مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • اخلاق اجتماعی در تفسیر راهنما -- مقاله سید محمد علی ایازی

اخلاق اجتماعی در تفسیر راهنما -- مقاله سید محمد علی ایازی

همایش «بررسی شخصیت، آراء و اندیشههای اخلاقی آیت الله هاشمی رفسنجانی» - قم

  • چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶
یکی از دغدغه‌های مصلحان مسلمان معاصر، روش برخورد با چالش‌های اجتماعی در حوزه اخلاق مسلمانی است. این روشن است که اخلاق اسلامی به‌ویژه با وصف اجتماعی آن در معارف قرآنی و حدیثی جایگاهی بس بلندی دارد و به لحاظ کمی و کیفی حجم انبوهی از آموزه‌ها در معارف دینی را در برگرفته است. یکی از تفسیرهای معاصری که به این مهم توجه بایسته کرده «تفسیر راهنما»، اثر «آیت‌الله هاشمی رفسنجانی» و تکمیل آن توسط گروهی از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن است. هرچند باید این تفسیر را در شمار تفاسیر جامع‌نگر جای داد که مسائل و موضوعات مختلفی در آن مطرح شده، اما مباحث اجتماعی و موضوعات اخلاق اجتماعی در آن برجستگی خاصی دارد؛ زیرا تفحص در بخش‌های مختلف تفسیر نشان می‌دهد که از تمام ظرفیت‌های خود بهره برده تا موضوعات یادشده را در قالب نیازهای انسان معاصر نشان دهد و تحول اخلاقی جامعه را در راستای تحول واقعی اجتماع ببیند. همچنین مطالعه دقیق تفسیر راهنما در مقایسه با تفاسیر عصر خود نشان می‌دهد که در میان تمام گرایش‌ها، گرایش اجتماعی و تحلیل مفاهیم اخلاق اجتماعی و درصد فراوانی واژگان ناظر به این جریان در تفسیر راهنما حضور چشم‌گیر دارد. این مقاله در مقام بیان جایگاه اخلاق اجتماعی و ضرورت پردازش به آن است. طبعاً نخست درباره مفهوم اخلاق، رابطه اخلاق با تحولات اجتماعی، اهمیت نقش نظام اجتماعی سالم در گرایش مردم به اخلاق، نگاه کلی به موضوعات اجتماعی اخلاقی و مبانی تفسیر آیات اخلاقی و نمونه‌هایی از شیوه برداشت‌های اجتماعی در حوزه اخلاق اجتماعی به لحاظ اولویت است و مهم در بحث، ربط‌دادن میان تأثیر تحولات اجتماعی در این تفسیر است. همچنین این مقاله به لحاظ آماری مباحث انبوه این موضوعات مستقیم و غیر مستقیم اخلاق را به شکل ویژه نشان داده است.

مقدمه

اخلاق یکی از ابعاد مهم قرآن کریم و دل‌مشغولی بزرگ مفسران اسلامی از گذشته‌های دور تا امروز را تشکیل می‌دهد. سرّ شکوه خاص این صبغه تفسیری را باید در پیوند عمیق و ارتباط تنگاتنگ آن با اهداف و مقاصد اعلای قرآن در فردسازی و جامعه‌سازی جستجو کرد. نزدیکی و قرابت آن با اهداف بنیادین قرآن، برخورداری از جلوه‌های کاربردی و جذاب و سازگاری با نیازهای روحی و جسمی آدمیان، شمول و فراگیری طیف بیشتری از مخاطبان در مقایسه با دیگر ابعاد دینی و یا حتی جریان‌هایی همچون تفسیر کلامی و فلسفی باید دانست. بی‌شک، قرآن کتاب هدایت و تربیت انسان و تفسیر تربیتی، متکفل تبیین آموزه‌های خاص و عام قرآن با این رویکرد است. نهضت عظیم «بازگشت به قرآن» و نگرش‌های اصلاح‌طلبانه نسبت به فهم قرآن و اندیشه‌های روشن‌گرانه نسبت به رویکردهای مبتنی بر نگاه به قرآن از منظر حیات اجتماعی، به جریان تربیتی و اخلاقی عصری تفسیر کمک کرده است. در دهه‌های اخیر نیز نشانه‌ها و نمونه‌هایی از نگاه مفسران به قرآن از منظر مباحث تخصصی دانش تعلیم و تعلم و تربیت اجتماعی به‌منظور نظام‌سازی تربیتی و نگارش تفاسیر تخصصی دیده می‌شود.

از سویی، اگر اخلاق درگذشته با وصف فردی تعلیم داده می‌شد، اما امروزه از سوی عالمان مسلمان با دگرگونی شرایط اجتماعی و شیوه زندگی و سرعت ارتباطات؛ هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ زبان تغییر پیدا کرده است؛ زیرا اولاً ضرورت آن با صدای بلندتری بازگو می‌شود. ثانیاً آن اتفاقات عملی و عینی را همراه با تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم می‌دانند و بدون از بین بردن فقر و نابسامانی‌های سیاسی و آسیب‌های اجتماعی موفقیت‌آمیز نمی‌دانند و ثالثاً نظریه‌پردازی و تفسیرهای جدیدی را بایسته تحقق آن در جامعه مسلمان می‌دانند.

حرکت‌های درخور ستایشی که در طول سدة اخیر در جهان اسلام با عنوان بیداری اسلامی (الصحوة الاسلامیة) و نهضت‌های علمی و اجتماعی صورت گرفته و معمولاً آثار قرآنی ارزشمندی را نیز پدید آورده، هر یک به‌نوعی وامدار تلاش مصلحان و رهبران این جریان در طرح شعار بازگشت به قرآن و نموددادن این تعالیم با وجه اجتماعی و اخلاقی است. نمونه بارزی از این حرکت‌ها در تفاسیر معاصر ایران به‌ویژه در «تفسیر المیزان»، «پرتوی از قرآن»، «من وحی القرآن» و ادامة آن توسط افرادی همچون آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی در تفسیر راهنما انجام یافته و با بررسی آثار ایشان نشان می‌دهد که دغدغه‌های قرآنی در مسائل اجتماعی و تربیتی، نقطة ثقل مطالعات و تحقیقات آنان است.بنابراین، طبیعی است که در این باره سخن گفته شود و مبانی آن بازکاوی و تبیین گردد.

مفهوم اخلاق اجتماعی

عالمان مسلمان که اخلاق را به فردی و اجتماعی تقسیم می‌کنند، اخلاق فردی را به رابطه فرد با خودش مربوط می‌دانند، اما اخلاق اجتماعی را به آراستگی به فضائل در ارتباط با دیگران برای زیستی بهتر و مهربانانه و همدلانه‌تر می‌دانند. بنابراین، اخلاق اجتماعی عبارت است از کلیه رفتارهای اختیاری فرد در مقابل دیگران؛ چه همسر، پدر و مادر و فرزندان و یا فامیل‌ها و اقربای شخص و یا غیر خویشان و اقربا و چه در کل جامعه و شهروندان از قبیل همکاران موافق و مخالف دینی و سیاسی باشند. چه این رفتار به‌عنوان رفتار خاص شخص باشد و یا رفتار گروهی فرد (مانند رفتار اعضای یک حزب و یا گروه خاص در مقابل اشخاص و یا گروه‌های دیگر؛ مثل رفتارهای سیاسی یا حرفه‌ای شخص در مقابل گروه‌ها و یا افراد دیگر و یا مدیران و کارگزاران و راهبران)، به چنین رفتاری که قابلیت ارزش‌گذاری داشته باشد، رفتار اجتماعی گفته می‌شود که در مقابل رفتارهای فردی قرار می‌گیرد.

نسبت میان اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی

حیات اجتماعی مستلزم سازگاری و تعاضد بین همه آحاد آن است. همان‌طور که جامعه باید فرد را در خود بپذیرد و جایگاه و پایگاهی مناسب شأن و قابلیت‌های او در درون خویش برای او ایجاد نماید، فرد نیز خود را با جامعه سازگار نماید تا بتواند از امکانات اجتماعی برای رشد و تعالی خود بهره‌مند شود. در تفسیر راهنما دسته‌ای از آیات، ناظر به این بخش و ضرورت توجه به چنین تربیتی است که هم فرد باید بداند و هم جامعه چنین آموزشی را در نظام آموزشی در دستور کار خود قرار دهد. که نمونه‌هایی از این موضوعات؛ مانند انفاق، امید داشتن، وفای به عهد ناظر به این موضوعات هستند. 

رابطه اخلاق با تحولات اجتماعی

اخلاق اجتماعی، به جامعه نیز نظر دارد؛ یعنی بدون درنظر گرفتن واقعیت‌های اجتماعی و چالش‌ها و آسیب‌ها، نسخه‌پیچی ممکن نیست؛ چنانکه کشف و تبیین نظریات و اصول حاکم بر جامعه، عوامل تأثیرگذار و راه‌های تحقق و نهادینه‌شدن آن نیز توجه می‌کند؛ زیرا مبنای حیات اخلاقی انسان به انسان، به جمع نظر دارد؛ مثلاً در اخلاق فردی، مانند مبارزه با نفس، تهجد، یا مبارزه با حسد، دروغ، تنبلی، بسا بدون وجود جامعه- گفته می‌شود- قابل تحقق است، اما آن دسته که تنها با فرض اجتماع و در تعامل با دیگران امکان ظهور دارد،بدون فراهم شدن شرایط اجتماعی درست، حاصل نمی‌گردد؛ هرچند حتی تحقق کامل از اخلاق فردی و آراستگی به فضائل و ترک رذائل وقتی است که جامعه و اقتصاد سالم حاکم باشد که کسی مجبور نباشد برای زندگی و معیشت خود دست به هرکاری بزند، دورویی نشان دهد، از ترس تملق بگوید. بنابراین، از جهت هنجاری اخلاق اجتماعی، وابسته به‌سلامت اجتماعی و بستری است که اخلاق در آن محقق می‌شود؛ یعنی مثلاً دروغ وقتی می‌تواند از فرد کنده شود که ناهنجاری خانوادگی، اجتماعی و سیاسی تلقی شود. از طرف دیگر، همین دروغ که شکل فردی دارد، چون موجب سلب امنیت روانی و ایجاد بی‌اعتمادی جامعه می‌گردد، وصف اجتماعی پیدا می‌کند.

