هاشمی رفسنجانی در رسانه ها + ۲۶ اسفند ۱۳۹۷
پایگاه اطلاع رسانی خانه موزه آیت الله هاشمی رفسنجانی: برادر خانم آیت الله هاشمی رفسنجانی به رحمت خدا رفت.
انا لله و انا الیه راجعون.
◾️با نهایت تاثر و تاسف، درگذشت برادر محترم سرکار خانم عفت مرعشی، همسر محترمه حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی(ره) را به بیت معزز و بزرگوار آیت الله هاشمی رفسنجانی، خاندان مرعشی و سایر بستگان صمیمانه تسلیت می گوییم.
◾️از درگاه احدیت، برای آن مرحوم، رحمت واسعه و برای کلیه بازماندگان و بستگان محترم، خاندان محترم مرعشی و بویژه، سرکار خانم عفت مرعشی، صبر و اجر مسئلت می نماییم.
◾️مراسم خاکسپاری روز یکشنبه ۱۲/۲۶ در علیآباد سادات رفسنجان برگزار خواهد شد.
◾️مراسم یادبود آن مرحوم در تهران ، روز دوشنبه ، ۲۷ اسفند ماه از ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰درمسجد نور واقع درمیدان فاطمی برگزار خواهد شد.
خبرگزاری ایلنا: مرحوم هاشمی رفسنجانی هم استقلال بود و میخواستند پرسپولیسیاش کنند.
علی فتح ا...زاده، مدیرعامل سابق استقلال در سخنانی گفت: «مرحوم هاشمی رفسنجانی ته قلبش استقلالی بود اما سر تیمش آقای جمعهای پرسپولیسی دوآتیشه بود و خیلی دوست داشت که مرحوم هاشمی را پرسپولیسی کند اما این اتفاق نیفتاد.»
سایت شیعه نیوز:دردیدارهاشمی رفسنجانی با آیتالله سیستانی چه گذشت؟
آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، چند سال پیش، در سفری عازم کشور عراق شد. آقای هاشمی در این سفر با رئیسجمهور عراق و آیتالله سیستانی دیدار کرد.
روزنامه جمهوری اسلامی که گفته میشود مواضع نزدیکی به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد، پسازاین سفر، اقدام به انتشار جزئیات آن در چندین گزارش جداگانه کرد.
در شانزدهمین گزارشی که از سفر آقای هاشمی در روزنامه مسیح مهاجری منتشر شد، به دیدار او با آیتالله سیستانی اشاره شده که در آن این مرجع تقلید شیعیان درباره لزوم تبعیت آقای هاشمی از رهبر معظم انقلاب اسلامی نکاتی را بیان کردهاند.
در این گزارش که با عنوان "با هاشمی رفسنجانی در حیاطخلوت سردار قادسیه" و در ۹ خردادماه امسال منتشر شده، عنوان شده است که در ابتدای دیدار، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از عملکرد آیتاللهالعظمی سیستانی در عراق تشکر میکنند.
در ادامه این گزارش آمده است: "آیتاللهالعظمی سیستانی بهرسم همه علما که خودشان را هیچکاره میدانند و بهقولمعروف شکستهنفسی میکنند در جواب گفتند: همه کارهای عراق دست شماست شما باید ائتلاف را حفظ کنید من که کارهای نیستم و اینجا چیزی دست من نیست اختیاردار من نیستم.
آقای هاشمی رفسنجانی گفتند: بله شما قانونا اختیاری ندارید، ولی نفوذتان زیاد است و میتوانید کارهای فوق قانون انجام بدهید و مردم عراق و مسئولین هم از شما اطاعت میکنند.
پیدا بود که آیتالله قصد ندارند به این بحث تن بدهند و میخواهند موضوع را عوض کنند؛ لذا در جواب گفتند: شما اگر خودتان در ایران متحد باشید همه مشکلات حل خواهد شد.
آقای هاشمی رفسنجانی گفتند: ما اختلاف نداریم. من و رهبری باهم خیلی خوب هستیم و هیچ مشکلی نداریم. البته گاهی اختلافنظرهایی پیش میآید، ولی هر جا نتوانیم حل کنیم من کوتاه میآیم و از ایشان تبعیت میکنم.
آیتالله سیستانی گفتند: بله خبر دارم که شما گفتهاید نظر ایشان برایتان حجت است و تبعیت میکنید، ولی مصاحبه آقای زیباکلام با شما را که خواندم دیدم شما با هم اختلاف زیادی دارید. این کتاب برای من مهم بود و من آن را دو بار خواندم.
