خاطرات آیت الله هاشمی از ایام دهه فجر
سهشنبـه/ 3 شهریور 1377 هجری شمسی
مصاحبه با : خبرنگار گروه سیاسی سیمای جمهوری اسلامی ایران
س- بسمالله الرحمن الرحیم. عرضم به حضور شما که ما برنامهای تحت عنوان روز شمار انقلاب را در دست تهیه داریم که وقایع انقلاب را به روز بازگو میکند. در این برنامه شبی سه دقیقه الی چهار دقیقه هم به خاطرات اختصاص دادهایم. سعی کردیم شبی یک دقیقه و نیم از صحبتهای امام باشد. شبی چند دقیقه شما خاطراتتان را بیان کنید. مقطعی نه، بلکه هر روزی که مثلاً شما خاطره دارید بر حسب همان روز. یعنی شما اگر برای سیزده آبان خاطره دارید ما این خاطره را در 13 آبان پخش بکنیم. این با ایام انقلاب تطابق داده میشود. یعنی به 20 سال قبل برمیگردیم.
ج- خاطرات شب به شب را شما میبینید. روزنامهها دارند. من فکر میکنم مسیر کلی را در همین شش ماه بگیریم. بالاخره هر جایی که با هر شبی تطبیق میکند شما آن قسمتهایی را که به آن شب مربوط میشود، در بیاورید. من به این یادداشتها که نگاه میکردم تقریباً همه روزها یک چیزی هست. منتها آن را به ذهنم نسپردم. فقط مسیر را به ذهنم سپردم. فکر میکنم همان کافی است یا دیگران میتوانند روزانه بگویند.
س- چون 180 برنامه است، میخواهیم از فرمایشات شما 4 یا 5 شب در هر ماه استفاده بکنیم.
ج- هر جور قابل استفاده است، استفاده کنید و ایام را من در بین صبحتهایم میگویم. ریشهها و حوادث روزانه روند حوادثی که منجر به پیروزی و تثبیت انقلاب شد، قابل توجه است. در سال 42 یکبار انقلاب اوج گرفت، دوباره آرام شد. در سال 50 به بعد خفقان شدیدی بر مبارزات حاکم شد. از سال 56 با شهادت آیتالله مصطفی خمینی و همچنین فضای باز سیاسی که در ایران با فشار آمریکا و همچنین بخاطر اینکه رژیم مطمئن شده بود که مبارزات را سرکوب کرده، ایجاد شده بود، بستر جدیدی بوجود آمد که سرمایههای مبارزاتی 16 سال قبل شروع به بار دادن کرد. بعد از شهادت شهید آیتالله حاج آقا مصطفی تا شهریور 57 مردم احساس کردند که آن فضای خوف و خفقان دیگر نیست و ما حرکت ادامه دار تا پیروزی را از شهریور 57 به بعد باید بررسی کنیم. شروع این مرحله جدید راهپیمایی عظیمی بود که از عید فطر در قیطریه شروع شد. برای خود ما که در زندان بودیم و از تلویزیون دیدیم و برای مردم ما و برای ناظران جهانی غافلگیرانه و غیر قابل باور بود. اصلاً کسی فکر نمیکرد که در ایران چنین زمینهای وجود دارد. آن راهپیمایی بکلی نظرها را عوض کرد که مردم میتوانند نقش ایفا کنند. در همین شرایط اگر به بیرون از ایران نگاه کنیم، میبینیم حوادث مهمی در جریان بود که رژیم ایران و آمریکاییها را که حامی اصلی رژیم بودند، متوجه خود کرد. یکی مساله کمپ دیوید بود که آن روزها داشت به ثمر میرسید. بعد از کارهای طولانی، نهضت فلسطین و انقلاب فلسطین را از تاریخ به رکود کشانید. آنروزها موقعی بود که این کنفرانس یعنی کنفرانس کمپ دیوید، تشکیل شد. آن قرارداد و بعد سفر سادات به اسرائیل خیلی انقلابیهای ایرانی را دمق کرده بود. آن ناراحتیها به خشم مردم کمک میکرد. درست در همین زمان است که رژیم عراق برای اینکه امام و سرنوشتشان را مشخص بکند، مذاکره میکرد. سه طرح داشتند :
1- امام در خود عراق محدود بشوند و بشدت رابطهاش با بیرون قطع شود.
2- امام را تحویل ایران بدهند.
3- امام را از عراق بیرون کنند.
اینکه امام کجا بروند بحث بعدی بود. البته رژیم برای هر سه طرح مشکل داشت. با این شرایط که در ایران شده بود، رژیم نمیتوانست امام را در ایران بپذیرد. چون اگر امام به ایران میآمدند، همه چیز را آب میبرد. در عراق هم خود عراق جرأتنمیکرد اما را محدود بکند که امام تبعیدی است و تبعیدشان تمام شد و باید برود. سومین طرح را نتخاب کردند که در ماه بعد اتفاق میافتد. این در شهریور اتفاق نمیافتد.