نمونه تأثیر اخلاق از شرایط اجتماعی، فاصله‌های طبقاتی و رانت‌خواری است کهمشکلی اساسی در نابسامانی اجتماعی ایجاد می‌کند و اخلاق و سالم زیستن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ یعنی موجب به‌هم‌ریختن وضعیت روحی و اخلاقی جامعه می‌گردد. در این شرایط، افراد معیارهای درست‌کاری را از دست می‌دهند. مثلاً انسان مانندبقیه موجودات گرسنه می‌شود، اما زندگی اجتماعی به او می‌گوید، اگر گرسنه شدی، برای رفع آن چه باید بکنی. جامعه به فرد راهی یا راه‌هایی را برای رفع گرسنگی و نیازهای طبیعی و اجتماعی او نشان می‌دهد تا آن‌ نیازها را به شکل درست برطرف کند. انسان در شرایط عادی، این‌طور فکر می‌کند که اگر کسی بیشتر دارد، حتماً بیشتر تلاش می‌کند و نتیجه می‌گیرد که او هم باید تلاش کند تا به آنجا برسد، حتی اگر نیازهای خود را نیز به عقب بیندازد. ولی اگر فرد در جامعه‌ای ببیند، افرادی قدرتمند، نه از راه طبیعی، بلکه با رانتو بی‌عدالتی پیشرفت می‌کنند و او با همه تلاش‌ها نمی‌تواند نیاز خود را تأمین ‌کند و حتی نمی‌تواند حداقل‌های معیشتی خود را به دست آورد، دیگر عادی رفتار نمی‌کند. وقتی آن‌قدرنابرابری زیاد می‌شود که یک عده از پرخوری می‌میرند و یک عده از داشتن نان شب محرومند، اینجا است که فرد نمی‌تواند هیچ کاری دیگری انجام بدهد جز این‌که قوانین اجتماع و اخلاقیات آن را کنار بگذارد و برود یک تکه نان را بدزدد. لذا فساد گسترده می‌شود و موعظه اخلاقی ثمری نمی‌دهد. به همین دلیل، آیت‌الله هاشمی در مورد ضرورت تحول شرایط جامعه می‌گوید:

زندگی سالم اقتصادی در یک جامعه سالم این است که افراد کار داشته باشند، به‌اندازه نیازهایشان درآمد داشته باشند؛ نیازهای معمولی و دچار اسراف و اتراف هم نباشند. البتّه ممکن است آدم‌های خوبی پیدا کرد، زیاد هم داشته باشد، امّا امکانات او را تباه نکند. از این‌طرف ممکن است آدم‌های فقیری وجود داشته باشند، فقیر درجه اولی هم پیدا بکنیم که فقر او را تباه نکند، امّا طبیعت مترف‌بودن و زیاد‌داشتن، انسان را به فساد می‏کشاند و طبیعت نیازمندی زیاد هم انسان را نگه می‏دارد. حالت اعتدال، محروم‌نبودن، مطرح است و مترف نبودن. در این زمینه می‏توان انسان‌های خوب، زیاد داشت؛ یعنی ما روزی بتوانیم جامعه‏ای بسازیم که در آن جامعه، همه مردم وقتی‌که نیاز به کار دارند، بتوانند کار بکنند و بازده کار هم آن‌قدر باشد که بتوانند زندگی آن جامعه را تأمین بکنند؛ یعنی سطح زندگی اینجا را آن کار تأمین کند..

همین نگرش را در تفسیر به مناسبت تفسیر آیه انفاق بیان می‌کند که عدم تعادل در نظام اقتصادی جامعه و گسترش بی‌عدالتی در آن، موجب عدم تعادل در شبکه روابط اجتماعیشده، گسترش انحرافات اجتماعی را در پی دارد.

از طرف دیگر، امروزه تحولات اجتماعی صرفاً معلول اوضاع اقتصادی و سیاسی محسوب نمی‌شوند و به اخلاق به‌عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در پیدایش تحولات اجتماعیو شکل‌گیری اوضاع نوین در جامعه و انقلاب‌های اجتماعی و سیاسی نگریسته می‌شود؛ مثلاً عنصر مبارزه با استبداد از تحقیر شخصیت و یا مبارزه با دیکتاتوری به وجود می‌آید. مبارزه با این تحقیر؛ هم به کسب هویت انسانی می‌انجامد و هم به رفع استبداد.

با نگاهی گذرا به آیات و روایات درمی‌یابیم که برخی خلقیات، منشأ آثاری در بخش تحولات اجتماعی شده است. به‌عنوان‌ مثال: رفتار ستم‌آمیز (نساء (4): 160) جامعه، موجب انحطاط آن جامعه، پیمان‌شکنی و تمسک به قسم‌های دروغین، سوء استفاده، ارتشاء، فساد اداری و برخی دیگر از عادات سوء گفتاری، منشأ گرفتاری و تنزل جامعه می‌شود. همچنین «خیانت» مایه فقر و تباهی در جامعه و برعکس «امانت‌داری» موجب رشد اقتصادی، بقا و تعالی جامعه می‌باشد. بدین روی، این رابطه، رابطه‌ای دوسویه است، از طرفی از تأثیرپذیری اخلاق اجتماعی از شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اخلاق در شرایط اجتماعی و از طرفی داشتن شجاعت و حریت و بینش صحیح، ایستادگی در برابر انحرافات است. هم‌اکنون نظریات و اصول حاکم بر جامعه سالم، در این تقسیم‌بندی بخشی از اخلاق اجتماعی است که بدون وجود نظام سالم و عاری از استبداد و اختناق و مفاسد سیاسی همچون رانت و تبعیض و بی‌عدالتی اخلاق اجتماعی قابل تحقق نیست.

اهمیت فهم نقش نظام اجتماعی سالم در اخلاق

گفته شد اخلاق اجتماعی در نگاه عالمان مسلمان معاصر متفاوت از دیدگاه فردگرایان است. در تفاسیر گذشته، بیشتر سخن از موعظه و تهذیب نفس است، این مفسران کاری به واقعیت و عینیت جامعه خود نداشته‌اند، اما مفسران معاصر؛ هم به تفسیر اخلاقی توجه کرده و هم موفقیت اخلاق را مرهون سلامت جامعه و تنظیم دستگاه‌هاینظام اجتماعی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ می‌دانند. مثلاً در نظر برخی از آنان مسؤولیت اجتماعی وقتی معنا دارد که حیات و حق اراده جامعه به‌رسمیت‌شناخته شود و جامعه از دو خصیصه «اختیار» و «قدرت» برخوردار باشد.. اگر فرد متناسب با نقش و مقام اجتماعی خود دارای اختیار، یعنی قدرت انتخاب باشد و یا توانایی انجام کاریرا داشته باشد، مسلماً در برابر کارهای خود پاسخ‌گو هم خواهد بود و از عمل و آثار و پیامدهای کار خود، احساس مسؤولیت می‌کند. وقتی می‌توان به افراد جامعه توصیه اخلاقی کرد که شخصیت اجتماعی آنان به‌رسمیت‌شناخته شده باشد، در جامعه استبدادزده و تحقیرشده، نمی‌توان قانون را نهادینه کرد. بین مسؤولیت فرد نسبت به خود و جامعه، رابطه منطقی و ضروری وجود دارد. وقتی نتوان مرز حیات فردی را از حیات اجتماعی جدا کرد، در این صورت نمی‌توان مرز بین مسؤولیت فردی با مسؤولیت اجتماعی را نیز جدا ساخت. اصولاً احساس مسؤولیت، یک واقعیت درونی است. درون هر فرد باید مسؤولیت پذیر باشد؛ چون هر نوع اراده و انگیزه‌ای از درون انسان برمی‌خیزد، بیرون فقط می‌تواند مسؤولیت جعلی و تحمیلی ایجاد کند. به همین لحاظ، نظارت خارجی بر اعمال و نقش‌ افراد یک جامعه، بدون نظارت باطنینمی‌تواند وظیفه‌شناسی و عشق و علاقه به کار و تلاش و انجام مسؤولیت‌های قانونی پدید آورد. یا آتیۀ مبهم افراد از نظر مالی، شغلی، آستانۀ اخلاقی را کاهش می‌دهد. به‌طورمثال، در جامعه‌ای که همۀ افراد با هر تخصصی می‌توانند شغلی داشته باشند، کارشکنی، حسادت، تهمت، سخن‌چینی، چاپلوسی کمتر است. وقتی می‌توان امنیت را به جامعه بازگرداند که نظام عادلانه‌ای در جامعه استوار گردد. به‌طورکلی در جامعه‌ای که نیازهای اساسی انسان‌ها در آن تأمین نمی‌شود، افراد بر پایۀ موازین اخلاقی هم زندگی نمی‌کنند.

نمونه‌ای دیگر از تفاوت تفاسیر گذشته در ذیل آیات اجتماعی و اقتصادی و اهتمام به موضوعاتی، مانند زکات، صدقه، انفاق و یا تأثیر فقر در گسترش فحشاء، تأثیر نظام اجتماعی در اخلاق، افزایش و یا کاهش آسیب‌های اجتماعی در نسبت میان اخلاق و جامعه است.

درباره راه‌کارهای اصلاح و بهبود آسیب‌های اجتماعی برای بسترسازی اخلاق،نظرگاه‌های مختلفی وجود دارد. متأسفانه عده‌ای برای عدم ترویج مشکل، روش انکار و پرده‌پوشی را تجویز می‌کنند و عده‌ای دیگر به‌روش‌های پلیسی و سرکوب اعتقاد دارند. جوامعی هم وجود دارند که به این مسائل نگرشی علمی و منطقی دارند و سعی می‌کنند با قبول وجود این آسیب‌ها، علت آن‌ها را با استفاده از روش‌های علمی بشناسند و برایحذف یا به‌حداقل‌رساندن آن‌ها از روش‌های منطقی سود ببرند. این جوامع، جوامعی هستند که در آن‌ها انباشت علمی صورت گرفته و در اثر ارتباط با فرهنگ‌های مختلف به‌سطحی از آگاهی رسیده‌اندکه به‌حق آزادی و برابری انسان‌ها و حق برخورداری تمامیانسان‌ها از حقوق مادی و معنوی اعتقاد داشته باشند. از طرف دیگر، هرچقدر گرایش‌ها و باورهای دینی و مذهبی و اخلاق مردم در جامعه به‌طور عمیق و قلبی افزایش یابد،سلامت اخلاقی و روانی جامعه بیشتر می‌شود، درنتیجه گرایش و تمایل به سمت کج‌روی‌ها و ناهنجاری‌های اخلاقی و اجتماعی کاهش می‌یابد. مفسر اجتماعی در نگاه به اخلاق، بر اساس این واقعیات و درک عقلی از پیام الهی است.

گستره آیات اخلاقی

حجم آیات اخلاق بسیار فراوان است؛ هرچند آمارهای مختلفی در این باره ارائه شده است، اما باید دید که از چه منظری به مسأله اخلاق توجه می‌شود. از نگاه کلی، همه آیات قرآن توصیف اخلاقی دارند؛ مثلاً برخی از آیات اعتقادی با زبان و استدلال اخلاقی بیان شده‌اند. وقتی خداوند از زبان لقمان به فرزند خودش موعظه می‌کند: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ باللَّهِ إِنَّ الشّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (لقمان (13): 31). گویی با رویکرد اخلاقی، شرک‌ورزیدن را ستم بزرگ می‌داند. یا وقتی بیان حکمی مانند رفتار نیک با همسران مطلقه را دارد، می‌گوید: زن‌ها را برای ضررزدن نگاهشان ندارید که ستم کنید، هرکس چنین کند به خویش ستم کرده است: «وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أجَلَهُنَّ فَأمْسکُوهُنَّ بمَعْرُوفٍ أوْ سَرِّحُوهُنَّ بمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ» (نساء(4): 231).

بنابراین، ممکن است حتی آیات اعتقادی و احکام هم از آیات اخلاقی محسوب شوند، اما اگر به‌طور خاص به این دسته از آیات نظر شود، یکی از این مجموعه‌ها‌ از آیات اخلاقی قرآن که به‌صورت موضوعی نشر یافته، دست‌کم 650 آیه از آیات قرآن را در زمینه اخلاق فردی و اجتماعی نشان داده است و برای هر دسته از این آیات،موضوع‌بندی مشخصی صورت گرفته است. این مسأله درباره اخلاق اجتماعی، صورت دیگری پیدا می‌کند. مثلاً همه آیاتی که به ذکر اسماء و صفات خداوند می‌پردازند،وصف اخلاقی دارند؛ مانند غفران، عفو، حلم، کظم غیظ، رضایت حق‌تعالی و...، اما از این صفات که بگذریم، مفاهیم عامی وجود دارند که از جهتی حقوقی و از جهتیاخلاقی هستند. به‌عنوان نمونه عدالت با دشمنان (مائده (5): 8) رعایت حقوق مخالفان، (ممتحنه(60): 8)، «داوری به‌حق در مسائل اختلافی» (نحل(16): 64)، «برپایی جامعه عادلانه» (حدید (57): 25) از این قبیل است.