آقای هاشمی رفسنجانی گفتند: اینها مهم نیست، چون مباحث فکری است. آنچه مهم است این است که در عمل ما متحد عمل میکنیم و به نظر رهبری عمل میشود.
این بحث هرچه ادامه پیدا کرد آیتالله قانع نشدند و حدود نیم ساعت به همین مطالب گذشت تا اینکه آقای افشار مسئول تشریفات از همه حضار خواست دو آیتالله را تنها بگذارند تا صحبتها را بهطور خصوصی ادامه دهند. "
اکثر خبرگزاری ها:حضور نمایندگان مجلس خبرگان بر مزار آیت الله هاشمی رفسنجانی
اعضای مجلس خبرگان رهبری با حضور در حرم مطهر امام خمینی (ره) با ارمانهای بنیانگذار انقلاب اسلامی تجدید میثاق کردند.نمایندگان خبرگان همچنین بر مزار آیت الله هاشمی رفسنجانی، رئیس اسبق این مجلس، با اهدای فاتحه، نام و یادش را گرامی داشتند.
صدای ایران به نقل از کتاب ایران: اندیشه های سیاسی هاشمی در یک کتاب:
( پیش از نشر خبر بگوییم که به رسم ادب و به خاطر احترام به محققانی که به دنبال کاوش در اندیشه های آیت الله هاشمی رفسنجانی هستند، این خبر را با تیتر خودشان آوردیم؛ وگرنهاین کتاب چنان با دستپاچگی تدوین شده که پر از اشتباهات فاحش تاریخی است و در خصوص اندیشه های آیت الله هاشمی رفسنجانی هم مصداق روشن آن شعر مولوی است که می گوید:
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من»
کاوش و پژوهش در اندیشه و آراء سیاسی دولتمردان جمهوری اسلامی ایران یکی از عرصههای مطالعاتی و تحقیقاتی است که به اعتقاد ناشر کتاب «اندیشه سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی» چندان مورد توجه قرار نگرفته است. بر مبنای همین فقدان، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با کوشش حمیدرضا اسماعیلی، تبیینی از آراء هاشمی رفسنجانی ارائه داده است. این کتاب، بخشی از «طرح تدوین تاریخ انقلاب اسلامی» در این مرکز است و از این مجموعه کتاب «اندیشه سیاسی آیتالله سیدعلی خامنهای» نیز در سال 1397 منتشر شده است.
چنان که ناشر کتاب در مقدمه خود بر اثر نوشته است، اهمیت موضوع گردآوری، تدوین و تبیین جزئیات آراء و افکار سیاسی دولتمردان از آنجا ناشی میشود، که این تبیین میتواند: «ضمن نشان دادن نسبت اندیشه آنان با مبانی نظام اسلامی و جایگاه دین در منظومه فکری و نظام اندیشگی آنان، کاستیها و خلاءهای راه پیموده شده در دوران حاکمیت نظام اسلامی را مشخص نماید و در ترسیم چشمانداز و افقی روشنتر برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، ثمربخش باشد.» (13)
نویسنده کتاب، رویکرد خود نسبت به شخصیت هاشمی رفسنجانی را تبیینی میداند و رویکرد تبیینی را اینگونه تعریف میکند: «یکی از مهمترین نواقص مطالعات سیاسی در ایران آن است که به شناخت اندیشه و آراء دولتمردان و نیروهای سیاسی آنها کمتر توجه شده است. در مواردی هم که به طور مثال سراغ یک دولتمرد رفتهاند یا از روی مدح صرف و قهرمانپردازی بوده است و یا با نگاه سلبی محض در پی انکار همه مراتب فکری و وجودی او بودهاند. لذا نتیجه این شده که متون قلیلی ماندهاند که رویکرد تبیینی داشته باشند و سیاسی و جهتدار نباشند. در حالی نیاز جامعه امروز روشهای علمی با رویکرد تبیینی است.» (16)
وی همچنین در مقدمه خود بر کتاب، وجه تمایز مطالعه اندیشه سیاسی دولتمردان پس از انقلاب با دولتمردان پیش از انقلاب را اینگونه ارزیابی میکند: «مطالعه سیاست و اندیشه سیاسی دولتمردان پس از انقلاب یک تفاوت ماهوی با دوره پیش ازآن دارد. در دوران جدید فهم سیاست جدای از فهم دین و رابطه دین و سیاست امکانپذیر نیست و این موضوع درباره شخصیتهای روحانی به طور خاص صدق میکند. لذا سیاستمداران حاضر در جمهوری اسلامی پیش از هر چیز باید رابطه خود را با حکومت دینی و رابطه دین و سیاست تعریف کنند. در حقیقت پس از گذار از این مرحله است که میتوانند در امور دیگر بیندیشند و سیاستگذاری کنند. بر همین اساس بوده که در پژوهش حاضر تلاش شده است تا اندیشه و آرای آیتالله هاشمی بر اساس محور نگاه او به رابطه دین و سیاست مورد بررسی قرار گیرد. به خصوص که شان روحانیت او این ضرورت را دو چندان میکند.» (18)
نویسنده برای بررسی آراء و اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی از روشی که نامش را «تحلیلی ترکیبی» گذاشته استفاده کرده است. این روش ترکیبی از دو روش «تحلیلی» و «تحلیل گفتمان انتقادی» است. چنانکه نویسنده در دیباچه کتاب تبیین کرده است، رویکرد اثر اینگونه بوده که ابتدا رابطه میان دین و سیاست بر مبنای اسناد و متون به جا مانده از هاشمی تحلیل شود و از سوی دیگر با روش تحلیل گفتمان انتقادی ایدئولوژی هاشمی مورد بررسی قرار گیرد.
