مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • اخلاق اعتدالی و روحیۀ شکوفایی و توسعه - مقاله دکتر فؤاد صادقی- محمد قدس

اخلاق اعتدالی و روحیۀ شکوفایی و توسعه - مقاله دکتر فؤاد صادقی- محمد قدس

دکتر فؤاد صادقی- محمد قدس

  • تهران
  • سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶
بیش از یک قرن از انتشار مجموعه‌مقالات ماکس وبر، فیلسوف و جامعه‌شناس آلمانی، با عنوان اخلاق پروتستانی و روحیۀ سرمایه‌داری می‌گذرد. او در این اثر دست به نوآوری بزرگی زد و هنوز هم یکی از مهم‌ترین آثار جامعه‌شناسی است. گرچه تاکنون صاحب‌نظران نقدها و تحلیل‌های فراوانی بر این کتاب نوشته‌اند و دربارۀ برخی از فرضیات و گزاره‌های مندرج در مقالات آن تردید کرده‌اند؛ اما هنوز هم ابداع وبر در ایجاد ارتباط مفهومی میان مذهب و اعتقادات، اخلاق و رفتار دینی و رفتار اقتصادی و دستاوردهای حاصله از آن مورد تحسین صاحب‌نظران است. نگارندگان در این مقاله می‌کوشند تا نقش نگاه دینی و نظام ارزشی فکری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، به‌عنوان یک شخصیت روحانی تأثیرگذار در تقویت روحیه توسعه‌گرای را بررسی کنند و براین‌اساس، به گزیده‌ای از نظرات ایشان در تشریح نگاه توسعه‌گرای دینی استناد شده است.

مقدمه

بیش از یک قرن از انتشار مجموعه مقالات ماکس وبر، فیلسوف و جامعه‌شناس آلمانی، با عنوان «اخلاق پروتستانی و روحیۀ سرمایه‌داری» می‌گذرد. او در این اثر دست به نوآوری بزرگی زد و هنوز هم، یکی از مهم‌ترین آثار جامعه‌شناسی است. گرچه تاکنون صاحب‌نظران نقدها و تحلیل‌های فراوانی بر این کتاب نوشته‌اند و دربارۀ برخی از فرضیات و گزاره‌های مندرج در مقالات آن تردید کرده‌اند؛ اما هنوز هم ابداع وبر در ایجاد ارتباط مفهومی میان مذهب و اعتقادات، اخلاق و رفتار دینی و رفتار اقتصادی و دستاوردهای حاصله از آن مورد تحسین صاحب‌نظران است. وبر در پژوهش‌های سال‌های پایانی عمرش کوشید نظرات خود را با مطالعۀ سایر ادیان از جمله هندو، اسلام و بودا تکمیل کند و حاصل کار ناتمامش پس از مرگ او در سال ۱۹۲۰م منتشر شد؛ اما به‌دلیل ناآشنایی وی با این مکاتب، یافته‌های او درمورد این ادیان با پروتستانتیسم و به‌ویژه فرقۀ کالوین پروتستان که خانواده‌اش به‌ویژه مادر وبر از مریدان سرسخت آن بودند، قابل‌مقایسه نیست.

در این مقاله می‌کوشیم با بهره‌گیری از الگوی وبر، دربارۀ تأثیر برخی دیدگاه‌ها و قرائت‌های مختلف از اسلام بر رفتار فردی و جمعی مسلمانان به‌ویژه رفتارهای توسعه‌گرایانه الگویی طراحی کنیم. بدیهی است پرداختن به موضوعی با این اهمیت وگستردگی از حدّ نوشتاری موجز و فرصتی اندک فراتر است و جا دارد که در طرح‌های پژوهشی و رساله‌های دکتری بررسی شود؛ بنابراین، در اینجا تنها به بیان مسئله بسنده می‌شود.

رابطۀ اعتقادات مذهبی و رفتار اقتصادی

وبر در سال‌های ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵م مقالاتی را منتشر کرد که بعدها در قالب کتاب «اخلاق پروتستانی و روحیۀ سرمایه‌داری» منتشر شد. در این کتاب که متشکل از یک مقدمه و پنج فصل است، وبر با ارائۀ تصویری از نظام سرمایه‌داری نوین نشان می‌دهد که این نظام محصول فرهنگ و تمدن غربی پس از دوران رنسانس است. او با بررسی مدیران و فعالان موفق نظام سرمایه‌داری در غرب نشان می‌دهد اکثر این افراد از فرقۀ کالوین پروتستان هستند که در مقایسه با سایر فرق چهارگانۀ این مذهب و همچنین در مقایسه با مذهب کاتولیک، در مسیر پالایش فردی در دنیا و رستگاری در آخرت جایگاه ویژه‌ای به کار و فعالیت اقتصادی اختصاص می‌دهند و انجام کار را با هدف تولید سرمایه و موفقیت اقتصادی نوعی تکلیف دینی و نه تلاش برای کسب بیشتر منافع و لذات دنیوی می‌دانند.

براین اساس، وبر میان اخلاق پروتستانی، یا به‌تعبیر دقیق‌تر کالونیسم، و موفقیت اقتصادی نظام سرمایه‌داری رابطه برقرار می‌کند و نشان می‌دهد یکی از دلایل عدم شکوفایی اقتصادی غربْ قبل از رنسانس اعتقادات مذهبی کاتولیک‌ها بوده است؛ همان‌گونه که این رابطه را دربارۀ عقب‌ماندگی اقتصادی جامعۀ هند و اعتقادات مذهب هندو برقرار می‌کند.

همان‌طور که پیش‌تر بیان شد این مقاله در پی اثبات یا نقد نتیجه‌گیری وبر دربارۀ رابطۀ پروتستانتیسم و سرمایه‌داری نیست، بلکه می‌خواهد از این منظر رابطۀ میان نوع اعتقادات در جوامع اسلامی و توسعه‌یافتگی آن‌ها را جست‌وجو کند.

متفکران اسلامی معاصر همچون شهید مطهری در نگرش آسیب‌شناسانۀ خود دربارۀ اعتقادات و فرهنگ دینی جوامع اسلامی به‌ویژه جامعۀ ایران برخی از اعتقادات نظیر جبرگرایی، مذموم‌بودن ثروت و ستایش فقر، موضع منفی در برابر فناوری و پیشرفت‌های علمی و رفاهی بشر و بیگانه‌ستیزی را از علل عقب‌ماندگی جوامع اسلامی برشمرده‌اند.

به نظر می‌رسد که در این میان یکی از دلایل آغاز پیشرفت و توسعه در جامعۀ ایران پس از انقلاب اسلامی، اعتقاد به مجموعه‌ای از گزاره‌های دینی بوده است که به‌عنوان اخلاق اعتدالی از آن نام می‌بریم. در چهار دهۀ اخیر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سبک مدیریتی و رفتاری از مؤثرترین شخصیت‌های جامعۀ ایران است.

براساس نظریۀ «اخلاق اعتدالی»، گزاره‌هایی که به‌نوعی مانع شکوفایی فردی و توسعۀ اقتصادی و اجتماعی جامعۀ ایران به شمار می‌آمدند، جایی در ادبیات دینی و اعتقادات اسلام اصیل و حقیقی ندارند و بدین‌صورت، منظری در برابر شهروند مسلمان گشوده می‌شود که در آن، توسعه و پیشرفت فردی و اجتماعی، کسب رفاه، شکوفایی علمی و تعامل و ارتباط با جهان و کشورهای توسعه‌یافته و بهره‌گیری از دستاوردهای آنان، اقدامی غیرعلمی و مغایر با هنجارهای مذهبی تلقی نشده و حتیٰ یک رفتار دینی و تکلیف الهی برای پیشبرد اهداف اسلامی است.