اکنون با توجه به گستره وسیع موضوعات اخلاق اجتماعی قرآن؛ اعم از عرصه‌هایگوناگون دنیوی و اخروی، همه آیات قرآن به‌نوعی تأمین‌کننده این هدف اصیل‌اند. مهم شیوه نگاه به این دستورات اخلاقی و تحلیل بیان آن‌ها است.

از طرفی این آیات مبتنی بر اصول و معیارهای کلی از درک عقلی ماقبل دین و اخلاق‌ساز دیگر مفاهیم است که تعیین‌کننده مفاهیم دیگر اعتقادی، فقهی، اخلاقی و جهت‌گیری آنان را تشکیل می‌دهد. به‌عنوان نمونه، این اصول و مبانی رفتاری به‌عنواناصل عدالت، کرامت انسان، اصالت اراده و اختیار، عدم نگرش به جنسیت و یا نژاد، محک و معیار مورد پذیرش سایر اصول و احکام است؛ مثلاً اصل عدل و احسان مبنایقواعد بسیار در حقوق شهروندی و اقلیت‌ها و یا نسبت به مظلومان جهان، یا عقب‌افتادگان و یا نسبت به متدینان به ادیان است؛ چنان‌که در قرآن رفتار نیک و عادلانه به دگراندیشان توصیه شده است (ممتحنه (60): 8) و یا اصل نفی سلطه‌ کافران بر مؤمنان در روابط اجتماعی آمده است: «... وَلَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبیلاً» (نساء (4): 141). اصل دیگری که بر رفتارهای اجتماعی انسان در نظام اخلاقی اسلام حاکم است، اصل رعایت تقوا نسبت به داوری در حق دیگران (حجرات (49): 12) و یا حتی دشمنان است (مائده (5): 2 و 8) که در واقع ملاک اصلی برای شیوه رفتار و داورینسبت به آنان است.

تفسیر آیات اخلاق اجتماعی در قرآن

تفسیر هرچند به معنای کشف و پرده‌برداری است، اما رویکرد مفسران در جهت‌گیریاین کشف نقش اساسی دارد. به همین دلیل، تفسیرهای مختلف فلسفی، عرفانی، کلامی، اجتماعی با همین رویکرد نگاشته شده‌اند. ازاین‌رو، تفسیر در حوزه اخلاق اجتماعی، نوعی رویکرد به تفسیر با گرایش خاص است؛ به این معنا که مفسر اجتماعی با دغدغه اخلاق به دنبال برجسته‌کردن معارف تربیتی و اصلاحی برمی‌آید و پیش‌فرض‌ها و مبانی و دانش و دغدغه‌های او تأثیر بسیار در شیوه تفسیر و استخراج آیات دارد. چنانکه عصر و زمانه و مسائل مختلف مخاطبان در برجسته‌کردن موضوعات تأثیرگذار است. مثلاً یک‌بار مفسر اخلاقی با نگاهی کلی به این دسته از آیات چشم می‌نگرد و نقش مهم حیات اجتماعی در اخلاق را بازگو می‌کند و تحقق آن را غیرقابل‌ انکار در تحقق سلامت و استواری جامعه می‌داند و یا اخلاق به‌عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در پیدایش تحولات اجتماعی و شکل‌گیری اوضاع نوین در جامعه و انقلاب‌های اجتماعی و سیاسی نگریسته می‌شود و شعار بازگشت به قرآن و نگرش نو و کارآمد به آموزه‌های قرآنی در جوامع اسلامی می‌دهد. در این باره آیت‌الله هاشمی دربارهاختلاف دو نوع نگاه و تفسیر از اخلاق را به سیر تطور زندگی فکری خود اشاره دارد و می‌گوید:

ما آن موقع یک گروهی بودیم به فکر افتادیم که احکام اسلامی را از دید یک مبارز کار بکنیم و آن اخلاقی که مسلمانان صدر اسلام را ساخت و آن اخلاقی که جریاناتی مثل عاشورا و فخ و سایر میدان‌های مقدس تاریخ شیعه را به وجود آورد، او را در جامعه زنده کنیم، یادداشت‌های آن زمان را که ملاحظه می‌کنم، با یادداشت‌هایی که حالا برمی‌دارم یک مقدار فرق می‌کند. الآن از دید حکومتی به مسائل اخلاقی نگاه می‌کنم. آن روز از دید یک مبارز و ناراضی از جریان موجود. می‌خواستم اخلاق را اصلاح بکنم الآن فکر می‌کنم هر دو کار در جامعه ما ضرورت دارد.

از سوی دیگر، صبغۀ غالب در تفاسیر معاصری که با عنوان تربیتی و اخلاقی نامبرده شده‌اند، از سنخ تفاسیر گذشته‌ای همچون «کشف‌الاسرار میبدی»، «روح البیان برسوی» نیست که اهتمام به معارف سیر و سلوکی در قالب فردی آن داشته باشند، بلکه اصلاح‌طلبی اجتماعی و تربیت پیکرۀ جوامع در جهت پیدایش اصلاحات اجتماعی و سیاسی و درنتیجه گرایش طبیعی به‌سوی معنویت و اخلاق است. غالب این تفاسیر در جوامعی مسلمان عقب‌مانده و استبدادزده شکل گرفته و دغدغه مفسران آن به‌جای تأکید بر رهایی از وسوسه‌های نفسانی، یا پایبندی به شریعت یا شیوه سیر و سلوک از قبیل آنچه در «حقایق التفسیر سلمی» و یا «تفسیر سهل تستری» آمده، در آن چیزی به مبارزه با استبداد مطرح شده است. در این تفاسیر مشکلات اساسیجهان اسلام، همچون نظام‌های دیکتاتوری، بی‌توجهی به شخصیت و کرامت انسان و یا اصلاح اجتماعی و اصلاح نظام اخلاقی مورد نظر آنان بوده ‌است. مفسران معاصر در حقیقت مصلحان این جوامع هستند که کوشش کرده‌اند با استعانت از دستوراترهایی‌بخش قرآن، جوامع مسلمان را از رکود و خمودگی خارج کرده و با ترغیب ایشان به اصلاح اجتماعی و مبارزه با بنیان‌های اخلاق‌کُش، مثل ظلم‌ستیزی و حفظ عزت و کرامت انسانی، حریت از‌دست‌رفتۀ خویش را بازیابند. به‌عبارت‌ دیگر، آنچه در این تفاسیر دغدغۀ مفسر و اولویت اوست، اخلاق اجتماعی به‌عنوان یک عامل مستقل برای شکل دادن به اوضاع کلی جامعه است. از آن ‌طرف ایجاد حرکت و نهضت اجتماعی و آگاهی به حفظ حقوق و بسترسازی اصلاح در چنین جوامعی در مسیر اخلاق و معنویت نقش اساسیدارد.

نگاهی کلی به موضوعات اجتماعی در تفسیر راهنما

در یک نگاه کلی، تفسیر راهنما با همین وصفی که در تفاسیر تربیتی و اخلاقی بازگو شد، مفاهیم اخلاق اجتماعی را در شکل فردی و اجتماعی بازگو کرده است. حجم انبوه مفاهیم اخلاقی گویای این رویکرد است. اما در این میان، مفاهیمی که وصف اجتماعی دارند، نظیر مبارزه با فقر، عدم ظلم‌پذیری، حفظ کرامت انسانی و اسلامی، حفظ آزادگی و حریت، مبارزه با استبداد و یا مبارزه با خرافات، نقش امید در زندگی،برجستگی خاصی دارند و ازجمله فضایلی هستند که به جد روی آن تأکید شده و در این تفسیر به‌وفور مطرح می‌شوند؛ هرچند باید این تفسیر را در شمار تفاسیر جامع‌نگر جای داد که مسائل و موضوعات مختلفی در آن‌ها مطرح شده است، اما مباحث اخلاق اجتماعیبرجستگی خاصی دارد که مفسر ما از تمام ظرفیت‌های خود بهره برده تا موضوعات دینی را در قالب نیازهای انسان معاصر و تحول جامعه ببیند.

از سوی دیگر، در این تفسیر، ادبیات و استخراج نکات اجتماعی با ملاحظه قواعد ادبی و شیوه بیان و تقدیم و تأخیر کلمات و اشاره به دلیل بیان، جایگاه ممتازی دارد. لذا هرچند با روش ادبی نگاشته نشده است، اما هم منابع استفاده‌شده و هم نکته‌های بدیع ادبی و لطایف زبانی گردآمده در آن، از تأثیر و حضور این گرایش در فهم آیات پرده برمی‌دارد. همچنین مطالعه دقیق تفسیر راهنما در مقایسه با تفاسیر عصر خود از برجستگی توجه به دغدغه‌های انسانی و اجتماعی نشان می‌دهد که در میان تمام گرایش‌ها، گرایش اجتماعی و تحلیل مفاهیم اجتماعی و درصد فراوانی واژگان ناظر به این جریان در تفسیر با وصف اخلاقی حضور چشم‌گیر دارد. به‌عنوان نمونه سه جلد تنها مفاهیم اجتماعی قرآن در این تفسیر استخراج شده که بخش زیادی از آن مفاهیم اخلاقی است. از طرفی فراوانی حجم مفاهیم مستقیمی مانند جامعه (230)، عدالت(190)، حکومت، (120) حقوق (350)، استبداد و استبدادگری (66) استثمار و استثمارگری (51) نظم و نظام (20) مبارزه با فساد و اخلال در جامعه و اصلاح و اصلاحگری (300)، مفهوم کلی اخلاق (70) حاکی از اهتمام به تحلیل این موضوعات است و نشان می‌دهد که بیش از همه توجه محققان آن را برانگیخته و کوشیده‌اند به نیازهایمتنوعی از مسائل تأثیر جامعه و نظام اجتماعی و سیاسی در اخلاق و برعکس آن سخن بگویند و به‌صورت غیر مستقیم به برخی از شبهات مستقیم و غیر مستقیم پاسخ دهند و از تحولات اجتماعی و عقب‌ماندگی مسلمانان و عوامل سقوط و انحطاط به عوامل آن اشاره کنند.

همچنین در بحث تربیت در تفسیر راهنما و فرهنگ موضوعی قرآن، حکایت از تنوع موضوعات و ارتباط این مفاهیم اخلاقی با واقعیات اجتماعی دارد. نمایه‌های بحث تربیت عبارت‌اند از: 1. آسیب‌شناسی تربیت. 2. آگاهی در تربیت. 3. الگوی تربیت. 4.اهمیت تربیت. 5. روش‌های تربیت. 6. عوامل تربیت. 7. جایگاه و نقش مربیان. 8.مکان تربیت. 9. منشأ تربیت. 10. نعمت تربیت. حتی برخی از این عناوین چندین زیر عنوان دارد. مثلاً آسیب‌شناسی تربیت 11 زیر عنوان دارد یا روش‌های تربیتی31 زیر عنوان دارد. و عوامل تربیت 20 زیر عنوان دارد این در حالی است که هر زیر عنوان چند تیتر و مجموعه و تحلیل دارد و ذیل هر تیتر، آیات مربوط به آن توضیحاتضروری آمده است. اولین نمایه که آسیب‌شناسی تربیت نام دارد، شامل موارد زیر است: 1. تحریف. 2. تقلید کورکورانه. 3. تکذیب. آیات خدا. 4. چاپلوسی. 5.حرام‌خواری. 6. دنیاطلبی. 7. دوست گمراه. 8. شیطان. 9. قساوت. 10. نفاق.
11. هواپرستی.

