خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی از ایام دهه فجر
شنبـه/ 17 بهمـن 1377 هجری شمسی
مصاحبه با : گروه سیاسی شبکه اول سیما
س- بسمالله الر حمن الر حیم، به اتفاق همکارانم آقای افشار و احمدزاده خوشحال هستیم که در ایام فرخنده دهه فجر در خدمت حضرتعالی هستیم. یقینآ موضوعاتی که در این مصاحبه مطرح خواهد شد، موضوعات متنوعی خواهد بود، که مردم کمتر شنیدند یا حداقل برای نسل جوان ما شاید جالبتر باشد که از زبان حضرتعالی بشنوند.
فکر میکنم برای شروع این مصاحبه با توجه به اینکه حضرتعالی چه در قبل از انقلاب و چه در بعد از سالهای پر فراز و نشیب انقلاب، یکی از چهرههای شاخص انقلاب بودید، یقیناً میتوانید روند چگونگی شکلگیری انقلاب را تشریح بفرمایید. اینکه اصولاً شرایط چگونه بود که ما به انقلاب اسلامی رسیدیم؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم، من آمادگی دارم. نکاتی را که فکر میکنید مهم است و مردم و جوانهای ما باید از انقلاب بدانند مطرح بشود. چون در اکثر مراحل بودم. تا آنجایی که حافظهام کمک بکند جواب خواهم داد. اینکه انقلاب چگونه شکل گرفت، از نظر من یک مسأله مهم و روشن است. از اولین مرحله بودم. اواخر دهه سی و چهل حوزه قم کم کم رشد کرده بود و در حد مطلوبی نیرو در حوزه جمع شده بود. نوعآ جوان و ناراضی از شرایط موجود در کشور بودند. در زمان مرحوم آیتالله بروجردی دولت و رژیم جرأت گستاخی نداشت و سیاست آقای بروجردی هم این بود که بین دولت و حوزه درگیری نشود. چون میخواستند حوزه رشد بکند. برای این که در آن مرحله حوزه جوان بود. بعد از فوت ایشان رژیم به فکر این افتاد که این قدرت موجود در قم را بشکند. زیرا قدرت حوزه برای رژیم مسأله مهمی بود. حوزه هم بعد از آیتالله بروجردی به فکر یک چاره افتاد. افرادی مثل امام پیش از اینها با رژیم سرخشم داشتند. ولی به احترام آقای بروجردی ساکت بودند. اوایل دهه چهل و پنجاه این شرایط بوجود آمد. رژیم کارش را با انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع کرد. مصوبهای را ابلاغ کردند. امام هم از همان برای درگیری استفاده کردند. رژیم کار خودش و امام هم کار خودش را شروع کرد . ما در این وسط آنچه را که سالها منتظرش بودیم، بدست آوردیم.
س- آقای هاشمی چند سال داشتید؟
ج- من متولد 1313 هستم. آن موقع در سال 40 و 41 بود که حدود 27 یا 28 سال داشتم. دورهای بود که تحصیلات سطح را تمام کرده بودم. مدّتی درس خارج را در خدمت امام بودیم. هفت، هشت سالی که در خدمت امام بودیم، روحیه امام در ما خیلی تأثیر کرده بود. من یکی از صدها نفر بودم. به هر حال به نظر من نقطه آغاز همان انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. ما در آن مبارزه پیروز شدیم. در ظرف دو الی سه ماه رژیم عقب نشینی کرد و مصوبهاش را لغو کرد. مردم هم احساس نشاط کردند. دولت اعلم بعداً مدعی شد که ما عقبنشینی تاکتیکی کردیم برای این که آنها وارد میدان بشوند تا ضربه نهایی را به آنها بزنیم. ولی ما اینجوری فکر نمیکردیم. بعد از این مرحله در مدت کوتاهی شاه به جای دولت به میدان آمد و مسأله انقلاب سفید مطرح شد. با اینکه شعارهای انقلاب سفید ظاهراً مترقی بود، ولی ما میدانستیم که میخواهند مردم را فریب بدهند. اصولاً شرایط دنیای سوم در حال تهاجم به دولتهای وابسته به امپریالیسم بود. آنها شعارهای مترقی را مطرح کردند که سنگر مردم را بگیرند. هوشیاری امام این اجازه را به اینها نداد، اهدافشان را افشا کرد که انگلیس و آمریکا و شاه به این حرفها پایدار نیستند و از این نقطه مبارزه به اوج خودش رسید.
بعد از این و مسایلی پیش آمد که هم برای رژیم بسیار جدی بود، برای اینکه شاه جلودار آنها بود و هم برای حوزه مهم بود، برای این که امام صریح بودند.