اشرافی‌گری مذموم است، نه توسعه

اما مرتاض و طرف‌دار فقر نبود. شاید در اوضاع خاصی در یک سخنرانی چنین مطلبی را گفته باشد که الآن گروهی همین حرف را بزرگ می‌کنند. اولاً همۀ زندگی امام را از جوانی تا مرگ می‌دانند. هیچ وقت انسان مرتاضی نبود. وقتی خیلی از آقایان در بیرونی‌های خویش زیلو و حصیر می‌انداختند، امام قالی پهن می‌کردند. امام در [محلۀ] یخچال قاضیِ [قم] منزل بزرگی داشتند. همان منزل را بعدها دو قسمت کرد و یک قسمت را به آقا مصطفی دادند و در یک قسمت دیگر خودشان زندگی می‌کردند. واقعاً امام این‌گونه نبود و زندگی معقولی داشت و یک زاهد واقعی بود. غذایشان معتدل بود. اهل افراط و تفریط و مرتاضی نبودند. منزل پدری ایشان هنوز هم پابرجاست. خودم رفتم و دیدم که منزل وسیعی است. این از زندگی شخصی ایشان بود.

در حرف‌هایشان هم خیلی جا وقتی بعضی‌ها می‌خواستند بعضی از افراد را به بهانۀ سرمایه‌داری سرکوب کنند، جلوگیری می‌کردند. بخش خصوصی اول انقلاب خیلی سرکوب شد که ایشان سعی می‌کرد بخش خصوصی را دوباره احیا کنند. آن موقع سخن‌گفتن از دانشگاه آزاد اسلامی کفر تلقی می‌شد که می‌گفتند نباید غیردولتی باشد. امام با حمایت معنوی و با کمک مادی راه را برای تأسیس این دانشگاه باز کردند.

این مسائل مربوط به دوران جنگ بود که شرایط خاصی داشتیم. بعد از پذیرش قطعنامه سیاست سازندگی را تصویب کردند که ما براساس آن عمل کردیم. آیت‌الله خامنه‌ای نامه‌ای به امام نوشتند و ایشان هم جواب دادند و ما براساس سیاست ایشان کلیات سیاست‌های سازندگی را تصویب کردیم که وارد فاز برنامه‌نویسی شد.

تفکر ایشان تأکید بر فقیرماندن نبود. البته در قرآن هم تعاریف زیادی از فقراست. سرزنش اشراف هم در قرآن آمده است. درصورتی‌که اشرافی‌گری با توسعۀ کار تفاوت دارد. هر انسانی می‌تواند مالک باشد و خوی اشرافی‌گری نداشته باشد. قرآن این را می‌خواهد.

حالاتی را صوفیان در زندگی مسلمانان درست کردند که با روح اسلام سازگار نیست. می‌توانید مباحثۀ امام صادق (ع) با صوفیان زمان خودشان را بخوانید که در اصول کافی و خیلی از کتاب‌ها آمده است. آن منطق اسلام است. وقتی حضرت علی (ع) از دنیا رفتند، قرض‌هایی داشتند که امام حسن (ع) یکی از مزارع ایشان را برای پرداخت قرض‌هایشان پانصدهزار دینار فروختند. توجه داشته باشید که هر دینار به اندازۀ یک مثقال طلای الآن است. وقتی دید باز هم قرض پرداخت نشد، مزرعۀ دیگری را به قیمت دویست‌هزار دینار فروخت. یا منزل امام علی (ع) در مدینه را تقسیم کردند که سه منزل شد که بین وراث ایشان تقسیم شد. این‌گونه نیست که اسلام با دارایی مخالف باشد. حضرت علی (ع) یک زاهد واقعی بود که هیچ عشقی به دنیا و ثروت نداشت، ولی کار می‌کرد. (مصاحبۀ آقای سیاری، دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ تاریخ، با آیت‌الله رفسنجانی، ۱۲ بهمن ۱۳۸۸).[۲]

تولید ثروت مشروع، ارزش است.

یک جملۀ حکمت‌آمیز در گذشته‌ها بود که همه یاد گرفتند. «ذهابک و ذهبک و مذهبک» این نشان ناامنی است که یک دستور عقلایی بود. به مردم می‌گفتند: سه چیز را مخفی کنید:

مذهب، چون اگر اظهار می‌کردند، به‌خاطر تفتیش عقاید کشته می‌شدند. این سفارش بیشتر مخصوص شیعیان بود.
مسیر، چون راه‌ها ناامن بود و می‌بایست از مسیرهای ناشناخته رفت‌وآمد کنند.
۳٫ طلا که داشتن آن خطر داشت.
الآن ما این‌گونه شدیم. یعنی کسانی که خدمت و تولید کردند و برای کشور خود کار و ثروت ایجاد کردند، باید تقیه کنند. برای حل این مسئله در قانون سیاست‌های کلی بندی گذاشتیم که تولید ثروت ارزش است. الآن در جامعۀ ما این‌گونه نیست. عده‌ای این‌گونه فکر می‌کنند، اما فضای جامعه این‌گونه نیست و کسی [تولید ثروت را] ارزش نمی‌داند.

رهبری قیدی اضافه کردند که عیبی ندارد و گفتند: «تولید ثروت مشروع ارزش است.» البته نظر ما ثروت نامشروع نبود، منتها ممکن بود عدم این قید مسئله درست کند. به‌هرحال ایشان خیلی صریح حکم کردند و ابلاغ شد.

پس تولید ثروت عبادت است. چون هر چیزی که ارزش می‌شود، عبادت هم می‌شود. معنای ارزش این است که از لحاظ ملی و دینی مفید است. چون ارزشمند است، اقدام به آن عبادت است. ولی این فضا در جامعه نیست. نه اینکه نیست، بلکه کامل نیست. خیلی‌ها با حرص و ولع دنبال کار می‌روند. ولی فضای جامعه باید به گونه‌ای باشد که تولیدکنندگان ازنظر تودۀ مردم نیروهای ارزشمند جامعه شناخته شوند. چون کار و ابتکار کرده‌اند و سرمایه‌ای را نقد کرده‌اند و به جایی رسانده‌اند.

منتظر فراگیری چنین فرهنگی در جامعه هستیم. البته مراجعی دارد و به‌آسانی نمی‌شود. دانشگاه‌ها باید کار کنند، فرهنگ‌سازها باید ببشتر حرف بزنند. علما در گفتار و رفتار باید افکار عمومی را روشن کنند. رسانه‌ها، به‌خصوص صدا و سیما باید تبلیغ کنند.

می‌بینید که وقتی رهبری جمله‌ای می‌گویند که به مذاق تندروها خوش می‌آید، رهایش نمی‌کنند و یکی دو سال رویش کار می‌کنند. اما ایشان فرمودند: «تولید ثروت مشروع ارزش است.» چه کسی روی این جمله کار و تبلیغ کرد؟ چه نمایشنامه، داستان و فیلمی ساخته شد؟ این موضوع که کم‌اهمیت نیست. من تابلویی در خیابان‌ها ندیدم که برای این مسئلۀ زیربنایی تبلیغ کنند.

اگر این تفکر جامعه را اصلاح کنیم، کارها آسان می‌شود. اینکه دنیای اسلام نسبت به کشورهای دیگر عقب است، بی‌دلیل نیست. این طرز تفکر در بقیه کشورهای اسلامی هم هست، درحالی‌که این تفکر اسلامی نیست و ضدّاسلامی است. در زمان پیامبر (ص) و ائمه (ع) این‌گونه نبود. این‌ها که برای ما قدیس هستند، این‌گونه نبودند.