نویسنده درباره لزوم اتخاذ یک روش ترکیبی برای این مطالعه گفته است: «روش تحلیلی به معنای آنچه که از فلسفه تحلیلی به دست میآید چون صرفاً مبتنی بر تحلیل منطقی مفاهیم و گزارهها در خارج از متن و بافت تاریخی و اجتماعی است، به تنهایی نمیتواند در این پژوهش به کار آید... سیاستمداری ممکن است صبح بگوید اسلام دین آزادی است و عصر بگوید اسلام دین عبودیت است. آنچه از این معنا رمزگشایی میکند تنها تحلیل منطقی مفاهیم و جملات نیست بلکه شرایطی که فرد در آن سخن گفته نیز مهم است. مثلاً صبح در میان دانشجویان سخن گفته و عصر در میان ائمه جماعات.» (20)
کتاب با پیشگفتاری که شمایی کلی از زندگی هاشمی رفسنجانی ارائه میدهد آغاز میشود و سپس در فصل اول کتاب که «مواضع، آرا و اندیشههای سیاسی آیتالله هاشمی در دوران پیش از انقلاب» نام دارد ریشههای ایدئولوژی سیاسی او در دوران پیش از انقلاب را به سمپاتیای که نسبت به فدائیان اسلام میرساند. در این فصل، نویسنده بنمایههای اندیشه سیاسی هاشمی را از مسیر بررسی ترجمهای که او از کتاب «سرگذشت فلسطین» نوشته اکرم زعیتر ارائه داده است و نیز کتابی که او با نام «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» ارائه داده است مرور میکند و سپس به این میپردازد که هاشمی رفسنجانی در پی ارائه تفسیری عملگرایانه و ارادهگرا از اسلام در جهت مبارزه با رژیم پهلوی بوده است. بر مبنای این تفسیر، او بر ضرورت اصلاح عزاداریهای دینی در جهت مبارزه تاکید داشته است و از مقولههایی نظیر باور به مهدویت و نیز صبر و دعا تفسیری در جهت مبارزه ارائه میداده است و با خرافات مبارزه میکرده است.
از دیگر بنمایههای اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی در دوران پیش از انقلاب تاکید او بر همگرایی طبقات مختلف ذیل تشکیلات و رسانههای انقلابی بوده است. به گفته نویسنده، «آیتالله هاشمی برای پیشبرد مبازه و تقویت جبهه ضدحکومت معتقد بود تا جای ممکن باید گروههای مختلف را در یک جبهه واحد گرد آورد و از ریزش گروههای مبارز جلوگیری کرد. لذا در زمانی که زمزمه تحولات ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق شنیده میشود، وی صراحتا در مقابل آنها موضع نمیگیرد. او حتی زمانی که بر سر تغییر مواضع ایدئولوژیک این سازمان با بهرام آرام از رهبران آن سخن میگوید، با آنکه نظر علما درباره ارتداد آنها را به صراحت بیان میکند، اما درباره موضع خود سکوت میکند.» (60)
به اعتقاد نویسنده، هاشمی در دوران پیش از انقلاب در سه سطح بینالمللی (با ایدئولوژی مبارزه با استعمار و اسرائیل»، حکومتی (در قالب مبارزه با سلطنت پهلوی) و بخشی (در قالب رقابت و مبارزه گفتمانی با برخی گروههای داخلی نظیر حزب توده و روحانیت محافظهکار) ایدئولوژی سیاسی خود را بسط و پرورش داده است. (62)
فصل دوم کتاب به بررسی اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی در دهه 60 اختصاص دارد و در این فصل ایدئولوژی سیاسی او و به ویژه فرازهایی نظیر مبارزه بین مستکبران و مستضعفان و نیز جریانشناسیهایی که در قالب سه جریان «ناکثین»، «مارقین» و «قاسطین» و نیز سه جریان کفر، نفاق و ایمان توسط هاشمی به ویژه در خطبههای نمازجمعه تهران تبیین میشدند مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند.
