روزنامه ایران : خدمات دولت به عمران کردستان
آنچه در پی می آید، برگهایی از خاطرات روزنوشت آیت الله هاشمی رفسنجانی مربوط به دهه فجر سال 1375، آخرین سال دولت سازندگی است که تاکنون منتشر نشده و قرار است در قالب خاطرات سال 1375 ایشان توسط دفتر نشر معارف انقلاب در نمایشگاه کتاب سال آینده در اختیار علاقهمندان قرار گیرد. به مناسبت دهه فجر خاطرات این روزها برای نخستین بار توسط روزنامه ایران منتشر می گردد.
دوشنبه 15 بهمن 1375/ 24 رمضان 1417- 3 فوریه 1997
[آقای عبدالرحیم نوربخش] نماینده مهاباد آمد از خدمات عمده هیأت دولت به عمران کشور و بخصوص کردستان و بویژه در روستاها، قدردانی کرد و برای چند مسجد و راه، استمداد کرد. [آقای موسیقربانی] نماینده قائن آمد و برای روستاهای محروم و مهار آبهای محدود منطقه استمداد کرد. آقای [جلیل] بشارتی، [رئیس دفتر امور] مناطق محروم آمد. از تلخیهای دیروز [آقای حسین کمالی]، وزیر کار، در هیأت دولت گله کرد. [آقای علی محمد بشارتی]، وزیر کشور آمد. گزارش مرزها و وضع پ.ک.ک [= حزب کارگران کردستان] و انتخابات را داد. [آقای بایکن آراکتسیان]، رئیس مجلس ارمنستان و همراهان آمدند؛ مذاکرات تشریفاتی بود. چند سؤال از وضعشان کردم.
عصر برای بازدید نمایشگاه قرآن رفتم. بخشهای مختلف را دیدم و در جمع حضار، پساز استماع گزارش آقای [علیرضا] برازش، [معاون فرهنگی وزیر ارشاد] و اعطای جوایز، در اهمیت خدمت به قرآن صحبت کردم. افطار جمعی از نیروهای بسیجی ادارات میهمانم بودند. شب شورای اقتصاد جلسه داشت، با مصوبات زیاد. ساعت 10 و نیم شب به منزل آمدم.
سایت اینترنتی فصل تجارت: سی سالگی
میدان مشترک گازی پارس جنوبی آنگونه که آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود مینویسد در سال 67 کشف شد: «ساعت 9 صبح به مقر ریاست جمهوری رفتم. پیش از تشکیل شورای بازسازی، درباره مسئله تمرکز اطلاعات مذاکره کردیم و در مسائل مورد نظر به تفاهم رسیدیم. در شورا با حضور وزیر مسکن، درباره سیاست شهرسازی مواردی را تصویب کردیم و با حضور وزیران نفت و نیرو، سیاست تأمین نیرو و انرژی و نفت و گاز و پتروشیمی تصویب گردید. (آقای غلامرضا آقازاده) وزیر نفت اطلاع داد که نظر اولیه شرکت لرزهنگاری هلندی بر این قرار گرفته که منبع عظیم گاز آب های مجاور قطر تا حدود بیست و پنج کیلومتر در آب های ایران امتداد دارد و اگر این نظر اثبات شود، حدود سه تریلیون بر ذخایر مکشوفه گاز ایران افزوده میشود.» حالا 30 سال از کشف میدان مشترک عظیم پارس جنوبی میگذرد.
میدان گازی پارس جنوبی یکی از بزرگترین منابع گازی مستقل جهان است که روی خط مرزی مشترک ایران و قطر در خلیج فارس و به فاصله 100 کیلومتری ساحل جنوبی ایران قرار گرفته است. در سال 1369 با حفر نخستین چاه اکتشافی در این میدان و بر اساس نتایج حاصل از لرزهنگاری وجود گاز تایید شد. سهم ایران از این میدان 9700 کیلومتری، 3700 کیلومتر است و با ذخایر 14.2 هزار میلیارد متر مکعب حدود 8 درصد از ذخایر کل جهان را در خود جای داده است.
9 سال پس از اکتشاف میدان عظیم پارس جنوبی، نخستین قرارداد توسعهای این میدان برای فاز 2 و 3 پارس جنوبی در حالی امضا شد که قطر شریک ایران در این میدان مشترک کارش را از سال 1990 (1369) آغاز کرده بود. عملیات توسعه فازهای 2 و 3 در مهرماه 1376 به شرکت فرانسوی توتال با سهم 40 درصد، شرکت های گازپروم روسیه و پتروناس مالزی هر یک با 30 درصد واگذار شد. کار توسعه پارس جنوبی در آن سال ها به این قرارداد ختم نشد. کمی بعد، در بهمن ماه همان سال قرارداد توسعه فاز یک پارس جنوبی با شرکت تمام ایرانی پتروپارس و توسعه فازهای 4 و 5 هم سال 79 به کنسرسیومی متشکل از شرکتهای انی ایتالیا به میزان 60 درصد، پتروپارس و نیکو به میزان 20 درصد، واگذار و قرارداد توسعه فازهای 6 تا 8 و 9 و 10 پارس جنوبی نیز تیر و شهریورماه 79 و 81 امضا شد.