س- جناب آقای هاشمی! من هم به نوبه خودم دهه مبارک فجر و بیستمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک عرض میکنم. اگر اجازه بدهید من از صحبتهای حضرتعالی که فرمودید؛ متولد 1313 هستید، با حسابی که انجام دادم، بگویم در حال حاضر سن حضرتعالی 64 سال است. حدود 40 سال است که به طور مستمر در کوران حوادث نهضت و انقلاب اسلامی بودید. شاید جوانهای ما البته آنهایی که سن بیشتری دارند، میدانند که حضرتعالی از یاران وفادار امام بودید، ولیکن جوانترها نمیدانند. خیلی جالب است که از زبان شما بشنوند که اولین بار چگونه با حضرت امام آشنا شدید؟ در چه زمانی بود؟ زمینه این آشنایی چگونه بود؟ چه مسأله موجب آشنایی شما شد؟
ج- در سال 27 به قم آمدم. در منزل اخوان مرعشی ساکن شدم. چون از بستگان آنها و خیلی جوان بودم، نمیتوانستم زندگی مستقلی داشته باشم. آنها یک سال بعد مقابل منزل امام در کوچه یخچال سازی خانهای خریدند. ما در آن خانه و مقابل درب منزل امام بودیم. اخوان مرعشی و امام با هم آشنا بودند و رفت و آمد داشتند که ما هم آشنایی حضوری پیدا کردیم. در همان برخوردهای اول خیلی به امام علاقهمند شدم.
س- آن موقع امام چند سال داشتند؟
ج- در آن موقع آشنایی ما تا این حد نبود که سن ایشان را بدانم. حدود 50 سال را داشتند. دارای ریشهای جوگندمی و قیافه دوست داشتنی و لحن خوب بودند. خصوصیات شخصیتی امام برای ما فوق العاده جالب بود. بعد از علاقهمندی به امام برنامههایم را تنظیم کرده بودم که هنگام خروج امام از خانه با ایشان برخورد کنم. زیرا ایشان تنها میرفتند و کسی همراهشان نبود.
ما به عنوان یک طلبه پشت سر ایشان راه میرفتیم و سؤالات اجتماعی از ایشان میکردیم. رفته رفته منجر به آشناییهای عمیق شد.
س- اولین برخوردتان را با حضرت امام به یاد میآورید؟
ج- در منزل اخوان مرعشی بود. به دیدن منزل نو و همسایه جدید آمده بودند. من هم ساکن منزل بودم. به جلسه آنها رفتم و شاید هم برایشان چای بردم.
س- جناب آقای هاشمی! من هم از حضورتان تشکر میکنم و بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را خدمتتان تبریک عرض میکنم. چون از قدیم شروع کردیم، من هم به سالهای قبلی برمیگردم. سالی که خود من هم جزو همین نمونه سوال باشم. شنیدیم که در ایام پانزدهم خرداد و آن سالهای شروع مبارزه، مرحوم حضرت امام رحمة الله علیه فرمودند: سربازان من اکنون طفلهای شیرخوار هستند. این نقل قول حتماً صحیح است. سؤال من این است، به نظر شما این ارتباطی که حضرت امام با توجه اختلاف سن ایشان با این اطفال که شاید در حساب و کتاب به ذهن نیاید ـ فردی که 40 یا 50 سال سن دارد ـ داشتند، چطور روی بچههای شیرخوار حساب باز کردند. شما برای ما این اطمینان و متکی بودن به بچهها و از طرفی میزان درک کردن این بچهها را به عنوان یک سرباز چگونه ارزیابی میکنید؟
ج- البته من این جمله را از امام به این صورت نشیندم. از دیگران شنیدم که امام فرمودند: آنهایی که در گهوارهها هستند سربازان ما خواهند شد. آنچه که از این جمله برای من قابل فهم است اینکه ما آن موقع فکر نمیکردیم که مبارزه به این زودی پیروز میشود. انتظار یک سال و دو سال را نداشتیم. یک میدان بسیار سنگینی را در جلو داشتیم. امام بیشتر از ما به حقایق آشنا بودند. لذا فکر میکردند که نوبت این بچهها هم میرسد که در این مبارزه شرکت کنند. این واقعیتی در زندگی امام بود. به هر دلیل ایشان روی پیرمردها، روی نیروهای مسنی که شرایط گذشته را دیده و ترسیده بودند، خیلی حساب نمیکردند در زمانهای گذشته نیروها یک بار به میدان آمده بودند و همه سرخورده بودند. این دفعه نوبت نسل جدید بود. جوانهای مثل ما یا آنهایی که جوانتر بودند، آن دورههای سخت را ندیده بودند. حداقل زمان سرکوب نهضت ملی نفت و مصدق را دیده بودند. جوانهای آن روزها روحیه داشتند. معنی حرف امام این بود که مبارزه طول میکشد و آنهایی که امروز بچه هستند، باید برای ده الی بیست سال آینده خودشان را برای مبارزه آماده کنند. به هر حال ایشان در مسایل، روحیه جدی داشتند و واقعیتها را در نظر میگرفتند و میدانستند که جوانها میتوانند در مبارزه سهم داشته باشند.
