اخبار
  • صفحه اصلی
  • اخبار
  • هاشمی رفسنجانی در رسانه ها + 29 بهمن 1397

هاشمی رفسنجانی در رسانه ها + 29 بهمن 1397

خبرگزاری ایلنا : محمدرضا عارف درگذشت خواهر آیت الله هاشمی را تسلیت گفت. روزنامه نصف جهان : هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ساخت.  مجله «سوفوت»، یکی از مجلات معتبر فرانسوی : فوتبال قبل از انقلاب تا هاشمی‌رفسنجانی روزنامه ایران : نامی که می‌ماند. اعتماد آنلاین : حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد. خبرگزاری فارس : پورمحمدی دبیرکل جامعه روحانیت است.
هاشمی رفسنجانی در رسانه ها + 29 بهمن 1397

خبرگزاری ایلنا : محمدرضا عارف درگذشت خواهر آیت الله هاشمی را تسلیت گفت

دکتر محمدرضا عارف در پیامی درگذشت خواهر آیت الله هاشمیرا به محمد هاشمی تسلیت گفت. متن این پیام به شرح زیراست:

جناب آقای محمد هاشمی

 درگذشت خواهر محترمتان،حاجیه خانم طیبه هاشمی بهرمانی موجب تاثر و تالم شد.

این مصیبت را به جنابعالی،خاندان معزز هاشمی و سایر بازماندگان محترم تسلیت عرض می کنم.از خداوند منان برای جنابعالی که از چهره های خدوم و میراث دار ارزشمند فقیه عالیقدر آیت الله هاشمی رفسنجانی هستید و بستگان داغدار طول عمر باعزت مسالت می کنم.امیدوارم روح مطهر این بانوی بزرگوار در کنار روح فرزند شهید خود،شهید مهدی شریفیانمشمول رحمت و مغفرت و رضوان الهی باشد.

محمدرضا عارف 

 

روزنامه نصف جهان : هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ساخت.

حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری یکی از شخصیت های مهم انقلاب و از نزدیک ترین شخصیت ها به مرحوم آیت ا... هاشمی رفسنجانی بود. او 37 سال است روزنامه «جمهوری اسلامی» را مدیریت کرده و نظراتش درباره موضوعات مختلف را با صراحت در این روزنامه مطرح می کند. مهاجری به تازگی با پایگاه اطلاع رسانی «شفقنا» گفتگو کرده که بخش کوتاهی از اظهارات او را که به انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 مربوط می شود می خوانید:

*هیچ رئیس جمهوری در طول 40 سال بعد از انقلاب به اندازه آقای روحانی با من دوست، آشنا و نزدیک نبوده است و البته غیر از آقای احمدی نژاد هیچ رئیس جمهوری حرف گوش نکن‌تر از آقای روحانی نبوده است. حتی آقای هاشمی رفسنجانی انسانی با آن عظمت و جایگاه که آقای روحانی جزو شاگردان او به حساب می‌آید، پیش من گله زیادی داشت که فلان مطلب را به آقای روحانی گفته‌ام و گوش نداده و عمل نکرده است و این اتفاق بارها رخ داده بود. معنی این مسئله این است که ایشان گوش شنوایی ندارد وحرف هیچکسی را گوش نمی‌دهد. آقای روحانی تا قبل از رد صلاحیت آقای هاشمی دو یا سه میلیون بیشتر رأی نداشت؛ بعد از رد صلاحیت، آقای رفسنجانی اعلام کرد که رأی من به آقای روحانی است و همین یک جمله رأی آقای روحانی را به بالای 20 میلیون رساند چون مردم می‌خواستند به آقای هاشمی رأی بدهند و ایشان به همین دلیل رد صلاحیت شدند تا رئیس جمهور نشوند. ضمناً مردم از این رد صلاحیت بدشان آمد و لج کردند و حرف ایشان به عنوان گفته‌ای از طرف کسی که به او ظلم شده است، تأثیر گذاشت و مردم به سمت آقای روحانی رفتند و به او رأی دادند. آقای هاشمی در 92 قدرتش را نشان داد و آقای روحانی را با یک جمله رئیس جمهور کرد. در منزل خود من، همه از رد صلاحیت آقای هاشمی خشمگین بودند و هیچکسی جز من که شناختی از آقای روحانی داشتم، تصمیم به رأی دادن نداشت ولی با حرف آقای هاشمی تمام اعضای خانواده ما که امکان رأی دادن داشتند پای صندوق‌های رأی حاضر شدند و به آقای روحانی رأی دادند. ایشان با آن جمله رئیس جمهور ساخت.