حال اگر کسی در همین تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن به موضوعات مسائل آسیب‌های اجتماعی توجه کند، به حجم انبوهی از موضوعات قرآنی مواجه است و از آنجا که آسیب‌شناسی اجتماعی به دسته‌ای از نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌های رفتاری افراد یک جامعه؛ چه به‌صورت فردی و یا جمعی اطلاق می‌شوند که ریشه در بی‌نظمی‌ها، کژکارکردی‌های پدیده‌های اجتماعی و پیامدهای نامطلوب آن‌ها دارد، این موضوعات در ذیل مفاهیمی؛ مانند فقر، بی‌عدالتی، تبعیض، فحشاء، یا طلاق مطرح شده است.

مبانی هاشمی در تفسیر اجتماعی ـ اخلاقی

مبانی، آن دسته از اصول و پیش‌فرض‌هایی است که مفسر با پذیرش آن‌ها به تفسیر قرآن با جهت‌گیری و رویکرد خاص می‌پردازد. به‌عبارت‌ دیگر، هر مفسری ناگزیر است که با تکیه‌ بر یک سلسله مبادی علمی، یا مبانی نظری و پیش‌فرض‌های خاص، تفسیر کندکه بر اساس تعالیم علمی، اعتقادی و علمی حاصل گردیده و آن را دخیل در فرآیند تفسیر می‌داند. طبعاً در تفسیر اجتماعی، اخلاقی مبانی‌ای خاص مطرح است و هرچند آیت‌الله هاشمی به این مبانی اشاره نکرده است، اما در گفتارهایی که به مناسبت اخلاق در نماز جمعه و یا سخنرانی به مناسبت‌های خاص نکاتی بیان داشته که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان مبانی این بحث تلقی کرد و بیان او را به‌حساب موضع او دانست که در تفسیر آیات هم همان مبانی در تفسیر دخالت داشته و در روش و جهت‌گیری مباحث اخلاقیسایه افکنده است.

اصالت و تقدم اخلاق بر شریعت

یکی از مباحث مطرح در حوزه تحلیل جایگاه دین، نسبت میان اخلاق و شریعت است. ایشان درجایی به مناسبت اهمیت اخلاق این‌گونه گفته است:

یکی از بزرگ‌ترین اهداف رسالت و وسیع‌ترین بحث قرآنی و اسلامی، بلکه همه ادیان است که مظلوم‌ترین بحث‌های اسلامی؛ هم در حوزه‌ها و هم در دانشگاه‌ها و هم در مسائل اجتماعی است. وقتی‌که می‌خواهد هدف رسالت پیغمبر و قرآن را توضیح دهد، بیشترین تأکیدش روی تزکیه و فلاح و سعادت انسان است.

نکته دیگر تکامل یا سقوط ملّت‌ها، تحول درزمینه اقتصادی و سیاسی با ارزش‌هایاخلاقی ارتباط تنگاتنگ دارد؛ زیرا پیمودن راه کمال بدون ارزش‌های اخلاقی ممکن نیست و آینده‌سازی و پیدایش تحولاّت شگرف اجتماعی، سیاسی، بی‌آنکه آینده‌سازان متحوّل گردند و در یک بازسازی درونی دچار تحولات اخلاقی شوند، امکان نخواهد داشت. با راستگویی و ایثارگری، با وفاداری و احترام متقابل، با جهاد و پیکار، با صداقت و سلامت، حفظ امانت‌داری و پایبندی به تعهدات امنیت اقتصادی هم می‌توانند نظم اجتماعی را تحقّق بخشند و هم نظم سیاسی در جامعه انسانی را مستقر سازند.

آیت الله هاشمی درباره اهمیت و اولویت اخلاق می‌گوید:

قرآن سیستم مهم اخلاقی برای بشریت از آسمان آورده است. البته معمولاً همه انبیا در طول تاریخ از آدم تا خاتم هدف اساسی‌شان انسان‌سازی بوده و انسان‌سازی هم محصول اجرای اخلاقیاتی است که ادیان آن‌ها را طراحی کرده‌اند و خود قرآن تأکید دارد، وقتی‌که می‌خواهد هدف رسالت پیغمبر و قرآن را توضیح دهد، بیشترین تأکیدش روی تزکیه و فلاح و سعادت انسان است که مسیرش عمدتاً از بحث‌های اخلاقی و موارد اخلاقی می‌گذرد. این اخلاقی که من می‌گویم ممکن است در ذهن خیلی‌ها همین اخلاق عرفی بیاید که مثلاً در معاشرت خوش‌رو باشیم، خوش‌کلام باشیم، مؤدب باشیم، این منظور نیست. این‌یکی از ده‌ها میدان اخلاقی است. همه زندگی اجتماعی ما و فردی‌مان در قلمرو این بحث قرار می‌گیرد.

توجه به دنیا به‌عنوان مقدمه آخرت

برنامه‌ریزی برای اخلاق، مرهون توجه به نیازهای مادی انسان‌ها و ایجاد فرصت ارتقا است. دنیا مزرعه آخرت و مقدمه موفقیت شخص در امور معنوی و اخلاقی است. اگر دنیا توجه نشود، آخرت هم توجه نخواهد شد. دانش، سلامت و نشاط و جامعه مطلوب و آرام زمینه‌ساز و مرهون شرایط خوب برای تحقق معنویت است. ایشان در ذیل تفسیر آیه: «وَ مَنْ کانَ فِی هذهِ أعْمی‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أعْمی‏ وَ أضَلُّ سَبیلاً» (اسراء(17): 72)، به این نکته اشاره دارد که شخصیت و ماهیت اخروی انسان که نمودی از معنویت و اخلاق است، بازتاب و نمودی از شخصیت دنیوی او است؛ چنانکه در تحلیل دیگر، فرجام نیک و بد انسان‌ها در آخرت را تابع عملکرد و بینش دنیوی آنان توصیف می‌کند.انسان‌ها هرچه آگاه‌تر باشند، بهتر در سرنوشت خود دخالت خواهند داشت. همچنین ایشان در بخشی از خطبه‌های نماز جمعه تأکید دارد که سعادت دنیا را هم نباید بی‌اهمیت بدانیم و از جمع‌بندیآیات قرآن می‌توان نتیجه گرفت که سعادت دنیا و آخرت هر دو مطلوب خداوند و قرآن است. هرچند سعادت آخرت مقدم و ارجح است. از سوی دیگر، سعادت دنیا ـ آن طوری که بعضی از جریان‌های فکری پیگیری می‌کنند ـ به‌هیچ‌وجه مذموم نیست و بلکه ممکن است نداشتن سعادت دنیا ـ به سبب ریاضت‌ها ـ به سعادت آخرت هم آسیب برساند.

بنابراین، در نظام اجتماعی نباید دنیا و لذت‌های کوچک گرفته شود. اهتمام به نیازهای اجتماعی، استفاده از زینت‌های الهی (اعراف (7): 32) و ایجاد شادی و فرح برای نشاط و پویایی جامعه غفلت شود و مفهوم اعراض و زهد صورت تعارض و تنازع آن و مخالفت با حرص‌ورزی است.

بسترهای مناسب جامعه‌ قابل زندگی

سلامت اخلاقی جامعه به‌سلامت فرد کمک می‌کند و شوق به‌خوبی‌ها را افزایش می‌دهد. از سوی دیگر، هویت جامعه با مشارکت واقعی افراد حاصل می‌گردد؛ زیرا شخصیت اجتماعی هر کس از میزان هماهنگی و همنوایی او با الگوهای مشترک رفتاری جامعه، نشأت و قدرت می‌گیرد. افراد جامعه از طریق نهادینه‌شدن ارزش‌ها و تثبیت الگوهای مشترک رفتاری در فراگرد اجتماعی‌شدن ممکن است و این درصورتی است که همه افراد در نقش اجتماعی مشارکت کنند و در طی آن، هر کس جایگاه و مقام خود را در شبکه روابط اجتماعی پیدا ‌کند و سپس متناسب با آن جایگاه و مقام به انجام وظیفه و ایفای نقش اجتماعی خود بپر‌دازد. شخصیت اجتماعی هر فرد در عین حال که حکایت از وجه اشتراک ارزشی و رفتاری او با فرهنگ و نظام ارزشی جامعه دارد، وجه تمایز او از سایرین نیز می‌باشد.

آیت‌الله هاشمی در این باره می‌نویسد:

اما اصل مسأله محفوظ است و آن این است که آن جامعه‌ای قابل زندگی است که محیط ناسالم نباشد. من نمی‌گویم محیط کاملاً الهی باشد، چنین چیزی به‌آسانی اتفاق نمی‌افتد و شاید هم تا قیامت اتفاق نیفتد، ولی حضور فضائل و انسان‌های خوب و جریان‌های مثبت و سازنده و فضیلت‌پرور اگر در جامعه باشد،این جامعه به سمت کمال می‌رود که بحمدالله الآن بشریت کمابیش این‌جوری است و حتی در محیط‌های کفر هم که انسان می‌رود باز هم جریان‌های سالم انسانی را، ولو با عقاید نادرست انسان می‌بیند. بنابراین، آن بحث اول ما گفتیم انبیا برای این آمدند وظایف امربه‌معروف و نهی از منکر که از مهم‌ترین فروع دین اسلام است، برای این است که ما باید مواظبت کنیم جامعه و محیط خودمان را و همه ما مسؤولیم هر جا هستیم اطراف خودمان را مواظبت کنیم.

نمونه‌ای از این مباحث را می‌توان در تفسیر راهنما مشاهده کرد که تأکید شده اسلام در پی از بین بردن اختلال رابطه‌ای (اختلال در روابط تعاونی) حمایت اجتماعی، مودت اجتماعی و پیوند اجتماعی در حوزه اجتماعی ایمانی است. و برقراری روابط عاطفی و مبتنی بر دوستی، ایجاد انسجام و یکپارچگی و ازمیان‌بردن تضادها و کشمکش‌های اجتماعی و فرهنگی از اهداف و آرمان‌های رهبران الهی و دینی بوده است. و برقراری روابط عاطفی و مبتنی بر دوستی میان اعضای جامعه و تداوم و استمرار آن، سبب رشد و پویایی آن جامعه می‌شود. و ملاک روابط اجتماعی ـ عاطفی و صمیمانه با دیگران، رشد و طهارت است. و دوری از گناه و ناهنجاری‌های اجتماعی نکته اصلی در تنظیم روابط اجتماعی زن و مرد در جامعه است. سالم‌سازی ساخت «روابط اجتماعی و ایجاد انسجام و همبستگی درون‌گروهی، استراتژی اجتماعی نظام اجتماعی اسلام است». روابط اجتماعی یکی از عوامل نفوذپذیر شدن طرفین رابطه در برابر باورها، ارزش‌ها و... همدیگر است و میزان تأثیرپذیری بستگی به نوع روابط اجتماعی دارد.