توتال و دیگر شرکایش سال 81 کارشان را در فاز 2 و 3 پارس جنوبی بهعنوان نخستین فاز تکمیل کردند و بهمن ماه 1381 سرانجام ایران موفق به برداشت روزانه 50 میلیون مترمکعب گاز از این میدان مشترک شد. عددکوچکی نبود. سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهوری دولت اصلاحات این فازها را افتتاح کرد. افتتاح فازهای 1 و 4 و 5 پارس جنوبی نیز از دیگر فازهایی بود که در دولت اصلاحات و به ترتیب در آبانماه 83 و فروردین ماه 84 افتتاح شد.
روزنامه شهروند : چطورپای دانشگاهآزاد در ایران باز شد؟
روز ۳۱ اردیبهشت ماهسال ۱۳۶۱ آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه تهران برای نخستین بار ازطرحی به نام دانشگاه آزاد اسلامی سخن گفت. در این راستا گزیدهای از بیانات آیتاللههاشمی رفسنجانی رئیس هیأت موسس و هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی را در زیر میخوانید:
امامخمینی(ره) با کمک یکمیلیون تومانی خود در زمانی که همهچیز دولتی شده بود و چیزی دست مردم نبود، به راهاندازی دانشگاه آزاد اسلامی کمک کرد. در ابتدا دانشگاه آزاد اسلامی با ساختمانهای کوچک آغاز به کار کرد و درنهایت آنها را توسعه داد.
در آن زمان مشکل این بود که نیروهای انقلابی دوآتشه کار غیردولتی و خصوصی را تحمل نمیکردند و میگفتند همه کارها باید دولتی باشد. گفتند باید امام(ره) اجازه دهد. ما به خدمت امام(ره) رفتیم، آمار دادیم و گفتیم که این کمبودها را داریم و این چیزها هم نیاز داریم. ایشان که خیلی از ما هوشیارتر بود فوری قبول کردند و حتی حرف ما نیمهتمام ماند. من گفتم که نمیگذارند این کار انجام شود، ایشان گفتند آن با من. من گفتم حتی پول برای شروع کار نداریم که یک اتاق اجاره کنیم که امام(ره) یکمیلیون تومان پول دادند تا کار پیش برود. کار را شروع کردیم و من هم در نماز جمعه توضیحی در این رابطه دادم.
سایت خبری تحلیلی مدارا : روایتی تکاندهنده از «استراتژی تحمیلی» در جنگ
جعفر شیرعلی نیا در کانال تلگرامی خود نوشت:۱۵۰۰ گردان رقم عجیبی بود که در نظر مسئولین کشور و با توجه به شرایط اقتصادی هیچگاه نمیتوانستیم به آن نزدیک شویم. علاوه بر این با ناکامیهای پیاپی، اعتماد برخی از مسئولین به توانایی سپاه کم شده بود و دربارهی انگیزههای سپاه تردید داشتند. رضایی: «میگفتند سپاه میتواند جنگ را تمام کند ولی دارد طولش میدهد تا امکانات بگیرد و سازمانهایش را زیاد کند.» همچنین اختلاف فرماندهان ارتش و سپاه در سال ۶۴ به جایی نگرانکننده رسیده بود که فرمانده سپاه میگوید: «ما دندانِ ارتش را کندیم. گفتیم که اصلا بههیچوجه عملیات مشترک نمیکنیم، برادران ارتش خودشان عملیات بکنند و ما هم میرویم برای خودمان عمل میکنیم.» او به حمایت مسئولین نیاز داشت و میگوید: «اگر سپاه منهای دولت میتوانست اقتصاد را در جایی بسیج کند ما اصلا منتظر مسئولان نمیماندیم؛ میرفتیم تا بغداد و حمله میکردیم.»
رضایی میگوید امام «آقای هاشمی و شورای عالی دفاع را برای تصمیمگیری تعیین کرده بودند.» سران قوا استراتژی را اینگونه تعریف کرده بودند که بتوانند با یک عملیات موفق جای پای مهمی در خاک عراق بگیرند و بعد با تکیه بر آن، از راه دیپلماسی به خواستههایشان برسند و به جنگ پایان دهند. رضایی موافق نبود؛ «آن چیزی که ما میگفتیم این بود که صدام را با یک عملیات نمیشود ساقط کرد و باید یک مجموعه عملیات بکنیم… لازمهاش این بود که کل کشور بیاید در جنگ قرار بگیرد.»
