی را نادیده گرفتهاند. در نقطۀ مقابلِ کسانی که اسراف و زیادهروی را مبنای عمل خود قرار دادهاند، گروهی جانب تفریط پیشه کرده و زندگی را بر خود و اطرافیانشان سخت گرفتهاند. اندیشه و عمل اینان را میتوان بهصورت جریان کلی مستمر در تاریخ اسلامی معرفی و نمونههای شناختهشدۀ فراوانی را یاد کرد. چنین جریانهای فکری و اجتماعی در قرنهای اول و دوم نیز حضور داشتند و گاهی نیز به سیرۀ اعتدالی امامان (ع) اعتراض میکردند. مانند گروهی که از آنان با عنوان صوفیه یاد شده و پس از انتقال اجباری امام رضا (ع) به خراسان و پذیرش ولایتعهدی حضرت(ع)، برای بیان اعتراض بر ایشان وارد شدند. انتقاد آنان این بود که اوضاع زندگی کنونی حضرت(ع)، که مأمون عباسی آن را برای ایشان برگزیده بود، با جایگاه زمامداری ایشان سازگاری ندارد. آنان میگفتند امت اسلامی زمامداری میخواهد که غذای ناگوار بخورد، لباس ناملایم بپوشد، سوار بر الاغ شود و به عیادت بیماران برود! امام رضا(ع)، در پاسخی قاطع، زندگی حضرت یوسف(ع) را به آنان یادآور شدند و افزودند آن حضرت(ع) زمانی که در حکومت مصر صاحب مسئولیت بود در آسایش به سر میبردند؛ خداوند خوراک و پوشاک را حرام نکرده است. و بر زمامدار فرض است قسط و عدل را در جامعه رعایت کند و صداقت در گفتار و عدالت در احکام را در رأس برنامههای خود قرار دهد (بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۲۷۵).
آنچه از نگاه نظری در بیان اعتدال نقطۀ عطفی به شمار میآید، پاسخی است که امام صادق(ع) به گروهی از همفکران جریان انحرافی صوفیه داده است. آنان به شیوۀ لباسپوشیدن حضرت(ع) اعتراض داشتند و آن را مخالف سیرۀ پیامبر اکرم(ص) برمیشمردند. این اعتراض و پاسخ مبسوط حضرت(ع) به آنان نخستین حدیث بخش «معیشت» کتاب کافی کلینی است. گزیدۀ آن حدیث چنین است: سفیان ثوری از فقهای زیدی بود و با امام صادق(ع) مراوده داشت. روزی حضرت(ع) را دید که لباسی کاملاً سفید و چشمنواز بر تن کرده بود. به ایشان اعتراض کرد و آن را بیرون از شأن ایشان شمرد. امام(ع)، در پاسخی اجمالی به او، به اقتضائات زندگی تنگدستانۀ مسلمانان در زمان پیامبر(ص) اشاره کرد و افزود در این دوره که مردم در گشایش و رفاه نسبی به سر میبرند زندگی توأم با سختی زیبنده نیست. اینک، مسلمانان و مؤمنان به برخورداری از امکانات و مواهب موجود سزاوارتر هستند تا دیگران. آنگاه اشاره فرمود از روزی که قدرت درک پیدا کرده، هیچ شب یا روزی نگذشته مگر اینکه وظیفۀ الهی خود را در امور مالی به جا آورده است.
وقتی درماندگی سفیان ثوری از پاسخ امام صادق(ع) به گوش دیگران رسید، گروهی از زهدنمایان، که به مردم را به سختیکشیدن دعوت میکردند، به دیدار امام(ع) رفتند و گفتند دوست همفکرشان، سفیان، در پاسخ به ایشان در تنگنا قرار گرفت و برای اظهار ادلۀ خود حضور ذهن کافی نداشت. امام(ع) از آنان خواست ادلۀ خود را بیان کنند و آنان به آیات «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسهِمْ وَ لَوْ کَانَ بهِمْ خَصَاصَةٌ» (حشر، ۹)، که ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود را ستوده و «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسیرًا» (انسان، ۸)، که رسیدگی به نیازمندان را ستوده، استناد کردند. حتی یکی از آنان جسارت کرد و گفت شما خود به غذاهای گوارا رغبت دارید و از مردم میخواهید حقوق مالی خود را پرداخت کنند تا شما از آن بهرهمند شوید!
امام صادق(ع) در پاسخی مبسوط منشأ خطا و باور نادرست آنان را ناآگاهی از شناخت درست آیات قرآن و سنت پیامبر(ص) دانست و، سپس، به حقوق واجب خانواده و خویشاوندان اشاره فرمود و گفت پیامبر(ص) رسیدگی به نیازمندان را رتبهبندی فرمود و خویشان را بر دیگران مقدم داشت و ثواب بیشتری برای آن برشمرد. تا آنجا که یکی از مسلمانان را، که پیش از مرگ خویش همۀ بردگان خود را آزاد کرده بود و فرزندان خردسال خود را بیچیز گذاشته بود، بهشدت نکوهش کرد. آنگاه، امام(ع) در تعیین قلمروی اسراف و امساک به ایراد سخن پرداخت و برخی از روایات پیامبر(ص) را، که در نکوهش بیتدبیری در زندگی و بیتوجهی به مسائل مالی است، برای آنان نقل و تأکید کرد که قرآن پیامبر(ص) را نیز به اعتدال در انفاق سفارش کرده است؛ و برای گواه مطلب، روش سلمان و ابوذر را تشریح کرد که هریک، بهرغم مدارج فضل و زهدشان، هزینۀ تأمین مخارج زندگی یک سال خود را نگه میداشتند. برای مثال، ابوذر تعدادی شتر و گوسفند داشت که برای تأمین معاش خانواده و مهمان و همسایه از شیر و گوشت آنها استفاده میکرد. این دو در گذران زندگی مادی هیچگاه نیازمند نشدند. پس، روشی که شما مردم را به آن فرامیخوانید روشی باطل است. آنگاه، برای ایضاح بیشتر مطلب به زندگی پیامبرانی همچون سلیمان(ع) و داوود(ع) و یوسف(ع) و ذوالقرنین(ع) اشاره کرد و گفت کسی بر زندگی مطلوب آنان که همگام با عصرشان بود خردهای نگرفت. امام(ع) در پایان به آنان تأکید فرمود پایبند به آداب و دستورهای الهی باشند و در پی شناخت درست قرآن برآیند و جهالت را کنار بگذارند (کافی، ۵/۶۵-۷۰).