بنابراین، ما در بحث قرآنی وقتی‌که صحبت از محیط و شرایط اجتماع می‌کنیم، یا گفته‌شده که اسلام در پی از‌بین‌بردن اختلال رابطه‌ای (اختلال در روابط تعاونی) حمایت اجتماعی، مودت اجتماعی و پیوند اجتماعی در حوزه اجتماعی ایمانی است، آن محیطی را در جامعه‌مان می‌خواهیم که به‌طور طبیعی انسان که وارد آن می‌شود از در و دیوار و فضای آن برای انسان فضیلت خلق بکند، انسان را تعلیم فضیلت و مردانگی بدهد، تعلیم مروت بدهد، تعلیم دانش و راه درست و صداقت و امانت و همان بحث‌هایی که تا به ‌حال کردیم،رئوس اخلاق حسنه و سیئات و رذایل اخلاقی در محیط انسان به آن‌ها دعوت بشود.

نقش آزادی و اختیار در گسترش اخلاق

موضوع این بحث رابطه اخلاق با آزادی است. این بحث از دو جهت قابل ‌بحث و بررسی است. یکی به‌عنوان مبنای اساسی در اداره جامعه و شیوه تعلیم و تربیت که مشیت و نظام اراده الهی در جامعه بر چه اصلی استوار است؟ در این باره، بارها در تفسیر راهنما با تعبیرهای مختلف حق اراده و انتخاب مطرح شده است و دیگر آنکه آیا می‌شود انسان را به‌زور به بهشت برد و یا مانع از جهنم رفتن شد یا چون مشیت الهی بر اختیار و انتخاب است، ما مسؤول بهشت رفتن و نرفتن مردم نیستیم؟ 

در تفسیر راهنما واژه آزادی بیش از 200 بار تکرار شده است و آیت الله هاشمی کتابی در باره ضرورت آزاداندیشی پس از انقلاب تألیف کرده است. از طرف دیگر،ایشان در تفسیر راهنما به مناسبت‌های مختلف می‌گوید خداوند انسان را موجودی مختارو انتخاب‏گر آفریده است. یا در بحث بلوغ فکری، انسان را موجودی انتخاب‏گر و توانا برتشخیص حق از باطل و پیمودن راه آن می‌داند. در بحث نخست، مبنای خود را چنین بیان می‌کند: یک اصل مسلم و قطعی روانی و اجتماعی و اسلامی این است که انسان، آزادمختار و تصمیم‌گیر است. کسی نمی‌تواند آزاد و مختار‌بودن انسان را منکر شود. هر انسانی به خودش هم که مراجعه می‌کند، می‌بیند در بسیاری از امور خودش تصمیم می‌گیرد و حرف آخر را خود او می‌زند. البته عواملی باعث می‌شود که انسان به یک تصمیمی برسد، اما این تصمیم خود انسان است و تکلیف و وظیفه هم بر اساس اختیار است. ما اگر مختار نبودیم و مجبور بودیم، دلیلی نداشت و حق نبود که به ما تکلیفی بکنند و از ما چیزی بخواهند. چون می‌توانیم انتخاب کنیم از ما خواسته‌اند که چیزهای خوب را انتخاب کنیم. همین انسان مختار و آزاد در محیط زندگی خودش در جریان حرکت تاریخ، تحت تأثیر عوامل و زمینه‌های فراوانی است که تصمیم و اختیار و راهش را به او دیکته می‌کنند و او هم گاهی می‌پذیرد و گاهی نمی‌پذیرد، ولی درمجموع این عوامل روی انسان سازندهاست یا منفی یا مثبت.

همچنین در تفسیر راهنما نیز به مناسبت تفسیر آیه: «ولو شاء ربّک لأمن من فیالأرض کلهم جمیعاً أفأنت تکره الناس حتّی‏ یکونوا مؤمنین‏» (یونس (20): 98و99) همین معنا را بیان و به چند نکته اساسی اشاره دارد: یکی این‌که ایمان اجباری و از روی استیصال،مورد قبول خداوند واقع نشده و ثمربخش نخواهد بود؛ زیرا بر طبق خود مدلول مطابقی آیه که فرموده است: «اگر پروردگار تو می‏خواست، همه کسانی که در زمین‌اند یکسره (به‌اجبار) ایمان می‏آوردند. پس آیا تو مردم را مجبور می‏کنی که مؤمن شوند؟! از طرفی خدا نکته دیگری فرمود: اگر مشیت خداوند بر ایمان انسان‌ها بود، همگی بدون استثنا ایمانمی‏آوردند.

همچنین در ذیل همین آیه تأکید شده، خداوند انسان را موجودی مختار و انتخاب‏گرآفریده است؛ زیرا مفعول «شاء» محذوف است و به قرینه «أفأنت تکره الناس» ـ که متفرع بر«لو شاء ربک» است ـ تقدیرش «لو شاء ربک أن یکره الناس» می‏شود؛ یعنی اگر خدا خواستهبود که مردم را بر ایمان مجبور کند... و مفهومش این است که خداوند نخواسته مردم مجبوربر ایمان‌آوردن باشند، بلکه خواسته است که خودشان انتخاب‏گر باشند. در بخشی دیگر درباره جامعه دینی توجه می‌دهد: انسان‌ها در پذیرش و عدم پذیرش دین الهی مختارند.پذیرش دین از روی اجبار و ناچاری، مورد قبول و خواسته خدا نیست. و هیچ‌کس، حتیپیامبر6 حق مجبور‌ساختن مردم بر پذیرش دین را ندارد. چون فرموده است: «أفأنت تکرهالناس حتّی‏ یکونوا مؤمنین‏» و نکته دیگر، این مختار و آزاد‌بودن انسان در پذیرش و عدمپذیرش دین، مقتضای ربوبیت
خداوند است.

در بحث دوم؛ یعنی بهشت‌بردن مردم اجباری نیست، نیز در تفسیر راهنما به مناسبت تفسیر آیه: «لست علیهم بمصیطر» (غاشیه (88): 22) نوشته شده است که اجبار و وادارساختن مردم به پذیرش پندها و موعظه‏ها، از تکالیف و رسالت‌های پیامبر6 نیست؛ زیرا «صَطَر» و «سَطَر»، به یک معنا می‏باشد (مفردات راغب) و «مسیطر» به معنای عهده‏دار ومسلّط است (مقاییس‏اللغة). در نتیجه پذیرش دین اجباری نیست. از طرفی نشان می‌دهد که اهتمام شدید پیامبر6، به هدایت مردم‏ بوده است. با توجّه به این‏که پیامبر6، هرگز درصددسلطه‏جویی بر مردم نبود، تأکید آیه شریفه، بر نفی سیطره، بیانگر تلاش وافر و پی‏گیریمستمر آن حضرت در زمینه هدایت مردم است؛ به‏گونه‏ای که گویا درصدد اجبار مردم بهدین‌داری است. همچنین آیه شریفه، بیانگر روگردانی برخی مردم، از تذکّرات پیامبر6 است وبیان می‏دارد که در این موارد نباید معارف الهی را بر مردم تحمیل کرد. آیه قبل با توصیفپیامبر6 به «تذکّردهنده»، آن حضرت را حتی در این موارد، به تذکّردادن مأمور ساخته است.

در نتیجه جامعه اخلاقی قرآنی، جامعه آزاد و مختار است که انسان‌ها با عقاید و افکار و ادیان مختلف در کنار هم زندگی ‌کنند و کسی برای دینی اجبار نمی‌شود، کسی برای دگراندیشی از حقوق مسلم خود محروم نمی‌گردد و احترام و پذیرش رسمی عقاید از حقوق شهروندی و از اخلاقیات قرآن است. در عدالت فرقی میان موافقان و مخالفان نیست. با دشمن هم باید با عدالت رفتار کرد. 

لزوم ایجاد بستر مناسب برای گسترش فضائل اخلاقی

اگر گسترش اخلاق با ایجاد فرصت است، پس باید جامعه و متولیان آن، دولت و حکومت به ایجاد آن فرصت‌ها اقدام کند. موعظه بدون ایجاد فرصت و شرایط نتیجه‌بخش جدی نیست. ایشان در بخش دوم سخن خود در همین مباحث اخلاقی می‌گوید: چند تا از این موارد مهم تأثیرگذار انسان‌ساز را به‌عنوان زمینه‌ها و عوامل تحصیل اخلاق فاضله و مکارم اخلاق خدمتتان عرض می‌کنم. یکی از آن‌ها محیط است؛ یعنی محیطی که انسان در آنزندگی می‌کند و در آن جامعه‌ای که انسان بزرگ می‌شود و ادامه
حیات می‌دهد.

در درجه اول وظیفه انبیا، اولیا و بزرگان تاریخ و مردم است که محیط را اصلاح کنند،فضای جامعه را فضای مناسب کنند. اگر نتوانستند، آن‌هایی که می‌توانند برخلاف اقتضای محیط، وجود خودشان را محافظت کنند، مکلف به هجرت می‌باشند؛ یعنی باید از محیط فاسد و کشنده به‌جای دیگری بروند که اگر هجرت کنند، خود هجرت یک عمل صالح و راه نجات است».

این آیه‌ای که اول صحبت خواندم یکی از آیاتی است که به همین بحث محیط اشاره دارد می‌فرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بإِذْنِ رَبّهِ» (اعراف (7): 58) بلد هم شامل زمین و هم فضای طبیعی آن زمین است. در زمین خوب، گیاهانی که باید در آن رشد کند، رشد می‌کند و این تحت تأثیر اذن خداست؛ یعنی سنت الهی این است اذن خدا اینجا این نیست که به هر گیاهی اجازه رشد بدهد. سنت الهی این است که در محیط طبیعی خوب، گیاهان واشجار رشد و نمو می‌کنند، بار و بر می‌دهند و سایه می‌دهند و در خدمت انسان هستند.«وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلأ نَکِداً»، ولی در زمین خبیث و بد و پست و شوره‌زار و تلخ یا دارای فضای نامناسب فقط بعضی گیاهان بی‌خاصیت رشد می‌کند. این یک تشبیه است که مفسران هم عمدتاً همین را می‌گویند: منظور این است که در فضای جامعه خوب که تشبیه به زمین خوب شده، انسان‌های خوب رشد می‌کند، ولی در فضای بد، آلوده، گناه‌آلود و دچار بدی‌ها و عقده‌ها و گرفتاری‌های انسانی و اسلامی، نتیجه این است که موجودات خوبی از آن
بیرون نمی‌آیند.

نمونه‌ای از برداشت‌های اخلاق اجتماعی

اکنون که مبانی بحث در تفسیر این دسته از آیات روشن شد و هدف فقط ذکر برخی از مبانی خاص تفسیر بود، در اینجا باید در تطبیق این مبانی و روش استخراج آیات و ذکر نمونه‌ها پرداخت. از طرفی همان‌طور که در مقدمه بیان شد، چون تفسیر راهنما در حوزه وسیعی از مسائل اخلاق اجتماعی وارد شده و به مناسبت‌های مختلف نکات اخلاقی را بیان کرده و نیز مبانی مورد اشاره را بیان داشته است که امکان بررسی همه آنها نیست، ذکر نمونه آن برای نشان‌دادن شیوه استنباط و بیان آن ضروری است. لازم به ذکر است که نشان دادن آدرس بر مبنای آیه و سوره و جلد تفسیر آمده است. البته ذکر نمونه‌هایی از اخلاق اجتماعی بسا در نسبت با اخلاق فردی است. 