 

 مجله «سوفوت»، یکی از مجلات معتبر فرانسوی : فوتبال قبل از انقلاب تا هاشمی‌رفسنجانی

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، این مجله با درنظرگرفتن جزئیات مهم، نگاهی گذرا به فوتبال ایران در 40 سال گذشته داشته که در زیر این گزارش را از نظر می‌گذرانید: الان تقریبا 40 سال می‌شود؛ 40 سال از 11 فوریه 1979 که رژیم سلطنتی شاه ایران در پی انقلاب مردمی بی‌سابقه، سقوط کرد و جایش را به جمهوری اسلامی داد، می‌گذرد. اتفاقات زیادی در آن برهه از انقلاب رخ داد و فوتبال هم که در دهه‌های 1960 و 1970 در آستانه جهش در ایران قرار داشت، چندین سال را با شوک سپری کرد.

انقلاب ایران از آن دسته انقلاب‌هایی بود که کمتر از یک ماه طول کشید؛ به طور دقیق‌تر همه‌چیز از هفتم فوریه تا 11 فوریه 1979 تعیین تکلیف شد؛ خیابان‌ها در ایران در اعتراض به سلطنت شاه پر از افراد معترض شد و سرانجام رژیم عوض شد. یک ماه و چند روز کافی بود تا سرنوشت یک ملت تغییر کند؛ تغییری که در همه عرصه‌ها رخ داد. فوتبال هم از این تغییرات در امان نماند چون بعد از روی‌کارآمدن قدرت جدید در ایران، این ورزش نزدیک به یک دهه خاموشی را تجربه کرد.

فوتبال با شاه

کمی قبل از اینکه انقلاب رخ دهد به نظر می‌رسید وضعیت فوتبال در ایران به وضعیت فوق‌العاده‌ای رسیده باشد. البته دلیل رونق فوتبال در ایرانِ آن زمان این بود که رژیم شاه نیم‌نگاهی به توسعه ورزش در کشورهای غربی داشت و آن رژیم نمی‌خواست در این زمینه عقب بیفتد. برای مشخص‌شدن بیشتر این داستان باید به سال 1941 برگشت: در آن سال محمدرضا پهلوی تاج‌گذاری کرد و به عنوان شاه ایران فعالیتش را شروع کرد. او برای سلطنت تازه‌اش برنامه‌های جدیدی را تعریف کرد: سیاست لائیک و استبدادی، همراه با لفاظی و سخنوری‌های ناسیونالیستی. البته در کنار این برنامه‌ها، شاه برنامه‌های اصلاحی دیگری را هم در دستور کار قرار داد؛ از جمله اصلاح برنامه‌های اقتصادی که برپایه همکاری با آمریکا و اروپا بود. او اصلاحات کشاورزی را هم رقم زد و این‌طور نشان داد که این اصلاحات به نفع کشاورزان طبقه متوسط است. اصلاحات شاه حقوق و نقش زنان در جامعه را هم تقویت کرده بود. کریستین برومبرگر، مدیر سابق مؤسسه تحقیقات فرانسه در ایران درباره آن زمان می‌گوید: «در آن برهه، ایران قدرت بزرگ منطقه بود که به‌خوبی از پس ارتباطاتش با غرب برمی‌آمد. این کشور در تیم کشورهای غربی بود». رژیم شاه می‌خواست خیلی سریع چهره مدرنیته به خود بگیرد و این موضوع را در ارتباط با بقیه کشورها نشان دهد. این‌طور شد که فوتبال، به ورزشی عالی در ایران تبدیل شد و رفته‌رفته برای ربودن دل مردم و جذب‌‌شدن به این رشته‌، جایی برای خودش دست‌و‌پا کرد. رژیم شاه خیلی سریع دست‌به‌کار شد و فدراسیون فوتبال ایران را هم راه‌اندازی کرد. کریستین برومبرگر درباره این اتفاق هم می‌گوید: «فیفا استقلال فدراسیون را به رسمیت شناخت ولی در زمان شاه، رؤسای فدراسیون همگی از افراد خانواده نزدیک به رژیم بودند. برای مثال از سال 1972 تا 1979ریاست فدراسیون به عهده کامبیز آتابای بود. او بعد از انقلاب، رئیس دفتر همسر شاه در نیویورک شد که به آمریکا مهاجرت کرده بود».