در سفر اخیر به عربستان به منطقۀ فعالیت‌های اقتصادی و کشاورزی حضرت علی (ع) در ینبوع رفتم که نزدیک بحر احمر است. هنوز آثار فعالیت‌های حضرت‌ علی (ع) مثل بئر علی، بئر حسن و … باقی مانده است. حتیٰ درختان نخل هست. البته این اواخر خشک‌سالی کمی آنجا را تعفیه کرده است ولی هنوز جزو بهترین نقاط عربستان است. حضرت علی (ع) در مدینه بودند و فاصله تا ینبوع نزدیک ۱۵۰ کیلومتر است ولی مرکز فعالیت‌های اقتصادی ایشان بود. برای حفر قنات و چشمه به آنجا می‌رفتند و می‌ماندند و کار می‌کردند.

این‌ها را نمی‌گوییم. وقتی وعاظ ما می‌خواهند نصیحت کنند، روایتی می‌خوانند که حضرت ‌علی (ع) باغ خود را فروختند و در راه منزل همه را به فقرا انفاق کردند و به خانه که آمدند، چیزی نمانده بود. حضرت زهرا (س) گفتند: «یک فقیر ما بودیم، برای ما هم می‌آوردید.» تا اینجا خوب است. اما هیچ‌وقت توضیح نمی‌دهند که حضرت علی (ع) آن باغ را از کجا آورده بود؟ (دیدار آیت‌الله هاشمی با جمعی از اعضای اتاق بازرگانی، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶).[۳]

کارآفرین مورد تکریم و محترم است.

ما باید فضای بامحبتی در کشور داشته باشیم. به کارآفرینان احترام بگذاریم، در مجمع تصویب کردیم که خلق ثروت ارزش است؛ بعد قیدی اضافه شد. خلق ثروت مشروع ارزش است. وقتی که ارزش است، صاحب ارزش نباید تحقیر شود، بلکه باید به او احترام گذاشت و مورد تکریم باشد و از او تشکر شود. هرچند عده‌‌ای ممکن است تعبیراتی مثل زالو، سرمایه‌دار و … داشته باشند، ولی نظام نمی‌خواهد این حرف را بزند، این سیاست رهبری است. ما هم مؤظف هستیم در مجمع تشخیص بر این‌ها نظارت کنیم.

این سیاست‌ها درازمدت است و برای مدت کوتاهی نیست و اگر روزی بخواهد عوض شود، باید دوباره به مجمع بیاید، مجمع رأی بدهد و رهبری هم قبول کند. لذا این‌ها ماندنی و شبیه قانون اساسی است. با این پایه‌هایی که الآن درست شده، میدان بخش خصوصی باز است. ما بارها از ایرانیان خارج از کشور دعوت کردیم، ممکن است بعضی‌ها به خاطر برخی موارد نگرانی داشته باشند، ولی شروع کنند و بیایند و شما هم کمک کنید و با این مقررات جدید با هم کار کنید. آن‌ها می‌توانند سود ببرند. پول آن‌ها تضمین می‌شود. (دیدار آیت‌الله هاشمی با ستاد انتخاباتی بنگاه‌های خصوصی اقتصادی، ۲۵خرداد ۱۳۸۴).[۴]

آراستگی توصیۀ دین است، تأسف از ظاهرگرایی در برخورد با خانم‌ها

مقام معظم رهبری چند سال پیش تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. نگاه ایشان با این سطحی‌نگرها فرق دارد. ایشان خیلی عالم هستند و افکارشان هم با این‌ها قابل مقایسه نیست. ایشان مطرح کردند و بعضی همه را در چند تار مو که از زیر روسری‌ها بیرون می‌آید، خلاصه کردند. من از خود رهبری شنیدم که ابراز تأسف کردند و گفتند: «چه گفتیم و چه شد!».

اینکه اخلاق اسلامی نیست. در همین صحبت‌های تلویزیونی مقداری درد دلم را باز کردم. بالأخره اخلاق اسلامی نیست. اسلام بیش از هر مکتبی، مکتب اعتدال است. در زمینۀ اقتصادی اسلام کفاف و عفاف خواسته، نه فقر، ولی این‌ها به نام اسلام فقط فقر را می‌بینند.

ریاضت با باطن خراب و ظاهر خوب چیز بدی است. بد است که در بیرون زیلو بیندازیم و داخل خانه قالی بیاوریم. ما از امام یاد گرفتیم. چهل، پنجاه سال پیش خدمت امام می‌رفتیم، در بیرون منزلشان قالی بود، ولی در جاهای دیگر این‌جوری نبود. من می‌دانستم امام در دل زاهدترین مردم بودند، این مهم است. زهدفروشی که چیزی را حل نمی‌کند. امام صادق (ع) مباحثه‌ای با صوفیان داشته‌اند و آن‌ها از عباهای نازک، شفاف، نازک و زیبای امام ایراد گرفته بودند. کار به جایی می‌رسد که امام صادق (ع) زیر عبا لباس خشن را نشان می‌دهد که دنیا بفهمد. گفتند: «زیر لباس‌های شما چیز دیگری است.». با ریاکاری نمی‌توان کار کرد. همۀ مردم که مایل نیستند با این ریاضت زندگی کنند. اگر بگویید این مکتب اسلام است، مردم می‌روند و نمی‌خواهند. خدا هم نخواسته کسی این‌گونه زندگی کند، در مسائل معاشرتی هم کسی از ما نخواسته این‌جوری برخورد کنیم. ما زن و بچۀ‌مان را حفظ می‌کنیم. همه که نمی‌توانند این‌کار را بکنند. یک بار قرآن را با این دید مطالعه کنید. در ده‌ها مورد خداوند به مسلمانان سختگیر می‌گوید: «چه کسی به شما گفته نعمت‌های خداوند را تحریم کنید؟ شما در مقابل مردم جای خدا نشسته‌اید.» بدترین سرزنش‌ها مال آن‌هایی است که طیبات خداوند را تحریم می‌کنند. (دیدار آیت‌الله هاشمی با استادان دانشگاه، ۲۴ خرداد ۱۳۸۴).[۵]

جامعۀ مرفه؛ نتیجۀ ارزش‌دانستن خلق ثروت

نباید ثروت ضدارزش تلقی شود. اگر خلق ثروت را ارزش ندانیم، هیچ‌وقت نمی‌توانیم به جامعۀ مرفهی برسیم. تا موقعی که فکر کنیم ثروت در جامعه مذموم است، همیشه این بلا خواهد بود. اسراف حرام است، تجاوز به حق دیگران حرام است، زیاده‌خواهی حرام است، رانت‌خواری حرام است. اما راه‌های صحیح آن این است که از ثروت مولد خلق ثروت کنند که در خدمت جامعه باشد. نه ثروتی که انباشته شود و فعال نباشد. اگر چنین چیزی بیاید، انسان در خدمت مردم خواهد بود که واقعاً ارزش است. این یک حکم اسلامی است. ما هم در مجمع تشخیص مصلحت بندی تصویب کردیم که خلق ثروت از راه مشروع ارزش شود. (مصاحبۀ آیت‌الله هاشمی با شبکۀ جام‌جم، ۶ خرداد ۱۳۸۴).[۶]

سعادت اخروی متکی به معاش دنیاست.

