سیاست خارجی جمهوری اسلامیْ بهنوعی حاصل تاریخ معاصر ایران و بهنوعیدیگر، برسازندۀ آن است. ادراک و تلقی خاصی که جامعۀ ایرانی در سال ۱۳۵۷ و بعد از آن نسبت به تاریخ معاصر داشته منبع عمدهای است که در چارچوب آن، جهان امروز برای انقلابیون دستهبندی و معنادار شده و در نهایت به کنش با آن پرداخته میشود. مردم ایران و کارگزاران آنها، تاریخ معاصر ایران و سرنوشت آن در نظام روابط دولتها را در قالب رفتار تهاجمی قدرتهای بزرگ، استعمار، نقض تمامیت ارضی، کودتا، دستنشاندگی و سایر واژههای دارای بار منفی ادراک میکنند. ایرانیان، بهعنوان یک ملت متمدن، رفتار صد و پنجاه سالۀ غرب با ایران را بهمثابه لکۀ ننگی بر تاریخ شکوهمند خود میدانند و معتقدند که بهواسطۀ سیاستهای آنها ایران به جایگاهی حاشیهای در سیاست جهانی رانده شده بود. تلقی ایرانیان معاصر از تجربۀ مواجهه با غرب و در همین چارچوب، نگاه آنها به ساختار فعلی نظام بینالملل بههیچوجه مثبت نیست. بااینحال و با وجود این دیدگاه مشترک، جمهوری اسلامی ایران، طیّ حیات خود، سیاست خارجی یکسانی نداشته است و تحلیلگران، به فراخور نوع و زاویۀ نگاهشان، دربارۀ رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نوعی دورهبندی را ارائه دادهاند.
جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام نوپا و دارای ذهنیت و تلقی خاص وارد عرصۀ جهانی شد و درآغاز به اقداماتی دست زد که در اغلب موارد، نظم مستقر در صحنۀ جهانی را به چالش میکشید؛ اما در ادامه و بهتناسب دیالکتیک فضای داخلی و عرصۀ بینالملل، گفتمان سیاست خارجی ایران با حرکت از ابعاد آرمانگرایانهتر بهسوی ابعاد مصلحتگرایانهتر منابع هویتی، برای انطباق با الگوهای رفتاری مستقر تلاش کرد. دراینمیان، دوران ریاستجمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی بیتردید مهمترین فراز در تکوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بود. در دوران ریاستجمهوری ایشان، با توجه به وقوع جنگ تحمیلی و ضرورت بازسازی اقتصاد کشور و شرایط بینالمللی ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین لزوم پیگیری اهداف آرمانگرایانۀ انقلاب (هرچند بهصورت تعدیلشده)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس گفتمان واقعبینی آرمانگرایانه و با اولویت قائلشدن به اقتصاد پی گرفته شد (معینالدینی و انتظارالمهدی، ۱۳۸۸: ۷۲).
در این مقطع تاریخی، مسئولان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در عین پایبندی به مبانی اصولگرایی اسلامی، با اتخاذ رویکرد عملگرایی به تعامل سازنده با جهان خارج اقدام کردند. این امر موجبات شکلگیری دوران تنشزدایی را فراهم آورد و با اعلام تنشزدایی سعی شد با اتخاذ اهدافی در عرصۀ سیاست خارجی، ضمن تأمین نیازهای داخلی، بر سازگاری اهداف سیاست خارجی با محیط بینالمللی افزوده شود. ضرورتهای ناشی از وقوع جنگ تحمیلی و بهطور کلی اوضاع داخلی، که ایران را به اتخاذ سیاستهای همکاریجویانه با سایر کشورها ترغیب میکرد، با تحولات گسترده در عرصۀ نظام بینالملل مقارن بود. تحولات ساختاری نظام بینالملل یعنی مسائلی ازقبیل پایان جنگ سرد، فروپاشی کامل شوروی، تغییر ژئوپلتیک اروپا و آسیا، اعلام دکترین نظم نوین جهانی و یکجانبهگرایی آمریکا و شکلگیری نظام بینالمللِ درحالگذار، سیاست خارجی ایران را در دوران سازندگی بهسمت راهبرد چندجانبهگرایی سوق داد تا به این طریق بتواند با دشمنی آمریکا مقابله کند و بر محدودیتها و موانع ناشی از آن پیروز شود و از برجستهترین ویژگیهای نظام بینالملل درحالگذار، که همانا یارگیری و منطقهگرایی بود، برای تقویت این راهبرد بهره بگیرد. بههمینمنظور، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با توجه به قطبهای جدید سیاسی و اقتصادی همچون اتحادیۀ اروپا (جامعۀ اقتصادی ۱۹۹۱)، چین و روسیه، تلاش میکرد با دیپلماسی چندجانبهگرایانه، ضمن تأمین نیازهای کشور، سیاست مهار آمریکا و قانون داماتو را بیاثر کند. راهبرد چندجانبهگرایی که برآمده از عملگرایی دولت سازندگی بود، به گسترش روابط در سطوح کشورهای همسایه، منطقه و بینالملل انجامید (یعقوبی، ۱۳۸۷).
