خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1-نگاهی تحلیلی به زندگانی حضرت علی(ع)، نقش حضرت علی(ع) در اسلام، علی(ع) و خانه‌نشینی، علی(ع) و حکومت، علی(ع) و شهادت 2- شهادت آقایان رجایی و باهنر و هفته دولت، اهداف منافقین در شهادت شخصیت‌های نظام

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۶ شهریور ۱۳۸۳
خطبه اول: توصیه مردم به تقوا و پیروی از دستورات الهی/ تقوا،گوهر ارزشمند تکامل انسان/ ارادت و اخلاص به اهل بیت و حضرت علی(ع)/ حضرت علی(ع) بهترین الگو برای بشرت بعد از پیامبر(ص)/ علی(ع) بهترین الگو برای دنیای امروز/ حسادت،جهل و خصومت با افکار اسلامی علل مخالفت عده‌ای با حضرت علی(ع)/ حرکت دنیا به طرف سعادت با الگوپذیری از حضرت علی(ع)/ کفالت حضرت علی(ع) توسط پیغمبر(ص)/ حضرت علی(ع) اولین مسلمان جهان اسلام/ اسلام آوردن حضرت علی(ع) در ده سالگی/ نقش مهم حضرت علی(ع) در دفاع از پیغمبر(ص)/لیله المبیت بزرگترین افتخار حضرت علی(ع)/ حضرت علی(ع) بعنوان امین پیامبر(ص) در مکه/ آوردن فواطم به مدینه توسط حضرت علی(ع)/ نقش برجسته حضرت علی(ع) در دفاع از اسلام در دوران ده ساله پیغمبر در مدینه/مسافرت حضرت علی(ع) به مکه برای ابلاغ سوره «برائت»/سفر به خیبر و حوادث مربوط به آن/ اقرار دیگران به نقش برجسته حضرت علی(ع) در دفاع از اسلام/ درخشش حضرت علی(ع) در تاریخ به عنوان یک شخص برجسته دنیای اسلام/ لزوم بررسی جدی نهج‌البلاغه در مراکز علمی و دانشگاهی/ ترجیح خانه‌نشینی بر حکومت برای جلوگیری از فتنه و حفظ وحدت مسلمین/ فشار و خواست مردم دلیل پذیرفتن حکومت توسط حضرت علی(ع)/ سپری شدن اکثر دوران حکومت علی(ع) در جنگ و رفع فتنه/ علی(ع) عالمترین، داناترین و مؤمن‌ترین مسلمان/ پشت به میدان نکردن حضرت علی(ع) در جنگ‌ها/ علی(ع) مجموعه کامل خصایل انسانی/ مخفی‌ ماندن قبر علی(ع) بعد از شهادت/ نجف مرکزی برای نورافشانی دنیای اسلام/ خلق آثار ارزشمند توسط علمای پرورش یافته در نجف/ به زانو درآمدن آمریکایی‌ها در برابر قداست و کرامت علی(ع) خطبه دوم: هفته دولت، شهادت شهید رجایی و باهنر/ شهادت رجایی و باهنر نشانه قساوت و نامردی منافقین/ حمایت قدرتهای بزرگ از تروریستها/ آسیب جامعه بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی/ قوی‌تر شدن اهداف شهدا بعد از شهادت آنها/ حضور پر شور و وسیع مردم در صحنه بعد از شهادت شهدا/ حرکت زشت منافقین موجب تحکیم نظام و طردشدن آنها از جامعه و مردم/ آرزوی موفقیت برای