آیتالله هاشمی رفسنجانی منادی مکتب اعتدال - مقاله دکتر محمدمهدی مظاهری
دکتر محمدمهدی مظاهری[۱]
مقدمه
رحلت ناگهانی آیتالله هاشمی رفسنجانی جامعۀ ایران را در بهت و اندوهی وصفناشدنی فرو برد. آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیت اصیل و مورد اعتماد نظام و یار قدیمی و باوفای حضرت امام (ره)، نابغۀ سیاست و اقتصاد معاصر و چهرهای جهانی بود که بر سیاست ایران و روابط بینالملل تأثیرات مهمی بر جای گذاشت. مشی رفسنجانی، در سیاست داخلی و خارجی کشور، طرحی جدید از دینداری و اعتدال بود که در تداوم و حفظ بقای انقلاب تأثیری بیبدیل داشت. او که در سالهای اخیر بر مسند ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در عرصۀ عمل نیز نشان داد مصلحت نظام جز در حمایت از حقوق و خواستههای مردم نیست. هاشمی هیچگاه منافع و مصلحت شخصی و خانوادگی را بر منافع نظام ترجیح نداد و بدون آنکه از قدرت خویش برای خانوادهاش خط قرمزی بسازد، اجازه داد حتی نزدیکترین کسانش نیز در مقابل قانون با دیگر افراد ملت برابر باشند.
در عرصۀ بینالمللی نیز سازندهبودنِ راهبردهای سیاست خارجی رفسنجانی در قبال کشورهای همسایه، منطقه و سایر کشورهای جهان انکارناپذیرست. هاشمی با مشی اعتدالی و با تعاملِ سیاسی روابط خارجی ایران را بهگونهای هدایت کرد که تنشها با همسایگان و سایر کشورهای جهان به حداقل برسد و در فضایی امن و باثبات، شرایط پیشرفت و سازندگی کشور فراهم شود. بیشک بهدلیل همین ویژگیها و خدمات و حضور در صحنههای خطیر و اصلی نظام جمهوری اسلامی، بهرغم همۀ انتقادات و جفاهای فراوانی که دید، نام او در تاریخ ایران، منطقه و جهان به نیکی ثبت خواهد شد.
این مقاله تلاشی است برای تحلیل مکتب اعتدال که یکی از برجستهترین دستاوردهای آیتالله هاشمی است و اکنون بهعنوان یک طریقۀ زیست اجتماعی و سیاسی و شیوهای برای مدیریت کشور نصبالعین بسیاری از نخبگان قرار گرفته است و در سطح عمومی نیز بهعنوان مسیری درست برای هدایت کشور در دو انتخابات پیاپی ریاست جمهوری با استقبال مردم مواجه شده است. برایناساس، در بخش نخست، مبانی نظری مفهوم اعتدال و سپس مفهوم اعتدال در دیدگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی بررسی میشود؛ آنگاه ثمرات مکتب اعتدال برای جامعۀ ایران تشریح خواهد شد.
مبانی نظری اعتدال
اعتدال واژهای نوپدید در فرهنگ سیاسی ما نیست، ولی ازجمله واژههایی است که بهتازگی کاربرد فراوان یافته و به نظام سیاستگذاری و برنامهریزی کشور وارد شده است. واژههایی ازایندست اگر بهدرستی تبیین نشوند و وفاق نسبی دربارۀ مفهوم آنها پدید نیاید، دشواریهایی پدید خواهند آورد. «اعتدال» بهعنوان یک ارزش دینی و مبتنیبر یک بنیاد معرفتی متفاوت با مبنای مشهور ارسطویی آن، در متون دینی ما بسیار مورد توجه بوده و همسان و همپای دیگر باورها و ارزشهای دینی به شکلهای گوناگون در لایهها و ابعاد مختلف تمدن اسلامی تجلی یافته است.
در اندیشه سیاسی غرب، میانهرو و میانهروی بهترتیب برای معتدل و اعتدال به کار میرود. بنابر تعریف راجر اسکروتون (Scruton, 2007: 445)، میانهرو به دو معناست؛ اول، توصیف اندیشه و دیدگاه سیاسی است؛ یعنی دیدگاههای سیاسی را تعریف و توصیف میکند؛ دوم، صفت حکومت و نظام سیاسی است و نوعی حکومت و نظام سیاسی را از انواع دیگر متمایز میسازد. در کاربرد نخست، دیدگاههایی شایستۀ اتصاف به صفت میانهرو یا معتدلاند که به هیچ فرد و گروهی، بهطور خاص، اهانت و توهین نکنند؛ بهعبارتی، این گروه درمقابلِ دستهای قرار میگیرند که با توهین و اهانت به دیگران نشان میدهند که معتدل و میانهرو نیستند و از مشی اعتدالی پیروی نمیکنند. ازآنجاکه شکل و محتوای دیدگاه و اندیشۀ غیرتوهینآمیزْ توصیفشدنی و تبیینپذیر است، پس تعریفِ مذکور بیراه نیست. ازاینرو، اسکروتون، برای دیدگاه و نظریۀ اعتدالی و میانهرو، سه ویژگی و شرط شکلی و دو شرط و ویژگی محتوایی تعیین میکند:
آمادگی و علاقۀ اصولی برای تعامل، آشتیجویی و مصالحه بهجای تقابل و رویارویی با دیگران و اندیشههای دیگر.
ترجیح و تقدم اصلاح بر انقلاب که در یک سطح بهمعنای بسط و گسترش الزامات و پیشنیازهای شرط اول است.
باور به تغییر و تحول سیاسی تدریجی و گامبهگام بهگونهای که متضمن و مستلزم نقض بنیادی نهادهای مختلف نباشد.
باور به اینکه بین مردمان دارای عقل سلیم و فکر صحیح نوعی اجماع و وفاق درمورد نظم سیاسی و اجتماعی وجود دارد که بخشی از فرایند سیاستْ کشف این اجماع و تبدیل آن به قانون است. این اجماع و وفاق اجتماعی و عمومی با تغییر شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی دستخوش تغییر و تحول میشود؛ واقعیتی که سیاست را ضروری و اجتنابناپذیر میکند. بااینحال، سازگاری و انطباق دیدگاه و افق دید حکومت و افکار عمومی هدف غایی سیاست است یا باید باشد که سرآغاز آشتی و وفاق است.
تساهل و تسامح و شکیبایی نسبت به افکار و آرایی که با این اجماع و وفاق عمومی سازگاری ندارند؛ به شرط اینکه در چارچوب و مطابق با آندسته از اصول و قواعد شکلی بیان شوند که در ویژگیهای اول تا سوم گفته شد.