حدیث نبوی رخصت و عزیمت
آیتالله هاشمی رفسنجانی در لزوم تأکید بر میانهروی در دین، چنانکه شرح آن در بخش دوم خواهد آمد، بارها به روایتی به نقل از امام خمینی(ره) استناد کرده است. متن این روایت، که در منابع شیعه و سنی آمده و گاهی در فقه نیز به آن استناد شده، چنین است: «انّ الله یُحبّ اَن یُؤخَذ برخصه کما یُحبّ اَن یؤخذ بعزائمه» یعنی خداوند دوست دارد به رخصتهای او عمل شود، همانگونه که دوست دارد به دستورهای الزامی او عمل شود. اصل این روایت سخنی از پیامبر اکرم(ص) است. در منابع، تا آنجا که مطلعیم، نخستین بار علیبنابراهیم قمی در تفسیر خود آن را از امام صادق(ع) روایت کرده است (تفسیر قمی، ۱/ ۱۶). پس از آن، سیدمرتضی در رسالۀ «محکم و متشابه» خود آن را، ضمن روایتی مبسوط از امیرالمؤمنین(ع)، از تفسیر نعمانی آورده است که آن حضرت(ع) این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل فرمود (بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۲۹). در منابع اهل سنت نیز این حدیث بارها و بهصورتهای گوناگون و با اندکی تفاوت نقل شده است. این تفاوتها تأثیری در معنای اصلی آن ندارد. برای مثال، به نقل از عبداللهبنعمر، که او از پیامبر(ص) روایت کرده، آمده که «انّ الله عزوجلّ یحب ان تؤتی رخصه کما یحب ان تؤتی عزائمه» یا «…کما یکره ان تؤتی معاصیه» (سنن بیهقی، ج ۳، ص ۱۴۰).
این نقلها، آیات، و روایات فراوان دیگری، که به برخی از آنها اشاره شد، نشان میدهد خداوند برخی احکام را الزامی وپایبندی به آن را الزامی دانسته است. در بخش احکام غیرالزامی اختیار به خود مکلف واگذار شده و فرد در اجرای احکام مخیّر است و کسی با منع و الزام در چنین مواردی نباید عرصه را بر خود یا دیگران تنگ بگیرد. امام صادق(ع)، در روایت معتبر دیگری که به شرح احکام پرداخته، از پیامبر(ص) چنین روایت کرده پایبندی به رخصتهای پیامبر(ص) همانند پایبندی به الزامات ایشان بر بندگان واجب است: «فصار الاخذُ برُخَصِه واجباً علی العباد کوجوب ما یأخذون بنهیه و عزائمه» (کافی، ج ۱، ص ۲۶۶).
مفهوم آنچه در این روایات آمده امری فراتر از تشریع و بدعتگذاری در دین است که به حکم قرآن و سنت و عقل حرام است. از این دست روایات برمیآید که خداوند عمل و امتثال به اوامر خود را از آیات اراده فرموده که بندگان با رخصت و اباحه آن را در عمل رد نکنند و هر کار خود را به دین نسبت ندهند تا عنوان بدعت یا تشریع پیدا نکند. انجام امور مستحب یا مکروه نیز بهعنوان امری الزامی تلقی نشود. ازاینرو، برخی فقها گفتهاند ترک مستحب یا انجام مکروه از سوی معصوم(ع)، برای نشاندادن غیرالزامیبودن حکم، گاه نهتنها مطلوب بلکه امری واجب است. همچنان که بحرالعلوم، در حل تعارض برخی روایات، به قاعدۀ کلی همین حدیث استناد و بیان کرد نقشی که اقدام عملی در بیان و پذیرش حکم دارد گاه سخن ندارد (نکـ : مصابیحالاحکام، ج ۱، صص ۳۵۹-۳۶۰). برخی دیگر نیز، به گواهی همین حدیث، ارتکاب عمل مکروه از شخص معصوم(ع) را ممکن دانستهاند (نک: سیدمحمدسعید حکیم، مصباحالمنهاج، ج ۳، ص ۴۸۶). چنانکه امام خمینی(ره)، به استناد این حدیث، امکان وصول به ثواب در فرض ترک کار مستحب را، نیز وقتی به انگیزۀ آنچه در این حدیث آمده باشد، خاطرنشان کرده است (تنقیحالاصول، ج ۴، ص ۴۷۲).
باید توجه داشت که رخصتهای شرعی دو گونه است: بخش اول آن است که شارع دین آن را تبیین کرده و بخش دوم آن است که دربارهاش سکوت پیشه کرده است. در خصوص بخش ثانوی احکام، امیرالمؤمنین(ع) در خطابهای متذکر شد که خداوند تبارک و تعالی مرزهایی را رسم کرد، پس از آنها عبور نکنید و واجباتی قرار داد، پس آنها را کم نکنید و در مورد چیزهایی سکوت کرد، که این سکوت از سر سهو و فراموشی نیست، پس آنها را بر خود تکلیف نکنید. اینها رحمتی از سوی خداوند است، پس آنها را بپذیرید (من لایحضر، ج ۴، ص ۷۵). نمونۀ قرآنی این حکم در خصوص بنیاسرائیل است. وقتی موسی(ع) از سوی خدا به آنان اعلام کرد که موظف هستند گاوی را قربانی کنند، میتوانستند هر گاوی را که بخواهند ذبح کنند، اما آنان با پرسشهای مکرر دربارۀ خصوصیات آن حیوان مصداق آن را در عالم خارج محدود ساختند و اجرای عمل را برای خودشان دشوار ساختند. بهگونهای که نزدیک بود از زیر این فرمان شانه خالی کنند و مجبور به پرداخت مالی بس گزاف شدند (بقره، ۶۷-۷۱؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۵۹).
سکوت شارع در خصوص بخشی از امور و به تعبیر دیگر آزادگذاشتن مردم همانگونه که استاد شهید، آیتالله مطهری، نیز یادآور شدند نشانۀ نقص اسلام نیست، بلکه برخاسته از جامعیت آن است. در واقع، این به معنای فقدان دستور نیست، بلکه «دستور» همان آزادبودن مردم است. استاد مطهری در بارۀ این سکوت که منتج به آزادی و رهایی مردم از انجام برخی تکالیف است به حدیث «انّ الله یحبّ ان یؤخذ برخصه…»، که مضمون آن را عجیب میشمارد، نیز استناد میکند. سپس، به استناد به سخن امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ سکوت خداوند، تأکید میکند که خداوند فراموش نکرده، بلکه خواسته سکوت کند تا بندگانش در آن مسائل آزاد و مختار باشند: «در آنچه خدا مردم را آزاد گذاشته، شما دیگر تکلیف معیّن نکنید». ایشان یکسلسله آداب و رسوم بشری را از همین باب برمیشمارد (مجموعۀ آثار، ج ۲۱، صص ۱۹۴-۱۹۵).