س- جناب آقای هاشمی، اگر اجازه بفرمایید از آن زمانهای گذشته به امروز بیاییم. بیست سال از پیروزی انقلاب میگذرد. انقلابی که دوست و دشمن بر استقرارش اقرار دارند. حتی توصیفها کردند. به آن زلزله قرن لقب دادند. به هر حال بعد از بیست سال الان جایگاه مستحکمی دارد. حضرتعالی به عنوان کسی که از ابتدا در انقلاب حضور داشتید. به عنوان یک نظریه پرداز این سؤال را میخواستیم در حضورتان بپرسیم که جایگاه انقلاب اسلامی را الان چگونه ارزیابی میکنید؟ در آینده کوتاه مدت و بلند مدت آن را چگونه خواهید دید؟ به کجا خواهیم رفت؟ در این زمینه توضیح بفرمایید.
ج- من از لحظه پیروزی انقلاب تا امروز همیشه انقلاب را رو به کمال و اصلاح دیدم. در هر مقطعی قدمهای مؤثری برداشتیم که بهتر شد. آینده را قطعاً اینطوری میبینم. آن چیزی که الان در ایران اتفاق افتاده، مسأله کوچکی نیست. از زمان پیغمبر تا امروز ـ لااقل در ایران ـ هیچوقت حکومتی بر اساس معیارهای اسلامی و برای همه خاک ایران در چارچوب موازین اسلامی تشکیل شده بود. گاهی حکومتهای کوچکی در گوشه و کنار مثل علوی در شمال ایران و یا سرمداران در خراسان یا مرعشیها گیلان که حرکتهای محدودی با شعارهای خاصی بود، تشکیل شد. ما واقعاً چنین حرکتی نداشتیم.
این اتفاق مهم در ایران افتاد. حکومت اسلامی با موازین اسلام تشکیل شد. من الان مدعی نیستم که همه احکام اسلامی اجرا میشود و هر چیز که در زندگی ما هست، اسلامی است. ولی حکومت با این عنوان بوجود آمده است. فشارهای زیادی را هم تحمل کرده است. هر نوع مزاحمتی که در ذهن شما است که بر سر حکومتهای دیگر آوردهاند، بر سر ما هم آوردهاند که اسلام به عنوان حاکم مطرح نباشد. چون این یک مسأله جدی است. تقریباً 4 1 جمعیت دنیا مسلمان هستند. اگر یک حکومت اسلامی در یک نقطه موفق و الگو بشود، به سرعت همه جا را میگیرد. چون 4 1جمعیت دنیا ریشه اسلامی دارند. لذا آنها هم قبل از این جریان فکر میکردند که دین را باید از حاکمیت جدا کرد. تمام کارشناسان غربی دین را به عنوان رابطه انسان و خدا میدانستند و میگفتند: دین در نظام و حکومت کارایی ندارد و در عصر ما که عصر علم است، دین نمیتواند حاکم باشد. چیزی را که آنها فکر نمیکردند، در ایران پیاده شد. بعد به فکر از بین بردن آن افتادند. آن روزهای اول در فکر عوض کردن محتوای آن بودند. میخواستند حکومت لائیک مثل ترکیه درست کنند که نتوانستند این کار را انجام دهند. با آشوب میخواستند انقلاب را از پا در بیاورند که باز هم نتوانستند. با جنگ هم نتوانستند ما را از بین ببرند، با کودتا هم نتوانستند. به رفتن امام چشم دوخته بودند که چیزی گیر آنها نیامد. فکر میکردند ایران نمیتواند خرابیها و ویرانیهای جنگ را بسازد و نیروی سازنده ندارد. دوره سازندگی این امیدشان را هم از بین برد. ولی دشمنی آنها هنوز باقی است. ما در حال بایکوت و تحریم نیز جنگیدیم و سازندگی کردیم، شورشها را برطرف کردیم. در همه این مراحل گامهای تکاملی برداشتیم. لذا فکر میکنم انقلاب ایران رو به پیش است. این روزها در بلندگوهای غربی یک چیزهایی را میبینیم که آنها خیالهایی دارند. البته فکر میکنم که اینها به صورت تبلیغات و یک جنگ روانی است. به هر حال آنها با فضای بازتری که الان در کشور میبینند، فکر میکنند، مردم میخواهند راه دیگری را انتخاب کنند که از اشتباهات جدی آنها است.