به هر حال در شهریور با این راهپیمایی فضای ایران عوض شد و انقلاب با حادثه خونین هفده شهریور شکل جدیدی پیدا کرد. ما تا آن روز به این حرکت، نهضت میگفتیم. اصلاً اسمش نهضت روحانیت در ایران بود. از آن به بعد تعبیر انقلاب رایج شد. رژیم برای اینکه مردم را بترساند یک حرکت کرد و آن هم حکومت نظامی بود. البته تشکیل حکومت خود مسایلی دارد. هم برای اربابها سخت بود که قبول کنند و هم خود رژیم با ادعاهای فضای باز سیاسی که میکرد، مناسب نمیدید. ولی فکر کردند که باید نظامی کنند و شکل مسایل با حادثه خونین هفدهم شهریور و آن کشتار وسیع به گونهای عوض شد. خیلی از مردم تصمیم به برخوردهای خشن گرفتند. دولت هم چارهای نداشت جز اینکه مقابله بکند و چند روزی مقابله کرد. نکته جالب در بقیه شهریور این است که قساوت رژیم در حکومت نظامی اصلاً مردم را نترساند. همان برنامهای که مردم داشتند، باقی ماند. بعد از ماه شهریور با مسائل جدیدی مواجه میشویم که آنها اهمیت بیشتری پیدا میکنند. حکومت نظامی تقریباً بی ثمر بود. مردم اقدام میکردند. با حکومت نظامی برخورد میکردند. یک عده شهید شدند. با شهادت مردم دوباره موج جدید منطقهای در شهرها و مراکز به وجود میآمد و کار را سختتر میکرد. در همین مقاطع رژیم باز هم تصمیم میگیرد که به مردم امتیاز بدهد. وقتی که نتوانست از حکومت نظامی نتیجه بگیرد، به فکر افتاد که با امتیازات جدید مثل انحلال حزب نظامی رستاخیز که در همین مقطع اتفاق میافتد، جلوی مردم را بگیرد. اینها در ماه مهر است. ظاهراً دنبال این میروند که امام را از عراق تبعید بکنند. شاید امام این روزها از عراق با داخل ارتباط وسیعی داشتند. آنها فکر کردند امام را از اینجا بیرون کنند. در ذهن خودشان این بود که امام مثلاً در جاهایی مثل کویت و آنجاکه حوزه ندارد و ارتباط محدد است، بروند. کویت هم شرایط را بررسی کرد و فهمید که اگر امام وارد کویت بشوند، این کویت کوچک تحمل حضور شخصیت به این بزرگی که همه دنیا الان به آن متوجهاند و در ایران بزرگ هم مردم به آن توجه خواهند کرد راندارد. لذا با گستاخی امام را راه نداد. در مرز جلوی امام را گرفتند. امام مظلومانه از مرز کویت برگشتند و بدون تمایل مجبور شدند به طرف فرانسه بروند.
اینجا هم یک نقطه جالب است که حتماً روی آن باید کار کرد. چه طور شد فرانسه پذیرفت؟ دو، سه نقطه است: یکی اینکه مسؤلین فرانسه با ایران مذاکره کرده و قبول کرده بودند که امام در فرانسه محدود باشند. امام هم فرض دیگری گذاشته بودند که اگر فرانسه نباشد به سوریه میرود.
سوریه آن روز یک کشور انقلابی بود و به خصوص بعد از کمپ دیوید سوریه و عراق هم به فکر افتاده بودند که وحدتی درست بکنند و در مقابل کمپ دیوید بایستند. مناسب بود امام در سوریه باشند، لذا در حقیقت فرانسه به ایران کمک کرد که امام به فرانسه بروند. آن هم با قول اینکه امام آنجا محدود باشند. امام بالاخره می بایست از عراق میرفتند. جای دیگری هم نبود. فعلاً فرانسه حاضر شده بود که امام را بپذیرند و امام هم به فرانسه رفتند تا ببینند بعداً چه میشود. خبر حضور امام در فرانسه که پخش شد، در داخل ایران هم هوای جدیدی بوجود آمد. بالاخره فرانسه مدعی دموکراسی و وارث انقلاب کبیر فرانسه بود و با اطلاع از شور و هیجان ایران و بسیاری از آزادیخواهان دنیا که توجه شان جلب شد، نتوانست امام را محدود کند. حالا شاید ته دلشان هم نمیخواستند محدود کنند، ولی به هر حال فشار روی فرانسه زیاد شد.
خبرنگاران و ناظران بینالمللی که از همان روز اول شروع به حرف زدن کردند، درست نقطه مقابل هدفی بودند که ما بودیم. آنها هم منتظر بودند تا ببینند چه میشود؟ این اتفاق افتاد که امام به آنجا رفتند و از این تریبون تاریخ انقلابهای دنیا دراختیار امام قرار گرفت. از سراسر دنیا خبرنگاران آمدند و آن روزها ارتباط با امام هم بسیار وسیع بود. آسان نبود که تلفنها را قطع کنند. چون مخابرات نسبتاً وسعت پیدا کرده بود و کارها و مسائل فراوانی پشت پرده بود و این کار برای فرانسه یک رسوایی بود. دولت ایران هم آن موقع آنقدر ضعیف بود که امکان این کارهای بزرگ و خطرناک را نداشت. امام از طریق مسافرتهای شخصیتهای ایران به پاریس و همچنین مصاحبهها و خطوط تلفن آن هم با خط مطمئن، ارتباطات وسیعی را با ایران شروع کردند. ارتباط انقلاب با امام خیلی قویتر شد. زبانش بازتر شد و مستمعینش زیادتر شدند و از آن تاریخ دیگر اصلاً منبر و تریبون ما تریبون انقلاب جهانی بود. خبرهای پاریس تقریباً در همه دنیا منعکس میشود و جزئیات اوامر روزانه امام را روزنامهها و رسانههای دنیا منتشر میکردند. این قطعه بسیار مهم است. در ماه مهر اتفاق میافتد و به تدریج موج مبارزات ایران بالا میگیرد.