در برخی کشورها اقتصاد برایشان اصل و چیزهای دیگر تابع آن است. اما در ایران این‌طور نیست. اما همان اسلام که ما برای آن انقلاب کردیم، به مسائل اقتصادی و معیشتی مردم اهمیت زیادی می‌دهد. قرآن از ما می‌خواهد که منابع زمین را استخراج کنیم و اسرار طبیعت را کشف و از آن رهگذر جامعۀ اسلامی را به رفاه برسانیم. «هُوَ الّذی جَعَلَ لَکمْ الاَرضَ ذَلُولاً فَامشُوا فِی مَنَاکبهَا وَ کلُوا مِنْ رِزْقِهِ و الله النَشُورُ» [ملک: ۱۵] احادیث معتبر ما می‌فرماید: «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا معادَ لَهُ» یعنی سعادت جهان آخرت را متکی به سعادت و معاش درست دنیا می‌داند و با صراحت می‌فرماید: «إذا اقبَلَ الفقرُ الی بلدٍ قال لَهُ الکفرُ خُذنی مَعَک.» یعنی فقر جامعه مقدمۀ کفر است. اینکه هر جا فقر باشد، کفر هم هست، از همین توجه و اهمیت به اقتصاد بیرون آمده است. این یک مضمون بسیار جدی و مورد قبول ماست. قرآن در بسیاری از جاها به ما حکم کرده است که معاش جامعه را بهتر کنیم. این کار با یک اقتصاد صحیح امکان‌پذیر است. من فکر می‌کنم جایگاه اقتصاد در افکار اسلامی جایگاه بالایی است. اما به اندازۀ کافی جدی گرفته‌ نشده. بیشتر تریبون‌های مذهبی و سیاسی ما ضمن اینکه می‌دانند الآن خواست مردم در مسائل معیشتی بیش از موارد دیگر است، به مسائل دیگر می‌پردازند. (مصاحبۀ آیت‌الله هاشمی با روزنامۀ دنیای اقتصاد، ۸ دی ۱۳۸۳).[۷]

زهدواقعی یا زهدفروشی؟

من سلسله بحث‌هایی را در خطبه‌ها می‌گفتم که در مبحث «عدالت اجتماعی» بود. یکی از بخش‌های آن اعتدال بود که بحث‌هایی از اعتدال را مطرح کردم. یکی «قناعت» بود. یکی علیه «اسراف» بود. هر یک از این خطبه‌ها مستقل بود. تفکر اصلی من این است که زهد واقعی بسیار ارزشمند است، اما باید با زهدفروشی مقابله کرد. حتیٰ در زمان پیامبر (ص) این اتفاقات افتاد و پیامبر (ص) به دستور قرآن [با آن‌ها] به شدت برخورد کردند. آیات زیادی دربارۀ سرزنش تفکّر تحریم لذات دنیا برای انسانها هست که [نشان می‌دهد] واقعآ قرآن با این تفکر مبارزه کرده است. من هم با آیات شروع کردم. اولین نکته اینکه این از نصایح امام است که در درسی فرمودند: «إن اللهَ یُحبّ أن یُؤخذ برُخَصِهِ کَما بحُبّ یُؤخذ بعَزائِمِهِ» خداوند همان مقدار که دوست دارد به تکالیف واجب عمل کنیم، دوست دارد به مباهات و رخصت‌های خاص عمل کنیم. برای من تفکر جالبی بود. چون من هم در جوانی مقداری از این افکار تند را داشتم. بعد رفتم مطالعه و کار کردم و دیدم واقعآ حرف محکمی است. از پیش از انقلاب در منابر این مسایل را مطرح می‌کردم. بعد از انقلاب و در دوران جنگ در خطبه‌ها به مناسبت‌های مختلف این مسایل را می‌گفتم. خلاصه این است که در تولید محدودیتی نداریم. باید هرچه بیشتر تولید کنیم. در توزیع باید براساس نظر اسلام به عدالت توجه و عمل کنیم و در مصرف هم قناعت و پرهیز از اسراف و ریاضت را که در تعبیر روایات «کفاف و عفاف» است، مورد نظر من بوده و هست. یعنی به اندازۀ کافی و براساس حفظ شرافت عمل کنیم. این تفکر من است. این تفکر را در همان بحث‌ها مطرح کردم که اگر جامعه می‌خواهد به طرف ترقی و تکامل برود، باید با این مبانی عمل کند. نمونه‌های زیادی از صدر اسلام آوردم که مشکلات خاصی بود و از زندگی حضرت زهرا (س)، حضرت علی (ع) و پیامبر اکرم (ص) و قدری جلوتر از زندگی امام جعفر صادق (ع) مواردی را بیان کردم. با این تفکر که نیروهای مخلص لذات زندگی را برای مطرفین بگذارند، مخالفت کردم که به خیلی‌ها برخورد. می‌گفتند: نیروهای خوب باید زندگی فقیرانه‌ای داشته باشند که با این تفکر مخالف بودم. در این بحث خطابم به نیروهایی بود که از جنگ برگشته بودند. گفتم: باید بیایید و میدان‌داری کنید. بحثی درباره پیمانکاری‌ها کردم که پرسود است. گفتم: چرا این‌ها را به دیگران می‌دهید؟ خودتان افراد باسواد دارید و بیایید شرکت و تشکیلات درست کنید و این پیمانکاری‌ها را بگیرید که بسیج و سپاه آمدند و خیلی کمک کردند که اگر آن‌ها نبودند، پیمانکارها از ما خیلی گران می‌گرفتند. آن‌ها آمدند و قیمت‌ها را شکستند که سود هم بردند و خیلی از وسایل خود را نو کردند. دربارۀ بهره‌گیری از لذات دنیا هم به این آیۀ قرآن استناد کردم که «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» [الأعراف، ۳۲] که از زیبایی‌ها و تمیزی و جنس خوب اجتناب نکنید و با لباس «جُلنبر» تظاهر نکنید. گفتم نماز جمعۀ ما نور تجمّل است، چون در آیۀ دیگر داریم «یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» [الأعراف، ۳۱] البته کسانی که می‌خواهند صوفی‌گرایانه حرف بزنند، می‌گویند: منظور از زینت در اینجا لباس نیست و چیزهای دیگر است که ما قبول نداریم. درحالی‌که قرآن می‌گوید: «باید لباس ظاهر هم در نماز جمعه زینت داشته و تمیز باشد.» من در آن خطبه تعبیر «جُلنبر» داشتم که به برخی‌ها برخورد. درصورتی‌که معنی این کلمه «کثیف و کهنه» است. اصل معنای کلمه این است. گفتم اگر کسی عمداً لباس‌های کهنه و کثیف را انتخاب کند، درست نیست. البته در همان خطبه گفتم: شاید لباسی کهنه باشد، ولی باید تمیز باشد. البته می‌تواند در عین زیبایی، کهنه نباشد. فکر می‌کنم اگر جامعه و مردم متدیّن و نیروهای مخلص چنین تفکری داشته باشند، دنیا به‌سمت دنیادوستان می‌افتد. (مصاحبۀ آیت‌الله هاشمی با روزنامۀ کیهان، ۱۰ دی ۱۳۸۲).[۸]

جامعۀ فقیر یعنی وابستگی به خارج؛ فقر و جهل و فساد پایگاه مهم تهاجم استکبار به جهان سوم است.

