حدیث دیگران
  • صفحه اصلی
  • حدیث دیگران
  • گفت آبروی خود را برای سازندگی گذاشته‌ام

گفت آبروی خود را برای سازندگی گذاشته‌ام

مجید قاسمی (مدیر عامل بانک پاسارگاد)

  • تهران
  • شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷
ایشان با وجودی که روی برنامه سیاست‌های تعدیل شش سال کار کرده بودند، وقتی دیدند اوضاع چطور است، این چرخش بزرگ را با شجاعت تمام انجام دادند ولو به بهای اینکه هزینه‌های سیاسی برایشان داشته باشد. من کمتر کسی را دیدم که مثل امام(ره) گفته باشند «مرد آن است که حرفش دو تا شود».

من اول یک توضیحات مختصری را عرض کنم که چقدر اصلا بنده بضاعت صحبت درباره آیت‌الله هاشمی را دارم؛ اولا بضاعت من برای سخن گفتن درباره ایشان کم است اما علی‌رغم این بضاعت مزجات جسارت می‌کنم درباره ایشان سخن بگویم چراکه اولا بار سنگینی را در این زمینه بر دوش خودم حس می‌کنم و ثانیا ارادت خاصی به ایشان دارم. 
آشنایی من با حضرت آیت‌الله به سال 1353 برمی‌گردد زمانی که من دانشجو بودم و ایشان در حسینیه ارشاد برای اولین بار وارد شدند؛ درست در اوج شرایط اختناق شاهنشاهی. ما در دوره دانشجویی در مقابل خیلی‌ها برای دفاع از دین تحت فشار بودیم. اما از آن مقطع حسینیه ارشاد، دانشجویان متدین یک روحیه و شجاعتی برای دفاع از دین پیدا کردند. 
ارتباط من با ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به لحاظ شغلی در حوزه‌های اقتصادی بوده است؛ به ویژه در بانک مرکزی در زمان جنگ و در زمان ریاست جمهوری ایشان که بنده قائم‌مقام وزیر نیرو بودم و 10 سال از 84 تا 93 به عنوان رئیس کمیسیون اقتصاد کلان، بازرگانی و اداری مجمع تشخیص مصلحت نظام بودم و نهایتا اینکه بنده حقیر علی‌رغم این جثه ضعیف و بضاعت اندک، از منتقدان سیاست‌های اقتصادی ایشان در دوره ریاست جمهوری‌شان هم بودم. 
با صداقت عرض می‌کنم دو نکته درباره نگاه ایشان به اقتصاد داشتم؛ که با یکی از دیدگاه‌های ایشان مخالف بودم و مرید یکی از دیدگاه‌هایشان بودم. اولی برمی‌گشت به سیاست‌های تعدیل که منتقد بودم و دومی برمی‌گشت به روحیه سازندگی و نگاهی که ایشان به توسعه داشتند و بنده به‌شدت مرید این حرکت کردم و خودم را در آن هشت سال برای توسعه صنعت آب و برق وقف کردم. ولی اگر بخواهیم نحوه تصمیم‌گیری ایشان و مشی راهگشایی ایشان را بررسی کنیم، من نمونه‌هایی را در سه حوزه عرض می‌کنم که دوستان به‌عنوان مصداق به آنها توجه کنند. در شرایط حساس جنگ و در شرایطی که کشور به لحاظ اقتصادی بخصوص زمانی که بنده مسئول بانک مرکزی شدم در سال 1365، قیمت نفت به بشکه‌ای حدود چهار دلار رسید، و درآمدهای ارزی ما در سال 65، پنج میلیاردو هشتصد میلیون دلار شد در همان شرایط 5 میلیارد دلار را برای جنگ هزینه کردیم، و برای اداره بقیه کشور، 800 میلیون دلار بیشتر نداشتیم. در آن شرایط، بنده از سال 65 تا 68 که مسئول بانک مرکزی بودم، شجاعت در تصمیم‌گیری، دقت و صلابت در تصمیمات و به‌موقع تصمیم گرفتن‌ ایشان برای من نمونه بودم. 