فرمانده سپاه از سال ۶۴ استراتژی جدیدی تعریف کرد: «حرفهای خودمان را در عمل به آقایان تحمیل میکنیم. اسمش را هم گذاشتیم استراتژی تحمیلی… برنامهریزی جنگ را بهصورت تحمیلی انجام دادیم که به آقای هاشمی و مسئولان تحمیل کنیم. ایدهآلمان هم این بود که اگر در عملیات موفقیتی بهدست آوردیم با حمایت امام سد را میشکنیم و میرویم جلو.» برنامه این بود: «یک عملیات موفق بکنیم تا با این عملیات موفق، به هر قیمتی شده برویم امکانات بگیریم و کشور را وارد جنگ بکنیم.» او به نتیجه رسیده بود استراتژی هاشمی جواب نمیدهد و «نمیتوانیم وقتمان را پشت سر ایشان تلف کنیم. ما میآییم یک چیز نانوشتهای را عمل میکنیم اما نظر آقای هاشمی را میگذاریم برای حفظ ظاهر.»
گویا فرمانده سپاه جایگاهی متفاوت از یک نیروی نظامی برای خود قائل بود و میگوید: «اگر ما روحیات ارتشیها را داشتیم، نباید اینطوری احساس مسئولیت میکردیم. ما چون خودمان را نمایندهی امام و انقلاب میدانستیم، اگر بیشتر از این آقایان(آقای هاشمی و غیره) احساس مسئولیت نمیکردیم، کمتر از آنها هم احساس مسئولیت نمیکردیم. لذا ما از موضع کل انقلاب آمدیم موضوع را بررسی کردیم.» رضایی میگوید خودشان را جای امام گذاشتند و استراتژی واقعیِ مدنظر امام را دنبال کردند. او بارها از طرحهایی میگوید که آنها را با کسی در میان نگذاشته است. مثلا وقتی طرح کلیاش دربارهی تصرف بصره را توضیح میدهد میگوید: «این را من نه به آقای هاشمی گفتم و نه هیچکس دیگر، چون میدانستم هم صحبت کردن بیفایده است، هم میترسیم که اینها شک کنند.»
در جایی دیگر از طرحی میگوید که با جلال طالبانی، رهبر اتحادیهی میهنی کردستان عراق، طراحی کرده بودند تا پس از چند پیروزی نظامی، در یک کودتا «از طریق خود مردمی که در سپاه بدر و نیروهای طالبانی سازماندهی کردهایم کار صدام را تمام کنیم.» همکاری با طالبانی نقش مهمی در تغییر جبههی ایران از جنوب به شمالغرب در سال ۶۶ داشت. رحیم صفوی از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، تغییر جبهه از جنوب به شمالغرب را انحراف در جنگ میداند. حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه در جنگ، ایدهی سقوط صدام با کودتا را رد میکند و میگوید هیچگاه چنین طرحی در زمان جنگ نداشتیم. اما محسن رضایی دربارهی صفوی و علایی میگوید: «در جریان نیستند. خود من و طالبانی نشستیم و بحث کردیم تا از ارتش عراق یک نیروی کودتا تشکیل دهیم.»
استراتژیهای کلان توسط مسئولان عالیرتبه تعیین میشود و سایر بخشها باید تخصص و توانشان را برای پیادهکردن آن به کار گیرند. آیا کشور میتواند با دو استراتژی کلان موفق باشد؟
مصاحبهی محسن رضایی در کتاب اسرار مکتوم نوشتهی سردار محققی منتشر شده است.
پایگاه خبری تیتر برتر : مردم ناباوری مهم ترین آسیب و تهدید انقلاب اسلامی است.
مروری دوباره بر تاریخ چهار دهه اخیر ایران، مهم ترین هدف گفت و گو با دبیرکل حزب ندای ایرانیان بود. اما گفت و گو به همین موضوع ختم نشد و آسیب شناسی تهدیدات نظام به سیاست خارجی و انتخابات آینده هم کشیده شد.
خرازی با صراحت تمام، حمله به سفارت های خارجی در ایران فاجعه خواند و از دست های بیگانه ای گفت که در پشت پرده این حمله ها وجود داشته و روزی افشا می شود.
معاون پیشین وزارت امور خارجه ایستادگی دربرابر سیل خواست مردم در تسخیر سفارت آمریکا را ناممکن می داند و از نظر متفاوت بزرگان نظام درباره این رویداد سخن می گوید.
خرازی آنقدری به فرمانده جنگ یعنی آیت الله هاشمی رفسنجانی نزدیک بود تا انتقادهای این روزها از او را انتقام تاریخی بداند و دفاع جانانه ای از سردار سازندگی داشته باشد واو را تنها روحانی تاریخ تشیع بداند که در پی تکنولوژی و صنعت بوده است.