اتفاقاً این مراحل تکامل جزو اهداف انقلاب است. یعنی باید به تدریج به جایی برسیم که یک حکومت آزاد و پیش رفته و اهل سازندگی و متکی به مردم، که همه مردم خودشان را درآن شریک بدانند و مخالفان هم بتوانند زندگی بکنند، درست کنیم. من آینده را چنین چیزی میبینم که رو به جلو است. البته هنوز خیالم راحت نیست. باید همیشه مواظب توطئهها باشیم.
س- شما اشاره به سازندگی و نیروهای سازندگی فرمودید. در مورد آینده میخواهم سؤال نمایم. زمانی که ما بچه بودیم، در مدرسه میخواندیم که ایران جزو کشورهای جهان سوم است. واقعاً هم از این موضوع ناراحت میشدیم. فکر میکنم همین حالت را الان جوانان و بچههای ما دارند و بزرگترها هم از این قضیه ناراحت هستند. آیا قبول دارید که هنوز ما جزو کشورهای جهان سوم هستیم؟ اگر هستیم با برنامهریزیهایی که دارید چه زمانی از آینده بچههای ما میتوانند قبول نداشته باشند که ما جزو جهان سوم هستیم؟
ج- جهان سوم یک تعبیر سیاسی و یک تعبیر اقتصادی دارد. در تعبیر سیاسی ما جزو جهان سوم هستیم. از لحاظ اقتصادی یک بخش کشور عقب افتاده و یک بخش در حال توسعه است. ما در حال توسعه هستیم. جزو چند کشور در حال توسعه هستیم. اینکه چه روزی ممکن است اتفاق بیفتد که ما خودمان را در ردیف این کشورها ببینیم.
زمانبندی آن خیلی آسان نیست. چون کشورهای پیشرفته هم در حال پیشرفت هستند. هرچه ما به پیش برویم، آنها هم با آهنگ بیشتر، تکنولوژیهای جدید و دانشهای جدید دنیا به جلو میروند. ولی زمانی که من متصدّی امور اجرائی بودم؛ روندی در سازندگی کشور داشتیم که برای من روشن بود؛ گامهای من روز به روز سریع میشود. میتوانیم این فاصله را کم کنیم. سال 1400 را به عنوان نقطهای برای اهداف خود در نظر گرفته بودیم که ایران یک کشور پیشرفته باشد.
اینکه از ما پیشرفتهتر هم هستند یا نه، بحث دیگری است ما در سال 1400 میخواستیم یک کشور پیشرفتهای باشیم. آمار کمی و کیفی که در وزارتخانهها تهیه کردند، و براساس امکانات و نیازها امکانات موجود تنظیم بود. از نظر ما کاملاً قابل دست یافتن است. اگر آن اهدافی را که برای برنامه بیست و پنج ساله در نظر گرفته بودیم، روزی تحقق پیدا بکند، یک کشور پیشرفته هستیم. امّا اینکه از ما جلوتر کسی نباشد، فکر نکنم به این آسانی بتوانیم برسیم. ولی باید امید داشته باشیم. چون نبروهای کشور ما واقعاً غنی هستند. اینهایی که میگویند ما غنی نیستیم، اشتباه میکنند. چند کشور محدود در دنیا هستند که امکانات ایران را دارند. منابع انرژی ایران بسیار زیاد و غنی است. موقعیت جغرافیایی ایران کم نظیر است. تنوع منابع مادی و معدنی ما فوقالعاده بالا است. چهار فصل موجود در ایران بسیار ارزشمند است. نیروهای انسانی هم در ایران واقعاً از گروههای باهوش دنیا هستند، که سازماندهی و پیشبرد اینها شرایطی را میخواهد که باید اتفاق بیفتد. به هر حال ما میتوانیم یک کشور نیرومند، پیشرفته، موفق، به اضافه دارای منابع فرهنگ آلمانی باشیم که این از ویژگیهای ما است، چون به خاندان اهلالبیت متصّل هستیم.
س- جناب آقای هاشمی، یک مقدار به عقب برگردیم. یعنی 12 بهمن سال 57 سؤالی هست که برای خودم پیش آمد. اینکه در مراسم استقبال حضرت امام رحمةالله علیه ما فیلمهای متعدد و مختلفی را دیدیدیم. در این فیلمها حضور شما را ندیدیم. چه در فرودگاه در بهشتزهرا، در آن لحظه شما کجا بودید؟
ج- این سؤال را امام هم از من پرسیدند. بعد از 40 ساعت، وقتی که ایشان را دیدم از من پرسیدند: تو کجا هستی؟
ما وقتی که بنابود امام به ایران بیایند. ضمن اینکه خوشحال بودیم، نگران هم بودیم. چون خیابانها و اسلحه و غیره دست ما نبود. میدانستیم که رژیم از امام ناراحت است و خطر را احساس میکند. خیلی نگران بودیم. لذا اوّلین تکلیف خودمان را این دیدیم که برنامه استقبال مرا مراقبت کنیم و اطراف کار را هم مواظبت کنیم. در فرودگاه نیروهای اصلی دستاندرکار، کمتر خدمت امام رسیدند. ایشان از هواپیما که پائین آمدند تا روی صندلی نشستند، ما در عقب جمعیت با شهید بهشتی و غیره مواظب جریان امور بودیم. البته در فیلم شاید پیدا شود که مادر عقب جمعیت هستیم.