اگر بخواهیم بهطور واضح و مشخص و براساس رویکردهای گفتمانی موجود، سیاست خارجی این دوره را طبقهبندی کنیم، بهترین تعبیر و تفسیر را میتوان در گفتههای خود آیتالله هاشمی رفسنجانی یافت که گفتمان سیاست خارجی ایران را، در این دوران، گفتمان «واقعگرایی آرمانی» نامیدهاند (نبوی، ۱۳۸۳: ۱۷). این تفکر بیش از ملزومات محیطی در نگرش آیتالله هاشمی به مبانی اسلامی و قرآنی ریشه داشت. هاشمی رفسنجانی معتقد بود روش اسلام نابْ اعتدال و میانهروی است و اعتدال یک اصل مسلم اسلامی و قرآنی است که میگوید «ما شما را امت معتدل و میانهرو قرار دادیم و انتظار خداوند این است که شما الگو و نمونۀ بشریت باشید.» (هاشمی، ۱۹ مرداد ۱۳۹۲). به باور ایشان اصل و اساس حرکت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی نیز مبتنیبر واقعگرایی اسلامی بود: «فلسفۀ نوآوری تاریخی و بدیع حضرت امام (ره) در تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام همین موضوع بود تا ریل انقلاب اسلامی بهسوی آرمانگرایی متوهمانه منحرف نشود. در واقعگرایی اسلامی نه اسلام فراموش میشود و نه آرمانها. در مسیر واقعگرایی اسلامی آرمانهای ما هم اسلامیتر میشوند و هم واقعبینانهتر. شما فقط کافی است در مقطع تاریخی قبول قطعنامۀ ۵۹۸ نتایج واقعگرایی اسلامی و اعتدال تصمیمگیری در حضرت امام (ره) را بررسی کنید و در نقطۀ مقابل آن تصور کنید که اگر تصمیمات نظام بر مبنای آرمانگرایی افراطی اتخاذ میشد، چه سرنوشتی در انتظار ایران اسلامی بود؟ معلوم است که آرمانگرایی محض و خالی از واقعگرایی ممکن بود چه بلایی بر سر کشور بیاورد. از یاد نبریم که هیچگاه در تاریخ اسلام پیروزی و پیشرفتی حاصل نشده جز با اعتدال و واقعگرایی اسلامی. از افراطیگری نیز هیچگاه خیر و برکتی برای جوامع اسلامی حاصل نشده و نخواهد شد.» (هاشمی، ۱۷ مرداد ۱۳۹۲).
آیتالله هاشمی رفسنجانی واضع و پرچمدار نظریۀ اعتدال در حوزۀ سیاست خارجی بود. «تعامل سازنده» را، درواقع، آیتالله هاشمی آغاز کرد. پیش از اینکه تعامل سازنده در سند چشمانداز ۱۴۰۴ با عنوان «تعامل سازندۀ موثر» آغاز شود، او با «دکترین عادیسازی روابط» در دولتِ خود تنشزدایی را آهسته و بدون هیاهو آغاز کرد؛ بهگونهای که پس از پایان ریاست جمهوری او و رویکارآمدن دولت اصلاحات، هنگام برگزاری کنفرانس کشورهای اسلامی تأثیر گفتمان رئیس دولت سازندگی بهوضوح قابلمشاهده بود. او همچنین توانست روابط ایران با کشورهای منطقه بهویژه کشورهای عربی را که در زمان جنگ به تنشی فزاینده منجر شده بود، با موفقیت عادیسازی کند و بسترهای مناسب را برای تعاملات بینالمللی دولت بعدی مهیا کند. درواقع، دکترین تنشزدایی دولت اصلاحات بر روی بنیادهای دکترین تعامل سازندۀ آیتالله هاشمی استوار شد. آیتالله هاشمی این آمادگی را داشت که برای پیشبرد منافع ملی، اعتبار و حیثیت خودش را گرو بگذارد و بزرگترین درس ایشان این بود که قرار است مسئولان هزینۀ این انقلاب و کشور بشوند نه کشور هزینه مسئولان (ظریف، ۱۳۹۵: ۳).