همینطور که جلو میرویم مبارزه در ایران شکل حساب شده و برنامه ریزیتری پیدا میکند. تا این نزدیکها، تاریخ مبارزاتمان به صورت همین راهپیمایی یا سخنرانی در مساجد یا پخش اعلامیه و یا چیزهایی از این قبیل بود. رژیم از فشاری که در داخل کشور روی امام آورده بود، مأیوس شد و از حکومت نظامی هم نیتجه نگرفته بود، شروع کرد به اینکه زندانیها را آزاد کند. آزادی زندانیهایی که اکثراً شخصیتهای برجسته بودند یا حزب و گروه داشتند و هر کس در محیط خودش یک قدرتی بود، با آن وسعتی که آزاد میشدند، رونق زیادی دادند. دانشگاهها در این مقطع بسرعت وارد کار شده بودند و کم کم به مدارس و دانشآموزان کشیده شده بود. ادارات به اعتصاب روی آورده بود. بازار دست به اعتصاب زده بود.
وارد ماه آبان میشویم. دیگر در این مقطع این مسأله در مهر و آبان به فراوانی وجود داشت. ادارات کمکم شروع به اعتصاب کردند و یکی پس از دیگری اعتصابات را شروع کردند و مهمترین آنها اعتصاب شرکت نفت و کارگران نفتی بود. چون نفتآن روز از لحاظ مصرف داخلی یک حربه مهم بود و هم از لحاظ صادرات، درآمدهای صادراتی نفت میتوانست رژیم را اداره بکند. رژیم پول ذخیره داشت. آن موقع مسألهی عمدهاش مسایل جهانی بود. یعنی وقتی که نفت نمیرفت برای اربابان رژیم مشکل درست میشد و در کشورهای صنعتی آن موقعها این مسایل نبود و تجربه نداشتند. ذخایر نفتی نبود. اگر مثلاً دو میلیون بشکه، یک میلیون بشکه از بازار بیرون میآمد، بازار به کلی مشکل پیدا میکرد و شوک نیرومندی میخورد. ما آن موقع چهار یا پنج میلیون بشکه نفت صادر میکردیم و اعتصاب کارگران شرکت نفت و قطع نفت واقعاً دنیا را ترساند. در کنار انقلاب، آن خودش مسأله مستقلی شد. نگرانیهای کشورهای مصرف کننده جدّی بود. پس از این مقطع مبارزات ماشکل تازهای پیدا میکند در این مقطع اعتصابات و همچنین امواج اعتراض به محرّم میرسد. یک گام به جلو میرود. این گویا در آذر است. از مهر و آبان هم عبور کردیم. در ماه محرم به طور طبیعی در سراسر کشور مجالس داشتیم و مجالس به کانونهای مبارزه و تظاهرات تبدیل شده بودند. امام هم آن بیانیه معروف «خون بر شمشیر پیروز است» را مطرح کردند و ابتکار تکبیر گفتن مردم روی پشت بامها در شبها، حقیقتاً تعادل رژیم را به هم زده بود و اعصابشان را خرد کرده بود. اول مغرب که مردم نمازهایشان را میخواندند، الله اکبر میگفتند. تا مدتها در همه جای ایران صدای الله اکبر بعنوان اعتراض به کارهای رژیم شاه بلند بود. هیچ گوشه شهر نبود که بتوانند آرامش داشته باشند و خیلی هم حیله کردند که مردم را منصرف کنند، نتوانستند. گاهی گفتند نوار میگذاریم، گاهی تیراندازی میکردند، گاهی مردم را از پشت بام پایین میانداختند. حوادث مهمی در این رابطه اتفاق افتاد. ولی هر حادثهای که اتفاق میافتاد، قضیه را بدتر و شدیدتر میکرد.
در این جریانات ماه آذر هم همراه اعتصابها، افشاگریها و تظاهرات و راهپیماییهای مهم گذشت. شاید جز مهمترین کارهای این مقطع دو راهپیماییتاسوعا و عاشور را باید اسم ببریم. ما آنجا خیلی مسأله داشتیم. من در این مقطع دیگر خودم از زندان بیرون آمده بودم و در مدیریت این مسایل بودم. در زندان هم که بودیم ماههای اخیر این ارتباط بود و نظراتمان را به بیرون منتقل میکردیم.
اوایل آذرماه بود که من سه سال از زندانیام میگذشت و فکر میکنم 10 روز به من عفو دادند. چون 10 روز مانده بود، یا 10 روز یک جایی حساب نشده بود، اعتراض کرده بودیم و حساب کردند و اسم عفو گذاشتند. مابیرون آمدیم. در جمع دوستان که این مسائل را هدایت میکردند، مثل شهید بهشتی و شهید باهنر و سایر دوستان که خیلیهایشان زنده هستند، بعضی هایشان هم الان نیستند، از روحانیت، از نهضت آزادی، از ملیگراها، از بازاریها، از دانشجوها، از دانشگاهیها و به طور کلی از طبقات مختلف، کمیتههای متعدد داشتیم که با راهپیمایی تاسوعا و عاشورا مواجه شدیم و رژیم خیلی از این میترسید. آنها خیلی تلاش کردند که این نشود. تهدید کردند. تهدید به بمباران کردند. تهدید به قتل و عام کردند. امام مقاومت میکردند و اجازه نمیدادند که برنامه انجام نشود و ماهم موافق نبودیم. پشت اینها خالی بود.
خودم در روز عاشورا یک سخنرانی کردم. البته آنقدر شلوغ بود که گوشهای از جمعیت میشنیدند. در همین میدان آزادی زیر سقف همان چهارطاقهای که در آن وسط است، آنجا یک مینیبوس یا اتوبوس گذاشته بودیم. دوستان یا هر کس بالای آن میرفت و صحبت میکرد. من هم رفتم صحبتی کردم. هیچ جا هم ندیدیم که صحبت یا ضبط شده باشد یا خودمان پخش کنیم. اینقدر حرف بود که این حرفهای ما مهم نبود. چون در همه ایران سخنرانی - آن هم سخنرانیهای داغ - بود. حالا اگر یک نفر چند کلمه بگوید، چیز تازهای نبود.