مکتب اسلام به مقولۀ اعتدال و عدالت بشری توجهی ویژه دارد. در فرهنگ اسلام، عدالت بهمعنای قراردادن هرچیزی در جای خود است، جاییکه براساس قابلیتها و استحقاقها تعریف شده است. دین اسلام، باتوجهبه اینکه از منبع لایزال الهی سرچشمه گرفته است، نهتنها در عرصۀ عمل برای چگونگی اجرای اعتدالْ قانون و دستورالعمل دارد، بلکه به تبیین مبانی و شالودههای فکری و نظری اعتدال نیز توجه داشته و به آن پرداخته است، مواردی همچون اعتدال در نظام هستی، حکیم و عادلبودنِ خالق هستی و اعتدالگرایانهبودنِ قوانین تشریعی دین. مسئلۀ حکومت و حاکمان اسلامی از امور مورد اهتمام در اسلام است. تشکیل حکومت در اسلام برای برقراری عدالت در جامعه است و یکی از مهمترین شروط اسلام برای حاکم اسلامی احراز مسئلۀ اعتدال است (رستمنژاد و دیگران، ۱۳۹۴: ۱۲۱).
قرآن اصول کلی اعتدال را که امروز ما درمورد نوعِ جدید آن سخن میگوییم، در شکل سادۀ آن و به فراخور حال جامعۀ مخاطب خویش در عربستان بیان کرده و به اجرا گذاشته است. قرآن همچنین آخرین اصل اعتدال را تساهل و مدارا میداند و در دهها آیه به تساهل، مدارا، دعوت به صبر و بردباری و تحمل نسبت به مخالفانِ عقیدتی و سیاسی اشاره میکند. تمنای «اعتدال در قرآن» بازگشت به قرآن بهعنوان میثاق و نظامنامۀ اخلاقی است و نه تقلیل و تحویل آن به نوعی خاص از قاعدۀ اجتماعی یا نظام اقتصادی. «اعتدال در قرآن» در کرانۀ فراخ و فربه اخلاق قرآنی، هیچ موجبی برای تصلّب در اقلیم تنگ معیشت، معرفت و منزلتِ قومی خاص نمیبیند (حکیمپور، ۱۳۹۳).
اعتدال در قلمرو هستی، در میان اشیایِ تکوینی بهمعنای توازن، تعادل و ائتلاف میان اجزا و عناصر است و در قلمرو اشیایِ غیرتکوینی (یعنی موجودات ارادی که اصل بر عدم وجود اعتدال در آنهاست)، بهمعنای برقراری توازن، تعادل و ائتلاف میان اجزا و عناصر است. اعتدال در سنت فلسفۀ سیاسی اسلامی، وجود اشیا، دوام، بقا و اتقان موجودات ارادی مدنی و سیاسی را توجیه میکند؛ بههمیندلیل، علتِ کمال موجوداتِ متکثر، متضاد، متنافر و مختلف مادامی که به کمالشان نرسیده باشند نیل به اعتدال است. اعتدال بهطورکلی در دو قلمرو موجودات تکوینی و موجودات ارادی مطرح است. در موجودات ارادی میتوان آن را به دو دستۀ موجودات مدنی و سیاسی، و غیرمدنی تقسیم کرد. فلاسفۀ اسلامی اعتدال در قلمرو مدنی را در سه موضوعِ نفس، منزل و جامعه مطرح کردهاند که هریک، ویژگیهای خاص خود را دارد. چنین اعتدالی ازیکسو در حکمت اسلامی، بهویژه فلسفۀ مشاء و حکمت سینوی، ریشه دارد که به حاکمیت خردورزی و عقل آمیخته با وحی در همۀ ابعاد نظری و عملی زندگی انسان توجه ویژه دارد و ازسویدیگر، در حکمت ایرانی ریشه دارد که به تدبیر حکیمانه در زندگی عملی و مدنی توجه ویژه دارد (یوسفیراد، ۱۳۹۳: ۱۰۹).
اعتدال ارادی و تشریعی، در مقابل اعتدال تکوینی، نوع دیگری از اعتدال است. این نوع اعتدال که به دو نوعِ اعتدال ارادیِ برآمده از عقل عملی و اعتدال تشریعیِ برآمده از ارادۀ شارع در وضع شئ تقسیم میشود، در قلمرو اشیائی است که حصول اعتدال در آنها ازطریقِ ادراک و حکم عقل عملی یا ازطریق ارادۀ شارع و حکم او بر بیان حد معینی از شئ یا وضع شئ مثل نماز با حد و کیفیت خاصی صورت میگیرد. در حکمت عملی، بهویژه حکمت مدنی و اعتدال تشریعی در شریعت ازطریق شارع، اعتدالی که از عقل عملی نشئت میگیرد در قلمرو حکمت عملی و قلمرو عملکردنیهاست. ویژگی چنین اعتدالی آن است که از پیش نبوده و وجود آن متوقف بر ارادۀ انسان حکیم، عاقل، مدبر و انسان الهی و وجود مصالح فردی و اجتماعی است؛ بهطوریکه اگر منشأ فعلی، حکومت عقل و حکمت بر فعل فرد یا جامعه و دولت باشد یا منشأ آن، نظر شارع بر حد و حدود خاصی از شئ باشد، عمل در حالت اعتدال محقق میشود، چنانکه در این صورت معیار خروج از اعتدال نیز حکم عقل و شرع است یعنی زمانی که سیاست و جامعه یا قوای نفس از حد و مقتضای عقل و شرع خارج شده و به افراط یا تفریط روی آورند (محقق سبزواری، ۱۳۸۱: ۲۷۰).
بهعنوان نمونهای عملی از رویۀ اعتدال در حکومت اسلامی میتوان دوران حاکمیت حضرت امام علی را مثال زد. امامعلی در همۀ عرصههای هدایتِ حکومتیِ خود اعتدال را سرلوحۀ تصمیمگیری و عملکرد خود قرار داده بود؛ زیرا حیات اجتماعی و سیاسی جامعه را در سایۀ اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط محقق میدانست. در اندیشۀ علوی توفیق در پیشبرد برنامهها و سیاستهای اعتدالگرایانه در زمینههای مختلف، در گرو تقویت و افزایش شاخصهای اعتدالگرایی در ساختار و روابط سیاسی است. نیروهای منادی اعتدالگرایی باید راهبرد اعتدالگرایی سیاسی را نخست از امور تحت اختیار خود آغاز کنند. رفتار میانه با هموطنان غیرهمکیش، کاهش اعمال زور و خشونت در تنظیم امور عمومی، اتکای تصمیمات و سیاستها بر مشورت، پذیرش تکثر در گرایشها و تشکلهای سیاسی و تدبیر و پرهیز از سطحینگری، از جمله مؤلفههایی است که در اندیشۀ علوی ازسوی کارگزاران و نهادهای حکومتی به آن توجه میشود. حکومت علوی با اتخاذ رویکرد تعاملی بهجای تخاصم، توسعۀ آزادی جریان اطلاعات، ابراز نظرات و انتقادات و فراهمسازی فضاهای فیزیکی و فرصتهای عمومی برای ارتباط و گفتوگو دربارۀ امور سیاسی، زمینۀ فرهنگی را برای حرکت حکومت بهسوی تعادل سیاسی و اجتماعی پایدار فراهممیسازد (عامری، ۱۳۹۴: ۱۴۳).