در بخش دیگری از این فصل، مقوله نظرات هاشمی رفسنجانی در مورد سیاستگذاری مبتنی بر دین مورد توجه قرار گرفته است و از جمله نقدهای او بر فقه معاملات، نظام اقتصادی در اسلام و تاکید او بر پایان انقلاب و لزوم شکلگیری انضباط اجتماعی در این بخش مورد توجه قرار گرفتهاند. همچنین در این فصل ایده مشروعیت سیاسی مدنظر هاشمی رفسنجانی «روحانیتسالاری» معرفی میشود که در دو قالب حزبی و شورایی بروز مییابد. نویسنده مدعی است که روحانیتسالاری مدنظر هاشمی رفسنجانی در تقابل با اندیشه ولایت فقیه بوده است. (153)
نویسنده معتقد است بر مبنای همین اندیشه، او در پی تمرکزگرایی در قوه مجریه و نیز تمرکززدایی از رهبری پس انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری انقلاب بوده است. (179) نویسنده نظریه روحانیتسالاری هاشمی را متضاد با روحانیت ارزیابی میکند و مینویسد: «نظریه حکومت روحانیتسالار دینی با تفسیر هاشمی لزوماً به تقویت روحانیت و مراجع دینی نمیانجامید و حتی در مواردی نیز در تقابل با روحانیت قرار میگرفت. زیرا به دلایل حکومتی نقش آنها را کمرنگ میکرد و بیشتر امور را در اختیار حکومت قرار میداد.» (186)
فصل پایانی کتاب به اندیشه سیاسی هاشمی در دوران ریاستجمهوری او اختصاص دارد. به اعتقاد نویسنده در سالهای ابتدایی این دوره رفسنجانی مدافع ایدئولوژی «بنیادگرای دین» و «ابتکار مبارزه مسلحانه» بوده است. (199) در تداوم این دوران او تاکید خود را بر سیاست تنشزدایی میگذارد و بر وحدت اسلامی با محوریت سازمان کنفرانس اسلامی توجه دارد. در همین دوره او سیاستهایی نظیر نگاه به شرق و اهمیت دادن به جنبش عدم تعهد را هم پیگیری میکند و معتقد به اندیشه جهانسومگرایی میشود. در این دوره او همچنین به تقابل به چپ اسلامی و اندیشههای شبه سوسیالیستی دولت میرحسین موسوی نیز میپردازد.
به گفته نویسنده در بخش جمعبندی کتاب «با دقت در آراء سیاسی آیتالله هاشمی درباره پیوند دین و سیاست معلوم میشود که او بعد از انقلاب و دوران تثبیت تنها یک معنای انضمامی از این پیوند در نظر داشته که آن هم در جمهوری اسلامی عینیت یافته است.» (478) به عبارت دیگر او نه به هر نوع حکومت دینی، که تنها به جمهوری اسلامی اعتقاد داشته است. به اعتقاد نویسنده هاشمی مروج نوعی ملایم از سکولاریسم بوده است و در عین حال «مواضعی تند و هیجانی حساب شدهای علیه روشنفکران میگیرد که میتوانست برای او که متهم به پیروی از سیاستهای لیبرالیستی و سکولاریستی بود مفید واقع شود و تجدیدنظرهای آشکار او در حوزههای دیگر را جبران سازد. به این ترتیب هاشمی نقد علیه روشنفکران را ضربهگیر خود تلقی میکرد.» (481)
به اعتقاد نویسنده دستیابی به سکولاریزاسیون و خارج کردن دین از عرصه اجتماع دو راه دارد:
مبارزه با دین یا لائیسیته
سکولاریسم از طریق تفسیرهای جدید دین، بدون نهضت اصلاح دینی
او در انتهای کتاب خود میگوید: «مطابق یافتههای پژوهش حاضر آیتالله هاشمی به راه سوم گرایش داشته و اتفاقا مسلط بوده و موفقیت بسیاری نیز داشته است.» (484)
مطالعه، بررسی و نقد کتاب اندیشه سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی، میتواند مورد توجه موافقان و منتقدان ایده نویسنده درباره اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی قرار گیرد.
