اخبار
  • صفحه اصلی
  • اخبار
  • مشاعره آیت الله هاشمی رفسنجانی و شهریار

مشاعره آیت الله هاشمی رفسنجانی و شهریار

هاشمی رفسنجانی را همه مرد سیاست می دانند و سیاست هم که ذاتاً با عاطفه میانه ای ندارد. اما یکی از نوادر دوران که هاشمی رفسنجانی باشد، وقتی بحث از سیاست باشد، چنان می درخشد که بزرگان علوم سیاسی در داخل و خارجه انگشت به دهن، می مانند که او این همه رموز سیاست را در کدام مکتب آموخت. همو وقتی شهریار سخن در توصیفش قصیده ای غزل گونه می سراید، دست به قلم می برد و با همان قالب و وزن به جواب می نشیند که تعجب از ادیبان برمی خیزد.
مشاعره آیت الله هاشمی رفسنجانی و شهریار

سیدمحمدحسین بهجت‌تبریزی متخلص به شهریار غرل‌‌سرای معاصر در سال 1363 قطعه شعری را در وصف نمازجمعه‌های آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی با نام «پای خطبه‌های رفسنجانی» سروده بود.

هاشمی که شهریار را محوری بسیار مناسب برای جمع شاعران معاصر ایران می داند، می گوید: همیشه به شعر علاقه داشتم و کم‌کم که وارد عالم سیاست شدم، نتوانستم از ذوق و قریحه‌ام استفاده نمایم . یک بار با شعر شهریار آن جوشش در من زنده شد که شعری با مطلع «ای صفای تو رهنمون هنر/ شعرهایت پر از طلا و گهر» سرودم و برای ایشان فرستادم.

 شعراستاد محمدحسین شهریار در وصف آیت الله هاشمی رفسنجانی:
 

ای غریو تو ارغنون دلم
سطوت خطبه‌ات ستون دلم
خطبه‌های نماز جمعه تو
نقشه حمله با قشون دلم
چه فسونی است در فسانه تو
که فسانه‌ات از او فسون دلم
با دلی لاله‌گون ترا گوشم
ای لبت لعل لاله گون دلم
چشم از نقش تو نگارین است
می‌نگارد مگر بخون دلم
عقل من پاره می‌کند زنجیر
که به سر می‌زند جنون دلم
من هم از آن فن و فنون دانم
که جنون زاید از فنون دلم
کلماتت چو تیشه فرهاد
می‌شکافند بیستون دلم
وز مواعظ که می‌کنی آنگاه
صبر میزاید از سکون دلم
انقلاب من از تو اسلامی است
که حریفی به چند و چون دلم
گوهر شب چراغ رفسنجان
ای چراغ تو رهنمون دلم
کفه‌ای هم‌تراز خامنه‌ای
در ترازوی آزمون دلم
بازوان امام آنکه دگر
بی قرین است در قرون دلم
چشم امیدی و چراغ نوید
هم شکوهی و هم شکون دلم
در رکوع و سجود خامنه‌ای
من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او کز غیب
دست‌ها می‌شود ستون دلم
او به یک دست و من هزاران دست
با وی افشانم از بطون دلم
عرشیان می‌کنند صف به نماز
از درون دل و برون دلم
من برونی نیم خدا داند
کاین صلا خیزد از درون دلم
من زبان دلم ولی افسوس
بسکه بی همزبان زبون دلم
پیرم از چرخ واژگون و علیل
بشنو از بخت واژگون دلم
چون کمانی خمیده ایم لیکن
تیرآهی است در کمون دلم
طوطی عشقم و زبان از بر
جمله ماکان و ما یکون دلم
در ترازوی سنجشم مگذار
ای کم عشق تو فزون دلم
درس من خارج است و حاشیه نیست
که دگر فارغ از متون دلم
دگرم بخشی از تن و جان نیست
دل به جانان رسیده چون دلم
شهریارم لسان حافظ غیب
شعر هم شانی از شئون دلم 



● پاسخ آیت‌الله ‌هاشمی رفسنجانی به شعر شهریار:

آیت‌الله‌ هاشمی رفسنجانی که به گفته خودشان تحت تاثیر صفای آن پیر روشن ضمیر ـ استاد شهریار ـ قرار گرفته بودند شعر زیر را در جواب شعر استاد و در همان وزن سروده‌اند:

 

 ای صفای تو رهنمون هنر
شعرهایت پر از طلا و گهر
ادبت اسوه هنرجویان
هنرت جلوه گاه خوش منظر
پارسی گوی ترک کشورمان
همنوا ساختی سهند و خزر
همدلی رمز عزت ملت
همرهی راز قدرت کشور
عاشق اهل بیت پیغمبر
مادح فاتح دژ خیبر
عشق تو در « همای رحمت » تو
جلوه دارد به صورت اختر
که تماشا کنی خدایت را
در وجود ولی حق محور
از خدایت گرفته ای پاداش
که شدی رهرو ره حیدر
دعبل عصر ما که خود گوئی
طوطی عشقی و زبان از بر
طوطی اهل بیت را زیبد
خلعت هل اتی کند در بر
خطبه‌های من و نماز علی
در مسیر هدایت رهبر
می شود ارغوان ترا در دل
میفزاید تو را جنون در سر
از رکوع و سجود خامنه‌ای
می‌بری از خضوع سهم واثر
انقلابت به عقل اسلامی است
گرچه دریافتی ز خطبه اثر
شهریار ای عجوبه دوران
حق نگهدارت ز خوف و خطر
دشمنان خدا ز تو دلگیر
که چرا سفته‌ای به عشق درر
چون کمان خمیده‌ای اما
میزنی با ادب به کفر اژدر
تو که در جبهه‌ها خداجوئی
می سرائی سرود از سنگر
اشک و آهیست چو پیک خوش فرجام
در پس جبهه‌ها چو نجم سحر
خاک پای دلاوران جهاد
می نماید به چشم تو زیور
استخوان شکسته جانباز
مومیای دل شکسته زشر
پیر به افلاک می‌کشد سرباز
در نگاهت چو رفرف اخضر
نخله طور سینه سینا
می‌نماید کلیم را آذر
ساقی تشنگان تو می‌گویی
آن بسیجی عشق حق در سر
در عبادت بسان مرغ سحر
در شجاعت یل است وشیر جگر
بت شکن دیده‌ای خمینی را
که بتازد به شر به دست تبر
فجر و خورشید را تو می‌بینی
در طلوع امامت رهبر
کز امامش گرفته خط امان
به ره خلق و حق به بسته کمر
آتش افکن به جان استعمار
که بسوزد این ستم یکسر
کرده آزاد کشور ایران
از جنایات پهلوی و قجر
از سلیمان برفت ملک و نگین
او گرفته ز دیو انگشتر
هاشمی الحذر ز صحنه شعر
که در آنجا بریزد عنقا پر
یا میا در مصاف استادان
یا بپرداز شعر از این بهتر