صادق خرازی سفیر پیشین ایران در فرانسه و دبیرکل حزب ندای ایرانیان در مصاحبه ای تفضیلی موضوعات زیادی را مطرح کرد و در باره آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت: آقای هاشمی پدرعمران و پدر نجات ایران در دوران جنگ بود و کارهای بزرگی انجام داد اما همین آقای هاشمی در نماز جمعه اعلام کرد که این کراوات چیست که به خود آویزان کرده اید مانند دم خر!؟ که این موضوع گلایه هایی را ایجاد کرد که بعدها آقای هاشمی خودشان اعلام کردند که اشتباه کردند. حساسیت ها و اتفاقات در انقلاب وجود دارد، ریزش ها و رویش ها و تخریب ها وجود دارد. پس از آن ها انقلاب زمینه را برای اصلاح هم به وجود میآورد اما در ایران تا خواستیم اصلاح کنیم ترور شروع شد، بعد جنگ را تحمیل کردند، پس از جنگ تحریم ها آغاز شد و یک روز خوش برای این مردم اجازه ندادند وجود داشته باشد.
اشاره خبرنگار تیتربرتر به انتقادات این روزها به عملکرد مرحوم آیت الله هاشمی، کافی است تا خرازی به دفاع از عملکرد رییس جمهوری پیشین ایران بپردازد.
خرازی درباره اتهاماتی که به آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره عبور از قانون و تندوری زده می شود، گفت: این قبیل سخنان ظلمی است که در حق آقای هاشمی انجام می شود. البته مرحوم هاشمی یک مدیر قوی بود، تصمیمات محکم و قاطع می گرفت که آن را به پای قانون گریزی ایشان می گذارند. در حالی که مصوبات دولت ایشان همه قانونی بود و خدا رحمت کند مرحوم دکتر حبیبی را که می گفت در دولت های آقای هاشمی ما یک مصوبه غیرقانونی نداشتیم و هرجا هم غیر قانونی بود ما آن را آمیخته به قانون می کردیم.
وی تصریح کرد: اقتدار آقای هاشمی را عده ای بر نمی تابیدند، اقتدار با قانون گریزی دو مقوله جداست. بعضی ها برای هر قدمی هزار جا را باید ملاحظه می کردند و نتیجه آن شرایط کنونی است. آقای هاشمی می گفت یک بار نشد من کارتابل کارهایم را تمام نشده به خانه بروم، رییس جمهوری هم در این مملکت داشتیم که انبوهی از کارتابل خود را یا انجام نمی داد یا دیگران انجام می دادند.
وی تصریح کرد: آقای هاشمی احساس می کرد که برای این انقلاب بیشترین نقش را داشت و حس مالکیت به معنای مثبت قضیه را داشت. ایشان هیچ زمان تصرف نمی کرد. هزاران شایعه و اتهام و دروغ هم درباره ایشان گفته می شد که یکی از آن ها هم اثبات نشد. از سوی دیگر مدیری که صدتا کار انجام می دهد در تلورانس آن 5 تا هم می تواند خطا باشد. البته نکته دیگری هم بایست بیان کرد که آقای هاشمی رفسنجانی در سه دوره دارای چند تفکر مختلف از جمله سازندگی و اصلاحات و.. بودند.
این فعال سیاسی یادآور شد: شخصیت آقای هاشمی مورد حسد بود، هم از سوی روحانیت و هم از سوی کنشگران سیاسی. شخصیت ویژه ایشان حسادت برانگیز بود و عده ای را نسبت به ایشان حساس کرده بود.
خرازی ادامه داد: برخی اعتقاد داشتند که ایشان در دورانی که دولت را اداره می کرد به مبانی حقوق بشر و آزادی بیان بی توجه بود، من مخالف این موضوع هستم که ایشان بی توجه بود، بلکه اولویت ایشان نبود. آقای هاشمی وارث مدیریت کشوری بود که 18 استان آن درگیر جنگ بود. آقای هاشمی روزی فرمانده نظامی شد که سه یا پنج روز بیشتر آذوقه گندم در کشور نبود و گندم را روی دریای آمستردام یا اقیانوس هند روی کشتی می خریدند و وارد کشور می کردند.
معاون پیشین پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ معاصر درباره اولویت های آیت الله هاشمی گفت: ساختن ایران و سازندگی اولویت آقای هاشمی بود. باید بپذیریم و اذعان کنیم توسعه اقتصادی آقای هاشمی فاقد الگو بود. کشوری که الگوی توسعه آن کشورهای در حال توسعه شرقی بود به یکباره از الگوهای توسعه ای مبتنی بر نظام سرمایه داری، صحبت می شد. نظام اقتصادی با این تغییر نمی توانست آمیخته شود و یک دفعه سقوط می کرد.
وی افزود: وقتی شما فاقد مبانی باشید به نام قانون گریزی تعبیر می شود. آقای هاشمی یک باره وارد مدیریت اجرایی کشور شد که جنگ تمام شده بود، امام به رحمت خدا رفته بود، 18 استان کشور فروریخته بود، آمریکا ایران را تحریم کرده بود و هزارن نکته باریک تر از مو در کشور حاکم بود. ایشان می خواست توسعه اقتصادی انجام دهد در حالی که دو متفکر اقتصادی در کشور نداشتیم.
خرازی ادامه داد: رییس سازمان برنامه و بودجه که الگوی فکری او کره شمالی بود؛ یک شب خوابید و صبح کره جنوبی مبنای فکری او شد! به همین راحتی که می گویم. این ها واقعیت های بحران سیستمی ما در آن مقطع بود. ما هم انتقاد داشتیم اما این که این انتقادات را تنها متوجه شخص آقای هاشمی کنیم ظلم بین و نامردی است.