س- شهید بهشتی را دیدیم.
ج- ما در عقب جمعیت با یک فاصلهای ایستاده بودیم. جمعیت که به طرف بهشت زهرا رفت، ما مسایل فراوانی را داشتیم. لذا در فکر اجرای برنامههایمان بودیم. احتمالاً در منزل آیتالله اردبیلی جلسهای را تشکیل دادیم منتها با تلفن حرکت امام تا مسیر بهشت زهرا را مطلع میشدیم. وقتی امام را با هلیکوپتر بردند، نگران شدیم. چون نزدیک نبودیم. ضمن اینکه کمیته استقبال یک کمیته واقعاً پرکاری بود، که من در آنجا هم مسئولیت داشتم. لذا تا آخر شب درگیر این مسایل بودیم، تا اینکه امام آمدند و خیالمان راحت شد. نزدیک ظهر فردا در مدرسه علوی امام را دیدم. ما بنا نداشتیم که خودمان را در مسایل نشان بدهیم. فکر میکردیم افرادی باید باشند که قدری کنار باشند. مثلاً در شورای انقلاب بودیم. لذا فکر میکردیم که شورای انقلاب باید مخفی بماند و چهره آنها خیلی مشخص نباشد. رسمآ هم اعلام نکرده بودیم. به تدریج ناچار شدیم که وارد گود بشویم.
س- من اجازه میخواهم در همین رابطه یک سؤالی را داشته باشم. میخواستم از حضرتعالی سؤال نمایم که روز 21 و 22 بهمن 57 قطعاً با حضرت امام بودند. واکنشهای حضرت امام در خصوص اخباری که میرسید، خصوصآ 22 بهمن که حضرت امام خبر پیروزی انقلاب را شنیدند، چه بود؟
ج- البته آن لحظات برای ما خیلی پرهیجان بود. برای امام یک حالت آرامش بود. ما هم تعجب میکردیم که چرا امام اینقدر آرامش دارند، و احساس خطر نمیکنند. مثلاً در همان شب 22 بهمن ایشان در مدرسه علوی بودند. هیچکس موافق نبودند که امام در آن مدرسه بمانند. همه ما به امام گفتیم، که انقلاب به شما مربوط است. این ساختمان یک خمپاره به هم ریخته میشود. چرا شما اینجا میمانید. ایشان جواب محکمی دادند. ایشان در همانجا ماندند. ما هم در نزدیکیهای ساختمان به همراه شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مطهری ماندیم که مواظب امور باشیم. لحظات بسیار پراضطرابی بود. جنگی به آن صورت ندیده بودیم. آن شب از هر گوشهای صدای تیر را میشنیدیم و خط عبور فشنگها را میدیدیم. خیلی نگران بودیم. صبح زود که ما دوباره خدمت امام رسیدیم، همان چهره خندان و امیدوار ایشان را دیدیم. حق هم با امام بود، در امام نگرانی ندیدیم. به قول احمدآقا، امام آن شب خیلی خوب خوابیدند. ما در آن لحظات خیلی کم میتوانستیم بخوابیم.
س- واکنش حضرت امام بعد از شنیدن پیروزی انقلاب در بیست و دوم بهمن چگونه بود؟
ج- چیز خاصی به نظر نمیآمد.
س- پیروزی انقلاب را چه کسی به امام خبر داده بود؟
ج- در این مورد درست نمیدانم، باید از جای دیگر بپرسید. ما در مدرسه دخترانه علوی بودیم. صبح که به منزل امام آمدیم. همه خودمان را پیروز میدیدیم. وقتی حکومت نظامی را شکسته بودیم، خیالمان راحت شده بود. من فکر میکنم لحظات به این صورت برای ما زیاد معنیدار نبود. کل مسئله و روند آن پیروزی مهم بود در ذهن من اینگونه بود. شاید دیگران وضع دیگری داشتند.
