مقدمه
بحث اعتدال و میانهروی و اجتناب از هرگونه افراط و تفریط از جمله بحثهای مهم اخلاقی و اجتماعی در مکتب اسلام و فرهنگ تشیع است که در طول تاریخ، علمای بزرگ اخلاق و عرفان و غیره به آن اهتمام ویژهای داشتند و در کتب و آثار
خویش مباحثی را پیرامون این موضوع در ابعاد گوناگون، مورد بحث، دقت و تأمل
قرار دادند.
فقیه سیاستمدار، مفسر توانا و سیاستمدار اعتدالگرا، «آیت الله هاشمی رفسنجانی»، نمونه بارز از این شخصیتهای برجسته حوزوی است که بحث اعتدال و میانهروی در عقل نظری و عملی ایشان جایگاه ویژهای دارد؛ به خصوص تفاسیر و برداشتهای اعتدالی از آیات قرآنی در ابعاد فردی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و غیره، ایشان را از دیگر مفسران و صاحبنظران جدا و ممتاز میکند. به همین سبب، در این مقاله بحث این موضوع مهم اخلاقی را در رفتار، کردار و گفتار ایشان مورد دقت و بررسی قرار میدهیم.
اعتدال مصدر باب «افتعال» است، ثلاثی مجرد آن «عَدَلَ» میباشد و در واقع از ریشه این ماده گرفته شده است. فعل «عَدَلَ» در موردی به کار میرود که چیزی را به پا دارند تا به اعتدال درآید و استقامت یابد (مقاییس اللغه). این فعل در مورد برقرار کردن توازن و تعادل نیز به کار میرود (قاموس).
عدل و عدالت در لغت به معنای حد وسط و میانه است؛ چنانکه
«راغب اصفهانی» مفهوم مساوات را هم در آن لحاظ میکند. زیرا فاصله
وسط هر شیء نسبت به دو طرف آن، مساوی است. عدل به معنای
«گذاشتن هر چیزی در جایگاه مناسب آن» نیز آمده است و عادل به کسی گویند
که هر شیء و هر کاری را به جای خود و در وقت شایسته خود انجام دهد و
این در صورتی ممکن است که او از هرگونه زیادهروی و کوتاهی اجتناب کند. چنانکه امیر مؤمنان علی7 فرمود: «العدل یضع الاُمور مواضعها»؛ عدالت آن است که هر چیزی جای خودش قرار گیرد. مفهوم واژه «اعتدال» نیز در واقع به همین معنای عدل بازگشت دارد؛ زیرا اعتدال به معنای حد وسط و میانهروی دو حالت از نظر کمیت و کیفیت است. آیت الله هاشمی با توجه به مجموع بحثهای اصل لغت به خصوص صاحب «لسان العرب»، در تعریف لغوی اعتدال مینویسد: «اعتدال، حالتی بین دو
طرف از لحاظ کم و کیف است و به معنای تناسب، استقامت، قوام پیدا کردن و موزون بودن نیز آمده است» که توضیح و معنا و مفهوم هر کدام در بحثهای آینده روشن خواهد شد.
اعتدال در اصطلاحات و رشتههای گوناگون به کار گرفته شده است و همه آنها به نوعی با معنای لغوی آن مناسبت، سنخیت و نزدیکی دارند. در علم پزشکی و طب قدیم، هماهنگی میان حالت «اخلاط چهارگانه» صفراوی، سوداوی، بلغمی و دموی را اعتدال گویند. در جغرافیا به خط استوا، محل اعتدال گفته میشود؛ چون فاصله میان قطب شمال و جنوب در آن یکسان و ساعات شب و روز هم در آن ثابت است. چنانکه در علم هیأت از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدل النهار به «اعتدال ربیعی و خریفی» تعبیر میکنند.
علمای اخلاق نیز برای هر ویژگیهای روحی، دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفتند و حدّ وسط آن دو را خصلت اعتدال نامیدند و همین اعتدال را منشأ فضایل چهارگانه در علم اخلاق قرار دادند؛ چرا که انسان در نظر آنان دارای قوای چهارگانة: عقلیه، وهمیه، شهویه و غضبیه است که از تعادل قوه عاقله (عقل نظری) حکمت، از تعادل قوة وهمیه (عقل عملی) عدالت، از تعادل قوة غضبیه، شجاعت، از تعادل قوة شهویه، عفت و پاکدامنی پدیدار میگردد. همه اینها را اعتدال قوای اربعه مینامند و هر کدام آنها دو طرف افراط و تفریط دارند که در کتب اخلاقی به آنها اشاره شده است.