بنابراین، با رویکارآمدن هاشمی رفسنجانی رویکردی ساختارمحور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی پررنگتر شد. دولت هاشمیْ روند جدیدی از تنشزدایی را آغاز کرد که گفتوگوهای انتقادی بین ایران و اروپا از مصادیق عمدۀ آن به شمار میآید. ازسویدیگر، غلبۀ گفتمان دولتمحور باعث شد، در برخورد با مسائل مربوط به جهان اسلام، توجه بیشتری به اولویتهای ملی تا فراملی شود. در این دوره واقعگرایان ارزشمحور بیشتر نگران و دلمشغول واکنش محیط بینالملل به انقلاب اسلامی و عواقب آن بودند. آنها نیز مانند آرمانگرایان، درصدد صدور انقلاب بودند؛ اما صدور انقلاب در این دوره رنگوبوی ایدئولوژیک نداشت، بلکه مبتنیبر الگوسازی اقتصادی بود. آنها همچنین این واقعیت را درک کرده بودند که کشور برای نوسازی احتیاج به کمکهای خارجی دارد، بنابراین از اهمیت حفظ روابط دیپلماتیک و اقتصادی با سایر کشورها بهویژه قدرتهای بزرگ آگاه بودند. همچنین بیشتر مایل بودند که به دغدغههای داخلی بپردازند تا دلمشغولیهای بینالمللی، تاجاییکه هاشمی رفسنجانی بهعنوان یکی از پرچمداران عملگرایی انقلابی با توجه به فشارهای فزایندۀ توسعۀ اقتصادی و تلاش برای بازسازی کشور، حتی از موضوع جدالبرانگیز بهکارگیری متخصصان و مقاطعهکاران خارجی در زمانی که خدمات مشابه در داخل کشور در دسترس نبود حمایت میکرد. هاشمی رفسنجانی در این خصوص بیان داشت: «چیزی که ما به دنبال آن هستیم، استقلال اقتصادی، علمی، فنی و تکنولوژیک است. ازنظر ایران، به صرفِ صدور ایدئولوژیک، انقلاب نمیتواند گسترش یابد» (کیانی، ۱۳۸۶: ۴۸).
درک نیاز کشور به بازسازی و توسعه، پس از جنگ تحمیلی، دولت هاشمی رفسنجانی را بهسمت تنظیم برنامههای توسعۀ اقتصادی و اجتماعی رهنمون شد. اجرای برنامههای اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی بدون همراهی سیاست خارجی کشور مقدور نبود. لذا اصول سیاست خارجی کشور نیز، همانند سیاستهای داخلی، دستخوش تغییر و تحول گردید. هدف سیاست خارجی جدید بازسازی اقتصاد درهمریخته، گسترش حوزههای مشارکت و سرمایهگذاری خارجی و خصوصیسازی اقتصاد داخلی کشور بود. برای این منظور، در وهلۀ نخست، تنشزدایی به اصل جدیِ سیاست خارجی کشور تبدیل شد. در سطح دولتها ارتقای روابط با اتحادیۀ اروپا، چین و روسیه و کشورهای عربی همسایه بهطور جدی دنبال شد. در سطح سازمانهای منطقهای و بینالمللی تلاش برای تقویت و احیای اکو، سیاستزدایی از اوپک و استفاده از ظرفیت سازمان کنفرانس اسلامی در کنار تعامل بیشتر با سازمان ملل متحد، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول پیگیری شد. برای رسیدن به این مقصود دولت از وجه ایدئولوژیک خود کاست و قرائتش از صدور انقلاب را تغییر داد. اینبار تبدیلشدن به «ژاپنِ اسلامی» راه صدور انقلاب دانسته شد و دولت تلاش کرد تمام همت خود را مصروف ارتقای اقتصاد کشور نماید؛ حتی برای اینکار به اصلاحاتی در وزارت امور خارجه نیز دست زد (دولتآبادی، ابراهیمی: ۱۳۹۵: ۱۶۷).