دوران طلایی

سال 1972 بود که لیگ ملی، به نام جام تخت‌جمشید، شروع به کار کرد. در همان برهه، چندین نفر از نظامیان نزدیک به رژیم، ریاست چندین تیم بزرگ کشور را به عهده گرفتند؛ مثل باشگاه تاج تهران که یکی از دو باشگاه بزرگ پایتخت ایران بود. ژنرال خسروی، یکی از نظامیانی که ارتباط بسیار تنگاتنگی با رژیم داشت، ریاست این باشگاه را به عهده گرفت. همان‌طور که فوتبالِ باشگاهی در ایران سازوکار منظم‌تری می‌گرفت و بین مردم محبوبیت بیشتری به دست می‌آورد، رفته‌رفته رنگ‌و‌بوی سیاسی هم به خود گرفت؛ به‌طوری‌که تاج رقابت بسیار سخت و سنگینی با دیگر تیم بزرگ پایتخت، یعنی پرسپولیس پیدا کرد. برومبرگر می‌گوید: «از لحاظ شماتیک، تاج، باشگاه شمال تهران بود؛ بورژوا و اشرافی. پرسپولیس اما تیم مردمی بود. این موضوع در شیوه بازی دو تیم و سیستمی که برای بازی‌کردن انتخاب کرده بودند هم نمود داشت: تاجی‌ها با پاسکاری، زیبا و چشم‌نواز به جلو می‌رفتند در‌حالی‌که پرسپولیسی‌ها سیستم بازی‌شان بیشتر مستقیم بود». دهه 70 میلادی همچنین دهه شکوفایی فوتبال زنان در بعضی از باشگاه‌های ایران از جمله همین باشگاه تاج بود. این تغییرات در راستای همان تغییراتی رقم خورده که پیش‌تر به زنان در سال 1963 حق رأی داده شده بود و دسترسی آنها به تحصیلات را هم راحت‌تر کرده بود. با این حال و با وجود همه تغییراتی که در عرصه باشگاهی رخ داده بود، اوج محبوبیت فوتبال را باید به موفقیت‌های تیم ملی ربط داد: در سال 1968 ایران اولین قهرمانی‌اش در آسیا را به دست آورد و سپس دو قهرمانی دیگر را هم در سال‌های 1972 و 1976 رقم زد.

افول فوتبال

فوتبال ایران رفته‌رفته در اوج قرار گرفته بود، ولی با رقم‌خوردن انقلاب در سال 1979 این رشته ورزشی با افول شدیدی همراه شد که بی‌ارتباط با سیاست‌های اتخاذ‌شده در آن برهه نبود. افرادی که در آن برهه از زمان و بعد از انقلاب روی کار آمدند، اولویت چندانی برای فوتبال نداشتند و به این رشته ورزشی خیلی علاقه‌ای نشان نمی‌دادند. باشگاه‌ها رفته‌رفته محدودتر شدند و لیگ ملی هم جای خود را به لیگ استانی داد. ورزش در کل دلمشغولی جدی دولتمردان جدید ایران نبود، به ویژه اینکه این کشور خیلی سریع هم با عراق از سال 1980 تا 1988 وارد جنگ شد. در اوایل انقلاب عده‌ای از انقلابیون به طور مشخص بدبینی‌شان نسبت به فوتبال را هم علنی کردند. برومبرگر در این زمینه می‌گوید: «برای آنهایی که به قدرت رسیده بودند فوتبال، نشانه‌ای از غرب‌زدگی در کشور بود و نوعی فسق و فجور و هدردادن پول محسوب می‌شد. البته مورد دیگری که این افراد را ناراحت می‌کرد، فضای حاکم بر ورزشگاه و توهین‌هایی بود که در مسابقات سر داده می‌شد، چون در آن زمان یکی از معروف‌ترین شعارهایی که در ورزشگاه از سوی هواداران سر داده می‌شد شعار «شیر...» بود. خلاصه اینکه به زعم این افراد، چنین مواردی در چارچوب اخلاقی نمی‌گنجید».