آقای هاشمی در توضیح این مطلب میگوید:
هر یک از این قوا، حالت افراط دارد، حالت تفریط دارد و حالت اعتدال دارد. مثلاً قوه فکریه را گفتهاند، «حکمت» حالت اعتدال آن است. آدم حکیم از این لحاظ، عادل است. «شیطنت» حالت افراط آن است (به قول خودشان جربزه و زرنگیها و رند مردیهاست). «کودنی و خنگی» حالت تفریط قوه فکریه است که بعضی از افراد دارند. یعنی نه خنگ خوب است و نه رند مرد خوب است. مطلوب آدم حکیم و عالمی است که بر معیارها حرکت میکند، این را حد اعتدال گرفتهاند. علما در مورد قوه غضبیه گفتهاند که افراط آن «تَهَوُّر» است. این که آدم به هر جا رسید بیحساب و کتاب، به هر دری بزند و خودش را به آب و آتش بزند، این خوب نیست، تفریط آن «جُبْن» است و ترس است. آدم ترسویی که خیلی کارها را به خاطر ترس نمیکند، این هم بد است. حد وسط قوه قضبیه، «شجاعت» است. آدم شجاع، این نیست که خودش را بیمورد به آب و آتش بزند، آدمی است که با حساب و کتاب و با معیار، آن جایی که باید عمل کند، عمل میکند و نمیترسد. در مورد قوای شهوانی، علما گفتهاند که افراط آن «شَرَه» است، به تعبیر خودشان شره آن حالت تکالب و تهاجم شهوانی انسان است که همه جا در عمل به افراط میکشاند. حالت تفریط قوه شهوانی را گفتهاند «خمودی» است؛ یعنی آدمی که خود را از بسیاری از مواهب؛ چه جنسی و چه خوردنی و چه پوشیدنی و چه از مناظر و چه از هنرها محروم میکند و بیجهت از نعمتهای الهی استفاده نمیکند، حد وسط قوه شهوانی را «عدالت» [عفت] گفتهاند. یعنی آدمی که از همه تمایلات نفسانی که خداوند در وجود او قرار داده است، با معیار و ابزار و وسایلی که مشروع است استفاده کند.
حالا از نظر شخص خود من که یک مقدار در علم اخلاق کار کردهام، اینجا با یک قاطعیتی نمیتوانم روی این بحث، خودم نظر بدهم، این چیزی است که اکثر اخلاقیون آن را قبول دارند و اصلاً این بحثها را این جوری مرتب میکنند، بعد گفتهاند که این سه قوه؛ یعنی اعتدال در شهوت، اعتدال در غضب و اعتدال در فکر، یعنی عفت، شجاعت و حکمت. اگر اینها در وجود یک انسان جمع شود، ترکیب آنها، «عدالت» میشود. عدالت نتیجه انسجام این قوا و تعادل این قوا در وجود یک انسان است. در این صورت میبینید که عدالت از نظر اخلاق خیلی مهمتر و وسیعتر میشود.
اگرچه در قرآن کریم از واژة «اعتدال» بهره گرفته نشده است، اما معنا و مفهوم آن از کلمات و واژههایی؛ مانند: «بین ذلک»، «حَنیف»، «سوی»، «قصد»، «اقتصاد»، «وسط»، «عفو»، «قیم»، «وزن» و مشتقات آنها به خوبی استفاده میشود. در اینجا به نمونههایی از آن در آثار تفسیری آیت الله هاشمی رفسنجانی میپردازیم:
1. «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ... وَالَّذینَ إِذا أنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً». (فرقان(25): 67).
بندگان خدا هنگام انفاق، نه اسراف و ریخت و پاش میکنند و نه خسیس هستند، بلکه میان این دو را که همان اعتدال است انتخاب میکنند.
2. «مَا کانَ إِبْراهیمُ یَهُودیًّا وَلا نَصْرانِیًّا وَلکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً» (آل عمران (3): 67).
3. «إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً للهِ حَنیفاً» (نحل (16): 120).
در هر دو آیه و آیات دیگر، حنیف به معنای اعتدال و استقامت میباشد؛ چنانکه معنای لغوی آن نیز به همین معناست و در لسان العرب به آن اشاره شده است.
4. «یا أیُّهَا الإِنْسانُ ما غَرَّکَ برَبّکَ الْکَریمِ * الَّذی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ». (انفطار (82): 6 و 7).
5. «وَنَفْسٍ وَما سَوَّاها * فَألْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها».(شمس (91): 7 و 8).
6. «وَضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیل». (مائده (5): 77).
7. «وَلَمَّا بَلَغَ أشُدَّهُ وَاسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَعِلْماً». (قصص (28): 14)
در آیات فوق و آیات مشابه، از واژه سوی، همان خلقت نیکو و متعادل منظور است. سواء در لغت به معنای وسط آمده و سواء السبیل از باب اضافه صفت به موصوف و به معنای راه مستقیم و معتدل است و استواء نیز به معنای اعتدال و استقرار در امر زندگی است که در ایام اشتداد قوای انسان محقق میشود.
8. «وَإِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ... وَاقْصِدْ فی مَشْیِکَ» (لقمان (31): 19)
در این آیه منظور از قصد تأکید بر رعایت اعتدال و میانهروی در رفتارها، کردارها و گفتارهای فردی و سایر مناسبات اجتماعی است.
9 «وَلَوْ أنَّهُمْ أقامُوا التَّوْراةَ وَالإنْجیلَ... مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ». (مائده (5): 66)
«مقتصده» از مصدر «اقتصاد» به معنای اعتدال در اعمال و رفتار است و مراد از آن به دلیل «لَوْ أنَّهُمْ أقامُوا التَّوْراةَ» تعهد به تورات و انجیل و عمل به احکام آنهاست. اگرچه مراد از اقتصاد، عمل به احکام الهی است، ولی انتخاب واژه «مقتصد» برای رساندن این معناست که اعتدال در امور، خود امری پسندیده و مورد ترغیب خداوند است.
10. «وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاس» (بقره (2): 144).
شما را امتی معتدل و مستقیم قرار دادیم تا دلیل و حجت برای سایر امتها باشید.
11. «وَأنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» (حجر (15): 19).
مراد از «موزون»، کنایه از رعایت تناسب و اعتدال در اجزاء است «و انبتنا» شامل همه موجودات زمین میباشد که در «تفسیر مجمع البیان» و «روح المعانی» در ذیل این آیه به آن اشاره شده است.
12. «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ» (بقره (2): 219).