بهاینترتیب، اعتدالْ «فرایند» و درعینحال، «روش» است؛ برخلاف «عدل» که «ارزش» است؛ همانطورکه «آزادی» ارزش است، اما «دموکراسی»، روش تحقق آن است. منتها اعتدال روشی بیبنیان نیست؛ زیرا اعتدال ازیکسو نظر به «عَدل» دارد و ازدیگرسو، نظر به «عِدل»؛ و اعتدال درواقع مراعات الزامات و التزامات آن دو است؛ زیرا «عِدل» یا همان «تناسب» باید مبتنیبر «حق» و «عَدل» باشد؛ اما «عَدل» نیز در مقام ثبوت (و نه در مقام اثبات) و اجرا، هیچگاه بهطورمطلق اجراشدنی نیست و اجرای آن امری نسبی خواهد بود، پس اعتدال به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم با چه روشی میتوان «عَدل» مبتنیبر «عِدل» را بیشتر اجرا کرد. اینجاست که «اعتدال» بهمثابۀ «روش» دربرابر ما رخ مینماید؛ بنابراین «اعتدال» در این معنا نوعی «حکمت عمل» و «تدبیر سیاست» است؛ بهگونهای که ارزشها در یک حوالت تاریخی یا مکانت اقلیمی، بهترین و مناسبترین شکل تحقق خود را بازیابند، بدون اینکه به جراحی و تحول انقلابی شرایط و سنتهای اجتماعی یا مواجهۀ اجتماعی، سیاسی یا عقیدتی شدیدی نیاز باشد (امانی، ۱۳۹۴: ۴۹).
بهاینترتیب، ویژگیهای مفهوم اعتدال بدین شرح است:
عدل: مسئلۀ عدل و اعتدال در حقوق اجتماعی ازجمله قوانین مهم اسلامی است و زیربنای جامعۀ سالم انسانی به حساب میآید و بدون اجرای آن جامعه سامان نمییابد و با هرج و مرج روبهرو میشود؛ زیرا همواره در اجتماعات بشری مسائل و مشکلاتی وجود دارد که باید بهصورت عادلانه حلوفصل شود تا هرگونه تبعیض و امتیاز نابجا و ظلم و ستم از جامعه برچیده شود. همچنانکه در بسیاری از آیات قرآن کریم به حفظ حقوق و مساویبودن تمام مردم در برابر قانون و نفی تبعیض و استثمار و ظلم فرمان داده شده است و مهمتر از آن استقرار نظام عادلانۀ اجتماعی ازطریق اجرای قوانین بهعنوان یکی از اهداف انبیا برشمرده شده است: « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بالْقِسْطِ» (حدید، ۲۵)، «بهراستی که (ما) پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.» (انارینژید و محمدبیگی، ۱۳۸۹: ۳). اعتدال بهعنوان اخلاقی شخصی یا راهبردی سیاسی اجتماعی، ضرورتی مبتنیبر حقمحوری است تا در پناه آن بتوان به گسترش عدالت در حوزههای فردی و اجتماعی همت گماشت. در این معنا، اعتدال ادای حق است و تنها سیاستی، سیاست اعتدالگرا نامیده میشود که نتیجۀ آن گسترش عدالت در جامعه باشد (عامری، ۱۳۹۴: ۱۲۹).
عقلانیت: اعتدال در تداوم عقلانیتِ سیاسی است. انسانیت و دیانت و برتری انسان نسبت به سایر موجودات در گرو عقل و قوۀ فکری اوست. هیچ نعمتی بالاتر از عقل انسان قرار نمیگیرد. اعتدالگرایی نتیجۀ بهکارگیری گستردۀ فکر برای مدیریت زندگی است. هرجا که فکر فعال میشود، تعادل و اعتدالگرایی نیز مانند آب روان جاری میشود. اعتدالگرایی با زحمت به دست میآید زیرا احاطۀ عقل بر نفس، فکر بر هیجان، منطق بر مزاج، مطالعه بر غریزه و دقت بر پرگویی، همگی طرحهای عظیم فرهنگی هستند. اعتدال انعکاس فکر و برنامه است. افراطیگری، رادیکالیسم، تندروی، سخنان توهینآمیز و خشن و لقبدادن به کسانی که متفاوت فکر میکنند ریشه در احساس، هیجان، کینه و مزاج دارد. چون اعتدالگرایی در ذات خود به حلوفصل معیشت مردم عنایت دارد و میتواند ثبات بیافریند، در میانمدت، به اخلاق، دینداری و توجه به حقوق انسانهای دیگر، حقوق شهروندی و رشد معنوی انسان نیز میتواند مساعدت بخشد (سریعالقلم، ۱۳۹۳).
آزادی و رضایت عمومی: تشکیلحکومت با مشارکت حداکثری و حضور همۀ سلیقهها و جریانهای فکری، علاوهبر نمایش میزان بالای پایگاه مردمی حکومت، بستری برای بروز و ظهور همۀ توانهای بالقوه است. مشارکت متراکم سیاسی و اجتماعی به ایجاد یک جامعۀ چندصدایی در چارچوب قانون حاکم بر کشور و واگذاری قدرت به جریانهای سیاسی مشروع و مشارکتجو است. این جریان در تقابل با اندیشههای تقلیلگرایانه و تندرو است (عامری، ۱۳۹۴: ۱۳۳).
مصلحت: یکی از مباحثی که میتوان آن را جزو مؤلفههای معنایی اعتدال برشمرد، مؤلفۀ مصلحتسنجی و مراعات مقتضای حال است. در چنین مؤلفهای، اعمال و رفتار و حتی افکار انسان تحت تأثیر رعایتکردن و درنظرگرفتن مقتضای حال است. میانهروی اقتضا میکند که انسان در ارتباط عبادیاش با خدا، به حال و شرایط خود و خدایش توجه کند. امروزه میتوان براساس چنین اقتضای حالی، به امور مسلمان سامان داد و باتوجهبه اقتضائات و شرایط موجود، به تعیین اولویتها پرداخت (فلاح، ۱۳۹۳: ۷۶). ازجمله وظایف کارگزار در نظامی اعتدالگرا این است که در تصمیمگیریها، دوراندیشی و تعمق را از یاد نبرد و در برابر اخباری که به او میرسد، مدبرانه برخورد کند. اعتدالگرا باید به دور از هرگونه شعارزدگی و سطحینگری اقدامات خود را به سرانجام برساند. البته اینگونه نیست که بتوان فهرستی ثابت از فعالیتها و رفتارهای دور از اعتدال تهیه کرد و همگان را همواره از آنها بر حذر داشت. گاه رفتاری مشخص در بافتی فرهنگی و سیاسی یا برش زمانی مصداق افراط به شمار میآید و همان رفتار در فضا یا زمانی دیگر مصداق اعتدال است. معتدلبودن یا نبودن رفتار در صحنۀ اجتماعی با مصلحت و خرد جمعی سنجیده میشود. بنابراین، در نگاهی کلی ازیکسو اعتدال یعنی میانهروی در هررفتاری که میانهروی در آن امکانپذیر است و بنابر خرد جمعی پسندیده شمرده میشود و ازسویدیگر اعتدال در هرامری متناسب با خود آن امر معنا مییابد و شرایط زمانی و مکانی در تشخیص این تناسب نقش محوری دارند. بنابراین، اعتدال در صحنۀ رفتارها قالبی ثابت ندارد و در هرموضوعی متناسب با آن موضوع و باتوجهبه اوضاعِ گوناگون، و با مصلحت و خرد جمعی که میتواند برخاسته از آموزههای وحیانی نیز باشد، سنجیده میشود (الویری، ۱۳۹۳: ۴۶).