ضرورت انفاق و تأثیر آن در حیات اجتماعی

هرچند آیات انفاق فراوان است و در این مسأله ابعاد مختلفی مطرح شده است، اما نکته قابل توجه از جهتی نسبت میان اخلاق فردی و اجتماعی است و از طرفی تأثیر آن در جامعه و اهمیت نقش نظام اجتماعی در روند خوبی‌ها و برقراری روابط حمایتی اجتماعی با دیگراناست. نکته قابل تأمل در این شیوه تفسیری در تفسیر راهنما- 1300 بار بکار رفته- تحلیل و تبیین نکات اجتماعی و توجه به ابعاد موضوع اخلاقی آن با استخراج موضوعات و نکات کلیدی است که در برداشت‌های زیر ملاحظه می‌گردد. به‌عنوان نمونه درجایی نوشته شده است: «احسان و نیکوکاری در استمرار و دوام فرهنگ و نظام خویشاوندی تأثیر دارد». یا: «عدم پایبندی به انفاق و برقراری روابط حمایتی اجتماعی با دیگران، نشانه عدم پایبندی به دین است». یا در نسبت میان عدم برقراری روابط عاطفی و دوستانه با یتیمان با خودبینی و خودمحوری در جامعه ارتباط برقرار شده است: «عدم برقراری روابط حمایتی با طبقه پایین جامعه و نیز عدم برقراری روابط عاطفی و دوستانه با یتیمان نشان‌دهنده خودبینی و خودمحوری در جامعه است». یا آمده است: «کاهش روابط حمایتی اجتماعی با طبقات پایین جامعه و احساس بی‌نیازی به دین نشانه کاهش پایبندی به باورها و عقاید دینی است». چنانکه انفاق و برقراری روابط حمایتی اجتماعی با طبقات پایین جامعه یکی از نشانه‌های دین‌داری در جامعه بشمار می‌رود. نکته دیگر در رفتارهای جمعی اصلاح نیت و اهداف اجتماعی برای حرکت جامعه به‌خوبی است. تظاهر، ریاکاری و استفاده ابزاری مضر برای نتیجه است. به همین دلیل آمده است: «در پرداخت انفاق و برقراری روابط حمایتی اجتماعی قصد و نیت کنشگر، شرط اساسی بروز کارکردهای آن است. به‌عبارت‌دیگر، آنچه مورد نظر است، کنش کنشگران همراه با قصد و نیت آن است». انفاق و برقراری روابط اجتماعی با طبقات پایین جامعه باعث توسعه و رشد شخصیت افراد می‌شود.گر چه حسادت و طمع‌ورزی عناصری ذاتی و روانی در انسان می‌باشند، لکن با انفاق و برقراری روابط حمایتی با دیگران در جامعه که عناصری اجتماعی محسوب می‌شوند، قابل تعدیل و کنترل می‌باشند. در صورت کاهش انفاق در جامعه و کاهش روابط حمایتی افراد برخوردار ازنظر اقتصادی با افراد طبقه پایین جامعه، زمینه‌های رکود اقتصادی و کاهش ثروت و برخورداری اقتصادی در جامعه فراهم می‌شود. چنانکه حرام‌خواری در فرهنگ اسلامی، زمینه بسیاری از انحرافات و ناهنجاری‌های اجتماعی است.

نقش امید در زندگی

انسان با امید به آینده زندگی می‌کند و در مبارزه با ستم‌ها و کج‌روی‌ها، اگر دورنمایی خوش از آینده نداشته باشد، نه‌تنها خسته می‌شود که از کار دست می‌کشد، یأس و افسردگی به سراغ او می‌آید و اضطراب و اگر سرخوردگی باعث تسلیم به دشمن نشود، دست‌کم موجب انفعال و تن‌دادن به پلشتی‌ها خواهد شد. تنها با امید به آینده و اعتقاد به پیروزی، می‌توان با سختی‌ها و فشارها مبارزه کرد و آن‌ها را به‌خوبی و نشاط تحمل کرد. این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوش‌بینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به فردا و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است. دراین‌باره قرآن سخن‌های بسیار دارد و با ذکر داستان‌های امت‌های پیشین یادآور می‌شود و قوانین اجتماعی حرکت تاریخی را بیان می‌کند. در تفسیر راهنما این دسته از آیات با توجه به ابعاد اجتماعی آن و تجربه مبارزاتی آیت‌الله هاشمی و اهمیت این نگاه در حرکت اصلاحی پررنگ شده است:

1. امید و ترس باهم دیگر، زمینه پایبندی به هنجارها را فراهم می‌کند.

2. امید به آینده، موجب ایجاد انگیزش و تقویت آن در افراد می‌شود.

3. امید به آینده، یکی از روش‌های مؤثر در ایجاد و تقویت انگیزش است.

4. امید سبب برانگیختن احساس تعهد و پایبندی مؤمنان به ارزش‌ها، باورها و هنجارهای الهی مذهبی است.

5. امید و عدم ترس، زمینه‌ساز برانگیختن تعهد و پایبندی به ارزش‌ها و هنجارها و استقامت و پایداری در برابر آن تعهد و پایبندی.

6. امید زمینه‌ساز پایبندی به ارزش‌ها و هنجارهای الهی ـ مذهبی است.

7. ایجاد انگیزش، سبب تقویت پایبندی و تعهد نسبت به باورها و ارزش‌هاست.

8. ایجاد انگیزش و امید، زمینه‌ساز پایبند ماندن به ارزش‌ها و باورهاست.

9. هنگام بروز جنگ و هجوم دشمن، انسجام اجتماعی بین مؤمنان و غیر مؤمنان افزایش می‌یابد. بنابراین، رهبری دینی در جامعه ایمانی باید از این انسجام و همبستگی که براثر وجود دشمن مشترک به وجود می‌آید، استفاده نماید.

در اینجا از مجموع نکات چنین برداشت شده که خواسته‌های انسان به دو صورت تبلور پیدا می‌کند، یا آن را دسترس‌پذیر می‌داند و امید به آینده‌ای بهتر را دارد، یا نسبت به خواسته‌های خود ناامید و درنتیجه مأیوس می‌شود. درجایی که امید داشته باشد، بهتر می‌تواند به هدف برسد؛ زیرا امید به آینده یکی از عوامل حرکت انسان برای رسیدن است. تا امید نباشد، انگیزه هم نخواهد بود. امید به آینده عامل نشاط و شادابی برای مبارزه با سختی‌ها و نامرادی‌ها و اصلاح اجتماعی است. نقد در جامعه مفید و ضروری است، اما تا جایی که به نا امیدی از اصلاح نینجامد. انسان با امید زنده است و در صورتی اعتماد به نفس پیدا می‌کند که راه آینده او روشن باشد و در صورتی راه‌های حل مشکلات را جستجو می‌کند که بداند کار او دارای فایده است. در این صورت است که خوش‌بینی موجب شوق و علاقه می‌گردد.

عدالت اصلی اخلاقی

اصل عدالت یک اصل عقلایی و فرادینی است که در تمام ادیان الهی به آن تأکید شده و بر کل حیات آدمی و تمامی افعال او سریان دارد. این اصل در شکل گسترده، با ابعاد مفهومی و مصداقی در حوزه معنایی مفرد و مرکب، مستقیم و غیر مستقیم، سلبی و ایجابی در قرآن کریم مطرح شده و برای آن هیچ شرط و زمان و مکانی محدودیت‌پذیریقائل نشده است. این مسأله در تفسیر راهنما بیش از 250 بار با تعبیرهای مختلف بکار رفته و نکات زیادی درباره آن گفته شده است. به‌عنوان نمونه مواردی از این گزاره‌هایتفسیری بیان می‌شود:

فرمان‌دادن و وادار‌ساختن مردم به عدالت، دارای برترین ارزش پس از نبوت. کافران، باکشتن انبیا و عدالت‌خواهان، مشکلاتی طاقت‏فرسا برای دنیا و آخرت خویش فراهممی‏سازند. آیه بعد دلالت دارد که قاتلان انبیا و عدالت‌خواهان، در دنیا و آخرت به «حبطعمل» گرفتار خواهند شد. آن آیه می‏تواند قرینه بر تعمیم «عذاب الیم» به دنیا و آخرت باشد. مصداق «عذاب الیم» در دنیا رنج‌های دردآوری است که جامعه کفر بر اثر رفتار با پیامبرانو عدالت‌خواهان، گرفتار آن می‏شود. لزوم رعایت عدالت در برآورد شخصیت انسان‌ها واحترام به ارزش‌های متعالی انسانی آنان‏. ادای امانت به صاحبان آن و رعایت عدالت درقضاوت، از مصادیق اعمال صالح‏. قیام به قسط، به معنای عمل به عدل و نگهبانی و مواظبتبر عدالت است. اسلام، خواهان اجرای عدالت در تمام ابعاد زندگی انسان‌ها است. شانهخالی کردن از اجرای عدالت اجتماعی، نشأت گرفته از هواهای نفسانی است. مؤمنان بایدهمواره مجریان عدالت باشند. دشمنی و کینه با یک گروه، نباید مانع اجرای عدالت نسبت بهآنان گردد. اهتمام اسلام به لزوم اجرای عدالت و قسط، حتی در مورد دشمنان‏. احساساتباید تحت‌الشعاع عدالت باشد. عدالت، حتی نسبت به دشمنان، نزدیک‌ترین راه برای تحصیلتقوا. نزدیک‌تر‌بودن عدالت به تقوا، نسبت به سایر طاعات است؛ یعنی رعایت عدالت از دیگرطاعات برای نیل به تقوا نزدیک‌تر است، نه اینکه عدالت از بی‏عدالتی به تقوا نزدیک‌تر باشد.ضرورت رعایت قسط و عدالت در داوری میان مردم‏. دعوت مردم به‌سلامت اقتصادی و رعایتعدالت در خرید و فروش، از مهم‌ترین رسالت‌های شعیب برای قوم خویش پس از دعوت بهتوحید. توصیه قوم شعیب به رعایت عدالت در امور اقتصادی و پرهیز از فسادگری در زمین،پس از ارائه ادلّه روشن الهی به ایشان‏. آزادی بی‏قید و شرط مالکان در تصرف اموالخویش، زمینه‏ساز رعایت‌نکردن قسط و عدالت در مبادلات است. عدالت و اکتفانکردن بهخودسازی.‏ «و من یأمر بالعدل و هو علی‏ صراط مستقیم»‏. خداوند در عین اهمیت‌دادن بهخودسازی با بیان «و هو علی‏ صرط مستقیم»، موضوع دعوت به عدل و اصلاح جامعه رامطرح نموده و حتی آن را مقدم آورده است‏. انسانِ فاقد روحیه عدالت‌خواهی، انسانی گنگ وبی‏ارزش در بینش الهی «أحدهما أبکم... و من یأمر بالعدل»‏؛ زیرا از تقابل «یأمر بالعدل» با«أبکم» مطلب فوق استفاده می‏شود. 

نفی استبداد

استبداد در لغت، از کلمه بُدّ، باب استفعال گرفته شده و به خودرأیی و خودسری و تنها از رأی خود استفاده‌کردن معنا شده است. در اصطلاح، این واژه به فرد و حکومتی اطلاق می‌شود که بدون مشورت و نظر خبره و بدون توجه به خواست ملت خود فرمانروایی می‌کند. استبداد یکی از صفات مذموم انسانی است که در حوزه فردی، به خودمحوری و خودرأیی و به رأی خود اتکاکردن بدون دلیل و منطق اطلاق می‌شود و زیان فردی خاص خود را دارد؛در حالی که در حوزه عمومی استبداد، منتهی به ظلم و ضایع‌کردن حقوق دیگران است.