وی تاکید کرد: آقای هاشمی تنها آخوند تاریخ روحانیت تشیع است که تا زانو در گل و گچ و سیمان بوده و از تکنولوژی، سازندگی و توسعه و هایتک حرف زده است ؟ ما هنوز نمی دانیم توسعه مقدم بر عدالت است یا عدالت بر توسعه مقدم است. این که ما موسس چنین تفکری را، موسس تفکر توسعه مبتنی بر هرج و مرج بدانیم ظلم و نامردی است. اینها انتقام تاریخی است و جواب نخواهد داد. در زمان حیات ایشان هم گفته می شد و اکنون هم در قید حیات نیست که دفاع کند. آقای هاشمی هم مانند همه کنشگران سیاسی دیگر قابل نقد است. اما نقد باید مبتنی بر انصاف و عدالت باشد، همانگونه که اگر عملکرد مبتنی بر عدالت و انصاف نباشد قابل دفاع نیست. نقد هم قابل دفاع نیست.
روزنامه آرمان : مصاحبه با آقای رفیقدوست
قای روحانی اخیراً آیتالله هاشمی رفسنجانی را به عنوان پدر موشکی کشور معرفی کردند.
- آقای هاشمی رفسنجانی (ره) پدر خیلی چیزها از جمله متروی تهران بودند؛ وقتی ایشان رئیس مجلس شورای اسلامی بود، دستگاه حفاری مترو که مربوط به زمان طاغوت بود، چندین سال در گمرک قرار داشت، ایشان به عنوان رئیس مجلس به من به عنوان وزیر سپاه مأموریت داد تا آن دستگاه را به تهران بیاورم و از آن زمان نیز پروژه متروی تهران را کلید زد و همواره پیگیر آن بود. در صنایع نظامی نیز ایشان همپای مقام معظم رهبری دائماً از صنایع ما بازدید میکردند و ما را تشویق میکردند. من نمیدانم مأخذ حرفهای اخیر آقای روحانی چیست، اما آقای رفسنجانی خیلی به دنبال توسعه و گسترش صنعت موشکی کشور بودند.
رفیقدوست تقدیرنامهای که از سردار تهرانی مقدم دریافت نموده را بر دیوار دفتر کار خود نصب کرده است
لطفاً درباره روند مذاکرات خود با لیبی برای دریافت موشک در زمان جنگ تحمیلی توضیح دهید.
- ما این موشکها را نخریدیم بلکه از کشور لیبی به رایگان و به عنوان هدیه دریافت کردیم؛ من سه مرتبه به لیبی رفتم و در هر مرتبه نیز ۱۰ عدد موشک اسکاد B از شخص قذافی هدیه گرفتم. داستان این ماجرا آن است که من بعد از انقلاب هر ساله چند مرتبه به کشورهای لیبی، سوریه و کره شمالی میرفتم تا از آنها اسلحه و مهمات بگیرم یا از طریق آنها از کشورهای دیگر سلاح خریداری کنیم. البته خرید اسلحه از طریق سوریه و لیبی با واسطه بود و از کرهایها هر آنچه داشتند که آن هم در حد پایین بود را خرید میکردم. بعد از آنکه وزیر سپاه شدم یکسال به این کشورها نرفتم و در سال ۱۳۶۲ که خواستم سفر را انجام دهم، نزد آقای هاشمی رفسنجانی رفتم و ایشان گفتند که «حاج محسن ما نزد مردم شرمنده هستیم؛ عراقیها تهران را با موشک میزنند و ما موشکی در اختیار نداریم؛ در سفر به لیبی و سوریه تلاش کن تا موشک از آنها بگیری». من همچنین خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و ایشان نیز ابراز امیدواری کردند که از این دو کشور موشک مورد نیاز خود را دریافت کنیم.
در سفر به لیبی که ۱۱ نفر از جمله رحیم صفوی و حسن باقری حضور داشتیم، در ملاقات با عبدالسلام جلود نخست وزیر لیبی، او گفت که در میان کشورهای عربی تنها حامی جمهوری اسلامی ایران، لیبی است؛ او در حال صحبت در این باره بود که محکم روی میز زدم و گفتم شما دروغ میگوئید؛ شما میگوئید تهران امالقرای جهان اسلام است، اما عراق، تهران را موشکباران میکند و شما که موشک دارید، به ما نمیدهید که او گفت تصمیمگیری در این باره بر عهده برادر سرهنگ (معمر محمد قذافی رهبر وقت لیبی) است. من به همراه آقای صفوی به دیدار قذافی رفتم که او در این دیدار ۱۰ موشک به ما داد و به ما گفت که من یک شرط دارم و این شرط نیز آن است که یکی از این ۱۰ موشک را به سمت عربستان سعودی شلیک کنید که من در آن زمان نیز این شرط را پذیرفتم. بعد از آن دیدار من دو مرتبه دیگر به لیبی رفتم و در هر سری ۱۰ موشک از آنها به رایگان میگرفتم و در هر مرتبه نیز قول میدادم شرطشان را اجرا خواهم کرد. این در حالی بود که ما با عربستان سعودی جنگی نداشتیم و دلیلی نداشت که بیخودی به سمت عربستان سعودی موشکی شلیک کنیم. بعد از آن نیز از کره شمالی موشکهای مورد نیاز خود را خریداری کردیم و سپس خودمان موشک ساختیم.