در روایتی از امام صادق7 عفو به حد وسط در انفاق تفسیر شده است؛ چنانکه در «تفسیر نور الثقلین» و «العیاشی» در ذیل آیه، این روایت نقل شده است و از آنجا که آیه در مقام بیان وظیفة تبلیغی است. معنای عفو در اینجا به مفهوم اعتدال و میانهروی در فعالیتهای تبلیغی میباشد.
واژگان مقابل با اعتدال در قرآن
یک سری واژههای دیگر نیز در قرآن وجود دارند که در دو طرف افراط و تفریط و در مقابل اعتدال قرار میگیرند و به نوعی ارتباط تنگاتنگ تقابلی با اعتدال و میانهروی دارند؛ مانند اسراف، اتراف، تبذیر، غلوّ، اعتداء، الحاد، فرط، تفریط، قتر و فسق. در ادامه بحث به چند نمونه از آن در آثار تفسیری آیت الله هاشمی اشاره میشود:
«وَکانَ أمْرُهُ فُرُطاً» (کهف (18): 28).
فرط آن گونه که قاموس گفته است، به معنای «ظلم و اعتداء» است و نیز به کاری گفته میشود که برخورد با آن فراتر از حدودش باشد. فعل «کان» دلالت بر دیرینه بودن خصلت یاده شده دارد. تحقیر تهیدستان خداخواه و فرومایه دیدن موضع طبقاتی آنان، بینشی ضد الهی و بیرون از حد اعتدال است. از این آیه استفاده میشود که اعتدال ورزیدن و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط در امور خود و دیگران لازم است.
«لا تَری فیها عِوَجاً وَلا أمْتاً» (طه (20): 107)
عوج نقطه مقابل اعتدال است (مصباح) و أمْت به معنای مکان مرتفع میباشد و به پستی و بلندی نیز اطلاق میگردد (قاموس). مفاد «لا تری» این است که به هنگام تحقق رستاخیز در زمین، هیچ ناهمواری و کجی به چشم نمیخورد.
«لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلا اللهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء (21): 22)
«فساد» در مقابل «صلاح» قرار دارد و معنای آن خروج از حد اعتدال است (مفردات راغب). گفتنی است فساد و صلاح هر چیزی متناسب با خود آن چیز خواهد بود و فساد آسمانها و زمین به معنای متلاشی شدن نظم کنونی و فروپاشی انسجام و پیوستگی آنها است.
«وَلَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الأرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (مائده (5): 32).
اسراف به معنای خروج از حد اعتدال است و کلمه «فِی الأرْضِ»، دلیل بر این است که از اسراف خروج از حد اعتدال در مسائل اجتماعی است که از آن به قانون شکنی تعبیر شده است؛ چرا که بسیاری از بنی اسرائیل علی رغم دعوت پیامبرانشان، مردمی اسرافکار و قانونشکن بودند.
آیت الله هاشمی درباره اسراف و مسرفون بحث مفصلی دارد که در یکی از خطبههای نماز جمعه به آن پرداخته است.
«قُلْ یا أهْلَ الْکِتاب لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ» (مائده (5): 77)
«غلو» مصدر «لا تَغْلُوا» به معنای خروج از حد اعتدال و گرایش به افراط است که از آن به گزافهگویی تعبیر میشود. در ادامه آیه پیروی از تمایلات نفسانی در عقاید دینی موجب خروج از حد اعتدال و راه میانه معرفی شده است.
«وَذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أسْمائِهِ» (اعراف (7): 180).
«الحاد»، مصدر «یُلْحِدُونَ» به معنای انحراف و خروج از حد اعتدال است. انحراف در اسمای الهی به قرینه «للهِ الأسْماءُ الْحُسْنی» به این است که خداوند با نامی یاد و توصیف شود که حاکی از نقص و کاستی است.
استخراج مفهوم اعتدال از آیات قرآنی
آیت الله هاشمی رفسنجانی در مجموعه گرانسنگ تفسیری «فرهنگ قرآن» و «تفسیر راهنما» معنا و مفهوم اعتدال را با توجه به برخی قرائن و شواهد و معنای لغوی واژگان مربوطه از بطن بعضی آیات قرآنی استخراج میکند که در نوبه خود بسیار بدیع، ابتکاری و در خور تحسین است و حکایت از انس عمیق وی با این کتاب آسمانی دارد. در این بخش، بدون هیچ دخل و تصرفی به تفاسیر و استخراجهای این مفسر نکتهسنج و تنها به چند مورد از باب نمونه اشاره میکنیم:
«خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الأرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ» (بقره (2): 29).
«استواء» (مصدر استوا) آنگاه که به «الی» متعدی شود، به معنای روی آوردن و قصد کردن است. جمله «فسویهنّ» (آسمانها را معتدل ساخت)، هدف روی آوردن را بیان میکند؛ یعنی «اسْتَوی إِلَی السَّماءِ لتسویهنَّ»، خداوند به آسمانها روی کرد (اراده کرد) تا آنها را به اعتدال رساند. «تسویه» (مصدر میمی) به معنای ایجاد اعتدال است. از آنجا که این فعل در آیه شریفه با دو مفعول آورده شده (هُنَّ مفعول اول و سبع سموات مفعول دوم) معنای تصییر و تبدیل نیز در آن تضمین شده است؛ یعنی خداوند آسمان را معتدل ساخت و آن را به هفت آسمان تبدیل کرد.
2. اعتدال در امور مادی و معنوی
«وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاس». (بقره (2): 143).