در سال 62، بنده هنوز رئیس بانک مرکزی نشده بودم و دبیر کمیته تخصیص ارز بودم. ما در دولت به این جمع‌بندی رسیده بودیم که با 12 میلیارد دلار سال مالی را ببندیم و بیش از این تخصیص ارز نداشته باشیم. در جلسه شورای اقتصاد بودیم که یکباره حضرت آیت‌الله هاشمی وارد شدند، ما هم اطلاع نداشتیم که ایشان می‌خواهند تشریف بیاورند. ظاهرا شنیده بودند که چنین بحثی مطرح است و بابت حساسیت موضوع حضور پیدا کردند. جمع‌بندی 12میلیارد دلار را به ایشان ارائه کردیم، ایشان فرمودند اگر قرار باشد سال 62 را با 12 میلیارد دلار ببندیم من ترجیح می‌دهم ما پیشقدم شویم و تنگه هرمز را ببندیم. اگر قرار باشد ما نتوانیم نفت صادر کنیم و محدودیت داشته باشیم، تنگه را می‌بندیم. همه یکباره جا خوردند از بحثی که ایشان مطرح کرد. آن سال باعث شد ما بنا به اصرار ایشان سقف تخصیص ارز را بالا ببریم و مرحله اول را 18میلیارد دلار در نظر گرفتیم بعد هم تلاش‌های وزارت نفت در آن سال توانست 22 و خرده‌ای میلیارد دلار برای کشور درآمد ارزی حاصل کند. در حالی که اگر 12 میلیارد دلار را می‌خواستیم اعمال کنیم، محدودیت‌های سختی را به زندگی مردم وارد می‌کرد. 
یا زمانی که مسئول بانک مرکزی بودم، در رابطه با یک محموله طلایی که باید به‌صورت سوآپ  به بانک سوئیس می‌رفت و تبدیل به دلار می‌شد، برای اینکه چند تا محموله نظامی سنگین را بتوانیم تأمین منابع کنیم. شب ساعت 11 شب اطلاع دادند که مقامات انتظامی و امنیتی جلوی پرواز این هواپیما را گرفتند. از دفتر آقای نخست‌وزیر تماس گرفتند که این محموله چیست که دارید می‌فرستید. عرض کردم این برای پرداخت‌های ارزی ماست. به‌هرحال صحبتی که شد دستور دادند فردا بروم خدمتشان توضیحاتی بدهم. فردا که رفتم توضیح دادم به آقای مهندس موسوی، به من فرمودند بهتر است احتیاطی کنید و این مسأله را در جلسه سران قوا مطرح کنید. من در جلسه سران قوا مطرح کردم، حضرت آیت‌الله هاشمی در جلسه حضور نداشتند و جبهه بودند و آن جلسه به جمع‌بندی نرسید. موضوع به جلسه بعد موکول شد که ایشان هم حضور داشتند. در جلسه دوم حتی 10 دقیقه هم توضیح نداده بودم که ایشان فرمودند کار درستی بوده است. 
در شرایطی که تصمیمات نیاز به شجاعت و جسارت داشت، ایشان از عدد 100 نمره کمتری نمی‌آورد. استقراض بعد از پیروزی انقلاب یک امر مذمومی بود و راحت نبود. حتی در برنامه اول توسعه اقتصادی وقتی داشت بسته می‌شد. یک جمعه‌ای درباره استقراض در مجلس، نشست غیرعلنی داشتیم. بعد از دوره ریاست جمهوری ایشان من قائم‌مقام وزارت نیرو بودم، راجع به سد کارون سه داشتم با ژاپنی‌ها گفت‌وگو می‌کردم که بتوانیم برای این کار وام ارزان‌قیمت تهیه کنیم. کار به جایی رسید که نهایتا ژاپنی‌ها وقتی موافقت شفاهی خود را ابراز کردند گفتند باید کتبا درخواست بدهید. درخواست کتبی در شرایطی که می‌توانست انعکاس بین‌المللی داشته باشد و شرایط تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند، بحث ساده‌ای نبود. من خدمت وزیر وقت نیرو جناب آقای زنگنه مسأله را مطرح کردم. قرار شد خودم خدمت حضرت آیت‌الله توضیح دهم. یادم نمی‌رود، آن روز در سررسیدم درباره چهره برافروخته ایشان و اشکی که در چشم ایشان جمع شد، در سررسیدم یادداشت کردم، خدمت‌شان توضیح دادم که ما مذاکرات را انجام داده‌ایم و حالا به مرحله‌ای رسیده که نیاز به درخواست کتبی دارد و چون این موضوع انعکاس بین‌المللی خواهد داشت، در وزارت نیرو قادر به تصمیم‌گیری نیستیم. راهنمایی جنابعالی نیاز است. همین‌طور که سؤالم را داشتم تکمیل می‌کردم، دیدم صدای ایشان می‌لرزد. داشتم فرمایشات ایشان را یادداشت می‌کردم، سرم را بالا آوردم، دیدم چهره ایشان برافروخته شده و این جمله را گفتند: «من آبروی خودم را برای سازندگی کشور گذاشتم، هیچ تردیدی نکنید و اقدام کنید». اینها تصمیمات سختی بود. 