کتاب اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی را انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1397 با تیراژ 1000 نسخه و قیمت 42000 تومان در 498 صفحه منتشر کرده است.
روزنامه ایران: یادی از انتقادپذیری آیتالله هاشمی رفسنجانی
یکی از حقوقدانان برجسته و حقوقدان سابق شورای نگهبان خاطره جالبی از منش سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی داشت.
محسن هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای شهر تهران، در یادداشتی نوشت: «حضور در همایش علمی «تقنین در جمهوری اسلامی» که به همت انجمن اندیشه و قلم در دی ماه گذشته و در آستانه دومین سالگرد رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی در دانشگاه مفید قم و با سخنرانی شخصیتهای علمی و حقوقی کشور برگزار شد، این فرصت را فراهم کرد تا با روایتهایی متفاوت از چالشهای تقنین در نظام جمهوری اسلامی در ۴ دهه گذشته آشنا شوم. یکی از سخنرانان این همایش، جناب آقای دکتر مهرپور از حقوقدانان برجسته کشور و حقوقدان سابق شورای نگهبان بود که در سخنان مبسوطی، جایگاه مجمع تشخیص مصلحت و مجلس شورای اسلامی را در فرآیند تقنین بررسی کرد.
ایشان در بخشی از سخنان خود با ذکر نمونهای جالب از انتقادی علمی به عملکرد آیتالله هاشمی رفسنجانی که به عنوان رئیس جمهوری وقت، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را در دوره ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ برعهده داشتهاند، پرداخت که با توجه به ماهیت علمی و لحن صریح سخنان ایشان آن بخش را عیناً نقل میکنم:
«مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شد و همان طور که این روزها بحث است و اینجا هم صحبت شده است و من وارد چالشها نمیخواهم بشوم، فقط به گذشته برمیگردم و نگاه میکنم و مربوط هم میشود به دوران مدیریت آقای هاشمی همان وقتها هم این بحث صحبت بود و امام آن اجازهای که داده بودند البته آن زمانی بود که صرفاً به دستور امام مجمع تشکیل شد و آمد در قانون اساسی و ملاک قانون اساسی بود اصل ۱۱۲ و وظایف مجمع را تعیین کرده بود. در ارتباط با قانون همان مسأله حل اختلاف و همان بگوییم تشخیص مصلحت در مواقعی که بین مجلس و شورای نگهبان در مورد مصوبهای اختلاف است این بر عهده مجمع گذاشته شده بود و طبیعتاً قانونگذاری در قانون اساسی بر عهده مجمع واگذار نشده بود و تأکید امام هم این بود که نباید قوهای در عرض قوای دیگر باشد و اما آن اجازهای که امام داده بودند بعداً برداشتند و فرمودند مجمع مصوباتی که داشته است به قوت خود باقی است ولی از این به بعد همان کار اصلی خودش را انجام میدهد و تفسیر قوانین سیر عالی و قانونی خودش را طبق قانون اساسی میگذراند و بنابراین آن اجازه هم از سوی امام نبود ولی عملاً در همان موقع مجمع تشخیص مصلحت نظام قانونگذاری میکرد من در سال ۷۱ مقالهای نوشتم در رابطه با مجمع تشخیص مصلحت نظام و شاید جزو اولین نوشتههایی بود که آن موقع در ارتباط با مجمع و تشکیلش و سیر وظایفش و همه این ترتیبات را آورده بودند و به یک مسألهای که در آنجا پرداختم این مسأله بود که آیا مجمع میتواند قانونگذاری بکند یا نه و آنجا ما مفصلاً بحث کردیم که از لحاظ قانون اساسی وجهی برای این که مجمع بتواند قانون وضع کند وجود ندارد و اگر چیزی هم بوده یک اجازهای موقتی بوده است که امام در موقعیت ولایی خودش داده بوده و بعد هم آن را گرفته است و از لحاظ حقوقی محملی ندارد اما من آن موقع احساس کردم سال ۷۱ که عرض کردم مقاله را منتشر کرده بودم نوشته بودم من احساس کرده بودم از آن موقع یعنی از سال۶۶ بگویم از اولین زمانی که به دستور امام تشکیل شد تا آن موقع سال ۷۱ مثلاً فرض کنید پنج سال گذشته بود ۵۰ تا مصوبه داشت مجمع و از این ۵۰ تا مصوبه ۱۴ مصوبهاش مربوط به حل اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان بود و بقیهاش قانون بود، تصمیمات قانون بود و ما گفتیم خب اینها درست نیست یعنی بیش از دو سوم تصمیمات مجمع قانونگذاری است.