حدیث رخصت و نقد احتیاطهای نابجا
یکی از موضوعاتی که بررسی جداگانهای میطلبد احتیاطهایی است که برخی فقها باتوجهبه ملاحظات بیرونی دربارۀ برخی مسائل فقهی بیان میکنند. چهبسا آنان، با این اقدامات، موجبات دشواری امور را برای مقلدان فراهم میکنند. چنین ملاحظههای احتیاطی که در دورۀ معاصر گسترش یافت نوعاً برخاسته از انگیزههای دینی است که استاد مطهری به آن واکنش نشان داد و انتقادهایی در این مورد بیان کرد. ایشان تأکید کردند که عمل به رخصتهای الهی، که برخی فقها بر اجرای آن مصرند، جزءِ احتیاطهای نابجاست که موجب گرفتاری مردم میشود و در تأیید این مطلب به سخن پیامبر اکرم(ص) استناد کردند. ایشان از آنانی که به دلیل اعمال برخی احتیاطهای غیرلازم حکم واقعی را کتمان میکنند انتقاد میکند. برای مثال، ایشان معتقدند دلیل کافی و حکم قطعی برای وجوب پوشاندن دست و صورت بانوان در دست نیست. ازاینرو، از اظهار نظر صریح در این مورد خودداری و راه احتیاط را پیشه میکنند. در همین خصوص، عملاً دو جریان مخالف شکل گرفت. نخست، گروهی از فتوادهندگان در عصر اخیر با مشاهدۀ اوضاع و احوال موجود میهراسند که به عدم وجوب سَتر وجه و کفّین فتوا بدهند، لذا، طریق سلامت میپویند و با استناد به «الْاحْوَط» خود را نجات میدهند. جریان دوم عقیده دارند مردم دنبال فرصتهایی هستند تا از قیدهای عفاف و حجاب، به هر شکل ممکن، بگریزند. ازهمینرو، اینان میگویند باید قسمتی از واقعیات را کتمان کرد تا شرایط این فرصتجویی فراهم نشود. این عده میگویند بهرغم اینکه اسلام پوشش چهره و دو دست را واجب نکرد، ولی مردم نباید از این حقیقت آگاه باشند، زیرا با شنیدن این مطلب نهتنها چهره و دستها را نمیپوشانند، بلکه سر و سینه و پاها را نیز نخواهند پوشاند. اینجاست که فلسفۀ کتمان و محافظهکاری به میان میآید. فلسفۀ کتمان اختصاص به این مسئله ندارد، عدهای نظیر این عقاید را در باب استماع اخبار رادیو و خرید و فروش آن نیز بیان داشتند (مجموعۀ آثار، ج ۱۹، صص ۵۵۷-۵۶۰).
استاد مطهری، در کتاب داستان راستان، به ماجرای یکی از علما اشاره میکند که از ایشان درخواست کرده بود دو مورد از داستانهای این کتاب را حذف کند. یکی موضوع تقسیم کار داخل و خارج از خانه میان حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) بود که پیامبر(ص) چنین قرارداد کرده بود. حضرت زهرا(س) در غیاب همسر میبایست برخی از کارهای بیرون از خانه را نیز انجام میداد. این عالم معتقد بود این موضوع دستمایۀ سوءاستفادۀ کسانی میشود که موافق بیرونرفتن زنان از خانه هستند؛ و دیگری، بردهفروشی است که پیامبر اکرم(ص) آن را نکوهش کرد. آن عالم معتقد بود که این نکوهیدن ناشی از همراهی با نظر کسانی است که مخالف بردهداری هستند (همان، ص ۵۶۱).
استاد مطهری البته بر این اصل کلی تأکید میکند که اگر گفتن حقیقتی سبب انحراف مردم شود، نباید آن را بر زبان جاری کرد، زیرا هدف از گفتن ارشاد مردم است تا آنان به حقیقت دست یابند، نه اینکه با حقیقتگویی مقدمات دورشدن مردم از حقیقت فراهم شود. اینگونه مصلحتاندیشیها، اگر بر مبنای مصالح واقعی حقایق باشد، نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات، مانعی ندارد. پرسش کلیدی، که تأمل بیشتری را میطلبد، آن است که مصلحتاندیشیهایی از قبیل فتواندادن به جواز خرید و فروش رادیو یا نپوشاندن چهره و دو دست بانوان آیا فتوایی صحیح و عاقلانه است و نتیجۀ صحیح در پی دارد یا خیر؟ آیا طبقهای از زنان که چهره و دستهای خود را میپوشانند، با دانستن این حقیقت که پوشاندن چهره و دستها واجب نیست، کل بدنشان را عریان میکنند؟ یا دانستن آن نتیجۀ معکوسی در پی دارد؟ بسیاری از مردها و زنها خیال میکنند که اصل مذهب بر آن است که چهرۀ زن گشوده نباشد و وقتی که چهره گشوده شود کار از کار گذشته است. از طرف دیگر، پوشیدن چهره را غیرعملی و از نظر منطق غیرقابل دفاع میدانند و نمیتوانند هیچ استدلالی برای آن ذکر کنند. ازاینرو، کامل برهنه میشوند. ایشان همچنین یادآور میشوند علت افراطها و بیبندوباریها و توهمهای نادرستی که امروز دربارۀ حجاب وجود دارد ماحصل تلقی نادرست اجتماع در مقولۀ حجاب است. علت این افراطها آن است که حقایق بهطور صحیح بیان نشده است. اگر معیارهای اسلام بیان میشد، دیگر شاهد این افراطها نبودیم. قرآن کریم در سورۀ حُجُرات میفرماید: «یٰا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لٰا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ» ای مؤمنین! از خدا و رسول خدا پیش نیفتید. مقصود از پیشافتادن از خدا و پیغمبر آن است که دینداری و مقدسمآبی را به جایی نرسانیم که خدا و رسول از ما نخواستهاند و از پیغمبر پیشی نگیریم.
آقای مطهری، سپس، همانند موضوع سکوت شارع روایت پیامبر(ص) را در تأکید بر عمل به رخصتهای الهی بهعنوان شاهد نقل میکند و بر این باور است که حقایق را باید به مردم گفت. بهرغم آنکه برخی مراجع معتقدند حکم قطعی حدود رعایت حجاب را برای رعایت جانب مصلحتاندیشی نباید گفت. او مصلحت را در گفتن حقیقت میداند. مصلحت ایجاب میکند که این پندار را از سر زنان امروز خارج کنیم که میگویند حجاب در عصر حاضر غیرعملی است و به آنان ثابت کنیم رعایت حجاب اسلامی کاملاً منطقی و عملی است (مجموعۀ آثار، ج ۱۹، صص ۵۶۲-۵۶۴).
