استخوان زانوی پایش بیرون آمد و اعتراف نکرد
اسدالله بادامچیان (دبیر کل حزب موتلفه اسلامی)
آیتالله هاشمی فردی انقلابی، فقیه، مفسر قرآن، مبارز، فعال، هوشمند، فداکار و کاملا معتقد به مبانی انقلاب اسلامی و نظام بود. بیش از همه نیز در این مسیر و نهضت تلاش کرد تا در خط امام کار کند و به امام کاملا اعتقاد داشت. غیر از مساله تبعیت از ولایت و امامت مساله عشق استادی و شاگردی و حالت عاطفی به امام خمینی داشت. به همین دلیل هم از نظر عاطفی به مقام معظم رهبری ارادت داشت و بر این مساله تاکید موکد داشت که من عاشق آیتالله خامنهای هستم. آقای هاشمی را نباید یک سویه نگاه کرد بلکه باید شخصیت ایشان را از منظرهای مختلف نگریست. ذهن ایشان مثل همه بزرگان انقلاب این بود که باید با همه نیروهای علاقهمند به نظام در سطوح مختلف و با علایق سیاسی و تفکرات کار کرد. با همین رویکرد و نگرش بود که صمیمانه با همه کار میکرد و تلاش میکرد تا همه نیروهای معتقد به انقلاب را برای پیشبرد اهداف نظام دور هم جمع کند. آیتالله هاشمی در این راه آماده همه نوع فداکاری بود. ایشان حتی وقتی با کسی احساس نزدیکی فکری هم نمیکرد ارتباطش را با این افراد نگه میداشت و آنگاه که به این نتیجه میرسید این افراد و تفکرات انحراف دارد و خطرناک است به سرعت از آن تفکر و سازمان و افراد دوری میکرد. برای مثال آیتالله هاشمی سالها با سازمان مجاهدین خلق در پیش از پیروزی انقلاب کار کرد اما وقتی احساس کرد که آنها انحراف دارند و در دعوای قدرتطلبی افتادهاند و وقتی که دید این افراد به جای گفتوگوی منطقی اسلحه خود را به ایشان نشان میدهند و تهدیدش میکنند، از آنها دور شد و قطع رابطه کرد. همین هم بود که در سال ۵۵ و در زندان وقتی با ایشان و علمای دیگر از جمله آیتالله طالقانی در زندان اوین بودیم، نقل فتوا صادر شد و وقتی هم که کار گروهکها به ترور و کشتار رسید شدیدترین مواضع را علیه آنان گرفت. انصافا با رفاقت و همکاری ۵۵ سالهای که از آیتالله هاشمی دارم ایشان هم در مدارا و هم در قاطعیت در برخورد، شخصیتی برجسته داشت.
آیتالله هاشمی البته یک انقلابی تمامعیار بود و در جریان نهضت نقشی موثر داشت. برای مثال پس از جریان ۱۵ خرداد که مشخص شد رژیم پهلوی عقلانیت را از دست داده و رو به کشتار وحشیانه آورده و گردن به منطق نمینهد با آیتالله هاشمی که جزو هیاتهای موتلفه بود برای تشکیل سازمان جهاد اسلامی صحبت کردیم. جهاد مسلحانه غیر از جنگ مسلحانه است. جنگ مسلحانه بار عقیدتی ندارد اما جهاد مسلحانه بار عقیدتی و اسلامی دارد و طبق ضوابط جهاد انجام میشود...
براساس شناخت ۵۵ ساله از ایشان باید گفت آیتالله هاشمی در موارد متعددی انجام وظیفه کرد بدون اینکه برای انجام این وظیفه محاسبه سود و ضرر کند و هزینهها را بشمارد. مقاومت و صبوری آیتالله هاشمی از همان پیش از انقلاب بر همه مشخص شد. سال ۴۳ و در زندان اوین آنقدر آیتالله هاشمی را شکنجه کردند که استخوان زانوی پایش بیرون آمد اما ایشان به هیچ چیز اعتراف نکرد. در سال ۵۵ و در زندان اوین و در جایی که خیلی از انقلابیون نگران بودند ایشان مقاوم، سیاستمدار، بذلهگو و شوخ بود. پس از انقلاب نیز ایشان در همه ماموریتهایی که داشت مدیریت خوبی در مجلس شورای اسلامی، خبرگان، تنظیم قانون اساسی و مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت. آیتالله هاشمی از این جهت نیز انسان ویژه و پرتلاشی بود. آقای هاشمی مثل بقیه نیروهای انقلاب سیمرغ انقلاب را میسازد. اگر کسی بخواهد از شخصیت او بهرهبرداریهای سیاسی و جناحی کند، خودش آسیب میبیند. آقای هاشمی مایل نبود ابزار جناح اصولگرا یا اصلاحطلب باشد. اگر بعد از فوت ایشان گروهی بخواهند بهرهبرداری اصلاحطلبانه کنند، درست نیست. اگر هم بخواهند ضد اصلاحطلبانه بهرهبرداری کنند درست نیست. واقعیت شخصیت ایشان روشن است. خط آیتالله خط ارزشی انقلاب بود و البته با سلیقه و رویکردهای خودش. او علاقهمند بود که همه با هم کار کنند و از درگیریها، برخوردها و مرزبندیها دوری کنند. آیتالله هاشمی البته به هیچوجه سر مساله امام، قانون اساسی، نظام و شخص آیتالله خامنهای با کسی معامله نکرد و این را بارها بهصورت شفاف اعلام کرد. ایشان در مواضع خویش بسیار استوار بودو بیتردید یکی از شخصیتهای تاثیرگذار نظام و انقلاب بود که همانگونه که بود باید ایشان را دید نه آنگونه که میخواهیم.
*روزنامه اعتماد