در حالی که نمیخواند اصلاً با موازین قانون و من این را نوشتم آنجا و این مقاله منتشر شد و برخیها از دفتر رئیس جمهوری به من زنگ زدند و یادم نیست یکی از دوستان با بنده تماس گرفتند و گفتند شما مقالهای نوشتهاید راجع به مجمع و به نظر آقای رئیس جمهوری رسیده است و نمیدانم تحلیلش چی بوده و یک جوری حالت انتقادآمیز تقریباً بود و بعد آمد پشت تلفن و توضیح دادم نظر حقوقی ما است و به هر حال نوشتهایم و گفتند حالا یک وقتی را تعیین میکنیم که شما بیایید با آقای رئیس جمهوری ملاقات کنید و راجع به این صحبت کنید.
خوشبختانه همان طور که میگویم، آقای هاشمی یکی از خصوصیاتش این بود که هم تحمل داشت و هم منطقی بود بعدها ایشان صحبت کرده بود و گفته بود که دیگر مجمع قانونی را مستقیماً وضع نمیکند و اگر مواردی مصوبه ابتدایی مجمع باشد که حالت قانون داشته باشد جزو مواردی است که به عنوان معضل اسلام از سوی رهبری ارجاع میشود به مجمع و از آن بابت میآییم تصمیم میگیریم که طبق بند ۸ اصل ۱۱۰ قانون اساسی که حل معضل اسلام که در صورت عادی قابل حل نیست و از طریق رهبری حل میشود از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام و انصافاً هم در طول این سالیان من نمیدانم شاید دو، سه مورد بوده است که تحت این عنوان در زمان آقای هاشمی به مجمع و چیزی را تصویب کرده باشند و دیگر چیزی را حضوراً نداشتند و ایشان به قول فرموده خودشان هم تا آنجایی که من پیگیری میکردم عمل کرد و حالا دیگر که در جریان کارها نیستم.»
در روزهای اخیر که مشغول آمادهسازی نهایی خاطرات روزشمار سال ۱۳۷۵ آیتالله هاشمی رفسنجانی برای رونمایی و انتشار در نمایشگاه کتاب ۱۳۹۸ هستم در بخشی از خاطرات به موردی برخوردم که مرتبط با این خاطره دکتر مهرپور بود.
ایشان در خاطرات روز ششم اردیبهشت سال ۱۳۷۵ خود نوشتهاند:
«مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسه داشت. به دو دستور رسیدیم و هر دو را خارج از محدوده کار مجمع دانستیم.»
این عبارت کوتاه نشان میدهد که مدتی پس از انتشار مقاله یک حقوقدان در نشریهای علمی در انتقاد از عملکرد مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس جمهوری که عهدهدار ریاست مجمع بودهاند، پس از مطالعه این انتقاد آن را پذیرفته و همان گونه که در خاطرات ایشان آمده است و حقوقدان منتقد نیز تصریح کرده است، عملکرد یکی از بالاترین نهادهای نظام جمهوری اسلامی را منطبق با قانون کرده است. عملگرایی آیتالله هاشمی رفسنجانی به حدی بوده است که حتی نیازی به گفتوگوی حضوری با نویسنده مقاله نیز احساس نکرده و این انتقاد را در عمل اعمال کرده است. این نمونه نشان میدهد که محوریت عقلانیت در سبک تصمیمگیری و عملکرد مسئولان تا چه اندازه میتواند قابلیت اصلاحپذیری و بهبود نگرش، ذهنیت و سطح کیفی تصمیمات آنها را فراهم سازد.
دفاع پرس: هدف اصلی عملیات بدر
عملیات غرور آفرین بدر در اواخر اسفند سال 1363 در منطقه هورالهویزه در شرق رود دجله با هدف دستیابی به جاده العماره بصره و تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو با حضور گسترده یگانهای سپاه و بسیج با همکاری ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد که طی آن تنی چند از سرداران رشید سپاه از جمله شهید مهدی باکری جان خود را فدای اسلام و ایران کردند.
«حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی» فرمانده عالی جنگ از فرماندهان جنگ خواسته بود یک عملیات پیروز انجام دهند تا جنگ را ختم کند. او معتقد بود جهان آماده است تا کنار رفتن صدام را بپذیرد. وی همچنین عملیاتی را مناسب میدانست که از «خیبر» موفقتر باشد.