بخش دوم: سرآغاز شکلگیری شخصیت اعتدالی
آغاز آشنایی آیتالله هاشمی رفسنجانی با حضرت امام خمینی(ره)، چنانکه خود بیان کرده، به سالهای نخست طلبگی ایشان بازمیگردد. ارتباط ایشان از طریق اخوان مرعشی بود که در همسایگی امام خمینی(ره) در محلۀ یخچال قاضی قم زندگی میکردند؛ البته، حضور در درس ایشان، که از استادان دروس عالی حوزه بود، طبعاً به زمان نیاز داشت. وی از حدود سال ۱۳۳۴ تا سال ۱۳۴۳، مصادف با تبعید امام(ره) به ترکیه، در درس خارج فقه و اصول امام خمینی(ره) در مسجد سلماسی شرکت میکرد. آیتالله هاشمی رفسنجانی مبدأ شکلگیری شخصیت اعتدالی خود را حضور در کلاسهای امام خمینی(ره) و شنیدن روایت نبوی «اِنّ الله یُحبّ اَن یُؤخذ برخصه کما یحبّ اَن یُؤخذ بعزائمه» از زبان امام(ره) میداند و از این مبدأ بارها بهاجمال یا تفصیل یاد کرده است. نگارنده، تا آنجا که توانسته، موارد کاربرد این حدیث را از لابهلای سخنرانیشان، که برای گروهی از فرهنگیان داشت، جمعآوری کرد. باقی موارد به مصاحبههای ایشان با روزنامههای همشهری (سالهای ۷۶ و ۸۳)، جامجم و کیهان (سال ۸۲)، و جمهوری اسلامی (سال ۹۰) مربوط است. ذکر برخی از این موارد بزرگی تأثیر نگاه امام خمینی(ره) و مبانی آن را در شخصیت آیتالله هاشمی رفسنجانی نشان میدهد.
از گفتارهای مکرر آیتالله هاشمی چنین برمیآید که امام خمینی(ره) بارها طلاب و شاگردان خود را به میانهروی در دین و پرهیز از احتیاطهای بیمورد و سختنگرفتن به خود و، بهویژه دیگران، سفارش میکرد. ایشان بهرسم رایج درسهای حوزوی در جلسۀ پایانی پیش از تعطیلی سال تحصیلی یا ایام تبلیغی، که طلاب فرصت مراجعت به وطن و تبلیغ و معاشرت بیشتر با مردم مییافتند، به پند و ارشاد اخلاقی آنان میپرداخت. از جمله، با خواندن روایت نبوی یادشده از آنان میخواست تنها ملزم به رعایت الزامات دینی نباشند و کاری را که خداوند مباح کرده بر خود یا دیگران الزام نکنند و گمان نبرند همۀ مردم میتوانند از شیرینیهای مباح زندگی صرفنظر بکنند و زندگی و رفتاری چون طلاب و روحانیان داشته باشند. آیتالله هاشمی نیز، که به اقرار خودشان به مقتضای جوانی قدری افکار تند داشت، سخت تحت تأثیر این رهنمود کلی قرار گرفت و با زمینهای که از پیش، با توجه به تأکیدهای استاد دیگرش، آیتالله بروجردی، قدسسره، در پرهیز از زیادهروی داشت، روش اعتدالی را مبنایی برای زندگی علمی، فکری، و عملی خود قرار داد و، بعدها نیز، با مطالعات خود در این باره، بیشتر با این اصل و عمق و قلمرو آن آشنا شد و به تعبیر خودش آن را حرفی محکم و مهمی یافت و، همواره، از جمله در خواندن خطبههای نماز جمعه در تهران و سپس در دوران ریاست جمهوری، در تدبیر سیاستهای فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی دولتش به آن وفادار ماند. ایشان، در ادامه، به این حقیقت رسید که یکی از مهمترین ارشادهای فرهنگی قرآن و اسلام اعتدال است که متأسفانه در تاریخ مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده و دو جنبۀ افراط یا تفریط را پیموده که در نهایت، پیامدی جز جهل ندارد. به تعبیر دیگر، افراط و تفریط ثمرۀ جهل است: الجاهل اما مفرط او مفرط.
شرح نقطۀ مبدأ و ایستادگی بر آن
آغاز تحول فکری آیتالله هاشمی رفسنجانی اصل راهبردی میانهروی است. وی این آموزۀ اسلامی را مبنایی برای نقد برخی دیدگاهها و رفتارها، از جمله در بخشهایی از نظام جمهوری اسلامی قرار داده است. این موضوع میتواند ما را با این بخش از منظومۀ فکری و عملی و شخصیت و عملکرد ایشان آشنا و بهویژه در درک نقشآفرینیهایی که در نظام اسلامی و مسئولیتهایی که بر عهده داشتند به ما کمک کند.
خاستگاه اولیۀ نگاه اعتدالی
آیتالله هاشمی در اشاره به آغاز آشنایی خود با اصل و جایگاه میانهروی در دین چنین گفته است:
«من یک نظر مبنایی دارم… از جوانی اعتدال در ذهنم شکل گرفته و هنوز هم همانطور باقی است. ریشهاش در اظهارات آیتالله بروجردی است. مقلد و شاگرد ایشان بودم. ایشان در درس بحث میکردند و گفتند: «این احتیاطهایی که ما میکنیم، خلاف احتیاط است. چون از بس سختگیری میکنیم، افراد پشیمان میشوند. نباید بیشتر از همان مقدار که خدا خواسته است، از مردم بخواهیم.» این عین تعبیر ایشان بود که احتیاطها ضد احتیاط است. ایشان در فتوا هم محتاط بودند. ولی این حرف را با ادّله و با روایات و آیات، در درس خارج میگفتند… معمولاً اساتید در درس آخر، بهخصوص وقتی که طلبه[ها] برای تبلیغات محرم و صفر یا ماه رمضان میرفتند، نصایح اخلاقی و اجتماعی داشتند. [امام خمینی(ره)] در یکی از این مواعظ بحث اعتدال را مطرح کردند که برای ما سازنده بود. ضمن آن بحث حدیثی خواندند که در قلب من جای گرفت و سپس همین مضمون را بهصورت دیگری از امام راحل یاد گرفتیم. در حدیث این جمله است: «ان الله یحب ان یؤخذ برخصه کما یحب ان یؤخذ بعزائمه؛ خداوند همان مقدار که میخواهد به تکلیفهای واجب عمل شود، همان مقدار هم میخواهد به رخصتها عمل شود.» امام(ره) نصیحت میکردند که در زندگی و در برخورد با مردم و در آموزشها و منبرها همیشه خواستهای خشکمقدسها و احتیاطهای سخت را مطرح نکنید که مردم بتوانند به طرف اسلام بروند. ما که نمیخواهیم بیشتر از خدا و پیامبر(ص) مسلمان باشیم. بعد از این جملۀ امام(ره)، من خیلی مطالعه کردم. بعد از مطالعه دیدم این حرف، خیلی مهم است. سعی کردم در زندگیام و در همۀ زمینهها معتدل باشم.
نخستین درس اجتماعی
آیتالله هاشمی در جای دیگر از میانهروی بهعنوان نخستین درس اجتماعی یاد میکند که از استادش امام خمینی(ره) گرفت:
من اولین درس اجتماعی را که در این بخش از امام خمینی(ره) گرفتم، این بود و هنوز هم خدشهای در ذهنم پیدا نکرده است اگر مباحات را برای مردم آزاد بگذاریم و ضدارزش نکنیم، مردم ما راحت زندگی میکنند.