تولد دوباره

سال 1989 و با روی‌کار‌آمدن هاشمی‌رفسنجانی به عنوان رئیس‌جمهور، فوتبال باشگاهی در ایران دوباره شروع به کار کرد و تولد دوباره‌ای یافت. لیگ در سال 2001 تبدیل به لیگ حرفه‌ای شد و رفته‌رفته نگاه همان عده از افرادی که ابتدا با این رشته ورزشی مخالفت می‌کردند، نسبت به فوتبال معتدل‌تر شد. پیروزی ایران مقابل آمریکا در جام جهانی 1998 فرانسه و در مرحله گروهی به عنوان یک موفقیت بزرگ سیاسی از سوی مسئولان ایران درنظر گرفته شد. برومبرگر در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «بعد از آن مسابقه، مسئولان ایران پیش از هر مسابقه از مردم درخواست می‌کردند برای موفقیت فوتبال ایران دعا کنند».

 

روزنامه ایران : نامی که می‌ماند

سید رضا صالحی امیری ، رئیس کمیته ملی المپیک:  در آن دوران، رسانه‌های مکتوب به‌دلیل فقدان فضای مجازی همچنان در اوج اقتدار به سر برده و اصلی‌ترین منبع اطلاع‌رسانی جامعه محسوب می‌شدند. در چنین شرایطی، روزنامه ایران نقش حلقه واسط میان جامعه و دولت را به‌خوبی ایفا می‌کرد. تشریح دستاوردهای دولت در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، عمرانی و بین‌المللی رسالت اصلی «ایران»  در آن روزگار بود.

ایران از آغاز تا امروز که بیست و چهار سالگی را پشت سر می‌گذارد، فرآیند رشد، بلوغ و نبوغ را طی کرد. نگارنده به‌عنوان یکی از مخاطبان دیرینه «ایران»،شاهد بودم که در این دوران 24 ساله و در مسیر تحولات سیاسی، فراز و فرودهای فراوانی متوجه خانواده بزرگ «ایران» گردید. در دوران هشت‌ساله اصلاحات، «ایران» در جایگاه بسیار برجسته‌ای قرار گرفت. در دوره دولت‌های نهم و دهم، مؤسسه مطبوعاتی ایران نیز همچون سایر حوزه‌های کشور دستخوش حوادث تلخ و ناگواری قرار گرفت و پس از آن، در دوره آقای دکتر روحانی، جایگاه و منزلت واقعی خود را بازیافت و بازسازی کرد.

در این مسیر پرتلاطم، با وجود مشکلات عدیده، سه اصل اساسی سیاست مدیریت مؤسسه ایران را تشکیل می‌داد:

1. تداوم و استمرار موجودیت و هویت خانواده بزرگ ایران.

2. تلاش برای حرکت در مسیر اعتدال، عقلانیت، انسجام، مصالح و منافع ملی.

3. اتخاذ رویکرد اخلاقی و پرهیز از تخریب، انگ‌زنی و افشاگری.

حضور چهره‌های فرهنگی، خدوم و دلسوز  در رأس مؤسسه ایران در بقا و دوام این خانواده نقش بسزایی داشته است. از این منظر، حضور مدیر جدید  که خود از چهره‌های فرهنگی است، در کنار مدیران، هیأت تحریریه، دبیران سرویس‌ها و کادر سخت‌کوش «ایران» می‌تواند نویدبخش تحولات جدیدی در این زمینه باشد.

ضروری است کادر مدیریتی جدید، هیأت تحریریه و همه اعضای خانواده بزرگ ایران در دوره جدید چهار رسالت اصلی را سرلوحه کار خود قرار دهند:

1. نگاه استراتژیک به مسائل یعنی کلان‌نگری، همه‌جانبه‌نگری و آینده‌نگری

2. اخلاق‌محوری: خانواده بزرگ «ایران»باید بدانند برای بقا و تداوم حیات خود الزاماً باید در ریل و مسیر اخلاقی حرکت نمایند.

3. خلاقیت، نوآوری، روزآمدسازی، استفاده از ابزار و فناوری‌های جدید، درک روشن از تحولات و واقعیت‌های جامعه و باور به رقابت‌پذیری با سایر رسانه‌ها و روزنامه‌های عمومی و خصوصی به‌عنوان ضرورتی انکارپذیر برای تداوم حیات.