به اواخر آذر میرسیم. در ماه دی و اوایل بهمن تقریباً مدیریت واقعی کشور در دست رژیم نبود. تحول عمدهای که از این به بعد در ماه دی اتفاق میافتد، رفتن شاه است. ببینید در هر ماه یک محور مهمی میتوانیم پیدا بکنیم. در ماه شهریور آن محورهایی که گفتیم. در ماه مهر و آبان که محورها را گفتم. ماه دی که میرسیم رفتن شاه و تبدیل حکومت نظامی به حکومت بختیار بود که مسکّن بود که اینها در سیاستهایشان و شاید طراحی آن هم مال خارجیها بود، برای آرام کردن مردم در نظر گرفته بوند. میخواستند طبع مردم و طبع انقلاب را با این دو تا مسکّن خفیف کنند. رفتن شاه یک علامتی بود که مردم مبارز به آن جذب میشوند. خاطرشان جمع شده بود. فکر کرده بودند که دولت بختیار میتواند این کار را بکند. بختیار از چهرههای قدیمی جبهه ملی بود. آن روزها جبهه ملی و نهضت آزادی و این شاخههای جبهههای ملی و شخصیتهای گذشته در مبارزات قدیمی حضور داشتند. آنها هم آدمهای قابل مذاکرهای نبودند. احتمالاً بعضی از آنها هم - احتمالاً نه محققاً- با بعضی از مراکز خارجی مذاکره داشتند. چیزهایی شنیدم یا دیدم. به خاطرم نیست. ولی مجموعاً این طوری بود. یعنی طرح این بود که یک حکومتی بیاورند که اوّلاً دنیا - بویژه کشورهای غربی - به او اعتماد کند، بگویند کشوری است که میشود با آن کار کرد. جبهه ملی از آن قبیل موارد بود. ثانیاً در ایران با نیروهایی که در اختیار شاه بود، قابل سازش باشد.
به هر حال طرحشان این شد که یکی از چهرههای جبهه ملی را بیاورند و به صورت ظاهر ادای دکتر مصدق را در بیاورد. یک نوع حکومت مردمی و در عین حال مرتبط با آنها باشد که از خط قرمزی که ترسیم کرده بودند، جلو نرود. بختیار هم گفته بود که اگر شاه در ایران باشد، من نمیتوانم کار بکنم.
به هر حال مردم اگر شاه را اینجا ببینند قبول نمیکنند که حکومت واقعاً حکومت مردمی است. توافق شده بود که شاه هم مسافرت بکند و از آن تاریخ که به این توافق رسیدند، شایعاتشان پخش شد. موج مسافرت درباریها و شخصیتهای رژیم شاه و خانوادشان شروع شد که این هم تحول جدیدی بود. هم حکومت خود بختیار و هم رفتن سران رژیم و یا بازداشت بعضی از مهرههای رژیم سابق مثل هویدا و افراد دیگر در همین راستا تسکین و مواد مخدر بود.
ثالثاً انحلال ساواک بود و مردم هم از ساواک عصبانی بودند. آن هم یک مخدر بود. این مخدرها همه اثر معکوس داد. رفتن شاه مهم ترینش بود که به اسم مسافرتبود. مردم جشن گرفتند. تفسیر شد به اینکه شاه اینجا امنیت نداشت و بعضیها تحلیلهای پشت پرده را آوردند که احتمال دارد شاه دیگر بر نگردد.
تشکیل شورای سلطنت در همین مقطع از کارهای دیگر بود که بعضی از افراد نیمه موجّه را آنجا بردند که من جمله سید جلاالدین بود. امام آقای تهرانی را که رئیس شورا سلطنت شده بود، میشناختند. میخواست با امام ملاقات کند. امام اجازه ندادند. گفتند: «تا سمت داری، ملاقات نمیکنم. اول استعففا بده بعد بیا» این در پاریس شیوه امام بود.
ترتیب تاریخی شان را درست کنید. تاریخهای این روزها مشخص است. من این مجموعه را به صورت یک حرکت به هم پیوستهای میگویم. خبر رفتن شاه هم که اینطوری شد. آمدن بختیار را هم گفتم. همه مردم میدانستند بختیار بصورت ظاهر هم که شده، مطرود رژیم بود، از اعضای جبهه ملی بود که در همه این مدّت اگر گاهی سر و سرّی هم با رژیم داشتند، ولی جزو مخالفین بودند. یعنی این که شاه پذیرفته از مخالفین یک کسی دولت را به عهده بگیرد، یک مسأله تازهای بود. به خصوص در این ماجرا جریانهای غیر مذهبی مبارزه خیلی جان گرفته بودند و فکر میکردند آنها محور میشوند. چون دولت از آنها بود. در این شرایط در صفوف مبارزه هم بودند. ولی خودشان ارزش خودشان را نمیدانستند. خیال میکردند در مردم هم وزن دارند. در این مقطع، دانشگاهیها هم از ماه آبان به بعد تقریباً با وسعت وارد شده بودند. یک اعتصاب وسیع دانشگاهی داشتند. هیأتهای علمی دانشگاهها اعتصاب را شکستند. مبارزات دانشگاهی و دانشجویی، انجمن اسلامی دانشگاهها و جامعه اسلامی دانشگاهها هم شروع شده بود.