س- جناب آقای هاشمی، در مورد 21 بهمن سؤال دیگری داشتم. تصمیم اساسی که نقش اساسی در پیروزی انقلاب داشت، این بود که 5/4 بعد از ظهر روز 21 بهمن بود فرمان حکومت نظامی شکستند و گفتند مردم در کوچه و خیابان بریزند. مردم هم در خیابانها آمدند و پتو پهن کرده بودند که شب را همانجا بخوابند و اعلام کرده بودند که ما حکومت نظامی را قبول نداریم. با اینکه شب بارانی هم بود، مردم در خیابانها بودند. چگونه شد که این تصمیم را حضرت امام گرفت؟ آیا تصمیم شخصی حضرت امام بود یا با مشورت این کار را کردند؟ اگر با مشورت بود با چه کسانی مشورت کردند؟
ج- این کار حضرت امام با مشورت بود. البته در این مسأله یک سابقه طولانی داشتیم. این دو سه ماه اخیر در ایران حکومت نظامی بود و ما هم تجربهای در مورد حکومت نظامیها داشتیم. در ذهن ما سابقه داشت. لذا همیشه آماده بودیم. چون فکر میکردیم که رژیم باید در جایی زهرش را بریزد در این موارد مذاکراتی هم بود. در مدرسه رفاه این ده روز، شورای انقلاب یک طرف و دولت بختیار طرف دیگر و افرادی هم مثل امین انتظام و آقای تیمسار مدنی هم از طرف دولت با ما وارد مذاکره میشدند و تهدید میشدیم. آنها میگفتند که دولت کشور را رها نمیکند، و مردم را هم رها نمیکند. حتی یک بار تهدید شد که ممکن است همه تهران را منهدم بکند. یکی گفت برای شاه چه اهمیت دارد تهران را خراب میکند دوباره از نو میسازد. شایعه شده بود که صدها هواپیما را برای بمباران تهران آماده کردهاند. لذا این موضوع حکومت نظامی هم سابقه داشت و ما احتمال جلوگیری انقلاب از طرف دولت را میدادیم و تنها راه آن حکومت نظامی و حبس مردم در خانهها بود. سپس شروع به بازداشت و توقیف و اعدام سران نهضت میکرد. راه طبیعی هم این بود. از این جهت ما آمادگی روحی داشتیم. آن روز عصر وقتی که اعلام حکومت نظامی میکردند. همه موافق بودیم که حکومت نظامی را ندیده بگیریم. البته یادم نیست که آیا رفتیم با امام صحبت کردیم یا نه.
معمولاً این ده روز شورای انقلاب با امام در مسایل تبادل نظر میکرد. راهی غیر از این نبود. امام هم همین فکر را داشتند، لذا بدون اختلاف به توافق رسیدیم. اینطور نبود که ایشان لحظهای یک تصمیم استثنایی بگیرند که حالا هرچه میخواهد بشود.
س- در پایان مصاحبه هر سخن یا صحبتی برای مردم دارید، بفرمایید.
ج- مردم هم لابد خسته شدهاند. خیلی از این حرفها برایشان تکراری است. فقط میخواهم عرض بکنم که مردم مطمئن باشند که خداوند این انقلاب را با آن همه شهید، جانباز، آزاده، مفقود و خانوادههای خوب شهدا به هیچ وجه تنها نمیگذارد. خداوند به ما وعده داده که اگر با اخلاص عمل بکنید، هر قدمی را که در راه خداوند میگذارید، خداوند بیشتر به طرف شما میآید. تا به حال هم خداوند به وعده خود عمل کرده است. ما همیشه اینگونه دیدهایم. نگران آینده نیستیم. امّا هوشیار باشیم که کشور خودمان را آباد و تقویت کنیم. در غیر این صورت از وعدههای قرآن چیزی نمیفهمیم که خداوند این ضعف و تنبلی ما را جبران بکند. ما باید کار کنیم و به خداوند امیدوار باشیم. حقیقتاً انقلاب ما آن قدر ارزشمند است که خیلی از ما اگر برای ادامه انقلاب فدا بشویم، بهای خوبی را بدست میآوریم. هیچ کس نباید خودش را از انقلاب عزیزتر بداند. همه ما باید در انقلاب ذوب بشویم. منافع شخصی بعد از منافع انقلاب تأمین میشود. اگر در دنیا تأمین نشد، قطعاً خداوند در آخرت به ما بیشتر میدهد! این روحیهای بود که در دوران مبارزه و دوران جنگ حاکم بود. ان شاءالله در آینده هم این روحیه در ملت ما حفظ بشود.
س- تشکر میکنم و خسته نباشید.
ج- متشکرم.
خبرگزاری ایلنا : در سالگرد انقلاب نامی از آیتالله هاشمی آورده نمیشود.