به همین دلیل، در تمام نظام‌های سیاسی در مهار قدرت، آن را جدی گرفته و گفته شده اگر نظام اجتماعی و نهادهایی برای کنترل ایجاد نشود، خطرات آن به‌مراتب از دیگر استبدادهای سیاسی و اقتصادی بیشتر است. به این جهت، در تاریخ بشر یکی از رنج‌های بشریت سوء استفاده از دین بوده است و تنها راه آن آگاهی مردم و توجه به خطرات آن و تربیت جامعه در جهت تحمل دیگران و رشد عقلانیت است و جامعه دینی باید بدانند اگر حوزه دین به دنیا کشیده شد، دیگر قدسی نخواهد بود؛ زیرا در این صفت پای کسی در بین نیست و مقدسات وسیله سرکوب مخالفان است. تفسیر راهنما که در ذیل کلمه جبار و استبداد و فرعون با این تجربه، استبداد را استفاده ابزاری از آیات الهی در راستای حفظ قدرت و مبتنی بر سلطه و زور یک گروه یا فرد بر سایر گروه‌ها و محروم‌ساختن مردم از حق تصمیم‌گیری و خودرأیی و به‌وجود‌آمدن حکومت‌هایی مانند فراعنه می‌داند و به روش‌ها و آثار این استبداد اشاره دارد.

1. نظام اسلامی، نظامی مردمی و دور از استبداد رهبران است: «و شاورهم فیالامر».

2. استبداد به رأی و خودکامگی، امری ناپسند و ناشایست برای جامعه دینی‏: «و أمرهمشوری‏ بینهم»‏.

3. در فرهنگ اسلامی روابط مبتنی بر سلطه و زور با دیگران نفی شده است.

4. استبداد و خودرأیی، محکوم به شکست است: «و خاب کلّ جبّار عنید».

5. فقر فرهنگی، مایه ترویج و پایداری حکومت‏های استبدادی است: «فاستخفَّ قومهفاطاعوه‏».

6. فرعون، حاکمی بسیار مستکبر و سخت مستبد: «ءامنتم به قبل أن ءاذن لکم»‏.

7. محروم‌ساختن مردم از حق تصمیم‏گیری، حتی در باورها و ایمانشان، حکایت از کمالاستبداد و استکبار فرعون دارد.

8. نیاز داشتن «اعتقاد» به اجازه فرعون، نشان از استبداد و خفقان کامل فکری درحکومت فرعون دارد: «ءامنتم له قبل أن ءاذن لکم»‏.

9. عیسی7 منزه از استبداد، سرکشی، سلطه‏گری و به دور از رنج و ناکامی‏: «ولم‏یجعلنی جبّارًا شقیًّا».

10. نظام حکومتی مصر در زمان عزیز، نظامی استبدادی و فاقد دستگاه قضاییمستقل بود: «و لئن لم‏یفعل ... لیکونًا من الصغرین»‏.

11. زبون‌ساختن انسان‌ها و ممانعت از رشد و تکامل اندیشه آنان، روش جباران وحکومت‏های فاسد تاریخ‏: «فاستخفَّ قومه فاطاعوه».

12. یکی از انحرافات در جامعه دینی، استفاده ابزاری از آیات الهی در راستای منافع شخصی افراد می‌باشد.

13. رابطه مبتنی بر سلطه و زور یک گروه یا فرد بر سایر گروه‌ها و افراد باید
ترک شود.

خرافه‌گرایی و خطرات آن

همواره یکی از مسائل دغدغه‌برانگیز مصلحان اجتماعی، رواج خرافات در جوامع دینی بوده است. رواج خرافات مایه انحطاط اندیشه و فروچاهش‌دادن مقام فکر انسانی است. در جامعه دینی زمینه رواج خرافات بیشتر است و خرافات جایگزین رشد و ارتقا و تعالی بشر و نوعی تقدس‌گرایی است؛ چنانکه غلو و زیاده‌روی در عقیده، جابجاکردن چیزی از جای خود و مایه انحطاط فرهنگ اجتماعی به‌ویژه در حوزه دینی و وسیله گریز از دین در نسل عقل‌گرا است. ازآنجا که دسته‌ای از آیات ناظر به مبارزه با خرافات است، تفسیر راهنما به این مهم توجه کرده و بیش از 60 بار این مفهوم در تفسیر کاربرد داشته و بُعد اخلاقی و اجتماعی و آثار و پی‌آمدهای رواج آن را بازگو کرده است. اینک توجه خوانندگان را به نمونه‌ای از برداشت از این آیات جلب می‌کنیم.

1. افکار و اندیشه خرافی، غلط و انحرافی، موجب دچارشدن جامعه به تأخر فرهنگی است.

2. خرافه‌گویی سبب کاهش زمینه پایبندی به فرهنگ (و دین) و عناصر آن می‌شود.

3. خرافه‌گویی و پایبندی به باورهای بی‌اساس، زمینه نا همنوایی با ادیان الهی را فراهم می‌کند.

4. خرافه‌گویی و پایبندی به باورهای بی‌اساس، زمینه کج‌روی و انحراف را
فراهم می‌کند.

5. باورهای انحرافی و خرافی، موجب گرایش به‌سوی انحرافات و کج‌روی‌های اجتماعی می‌شود.

6. باورهای انحرافی و خرافی، موجب ازبین‌رفتن توانایی درک و فهم معانی و مفاهیم دینی می‌گردد.

7. وجود خرافه و خرافه‌گویی و پایبندی افراطی به آن‌ها، زمینه هرگونه تغییر و پذیرش تغییرات جدید را از بین می‌برد.

8. وجود خرافه‌گویی در جامعه زمینه تأثیرپذیری مخاطبان را در برابر تبلیغ از
میان می‌برد.

9. خرافات و ابتناء بر آن‌ها موجب اضمحلال نظام اجتماعی می‌شود.

10. اشاعه انحرافات و کج‌روی‌ها در میان نخبگان فرهنگی و رهبران دینی، زمینه انحراف و کج‌روی جامعه و تحریف عناصر فرهنگی را فراهم می‌کند.

11. تائید ناهنجاری و کج‌روی، خود ناهنجاری است.

وفای به عهد در حوزه اجتماعی

پیمان در حوزه اجتماعی نه‌تنها محترم است، بلکه بدون آن توسعه و تحول رخ نخواهد داد. اساس همه امنیت، عدالت وفای به عهد فردی و اجتماعی و یکی از هنجارهای اساسی و الزامی در فرهنگ اسلامی است، به‌ویژه از ناحیه حکومت و کارگزاران. خود قبول مسؤولیت نوعی پیمان با مردم و التزام به تعهدات است. در قرآن به‌صورت عام آمده که شما حق ندارید نقض پیمان کنید: «وَ أوْفُوا بالْعَهْد إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً» (اسراء (16): 34) و نیز در رعایت عهد با مشرکان آمده است: «إِلأ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْیَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أحَداً فَأتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی‏ مُدَّتِهِم». (التوبه (9): 4)؛وقتی با مشرکین پیمان بستید به پیمان خود وفادار باشید تا مدت پیمان به پایان نرسیده است، حق تعرض به آن‌ها را ندارید. مسأله وفای به عهد، قبل از این‌کهاسلامی باشد، یک مسأله انسانی است. در تفسیر راهنما این بخش از اخلاق اجتماعی در ابعاد مختلف برجسته شده است: «پایبندی به تعهدات و پیمان‌ها، هنجاری انسانی است». پایبندی به پیمان‌ها و تعهدات جمعی، یکی از هنجارهای اساسی و الزامی در فرهنگ اسلامی است. یکی از هنجارهای اساسی و الزامی در فرهنگ اسلامی پایبندی به پیمان‌ها و تعهدات جمعی است. امانت‌داری و برقراری روابط دوستانه و عاطفی با دیگران و در نظر داشتن حقوق آن‌ها، زمینه پایبندی افراد به تعهدات ارزشی و اجتماعی را
فراهم می‌کند.

سعه صدر و به رسمیت شناختن مخالف

منظور از سعه صدر دریادلی و تسامح و تساهل و تحمل و پذیرش آرا و باورهای گوناگون در جامعه است. در برابر تسامح و تساهل، معمولاً تعصب و تحجر و تکفیر و تفسیق بکار گرفته می‌شود و منظور از این دو در حقیقت، روش برخورد با افکار مخالف است که می‌تواند با مدارا و سازش و تحمل باشد و یا همراه با تعصب و سختگیری به عنوان صفت اخلاقی.

در تفسیر راهنما به مناسبت تفسیر آیه 62 سوره بقره: «إن الّذین ءامنوا ... من ءامن باللّهو الیوم الأخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم‏»، آمده هرچند مبانی از این بحث را به دست داده است. دین یهود، نصارا و صابئان از آیین‌های به‌رسمیت‌شناخته‌شده در قرآن‏: «إن الّذینءامنوا و الّذین هادوا و النصری‏ و الصبئین‏»، از نکته‌هایی که می‏تواند توجیه‌کننده آوردنعناوین مذکور باشد، اعلام رسمیت آیین‌های یادشده است. در بحث‌های دیگر، مباحث دیگری به این بحث اجتماعی که اخلاقی هم هستند توجه شده است:

1. تکثرگرایی فرهنگی، امری پذیرفته‌شده و واقعیتی است که از نشانه‌های قدرت الهی به شمار می‌رود.

2. تکثرگرایی فرهنگی در دو زمینه تفاوت زبانی و رنگ چهره انسان‌ها، پدیده‌ای است که برای سازمان‌یابی زندگی اجتماعی بشر لازم و ضروری است.

3. تکثرگرایی فرهنگی در نظام فرهنگی اسلام پذیرفته شده و قابل قبول است.

4. تکثرگرایی فرهنگی در نظام فرهنگی اسلام پذیرفته شده است، اما تا زمانی که در تضاد با دین الهی قرار نگرفته باشد.

5. تکثرگرایی دینی و مذهب در طول واقعیت تاریخی جامعه بشری است، لکن در نظام فرهنگی اسلام این فرآیند تکاملی بوده هر دین، دین گذشته خویش را تکمیل و به نحو اعم شامل آن می‌شده است.

نسبت میان اخلاق و احکام

1. پرداخت زکات در نظام فرهنگی اسلام، نشانه پایبندی نظری و عملی به دین (ایمان) است.

2. تعهد ارزشی اجتماعی، نشانه ایمانی است که زمینه پایبندی نظری و عملی به دین را فراهم می‌کند.

3. برقراری روابط حمایتی با دیگران و پرداخت انفاق، نشانگر پایبندی نظری و عملی به ایمان است.

4. عدم پایبندی به پرداخت زکات، نشانه درونی‌نشدن (یا ضعف درونی‌شدن) باورها و ارزش‌های دینی و عدم پایبندی نظری و عملی به دین است.

5. شکل‌گیری ایمان در افراد جامعه جزو مقوله فرهنگ بوده شکل‌گیری آن با شیوه‌های فرهنگی امکان‌پذیر است و نه از طریق زور و اجبار.

کم‌فروشی در جامعه

یکی از پدیده‌های ضد اخلاقی کم‌فروشی است. هرچند این صفت شکل فردی دارد، اما جامعه از آن زیان می‌بیند. زیان بی‌اعتمادی، خدشه‌دار‌شدن امنیت اجتماعی، اشاعه فساد در جامعه که در قرآن در چند جا به آن اشاره شده و در تفسیر راهنما جدا از فهم و کشف معنا به نکات اجتماعی آن توجه کرده و به‌صورت تحلیلی آثار منفی آن را بازگو می‌کند که به مواردی از آن اشاره می‌شود.