اعتدال از دیدگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی
در سپهر جریانات اجتماعی و سیاسی ایران، اعتدالگرایی جریانی با راهبرد مشخص میانهروی و توسعهگرایی است که در کنار اصلاحطلبی و اصولگرایی قرار میگیرد. این مفهوم، پیش از انتخاب دکتر حسن روحانی به ریاستجمهوری در سال ۱۳۹۲، در میان طیف یاران و پیروان آیتالله هاشمی رفسنجانی تعریف شده بود و رواج داشت و پس از انتخاب روحانی با شعار «اعتدال»، در جامعۀ سیاسی ایران رایج شد. آیتالله هاشمی رفسنجانی درواقع پایهگذار گفتمان اعتدال براساس اصول اسلام بود. ایشان گفتمان اعتدال را براساس اصول اسلام و امت میانهرو که در قرآن به آن اشاره شده است بنیان گذاشت و نظراتش را با صراحت، دقت و شجاعت بیان میکرد و هیچچیز بهجز رضایت حقتعالی برایش ارزش نداشت و همین نیت او باعث شد که باوجود همۀ اتهامات و دروغپراکنیها، در دل مردم جای بگیرد (جنتی، ۱۳۹۵).
هاشمی رفسنجانی معتقد بود که اعتدال و میانهروی روش اسلام ناب است و عنوان تاریخیِ عدلیه برای شیعه به همین علت است. به باور ایشان، خطوط کلی گفتمان اعتدال برگرفته از قرآن و ازجمله این آیات است:
در سورۀ بقرة آیۀ ۱۴۳ آمده است: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَی النَّاس…؛ و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه و سرمشق باشید…».
در سورۀ فاطر آیۀ ۳۲ آمده است: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابقٌ بالْخَیْرَاتِ بإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ؛ سپس این کتاب را به آن بندگان خود که (آنان را) برگزیده بودیم به میراث دادیم پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانهرو و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیشگاماند و این خود توفیق بزرگ است.»
در سورۀ الأعراف آیۀ ۱۹۹ برای الزام پیامبر (ص) به اعتدال و میانهروی آمده است: «خُذ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.»
در سورۀ لقمان آیه ۱۹ برای تاکید به اعتدال در رفتارهای اجتماعی آمده است: «وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ ؛ در مشی خود میانهرو باش و صدایت را آهسته ساز.»
در سورۀ مائده آیۀ ۷۷ برای سؤال مقدر «آیا افراط و انحراف به کفر میرسند؟»؛ آمده است: « قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَاب لاَ تَغْلُواْ فِی دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبیلِ ؛ بگو ای اهل کتاب در دین خود به ناحق غلوگویی نکنید و از پی هوسهای گروهی نروید که پیش از این گمراه گشتند و بسیاری (از مردم) را گمراه کردند و (خود) از راه راست منحرف شدند.»
افزونبراین، آیاتی در قرآن هست که بحث اعتدال را بهشکل میدانی بیان میکند. ازجمله قرآن رسماً از همۀ اهل کتاب که دارای کتاب آسمانی هستند دعوت میکند که دربارۀ مسائل مشترکشان با یکدیگر تعامل کنند: «قُل یا أَهلَ الکِتاب تَعالَوا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم» که این آیه خیلی روشن است. در گفتوگوها اعتدال و منطق ملاک است و دعوا و نزاع نیست. بهترین امت کسان یا افرادی هستند که در بحثها شرکت میکنند و حرف حق را میپذیرند. پس باید با مردمان دیگر نیز در موضوعات مشترک همراهی کنیم. با خودیها، مسلمانان و هموطنان که دیگر جایِ خود دارد (هاشمی، ۱۳۹۲الف).
به اعتقاد آیتالله هاشمی، اسلام اصیل واقعگراست و این واقعیت کاملا روشن است:
اسلام نمیخواهد آنچه را خداوند در فطرت انسان گذاشته ندیده بگیرد. معنای دین فطری این است. به جلو که میرویم، با تغییر اوضاع باید تغییر موضع بدهیم. پیامبر (ص) و ائمۀ (ع) ما اینگونه بودند. حتی نسخ در احکام قرآن هم هست. مبانی ما واقعاً قوی است. یعنی هرچه پیش میرویم، به طرف شناخت بهتر است. با منطبقکردن اسلام با شرایط روز و براساس اعتدال پیش میرویم. افراد افراطی از هردو طرف همیشه خواهند بود. بعضیها به این مقدار اعتدال قانع نمیشوند؛ اما مزاج جامعه بهطرف اعتدال میرود. (هاشمی، ۱۳۹۲ب).
بهاینترتیب، به اعتقاد ایشان اعتدال یک اصل مسلم اسلامی و قرآنی است که میگوید «ما شما را امت معتدل و میانهرو قرار دادیم و انتظار خداوند این است که شما الگو و نمونۀ بشریت باشید و پیغمبر (ص) شما هم شاهد و گواه بر شما باشد. تنها از پیغمبر (ص) بیاموزید و سایر فرق از شما بیاموزند.» بنابراین بنیاد نظری اعتدال در اندیشۀ آیتالله هاشمی به حدّ وسط بین چپ و راست در فضای سیاسی کشور ربطی ندارد و تعریف و مبنای کاملاً قرآنی و اسلامی دارد (هاشمی، ۱۳۹۲الف).
به باور آیتالله هاشمی رفسنجانی اصل و اساس حرکت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی نیز مبتنیبر اعتدال و واقعگرایی اسلامی بود. به بیان ایشان
فلسفۀ نوآوری تاریخی و بدیع حضرت امام (ره) در تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام همین موضوع بود تا ریل انقلاب اسلامی بهسوی آرمانگرایی متوهمانه منحرف نشود. مهمترین شاخص اعتدال در حضرت امام (ره) توجه خاص ایشان به نگاه کارشناسی بود. در خاطرم جملهای تاریخی از ایشان هست که نظر کارشناسی مجمع را حتی اگر خلاف نظر خودم هم باشد میپذیرم. از اعتدال امام (ره) درسهای بزرگی در تاریخ ثبت شده است. از دهها فتوای نوآورانه و بدیع فقهی نظیر فتوای شطرنج و موسیقی تا آن حرکت بیبدیل سیاسی در قبول قطعنامۀ ۵۹۸ که هم منجر به تأمین مصلحت مردم و پیشرفت ایران اسلامی گردید و هم مایۀ سقوط و زوال صدام شد. در واقعگرایی اسلامی نه اسلام فراموش میشود و نه آرمانها. در مسیر واقعگرایی اسلامی آرمانهای ما هم اسلامیتر میشوند و هم واقعبینانهتر. شما فقط کافی است در مقطع تاریخی قبول قطعنامۀ ۵۹۸ نتایج واقعگرایی اسلامی و اعتدال تصمیمگیری در حضرت امام (ره) را بررسی کنید و در نقطۀ مقابل آن تصور کنید که اگر قرار بود تصمیمات نظام برمبنای آرمانگرایی افراطی اتخاذ میشد چه سرنوشتی در انتظار ایران اسلامی بود؟ معلوم است که آرمانگرایی محض و خالی از واقعگرایی ممکن بود چه بلایی بر سر کشور بیاورد. از یاد نبریم که هیچگاه در تاریخ اسلام پیروزی و پیشرفتی حاصل نشده جز با اعتدال و واقعگرایی اسلامی. از افراطیگری نیز هیچگاه خیر و برکتی برای جوامع اسلامی حاصل نشده و نخواهد شد. (هاشمی، ۱۳۹۲ب).