محور دیگر این بود که رژیم و جبهه ملی و خارجیها فکر میکردند که پایگاههای مبارزه را به جای مساجد و روحانیت و مدارس دینی به آنجاها منتقل کنند که بتوانند سر نخ را بیشتر داشته باشند. ولی واقعیت غیر از اینها بود. چون سرنوشت همه چیز در مساجد و مراکز دینی تعیین میشد. امام همه امور مبارزه را در اختیار داشتند. اگر یک کار کوچکی بر خلاف اراده امام میشد، کننده کار بدنام میشد. هیچ کس جرأتنمیکرد حرکتی بکند که امام نپذیرند و یا محکوم کنند. اگر هم بودند - که بودند - ناچار بودند گوش به حرف امام بدهند. وقتی که بختیار آمد، آیتالله طالقانی اعلام کردند که اگر بختیار میخواهد دولتش بماند، در دولت امام خمینی باشد. تا به جای اینکه از شاه فرمان بگیرد از امام فرمان بگیرد. اینقدر این قضیه مهم بود که وقتی آقای طالقانی حرفی میزدند، دیگر جبهه ملی و نهضت آزادی روی حرف آقای طالقانی، نمیتوانستند چیزی بگویند.
ایشان هم میدید که مردم هم همین را میخواهند. ساواک هم که بلند شده بود. اگر منحل نشده بود، عملا چیزی نبود. برای مردم معضل شده بود. هر جا مردم آنها را پیدا میکردند میزدند. ارتشیها هم که قبل از این به خیابان آمده بودند، در این فصل به مردم پیوستند. سربازها معمولاً در لوله تفنگهایشان گل میگذاشتند. مردم به آنها گل میدادند. خیلی کم فرمان میبردند. در خود سربازخانهها حوادث مهمی اتفاق میافتد. در ماه دی امام دستور داده بودند. سربازها و ارتشیها فرار کردند.
اینطوری که گزارش بود، روزانه هزار نفر فرار میکردند و اینها مأمور اداره خودشان و نگهبان خودشان را به زحمت پیدا میکردند و آن حادثهای که در لویزان اتفاق افتاد و در دستوران پایگاه عده زیادی از افسران وفادار رژیم را کشتند، دل ارتشیها را لرزانده بود که در داخل خودشان چه خبر است.
در گزارش هایی که ما بعداً از اسناد ارتش میخوانیم، میبینیم مسأله فرار نظامیها، فرمان نبردن نظامیها و کارهایی از این قبیل که فرماندهان را میزدند، ارتش را به کلی متزلزل کرده بود. ارتش و فرماندهان حکومت نظامی و بالی به گردن اینها شده بود. اسمش بود ولی اثرش در مردم خیلی کم بود.
س- خیلی ممنون
ج- موفق باشید
خبرگزاری ایسنا : ۱۴ بهمن ۱۳۵۷؛ جلسه محرمانه شورای انقلاب برای تعیین نخستوزیر دولت موقت
شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۵۷؛ جلسه محرمانه اعضای شورای انقلاب برای تعیین نخستوزیر دولت موقت در حضور امام خمینی و توافق بر سر نخستوزیری مهندس بازرگان و گفتوگوی مطبوعاتی امام، مهمترین اخبار امروز بودند.
امروز در مدرسه رفاه جلسهای محرمانه در حضور امام خمینی توسط اعضای شورای انقلاب برگزار شد. به گفته اکبر هاشمیرفسنجانی، مهمترین بحث اعضا، تعیین نخستوزیر و اعضای دولت موقت انقلابی بود و از ابتدا تصمیم بر این گرفته شد که روحانیت در امور اجرایی دخالت نکنند و از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی استفاده شود. سرانجام بعد از بحث و بررسی در جلسه امروز مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت پیشنهاد داده شد. امام ملاحظاتی داشتند و فرمودند که اینها حزبی هستند و به این شرط پذیرفتند که حکم را به بازرگان بدهند که او بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی این مسئولیت را قبول کند.
خبرگزاری ایسنا : چهلسالگی انقلاب در خانه موزه دو شخصیت انقلابی
برنامه «میلاد مطهر» ویژه چهل سالگی انقلاب اسلامی؛ در نود و نهمین زاد روز شهید مرتضی مطهری در خانه موزه شهید مطهری برگزار میشود.
به گزارش ایسنا، این برنامه قرار است با حضور علی مطهری - نایب رئیس مجلس شورای اسلامی-، سعید اوحدی - رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران -، اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، مسئولین شهرداری اعضای شورای شهر تهران، خانواده و شاگردان استاد شنبه ۱۳ بهمن ساعت ۱۶ در خانه موزه شهید مطهری برگزار میشود.
علاوه بر سخنرانی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و عماد افروغ - مدرس و پژوهشگر جامعه شناسی - با محوریت خدمات فرهنگی استاد مطهری در مسیر وقوع انقلاب اسلامی، قرار است کتاب «انحطاط و ترقی تمدنها از نظر قرآن و منطق دیالکتیک» اثر استاد مرتضی مطهری رونمایی شود.
خانه موزه شهید مطهری در خیابان شهید کلاهدوز (دولت) نبش کوچه صدرا قرار دارد.
همچنین بازدید رایگان از خانه موزه آیتالله هاشمی رفسنجانی که سوم شهریور امسال همزمان با زادروز وی افتتاح شده است، در دهه فجر نیز ادامه دارد.
خانه موزه آیتالله هاشمی رفسنجانی در خیابان نیاوران، خیابان جماران، کوچه شهید حسنی کیا، هر روز به جز جمعهها، از ساعت ۹ صبح تا ۱۶ به روی علاقمندان باز است.