کم‌فروشی در جامعه، زمینه تضعیف و ازمیان‌بردن اعتماد اجتماعی را فراهم می‌کند.کم‌فروشی در جامعه سبب تضعیف و ازمیان‌رفتن اعتماد اجتماعی و به‌تبع آن خدشه‌دار‌شدن امنیت اجتماعی می‌شود. توضیح: با عنایت به تعریف فرجام بد و نامیمون در تفسیر راهنما و نیز نکات طرح‌شده در «تفسیر المیزان» در ذیل همین آیه شریفه، دو برداشت فوق‌الذکر می‌تواند صحیح باشد. کم‌فروشی از ناهنجاری‌های اقتصادی به شمار می‌رود. کم‌فروشی و کم ارزش جلوه دادن اجناس دیگران نابهنجاری است که زمینه اشاعه فساد در جامعه را فراهم می‌کند. عدم وجود رباخواری اقتصادی جامعه، نشان‌‌دهنده پایبندی اعضای آن جامعه به هنجارهای دینی است. عدم تعادل در نظام اقتصادی جامعه و گسترش بی‌عدالتی در آن، موجب عدم تعادل در شبکه روابط اجتماعی شده، گسترش انحرافات اجتماعی را در پی دارد. کاهش انحرافات و جرائم، زمینه اصلاح را فراهم می‌کند.

خانواده و ازدواج

نظام خانواده، از نهادهای پرقدرت اجتماعی است که حرکت و تحول جامعه از آنجا آغاز می‌گردد و چگونگی آن تأثیر بسیار در تحولات اجتماعی دارد، به همین دلیل، نیازمند تدبیر و آموزش است. در ساختار خانواده اسلامی، جایگاه اعضاء و نقش‌های ایشان به شکل خاص و طبقه‌بندی‌شده تعریف شده و هر یک وظایف و حقوق ویژه‌ای بر عهده دارند. اهتمام تفسیر راهنما به این نهاد و طرح موضوعات ترکیبی در حدود 500 بار به مناسبت یکایک اعضای آن و یا داستان انبیا و ذکر خانواده آنان و یا تعبیر اهل‌ بیت مفهوم اجتماعی؛ مانند وفاق اجتماعی، شخصیت زن و مرد و فهم، حقوق متقابل جدید عصری نشان از بکارگیری می‌دهد. برای نشان‌دادن این اهتمام، مواردی چند از برداشت‌ها ذکر می‌شود.

1. در فرهنگ اسلامی، نظام خانواده و روابط اجتماعی درون خانواده دارای اهمیت است.

2. یکی از شرایط اساسی تشکیل نظام خانواده، وفاق اجتماعی بین زن و مرد و احساس تعلق ‌خاطر نسبت به خانواده است.

3. با تشکیل خانواده زن و مرد، در نوع و جهت کنش‌های اجتماعی یکدیگر نقش داشته، ارزش‌ها و باورهای مورد قبول همدیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهند. به‌عبارت‌ دیگر شخصیت زن و مرد در نهاد خانواده تحت تأثیر متقابل یکدیگر قرار دارد.

4. ساخت خانواده بر شکل‌گیری نوع شخصیت افراد مؤثر است.

5. در نهاد خانواده زن و مرد از حقوق متقابل برخوردارند.

6. پایبندی زن و مرد به اهداف جمعی نهاد خانواده، موجب استحکام نظام خانواده می‌شود.

7. نا پایبندی زن و مرد به اهداف جمعی نهاد خانواده، زمینه گسیختگی نظام خانواده را فراهم می‌کند.

8. اولین نهاد اجتماعی، نهاد خانواده بوده است.

9. مبنای تشکیل و بقای نهاد خانواده نباید بر اساس ارزش‌های ابزاری باشد.

10. خوشایند یا ناخوشایندبودن امور، ملاک ارزش و ضد ارزش در جامعه نیست. 

11. اشتراک فرهنگی و میزان پایبندی به فرهنگ، معیار اصلی انتخاب همسر در فرهنگ اسلامی است.

فقر به‌عنوان پدیده‌ای ضد فرهنگی

از نکات قابل توجه در تفسیر استفاده از دانش اجتماعی برای استنباط و بیان نکات اخلاق اجتماعی و تأثیر این مشکل بر اخلاق و معنویت جامعه و آسیب‌پذیری است که به نمونه‌ای از این موارد اشاره می‌شود.

1. فقر و تنگدستی در جامعه زمینه کاهش پایبندی به هویت دینی را فراهم می‌کند.

2. فقر و تنگدستی تحت تأثیر فرهنگ و محیط اجتماعی به وجود می‌آید.

3. چنانچه در جامعه‌ای روابط عاطفی و دوستانه با یتیمان و نیز روابط حمایتی اجتماعی با طبقه پایین جامعه برقرار نباشد، فقر و تنگدستی گسترش می‌یابد.

4. برقراری روابط حمایتی اجتماعی با طبقه پایین جامعه در کاهش فقر و تنگدستی زمانی تأثیرگذار است که به‌صورت عام شایع بوده، تعمیم‌ یافته باشد.

5. در جامعه‌ای که روابط حمایتی اجتماعی به‌صورت عام و تعمیم‌یافته نهادینه شده باشد، فقر و تنگدستی در آن افزایش نمی‌یابد.

6. فقر و مشکلات اقتصادی باعث کاهش انسجام و همبستگی اجتماعی می‌شود.

7. بی‌توجهی به فقرا و مستمندان و غرور و تکبر ناشی از فزونی ثروت و دارایی، زمینهازمیان‌رفتن امنیت اجتماعی و آسایش و رفاه را فراهم می‌کنند.

8. فقر، یکی از عوامل اشاعه و گسترش کج‌روی و انحراف جنسی و اخلاقی است.

9. یکی از عوامل ایجاد فقر در جامعه و به‌وجودآمدن ناامنی اجتماعی، بروز ناهنجاری‌ها و انحرافات جدید و استمرار آن‌ها در جامعه است.

10. عدم پایبندی به هویت فرهنگی، فقر در جامعه به وجود می‌آورد.

11. فقر و عقب‌ماندگی اقتصادی سبب گسترش ناامنی اجتماعی می‌شود.

12. فقر، زمینه تضعیف باورها و ارزش‌های درونی‌شده را فراهم می‌کند.

13. فقر و ناملایمات زندگی باعث مشخص‌شدن شخصیت واقعی افراد از شخصیت مجازی آن‌ها می‌شود. به‌عبارت ‌دیگر، در مواجه با این شرایط، افراد تنها تحت تأثیر باورها و ارزش‌های درونی شده در جریان جامعه‌پذیری قرار می‌گیرند.

14. فقر و وضعیت معیشتی نامناسب، زمینه نا پایبندی به ارزش‌ها و باورهای الهی را فراهم می‌کند.

15. فقر، زمینه تضعیف احساس تعلق‌ خاطر به خانواده و اعضای آن را فراهم کرده و سبب از میان رفتن وابستگی‌های عاطفی می‌شود.

16. فقر، زمینه بروز بسیاری از ناهنجاری‌ها و مسائل اجتماعی را فراهم می‌کند.

نتیجه‌گیری

گفته شد، اخلاق اسلامی به‌ویژه با وصف اجتماعی آن در معارف قرآنی و حدیثی جایگاه بس بلندی دارد و به لحاظ کمی و کیفی، حجم انبوهی از آموزه‌ها در معارف دینی را در برگرفته است. با توجه به گستره موضوعات اخلاق اجتماعی قرآن؛ اعم از عرصه‌های گوناگون دنیوی و اخروی، همه آیات قرآن به‌نوعی تأمین‌کننده این هدف اصیل‌اند. مهم شیوه نگاه به این دستورات اخلاقی و تحلیل بیان آن است. از سویی اخلاق اجتماعی به بستری که اخلاق در آن محقق می‌شود، یعنی جامعه نظر دارد؛ به این معنا که بدون درنظرگرفتن واقعیت‌های اجتماعی و چالش‌ها و آسیب‌ها نسخه‌پیچی ممکن نیست؛ چنانکه کشف و تبیین نظریات و اصول حاکم بر جامعه، به عوامل تأثیرگذار و راه‌های تحقق و نهادینه‌شدن آن نیز توجه می‌کند. همچنین اخلاق اجتماعی در نگاه عالمان مسلمان و مفسران معاصر، متفاوت از دیدگاه فردگرایان است. در ادبیات تفسیری گذشته بیشتر سخن از موعظه و تهذیب نفس است، این مفسران کاری به واقعیت و عینیت جامعه خود نداشته‌اند، اما مفسران معاصر هم به تفسیر اخلاقی توجه کرده و هم موفقیت اخلاق را مرهون سلامت جامعه و تنظیم درست و معقول دستگاه‌های نظام اجتماعی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ می‌دانند.

نباید فراموش کرد که تفسیر در حوزه اخلاق اجتماعی، نوعی رویکرد به تفسیر با گرایش خاص است؛ به این معنا که مفسر اجتماعی با دغدغه اخلاق به دنبال برجسته‌کردن معارف تربیتی و اصلاحی برمی‌آید و پیش‌فرض‌ها و مبانی و دانش و دغدغه‌های او تأثیر بسیار در شیوه تفسیر و استخراج آیات دارد. در یک نگاه کلی، تفسیر راهنما با همین وصفی که در تفاسیر تربیتی و اخلاقی بیان شد، مفاهیم اخلاق اجتماعی را در شکل فردی و اجتماعی بازگو کرده و به جد روی آن تأکید شده است. در تفسیر اجتماعی ـ اخلاقی، مبانی‌ای خاص مطرح است و آیت‌الله هاشمی هرچند به این مبانی اشاره نکرده است، اما در گفتارهایی که به مناسبت اخلاق در نماز جمعه و یا سخنرانی به مناسبت‌هایخاص نکاتی بیان داشته که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان مبانی این بحث تلقی کرد و بیان ایشان را به‌حساب موضع او دانست که در تفسیر آیات هم همان مبانی در تفسیر دخالت داشته و در روش و جهت‌گیری مباحث اخلاقی سایه افکنده است. نکته اساسی ایشان در این دسته از آیات اصلاح اجتماعی و اخلاق‌مداری، حرکتی دو سویه است که هم به تعلیم و تربیت جامعه اهتمام داشت و هم بستر مناسب اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای گرایش مردم فراهم ساخت. در نظام استبدادی، ریا و نفاق و صورت‌سازی، مانع اساسی برای رشد معنوی جامعه است. 

منابع و مآخذ

1. حبنکه المیدانی، عبدالرحمن حسن، الاخلاق السلامیة و اسسها، دمشق: دارالقلم، ط6، 1423ق/2002م.

2. دراز، عبدالله، الدستور الاخلاقیة للقرآن، بیروت: مؤسسة الرسالة، ط7، 1408ق.

3. نائینی، محمد حسین، تنبیه الامة و تنزیه الملة، با توضیحات سید محمود طالقانی، تهران: شرکت انتشار، چاپ نهم، 1378 ش.

4. هاشمی رفسنجانی، علی‌اکبر و جمعی از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، تفسیر راهنما، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373.

5. ه‍اش‍م‍ی‌‌رف‍س‍ن‍ج‍ان‍ی‌، علی‌اکبر، خ‍طب‍ه‌ه‍ای‌ ج‍م‍ع‍ه، زی‍رن‍ظر م‍ح‍س‍ن‌ ه‍اش‍م‍ی‌ ‌رف‍س‍ن‍ج‍ان‍ی‌، ت‍ه‍ران‌: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر م‍ع‍ارف‌ ان‍ق‍لاب‌: س‍ازم‍ان‌ م‍دارک‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌‏‫، 1376.‬‬‬‬

تصاویر ضمیمه