4. بازشناسی مخاطبان و پاسخ به مطالبات و نیازهای آنان: عبور از نظام خبری به نظام تحلیلی، توجه به کیفیت به‌جای کمیت، تلاش برای اثربخشی به‌جای فعالیت‌محوری؛همه و همه از نکات اساسی است که باید در این راستا به آن توجه شود.

سخن آخر اینکه خانواده بزرگ «ایران»در دوره مدیریت جدید نیازمند مسأله‌شناسی، روندشناسی، آسیب‌شناسی، علت‌شناسی، ماهیت‌شناسی، آینده‌شناسی و راهبردشناسی است.

 

اعتماد آنلاین : حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد.

روز یکشنبه 29 بهمن 1357 حزب جمهوری اسلامی توسط گروهی از روحانیون انقلابی تهران تاسیس شد. روزنامه اطلاعات در شماره روز 30 بهمن 57، در گزارشی ذیل تیتر «حزب جمهوری‌خواه اسلامی ایران تشکیل شد»، در این‌باره نوشت: «گروهی از روحانیون سر‌شناس تهران که به هنگام تشکیل جامعه روحانیت مترقی تهران اساس و بنیاد این جامعه را پی‌ریزی کردند و در ایجاد کمیته استقبال از امام خمینی و ستاد موقت انقلاب نقش ویژه داشتند، دیروز تشکیل حزب جمهوری‌خواه اسلامی را اعلام کردند.»

روزنامه اطلاعات سپس متن کامل بیانیه اعلام موجودیت حزب تازه تاسیس را که به امضای محمدجواد باهنر، سیدمحمد بهشتی، سیدعلی خامنه‌ای، سیدعبدالکریم موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی رسیده بود، به چاپ رساند. متن کامل این بیانیه بدین شرح است:

«اکنون انقلاب بزرگ اسلامی ایران که شرق و غرب، ناباورانه بدان می‌نگریست، در میان آتش و خون به نخستین پیروزی خود رسیده است. جمهوری اسلامی- این رویای شوق‌انگیز و دلنشین ملت که در عین حال برای دشمنان وی خوابی آشفته و دلهره‌انگیز بود- در آستانه تحقق است. زنجیرهای گران استبداد که در طول روزگاران دراز بر دست و پای این ملت پیچیده شده بود یکی پس از دیگری می‌گسلد و جهاد انقلابی خلق مسلمان که هیچگاه از سوی دشمنانش جدی گرفته نمی‌شد در برابر دیدگان حیرت‌زده همه ناظران، لحظه به لحظه بارور‌تر می‌شود. سخت‌کوشی‌ها و فداکاری‌ها، همبستگی‌ها و فرمان‌پذیری‌ها، رهبری پیامبرگونه و رهروی مؤمنانه، معجزه خود را که‌‌ همان خاصیت «انسان مسلمان بودن» است، نشان می‌دهد. ما اکنون در برابر دستاوردی وصف‌ناپذیر قرار داریم. مهم‌ترین و فوری‌ترین مساله آن است که آن را چگونه پاسداری کنیم؟...

گام‌های نخستین را برداشته‌ایم، حصار بزرگ را شکسته‌ایم، اکنون نوبت آن فرا رسیده است که دومین و دشوار‌ترین بخش مبارزه خود را آغاز کنیم: مبارزه با ضدانقلاب، مبارزه با توطئه‌ها، حراست از پایگاه‌های گشوده شده و گشودن پایگاه‌های فتح‌نشده، زنده نگاه‌ داشتن امید و اطمینان در مردمی که پس از دورانی طولانی، طعم پیروزی را می‌چشند، تداوم بخشیدن به حرکت، حرکت به سوی جامعه توحیدی، جامعه‌ای آباد و آزاد که در آن، خودکامگی و ستم، تبعیض و استضعاف و استعبداد نیست، و انسان به درستی و فقط «بنده خدا» است.

در صد سال اخیر، ملت مسلمان ایران قهرمانی‌هایی داشته است و پیروزی‌هایی، همه در پرتو روح انقلابی اسلام.. و نیز شکست‌ها و ناکامی‌هایی، و همه بر اثر غفلت‌ها و آسان‌گیری‌ها. این تجربه‌ای است که ما باید از آن درس بیاموزیم. ره‌آورد انقلاب کنونی ما، این پیروزی بزرگ، در معرض تهدید‌‌ همان خطرهایی است که در گذشته محصول کوشش‌ها، فداکاری‌ها، خون‌ها و خشم‌های ما را به غارت برده است.