دولت آقای خاتمی و ادامه خدمات ارزشمند به مردم/ قدردانی از خدمات شایسته جمعی از شهدای انقلاب/ شهدا سرمایه‌های کشور و انقلاب اسلامی/ شهادت آیت‌الله حکیم بدست منافقان در عراق/ آتش‌سوزی مسجدالاقصی بعنوان یکی از جنایات بزرگ صهیونیست‌ها/ نامگذاری روز جهانی مسجد بمناسبت آتش‌سوزی مسجدالاقصی/ نقس مهم مساجد تر تعالی و ترقی جوامع اسلامی/ ابتکار حضرت آیه‌الله سیستانی در حل مشکل شهر نجف/ ایستادگی مردم بی‌دفاع در مقابل هجوم همه جانبه آمریکا به نجف/ لزوم بررسی علل پیروزی مردم نجف در مقابل آمریکا/ شباهت حرکت مردم عراق در نجف به حرکت ملت ایران در دوران انقلاب/ حضور دو حرکت مردمی در عراق: حرکت دفاع مسلحانه توسط مردم و حرکت روحانیت/ قضیه نجف نشانگر نترسیدن مردم از سرکوب و ارعاب آمریکا/ وجود برنامه‌ریزی و آمادگی کامل آمریکا برای حمله به نجف/ قرار گرفتن نجف در کانون حمله آمریکا/ حمایت مردم از بازگشت آیت الله سیستانی به عراق/ ورود آیه‌الله سیستانی به نجف با همراهی مردم به عنوان یک مانور بزرگ/ شباهت ورود آیت‌الله سیستانی به عراق و ورود حضرت امام(ره) به ایران/ مقاومت مردم در نجف نشانگر قدرت امت اسلامی/ عدم درک واقعیات دنیای اسلام توسط آمریکاییها/ دعوت آمریکاییها به درک واقعیت در سراسر دنیا/ انعکاس خبر حمله به نجف به عنوان احمقانه‌ترین کار کاخ سفید در برهه اخیر/ انتقاد شدید جامعه مطبوعاتی آمریکا از حمله آمریکا به نجف و اماکن مقدسه در عراق/ عتراف بوش به ارزیابی غلط از وضعیت عراق/ کشتار، تخریب و مصدوم کردن مردم و هزینه‌های مالی نتیجه حمله آمریکا به نجف/ نصب تابلوی بزرگ در نیویورک برای نمایش هزینه‌های جنگ آمریکا در عراق/ هزینه روزانه صدوهفتادوهفت میلیون و چهار صد هزار دلاری آمریکا در عراق/ درک مردم آمریکا از چگونگی مصرف مالیاتها توسط دولت/ مورد سؤال قرارگرفتن دولت آمریکا توسط مردم/ نصب تابلوی هزینه‌های جنگ در نیویورک طرحی برای کم نشان دادن هزینه جنگ/ رسوایی عجیب آمریکا در حمله به نجف/ پیغام به سردمداران آمریکا برای تجربه‌کردن راههای انسانی و صرف هزینه‌های جنگی برای کمک به مردم جهان سوم/ ذلیل شدن آمریکا در دنیا/ شباهت نجف به استالین گراد در مقاومت قدسیت بارگاه حضرت علی(ع) مانع تجاوز دشمن و سبب شکست آنها/ اتهام ناجوانمردانه آمریکا در مسائل هسته‌ای به ایران/ دعوت آمریکا به تعقل و تفکر/ لزوم اصلاح رویه آمریکا برای جلب همکاری‌های دنیای اسلام/ پیدا شدن گروههای تروریستی معلول جنایات آمریکا در جهان