کاری که می‌کنند دارند دنیای ما را تخریب می‌کنند یعنی همان سیاست ازلی که از روسیه به انگلستان گزارش می‌دهد. کاری می‌کنند که ملت ما از حرکت سازنده، نقد منابع و استفاده از نعمت‌های خدادادی یعنی اجرای همین دستور «فَامشُوا فِی مَنَاکبهَا وَ کلُوا مِنْ رِزْقِهِ» که بعد از «فَامشُوا فِی مَنَاکبهَا» آمده و نشان می‌دهد که سوار بر زمین که شدید برای این که از نعمت‌های زمین بخورید و چیز دیگری نیست یعنی برای استفادۀ خوردن، خوردن یکی از این استفاده‌هاست. همۀ استفاده‌ها و متأسفانه کسانی هم به نام اسلام و به نام انقلاب که من اسم آن‌ها را افراطی‌های خشک مقدس گذاشتم آن‌ها هم همین راه را می‌روند. شاید با حسن نیت به حرکت‌های سازنده کشور ضربه می‌زنند و چیزهایی می‌گویند که آدم واقعاً دلش خون می‌شود از کارهایی که انجام می‌دهند. نتیجۀ این طرز تبلیغ و این طرز کار این است که جامعۀ ما فقیر شود و فقیر محتاج، محتاج اسیر شود و وابسته به خارج و نیازهایش آن‌طرف مرز باشد. یک چنین جامعه‌ای هیچگاه روی خوش نمی‌بیند. یعنی فقر و جهل و فساد پایگاه مهم تهاجم استکبار به دنیای سوم است. این‌ها دنبال این حرکت می‌کنند. از بُعد خدایی و حرکت معنوی که این‌قدر در رادیو، تلویزیون، تریبون‌ها و روزنامه‌ها و نماز جمعه‌ها گفته می‌شود سند لازم ندارد. اما این طرف باید توجه شود. ما موظفیم از لحاظ اسلامی تلاش کنیم جامعه و ملت را غنی کنیم و افرادمان را قوی کنیم تا محتاج کفار و دشمنان نباشیم، در دفاع، ارزاق و وسایل زندگی‌مان به خودمان متکی باشیم. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ تهران، ۱ بهمن ۱۳۷۸).[۹]

در زمان پیامبر مدینۀ فقیر، تبدیل به مرکز تمدن شد.

اگر بحث اخلاق و تقوا را و سعادت را و فلاح را، جامعه را و فرد را و فقر را و ثروت را همه را با هم بگیریم یک مجموعۀ عالی است که یک مکتب مترقی و سازنده و سعادت‌بخشی را نصیب ما می‌کند و امیدواریم که ما بتوانیم در سایۀ این معارف عالی اسلامی جامعۀ‌مان و کشورمان را هم از فقر نجات دهیم و هم از بیکاری نجات دهیم، و هم باید این‌طور باشد والّا ما نمی‌توانیم مدعی باشیم که جامعۀ مسلمان هستیم. چون اسلام این‌جوری نبوده، قرآن این‌جوری نبوده، ده سال پیغمبر در مدینه ماند. یک مدینۀ فلک‌زدۀ فقیری را تبدیل کرد به یک مرکز تمدن و همۀ این معارف هم بود. هیچ وقت طرف‌دار این نبود که مردم مدینه و مسلمانان فقیر باشند و درعین‌حال مواظب بود که این‌ها مسرف و مترف هم نباشند و جهت‌دار باشند، اکتفا نمی‌کرد به اینکه مدینه مرفه باشد و وضع خوبی داشته باشد اما راه درستی در زندگی نداشته باشد و به‌طرف سعادت جامعه را جلو نبرد. یک مجموعه را طراحی کرد و اجرا کرد و آن آثارش را هرچه تاریخ به جلو آمد در جامعۀ اسلامی دیدیم با اینکه همۀ احکام و معارف پیغمبر را نتوانست امت بعد از خودش به‌خوبی اجرا کند اما همان پایه‌ها خیلی کارساز بود و تمدن عظیمی را ساخت و یک تمدن بزرگی را ساخت. در آن مدتی که اسلام توانست حاکمیت جدی بر اکثر محدودۀ جهان پیدا کند این‌طور نبود که مردم به‌کلی آخرت را فراموش کرده بودند و دنیایشان را آباد کرده بودند. یک مجموعه بود البته ناقص و با اشکالات ولی درعین‌حال با آن پایه‌های درست و با همین توضیحی که دادم از یک مبنای صحیح و جهت‌گیری درست، جامعۀ پیغمبر اول مدینة‌النبی ساخته شد و بعد تمدن اسلامی با آلودگی‌هایی به وجود آمد. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ تهران، ۲۳ مهر ۱۳۷۸).[۱۰]

اسلام؛ برنامۀ سعادت هم در دنیا و هم در آخرت

اسلام برنامۀ سعادت انسان در دنیا و آخرت است و دو جهان را با هم دیده است.  اینکه برنامه‏های اسلام برخلاف آنچه که در ذهن بعضی‌ها هست، برنامه‏های پیچیده و غیرقابل‌درک و معمّاگونه نیست، بلکه عملی و اجرایی و قابل‌فهم و درک عمومی برای همه است.

در برنامه‏های اسلام زندگی دنیا همان‌طور که شایستۀ زندگی دنیا است، همان طور مورد توجّه بوده است. برای همین منظور برنامه‏های ادارۀ زندگی از بن و بنیاد برنامه‌ریزی شده است. ما در دستورات اسلامی مأمور به نقدکردن منابع طبیعت و استفاده از نعمت‌های الهی هستیم. برای استفاده از منابع الهی هم گفتیم، مکلّف به کار و کوشش هستیم که جوهر حرکت انسان در زندگی است و برای ادارۀ زندگی، کارکردن جزء تکالیف انسان‌هاست و گفتیم که کار چه برای دنیا و چه آخرت اگر با این هدف انجام شود، می‏تواند عبادت باشد.

در بُعد تولید گفتیم، هرچه بیشتر، بهتر، چون برای جامعه است و جامعۀ اسلامی را آباد و آزاد می‏کند. اما در بُعد مالکیّت گفته شد، کفاف و عفاف به‌اندازۀ وسایل متوسّط امرار معاش نقطۀ اخلاقی مطلوب است. اگرچه ثروت در دست انسان‌های صالح همیشه می‏تواند وسیلۀ خیر باشد. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ تهران، ۷ دی ۱۳۶۹).[۱۱]

اعتدال یعنی حرکت در محدودۀ معین؛ جامعۀ فقیر محصول جریان فکری تحریم نعمت‌ها

معمولاً انسان‌ها به‌طرف اغراق و مبالغه و جلوترافتادن از حدّی که معلم‌ها تعیین می‏کنند، حرکت می‏کنند. وقتی که می‏گویند برو کلاه بیاور می‏رود سر می‏آورد. این از مثل‌های درست روزگار است و آدم‌های این طوری کم پیدا نمی‏شوند. پیامبر (ص) یک چیزی می‏خواهد، اما او فکر می‏کند که بیشتر از آن را انجام بدهد و حد را مراعات نمی‏کند. این شکستن حدود از اشتباهات انسان در تاریخ بوده است.

اگر در قرآن ببینید مشاهده می‏کنید که قرآن بسیار روی حدود تکیه می‏کند. مراعات حد و مرز در زندگی مهم است. وقتی که مرزشکنی شروع شد. انسان نمی‏داند که در کجا متوقف خواهد شد. ریاضت‏طلب‌ها و زهدنماها از همین دریچه‏ها ممکن است افتاده باشند… گروهی از افراد خوب زمان پیامبر (ص) تحت شرایط فقری که در جامعه به‌خاطر جنگ حاکم بود رفتند و قسم یاد کردند و گفتند از بخشی از لذت‌ها استفاده نکنند و بر خودشان حرام کردند. قرآن با این افراد نیز برخورد می‏کند و می‏گوید: یا اَیُّهاَ الَّذینَ أَمَنُواْ لاتُحِرَّمُواْ طَیِبَّتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ …[المائده، ۸۷]. چرا می‏روید چیزهایی را که خداوند بر شما حلال کرده و متعلق به شماست و برای شما خلق شده است [حرام می‌کنید]. چرا استفاده از نعمت‌های الهی را برای خودتان حرام می‏کنید. این را چه کسی از شما خواسته است. در قرآن روی آن بسیار تأکید شده است و کسانی که به‌عنوان ارزش و فضیلت دنبال این کار می‏رفتند مورد ملامت قرار گرفته‏اند. می‏بینیم در صدر اسلام هم همین عواملی که عرض کردم و شاید هم بسیار باشد انسان‌های خوب را به نوعی تزهّد می‏کشاند حالا یا زهد واقعی است که در موارد غلط عمل می‏شود یا تزهد یا زهدنمایی و زهدفروشی که برای جلب مشتری و پیداکردن وجهه و نفوذ معنوی در مردم به‌صورت ظاهری مطرح می‏گردد. اسلام با این فکر مبارزه کرده و سخت برخورد کرده است.