محمد هاشمی رئیس سابق صدا و سیما و عضو پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام به مناسبت 40 سالگی انقلاب در مصاحبه ای تفضیلی به سوالات خبرنگار خبرگزاری ایلنا جواب داد که بخش های مربوط به آیت الله هاشمی رفسنجانی در ذیل می آید:
...وی در خصوص برخی بداخلاقیهایی که در طول چهل سال اخیر نسبت به بزرگان و فرزندان انقلاب روا شده است با اشاره به آیتالله هاشمی رفسنجانی گفت: این به اثرگذاری شخصیتها، تفکر و اندیشه آنها برمیگردد. اندیشهای که آقای هاشمی داشتند این بود که ایشان از دورانی که وارد مبارزه نهضت اسلامی شدند با امام بودند و بعد از رحلت امام نیز در مسیر خواستههای ایشان قدم برمیداشتند یعنی سعی میکردند آن چیزی که امام میخواستند در جامعه پیدا شود و این را در سخنرانیها و خطبههای نماز جمعه مطرح میکردند.
وی یادآور شد: آیتالله هاشمی دارای یک اندیشه انقلابی، اعتدالی و فراجناحی بود. اگر خاطرات آقای هاشمی را مطالعه کنید میبینید ایشان در طول یک هفته تقریباً با همه اقشار جامعه و جناح های سیاسی ملاقات میکردند. مرجعیت آقای هاشمی برای انقلاب بینظیر بود و مشابهی نداشت. بنابراین این اندیشه است که آماج حملات قرار میگیرد. امروز هم علیرغم اینکه ایشان حضور فیزیکی ندارند اما اندیشه ایشان حضور دارد. ما در سالگرد انقلاب هستیم و شما میدانید آقای هاشمی چقدر در انقلاب نقش داشتند اما آیا در این سالگرد نامی از ایشان آورده میشود؟ آیا رادیو و تلویزیون ما برنامهای را به ایشان اختصاص دادهاند؟
روزنامه آرمان :کشور با رویکرد منفی در سیاست خارجی عقب میماند
آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی، دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و از سابقون انقلاب ، در مصاحبه ای تفضیلی به مسایل مربوط به سیاست خارجی نظام اسلامی پرداخت که سوال و جواب بخشی را که به آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره کرد ، در ذیل می آوریم:
آیا این مسأله را میپذیرید که انقلاب در چهار دهه گذشته در برخی زمینهها توانایی بازتولید معانی خود برای نسل جدید نداشته و به همین دلیل مجبور شده به شکلهای دیگری با مسائل برخورد کند؟
بنده برای رابطه ایران با کشورهای جهان در چهار دهه گذشته اهمیت زیادی قائل هستم و معتقدم اگر در این زمینه دقت نظر بیشتری صورت میگرفت نگاه نسل جدید نسبت به آرمانهای انقلاب شکل دیگری به خود میگرفت. به عنوان مثال در زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور کشور بودند رویکرد مثبتی در زمینه سیاست خارجی اتخاذ کردند که دستاوردهای خوبی برای کشور داشت و ما پیامدهای مثبت آن را به خوبی درک کردیم. هر چند که در همان مقطع زمانی نیز برخی با رویکرد منفی دشمن تراشی تلاش کردند تا رویکرد مثبت آقای هاشمی در سیاست خارجی را از بین ببرند و یا اینکه اثر آن را کاهش بدهند. رویکرد مثبت دولت آقای هاشمی در دولت اصلاحات و تفکراتی که رئیس دولت اصلاحات در نظر داشتند ادامه پیدا کرد و پیامدهای مثبتی نیز در عرصه بینالمللی برای کشور به همراه داشت. رویکرد عقلایی و تعامل با کشورهای مختلف جهان به معنای سرسپردگی و انقیاد نیست که این مسأله با مبانی انقلاب در تضاد قرار دارد.
روزنامه آرمان : پدرم پذیرش برجام را به روحانی توصیهکرد
بیتردید ایران یکی از قطبهای مهم و تاثیرگذار در منطقه است و تاثیر زیادی در تحولات دارد که همین ویژگی سبب شده تا در مسیر تضعیف ایران گام برداشته شود. آمریکا با تحریک کشورهای همسایه مانند عربستان سعی دارد از نقشآفرینی ایران کم کند، اما آیتا... هاشمی در راستای برقراری روابط عادی با عربستان در عین حفظ منافع ملی موفق بود.
همینطور است. از آقای هاشمی درباره چگونگی گسترش روابط با عربستان سوال شد، که جواب دادند: «تواضع؛ من هیچ کاری انجام ندادم و فقط تواضع داشتم.» سوال کردند این تواضع به چه معناست که پاسخ دادند «زمانی که من رئیسجمهور و امیرعبدا... ولیعهد بود، قرار شد در داکا با هم صحبت کنیم که او خواست من به اتاقش بروم و قبول کردم. بنابراین فقط با یک تواضع توانستم رفتار را تغییر بدهم».