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصّلاه و السّلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین.

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره .

امیدواریم که خداوند هیچ‌وقت ما را از گوهر تقوا و این وسیله ارزشمند تکامل انسانی محروم نفرماید. اطلاع دارید که امسال خطبه‌های اول را به مناسبت یک ربع قرن کار جمهوری اسلامی در مورد دستاوردهای انقلاب عرض می‌کردم. امروز به خاطر اینکه به میلاد مقدس حضرت علی‌بن‌ابیطالب(ع) نزدیک می‌شود، به خصوص با شرایطی که در اطراف بارگاه مقدّس ایشان در جریان است، فکر کردم که صفای ارادت و اخلاص ما به مکتب اهل بیت و شخص مولا امیرالمومنین(ع) ایجاب می‌کند که خطبه را مخصوص این روز مقدس ایراد کنیم که خطبه اولم را درباره علی‌بن‌ابیطالب(ع) عرض می‌کنم و خطبه دوم را به مناسبت‌های هفته اختصاص می‌دهم.

علی‌بن‌ابیطالب(ع) بدون هیچ اغراقی بعد از پیغمبر(ص) در دنیای امروز مناسب‌ترین الگو و سرمشق برای بشریت برای ما که مخلصان اهل بیت هستیم و کل دنیای اسلام که ایشان را خلیفه چهارم می‌دانند، است. بسیاری از آنها ضمن چهارم خواندن، اولویت و افضلیت ایشان را قبول دارند. واقعاً علی(ع) برای دنیای امروز که می‌خواهد سرمشق انسانی مناسبی در مسائل سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، ادبی و علمی داشته باشد، بهترین الگوست.

آنهایی که با علی‌بن‌ابیطالب(ع) همراه نیستند، یا از حسادت، یا از جهل و یا از خصومت با افکار اسلامی است.

از اینها که بگذریم، هر کس علی‌بن‌ابیطالب(ع) را آن‌طوری‌که هست، بشناسد، مخلص و مرید می‌شود و سعی می‌کند یک الگو از ایشان در زندگی خود انتخاب کند. در محفلی دیدم جمعی از متفکران‌که درباره الگوی ‌جهانی انسان‌ها بحث ‌می‌کردند، می‌گفتند: «اگر زندگی علی‌بن‌ابیطالب(ع) به عنوان سرمشق انسان‌های حاکم و شهروند در یک تابلو در افق دید همه گذاشته شود و مردم خودشان را با او منطبق کنند، دنیا به طرف سعادت حرکت خواهد کرد.»

این قضاوت درست است. زندگی علی‌بن‌ابیطالب(ع) سراسر فضیلت و افتخار است. در دوران طفولیت بخاطر فقر پدر ارجمندشان تحت تکلّف حضرت پیغمبر(ص) بودند و این دوران را در دامان بهترین انسان روی زمین گذراندند. حضرت پیغمبر(ص) هم می‌دانستند که چه استعدادی در اختیار ایشان است که او را پرورش می‌دهند. با اینکه سنّشان ده سال بود، پس از بعثت اولین شخص است که به پیغمبر(ص) گرویده و اسلام را پذیرفته‌اند، لذا بعضی‌ها بخاطر اینکه ایشان ده ساله بوده‌اند و مسلمان شده‌اند و قبل از بلوغ رسمی معمولی بود، می‌خواهند شبهه کنند در اینکه ایشان اولین مسلمان هست یا نیست؟ ولی آنها که انصاف دارند، می‌دانند بصیرت علی‌بن‌ابیطالب(ع) در همان ده سالگی از پیرمردان زمان خود بالاتر بود و با بصیرت اسلام را پذیرفتند.

در دوران حضور پیغمبر(ص) در مکه که حدود 13 سال است، علی‌بن‌ابیطالب(ع) جزو نزدیکترین افرادی بود که همراه پیغمبر(ص) و در دفاع از پیغمبر(ص) فعال بود و برای جذب جوان‌ها که در صف مقدم مسلمانان صدر اسلام بودند، نقش بسیار بالایی داشت. البته در همان نوجوانی بخاطر شجاعت و قدرت جسمانی که داشتند، بعنوان یک سرباز فداکار در برخوردهای مشرکان، شجاعانه از پیغمبر اکرم(ص) دفاع می‌کردند و موفق بودند.

در مشکلات مثل شعب ابیطالب و حوادث سخت همیشه سپر پیغمبر(ص) بود. در پایان اقامت پیغمبر(ص) در مکه، بزرگترین افتخار را با مسئله لیله‌المبیت کسب کردند که واقعاً نمونه برجسته فداکاری تاریخ است که با عشق و اشتیاق فرمود: «اگر من اینجا بخوابم، جان شما محفوظ می‌ماند» در حالی‌که اطراف خانه را شمشیرهای آخته گرفته بودند. پیغمبر(ص) فرمودند: «جبرئیل از سوی خداوند چنین می‌گوید که با کارگردانی جبرئیل و تدبیر خداوند هم پیغمبر(ص) توانست از مکه به سلامت بیرون برود و هم علی‌بن‌ابیطالب(ع) آن افتخار را کسب کند» طبق احادیث فراوان خداوند به چنین بنده‌ای از انسانها در مقابل فرشتگان عالیقدر می‌نازد.