براساس این مبانی آیتالله هاشمی رفسنجانی در زندگی سیاسی هم همواره بر مبنای مشی اعتدالی عمل میکرد تا نمونهای عملی از این روش را ایجاد کرده باشد. درواقع اگر بخواهیم آیتالله هاشمی را در نکتهای خلاصه کنیم، آن اعتدال است و اعتدال یعنی عدالتورزی. چون عدالت حدّ وسط بین افراط و تفریط است. علمای اخلاق عدالت را حدّ وسط بین افراد و تفریط در سه قوۀ «غضبیه»، «شهویه» و «وهمیه» یا «فکریه» تعریف کردهاند (خمینی، ۱۳۹۵). علاوهبر عدالت، در مؤلفۀ آزادی و رضایت عمومی هم هیچ شخصیتی به اندازۀ او خود را در معرض رأی مردم قرار نداد و این موضوع حاکی از پایبندی او به مردمسالاری است. ایشان چنانکه در خطبۀ یکی از نمازهای جمعه گفت، معتقد بود حاکم اسلامی نمیباید بهزور و غلبه حکومت کند. این به معنای آن نیست که رأی مردم لزوماً تعیینکنندۀ حقّ و حقیقت باشد ولی رضایت مردم برای حکومت شرط لازم است. چنانکه امیرالمؤمنین هم در پایان خطبۀ شقشقیه گرچه بر حقّ واضح خود برای جانشینی پیامبر تأکید دارد، اما نظر و خواستۀ مردم را هم در نظر گرفته است. مطمئناً محکزدن خود با رأی مردم، نوعی فروتنی و حاکی از کفّ نفس و زهد است. بهخصوص که ایشان گاهی در این مسیر ردّ صلاحیت میشد یا رأی نمیآورد، اما با نظام و مردم قهر نمیکرد و خسته نمیشد (مسجدجامعی، ۱۳۹۵: ۲). ایشان مرجع اصلی احراز و تعیین صلاحیت را در نظام جمهوری اسلامی مردم میدانستند، یعنی این مردماند که باید کارگزاران خود، اعم از رئیس جمهوری، نمایندگان مجلس، اعضای شوراها و خبرگان را انتخاب کنند و اگر اوضاع بهنحوی باشد که قدرت انتخاب و تأیید صلاحیت ازسوی مردم گرفته شود، یعنی روح نظام جمهوری اسلامی و منویات امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب، که رأی مردم و حقّ انتخاب آنان را حقالناس میدانند، نقض شده است. آیتالله هاشمی رفسنجانی در همۀ مسئولیتهای خود در نظام برای حفظ حقّ مردم تلاش کردند (هاشمی، ۱۳۹۵: ۱۳).
در حوزۀ سیاست داخلی آیتالله هاشمی رفسنجانی درواقع چهرۀ مجسم اعتدال بود. ایشان نگاه درازمدت به مسائل داشت و همۀ تلاشش این بود که جریانهای سیاسی را به یکدیگر نزدیک کند. واردکردن هجمه و مخالفت با کسی که فراجناحی عمل میکند، موضوعی طبیعی است و جای تعجب هم ندارد و عمدتاً انسانهای میانهرو از هردو طرف لطمه میخورند. آیتالله هاشمی اما با صبر و بردباری مثالزدنیشان این هجمهها را تحمل میکرد و هیچگاه رفتاری را که موجب واردشدن ضرر و زیان به اصل انقلاب شود از خود بروز نمیداد (عارف، ۱۳۹۵: ۱۴). با همین رویکرد زمانی که دکتر حسن روحانی بهعنوان یکی از مهمترین پیروان مکتب اعتدالی با شعار «اعتدال» وارد میدان انتخابات شد، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام، بر پایۀ ساختار فکری و متکی بر محوریت اعتدال، از دولت روحانی حمایت کرد. آیتالله هاشمی رفسنجانی هم ازمنظر نهادگرایی و ساختاری و هم بهدلیل نزدیکبودن اندیشهها، بهطور گسترده، از دولت یازدهم حمایت کرد و با وجود آنکه تلاش کرد دخالتی در امور دولت تدبیر نداشته باشد، اما رئیس دولت یازدهم همواره از اندیشۀ غنی و مشاورههای او در تمامی حوزهها بهره گرفت. دکتر حسن روحانی پس از درگذشت ایشان، جهاد و فداکاری در راه نظام اسلامی و بهویژه عقلانیت، اعتدال و میانهروی در مسائل و پیچوخمهای مختلف را از ویژگیهای بارز آیتالله هاشمی رفسنجانی برشمرده و تأکید کرده بود که ملت بزرگ ایران همان راه و مسیر این بزرگوار را انتخاب میکند (روحانی، ۱۳۹۵).
آیتالله هاشمی رفسنجانی واضع و پرچمدار نظریۀ اعتدال در حوزۀ سیاست خارجی بود. «تعامل سازنده» را درواقع آیتالله هاشمی شروع کرد. پیش از اینکه تعامل سازنده در سند چشمانداز ۱۴۰۴ با عنوان «تعامل سازندۀ موثر» آغاز شود، او با «دکترین عادیسازی روابط» در دولت خود تنشزدایی را آهسته و بدون هیاهو آغاز کرد بهگونهای که پس از پایان ریاست جمهوری او و رویکارآمدن دولت اصلاحات، هنگام برگزاری کنفرانس کشورهای اسلامی تأثیر گفتمان رئیس دولت سازندگی بهوضوح قابلمشاهده بود. او همچنین توانست روابط ایران با کشورهای منطقه بهویژه کشورهای عربی را که در زمان جنگ به تنشی فزاینده منجر شده بود، با موفقیت عادیسازی کند و بسترهای مناسب را برای تعاملات بینالمللی دولت بعدی مهیا کند. درواقع، دکترین تنشزدایی دولت اصلاحات بر روی بنیادهای دکترین تعامل سازندۀ آیتالله هاشمی استوار شد. آیتالله هاشمی آمادگی داشت تا برای پیشبرد منافع ملی، اعتبار و حیثیت خودش را گرو بگذارد و بزرگترین درس ایشان این بود که قرار است مسئولان هزینۀ این انقلاب و کشور بشوند نه کشور هزینه مسئولان (ظریف، ۱۳۹۵: ۳).