چون سخن در این بخش از آیات، نظر به یهود و نصارا دارد، میتوان گفت توصیف امت اسلامی به امتی معتدل در قیاس با یهود و نصارا است و از آنجا که یهودیان مردمی دنیاگرا هستند و نصارا تأیید کننده رهبانیت و ترک دنیا میکنند، مراد از معتدل بودن امت اسلام، اعتدال در توجه به دنیا و امور معنوی است.
3. اعتدال در معاشرت با زنان حائض
«وَیَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحیضِ قُلْ هُوَ أذیً فَاعْتَزلُوا» (بقره (2): 222).
فعل «یَسْئَلُونَکَ» دلالت میکند که جامعه آن روز درباره موضوع سؤال، دیدگاههای مختلفی داشتهاند. از طرفی یهودیان به حکم تورات در معاشرت با زنان حائض سختگیری کامل داشتهاند و گفته میشود اغلب مسیحیان، چندان تفاوتی بین زنان حائض و غیر حائض نمیگذاشتند، اسلام با بیان راهی میانه، به رفتار با زنان حائض اعتدال بخشید.
«وَیُریدُ الَّذینَ یَتَّبعُونَ الشَّهَواتِ أنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیماً» (نساء (4): 27).
خداوند آرای هواپرستان را در روابط جنسی مقابل احکام خویش شمرده و با توصیف آن به آرای انحرافی، اشاره به اعتدال احکام الهی و دوری آن از افراط و تفریط کرده است.
«فَلا تَخْضَعْنَ بالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبهِ مَرَضٌ» (احزاب (33): 32).
رفتار جنسی خارج از اعتدال، مثل طمع ورزی در زنان نامحرم، نوعی
بیماری است.
«وَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ... وَلا تُبَذّرْ تَبْذیراً» (اسراء (17): 26).
در این آیه پیامبر6 موظف به ادای حقوق خویشاوندان، مساکین و در راه ماندگان با رعایت اعتدال و اجتناب از تبذیر است. تبذیر؛ یعنی مصرف بیجا و
با ریخت و پاش.
«وَعِبادُ الرَّحْمنِ... وَالَّذینَ إِذا أنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا» (فرقان (15): 67).
تشویق مؤمنان به اعتدال.
«وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» (اسراء (17): 29).
در انفاق، نه خیلی دست بسته باش و نه خیلی گشاده دست، بلکه میان این دو را که اعتدال است انتخاب کن. توصیه مؤمنان و شخص پیامبر به اعتدال.
«إِنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الألْباب * وَالَّذینَ... أنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سرًّا وَعَلانِیَة»
(رعد (13): 19 و 22).
«وَلا تَجْهَرْ بصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بها» (اسراء (17): 110).
لزوم رعایت اعتدال صوت در دعا و نماز و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط، خواندن نماز با آواز بلند یا با صدای بسیار آهسته جایز نیست.
7. اعتدال در برخورد با گناهکاران
«وَلا یَأتَلِ اُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَالسَّعَةِ أنْ یُؤْتُوا... وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا». (نور (24): 22)
در آیات پیشین، خداوند فرمان داد که با مرتکبین گناه «افک» برخورد سختی شود. ولی در این آیه شریفه یاد شده، همگان را به گذشت از مستمندان، خویشاوندان و... هر چند گنهکار باشند، فرا خواند. از ارتباط میان این دو دسته از آیات، استفاده میشود که همه گناهکاران در یک سطح نیستند و لذا باید برخورد با آنان واقعبینانه و به دور از افراط و تفریط باشد.
«قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لی مِنَ اللهِ شَیْئاً... وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ». (احقاف (46): 8)
لزوم رعایت اعتدال در تهدید و ایجاد موازنه بین خوف و رجاء در کار تبلیغ و هدایت مردم.
«وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی... خُذ الْعَفْوَ وَأمُرْ بالْعُرْفِ وَأعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین»(اعراف (7): 198 و 199).
9. اعتدال در آفرینش و موجودات زمین
«الَّذی خَلَقَ فَسَوَّی» (اعلی (87): 2).
«وَالأرْضَ مَدَدْناها وَألْقَیْنا فیها رَواسیَ وَأنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ»(حجر (15): 19).
«وَهُوَ الَّذی أنْشَأ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً اُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشابهاً وَغَیْرَ مُتَشابهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین» (انعام (6): 141).
«کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین» (اعراف (7): 31).
«وَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَالْمِسْکینَ وَابْنَ السَّبیلِ وَلا تُبَذّرْ تَبْذیراً» (اسراء (17): 26).
«فَاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ وَمَنْ تابَ مَعَکَ وَلا تَطْغَوْا إِنَّهُ بما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ» (هود (11) 112).
«وَمَنْ أحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أسْلَمَ وَجْهَهُ للهِ وَهُوَ مُحْسنٌ» (نساء (4): 125).
«فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أنْ یَأتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ» (روم (30): 43).
«قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ». (انعام (6): 161).
آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یک فقیه سیاسی و مفسر قرآن از جمله شخصیتهای برجسته نهضت اسلامی ایران است که با الهام از آیات قرآنی و مکتب اهل بیت: بعد از پیروزی انقلاب از تندوریها و افراطگریهای برخی افراد، محافل و ارگانها به شدت رنج میبرد و در این باره تلاش میکرد تا در حد توان، مانع از این ناهنجاریهای فردی، سیاسی و اجتماعی شود و در نظام اسلامی تنها فرهنگ قرآن و سنت اهل بیت: حاکم باشد. او در ضمن خطبههای نماز جمعه، سلسله بحثهایی را تحت عنوان «عدالت اجتماعی» پی گرفت و در ادامه به تشریح موضوعاتی؛ مانند اعتدال، اسراف، تبذیر و افراط و تفریط پرداخت و آثار هر کدام را برای مردم ارائه داد. آن ایام وقتی در شرایط سخت دوران دفاع مقدس، دولت وقت مجبور به اجرای طرح اجناس کوپنی شد، برخی افراد و محافل دولت را به گرایش به افکار کمونیستی متهم میکردند و بازاریان را علیه دولتمردان تحریک مینمودند. از سوی دیگر، حامیان دولت نیز اینها را فئودال و سرمایهدار و مرفهان بیدرد مینامیدند. در این میان آیت الله هاشمی، طی بیاناتی در یکی از خطبههای نماز جمعه، هر دو طرف را به اعتدال و میانهروی و دوری از هر گونه افراط و تفریط و اتهامزنیها دعوت کرد و گفت: «اقتصادی که نظام اسلامی در پی اجرای آن است، نه به معنای مارکسیسم است که مالکیت خصوصی را نابود کند و نه به معنای سوسیالیستی است که سرمایهداران زالو صفت در آن حاکم باشند،بلکه اقتصاد خاصی است که حقوق همه (دولت، سرمایهدار و مردم) در آن با شرایطی مورد عنایت قرار میگیرد» و از آن با عنوان «اعتدال اقتصادی» تعبیر میکرد.
توصیه به اعتدال و عمل به موازین
آن روزها طبق مصوبه شورای عالی انقلاب، هیأتهای هفت نفره در سطح استانها و شهرستانها تعیین شده بودند تا سرنوشت زمینهای بلاتکلیف در سطح کشور را مشخص کرده و آنان را در اختیار کشاورزان و روستائیان قرار دهند، لیکن این طرح و مصوبه در مرحله عمل با مشکلاتی همراه شد و افراد تندرو و افراطی که در این هیأتها حضور داشتند، دست به کارهای غیر شرعی میزدند. بسیاری از اشخاص مورد احترام بازاری و غیر بازاری را که چند مغازه، انبار و زمین داشتند به اتهام فئودال، سرمایهدار به دادگاه انقلاب فرا خوانده، محاکمه و مصادره اموال میکردند و از این بابت مشکلات زیادی را به بار آورده بودند. آیت الله هاشمی در این مورد موضعگیری صریح اتخاذ کرده و مسؤولین مربوطه را به دوری از افراط و تفریط و رعایت اعتدال و عمل بر طبق موازین میکند و میگوید:
ما در خیلی از مسائل عدم تعادل و افراط و تفریط میبینیم و باید جامعه ما قدری به طرف تعادل برود. در تقسیم اراضی، هنوز که هنوز است، میبینیم که تعادلی وجود ندارد در بعضی از جاها، بعضی از قضات محترم ما هستند که زمینهای بسیار بزرگی را که سابقه درستی هم برای مالکش وجود ندارد، برگرداندهاند. کشاورزی که زمینش در دستش بوده به مجلس آمده و داد و بیدادش بلند شده است و شکایت میکند. در نقطه مقابل، بعضیها هستند که آن قدر مته به خشخاش میگذارند که به سراغ افرادی که چند هکتار زمین در دستشان است و کشاورزی میکند، میروند و نمیگذارند کار کند. آن چیزی که طبق موازین، مشخص شده است و ان شاء الله بقیه آن هم مشخص خواهد شد، این است که باید تعادل مشخصی در اینجا پیش بیاید تا این افراطکاریها نباشد.
به علاوه آقای هاشمی در دفتر خاطرات روزانه خود دراین باره مینویسد:
... دکتر منافی آمد و برای رفع آثار سوء اختلاف بین دو جناح تندرو و محافظهکار در دولت استمداد داشت. عصر با هیأتهای هفت نفری تقسیم زمینهای کشاورزی ملاقات داشتم از زحماتشان تشکر کردم و آنها را نصیحت به مراعات قانون و اعتدال کردم.
گزینش در ادارات و استخدام افراد از جمله کارهایی بود که افراط و تفریط و خروج از اعتدال در آن انجام میگرفت و موجب نارضایتی و اعتراض مردم میشد. هاشمی در این باره میگوید:
ما در زندگی، افراط و تفریطهای زیادی در کارها داریم و من آنچه را که به کل جامعه مربوط میشود، عرض میکنم. گاهی آدم میبیند در گزینشها آن قدر سختگیری میکنند که افراد لایق را از درس دادن یا درس خواندن و کار کردن محروم میکنند که نباید این جور باشد، باید تعادلی برقرار شود. بر عکس، بعضیها آن قدر دروازه را باز میگذارند که طاغوتیترین افراد هم ممکن است در پستهای حساس قرار بگیرند که البته الحمدلله رو به تعادل میرویم، اما باید دقت بیشتری کنیم.
هاشمی در ادامه بحثهای اعتدالی خود، به موضوع دیگری اشاره دارد که یکی از آسیبهای مهم در نظام جمهوری اسلامی به شمار میآید و متأسفانه بعد از گذشت چهار دهه هنوز هم ادامه دارد و آن خروج از اعتدال و عدم رعایت تناسب در نامگذاریها میباشد. او میگوید:
در رسوم اجتماعی، چیزهای عجیب و غریبی میبینیم که تعادل را به هم
زده است. به طور مثال در اسمگذاری، اشتیاقی دیده میشود که دائماً
اسامی اشخاص و شخصیتهای موجه و محترم و ذخایر انقلاب را بر
روی هر چیزی میگذارند، بدون اینکه تناسب رعایت شود. در
اسمگذاری، تناسب لازم است. این که ما بیاییم اسم فلان شهید و
به طور مثال، اسم شهید بهشتی و شهید مطهری را با همه ارزش و
مقامی که پیش ما دارند، روی هر چیزی بگذاریم، درست نیست.