امکان عملیات در زمینهای باز وجود نداشت، چرا که ایران از نظر زرهی در وضعیت خوبی قرار نداشت و برعکس، عراق، قوای زرهی بسیار قدرتمندی را تدارک دیده بود. «هور» از هر نظر خصوصا شناساییهایی که انجام شده بود، برای عملیات مناسبتر و عاقلانهتر بود. اگر چه عراق در منطقه هور هم هوشیار شده و موانع زیادی را در آن ایجاد کرده بود.
محسن رضایی درباره اوضاع آن روزها میگوید: ما به هر قیمتی میبایست میجنگیدیم. ترمز در جنگ، فرو رفتن در یک منجلاب را به دنبال داشت.
هدف عملیات بدر تسخیر بزرگراه بغداد-بصره بود که محور ارتباطی حیاتی بین این دو شهر بزرگ محسوب میشد. هدف دیگر این عملیات، عبور از رودخانه دجله بود که عملا شهر بصره را از باقی عراق جدا میکرد و همچنین ضربه روانی بزرگی برای نیروهای عراقی بهشمار میرفت.
این عملیات مشابه عملیات خیبر بود؛ غیر از اینکه برنامهریزی مفصلی برای آن انجام شده بود. کشورمان برای این عملیات از صدهزار نیروی عملیاتی با پشتیبانی ۶۰هزار نیرو ذخیره استفاده کرد. نیروهای ایرانی با ارزیابی نیزارها نقاط مناسب برای استقرار تانکهایشان را شناسایی کرده بودند. در این عملیات، ایرانیها برای گذر از نیزارها از پلهای شناور استفاده میکردند و نیروهای داوطلب بسیج را به سلاحهای ضد تانک مجهز کرده بودند.
عملیات بدر در کجا بود؟
منطقه عملیاتی بدر، کوچک تر از منطقه عملیاتی خیبر بود که سال قبل از آن انجام شد. قرار بود عملیات بدر در غرب هورالهویزه که از شمال به ترابه و از جنوب به القرنه و فرات و کانال سوئیب محدود میشد، انجام شود. قسمتی از این منطقه به عرض ۲ و طول ۹کیلومتر خشکی بود و بقیه را آب هور پوشانده بود. هورالهویزه در شرق و هورالحمار هم در غرب این منطقه بود. جاده العماره-بصره و رودخانه دجله هم از این محدوده میگذشت.
زمین عملیات را به دو قسمت تقسیم کرده بودند که قرارگاه نجف در شمال و قرارگاه کربلا در قسمت جنوبی وارد عمل میشد. قرارگاه نوح هم باید در ادامه، کانال سوئیب را منفجر میکرد تا آب به سمت بصره، رها شود. قرارگاههای ظفر و نجف۲ هم مأموریت فریب و احتیاط را داشتند. هدف نهایی عملیات هم قطع جاده العماره-بصره بود.
راهبرد عملیات
قرار بود رزمندگان از دو نقطه هور بهصورت ضربتی بگذرند و چند پاسگاه مرزی و خط دفاعی عراق را نابود کنند. سپس از جایی که عرض رودخانه دجله کم است، رد شوند و به جاده العماره-بصره برسند. بعد در طول جاده پخش شوند تا هم بر هور و هم بر جاده مسلط باشند. اگر این کار با موفقیت انجام میشد، چهار تیپ تازهنفس آماده بودند تا شبانه با بالگرد شینوک به این جاده منتقل شوند. بعد از آن هم نیروها میتوانستند بهسمت جنوب (بصره) یا شمال (العماره) پیشروی کنند.
رمز موفقیت عملیات هم در ضربتیبودن و سرعت آن بود
عملیات بدر در ساعت۲۳ روز ۱۹اسفند ماه سال۶۳ با رمز «یا فاطمهالزهرا(س)» شروع شد. رمز موفقیت عملیات هم در ضربتیبودن و سرعت آن بود، اما از همان ابتدا، مشکلات، یکی پساز دیگری رخ نشان داد. در بعضی محورها خط بهراحتی شکسته شد و حتی برخی رزمندگان از دجله هم عبور کردند اما در بعضی دیگر، رزمندگان با مقاومت سرسختانه عراقیها روبهرو شدند. بعضی جاها هم کمبود قایق و امکانات، باعث تأخیر در رسیدن نیروها شد.