استواری در خط اعتدال
آیتالله هاشمی در پاسخ به خردهگیری عدهای که میگویند اندیشههایشان بیشتر مبنای اقتصادی دارد و این اندیشهها در طول زمان تغییرات فراوانی داشته گفت:
افکار سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی من عمدتاً قبل از انقلاب شکل گرفته و پس از انقلاب تکمیل شده و میشود و نقطۀ اتکای فکریام منابع اسلامی، بهخصوص قرآن کریم و راهنمایی استادم امام خمینی(ره) است و، برخلاف برداشت بعضیها، همیشه در یک جهت و بر یک محور بوده، هست، و خواهد بود که یکی از ویژگیهای آن اعتدال است. خوب است بدانید که برای اولین بار، جرقۀ تفکر اعتدالی در یکی از درسهای امام(ره) در مسجد سلماسی قم به قلبم نشست. ایشان با خواندن حدیث شریف «ان الله یحب ان یؤخذ برخصه کما یحب ان یؤخذ بعزائمه» تابلوی گویایی از دریای اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط ترسیم کردند و بعدها در مطالعات خود آن را پیگیری کردم و از قرآن و سنت دلایل بیشماری برای آن جمع کردم. اکنون هم وجود و افکار و عمل من تحت تأثیر آن است و، بر اساس همان درس، طرح جامع تمدن بزرگ اسلامی یا ایران ۱۴۰۰ در دولت سازندگی طراحی شد.
ایشان پس از دوران ریاست جمهوری نیز بارها بر رویکرد اعتدالی خود تأکید کردند.
قلمروی عام نگاه اعتدالی
یکی از نکات قابلتوجه در نگاه اعتدالی آیتالله هاشمی عمومیت این رویکرد است که اختصاص به حوزۀ فقه و احکام شرعی ندارد و شامل سایر حوزههای اخلاقی و اعتقادی نیز میشود. چنانکه ایشان در خطابۀ آذر ۷۸، در ادامۀ سلسله مباحثی که در حوزۀ اخلاق در خطبههای نماز جمعه بیان میکرد، به جایگاه و تعریف اعتدال در دانش اخلاق از نگاه حکما و عالمان اخلاق یونان باستان از جمله ارسطو اشاره کرد و بهرغم نقدهایی که به آن وارد میدانستند، همه را به پیروی از عالمان اسلامی فراخواند: «به هر حال، به اتفاقِ همۀ علمای اخلاق، اصل اعتدال یک اصل بسیار باارزشی در تاریخ است از زمان حکمای یونان قدیم که علم تا آنجایی که شناخته میشود و در مکتب یونانیها ریشۀ مهمی دارد و تا امروز این محور برای علوم اخلاقی و دانشمندان علم اخلاق محفوظ مانده که باید اهمیت دهیم. کلی قضیه در قرآن و در نهجالبلاغه در همۀ آثار و سنن ماهم دیده میشود.»
ایشان در حوزۀ اعتقاداتی نیز به پدیدۀ خطرناک غلو اشاره میکند:
وقتی که ما میگوییم اعتدال یعنی در همۀ زندگی. در مسائل عقیدتی، در مسائل عقیدتی ما اگر دچار غلو شویم چه نسبت به انبیا و چه نسبت به اولیا و چه نسبت به رهبران خودمان و چه نسبت به شخصیتهای موجودمان، اگر دچار غلو شویم و شعارگونه آنچه که نیست به اینها بخواهیم نسبت دهیم، این یک انحراف بزرگ است و نمیگذارد که انسانهای خوب در جامعه تربیت شوند… ما میدانیم در طول تاریخ افراد غالی خیلی ستم کردند. شیعه را بدنام کردند همین افراد غالی.
ایشان در مسائل سیاسی نیز به نکات مهمی اشاره میکند که افراط و تفریط در هر چیز مایۀ نابودی است: «در مسائل سیاسی… ما دچار افراط و تفریط هستیم، یعنی افرادی هستند که از آن جاده جادۀ وسطی و طریق حق که علیبنابیطالب(ع) میگوید آنجا بمانید، این طرف و آن طرف میروند. باید اعتدال را مراعات بکنیم، افراط و تفریط در درون خودش انهدام خودش را خلق میکند. این چیز مهمی است و موضوع یک بحث اجتماعی است که یک خطبه مستقل میخواهد.»
آیتالله هاشمی در همین خطبه با اشاره به سخن دیگری از امیرالمومنین(ع) که «لا تری الجاهل الا مفرطاً او مفرّطاً» توضیح میدهد که «در جملۀ دیگری که خیلی جالب است میفرمایند که اگر میخواهید آدم نادان را بشناسید، یک تعریف خیلی روشنی دارد و آن این است که یا افراطی است و یا تفریطی؛ معتدل نیست. به هر دندهای که افتاد میخواهد تا آخرین حد آن بتازاند. این آدمهای شعاری، این آدمهای خشکهمقدس که فشار میآورند به زندگی مردم، رفتار آنها علامت جهلشان است» (نک: جمهوری اسلامی، ۲۰ آذر ۱۳۷۸).
خاستگاه خردهگیریها
آیتالله هاشمی در اسفند ۸۳ در پاسخ به اینکه چرا وی در هر مقطعی با انتقاد و احیاناً فشار یکی از جناحهای سیاسی ایران مواجه بوده است گفت دلیل اصلی آن پایبندیام به اصل اعتدال است.