خیابان، دانشگاه، میدان، زمین، تیم ورزشی، کارخانه، نیروگاه و هر
چیزی که میخواهند بر آن اسم بگذارند، اسم یکی از شهدا را میگذارند و گاهی هم بسیار بیتناسب عمل میشود. فرض کنید چه تناسبی دارد که روی یک تیم ورزشی مثلاً نام شهید بهشتی بگذاریم که وقتی گل خورد یا گل زد، چنین و چنان شود... این جور در نمیآید. به طور مثال، آدم بیاید نام یک کلهپزی را کلهپزی ابوعلی سینا بگذارد! خوب ابوعلیسینا خیلی مهم است، اما هیچ تناسی به کلهپزی ندارد، نام ابو علی سینا را باید روی یک آزمایشگاه یا دانشگاه گذاشت. یا مثلاً روی کارهای علمی و فنی که به دقت و ظرافت مربوط است، نام «رستم» بگذاریم که رستم یک شخصیت افسانهای است، این تناسب لازم دارد و ما این کار را نمیکنیم. آقایانی که اسمگذاری میکنند، مراقب باشند که اسمها با مسمیها تناسب داشته باشند و ضمناً آن قدر هم اسم نگذارند که حالت سیری (و زدگی) پیدا کند.
رعایت حجاب اسلامی در نظام جمهوری اسلامی از جمله بحثهای جنجالی روز در اوایل دهه شصت بود. مخالفان و موافقان در این عرصه گرفتار افراط و تفریطهای فاحش شده بودند؛ چنانکه هر از چند گاهی برخوردهای بسیار تند و زشتی از آنان صادر میشد، اما آیت الله هاشمی بدون این که تحت تأثیر فضای موجود واقع شود، تفکر اعتدالی خود را دنبال میکرد و در این مورد نوشت:
به دنبال بحث پاکسازی ادارات از طاغوتیها، موضوع ضرورت رعایت پوشش توسط خانمها در جامعه و به ویژه در ادارات مطرح شد و به سرعت تمامی وزارتخانهها را فرا گرفت. بحث بر سر رعایت حدود اسلامی بود و این که وقتی دولت اسلامی است، مردم هم باید در ادارات و جامعه ضوابط اسلامی را رعایت کنند. در مورد ضرورت حجاب خانمها هم حکم اولی روشن بود که این واجب شرعی است و باید رعایت شود، ما معتقد به سختگیری و شدت عمل نبودیم و بسیار سفارش میکردیم که رعایت اعتدال را بکنند. ضمن آن که ابهامهایی هم در مورد اجبار به حجاب و یا حجاب زنان غیر مسلمان وجود داشت که باید برطرف میشد، تندرویهایی هم از سوی افراد ناآگاه و بعضاً ضد انقلاب صورت گرفت تا آنجا که امام در مورد تعرض به بانوان بیحجاب در خیابانها و بازارها هشدار دادند و پلیس و کمیتهها را موظف کردند که از اینگونه جریانات جلوگیری کنند. هرچند که رفتار بعضی از خانمهای بیحجاب که به جای رسیدگی به امور مردم، مشغول آرایش خود میشدند و عملاً میخواستند مخالفت خودشان را با انقلاب و اسلام نشان بدهند و بعداً هم با تحریک عوامل خارجی و ضد انقلاب راهپیمایی ضد حجاب (14 تیر 1359) برگزار کردند و این را عزای عمومی اعلام نمودند، جای زیادی برای مدارا توسط مردم مؤمن و انقلابی باقی نمیگذاشت. به هر حال، این مسأله با همت خوب خانمهای مؤمن حل شد و تقریباً رضایت امام و مردم حاصل گردید.
آیت الله هاشمی به عنوان یک شخصیت اخلاقی به خوبی میدانست؛ اگرچه تکرار برخی مسائل ارزشی و اخلاقی موجب تحکیم و تقویت آن در جامعه اسلامی میشود، اما تکرار بیش از حد متعارف هم مخل به نتیجه است و آثار منفی بر جای میگذارد. به تعبیر روشنتر، گاهی نه تنها به هدف نمیرسد، بلکه تبدیل به ضد خود میشود.
وی میفرماید:
... در ادارات، رسم است که هر کسی که یک کاغذ مینویسد، روی آن یک سخن هفته هم وجود دارد، حالا کار کوچکی با ما دارند و این «سخن هفته» را هم بالای آن نامه مینویسند؛ مثلاً سخنی از امام یا آیت الله منتظری را نقل میکنند که البته حرفهای خوبی است، اما این چه کاری است؟ این کار به تایپ احتیاج دارد و کاغذ مصرف میکند. همه جا بین خودمان، دائماً سخن هفته! سخن هفته! زمان این کارهای افراطی در اینگونه مسائل گذشته است. یک وقتی این کار انجام میشود، [اشکالی ندارد خوب است] نه این که دائماً آن را ادامه داد و یا هر جا میرویم عکسهایی از ماها نصب شده است... یک ساختمان ده ـ پانزده طبقه را از بالا به پایین عکس امام زدهاند، امام در قلب همه ما هست، نیازی نیست که بیاییم همه شیشههای یک ساختمان را پر از عکس امام کنیم. این نه تجلیل است و نه منطقی و درست. فقط جلوی نور را میگیرد، ترویج امام که به این جور کارهای افراطی نیاز ندارد.