عدم پشتیبانی کامل عملیات
قبل از عملیات بدر، تعدادی از مسئولان هم با فرماندهان سپاه جلسه گذاشته بودند و میخواستند عدم موفقیت سپاه را در مدیریت فرماندهاش یعنی محسن رضایی، تعریف کنند. همین اقدامات، توان سپاه را از داخل هم به ضعف کشاند. همین بود که در طراحی عملیات بدر، روی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) و تیپ سید الشهدا(ع) که شامل نیروهای تهران بودند، حساب کرده بودند اما آنها در شب عملیات، پای کار حاضر نشدند.
عمق اختلافات به روابط بین سپاه و ارتش به تعیین فرماندهی عملیات از میان یکی از آنها هم کشیده شد. علی صیاد شیرازی که قرار بود از طرف ارتش، با سپاه هماهنگ بوده و عمل کند، از عدم پشتیبانی کامل این عملیات از سوی هاشمیرفسنجانی تعجب کرده بود و حتی موضوع را با محسن رضایی در میان گذاشت تا قبل از آغاز عملیات، این مسائل حل شود.
نتیجه عملیات
دشمن بیسابقهترین بمباران شیمیاییاش تا آن زمان را در بدر انجام داد. آنها که از نظر کیفی، توان تقویت نیروهایشان را نداشتند، با تجهیزات شیمیایی ضعفشان را جبران کردند. عراق در این عملیات، بارها از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد. خلبانان عراقی با بالگردهای ساخت شوروی، فرانسه و آلمان، بمبهای گاز را که تازه در کارخانه سامرا و سلمان پاک تولید شده بودند، روی نیروهای ایرانی میریختند. رزمندگان ما هم که آماده این حملات نبودند و تجهیزات لازم را بههمراه نداشتند، بهشدت آسیب میدیدند و بسیاری از آنها قبل از اینکه به مراکز درمانی برسند، به شهادت میرسیدند. بهرغم ایستادگی بینظیر نیروهای ایرانی درمقابل دشمن، این حملات شیمیایی کار خود را کرد و عملیات بدر را به نتیجههای ازقبلتعیینشده نرساند. درکنار سایر نیروها، یکی از لشکرهای حاضر در عملیات بدر، لشکر۲۱ امام رضا(ع) بود.
شهادت مهدی باکری
مهدی باکری، فرمانده لشکر 31 عاشورا (آذربایجان) و نیروهایش که از دجله هم گذشته بودند، در محدودهای به نام کیسهای محاصره شدند. از قرارگاه به نیروهای باکری دستور دادند اگر شده دست و پای او را ببندند و به عقب منتقلش کنند اما او قبول نکرد و همانجا ماند. یک نفر در این میان، آنقدر التماسش کرد که حاضر شد سوار قایق شود اما هنوز راه نیفتاده بود که از آن پیاده شد. حال عجیبی داشت. وسایل جیبش را خالی کرد و یک تفنگ برداشت و شروع کرد به تیراندازی و جنگیدن تا اینکه یک تیر به پیشانیاش خورد. پیکر او را به قایق آوردند تا زیر آتش سنگین متلاشی نشود اما قایق، با گلوله آر پی جی یک عراقی، آتش گرفت و مهدی باکری هم درون آن سوخت و به دجله پیوست.
خبرنامه دانشجویان ایران: ذائقه مهدی هاشمی با غذای مجلس جور نبود!
( خرده نگیرید که این چه تیتری است؟!! متنش را که بخوانید بیشتر متعجب می شوید.اما « تا مرد سخن نگفته باش/ عیب و هنرش نهفته باشد»آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال1360 تا آخرین روز حیاتشان در سال 1395 خاطرات روزانه اش را می نوشت که تا سال 1375 چاپ و منتشر شد.کسانی که از اصل خاطرات ایشان می ترسند، با ذره بین در سطرسطر خاطراتش می گردند تا شاید برای نارضایتی وجدانشان سندی پیدا کنند و این شد که به غذای مهدی در خاطرات آیت الله هاشمی گیر دادند.الته خدا را شکر که ادامه اش را حذف نکردند که: « بی سحری روزه گرفته است.»):
رضا آزاد فعال رسانهای و تاریخ پژوه که با هشتگ #تاریخ_هویت_ماست اقدام به انتشار فرازهایی از تاریخ معاصر ایران میکند طی توییتی خاطرهای از هاشمی رفسنجانی را منتشر کرد.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال61: سحری را در مجلس با مهدی خوردیم.غذای مجلس برای مهدی مطبوع نبودو چیزی نخورد و تقریبا! بی سحری روزه گرفته است.(ص154)
او در 8 تیر 61 نیز می نویسد: شب با مهدی در مجلس ماندیم.افطار آش رشته داشتیم و مهدی در بیرون همبرگر خورده است.