آیتالله هاشمی رفسنجانی در مصاحبهای دیدگاههای خود را دربارۀ خطّ مشی اعتدال اینگونه بیان میکند:
مقصد اعتدالْ واقعگرایی اسلامی است. در واقعگرایی اسلامی نه اسلام فراموش میشود و نه آرمانها. در مسیر واقعگرایی اسلامی آرمانهای ما هم اسلامیتر میشوند و هم واقعبینانهتر. جامعۀ ایران بهمرورِ زمان بهسمت اعتدال حرکت خواهد کرد. همواره افرادی تندرو در دو سوی جریانات سیاسی باقی خواهند ماند ولی بهمرور زمان از تعداد آنها کاسته خواهد شد تا عدۀ قلیلی که خود را تنها میبینند. (هاشمی، ۱۳۹۲الف).
درواقع، قدرت فکری و هوشمندی عمیق و سیاستورزی همراه با عقلانیّت و اعتدال ایشان در کنار روح باصفا و مهربانی و اخلاص و ایمان حقیقی، از این عالم آگاه و سیاستمدار مدبّر، شخصیّتی ساخته بود که احدی نتوانست تا بدین حد، اعتماد عمیق و محبّت بینظیر امام بزرگوار را به خود جلب نماید و او همواره در قبل و بعد از انقلاب، امین بیبدیل آن رهبر کبیر بود و در همۀ عرصههای بزرگ و کوچک از سیاستگذاریهای اصلی تا مسئولیت دشوار دفاع مقدس و همۀ تصمیمات مهم برای ادارۀ کشور، مستشار مؤتمَن آن قائد راحل به شمار میآمد، همچنانکه ملّت بزرگ ایران نیز بارها و بارها در صحنههای گوناگون تقنینی، اجرایی و جز آن، نصابی بالا از اعتماد خویش را به این خادم نستوه و بااخلاص خود ابراز و اظهار داشتند (مظاهری، ۱۳۹۵).
ثمرات مکتب اعتدال برای جامعۀ ایران
از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ تا به امروز، گفتمانهای مختلفی بر عرصۀ اجتماعی و سیاسی ایران حاکم بوده است، اما به نظر میرسد تلاشهای آیتالله هاشمی و پیروان او برای ترویج گفتمان اعتدال در جامعه سرانجام ثمر داده است. از آغاز به کار دولت یازدهم در سال ۱۳۹۲ گفتمان اعتدالگرایی در ایران بالأخره وجهۀ غالب پیدا کرده است. گفتمان اعتدالگرایی را میتوان «آرمانخواهی واقعبینانه» یا «آرمانگرایی واقعبین» نامید. عناصر و دقایق گفتمان اعتدالگرایی نیز عبارتاند از: آرمانگرایی، واقعگرایی، عقلگرایی متوازن، تکلیفگرایی معطوف به نتیجه، تعاملگرایی سازنده، امنیتطلبی، منزلتطلبی، صلحطلبی، عدالتگرایی، تحولگرایی، کمالگرایی، توسعهگرایی متوازن و چندجانبهگرایی متوازن (دهقانی، ۱۳۹۳: ۱).
شکلگیری انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و حاکمیت شعار اعتدالْ بیانگر تغییرات اساسی در چهرۀ قدرت سیاسی و متعاقب آن فضای فرهنگی جامعه بود. فضای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم فرصتی ایجاد کرد که گفتمان اعتدال با ساخت و ارائۀ سازۀ معنایی جدید و ایجاد زنجیرۀ تفاوت ارزی گفتمانی، خود را در تقابل با گفتمانهای رقیب قرار داده و خود را به یک گفتمان هژمونیک در عرصۀ سیاسی برساند. گفتمان جدید با تفسیر متفاوت از شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در مقابل گفتمانهای دیگر، بهخصوص گفتمان اصولگرایی فضای خاصی را بازنمایی کرد که در این فضا، (خود) تنها گفتمانِ در دسترس برای غلبه بر مشکلات به حساب میآید (پیری، ۱۳۹۴: ۲).
گفتمان اعتدال نهتنها یک منظومۀ فرهنگی برآمده از شرایط فعلی جامعۀ ایرانی و منطبق بر نیازهای آن است و نظامهای معنایی آن بخشی از فرهنگ و جهان فرهنگی جامعۀ ایران به شمار میروند، بلکه این منظومۀ گفتمانی تلألو محض هیچیک ازگفتمانهای اصلاحات و اصولگرا نبوده و قابلکاهش به هیچیک از آنها نیست؛ هویت گفتمان اعتدال یک هویت چندریختی است که ویژگیهای هویتی هردو گفتمان قبلی را داراست. به نظر میرسد که گفتمان اعتدال بهترین نمود گفتمان انقلاب اسلامی ازمنظر پیوندیبودن آن است؛ زیرا همانند گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان اعتدال نیز عناصر سنتی و مدرن جامعه را در درون خود حمل میکند و در تلاش است تا چالش بین سنت و مدرنیته در سطح جامعه را با یک رویکرد پیوندی و ترکیبی حل کند. هرچند گفتمانهای قبلیْ خوانشی از ابرگفتمان انقلاب اسلامی بودند، ولی هریک از آنها بهدلیل نگاه تقلیلگرایانه و بخشی به جامعه و تأکید بر یک عنصر گفتمانی آن نتوانستند به اجماع گفتمانی در سطح جامعه دست یابند؛ حال آنکه گفتمان اعتدال با داشتن عناصری چون اعتدال، توسعۀ سیاسی، ولایت مطلقۀ فقیه، قانون و شریعت و جز اینها سعی میکند از جعبهابزار هردو گفتمان بهره گیرد و نشانی از هردو گفتمان را در خود بازتاب دهد. البته این بهمعنای بیاصالتبودن گفتمان اعتدال نیست؛ زیرا این گفتمان حاصل دیالکتیک گفتمانی و نمایانگر ترکیب گفتمانی است. بنابراین عناصر گزینشی آن از گفتمانهای قبلی حول یک دالّ مرکزی جدید و متأثر از خصایص گفتمانی آن آرایش گرفتند و در بسیاری از مواقع این عناصر وجه قبلی خود را (که در گفتمانهای قبلی داشتند) به نفع گفتمان جدید کنار گذاشته و خصوصیت کارآمدتر و بهروزتری را به خود گرفتهاند (نوروزی و دیگران، ۱۳۹۴: ۵۹).