بعد از آن بلافاصله افتخار بزرگ دیگری نصیب علی‌بن‌ابیطالب(ع) شد که در مکه ماند و به سرعت امانت‌های پیغمبر(ص) را به صاحبان امانت برگرداند. چون پیغمبر(ص) امین مردم بودند و خیلی از امکانات مردم بنحوی در اختیار پیغمبر(ص) بود که امانات و دیون پیغمبر(ص)را پرداخت. بزرگترین امانت‌های الهی که حضرت زهرا(س) و فاطمه مادر خودشان و فاطمه‌ای دیگر بودند، یعنی فواطم را به سلامت به مدینه آورد.

دوران‌ حیات ایشان در مدینه را خیلی خوب می‌دانید. هیچ جنگی نبود که علی‌بن‌ابیطالب(ع) نقش برجسته‌ای در پیروزی مسلمانان نداشته باشد و هیچ‌کس مدعی نیست که بتواند شبیه کاری که علی‌بن‌ابیطالب(ع) در دفاع از اسلام در دوران ده ساله حیات پیغمبر(ص) در مدینه کردند، برای تحکیم اسلام و دفع دشمنان اسلام و پیروزی چشمگیر مسلمان‌ها در جزیره العرب انجام بدهد. مأموریت‌هایی که پیغمبر(ص) در لحظات حساس به ایشان واگذار می‌کردند، مثل مسافرت به یمن، مسافرت به مکه برای ابلاغ سوره «برائت»، شکستن بت‌ها در فتح مکه آن هم، روی دوش پیغمبر(ص)، کلمات پیغمبر(ص)، و خیلی چیزهای دیگر همه نشان از موقعیت برجسته ایشان دارد.

در سفری به عربستان توفیق پیداکردم با جمعی از همراهانم به خیبر بروم. در سالن شهرداری شهر خیبر که مسئولان شهر جمع شده بودند و برای ما درباره قلعه خیبر و حوادث خیبر توضیح می‌دادند، خطابه‌ای از یکی ‌از صیت‌های ‌سعودی در آنجا درباره علی‌بن‌ابیطالب(ع) شنیدم که می‌گفت: علی بود که در همه مراحل اسلام را از نابودی نجات داد. به آنها گفتم: با اینکه واعظ و خطیب هستیم و تجربه و اطلاعات فراوانی داریم، تخصص علمی ماست، ولی قبول می‌کنیم که سخنان کوتاه و پرمغز شما، خیلی بهتر از ما واقعیت‌های آنچه را که درباره علی‌بن‌ابیطالب(ع) می‌توان در چند جمله گفت، ادا می‌کند. می‌خواهم بگویم این‌طور نیست که شیعیان این‌گونه حرف می‌زنند.

علی‌بن‌ابیطالب(ع) یک شخصیت امروزی و مورد اجماع است. گرچه روزی خوارج و عمّال معاویه ایشان را به عنوان یک انسان کافر وحتی تارک الصلوه وامثال اینها معرفی می‌کردند، ولی تاریخ این برلیان برجسته دنیای اسلام را از زیر آوارهایی که بر سر حقایق تاریخی ریخته بودند، بیرون آورده و تلألو وجود ایشان جدّی است و نمونه برجسته آن نهج‌البلاغه است که قابل بررسی جدّی در محافل علمی، علوم انسانی و دانشگاه‌های دنیاست. نکاتی که هزار و چهارصد سال پیش یک متفکر مسلمان در جزیره العرب، درباره مسائل اساسی علوم انسانی، تاریخ، جامعه‌شناسی، نیازها، حکومت و همه مسائل مورد نیاز جامعه بشری مطرح کرده‌اند.

به هر حال این شخصیت برای دنیای اسلام متاسفانه بخاطر خود خواهی بعضی از افراد در دورانی از حضور مؤثر و مدیریت کناره‌گیری کرد و یا کنار زده شد. هر دو تعبیر درست است. یعنی وقتی ایشان دیدند فتنه وحدت مسلمین را تهدید می‌کند، ترجیح دادند که در خانه بنشینند و مشاور باشند.