«من یک شخصیت ذاتی، تفکرات، علایق و وابستگیهایی به افکارم دارم و فکر میکنم روی آنها ثابت هستم و، در چهل سال اخیر، زیاد تغییر نکردهام. از آن وقتی که در مسائل سیاسی، اسلامی، و اجتماعی صاحبنظر شدم مطابق درکم عمل کردهام. تغییری نداشتم مگر آنکه شرایط زمان فرق کرده باشد که طبعاً رفتار انسان نیز عوض میشود. در هر مقطعی آنجایی که به عمل مربوط میشود، اینگونه بودم. در بعضی جاها فکر و اندیشه است که این تغییرات در گفتن و نوشتن ظهور پیدا کند. اگر در دولت و یا مجلس میشدم، کسانی که با این افکار موافق نبودند، مخالفت میکردند. در طول زندگی سیاسی من همیشه این اتفاق بوده است. شاید اولین خصیصه خصیصۀ من اعتدال باشد که در ذات من است. از افکارم به اعتدال رسیدم. آنچه که از امام(ره) برای شما نقل کردم، نمونه بود. این اعتدال را در مسائل اقتصادی، سیاسی و حتی در مسائل شخصی و اجتماعی که به من مربوط است و در مسائل خارجی، و روابط با دیگران نیز دارم. پیش از انقلاب نیز که در زندان بودیم، با جوانان افراطی دوآتشه مشکل داشتم. سبک رفتار در زندگی که منافقین برای اعضای خودشان توصیه میکردند و توقع داشتند ما هم مثل آنها باشیم، گاهی متضاد با روش اعتدالی ما بود. شخص من در میان طلبههای قم نیز آنگونه بودم. کارنامۀ من در قبل از انقلاب نیز اینگونه بوده است….سخنرانی من در قبل از انقلاب همیشه بر محور اعتدال بوده است. بعد از انقلاب هم، در شورای انقلاب که بودیم، و تفکرات مختلفی بودند، بهعنوان معتدل شناخته میشدیم. تا جایی که بعضیها تعبیر شاهین میکردند، یعنی همان وسیلۀ توزین. در مجلس هم که همه چیز علنی بود. بحثهای عدالت اجتماعی را در نماز جمعه مطرح کردم که خیلی از کسان دیگر نمیتوانستند بگویند. روزی که دانشگاه آزاد اسلامی را تأسیس میکردیم، فکر خصوصیکردن آموزش در انزوا بود. عدهای با ما مخالف بودند. بعضی از مسائل اقتصادی، مصادرهها و امثال اینها، با موافق و مخالف همراه بود. بعدها در جنگ نیز افراطهایی میشد که تعدیل کردیم. وقتی مسئول اجرایی کشور شدم، آن سیاستها بهعنوان تعدیل خود را نشان داد که چندین پیکان در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ارزی، و نرخ بازار داشت. در هر بخشی نیز بعضیها موافق و مخالف بودند. گاهی چپها و گاهی راستها مخالفت کردند. نمیشود غیر از این باشد. وقتی انسان بر اساس میزان خود عمل میکند، نمیتواند توقع داشته باشد که همه سلیقهها با او بسازند. من این را پیشبینی میکردم و الان نیز پیشبینی میکنم.»
تمایز میان رفتارهای شخصی با حوزۀ عمومی
آیتالله هاشمی، در جای دیگر، بر لزوم میانهروی و پرهیز از رفتار خشک یا ولنگارانه تأکید میکند. به نکتهای کلیدی در فرقگذاری میان رفتارهای شخصی و حوزۀ عمومی، که احکام آن به حکومت برمیگردد، اشاره دارد:
سعی کردم در زندگیام و در همۀ زمینهها معتدل باشم. اینکه چقدر هستم یا نه را نمیدانم. در مسائل مالی و برخورداری از نعمتهای دنیا باید معتدل برخورد کنیم و کفاف و عفاف را اصل حساب نماییم. این خواست ماست. اینکه چقدر میتوانیم، بحث دیگری است. باید هدف این باشد. انسان در مسائل اخلاقی و معاشرتی نه خشک باشد و نه آنچنان ولنگار باشد که حدود شرعی را مراعات نکند. اگر بخواهیم خشکی کنیم، تحقیقاً بخش زیادی از مردم از ما جدا میشوند. مردم تحمل خشکیهای ما را ندارند و این برای کسی که میخواهد حکومت را اداره کند، امکان ندارد. اما برای کسی که میخواهد خودش یا خانوادهاش را اداره کند، میتواند خشک هم باشد، ولی ما باید مردم را در حد اسلام نگه داریم و نه بیشتر. یکی از مصادیقش در بحث حجاب مطرح است. در کجای اسلام آمده است که چادر اجباری است؟ در کجا آمده که بچههای کوچک را وادار کنیم که مقنعه سرشان کنند؟ آن هم در مدرسهای که معلمشان هم زن است. این مسائل فرهنگی است که مورد انتقاد بوده است.
ایشان تأکید دارد که: «فرهنگ اساسی اسلام اعتدال است که قرآن میگوید ما شما را امت معتدل قرار دادیم تا اینکه شما الگوی دنیا باشید. چقدر قرآن باید صریحتر از این حرف بزند! چیزی که مردم مشاهده و زندگیشان را با آن تنظیم کنند. روشن است که اعتدال در جامعۀ ما آسیب دیده و خیلی روشن است که گروههای افراطی سعی میکنند با شعار و راههای مختلف و شاید حسن نیت افکارشان را بر دیگران تحمیل کنند.»
لزوم پایبندی به الزامات شرعی
تأکید مکرر آیتالله هاشمی همواره بر پرهیز از سختگیری، و ایستادگی در برابر نگاهها و رفتارهایی است که به ناروا به نام دین و شریعت صورت میگیرد و پیداست ایشان در مقام عالمی برجسته و متعهد به مبانی دینی هیچگاه نمیتواند در برابر بیمبالاتی و ولنگاری به الزامات دینی و شرعی بیتفاوت باشد یا کسی بتواند تأکیدهای یادشدۀ او را بر این معنا بار کند. این است که افزون بر اینکه اعتدال را جز این نمیتوان معنا کرد، ایشان همه را به پرهیز از جانب تفریط فراخواندهاند و معتقدند این از جمله مسئولیتهایی است که بر ذمۀ حکومت دینی است :
فکر میکنم جامعۀ ما، به عنوان یک جامعۀ مسلمان، میتواند یک شاداب باشد که بسیاری از این سلیقه که در لباس، شکل، تفریحات، معاشرت، و رفتار جوانان ظهور میکند، مباح و حتی بعضیها در شرایط فعلی قابل تحسین باشد. سختگیریها را نباید به حساب انقلاب و اسلام بگذاریم، بلکه کسانی بدانیم که میخواهند نظر خود را حاکم کنند. ولی وقتی که به واجبات و محرمات میرسیم، باید سختگیر باشیم و افراد هم نباید توقع داشته باشند که حکومت در مقابل شکستن حریم دین و قانون بیتفاوت باشد.
و یا تأکید دارد:
نظام ما نمیتواند آن آزادیهایی را که شما میگویید در چین برای مسائل اخلاقی و فرهنگی به جوانهایشان میدهند، بدهد. بیبند و باری که آنجا هست اینجا نمیتواند باشد. به هر حال، نظام اسلامی است. انقلاب ما انقلاب اسلامی است مردم ما در این زمینه جدی هستند. ممکن است عدهای جدی نباشند، ولی مردم ما جدی هستند. بنابراین، تا حدودی محدودیتها هست.