آیت الله هاشمی در نحوه پوشیدن لباس و گذاشتن موی سر و صورت که اغلب آدمها دچار افراط و تفریط میشوند، حرفی برای گفتن دارد و میگوید:
حزب اللهی بودن، مساوی شده است با لباس نامنظم پوشیدن، لباس اتو نکرده و کثیف پوشیدن، سر و صورت را اصلاح نکردن؛ این کارها دیگر جور نیست و باید مقداری معتدلتر شود. ما که دیگر نه از پیغمبر6 حزباللهیتر هستیم و نه بیشتر از پیغمبر در عسرت هستیم، پیغمبر در همان موقعی که در جنگ بودند و با کفار دعوا داشتند، مراعات همه این جهات را میکردند. ما خیال میکنیم حالا که انقلاب شده است و حزباللهی شدهایم، حتماً باید سرمان را جوری ماشین کنیم که کچل کچل باشد. اگر غیر از این کنیم، دیگر حزب اللهی نمیشویم! در بعضی از این مدارس که میخواهند خیلی متدین باشند، همه بچههای مردم را کچل میکنند.
زلف پیغمبر اکرم6 که آن همه بزرگوار بودند، گاهی آن قدر بلند بود که روی دوش ایشان میآمد، شانه در جیبشان بود و سرشان را مرتب شانه میکردند و در کتابهای سنن پیغمبر6 هم در این مورد بحث است که آیا پیغمبر در سرشان، فرق باز میکردند یا نمیکردند؟ گاهی آنقدر سرشان را شانه میکردند و به سرشان روغن میزدند که موهای ایشان به رنگ خرمایی درمیآمد.
سنت شده است که همه علما سرشان را بتراشند و اگر کمی کمتر بتراشند، مثل این است که سوادشان کمتر میشود. من فکر میکنم اینها از سنتهای قدیم بتپرستان طرفهای شرق بوده که به اینجا آمده و به این صورت عادت قطعی شده است و الا خود پیامبر6 هم سرشان را سالی یک بار یا دو بار میتراشیدند و گاهی زلف میگذاشتند. پیغمبر اکرم6 تمیز بودند و وقتی که در مجلس پیدا میشدند از تمیزترین آدمها بودند، از کوچه که عبور میکردند، هر کسی که بعد از ایشان میآمد میفهمید که پیغمبر اکرم از آنجا عبور کردهاند؛ چون بو و عطر پیغمبر6 را میشناختند.
آنچه که روشن است این که حکم کلی اعتدال و خروج از آن نزد همه فقهای عظام و علمای اخلاق روشن است. همان طوری که حکم کلی اسراف، تبذیر و افراط و تفریط نیز مشخص است، همه میگویند اعتدال و میانهروی خوب است، باید آن را رعایت کرد و اسراف و افراط بد است و بایستی از آن اجتناب شود. اما تشخیص مقدار و مصداق آن خیلی مهم است و چه کسی و کسانی باید آن را تعیین کنند؟ جای دقت و تأمل دارد.
آیت الله هاشمی در این خصوص معیار و ملاک تشخیص را عرف مردم و مراجعه به مردم میداند و جالب است مثالی هم که میآورد بیشتر جنبه اجتماعی و اقتصادی دارد تا فردی و شخصی. او میگوید:
... اما این که چه کاری و چه مقدار کاری، خروج از اعتدال و افراط و تفریط به شمار میآید؟ باید به عرف مردم مراجعه شود؛ یعنی خود مردم باید تشخیص بدهند و متوجه باشند که این نوع مصرف و این نوع اقدام باعث خروج از اعتدال است. گاهی برخی افراد هرگونه پر خرجی را اسراف میدانند؛ در حالی که چنین نیست، امکان دارد انجام بعضی کارها هزینه زیادی داشته باشد، اما به خاطر بازدهی و ارزشی که دارد، باید آن خرج را کرد و نمیتوان آن را اسراف نامید.
مثلاً برخی افراد بر این تصورند که ساختن مترو برای تهران در شرایط کنونی (دوران جنگ و تحریم) مصداق بارز اسراف است؛ در حالی که ممکن است ایجاد مترو برای شهر لازم باشد و هزینه زیادی هم داشته باشد. این کار نه تنها اسراف نیست، بلکه ضد اسراف (اعتدال) است. مثلاً امروز (اسفند 1361) اگر تهران صاحب مترو بود، مردم میتوانستند با سرعت، طول و عرض شهر را بپیمایند، چقدر صرفهجویی در وقت مردم و سوخت وسایط نقلیه و نهایتاً در کارهای مملکت میشد. امکان دارد طرح مترو، طرح پر خرجی باشد، اما اگر شهری با پنج شش میلیون جمعیت که در عین حال، بار چهل میلیون جمعیت کشور را نیز بر دوش دارد... فاصله شرق و غرب یا جنوب به شمال آن را به جای یک ساعت و نیم در بیست دقیقه با مترو و با هزینه ارزان طی کند، نمیتوانیم چنین کاری را اسراف بدانیم. در شرایطی که احتمال خطر بمباران اتمی برای همه کشورهای منطقه وجود دارد، شهری که فاقد پناهگاه است، اگر چنین وضعی پیش آمد، مردم به کجا بروند؛ در حالی که مترو میتواند پناهگاهی برای آنان باشد. اگر چنین آثاری مورد قبول است به رغم هزینههای فراوان باید آن را پذیرفت.