پس از چنددهه، حاکمیت رویکرد اعتدالی بر نظام تدبیر جامعۀ ایرانیاسلامی میتواند عقلانیتی تولید کند که تدبیر با دغدغۀ عمل و آرامشبخشی به زندگی اجتماعی را بر مدیریت مدنی و سیاسی جامعه به ظهور برساند و هم از رفتارهای افراطی و عجولانه و به دور از دوراندیشی و به دور از مصالح همنوعان و شهروندان پرهیز کند (یوسفیراد، ۱۳۹۳). رئیس جمهوری در این زمینه بیان میکند:
تفکر اسلامی و شیعی براساس عدل و اعتدال است. اعتدال هم روش و هم راه است، اعتدال هم مسیر و هم مقصد است. اعتدال بدون عقلانیتْ فاصلهگرفتن است. شعارْ بدون عملگرایی و استفاده از تجربۀ بشری، بدون تحولگرایی در کنار ثبات و آرامش، بدون آرمانگرایی در کنار واقعگرایی و بدون اخلاق و آداب و سعۀ صدر و آزادی امکانپذیر نیست. (روحانی، ۱۳۹۲)
بیتردید شخصیت ملتها سرنوشت آنها را رقم میزند. اعتدالگرایی نوعی ویژگیِ شخصیتی برای رشد انسان و جامعه است و اکنون باید همه خوشحال باشیم که بالأخره پس از یکونیم قرن افراط و تفریط، ما ایرانیان به کانونی تحت عنوان «اعتدالگرایی» رسیدهایم. البته واقعیت این است که بخشهایی از جامعه هنوز روح و محتوای این مکتب فکری و چارچوب عملی را نپذیرفته است؛ اما ازمنظر گفتمانی، این تعارض برای پیشرفت کشور مفید است، مشروط به اینکه گفتمانها با استدلال و فکر و شناخت واقعیتهای ملموس همراه باشند (سریعالقلم، ۱۳۹۳).
همچنانکه در آیات بیشمار از کلام الهی مستفاد میشود اسلام مکتب عدل و اعتدال و امت اسلامی امت میانه و معتدل است. نظام آن عادلانه و بر محور میانهروی و پرهیز از افراط و تفریط است. همانطور که برای سلامتی بدن انسان برنامه میدهد، به رشد معنوی وی نیز توجه دارد؛ اگر تولی و دوستی اولیای خدا را مطرح میکند، تبری و دوری از دشمنان هم دارد؛ با اینکه در اجرای حدود الهی فرمان به قاطعیت میدهد، عفو و گذشت را نیز در دستور کار خود قرار میدهد؛ ایمان و عمل صالح را در کنار هم لازم میداند؛ علم و عمل را مکمل یکدیگر قلمداد میکند و خلاصه اینکه اعتدال و میانهبودن اصلی است که بر تمام تعلیمات و برنامههای اسلام حکمفرماست، از مبانی اعتقادی و عبادی گرفته تا اعتدال در شیوههای اخلاق و رفتار و سرانجام اعتدال در همۀ برنامههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی. همۀ اینها مقدمه و وسیلۀ رسیدن به مرتبهای والاتر یعنی استقرار عدالت در وجود انسان است. ایجاد عدالت در وجود انسان، یعنی ساختن انسانی که عقل، نفس، ظاهر، باطن، عقاید و اخلاقش بر صراط مستقیم و حد اعتدال باشد و این است عدالت موعود اسلام که به خواست خداوند بهدست حضرت ولیّعصر (عج) کاملاً برپا میشود (اناری نژید و محمدبیگی، ۱۳۸۹: ۸).
قرآن آشتی و سازش را تاحدممکن بر مواجهه و ستیز ترجیح داده؛ به گروههای پیرو خود دستور داده تاحدممکن اختلافات را ازطریق حکمیت، گفتوگو و مجادلۀ احسن حل کنند؛ اگر هم از گفتوگوها نتیجهای حاصل نشد، بپذیرند که دین آنها برای خودشان باشد و دین اهل کتاب و کافران نیز برای خودشان. اصل دیگرِ اعتدال نیز که ترجیح اصلاح بر انقلاب بوده، اسلام و قرآن را در حیات اجتماعی خود و در رویاروییشان با نظام اجتماعیِ ارتجاعی بهنیکی نشان داده است؛ قرآن در مقابل سنتهای جامعۀ جاهلی بسیار خویشتندارانه و با تساهل برخورد کرده؛ به پیامبر هم گوشزد کرده است تاحدممکن سنتهای جامعهاش را محترم بدارد. قرآن همچنین اصل دیگرِ اعتدال، یعنی تساهل و مدارا، را در درجۀ اعلا و در مقایسه با گروههای دینی مشابه نسبت به گروههای رقیب و مخالف اجرا کرده است. در قرآن دهها آیۀ تساهل، مدارا، دعوت به صبر و بردباری و تحمل نسبت به مخالفان عقیدتی و سیاسی وجود دارد که اگر این آیات بهدرستی نصبالعین مسلمانان امروزی قرار گیرند، میتواند از آنها همان «امت میانهرو» و «نمونه»ای بسازد که قرآن چهارده قرن پیش وعدهاش را به آنها داده بود (حکیمپور، ۱۳۹۳).
همچنین، با بررسی مفهوم «اعتدال» در متون روایی، فقهی، اخلاقی، ادبی، حکومتی و تاریخی و نیز دانش بلاغت میتوان به این نتیجه رسید که اعتدال افزونبر خاستگاه دینی در عینیت جامعۀ اسلامی نیز رواج داشته و تمدن اسلامی در جنبههای مختلف از آن تأثیر پذیرفته است. بهاینترتیب، میتوان از اعتدالورزی بهعنوان یکی از ویژگیهای تمدن اسلامی یاد کرد (الویری، ۱۳۹۳: ۴۰). به بیان آیتالله هاشمی رفسنجانی:
شعارهای بلند و عملهای کوچک مهمترین شاخص جریانهای تندرو است، اما جامعه هم بهطرف اعتدال بیشتر خواهد رفت. مردم در حال تحصیل هستند. دانش و اطلاعات آنها زیاد میشود. کارهای شعاری از ایننوع که این انبوه تودهها را برای یک هدف خاص بهصورت موجی بسیج کنند، در آینده سخت میشود. مبنای جامعۀ آینده ایران اسلامی گردش صحیحتر و شفافتر اطلاعات با هدف اقناع حداکثری مردم خواهد بود. اعتدال از شعار سیاسی به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده است و باید در جامعه نهادینه شود. (هاشمی، ۱۳۹۳)
نتیجهگیری
در پی درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی سیل پیامهای تسلیت ازسوی مقامات سیاسی کشورهای مختلف، از سید حسن نصرالله گرفته تا مقامات آمریکا، امارات متحدۀ عربی، بحرین، ترکیه و جز اینها و تشییع شکوهمند ایشان بر دوش میلیونها ایرانی نشانگر صفات و ویژگیهای بارز این سیاستمدار و متفکر برجسته است که دوست و دشمن را وادار به اعتراف به آنها کرده است. بیراه نیست اگر هاشمی رفسنجانی را صاحب مکتبی بدانیم که در تاریخ انقلاب شکل گرفت، به پویایی رسید و طرفداران حقطلب خود را جلب کرد، طرفدارانی به وسعت یک ملت. مکتب هاشمی، مکتب اعتدال، حریت، آزادگی، میانهروی و مردمگرایی است و بیشک در تاریخ ایرانزمین به نام او ثبت خواهد شد و شاگردان و پیروان آن، با تأسی به مشی هاشمی، درخت تنومند انقلاب را حفظ و نگهبانی خواهند کرد.