درمجموع، میتوان اصول سیاست خارجی ایران را در دورۀ سازندگی در موارد زیر خلاصه کرد:
۱. در دستور کار قرارگرفتنِ عادیسازی روابط با سایر کشورهای جهان؛
۲. برقراری ارتباط با سایر کشورهای جهان؛
۳. جایگزینی درک ایدئولوژیک از سیاست بینالمللی با درک ژئوپولتیک از آن؛
۴. عضویت فعال در سازمانهای منطقهای و بینالمللی؛
۵. انعطافپذیری و جهتگیریهای مصلحتگرایانه برای خروج ایران از انزوای سیاسی ناشی از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران؛
۶. تاکید بر صدور انقلاب ازطریق پیشرفت و توسعۀ اقتصادی کشور تا بدینترتیب انقلاب با الگوشدن برای سایر محرومان صادر شود (موسوی، ۱۳۸۷:۹۲).
آیتالله هاشمی رفسنجانی را میتوان پایهگذار فرایند تنشزدایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دانست. او در دورهای که سکّان دستگاه اجرایی را در دست داشت، میانهروی، توسعهگرایی و تعامل سازنده با کشورهای منطقه و جهان را الگوی عمل قرار داد و توانست پس از سالهای دفاع مقدس همزمان سازندگی را در اقتصاد و روابط خارجی ایران به پیش برد. درواقع، آیتالله هاشمی پدر سیاست خارجیِ اعتدالگرا و توسعهگرا است و دولت اخیر بهنوعی در آرمانها ترجمانی از سیاست خارجی دولت کارگزاران است و با نگاهی به چهرههای مشترک در آنها میتوان به این مهم پیبرد. مبدع تعاملگرایی در سیاست خارجی ایران آیتالله هاشمی است و خروج سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از امنیتمحوری مطلق و تبدیل شدن به سیاست خارجی توسعهگرای نسبی مهمترین دستاورد این نوع نگاه بود؛ دستاوردی که بعد از آن کسی نتوانست دربارۀ آن تردید کند و نادیده بگیرد (دهقانی، ۱۳۹۵).
در عرصۀ بینالمللی سازندهبودن سرشت راهبردهای سیاست خارجی رفسنجانی در قبال کشورهای همسایه، منطقه و سایر کشورهای جهان انکارشدنی نیست. هاشمی با مشی اعتدالی و میانهرو و اهل تعامل خویش سیاست و روابط خارجی کشورمان را به گونهای هدایت کرد که تنشها با همسایگان و سایر کشورها به حداقل برسد و در فضایی امن و باثبات، شرایط پیشرفت و سازندگی کشور فراهم شود. بیشک بهدلیل همین ویژگیها و خدمات و حضور در صحنههای خطیر و اصلی نظام جمهوری اسلامی، بهرغم جفاهای فراوانی که دید، نام وی در تاریخ ایران، منطقه و جهان به نیکی ثبت خواهد شد.
منابع
باقری دولتآبادی، علی و حسین ابراهیمی (۱۳۹۵). «توسعهمحوری در دولت سازندگی و الزامات آن برای سیاست خارجی ایران»، دولتپژوهی، شمارۀ ۶.
دهقانی فیروزآبادی، جلال (۱۳۹۵). «هاشمی پدر اعتدالگرایی و توسعهگرایی است/ مبدع تعاملگرایی در سیاست خارجی ایران آقای هاشمی است»، قابل دسترسی در: http://www. atnanews. ir/archives/66799/
کیانی، داود (۱۳۸۶)، «بازگشت به منافع ملی»، در کتاب منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی.
معینالدینی، جواد و مصطفی انتظارالمهدی (۱۳۸۸). «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی» دانشنامه، شمارۀ ۷۳٫
موسوی، رضا (۱۳۸۷). «اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران سازندگی»، راهبرد، شمارۀ ۴۷.
نبوی، سید مرتضی (۱۳۸۳). «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی»، راهبرد، شمارۀ ۳۴.
هاشمی رفسنجانی، آیتالله علی اکبر (۱۷ مرداد ۱۳۹۲)، «اعتدال به دولت سکولار منتهی نمیشود»، ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، قابل دسترسی در: http://etedaal. ir/fa/news/61718
هاشمی رفسنجانی، آیتالله علی اکبر (۱۹ مرداد ۱۳۹۲)، «پیشبینی آیتالله هاشمی از آیندۀ اعتدال»، روزنامۀ آرمان، ۱۹ مرداد ۱۳۹۲.
یعقوبی، سعید (۱۳۸۷). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران سازندگی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[۱] .رئیس مؤسسۀ فرهنگی اکو