جنبش و پیروزی کنونی ایران پدیده‌ای کم‌نظیر و کم‌سابقه است، آن را با هیچ یک از مبارزات گذشته این ملت نمی‌توان مقایسه کرد، واقعه عظیمی است که در قالب تحلیل‌های فلسفی و سیاسی رایج پیش ساخته نمی‌گنجد. در این همه جای تردید نیست. لیکن به همین نسبت، به هدر رفتن دستاوردهای آن نیز خسارت‌آمیز‌تر و کمرشکن‌تر خواهد بود. این دغدغه باید ما را به کار و تلاشی پیگیر و سکون‌ناپذیر دعوت کند و از هر آسایش غفلت‌آمیزی مانع گردد. سرنوشت ما، سرنوشت همه ملت‌های مستضعف این منطقه از جهان را رقم خواهد زد. ما اکنون در برابر همه این ملت‌ها ملتزم و مکلفیم. اگر ضد انقلاب بتواند دستاوردی را که با تلاش و جهادی توان‌فرسا بدست آورده‌ایم ضایع کند و اگر توطئه‌ها بتوانند پایگاه‌های گشوده شده را از دست ملت بازستانند، تنها ما نیستیم که در آتش غفلت و شکست خود خواهیم سوخت.

تجربه جنبش‌های صد سال اخیر ایران باید همه را قانع کرده باشد که ما همواره ضربه بزرگ را از سوی فقدان یک تشکیلات نیرومند و همه‌گیر خورده‌ایم. در نهضت مشروطیت - که می‌توانست لحظه مناسبی باشد برای ولادت جدید ملت ایران- و نیز در جنبش مسلحانه جنگل که یکی از اصیل‌ترین حرکت‌های انقلابی-نظامی تاریخی اخیر ماست، همین نقیصه بزرگ بود که به نیروهای ضدانقلاب و توطئه‌گر، و جریان‌های وابسته و غیر اصیل، امکان رخنه کردن و منهدم ساختن انقلاب را داد و دستاوردهای ارزشمند آن را به نابودی کشانید. نیروهای استبدادی و استعماری و نیز همه عناصری که به هر تقدیر همچون سرانگشت پلیدی در خدمت آن نیرو‌ها قرار گرفته‌اند، همواره از همین نقطه ضعف بهره برده و ضربات خود را فرود آورده‌اند.

ایجاد تشکیلاتی نیرومند و سامان دادن به نیروهای فعال و ایجاد انسجام و انضباطی آهنین است که می‌تواند حرکت انقلابی ملت را به درستی تداوم بخشد و جنبش را از خطر انهدام و دستاوردهای آن را از خطر غارت دشمن مصون بدارد. روزی که گردونه همیشه پوینده مبارزه ملت در خط یک تشکیلات و سازماندهی درست و استوار بیفتد، دیگر اطمینان باید داشت که جرثومه‌های ضد انقلاب نمی‌توانند به آن نزدیک شوند و آن را تهدید کنند.

ما این واقعیت انکارناپذیر را مدت‌هاست با همه وجود لمس می‌کنیم. سامان دادن به نیروهای پراکنده جنبش را فریضه‌ای بزرگ و اسلامی می‌دانیم. اگر در طول چند سال گذشته، رخدادهای لحظه به لحظه و مسوولیت‌های فوری و فوتی، امکان یک اقدام گسترده را در این زمینه به ما نداده است، امروز ما هیچ مسوولیت و تکلیفی را برای خود از این فوری‌تر و فوتی‌تر نمی‌دانیم. مانند همه ناظران منصف، معتقدیم که مردم مسلمان در این انقلاب نیز مانند انقلاب‌های گذشته، نیروی اصلی و عمده انقلاب ایرانند، و باور اسلامی و احساس تکلیف الهی، عمده‌ترین و اصلی‌ترین انگیزه آن... با این تشخیص و این تحلیل، تاسیس «حزب جمهوری اسلامی» را در جهت هدف‌های اعلام شده از سوی رهبر جنبش، امام خمینی، اعلام می‌کنیم و همه کسانی را که در این باور و این انگیزه و این هدف‌ها با ما شریک‌اند، به همکاری فرا می‌خوانیم.»