اکنون که با دوراندیشی، ایثار و فداکاری شخصیتی مانند آیتالله هاشمی جامعۀ ایران سرانجام به ارزش و اهمیت اعتدال در مدیریت زیست اجتماعی پی برده است بر عهدۀ همۀ مردم و بهویژه نخبگان و راهبران و رهبران جامعه است که از این میراث گرانقدر پاسداری کنند تا به لطف الهی ثمرات ارزشمند آن برای این ملت بیشازپیش هویدا شود. افزونبراین، نباید از ترویج مکتب اعتدال بهعنوان روشی درست برای ادارۀ امور جوامع اسلامی و تنظیم مناسبات دولتهای اسلامی با مردم خود و با جهان خارج غافل شد. ایران بهعنوان قلب تپندۀ ملتهای مسلمان همواره کانون تفکرات نو و تحولات پیشرو بوده است. از انقلاب مشروطیت گرفته تا نهضت ملیکردن صنعت نفت و انقلاب شکوهمند اسلامی، ایرانیان همواره در نقش چاووش و پیشقراول ملل مسلمان، شیوههای زندگی عزتمندانه و مؤمنانه را در هرعصر و دورهای متناسب با مقضیات آن در پیش گرفته و الهامبخش و امیدآفرین بودهاند. اکنون که بزرگترین زخم بر پیکرۀ جوامع اسلامی، تندروی گروههای تکفیری تروریستی و ارتجاع بعضی از دولتهای سرسپرده است، چارۀ درد چیزی جز اعتدال نیست. ازاینرو، مکتب اعتدال که اکنون پس از چند دهه نضج و رشد، دورۀ بالندگی خود را در ایران سپری میکند، نهتنها میراث باشکوه آیتالله هاشمی برای جامعۀ ایران، بلکه مکتبی الهامبخش و نمونه برای الگوگرفتن ملتهای مسلمان است و میتواند با گسترش و تعمیق، راهی برای سرافرازی امت اسلامی باشد.
منابع
امانی، زکیه (۱۳۹۴). «اعتدال در قرآن»، نقد کتاب قرآن و حدیث، شمارۀ ۴، صص ۴۱-۶۰٫
انارینژاد، عباس و شاهرخ محمدبیگی (۱۳۸۹). «سیمای عدل و اعتدال در گسترۀ آیات الهی»، مهندسی فرهنگی، شمارۀ ۳۹ و ۴۰، صص۱۰-۱۹٫
جنتی، علی (۱۳۹۵)، «آیتالله هاشمی رفسنجانی پایهگذار گفتمان اعتدال براساس اصول اسلام بود»، روزنامۀ فرهیختگان، ۲۸ بهمن ۱۳۹۵.
حکیمپور، محمد (۱۳۹۳). اعتدال در قرآن، تهران: نگاه معاصر.
دهقانی فیروزآبادی، سیدجلالالدین (۱۳۹۳). «گفتمان اعتدالگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، مجلۀ سیاست خارجه، شمارۀ، صص ۱-۴٫
رستمنژاد، مهدی، علی کریمی خوشحال و محمد شبدینی پاشاکی (۱۳۹۴). «واکاوی شناختشناسانۀ مبانی اعتدال در حاکمیت اسلامی از دیدگاه قرآن و حدیث»، پژوهشهای اندیشۀ قرآنی، شمارۀ ۱، صص ۱۲۱-۱۴۶٫
روحانی، حسن (۱۳۹۲)، «سخنان در دیدار با جمعی از روحانیون»، ۱۲ تیر ۱۳۹۲، قابل دسترسی در: www.rouhani.ir/event.php?event_id=109
روحانی، حسن (۱۳۹۵)، «فداکاری، عقلانیت و اعتدال، ویژگی بارز آیتالله هاشمی رفسنجانی بود»، روزنامۀ اطلاعات، ۲۵ دی ۱۳۹۵.
سریعالقلم، محمود (۱۳۹۲). «مبانی نظری اعتدالگرایی»، مجلۀ مهرنامه، شهریور ۱۳۹۲.
ظریف، محمدجواد (۱۳۹۵). «هاشمی همۀ اعتبار خود را برای منافع ملی گرو میگذاشت»، روزنامۀ اطلاعات، ویژهنامۀ چهلمین روز درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، ۲۷بهمن ۱۳۹۵٫
عارف، محمدرضا (۱۳۹۵). «نگاه نافذ هاشمی فرسنگها دورتر را میدید»، روزنامۀ اطلاعات، ویژهنامۀ چهلمین روز درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، ۲۷بهمن ۱۳۹۵٫
عامری، زهرا (۱۳۹۴). «اعتدالگرایی سیاسی در پرتو اندیشۀ علوی»، مجلۀ علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، شمارۀ ۷۱ ، صص ۱۲۷-۱۴۴٫
فلاح، محمدجواد (۱۳۹۳). «جایگاه اعتدال و میانهروی در سبک زندگی از دیدگاه اهل بیت (ع) با تأکید بر آسیبها و چالشهای اخلاقی»، سیاست متعالیه، شمارۀ ۶، صص ۶۹ -۸۸٫
محقق سبزواری، محمدباقربن محمد مؤمن (۱۳۸۱). روضةالانوار عباسی. قم: بوستان کتاب.
مسجدجامعی، احمد (۱۳۹۵). «زهدفروشی و زاهدنمایی»، روزنامۀ اطلاعات، ویژهنامۀ چهلمین روز درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، ۲۷بهمن ۱۳۹۵٫
مظاهری، آیتالله حسین (۱۳۹۵). «پیام تسلیت در پی رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی»، قابل دسترسی در: http://www.iribnews.ir/fa/news/1457474
نوروزینژاد، جعفر، علی مختاری و علی تشنهدل (۱۳۹۴). «تبارشناسی هویت گفتمان اعتدال در زیست جهان فرهنگی ایران معاصر»، رهیافت انقلاب اسلامی، شمارۀ ۳۰، صص۴۳-۶۰٫
هاشمی، محسن (۱۳۹۵). «هیچکس دلسوزتر از آقای هاشمی به رهبر معظم انقلاب نبود»، روزنامۀ اطلاعات، ویژهنامۀ چهلمین روز درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، ۲۷بهمن ۱۳۹۵٫
هاشمی رفسنجانی، آیتالله علیاکبر (۱۳۹۲الف)، «پیشبینی آیتالله هاشمی از آیندۀ اعتدال»، روزنامۀ آرمان، ۱۹ مرداد ۱۳۹۲.
هاشمی رفسنجانی، آیتالله علیاکبر (۱۳۹۲ب)، «اعتدال به دولت سکولار منتهی نمیشود»، ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، قابل دسترسی در: http://etedaal.ir/fa/news/61718
هاشمی رفسنجانی، آیتالله علیاکبر (۱۳۹۳)، «اعتدال به فرهنگ عمومی تبدیل شده است»، قابل دسترسی در: http://www.entekhab.ir/fa/news/176340
خمینی، سید حسن (۱۳۹۵). «اعتدال خلاصۀ شخصیت آیتالله هاشمی است»، ۲۰/۱۲/۱۳۹۵، قابل دسترسی: http://www.jamaran.ir/
یوسفیراد، مرتضی (۱۳۹۳). «نظریۀ اعتدال در فلسفه سیاسی اسلامی» حکمت اسلامی، شمارۀ ۳، صص ۹۱-۱۱۲٫
Scruton, Roger (2007). The Palgrave Macmillan Dictionary of Political Thought, 3rd edition, New York: Palgrave-Macmillan..