امروز وحدت در کشور ضرورت دارد و هیچ چیز مثل وحدت برای کشور حیاتی نیست. من از بنیانگذاران حزب اعتدال و توسعه بودم که در سال 79 در تأسیس آن بودم. بعد از آن بنا به مسئولیت‌هایم مجبور شدم از حزب اعتدال و توسعه بیرون بیایم. ولی یادم هست در سال 84 که بحث کاندیداتوری مرحوم آیت‌الله مطرح شد، در شورای مرکزی حزب، بحثی مطرح شد که ببینیم رابطه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با مقام معظم رهبری الان به چه صورت است. قرار شد سه نفر از اعضای شورای مرکزی حزب با آقای هاشمی دیدار کنند و جزئیات موضوع را جویا شوند. ما در حدی نبودیم که بخواهیم چنین بحثی را با ایشان مطرح کنیم. از آن سه نفر، یک نفر من بودم و دو نفر دیگر به خاطر سنگینی بحث اصلا در جلسه حاضر نشدند؛ در واقع «آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه فال به نام من دیوانه زدند». خدمت ایشان رفتم و قبل از دیدار کلی با خدا استغاثه کردم که با این مرد بزرگ چطور این بحث را مطرح کنم. یک مقدمه‌ای داشتم می‌گفتم، ایشان خودشان یکباره گفتند خودت را اذیت نکن، بگذار برایت بگویم. دو تا نکته فرمودند: «اول اینکه، در دنیا من به غیر از آقای خامنه‌ای کسی را ندارم (قطعا منظورشان از نظر سیاسی بود). نکته دوم، من وظیفه دارم مطالبم را بگویم اما صاحب عله به لحاظ فقاهت ایشان هستند و ایشان باید نظر نهایی را بدهند و تصمیم‌گیری با ایشان است تا الان هم در مجموع تصمیم‌گیری‌های ایشان تصمیمات درستی بوده است». من در شورای مرکزی حزب هم این را مطرح کردم.
راجع به توزیع عادلانه ثروت هم. حضرت آیت‌الله هاشمی در دوران ریاست جمهوری یکی از مسائل مهمی که به آن پرداختند لایحه مبارزه با فقر بود که بعد از دوره ایشان این لایحه به نتیجه نرسید و مسکوت ماند. 
اما یک نکته دیگر می‌خواهم بگویم، مشی ایشان در تصمیم‌گیری است. من یکی از منتقدان ایشان در بحث سیاست‌های تعدیل بودم و ایشان هم می‌دانستند. اما جامعیت حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی این بود که منتقدان و مخالفان خود را هم به راحتی هضم می‌کردند. حتی در دوره دوم ایشان که یکی از نمایندگان مجلس درباره حضور من در وزارت نیرو، انتقاد کرده بود، وزیر نیرو از اقای هاشمی سؤال کرده بودند، آقای هاشمی فرموده بودند ایشان در وزارت نیرو دارند تلاش می‌کنند. 