در یک مورد قرآن می‏فرماید: قُلْ‌ مَنْ‌ حَرَّمَ‌ زینَةَ اللَّهِ‌ الَّتِی أَخْرَجَ‌ لِعِبَادهِ‌ وَ الطَّیِّبَاتِ‌ مِنَ‌ الرِّزْقِ‌ … [الأعراف، ۳۲]. شما با چه دینی سروکار دارید، این حرمت زینت و حرمت تجمل حدّ مطلوب را از کجا آورده‏اید که خودتان را مقید کردید به اینکه از نعمت‌ها و زینت‌های الهی استفاده نکنید. قرآن با ملامت برخورد می‏کند. بعد هم برای اینکه آن‌ها را بیدار کند. می‏فرماید: نعمتها متعلق به انسان‌های خوب است. … قُلْ‌ هِیَ‌ لِلَّذینَ‌ آمَنُوا فِی‌ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا … [الأعراف، ۳۲]

خداوند این‌ها را برای انسان‌های مؤمن گذاشته پس این همه نعمتی که خداوند در جهان خلق کرده است. آیا برای کفار و آدم‌های بی‏بندوبار شهوتران گذاشته است؟ قطعاً این طور نیست و این نعمت‌ها متعلق به مؤمنان و بندگان خداست.

یک طرز تفکر انحرافی که بخواهد به‌صورت یک مکتب و به‌صورت یک روش و ارزش در جامعه مطرح شود. اگر این مطالب در سطح فردی باشد و به‌صورت مکتب درنیاید و فردی بخواهد خودش تحمل کند مسائلِ خاص خودش را دارد. اگر به جسم خودش ضربه زد گناه کرده است و اگر حق اطرافیان و زن و فرزندش را ضایع کرد باید جوابگو باشد و در کل یک گناه محدوده است، ولی اگر به یک جریان فکری در جامعه تبدیل شود (اگر اسلام مبارزه می‏کرد بیشتر به این خاطر بود)، اگر تبدیل به یک جریان شود، آن کسانی که دنبال چنین طرز تفکری می‏روند، ادعایشان این است که از نعمت‌های الهی نباید استفاده کرد و تعبیرات خاص که در مقاطع خاص برای اشخاص در قرآن یا در کلمات بزرگان آمده است، این‌ها را به صورت یک فرهنگ تبدیل می‏کنند و می‏خواهند به جامعه بدهند که جامعه را به‌صورت یک مکتب، به این شکل تربیت کنند که این‌ها از نعمت‌های الهی استفاده نکنند و مصرف نکنند. این حرکت می‏تواند آثار بسیار خطرناکی را داشته باشد که از اعمالی نظیر اسراف و تجمل‌پرستی هم پیامد خطرناکتری دارد، به دلیل اینکه این اعمال به‌عنوان یک جریان فکری راکد و خمود نهایتاً جامعه را به جامعه‏ای فقیر و فاقد پویایی و تحرک تبدیل خواهد کرد که در صحنۀ تنازع بقا در تاریخ و در برخورد با سایر امم و فرق چنین جامعه‏ای از موضع ضعف ظاهر خواهد شد. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ تهران، ۱۸ آبان ۱۳۶۹).[۱۲]

طبع اسلام آسایش و رفاه است و مشقت‌ها موقت‌اند.

کلیّت مطلب این است که فکر نکنید دین اسلام برنامۀ مضیقه و مشکلات است نه، برنامۀ آسایش و رفاه است و حتیٰ جهاد اسلام، روزۀ اسلام و چیزهای دیگری که از این قبیل ما داریم که ممکن است، اصلاً خود حکم، ماهیّت حکم، تحمّل مشکل و یک نوع مشکل در آن باشد، در کنار آن یک نوع راحتی‌هایی و یک نوع چیزهای خاصّی در نظر گرفته شده که آدم وقتی محاسبه می‏کند، می‏بیند که باز برنامۀ کلّی را بر هم نزده و یک مسیر رو به سعادت و هموار و آثاری را خداوند برای ما گذاشته و در این مسیر یک نقاط خاصّی وجود دارد که آن نقاط خاص تعبیه شده، وقتی که ما مجموعه را نگاه می‏کنیم، می‏بینیم، در کل برنامه دارد و به‌طرف رفاه و آسایش و سعادت می‏رود. البتّه بعضی چیزها هم هست که با ساختن انسان و تأمین سعادت درازمدّت و اخروی انسان ارتباط پیدا می‏کند که آن‌ها در کنار این، تفسیرهای خاصّ خودش را می‏خواهد و درمجموع ما باید با این سری آیاتی که گفتم و آیات فراوان دیگری که در موضوع فطری‌بودن دین داریم، منطبق با فطرت انسان، احکام جعل‌شده و چیزی برخلاف فطرت ندارد و حرکت برخلاف مسیر آب به شنای در جهت مخالف و حرکت آب است، این چیزها دین را به‌عنوان یک مجموعه، یک برنامۀ کامل سعادت، سعادت همه‌جانبه برای فرد و انسان در نظر گرفته است.

یک خیالی هم گاهی در ذهن افراد می‏آید که فکر می‏کنند که این برای مجموعۀ جامعه است، اما افراد اینجوری نیستند. چه بسا افراد باید تحمّل مشقّت کنند، برای اینکه جامعه سعادتمند باشد. این در برنامه‏های اوّلی اسلام نیست، یعنی آنچه که حکم اوّلیّۀ اسلام است طوری تنظیم شده که هم فرد در رفاه و آسایش باشد و هم جامعه، ولی حرکت مردم، جامعه و اوضاع به جایی می‏رسد که گاهی شرایطی در جامعه پدید می‏آید که در آن صورت انسان‌ها باید خودشان را فدا و تحمّل مشقّت کنند، به خاطر اینکه جامعه را نجات دهند و اگر بد عمل‌کردن دیگران نباشد، اگر تخلّف کردن‌ها نباشد، چنین وضعی نباید به وجود آید، یعنی طبع اوّلی احکام الهی، آسایش و راحتی و روانی دستورات است، البته در مسیر جامعه، به‌خاطر تخلّفات، مشکلاتی به وجود می‏آید که شکستن این طلسم و راه بازکردن از میان مشکلات نیاز به تحمّل مشقّات دارد که جهاد خودش یکی از آن ابواب است و برای چنین وضعی به وجود آمده است. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ تهران، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۸).[۱۳]

هدف اسلام زندگی بهتر است.