امام خمینی: اگر شاه را ندادند، غیاباً محاکمه می‌کنیم

امام خمینی در روز 29 بهمن 1357 در ملاقات با دانشگاهیان، پیرامون همبستگی و وحدت کلمه سخن گفت و تأکید کرد رمز پیروزی انقلاب ما وحدت کلمه است. رهبر انقلاب گفت: «این وحدت کلمه را خدا ایجاد کرد. من نمی‌توانم تصور کنم که یک بشر بتواند یک ملت سی و چند میلیونی را در مدت کوتاهی اینطور همزبان و هم‌قلب بکند. من هم از اول چون این معنا را احساس کرده بودم امیدوار شده بودم نهضتی که ملت به خواست خدا وحدت پیدا کرده است پیروز خواهد شد.»

امام در این دیدار در مورد خاندان پهلوی گفت: «این‌ها از مغول بد‌تر کردند، برای اینکه مغول دیگر به فرهنگ ما کار نداشت. مغول آمد چپاول کرد و رفت. این‌ها پنجاه سال حکومت جابرانه کردند و همه چیزمان را از دست دادیم. خزانه ما تهی شد. جواهرات ما را یک مقدار رضاخان برد و یک مقدار این پسر.»

وی افزود: «اموال این ملت را برداشتند بردند خارج و ویلا‌ها درست کردند. در بانک‌ها خصوصاً در بانک‌های سوئیس آن‌ها از اموال ملت زیاد دارند. ما انشاءالله در آتیه نزدیکی در این امر بررسی خواهیم کرد. خود او را می‌خواهیم، اگر تحویل ندادند محاکمه غیابی می‌کنیم و اموالی که اینجا دارد مصادره می‌کنیم. اموالی را هم که در بانک‌های خارجی دارد توقیف می‌کنیم. در هر صورت، آنچه تا حالا شده است با وحدت کلمه شده است و الان ما وارث مملکتی هستیم که نه فرهنگ مستقل و مترقی دارد، نه ارتش مستقل و نه کشاورزی، همه چیز در این مملکت تقریباً بهم ریخته است. از حالا به بعد وقت ساختن این خرابه است...»

 

خبرگزاری فارس : پورمحمدی دبیرکل جامعه روحانیت است.

عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز درخصوص دبیرکلی حجت‏‌الاسلام مصطفی پورمحمدی بر این جامعه گفت: آقای پورمحمدی در جامعه روحانیت دو تشکیلات درست کرده است. یک تشکیلات شورای مرکزی است که بالاترین مقام تصمیم‎گیر است و هر کاری بخواهد انجام دهد، باید در شورا تصویب و به ایشان ابلاغ و سپس اجرا شود. آقای پورمحمدی دبیر اجرایی جامعه روحانیت است که اسمش را دبیرکل گذاشته ‌اند.
حجت‌‌الاسلام حسین ابراهیمی ادامه داد: عده‌ای اعتراض داشتند که دبیرکلی اسم رئیس شورا بوده است؛‌ ولی تقریباً این در جامعه روحانیت رأی آورد و الان ایشان در جامعه مستقر است و خوب هم کار می‌کند و ساماندهی کرده که بزودی مجمع عمومی جامعه روحانیت را برگزار کند.ابراهیمی در پاسخ به این سؤال که چرا‌ آقای پورمحمدی در قامت دبیرکل هیچ موضعی نمی‌گیرد، عنوان کرد: چون هنوز ساماندهی نشده و کار عقب است.
کارهایش پنهان است و هنوز گزارشی از کارهایش بیرون نداده و به وقتش آقای مصباحی مقدم مواضع را اعلام خواهد کرد.او همچنین درخصوص مواضع آیت‏‌الله هاشمی رفسنجانی و حجت‌‏ الاسلام روحانی در قبال جامعه روحانیت گفت: به هر حال آقایان روحانی و هاشمی در اواخر مواضعشان تغییر کرد. لذا آ‌یت‌الله یزدی گفت هاشمی، هاشمی گذشته نیست و روحانی هم روحانی گذشته نیست. نمی‌دانم مواضعشان تاکتیکی یا اعتقادی بود،‌ اما با مواضع جامعه روحانیت هماهنگی نداشت. ابراهیمی ادامه داد: آقای هاشمی تا آخرین لحظه می‌گفت اگر جلسه جامعه در دفتر من برگزار شود، شرکت می‌کنم چون از نظر امنیتی می‌ترسید جای دیگر برود.