آیا همچنان بر سر قول خود با قذافی هستید؟
- (خنده) منتظر هستیم ببینیم آنها (عربستانیها) چه میکنند.
در روزهای پایانی جنگ تحمیلی آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه طی نامهای که به آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا نوشت، برنامهی پنج ساله توسعه سازمان رزمی نیروهای مسلح را اعلام و بخشهایی از نیازهای نیروهای مسلح برای ادامه جنگ را عنوان کرد که در آن زمان مباحث بسیاری را در پی داشت. به نظر جنابعالی بهعنوان وزیر سپاه دوران جنگ، اولاً که علت نگارش آن نامه چه بود و در ثانی آیا امکان تأمین آن نیازها فراهم بود؟
آقای هاشمی رفسنجانی میخواستند جنگ را تمام کند و به همین دلیل در ابتدا من را از لجستیک جنگ کنار گذاشت - آقای هاشمی رفسنجانی میخواست جنگ را تمام کند و به همین دلیل در ابتدا من را از لجستیک جنگ کنار گذاشت. ایشان حدود چهار پنج ماه قبل از پایان جنگ من را صدا کرد و گفت جنگافروز اصلی تو هستی؛ تو کنار برو تا دولت کار خود را انجام دهد. ایشان سپس ستاد جنگ را در دولت تشکیل داد و مهندس موسوی را رئیس، آقای بهزاد نبوی را معاون لجستیک و آقای مسعود روغنی زنجانی را معاون مالی و آقای خاتمی را معاون تبلیغات این ستاد قرار داد؛ این ستاد از آقای رضایی درباره زمان پایان جنگ سوال میکند و نتیجه این پرسش نیز نامهای میشود که آقای رضایی مینویسند. موارد ذکر شده در آن نامه در سه چهار سال قابل تهیه بود و اگر میخواستیم که آنها را تهیه کنیم جنگ به دهه ۷۰ هم کشیده میشد، اما ما میتوانستیم پیروز جنگ باشیم، با این وجود بنا بر این بود که جنگ را تمام کنند و جنگ نیز در خوب موقعی تمام شد.
آیا شما موافق ادامه جنگ بودید؟
- بله؛ زیرا معتقد بودم که باید تا پیروزی، بجنگیم. زمانی که خرمشهر را باز پس گرفتیم، من از کسانی بودم که معتقد بودم اتفاق خاصی نیفتاده و چنانچه که جنگ را در آن زمان قطع کنیم صدام شش ماه بعد به تهران خواهد رسید. ما معتقد بودیم که نقاط سرکوب از نظر ارتفاعات هنوز در اختیار دشمن بود و از سوی دیگر ما چیزی برای دفاع از خود نداشتیم. این در حالی است که در پایان جنگ یک قدرت بودیم و در جنگ موشک ۱۱۰ کیلومتری تولید داخل را استفاده کردیم.
قرار بود جنگ تمام شود و در موقعیت خوبی این اتفاق افتاد و امام خمینی (ره) شعار جنگ جنگ تا پیروزی را به جنگ جنگ تا رفع فتنه را تغییر دادند عدهای میگویند زمانی که ما آتشبس را پذیرفتیم، ضعیف شده بودیم این در حالی است که آنچه اتفاق افتاد، خلاف آن را ثابت میکند؛ چند روز بعد از پذیرش آتش بس، منافقین طی عملیات فروغ جاویدان که بعدها به عملیات مرصاد نامگذاری شد، با کمک ارتش و تجهیزات صدام از غرب حمله کردند که در آنجا همه منافقین از بین رفتند. در آن زمان همچنین ۱۵ لشگر عراق به جنوب کشور حمله کردند که سپاه و ارتش با یکدیگر در آنجا آنها را تار و مار کردند و به خاک عراق ریختند. ما ضعیف نشده بودیم، بلکه قرار بود جنگ تمام شود و در موقعیت خوبی این اتفاق افتاد و امام خمینی (ره) شعار جنگ جنگ تا پیروزی را به جنگ جنگ تا رفع فتنه تغییر دادند؛ برداشت من به عنوان یک تأمین کننده لجستیکی آن بود که باید آنقدر قوی شویم که چشم فتنه را کور کنیم و امروز ما تهدید نظامی نمیشویم.