اردیبهشت سال 74 قیمت دلار به 800 تومان رسید. آن موقع معروف شد که آقای کلینتون آمده در تلویزیون یک هزار تومانی را نشان داده و گفته این یک دلار است. البته ما این فیلم را ندیدیم ولی مطرح شد که چنین کاری کرده است. بعد آقای هاشمی ما را احضار کردند و سؤال کردند که الان با توجه به شرایط اقتصادی باید چه کنیم؟ 
این بزرگی این مرد را نشان می‌داد که خود من را از خجالت آب می‌کرد. ایشان با وجودی که روی برنامه سیاست‌های تعدیل شش سال کار کرده بودند، وقتی دیدند اوضاع چطور است، این چرخش بزرگ را با شجاعت تمام انجام دادند ولو به بهای اینکه هزینه‌های سیاسی برایشان داشته باشد. من کمتر کسی را دیدم که مثل امام(ره) گفته باشند «مرد آن است که حرفش دو تا شود». امام در پذیرش قطعنامه واقعا چرخش بزرگی را انجام دادند. من چرخش آیت‌الله هاشمی از سیاست‌های تعدیل را با پذیرش قطعنامه توسط امام(ره) مقایسه می‌کنم. چون برای ایشان خیلی سنگین بود که بپرسند آیا کار  دیگری می‌شود کرد. من به ایشان گفتم شما باید الان تصمیم بگیرید و تثبیت کنید. کمی با هم بر سر نرخش بحث کردیم و گفتم حداکثر 250 تومان باشد. ایشان فرمودند ظرف چه مدتی جواب می‌دهد؟ من عرض کردم اگر در دولت انسجام باشد، دو هفته. اگر انسجام نباشد، برای ایجاد این انسجام شاید سه ماه زمان لازم باشد. ایشان فرمودند شما با دولت صحبت کنید تا برای این تصمیم‌گیری آماده شوند و برنامه تثبیت نرخ ارز را اعلام کنند. من الان وضعیت‌مان را با اردیبهشت 1374 مقایسه می‌کنم که ایشان این تصمیم بزرگ را گرفتند. موضوع در دولت مطرح شد و دولت در نهایت قیمت 300 تومان را تصویب کرد. وقتی نرخ دولتی اعلام شد، قیمت800 تومانی، 360 تومان شد؛ یعنی 20 درصد بالاتر از تصویب دولت. به این شکل آن شرایط سختی را که در سال 74 با آن مواجه بودیم با یک ابتکار عمل و تصمیم‌گیری و دامنه وسیع صبر و پذیرش منتقد، برطرف شد. 
واقعا الان در میان مسئولان چند تا نمونه از این بزرگی را می‌توانیم مثال بزنیم؟ من که جسارتا می‌گویم کمتر می‌بینم. یکی از دوستان که از نزدیکان آیت‌الله بود، دو سال پیش می‌گفت وقتی شما این پیشنهاد را سال 74 دادید، ایشان با رئیس وقت بانک مرکزی و رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه مطرح کرده بودند. آنها روی این مسأله ان‌قلتی گذاشتند و گفتند نمی‌شود، نهایتا ایشان از آنان برنامه خواسته بودند، آقای هاشمی حاضر شده بود برنامه 22 ماده‌ای آنها را اجرا کند به شرط اینکه اگر ظرف سه ماه جواب نداد، آقایان از سمت خود کنار بروند. به‌هر حال آقایان از برنامه خود کوتاه آمده بودند و بر سر تثبیت نرخ ارز اجماع شد. این سیاست پذیرفته شد. واقعا ایشان سینه فراخی برای پذیرش منتقدین داشتند. با صبر و حوصله می‌نشستند حرف‌های همه را گوش می‌دادند. 
در دیدارها با ایشان، با تواضع خدمت ایشان می‌رسیدم و با احساس بزرگی از خدمت ایشان برمی‌گشتم. حرف‌های دل ما را می‌شنیدند و حرف‌های دل خودشان را هم به راحتی می‌گفتند. 
دو هفته قبل از درگذشت‌شان جلسه‌ای خدمت ایشان بودم و راجع به برنامه‌ای که برای توسعه معادن و صنعت فولاد در گروه مالی پاسارگاد داریم، خدمت ایشان توضیح دادم. به ایشان گفته بودم ما کارهای بزرگی را داریم انجام می‌دهیم که اگر اجازه بدهید خدمت شما برسیم و توضیح دهیم. به‌قدری آن روز برای ما روز بزرگی بود. ایشان به وجد آمده و روحیه عجیبی پیدا کرده بودند. جلسه یک ساعته بود ولی ما دو ساعت خدمت ایشان بودیم و ایشان سؤالاتی درباره کار می‌پرسیدند. روحیه ایشان درباره سازندگی و توسعه این‌طور بود. توسعه یک امر سخت‌افزاری نیست، نرم‌افزاری است و شجاعت در تصمیم‌گیری است. ما الان به‌قدری موانع در راه توسعه داریم، از مقررات و قوانین گرفته تا موانع دیگر. انصافا روحیه ایشان درباره توسعه، برای من فراموش‌نشدنی و درس‌آموز بود. 
 

میزگرد چالش‌های امروز و راهکارهای هاشمی

منبع: از دفاع تا رفاه