تحلیل وضع جامعه بر پایۀ میانهروی
آیتالله هاشمی رفسنجانی با شناخت و دریافت آموزههای مهم میانهروی و دریافت جایگاه آن در متن دین و تحکیم پایههای فکری و فقهی آن در حوزۀ علمیه و مطالعات بعدیاش ، آن را پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان اصلی راهبردی مبنای گفتار و عملش قرار داد و پایبندی به انقلاب و انقلابیگری، شکلگیری درست ساختارهای نظام اسلامی، تدبیر امور، تربیت و رشد نیروهای انقلابی در جامعه را بر مدار همین اصل میجست. ازهمینرو، ازیکسو مدتها از خطبههای نماز جمعه بهمنزلۀ فرصتی برای شرح و تفسیر اصل و ابعاد مختلف اعتدال از جمله در حوزۀ اخلاق بهره گرفت و حتیٰ بهصورت مصداقی نمونههایی را در هر مناسبت برمیشمرد که واکنشهایی را از سوی برخی محافل در پی داشت؛ و از سوی دیگر، این راهبرد را در تعدیل سیاستها و اقدامات موجود در دهۀ نخست انقلاب و، پس از آن، بهویژه در دو دورۀ ریاست جمهوریاش، همراه با واقعگرایی به کار میبست. این سخن به معنای شناخت بهموقع همۀ موارد از سوی ایشان یا کسب موفقیت در همۀ موارد نیست؛ چنانکه نگارنده به خاطر دارد آیتالله هاشمی، در جلسهای خصوصی، برخی از این اقدامات را نقد کردند که اینک مجال پرداختن به آنها نیست. نمونۀ اجمالی آن مصادرههای پس از انقلاب بود که اتفاقاً ایشان در گفتوگوی منتشرشدهای که نگارنده با ایشان دارد، به این قسم تندرویها در انقلاب اشاره کرد: «حتی برخی ملیگراها، که برخلاف گروههای تندرو طبع آرامی داشتند، مصادرۀ شرکتهای بزرگ بخش خصوصی را پیشنهاد کردند، ملیکردن بانکها را پیشنهاد کردند، لایحۀ خیلی از این کارها را اینها به شورای انقلاب میآوردند.»
لزوم پرهیز از سختگیری
آیتالله هاشمی، در اسفند ۸۳، در پاسخ به این پرسش که با توجه به تغییرات پدیدآمده در منش و رفتار گروهی از جوانان و زنان کشور در دهۀ سوم انقلاب، و موضع منفی برخی با آن با این استدلال که انعطاف در برابر این گروه ممکن است به قیمت نابودی ریشههای دین تمام شود، پس، باید با آن برخورد کرد، و برخی دیگر که برخورد تند و قهرآمیز را موجب حصول نتایج معکوس میدانند، چه توصیهای دارند گفت:
به عنوان یک مسلمان و کسی که اسلام را میشناسد و همچنین بهعنوان کسی که تجربۀ حکومتی دارد، فکر میکنم جواب اینها در متون معارف ما هست. اسلام دین کاملی است که برای تمام امور زندگی بشر حکم دارد. هر امری مشمول یکی از احکام خمسه است: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح و به واجبات باید عمل کرد و از محرمات باید اجتناب شود. انجام امور مستحب ارجح است و انجام امور مکروه نامطلوب است و در مباحات دو طرف آن مساوی است. نباید در موارد مستحب و مباح و مکروه بر مردم فشار وارد کرد. به خود آنها مربوط است. هرگونه تصمیمی مربوط به خود آنهاست و موارد زیادی هست که حق اجبار نیست. چیزهایی اجباری بر دیگران تحمیل میشود، اما در مورد واجبات و محرمات وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر برای افراد و حکومت است. البته آن هم حدود و شرایطی دارد که گاهی به آنها توجه نمیشود. آنچه که دارد اتفاق میافتد، تحمیل سلیقههاست. هرکسی و هر گروهی به خودش این حق را میدهد که سلیقهاش را به دیگران تحمیل کند. یک نوع سختگیریهایی در جامعه به اصطلاح مذهبی به چشم میخورد که بخشی از اینها جنبههای اصولی ندارد و با منشأ درست عقاید نیست. همان سلیقهها و سنتهایی است که شکل گرفته است و بعضی از آنها ریشههای درست دارد. خیلیها میخواهند همۀ مستحباتی را که فکر میکنند خوب است، به مردم تحمیل کنند. ولی از یک اصل اسلامی و تربیتی غافل میشوند که اصل بسیار مهمی در اسلام است.»
ایشان سپس خاطرۀ خود از درس امام خمینی(ره) را در توضیح این اصل مهم بازگو کرده است که پیشتر آوردیم.
پیامدهای سختگیری
در اواخر سال ۱۳۷۸، نگارنده در سمت سردبیر فصلنامۀ حکومت اسلامی درخواست کرد با آیتالله هاشمی رفسنجانی در مورد کارآمدی نظام جمهوری اسلامی گفتوگو کند. وی، به همراه برخی دوستان دیگر، برای تکمیل مطالب در چهار جلسه گفتوگوی این نشریه شرکت کرد که آن صحبتها در شمارههای ۱۴ و ۱۵ فصلنامه منتشر شد. ایشان در این گفتوگوی مبسوط مسائل مهمی را مطرح ساخت، کاستیهای موجود را با اشاره به برخی تندرویهای حاکم ارزیابی و تحلیل کرد و فراخور مطالب به رهنمودهای امام خمینی(ره) و روایت پیامبر(ص) اشاره کرد:
در تحلیل شرایط موجود، سختگیریها و خشکیهای بیجا را نباید نادیده بگیریم. در برخی موارد، وضعیت موجود عکسالعمل فشارهای نامعقولی است که بر مردم میآید. فرض کنید وقتی که بر خلاف حکم اسلام، چادر، به عنوان حجاب برتر، اجباری میشود و در خیابانها و… با کسانی که نسبت به این موارد کمتوجه هستند، خشن برخورد میکنند، این رفتارها واکنشهای احساسی و روانی ایجاد میکند. اگر در دانشگاهها سختگیری کنند و زن و مرد را در کلاس از هم جدا کنند، یا استاد دانشگاه اگر کروات داشته باشد با او برخورد غیراسلامی کنند، یا با کسانی که لباسهای آستین کوتاه میپوشند برخورد غیراسلامی کنند، و یا کلاً در چیزهایی که خداوند مباح کرده سختگیری کنند، قدرت دافعه نسبت به اسلام را تقویت میکنند. این رفتارهای خشونتآمیز به نفع اسلام نیست و تبعات منفی ایجاد میکند. یکی از پیامدهای آن این است که مردم در برابر سختگیریها بهتدریج رفتار دفاعی و مقابله اتخاذ میکنند. اما اگر ما اعتدال را همان قدر که اسلام خواسته مراعات کنیم، مشکلات کمتری خواهیم داشت. بعضیها توقع دارند که همۀ مردم مانند آنها زندگی کنند و رفتار نمایند. ولی باید توجه کرد که ما بخشی از سنن، آداب، و نحوۀ رفتار و زندگی را خودمان انتخاب کردهایم، یعنی اجباری از طرف دین و اسلام بر انجام آن یا عدم انجام آن نبوده است. یک عده میخواهند اینجور زندگی کنند، عدهای میخواهند بازتر زندگی کنند. زندگی خصوصی مردم تابع مقررات شرعی، عرفی، و قانونی خاصی است و زندگی اجتماعی نیز تابع شرایط و اقتضائات خود میباشد که اسلام نیز به تفاوت این دو سطح زندگی توجه دارد. به عنوان مثال، همین قانونی که مجلس گذراند که در بیمارستانها مرد زن را نبیند و بهگونهای تبلیغ شد که مردم فکر کردند حتی قبل از تربیت زنان متخصص این قانون اجباراً اجرا خواهد شد. ما که الان این قدر متخصص زن نداریم، همه خانوادهها مریض دارند. میفهمند که این، یعنی مرگ، و یا دربارۀ ماهواره نیاز به تصویب قانون نبود، زیرا عوامل اعتقادی و کنترلهای متعدد اجتماعی در جامعه بهاندازۀ کافی در این مورد جوابگو میباشد و پلیس میتواند، در موارد خاص، برابر با مقررات جاری دخالت کن. در این پنج یا شش سال اخیر، مجلس به این فکر افتاد که برای جلوگیری از تسامح و تساهل قانونهای سختگیرانه وضع کند. مردم هم به این مسائل توجه دارند و در مقابل آن موضع میگیرند. اگر تحلیل جامعی از علل فاصلهگرفتن جوانها بکنید، خواهید دید که یک مقدار تقصیر خشک مقدسیهای ما میباشد، در حالی که ما باید به نقطۀ معتدلی برسیم، یعنی به ”ان الله یحب أنْ یؤخَذَ برخصه کما یحب أن یؤخذ بعزائمه.“ این حدیث را برای اولین بار در زمان طلبگی از امام(ره) شنیدم که تأثیر زیادی در من و تفکر اجتماعی من داشته است.