اخیراً یکسری مطالب درباره عملیات کربلای ۴ از سوی آقای رضایی مطرح شد که با حواشی بسیاری روبهرو شد؛ البته ایشان تلاش کردند تا اظهارات خود را با توضیح بیشتری که ارائه دادند، اصلاح کنند؛ نظر شما درباره عملیاتهای کربلای ۴ و کربلای ۵ چیست؟
برای عملیات کربلای ۴، ۲۶۰ هزار نفر به جبههها اعزام شدند، اما بیش از ۶۰ هزار نفر نیرو وارد جنگ شدند که حدود پنج الی شش هزار نفر از آنها شهید و تعداد بیشتری نیز مجروح شدند
- عملیات کربلای ۴ یکی از عملیاتهای اصلی بود که برای آن ۲۶۰ هزار نفر نیرو به جبههها اعزام کردیم. کربلای ۴ اولین عملیاتی بود که در آن با مهمات ۱۰۰ درصد ساخت داخل میجنگیدیم و امکانات فراوانی برای آن برده بودیم، اما این عملیات واقعاً لو رفت و در سهراهی روبهروی «جزیره امالخصیب» گیر کردیم؛ در این وضعیت که زمان کل عملیات پنج شش ساعت بیشتر به طول نینجامید، بیش از ۶۰ هزار نفر نیرو وارد جنگ شدند که حدود پنج الی شش هزار نفر از آنها شهید و تعداد بیشتری نیز مجروح شدند؛ در این شرایط دستور عقبنشینی صادر شد. وقتی عملیات آغاز شد من مانند همیشه که برای نیازسنجی به خط مقدم میرفتم، به خط مقدم رفتم و دیدم که هر قایقی که از رودخانه عبور میکرد مورد هجوم دشمن قرار میگرفت و به این نتیجه رسیدم که دشمن با آمادگی کامل در آن سمت قرار دارد، لذا در همانجا با قرارگاه تماس گرفتم که عملیات را متوقف کنند.
پس از این اتفاق کار خوبی که انجام دادیم این بود که به لشکرها اعلام کردیم به پادگانهای خود بازگردند و دیگر در منطقه نماندند؛ در این زمان عراق خیال کرد که ما دیگر عملیاتی نخواهیم انجام داد و به لشکرش مرخصی داد، این در حالی بود که من به عنوان مسئول لجستیک جنگ و وزیر سپاه مأمور شدم تا در ۱۵ روز ۳ هزار قایق بسازم و موتور ۱۵۰ نفربر آبی- خاکی خشایار را تعویض کنم.
بعد از ۱۵ روز عملیات کربلای ۴ که به قول امام خمینی (ره) در آن عدمالفتح داشتیم، تبدیل به فریب بزرگی برای عملیات کربلای ۵ شد و عملیات کربلای ۵ اوج پیروزی ما در جنگ بود.
روزنامه آرمان : مصاحبه با حجت الاسلام اکرمی
در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب، روزنامه آرمان مصاحبه ای با حجتالاسلام سیدرضا اکرمی عضو جامعه روحانیت مبارز تهران و نماینده چند دوره مجلس داشته که در پاسخ به یک سوال به آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره شد:
قطعا حضرت امام راحل برای قیام خود در سال 57 و نهضت، اهدافی داشت. اهداف ایشان از برپایی نهضت چه بود؟
امام سه هدف در قیام خود داشت و این اهداف را برای خود متصور بود. اول نجات کشور از استبداد داخلی، دوم نجات کشور از استعمار خارجی و سوم ارائه چشم اندازی برای جهان اسلام تا ظهور امام عصر(عج). در مورد هدف اول یعنی نجات کشور از وابستگی به موفقیت رسیدیم و در بحث «استبداد داخلی» هم دیگر چنین امری وجود ندارد. اکنون در ایران آزادی قلم، بیان، اعتقادات و غیره وجود دارد. در این 40 سال بیش از 30 انتخابات برگزار شده است؛ انتخابات متعدد ریاست جمهوری، 10 دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، 5 دوره شوراهای شهر، چندین دوره انتخابات مجلس خبرگان یا انتخابات برای بررسی و تصویب و تعیین قانون اساسی و غیره. اینها خودش رهاوردی است از انقلاب. امروز ایران به درجه استقلال رسیده است و زیر پرچم هیچ کشوری نیست و مستقل از بیگانگان فعالیت میکند. در امور سیاسی و بینالمللی که استقلال کشور به طور کامل برقرار شده است و امیدواریم کشور هرچه زودتر به استقلال اقتصادی، تجاری، صنعتی و فرهنگی هم برسد و به تدریج در این راه گام بردارد و به پیش برود. فقط در چهلمین سالگرد انقلاب باید به وحدت و اتحاد و اتفاق و همبستگی ملی بیندیشیم و تلاش شبانهروزی داشته باشیم تا در ابعاد اقتصادی و صنعتی هم به استقلال کامل برسیم.