اکنون باز هم به دلیل برخی اقدامات عربستان، روابط دوستانهای میان دو کشور برقرار نیست. شاید اگر آیتا... هاشمی در قید حیات بودند، طرف عربستانی را به سمت رویگردانی از خواست مخالفان ایران ترغیب میکردند.
بله؛ آقای هاشمی منطقی داشت که در سخنرانیهایشان بارها اشاره کردند. ایشان معتقد بودند انقلابیگری کلهشقی نیست که انسان روی یک موضع پافشاری کند بلکه باید واقع بین و منطقی بود. ایشان واقعبینانه به مسائل نگاه میکردند. در ضمن آرمانگرایی، ایشان نسبت به مسائل واقع بین بودند که جنگ تحمیلی نمونهای از آن است. هشت سال در جنگ بودیم. در سال67 آقای هاشمی با حکم امام خمینی(ره) جانشین فرمانده کل قوا شدند که پس آن، جنگ به مدت چند ماه ادامه داشت. یکبار از ایشان پرسیدم روحیه شما با جنگ همخوانی ندارد پس چطور قبول کردید؟ که پاسخ دادند «زمانی که امام این موضوع را مطرح کردند، نمیتوانستم شروطی برای ایشان بگذارم اما به امام گفتم من به ادامه جنگ فکر نمیکنم بلکه به پایان جنگ فکر میکنم». همه شعار میدادند جنگ جنگ تا پیروزی و مخالفان آقای هاشمی میگفتند که شعار ایشان باید جنگ جنگ تا یک پیروزی باشد، یعنی یک پیروزی خوبی بهدست بیاوریم و جنگ را تمام کنیم و از موضع قدرت وارد پایان جنگ بشویم. آقای هاشمی آنچه که اجرا میکرد که به آن میرسید، هزینه میداد و پای آن هم میایستاد.
همگان آگاه هستند که پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری مرهون حمایت آیتا... هاشمی است، اما ظاهرا رئیسجمهور آنچنان که لازم بود به نصایح ایشان توجه نداشت. درست است؟
آقای هاشمی توصیههایی به آقای روحانی داشتند به عنوان نمونه به آقای روحانی گفتند که باید برجام را بپذیرید. چرا که در غیر این صورت مشکلات زیادی در آینده خواهید داشت. البته لازم است این را هم بگویم که آقای روحانی شباهتی با آقای هاشمی نداشت. شاید باید این چنین گفت که آقای روحانی قسمتی در محیط اعتدالی پدرم بود. زمانی که آقای هاشمی رئیس مجلس بود، آقای روحانی نایب رئیس شد یا اگر بحث مجمع بود، آقای روحانی به عنوان معاون در مرکز استراتژیها حضور داشت، اما اینکه دیدگاه و روش مشترکی داشته باشند چنین نبود. وقتی آقای روحانی به عنون رئیسجمهور انتخاب شد، پدر در دیدار اول گفتند که «دخالتی در کار شما نخواهم داشت اما هر زمانی که مشاوره و مشورت بخواهید در کنار شما هستم و نظرات مشورتی به شما میدهم».
سایت انتخاب : در مخیله من نمی گنجد در این مراسم در خلا آیت الله هاشمی شرکت کنم.
محسن هاشمی در مراسم تجدید میثاق مدیران شهری با آرمان ها امام خمینی(س) به بیان سخنانی درباره امام و آیت الله هاشمی پرداخت که در بخش های مربوط به آیت الله هاشمی گفت:
حضور در این مکان برای بنده و بسیاری از عزیزان دیگر، بار عاطفی سنگینی دارد، بخاطر دارم که آیت الله هاشمی رفسنجانی در زمان تنفیذ حکم اولین دوره ریاست جمهوری خود توسط مقام معظم رهبری ویادگار امام ، گفتند که در مخیله ام هم نمی گنجید که حکم خود را از امام دریافت نکنم و امروز بنده هم باید بگوییم که در تصورات نمی گنجید که تجدید میثاق با امام در چهلمین سالگرد انقلاب را در غیاب آیت الله هاشمی رفسنجانی و در کنار مزار ایشان انجام دهم.
اما تقدیر الهی اینگونه رقم خورده است و برای هریک از ما زمان محدودی جهت امتحان وفرصت خدمت، تقویم شده است و اگر بتوانیم مانند بزرگان، از این امتحان سرافراز خارج شویم ، آیندگان ومردم به نیکی از ما یاد خواهند کرد. البته باید اذعان کنیم، که بار خدمت وحساسیت مسئولیت، در این دوره دوچندان شده است