روزنامه آرمان : پیشمرگ انقلاب
محمد محمودی ، آیتا... هاشمی، پیشمرگ انقلاب بود؛ از غروب تلخ تنهایی زندان پادگان نظامی همدان در مرداد ۱۳۳۷ تا صبح باشکوه تشییع چند میلیونی مردم تهران در دی ماه ۱۳۹۵، او همواره آماده فداکردن جان خویش در راه انقلاب و مردم بود. فرق بزرگ آیتا... هاشمی با سوپرانقلابیهای رنگ عوض کرده بعد از ۲۲بهمن ۱۳۵۷ را باید در لابهلای نقل قول کوتاه ولی بسیار عمیق سردار سلیمانی در روز تشییع باشکوهش جستوجو کرد که گفته بود: هاشمی از ابتدا تا انتها یک گونه بود! اما چگونه؟ آیا هاشمی از ابتدا تا انتهای عمر مبارزاتی-سیاسیاش در پی قهرمانسازی از خود بود یا درپی تامین مصالح نظام و کشور؟ آیا هاشمی دنبال ذبح کردن انقلاب پای منافع خویش بود یا همیشه آرزوی پیشمرگی خود را برای انقلاب داشت؟ از شجاعت و پایداری بیمثالش که در دوران مبارزه بگذریم کجای تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی را سراغ میتوان گرفت که او آماده پیشمرگی برای انقلاب و تامین مصالح کشور نبوده باشد؟ از غائلههای اول انقلاب تا جنگ یکتنهاش با بنیصدر. از مقابله با تندروهای چپ در مجلس تا مهار اختلافات ارتش و سپاه در جنگ. از پذیرش مستقیم مسئولیت ماجرای مک فارلین تا ترسیم راهبرد پایان دفاع مقدس برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸. از نامهنگاری با صدام تا مذاکره با پادشاه عربستان سعودی. از تسهیل انتخاب رهبری بعد از ارتحال امام(ره) تا تحویل گرفتن کشوری جنگزده در جایگاه ریاست جمهوری. از خواندن خطبه تاریخی پیروزی اصلاحات در سال۷۶ تا زیر تیغ تخریب رفتنش در سال۷۸ به دست خود آنها. از حضور آگاهانه در انتخابات مجلس ششم برای کنترل تندروها تا تقابل ایثارگرانهاش با جریان انحرافی در انتخابات سال۸۴. از نخواندن هیچ خطبهای در ثنای احمدینژاد تا خواندن آخرین خطبه نماز جمعه در رثای حقوق مردم. از رفتنش به عربستان در سال ۸۷ و طراحی آشتی بزرگ مسلمانان تا مقابله با تفرقه افکنان مذهبی در داخل و خارج کشور. از پایین آمدن از صندلی ریاست خبرگان در اسفند۸۹ بیهیچ دعوایی تا بیاهمیت دانستن رد صلاحیت ۵۰ساله خود در انتخابات۹۲. از جلوداری در پذیرش برجام و تعامل با دنیا که خواست اکثریت مردم بود تا آخرین رأی میلیونی که در انتخابات خبرگان۹۴ – بهرغم تمامی تهدیدها و تحدیدها- از همان مردم گرفت. از آخرین اشکهایی که در مظلومیت امیرکبیر ریخت تا آخرین آهی که درباره کجفهمیها از حکومت و عدالت علی(ع) در واپسین ماه رمضان کشید.و در نهایت از خداحافظی آخرش در دفتر مجمع با ذکر عجیب «اگر فردا زنده بودم» تا سه روز بعد و به خاک سپردنش در کنار امام با بدرقه تاریخی اقیانوس مردم. تمامی اینها و هزار نکته ناگفته دیگر از زندگی و زمانه آیتا... هاشمی - که این روزها بازهم تحت سانسور شدید صداوسیما قرار دارد و بهجای ذکر مبارزات واقعی او، انیمیشنهای قلابی نظیر آقامحمدتقی مبارز به خورد مردم میدهند!- جملگی حکایت از شخصیتی دارد که حقیقتا میتوان او را پیشمرگ راستین انقلاب نامید. اینک در آستانه جشن چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سوال بزرگ و سرنوشتساز این است آیا هاشمی دیگری پیدا خواهد شد تا با گذشتن از جان و مال وآبروی خود، پیشمرگ انقلاب و نظام و مردم برای عبور از بحرانها شود یا خیر؟
روزنامه آرمان : حذف نام آیتالله هاشمی با چه انگیزهای
آرمان: در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی هستیم. این انقلاب با کمک خدای متعال و رهبری امام راحل و کمک مردم ایران پیروز شد. در این انقلاب افراد بسیاری نقش بسزایی داشتند در این میان برخی از چهرهها را میتوان از اصلیترین و مهمترین افراد برای رسیدن به این انقلاب نام برد. افرادی از جمله شهید بهشتی، شهید مطهری و همچنین مرحوم آیتا... هاشمیرفسنجانی. بر هیچ شخصی ایثارگریها و جانفشانیهای این افراد پوشانده نیست که برای آرامش مردم و کشور چه کارهایی کردند. طی 40سال گذشته در این ایام سراسر کشور شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» از کوچهها، خیابانها، شهرها به گوش میرسید. بسیاری از مردم کشورمان برای رسیدن به این شعار سه مرحلهای و اینکه پای انقلابشان آمدند و خواهند ماند خونها دادند حتی تحت شکنجههای رژیم ستمشاهی هم به جهت آینده روشن انقلاب خم به ابرو نیاوردند. از میان افرادی که از بنیانگذاران این انقلاب بودند و تا لحظه پایانی زندگی خود از هیچ تلاشی برای رسیدن به اهداف انقلاب کوتاه نیامد و خم به ابرو نیاورد میتوان به مرحوم آیتا... هاشمیرفسنجانی اشاره کرد. طبق گفتههای سیاسیون آیتا... از همان زمانها هم در داخل کشور کسانی با نظریههای او به مخالفت برمیخاستند. البته که بر هیچ فردی هم پوشیده نیست که او از نزدیکترین افراد به امام راحل بود. حال که دو سال از درگذشت ایشان میگذرد و در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم هم نامی از او در رسانه ملی برده نمیشود.