طی سالهای اخیر برخی رسانههای جریان اصولگرا و یا صداوسیما، رفتار و رویکرد مناسبی را با نیروهای اصیل و پرسابقه انقلاب یا بهعبارتی «السابقون» انقلاب نداشته است. فارغ از گرایشات سیاسی و فکری افراد، احترام بزرگان انقلاب چندان حفظ نمیشود و حتی نامی نیز از این افراد برده نمیشود مانند مرحوم آقای هاشمی که صداوسیما درباره امثال ایشان، نامهربان است. چه ارزیابی از این رفتارها دارید؟
البته این نکته را مدنظر داشته باشید که در کشور ما تریبون فقط صداوسیما یا مطبوعات نیست. حتی تریبونها و نشر افکار و عقاید تنها در دست آموزش و پرورش و دانشگاه و بازار امثالهم نیست. خوشبختانه در سراسر کشور تریبونهای فراوانی مانند مساجد وجود دارد. ایام بزرگداشت شعائر اسلامی و شیعی وجود دارد یا ایام دهه فجر، نمازهای جمعه و... بسیار است. از تمام این تریبونها باید برای آگاهسازی مردم از امور مختلف استفاده کرد. به مردم از رفتارها و سیاستهای دشمن و کشورهای دیگر علیه کشور آگاهی داد و افشاگری کرد. تمام اینها از تریبونهای دیگری جز صداوسیما و غیره هم قابل نشر است. باید از این تریبونها، السابقون انقلاب به نیکی یاد کرد. چه آنها که از دنیا رفتهاند و چه آنهایی که در قید حیات هستند. باید از پیشکسوتان و بزرگان نهضت امام راحل نام برده شود و قدردانی صورت بگیرد. خدمات این افراد باید بازگو شود. اشتباهاتی هم داشتهاند که امری است طبیعی و در زندگی هر انسانی فراز و نشیب وجود دارد. در کشور گاهی برخی رفتارها، گفتارها و عملکردها فراموش میشود و گاهی هم برخی عادت دارند تا به سمت جناح یا فرد خاصی غش کنند! باید از تمام تریبونها استفاده کرد و خدمات و اشتباهات هر فرد را منصفانه و بر طریق حق بیان کرد. خوب صداوسیما تریبون و رسانهای فراگیر است که باید افراد و اشخاص پرسابقه را دعوت کند و وقت در اختیارشان بگذارد تا حقایق را با مردم در میان گذارند. دشمن را معرفی کنند و مردم را هوشیاری و آگاهی دهند تا آماده خدمت به میهن باشند. از سویی مهم است که خدمات و زحمات افراد صدیق و فداکار و وفادار به نظام و انقلاب از صداوسیما بیان شود از جمله مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی که باید از خدمات و جایگاه ایشان که به واقع از افراد مهم و تاثیرگذار در پیروزی انقلاب اسلامی بود، به نیکی یاد شده و به نسل جوان با بیانی صحیح و واقعی ارائه شود.
روزنامه ایران : خاطرات منتشر نشده آیتالله هاشمیرفسنجانی از روزهای دهه فجر 1375
آنچه در پی می آید، برگهایی از خاطرات روزنوشت آیت الله هاشمی رفسنجانی مربوط به دهه فجر سال 1375، آخرین سال دولت سازندگی است که تاکنون منتشر نشده و قرار است در قالب خاطرات سال 1375 ایشان توسط دفتر نشر معارف انقلاب در نمایشگاه کتاب سال آینده در اختیار علاقهمندان قرار گیرد وبه مناسبت دهه فجر خاطرات این روزها برای نخستین بار توسط روزنامه ایران منتشر می گردد.
یکشنبه 14 بهمن 1375/ 23 رمضان 1417- 2 فوریه 1997
آقای [غلامرضا] فروزش [وزیر جهاد سازندگی] آمد. درباره طرح توسعه زاگرس میانی و پیشنهاد بنیاد آفریقا صحبت کرد. گفت، هنوز در جامعه امید هست که قانون اساسی را برای ادامه ریاستجمهوری من اصلاح کنند؛ گفتم نمیپذیرم. ستاد تنظیم بازار، جلسه داشت. وضع قیمتها خوب است. برای توزیع کود شیمیایی، اجازه توزیع آزاد هم دادیم و قرار شد سهمیه جذب نشده ارز، به بخش صنعت که قدرت جذب دارد واگذار شود.عصر در جلسه هیأت دولت، تصمیم گرفتیم به هر یک از اهداکنندگان کلیه، تعداد 20 سکه بهار آزادی هدیه کنیم. گزارش 2600 طرح عمرانی در روستاهای محروم را داشتیم که در دهه فجر به ثمر میرسد. طرح بیمه اجتماعی کارکنان، صنایع قالی و گلیمبافی نیز تصویب شد.افطار میهمان رهبری بودم. درباره مسائل افغانستان، بحث و تصمیمگیری شد. درباره احتمال حمله امریکا و راههای پیگیری و مقابله و سفر وزیر امورخارجه قطر و پیام عربستان در مورد مسأله انفجار الخُبر و نیز درباره انتخابات آینده و برنامه سفرشان به خوزستان بحث شد.