حدیث دیگران
  • صفحه اصلی
  • حدیث دیگران
  • پوشش کنفرانس مطبوعاتی رفسنجانی زیر موشک‌های زمین به زمین صدام

پوشش کنفرانس مطبوعاتی رفسنجانی زیر موشک‌های زمین به زمین صدام

  • چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
محمدرضا باقری در گفت و گوی خود با پروژه تاریخ شفاهی رسانه های ایران ایرنا، تجربیات خود را در روزنامه کیهان در دهه ۵۰ و فعالبت در خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا ) بیان می کند.

یکی از مهم‌ترین تجربه‌های خبری من در بیش از چهار دهه فعالیت در این حوزه، پوشش خبری کنفرانس مطبوعاتی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی  زیر موشک‌های زمین به زمین صدام بود.

 روز قبل پیش خبر دو سه سطری برگزاری این کنفرانس مطبوعاتی را با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی داده بودم و مثل روزهای دیگر با خبرنگار عکاس ایرنا راهی کاخ (نهاد) ریاست جمهوری شدیم و به محل کنفرانس رفتیم.

 خبرنگاران خارجی - معمولاً خبرنگاران ژاپنی و چینی و یا خبرنگاران ایرانی نماینده روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های خارجی به تدریج آمدند و اندکی بعد آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت برای سخنرانی درباره "اوضاع منطقه و بین‌المللی" و پاسخ به "سئوالات خبرنگاران" پشت تریبون قرار گرفت. (مجلس فاقد چنین پناهگاهی بود و برای امنیت کنفرانس مطبوعاتی در زیر زمین کاخ ریاست جمهوری برگزار شده بود)

اوج جنگ تحمیلی بود و همچنین اوج بی‌رحمی‌ها و قساوت‌های صدام که با صدها موشک زمین به زمین هزاران شهروند غیر نظامی ایران را از نوزاد گرفته تا پیر و جوان برای واداشتن کشور عزیزمان به تسلیم به شهادت رسانده بود.

 حملات موشکی نیروهای بعثی عمدتاً بر شهر مقاوم دزفول متمرکز بود (نزدیک ۲۰۰ موشک)، اما حملات موشکی به تهران که از اسفند ۱۳۶۶ شروع شد به چند مورد و مناطق غیر نظامی در خیابان‌هایی از جمله خیابان پیروزی و میدان شوش محدود بود. و حالا من بودم و ده‌ها خبرنگار داخلی و خارجی و نوشتن سخنرانی هاشمی رفسنجانی و به هر چیزی فکر می‌کردم جز هدف قرار گرفتن موشک‌های رژیم بعثی.

 نمی‌دانم رژیم بعثی از پیش خبر لعنتی من درباره زمان برگزاری این کنفرانس مطبوعاتی مطلع شده بود، یا اینکه مزدوران ایرانی صدام خیابان پاستور - محل نهاد ریاست جمهوری - و آمدن خبرنگاران رسانه‌های گروهی خارجی را زیر نظر گرفته بودند و خبر برگزاری این کنفرانس را به رژیم صدام داده بودند.

 هرچه بود، هنوز هاشمی رفسنجانی سخنرانی خود را تمام نکرده بود که موشک‌های زمین به زمین صدام نهاد ریاست جمهوری را هدف گرفت. با اینکه در زیر زمین نهاد رئیس جمهوری این گونه کنفرانس‌ها - از جمله کنفرانس عجیب و غریب هاشمی رفسنجانی - برگزار می‌شد، صدای مهیب موشک‌ها را که به خیابان‌های اطراف و در چند کیلومتری خیابان پاستور اصابت می‌کرد می‌شنیدم. تا آنجا که یادم است یک موشک در حوالی چهار راه لشکر چند کیلومتری خیابان پاستور اصابت کرده بود.

 در طول فعالیت خبریم هیچ وقت مرگ را این چنین حس نکرده بودم مثل بقیه ترسیده بودم و به وضوح دستانم می‌لرزید. فقط تعداد موشک‌ها را می‌شمردم: یک موشک، دو موشک، سه موشک و اینکه چند موشک دیگر شلیک خواهد شد و اینکه زنده خواهم ماند و یا به استقبال مرگ و یا شهادتی ناخواسته خواهم رفت.

 کنفرانس مطبوعاتی رئیس جمهور زیر موشک‌های صدام - شاید بی‌سابقه‌ترین کنفرانس در طول تاریخ - نیمه تمام ماند. ماموران محافظ هاشمی رفسنجانی به سرعت او را از محل برگزاری کنفرانس (زیر زمین نهاد رییس جمهوری که به آن اشاره کردم) دور کردند و او را به مکان امن‌تری بردند و ما خبرنگاران را به امان خدا سپردند.

 چشمم به همکاران ایرانیم (عکاس ایرنا و فیلمبردار و نورپرداز و صدابردار تلویزیون) افتاد. ترس از مرگ را هم در چهره و چشمانشان می‌دیدم، اما صادقانه بگویم ترس ما از چینی‌ها و ژاپنی‌ها کمتر بود. چهره آنها رنگ مرگ گرفته بود.  نمی‌دانم چرا در این به اصطلاح "هیر و ویر" به فکر گرفتن عکس یادگاری، مثل قهرمانان یک مسابقه فوتبال و یا والیبال افتادند. شاید این هم خود مسابقه‌ای بود؛ مسابقه‌ای با مرگ با چهره‌هایی پر از وحشت و نگرانی.

  زیر زمین نهاد ریاست جمهوری از رفتن به خیابان امن‌تر بود. چند دقیقه پس از اصابت آخرین موشک به اتفاق عکاس ایرنا به سرعت به طرف ایرنا حرکت کردیم. این اولین خبری بود که من مرگ را از نزدیک دیدم؛ خبر ناتمامی که که هنوز پس از گذشت چند دهه لحظه لحظه آن را فراموش نمی‌کنم.