در سالگرد انقلاب نامی از آیتا... آورده نمیشود
عضو پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه از ابتدای انقلاب هیچگاه یک جریان در کشور حاکم نبوده است، اظهار داشت: بخشی از یک جناح و بخشی از جناح دیگر در حکومت نقش داشتند. برای مثال امروز دولت اعتدالی و اصلاحطلب، قوه قضائیه در دست جناح اصولگرا و مجلس ترکیبی است، پس داستان اینگونه نیست که اداره کشور فقط در دست یک جناح باشد. من بحث گفتوگوی ملی را اینگونه که توضیح دادم میبینم وگرنه اصولگرایان و اصلاحطلبان میخواهند راجع به چه موضوعی صحبت کنند؟ مهم مردم هستند. ما امروز در مسائل ملی دچار مشکل هستیم باید هدف حل مشکلات ملی برای ملت باشد. محمد هاشمی درباره برخی بداخلاقیهایی که در طول چهل سال اخیر نسبت به بزرگان و فرزندان انقلاب روا شده با اشاره به آیتا... هاشمی رفسنجانی گفت: این به اثرگذاری شخصیتها، تفکر و اندیشه آنها برمیگردد. اندیشهای که آقای هاشمی داشتند این بود که ایشان از دورانی که وارد مبارزه نهضت اسلامی شدند با امام بودند و بعد از رحلت امام نیز در مسیر خواستههای ایشان قدم برمیداشتند، یعنی سعی میکردند آن چیزی که امام میخواستند در جامعه پیدا شود و این را در سخنرانیها و خطبههای نماز جمعه مطرح میکردند.
آیتا... فراجناحی بود
او یادآور شد: آیتا... هاشمی دارای یک اندیشه انقلابی، اعتدالی و فراجناحی بود. اگر خاطرات آقای هاشمی را مطالعه کنید میبینید ایشان در طول یک هفته تقریباً با همه اقشار جامعه و جناحهای سیاسی ملاقات میکردند. مرجعیت آقای هاشمی برای انقلاب بینظیر بود و مشابهی نداشت. بنابراین این اندیشه است که آماج حملات قرار میگیرد. امروز هم بهرغم اینکه ایشان حضور فیزیکی ندارند، اما اندیشه ایشان حضور دارد. ما در سالگرد انقلاب هستیم و شما میدانید آقای هاشمی چقدر در انقلاب نقش داشتند اما آیا در این سالگرد نامی از ایشان آورده میشود؟ آیا رادیو و تلویزیون ما برنامهای را به ایشان اختصاص دادهاند؟
نابودی اسرائیل
هاشمی همچنین در پاسخ به این سوال که در مقطع کنونی نیز دشمنان انقلاب از کلیدواژه گزینه نظامی علیه کشورمان سخن میگویند تا چه میزان سایه جنگ را بر سر کشور احساس میکنید گفت: الان هم تهدید وجود دارد؛ مقامات ایالات متحده، نتانیاهو و بنسلمان این حرفها را مطرح میکنند، اما آنچه به نظر من میآید این است که اینها تنها حرکتهای ایذایی و روانی است که مردم را هدف قرار داده و عملی نخواهد شد. چرا که امنیت رژیم صهیونیستی یک اصل مهم در اصول سیاست خارجی آمریکاست. آنها کاری نمیکنند که امنیت این رژیم به خطر بیفتد و خوب میدانند که حمله به ایران یعنی نابودی اسرائیل که آمریکا نیز با توجه به خط قرمز خود این را نمیخواهد.
مطابق با نهادها اسلامی
او در پاسخ به این سوال که چرا هنوز پس از گذشت ۴۰سال از انقلاب مردم به دنبال تحقق شفافیت و مبارزه با فساد هستند، گفت: متاسفانه فساد هم امروز در جامعه ما زیاد است که این هم شامل فساد اخلاقی و هم فساد اقتصادی میشود. ادارات ما امروز مطابق با نهادهای جامعه اسلامی نیست. رشوه و عدم شایستهسالاری بدون در نظر گرفتن ضوابط رواج دارد. اینها مواردی است که ما با یک جامعه اسلامی فاصله داریم. بحث شفافیت و رانت خیلی مهم است ما جمهوری اسلامی داریم اما در بخش اسلامیت دچار مشکلات عدیده هستیم که توقع نداریم در جامعه اسلامی مشاهده کنیم.