بعضی‌ها دربارۀ اسلام این‌گونه فکر می‏کنند، یعنی معمّاگونه و یک سری مسائل پیچیده که دور از دسترس تعقّل است. افکاری هست که خیال می‏کنند اسلام دنبال ریاضت است، یعنی مخالف این است که مردم مرفّه باشند و زندگی قابل‌قبولی از لحاظ برخورداری از مواهب طبیعت و نعمات الهی داشته باشند. این طرز تفکّر هم خیلی زیاد دیده می‏شود و مخصوصاً وقتی که روحیۀ تصوّف و زهدگرایی در اشعار و ادبیّات ملّت‌ها و مِن‌جمله ملّت ما نفوذ زیادی داشته، این طرز تفکّر در بین مردم خیلی ریشه دوانده و خیلی‌ها در اظهاراتشان چنین حرف‌هایی می‏زنند. ولی این‌ها نیست. واقعیّت اسلام و شاید همۀ ادیان آسمانی (ما فعلاً از اسلام حرف می‏زنیم) این است که خداوند از طریق پیامبران برنامه‏ای برای بهتر زندگی‌کردن به بشریّت عطا کرده است که  این برنامه مثل قوانینی است که در زندگی مردم وجود دارد. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ  تهران، ۴ فروردین ۱۳۶۸).[۱۴]

ردّ ریاضت بی‌معنا در قرآن

اسلام اجازۀ ریاضت‌کشی بی‏معنا را نمی‏دهد. قرآن را در رأس اسناد مورد توجه قرار می‏دهیم. چند آیۀ کوتاه از قرآن عرض می‏کنم و سریع رد می‏شوم. یکی از آیات قرآن این است: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادهِ وَ الْطَّیِّباتِ مِنَ الْرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ امَنُواْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیمَةِ.» [الأعراف، ۳۲]. در زمان پیغمبر (ص) یک طرز تفکر صوفیانه در حال شیوع بود و من نمونه‏اش را اوایل صحبتم گفتم. همین مسئله باعث شد که قرآن در مقاطع مختلف علیه این بینش ضربه‏های قاطع و سریعی بزند که مبادا جامعۀ اسلامی دچار انحراف شود. خداوند فرمود: پیغمبر! به این‌ها که مدعی ریاضت هستند بگو چه کسی از قول خدا این زینت‌ها و نعمات خلق‌شده برای انسان را در دنیا حرام کرده است؟ نه‌تنها حرام نیستند، بلکه حقّ مسلم مؤمنین است؛ منتها در دنیا این نعمات همیشه آلوده با مشکلات هستند و در آخرت خالص و بی‏دردسر وجود دارند. آیۀ دیگر، درست موقعی نازل شد که یک عده از سران اسلامی زمان پیغمبر عهد کردند، برای ریاضت، روزه‌گرفتن، نخوابیدن شب‌ها و دوری از تمتعات جنسی. آیه این‌ها را توبیخ کرد و دستور داد که کفارۀ قَسمتان را بدهید و نذرتان را بشکنید و از مواهب دنیا استفاده کنید. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ تهران، ۳۰ بهمن ۱۳۶۰).[۱۵]

کار و تولید عبادت است.

از نظر اسلام کار عبادت است. هم کار برای دنیا عبادت است و هم کار برای آخرت. این بسیار جالب است. بیکاری و تنبلی و اتلاف وقت برای انسان عیب است و بعضی وقت‌ها گناه محسوب می‏شود. گاهی هم جرم قابل تعقیب است. اسلام به یک مسلمان اجازه نمی‏دهد نیرویی را که خداوند در وجودش گذاشته معطل بگذارد؛ تلاش دارد این فکر را در ذهن مردم ایجاد کند که کار و استفاده‌کردن از فرصتی که خداوند داده، عبادت و مطلوب و محبوب خداست. کار را در سه بعد مطرح می‏کنم: کار تولیدی، کار خدماتی، و کار فرهنگی و علمی.

درمورد کار علمی زیاد شنیده‏اید که بزرگ‌ترین عبادت برای انسان، مطالعه و تحصیل علم و تحصیل فن است؛ تا آنجایی که فرشته‏ها بالشان را زیر پای طالبان علوم پهن می‏کنند، چون تا این حد معزز و محترم‌اند. (روی این قسمت خیلی لازم نیست بحث کنم چون زیاد حرف زده شده). درمورد خدمات هم زیاد شنیده‏اید. کارهای خدماتی فراوان داریم که به آن اشاره می‏کنم. اما درمورد کارهای تولیدی متأسفانه تصورات غلطی رایج است. معارف صوفیانه و تصوف که در اشعار و ادبیات جامعه ما به نام دین و اخلاق گفته‏اند تنبلی و بیکاری و بیعاری را تشویق کرده است. این بینش در جامعۀ مظلوم ما اوج گرفته و در روحیۀ بسیاری از مسلمانان نفوذ کرده است. این درواقع به آن مقطع تاریخی و آن مظالم استعماری بازمی‏گردد که عرفان و تصوف را به‏عنوان صوفی‌منشی کاذب مطرح می‏کردند تا نیروهای خلاق و فعال انسانی به وادی عزلت و بیکاری و اضمحلال بغلتند.

جملۀ معروف پیغمبر اکرم (ص) که می‏فرماید: «مَن باتَ کالّاً مِن طَلَب الحلالِ باتَ مَغفوراً له» هرچند جمله‏ای قصار است ولی یک کتاب معنا دارد. یعنی کسی که روز را به شب برساند درحالی‌که برای تحصیل مال حلال خسته شده، مورد غفران پروردگار عالم قرار می‏گیرد. علیّ‌بن ابی‌طالب (ع) جمله‏ای دارد که امروز خیلی به درد ما می‏خورد و در این مملکت که دوران سازندگی‏اش شروع می‏شود بسیار مدّ نظر قرار خواهد گرفت. ایشان می‏فرماید: «مَن وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَ افتَقَر فَابْعَدهُ اللَّه» یعنی کسی که آب داشته باشد، خاک هم داشته باشد و باز هم فقیر بماند، خداوند او را نفرین می‏کند و از رحمت خودش دور می‏گرداند. ملتی که آب دارد، زمین هم دارد ولی دستش دراز است و از آمریکا گندم می‏گیرد، نفرین کرده علی‏بن ابی‌طالب (ع) است؛ علی‏بن ابی‏طالبی که صوفی‌ها خرقه را به او می‏رسانند و می‏خواهند به‏جای نشاط و فعالیت، بی‏حالی در مردم تزریق کنند. پیغمبر اکرم (ص) در مسجد نشسته بودند، یکی از کارگران مخلص با چهرۀ جدیدی که همراهش بود، آمدند پیش ایشان. کارگر گفت: «آقا این برادر من است و از آن برادران خوب. اهل عبادت است. شب و روز دارد عبادت می‏کند. شب‌ها بیدار می‏ماند و روزها هم روزه می‏گیرد.». پیغمبر فرمود: «مِنْ اَیْنِ قُوتُه». یعنی از کجا می‏آورد می‏خورد؟ گفت: «خوب من کار می‏کنم و با کمال افتخار به او می‏دهم. چون من حوصلۀ عبادت ندارم.». پیغمبر (ص) فرمودند: «ثواب تو خیلی بیشتر از اوست که کار می‏کنی. عقلش چه‏طوری است؟». گفت: «آقا من از عبادتش گفتم، شما از عقلش می‏فرمایید؟» فرمود: «اگر عقلش خوب نباشد عبادتش هم ثواب ندارد.» آدمی که عبادت خشک و بی‏معنا و بی‏توجه بکند، چنین عبادتی آن‏قدر هم ارزش پیدا نمی‏کند. اسلام حالت عاطل را نمی‏پذیرد. (آیت‌الله هاشمی، نماز جمعۀ تهران، ۲ بهمن ۱۳۶۰).[۱۶]

مساوی‌بودن همۀ مردم فریبکاری است؛ فقر یعنی پایینتر بودن از حدّ متعارف

اسلام طرف‌دار این نیست که حتماً همه وضع خوبی نداشته باشند، یعنی گاهی این‌جوری خیال شده که ما که با ثروت و اسراف و اتراف مبارزه می‏کنیم، معنایش این است که می‏خواهیم همۀ مردم فقیر باشند. از این طرف، وقتی صحبت از این می‏کنیم که اسلام دنیا را هم فراموش نکرده است و خواسته که مردم از دنیا هم استفاده کنند، گاهی برداشت می‏شود که اسلام مایل است که مردم را به‌طرف رفاه بیشتر، رفاه غافل‌کننده پیش ببرد. این هم نیست.