آیت الله هاشمی با توجه به ارتباط بیش از چهل سال با حضرت امام خمینی1، ایشان را یک شخصیت فقیه اخلاقی، عرفانی، اعتدالگرا و در عین حال، انقلابی دانسته و چنین توصیف میکند:
برای اقامه حق، سمج و محکم هستند و به هیچ قیمتی حاضر نیستند تخفیف بدهند. آنوقت علیرغم اینها، شخصیت اسلامی ایشان آنچنان معتدل است که ما افراط و تفریط در ایشان ندیدهایم. گاهی انسان ممکن است خشک باشد، گاهی ممکن است مسامحهکار باشد، گاهی ممکن است در راه مبارزه برای ارتباطهای اجتماعی سست بشود، یا عواطفش تزلزل کند، اما ایشان این طور نیستند، همواره خودشان را حفظ کردهاند، همیشه در عین گرفتاریهای مبارزه، نماز شب را فراموش نکردهاند؛ یعنی عبادت را در کنار سیاست سبک نگرفتهاند... یک آدم منظم و مرتب در زندگی، نه یک مرتاضی که زهد افراطی او را از زندگی، عقب نگه بدارد، نه آنچنان متوجه دنیا هستند و نه آنچنان محو آخرت. اعتدال شرعی را در هر دو مراعات میکنند، نمونه انسانی که قرآن میخواهد.
در زمان حیات پر برکت حضرت امام، بعضی از چپیها (اصلاح طلبان فعلی) نگاه افراطی به ولایت فقیه داشتند و ایشان را از هرگونه خطا و نسیان بری میدانستند و اوامر و نواحی ولی فقیه را تعبدی تلقی میکردند. بعد از رحلت حضرت امام خمینی، همین نگاه افراطی را بعضی اصولگرایان نسبت به ولایت و رهبری حضرت آیت الله خامنهای داشته و دارند و زبان حال و قالشان حکایت از این دارد که به عصمت ولی فقیه وقت معتقد هستند. در این میان کسانی هم بودند و هستند که چه در زمان خمینی و چه در زمان خامنهای، نگاه تفریطی انتخاب کرده و چندان اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند و ندارند.
آیت الله هاشمی نه این نظر تفریطی را قبول داشت و نه تسلیم آن افراطیون شد. نگاه اعتدالی وی در باب ولایت فقیه از فرهنگ ناب قرآنی و مکتب اهل بیت: نشأت میگرفت که در جای خود باید به شرح و تفصیل آن پرداخت. او در عین حالی که به حضرت امام خمینی عشق میورزید و به ولایت و رهبری ایشان اعتقاد کامل داشت، اما هرگز امام خمینی را عاری از خطا نمیدانست. در موارد متعدد به نقد نظر و بعضی عملکردها و تصمیمگیریهای حضرت امام پرداخت و معروف است که در این مورد خیلی هم صریح و بدون تعارف بود. نمونه بارز آن، نامة معروفی است که ایشان به همراه حضرات آیات، بهشتی، خامنهای، موسوی اردبیلی، باهنر به حضرت امام مینویسند و در آن نکاتی را پیرامون مسائل روز و زیادهخواهیهای بنی صدر مطرح میکنند. جالب است که آیت الله هاشمی این نامه مشترک را کافی نمیداند، یک نامه دیگر به تنهایی مینویسد و بعضی مسائل را خیلی صریحتر و قاطعتر با امام در
میان میگذارد.
هاشمی همین نگرش اعتدالی را نسبت به رهبری معظم انقلاب نیز داشت. او یکی از شخصیتهای برجسته خبرگان رهبری بود که رهبری و ولایت آیت الله خامنهای را در خبرگان مطرح کرد، رأی گرفت و بعد هم در تثبیت آن تلاش کرد و تا آخرین روز حیات خویش هم اعتقاد راسخ داشت که هیچ جایگزینی برای ایشان نمیبیند، اما در همین حال، از غلوهای بیمورد درباره رهبری پرهیز داشت. نظرات مخالف خود را با رهبری در میان میگذاشت؛ چنانکه در ماجرای فتنة جریان انحرافی در سال 1388، آن نامه تاریخی را خطاب به رهبری نوشت و نظرات خویش را پیرامون پیامدهای ناگوار آن جریان انحرافی بیان کرد؛ اگرچه این نامه از سوی افراطیون به ناحق به «نامه بدون سلام» شهرت پیدا کرد، اما درستی تحلیلها و هشدارهای ایشان بعد از مدتی
آشکار شد.
آیت الله هاشمی همانگونه که در مقابل غالیان رهبری میایستاد، در برابر کسانی هم که به هر دلیلی در تضعیف و تخریب رهبری گام برمیداشتند، موضع میگرفت. در این اواخر که هر از چند گاهی در مجمع تشخیص مصلحت نظام به همراه برخی دوستان فاضل و اساتید حوزه علمیه قم به خدمت ایشان میرسیدیم، برخی افراد اظهاراتی میکردند که از آن تضعیف نظام و رهبری به مشام میرسید، آقای هاشمی کاملاً با دقت گوش میداد، بعد که حرف همه تمام میشد و نوبت به ایشان میرسید، در همان مجلس لابلای سخنان خویش موضع صریح میگرفت و با عبارتهای گوناگون محتوای جمله معروف خویش را تکرار میکرد که من فعلاً هیچ جایگزینی برای آیت الله خامنهای نمیبینم و تضعیف ایشان را به صلاح کشور، نظام و انقلاب نمیدانم، اما نقد منصفانه و خیرخواهانه باید ادامه داشته باشد و این کار سلامت نظام و انقلاب و ولایت فقیه را تضمین میکند.