خبرگزاری ایلنا: نهادینه شدن برخوردهای حذفی، دامن خواص را هم گرفت
محمدرضا عارف ، رئیس فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی، در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی ایلنا، به سوالاتش جواب داد که بخش های مربوط به آیت الله هاشمی رفسنجانی در ذیل می آید:
عارف در خصوص اینکه در طول این چهل سال گاهی با بداخلاقیهای زیادی نسبت به بزرگان و فرزندان انقلاب روبرو بودهایم که میتوان آیت الله هاشمی رفسنجانی را مصداق بارز این مورد نامید، گفت: با کمال تاسف در چهار دهه گذشته با برخوردهایی مواجه بودیم که حذف افراد را در دستور کار قرار داده بودند. هیچکس معصوم نیست. هرکسی ظرفیتی دارد، ویژگی انقلاب و هنر ما باید این باشد که عقبه خود را حفظ کنیم. متاسفانه بعضا در مقاطع مختلف برخوردهایی حذفی کردهایم که فکر میکنم باید جدی به آنها پرداخته شود و با ریشهیابی و حذف علل و عوامل آنها برخورد حذفی و غیراخلاقی از میان ما برداشته شود.
وی افزود: نتیجه اینکه برخوردهای حذفی نهادینه شد و دامن خواص را هم گرفت، این بحث کلی است اما در مورد آیت الله هاشمی باید بگویم که اگر بپذیریم دشمنهای انقلاب از ابتدا سعی داشتند استوانههای نظام را حذف کنند و به دنبال سرنگونی انقلاب بودند، یکی از راههای آن تخریب نخبگان است انقلاب ما نشان داد حذف فیزیکی هیچ تاثیری ندارد و حتی انقلاب را تقویت میکند.
عارف ادامه داد: شما فکر میکنید حادثه ۷ تیر و ۸ شهریور حوادثی نبود که بتواند حکومت را دگرگون کند؟ همه این حوادث البته آسیبهای جدی وارد کرد اما انقلاب را هم تقویت کرد. همین مساله هم باعث شد دشمنان از ترور فیزیکی به ترور شخصیتی تغییر رویکرد دادند. آقای هاشمی در رابطه با همه هجمهها هیچگاه جوابی نداد و خیلی راحت از کنار مسائل عبور کرد. این مساله نشان داد ایشان به معنای واقعی خودش را یکی از ستونهای انقلاب میدانست و بنا نداشت به دلیل هجمهها از انقلاب فاصله گرفته و یا نقش خود را کمرنگ کند؛ اما گاهی اتهامها فردی نیست و نظام را هدف گرفته است که باید پاسخ بدهیم ، رفتار آقای هاشمی به تحلیل و بررسی جامع نیاز دارد. با این حال اما اگر شما تشییع آقای هاشمی را دیده باشید، متوجه میشوید مردم از جوسازیها تاثیر نمیگیرند.
سایت سیاسی اجتماعی فرهنگی حامی خبر : پیام محرمانه حکام سعودی برای هاشمی رفسنجانی چه بود؟
روزنوشتهای آیتالله هاشمی از بهمن ۱۳۷۵ :
در منزل بودم. وقت به استراحت و مطالعه گذشت. افطار بچهها و بستگان جمع شدند. بعضی روزها، هوای تهران ابری میشود؛ بدون بارندگی. متأسفانه امسال در اکثر نقاط کشور باران کمی داریم. صبح، فاطی، آقایان آشوری و خرازی آمدند و برای ساخت مرکز تحقیقات سرطان استمداد کردند. میگویند هشت میلیارد تومان هزینه دارد؛ دو میلیارد آن را دولت بدهد و بقیه را از مردم جمع کنند. آقای [غلامعلی ]کیانی ، [مدیرعامل سازمان صنایع دفاع]، از وزارت دفاع آمد. گزارش بعضی از صنایع دفاعی را داد و برای اعتبار بیشتر استمداد کرد. گفت: با دستور […]، کار بعضی از صنایع ویژه متوقف شده است؛ خواست که کمک کنیم.
[آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد؛ گزارش نتایج مناقصههای جدید را داد و گفت: فرانسه و انگلیس برای بعضی از طرحها، منجمله پارس جنوبی پیشقدم شدهاند و پیشنهاد داشت دست آنها را بند کنیم که در شورای امنیت، مانع تحریم احتمالی ما شوند. قرار شد برای این منظور جلسهای داشته باشیم. با توجه به امکان واگذاری به شرکتهای داخلی، بر فرض کمک بانک مرکزی، برای جذب اعتبارات خارجی و برای دفع فشارهای بعضی از جناحهای کارگری هم استمداد کرد.
آقای [محمد] غرضی، [وزیر پست و تلگراف و تلفن] آمد، درباره خرید ماهواره، پیشنهاد آورده بود؛ مایل است، سه ماهواره برای سه نقطه مداری، یک جا تهیه کنیم. باز هم مسأله نامزدی خودش برای انتخابات [ریاستجمهوری] را مطرح کرد؛ بهنظر میرسد بیمیل نیست.
[آقای شیخ حمدبن جاسم بن جابر آلثانی]، وزیر امور خارجه قطر آمد. در جلسه خصوصی، پیام حکام سعودی را آورد و درخواست کمک برای پیدا کردن متهمان فراری سعودی، در انفجار الخُبر را داشت؛ فکر میکنند که به ایران فرار کردهاند. همان جوابهای سابق را تکرار کردم و گفتم اگر سعودیها سرنخی دارند، به ما بدهند تا پیگیری کنیم. تقاضا کرد کارشناسان دو کشور، جلسه مشترکی داشته باشند، پذیرفتم.
عصر در مراسم اعطای جوایز کتاب سال، در تالار وحدت شرکت کردم. بعد از گزارش آقای [مصطفی] میرسلیم [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] و اعطای جوایز، من درباره اهمیت علم و تحقیق و کتاب صحبت کردم. از نمایشگاه کتاب بازدید نمودم. افطار، معاونان وزیران در باشگاه نهاد ریاستجمهوری میهمانم بودند؛ برنامه صحبت نداشتم. زودتر به خانه آمدم.