آنچه اسلام برای یک جامعه صحیح می‏داند این است که مردم به معنای واقعی کلمه محروم نباشند و مسرف و مترف هم نباشند، اما این وسط، اگر فکر کنید که همۀ مردم مساوی باشند، این هم نیست. من در اسلام، قرآن و نظر فقها نمی‏بینم که در اسلام، یک ایده‏ای که آمده باشد همۀ مردم از لحاظ زندگی، خانه، وسیلۀ کار، محیط کار و همه چیز مساوی باشند. کسانی هم که این‌گونه شعارها را می‏دهند، شعار است؛ یعنی واقعی فکر نمی‏کنند، حقیقت را نمی‏بینند. چیز غیرممکن را برای فریب مردم شعار می‏دهند و این فریب‌ها ضرر دارد؛ یعنی چیزی در دل مردم به وجود می‏آورند که مردم همیشه خودشان را اقل می‏دانند و همیشه فکر می‏کنند به ایشان نمی‏رسند.

ما باید روزی بتوانیم جامعه‏ای بسازیم که در آن جامعه، همۀ مردم وقتی که نیاز به کار دارند، بتوانند کار بکنند و بازده کار هم آنقدر باشد که بتواند زندگی آن جامعه را تأمین بکند؛ یعنی سطح زندگی اینجا را آن کار تأمین کند، لوازم اوّلیه، خانه داشته باشد، وسیلۀ حرکت داشته باشد، لباس داشته باشد، مسکن و دارو داشته باشد، امکانات در حدّ زندگی متعارف و… البتّه، چیزهای بالاتر از این زندگی – تفریح بیشتر و استفاده‏های بیشتر از منابع طبیعت – هم مذموم نیست، ولی در صورتی است که در حدّ جامعه، دیگران هم بتوانند داشته باشند، امکانات باز باشد.

تعریف فقر را هم بکنم. از نظر اسلام، فقر چیست و فنا چیست؟ انسانی که در حدّ متعارف جامعه نباشد، فقیر است، یعنی یک جامعه‏ای را در نظر بگیرید، مردم اگر معمولاً سه اتاق دارند و یک ماشین کوچک دارند و یخچال و گاز و فرش دارند، هر کسی که از این سطح پایین‌تر باشد، او فقیر است. لذا مصرف زکات و مصرف مالیات‌ها و کمک‌های اسلامی برای این‌هاست. فرض کنید، اگر در سطح جامعه، در سال، ۲ ماه تعطیلی و یا در هفته دو روز استراحت موجود باشد، کسی که در زندگی نتواند این دو روز را استراحت داشته باشد، این فقیر محسوب می‏شود و می‏توان از امکانات عمومی به او داد و به این سطح رساند. اگر فرض کنید، در سال یک ماه مسافرت به‌طور معمول وجود دارد، کسی که نتواند این مسافرت را انجام بدهد، باید از امکانات جامعۀ اسلامی به او داد که به این سطح متعارف برسد. (سخنرانی آیت‌الله هاشمی در جمع کارگران، ۱۴ خرداد ۱۳۶۰).[۱۷]

 

اسلام ؛ طرفدار تولید بیشتر و مخالف جدی تنبلی و رکود

نقطۀ اصلی، هدف‌گیری اقتصاد اسلامی است. از مجموع آیات و روایات و مبانی فقهی ما، چنین چیزی به دست می‌آید که اسلام دنبال جامعه‌ای است که در آنجا هرچه بیشتر و بهتر، منابع تولید و منابع قدرت نقد شود؛ یعنی به‌صورت قابل‌مصرف درآید و در اختیار مردم گذاشته شود. اسلام خوشش نمی‌آید از اینکه مردمی دارای امکانات طبیعی باشند و از این امکانات طبیعی بهره‌برداری نکنند؛ خیلی مذمّت‌ها و خیلی تشویق‌ها داریم که خودتان می‌توانید پیدا کنید…درمجموع، اسلام به‌شدت طرفدار این است که امکانات طبیعی ما، به‌اضافۀ نیروی انسانی باید نقد شود و مورد بهره‌برداری قرار بگیرد. اگر ما در این جهت قصور کنیم و نقصی داشته باشیم، نه‌تنها محرومیت می‌کشیم ـ محرومیت که چیزی طبیعی است ـ بلکه مسئول هستیم و پیش خداوند مغرض هستیم. نمی‌توانیم خود را با زهدطلبی و حالت انقلابی‌گری و حالت تنزّه از دنیا توجیه کنیم. نباید با این دلیل به‌دنبال تنبلی برویم و از امکانات استفاده نکنیم و نیروهایمان را به باطل بگذرانیم. وقتمان را، نیرویمان را، امکاناتمان را، تخصصمان را و امکانات تحصیل را هدر دهیم… پس اسلام، طرفدار تولید بیشتر است. اسلام، مخالف احتکار و تعطیل امکانات است. مخالف شدید رکود سرمایه است. یعنی سرمایه در اقتصاد اسلام باید در حرکت باشد. باید دایمآ بچرخد و محصول بیشتر تولید کند و اسلام مخالف دوقطبی‌شدن اجتماع در مصرف، قطب محروم و قطب فوق‌مرفّه است. اسلام طرف‌دار جامعۀ متوسط است، ولی درعین‌حال فعال و پرنشاط و با حرکت منابع اقتصادی و چرخش منابع اقتصادی و بدون رکود و تعطیل کار باشد. این جامعۀ ایدئال اسلامی است که اقتصاد اسلامی و اصول اقتصاد اسلامی این را تعقیب می‌کند. ما برای رسیدن به چنین جامعه‌ای اصول فکری، عقیدتی و ایدئولوژیکی داریم که ممکن است خیلی اصل باشد. من چند مورد از آن را که احتمالا می‌تواند مبنای بحثمان باشد، می‌گویم و شما خودتان می‌توانید چیزهای دیگر را اضافه کنید. چند اصل اجرایی در اقتصاد اسلام می‌گویم که در رابطه با این اصول ایدئولوژیکی وقتی این دو قسمت به هم ملزم شود، می‌تواند ما را به آن جامعۀ ایدئال برساند. (سخنرانی دربارۀ خطوط کلی اقتصاد اسلامی، ۱ فروردین ۱۳۵۸).[۱۸]

[۱]. دانش‌آموختۀ دکتری مدیریت رسانه از دانشگاه تهران؛ روزنامه‌نگار؛ مشاور فرهنگی و رسانه‌ای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی.

[۲]   http://rafsanjani.ir/view.php?id=13320

[۳]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=11400

[۴]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=11636

[۵]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=11631

[۶]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=12069

[۷]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=12046

[۸]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=13208

[۹]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=11471

[۱۰]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=11468

[۱۱]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=7451

[۱۲]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=7449

[۱۳]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=7231

[۱۴]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=7228

[۱۵]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=179

[۱۶]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=172

[۱۷]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=145

[۱۸]  http://rafsanjani.ir/view.php?id=13325