مقابله با زهدفروشی
آیتالله هاشمی چند سال بعد، در دیماه ۸۲، نیز در نقد برخی عملکردها و دفاع از آنچه ایشان از جمله در خطبههای نماز جمعه در سال ۶۳ در تأکید بر اعتدال مطرح کرده بود و برخی واکنشها را در پی داشت (نک: هاشمی رفسنجانی، بهسوی سرنوشت، صص ۵۷۴ و ۵۸۲) تأکید کرد:
تفکر اصلی من این است که زهد واقعی بسیار ارزشمند است، اما باید با زهدفروشی مقابله کرد. حتی در زمان پیامبر(ص) این اتفاقات افتاد و پیامبر(ص) با دستور قرآن بهشدت برخورد کردند. آیات زیادی دربارۀ سرزنش تفکر تحریم لذات دنیا بر انسانهاست که واقعاً قرآن با این تفکر مبارزه کرد… دربارۀ بهرهگیری از لذات دنیا هم به این آیۀ قرآن استناد کردم که ”قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق“ که از زیباییها و تمیزی و جنس خوب اجتناب نکنید و با لباس جُلنبر تظاهر نکنید. گفتم نماز جمعه ما نور تجمل است، چون در آیه دیگر داریم ”یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد.“ البته کسانی که میخواهند صوفیگرایانه حرف بزنند، میگویند منظور از زینت در اینجا لباس نیست و چیزهای دیگر است که ما قبول نداریم. در حالی که قرآن میگوید باید لباس ظاهر هم در نماز جمعه زینت داشته و تمیز باشد.
اعتدال در مسائل فرهنگی
آیتالله هاشمی، در همین گفتوگو، با اشاره به اینکه نگاه اعتدالی وی در مسائل فرهنگی مورد انتقاد برخی محافل مطبوعاتی و مانند آن قرار میگرفت برخی نمونهها را ذکر میکند:
مثلاً از من میپرسیدند: زن میتواند کت و دامن بپوشد؟ گفتم: چه اشکالاتی دارد؟ سر همین جواب خیلی حرف زدند. بحث رنگ مطرح شد، گفتم که رنگ را خدا تعیین نکرده است. رنگ سیاهی که ما انتخاب کردیم، درست ضد آن چیزی است که اهل بیت انتخاب کردند. آنها سفید یا سبز میپوشیدند. بنیعباس بودند که سیاه را آوردند. گفتم کاری به رنگ لباس مردم نداشته باشید، مگر اینکه جلف باشد. کاری به شکل لباس مردم نداشته باشید، باید زن پوشیده باشد، حالا لباس هرچه میخواهد باشد. نباید تبرّج باشد، چون یک اصل اسلامی است. بنابراین ما مسائل فرهنگی را در حد اعتدال قبول داریم. یعنی همان مقداری که اسلام خواسته است و نه آن مقداری که بخواهیم تحمیل کنیم. شاید یادتان نباشد که اگر استادی در دانشگاه ریش خود را میتراشید و یا لباس شیک میپوشید، مشکل داشت و سخت میگرفتند. میخواستند دختران و پسران را از هم جدا کنند و حتی سراغ درمان رفتند و گفتند که طبیب زن برای زن و طبیب مرد برای مرد باشد. البته این آرزوی ماست که اتفاق بیفتد، ولی در آن مقطع اصلاً عملی نبود. برای مردم حرج بود. اگر خانم شما مریض شود، به یک دکتر بیسواد که نمیبرید. پیش بهترین دکتر میروید… در جاهایی که پزشک زن و مرد داشتیم، خوب است. اما عملی نبود که روی آن تکیه کنیم. موارد زیادی از این قبیل هست. باید در حد اعتدال و آن هم در حد اسلام عمل کنیم. باید با اعتدالی که بر اساس مبانی اسلامی باشد، روی مسائل فرهنگی تکیه کنیم و من فکر میکنم هنوز هم اینگونه هستم. فکر میکنم بخشی از آنچه که الان اتفاق افتاده است، عکسالعمل کارهایی است که اکثریت مجلس چهارم و به اصطلاح راست در مسئلۀ ماهواره، حجاب، و خیلی چیزها مصوباتی را گذراندند و سختگیریها را رسمی کردند که برای جامعه، مخصوصأ در زنها و جوانها، حالت فرار درست کرد. لذا، جناح مقابل از همینها سربازگیری کرد. اینها را از بُعد فرهنگی هُل دادند.
جمعبندی
بیشک، میانهروی و پرهیز از افراط و تفریط یکی از مهمترین و عامترین آموزههای اسلامی است که افزون بر آیات متعدد قرآن، سیره و سنت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) گواه خوبی برای آن است. این اصل همواره بایست در رفتارهای فردی و اجتماعی و قلمروی اخلاق و فقه بهعنوان یک شاخص اسلامی حاکم باشد. این اصل از مهمترین آموزههایی بود که نقشی مهم و ماندگار در شکلگیری شخصیت فردی و اجتماعی و سیاسی ایشان داشت و توانست تا پایان عمر پربرکت این عالم فرزانه و مجاهد همراه او باشد و او، بهفراخور فرصتهایی که در اختیار داشت، توانست ابعاد مختلف این آموزۀ بزرگ را تبیین کند و دیگران را به آن فراخواند و این چنین است که در شناخت و تحلیل و اسوهشمردن این شخصیت بزرگ باید به این شاخص همچون یک اصل و ملاک توجه کرد. رحمت و رضوان خداوند بر او و بر حضرت امام خمینی(ره) باد که چنین انسان بزرگی را در دامن اندیشه و عمل خود پروراند «و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون».
[۱] .دانشیار و عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.