وقتی بعد از رفتن خلیفه سوم، فشار را زیاد کردند، ایشان باز هم به مردم فرمودند: «انا لکم وزیراً خیر من اکون امیراً» بهتر است که من مثل گذشته بجای اینکه فرمانروای شما باشم، مشاور باشم. بخاطر شرایطی که بوجود آورده‌اید، اداره کشور و شرایطی که برای مدیرت اسلامی ضرورت دارد، از بین رفته و کار را دشوار می‌کند. بگذارید من مثل یک شهروند در خدمت کسی باشم که شما انتخاب می‌کنید و به او مشورت بدهم. اما فشار جامعه که به تعبیر خود علی‌بن‌ابیطالب(ع) می‌فرماید: مردم مثل یال اسب که متراکم و پشت سر هم قرار دارد، در صف ایستاده بودند و فشار وارد می‌کردند که من به نقطه‌ای برگردم که از من بود و ناچار پذیرفتم. دوره سخت حکومت علی‌بن‌ابیطالب(ع) بعد از آن شرایطی که در امت اسلامی بوجود آمده بود، شروع شد که تقریباً تمامش به جنگ و دفع توطئه ها گذشت.

به هر حال این شخصیت بسیار بسیار ارزشمند شخصاً همه فضائل انسانی را در خودشان جمع کردند. عالم‌ترین، داناترین و مؤمن‌ترین مسلمان بودند. تعبیرات خود ایشان و تعبیرات کسانی‌که ایشان را می‌شناسند، این صفحات را نشان می‌دهد. می‌فرماید: اگر برای من کرسی قضاوت بگذارند که بین هر امتی با دین خودشان قضاوت کنم، این امکان را دارم که براساس معتقدات و فقه عملی آنها، بین همه ادیان معروف قضاوت کنم. در شجاعتشان، خودشان می‌گویند اگر همه دنیای عرب در مقابل من صف بکشند و با من جنگ کنند، پشت به میدان نمی‌کنم. اینها ادعا نیست، در زندگی ایشان اثبات شده است، شجاعت، مردانگی، سخاوت، زهد و عدالت ایشان معروف است و بخاطر همین مراعات عدالت بود که اداره کشور برایشان دشوار شده بود. عبادتی داشتند که نمونه اش برای دیگران نقل نشده است. خلوص در عبادت و غرق در عرفان و شناخت خدا هنگام عبادت، انسان نوازی و ضعیف نوازی ایشان شهره بود. به قول کسانی که تحلیل می‌کنند، علی‌بن‌ابیطالب(ع) مجموعه اضداد بود که معمولاً در یک انسان نمی‌تواند جمع شود. انسان‌ها می‌توانند یک و یا چند بعد از فضائل را داشته باشند، امّا وجود ایشان به گونه‌ای بود که هرکس که بخواهد در یکی از نقش‌های فضائل انسانی الگو انتخاب کند، می‌تواند به علی‌بن‌ابیطالب(ع) برسد.

این شخصیت موقعی که شهید می‌شود، شرایط زمانش بگونه‌ای بود که باید قبر ایشان مخفی بماند. خیلی طول کشید تا مردم دوباره قبر علی‌بن‌ابیطالب(ع) را پیدا کردند و بعداً آنجا مرکز پخش انوار اسلام شد. نجف در سایه این بارگاه مقدس هزار سال است که برای دنیای اسلام و علمای اسلامی نور افشانی می‌کند که از نجف به سراسر دنیا در تمام طول این هزار سال پراکنده شده‌اند و همه‌شان آثار ارزشمندی را خلق و تاریخ را غنی کرده‌اند. از این خورشید امامت و ولایت بهره گرفته‌اند و امروز هم می‌بینید که بارگاه ایشان نقطه حساس کانون خبری دنیاست که در خطبه دوم بمناسبت مسائل هفته عرض خواهم کرد.

اسم، قدسیت و کرامت علی‌بن‌ابیطالب(ع)، آمریکایی‌ها را با آن همه قدرت و امکان دارد به زانو درمی‌آورد و آنها نمی‌فهمند به کجا رفته‌اند و با چه کسی طرف هستند. انشاءالله در خطبه دوم کمی باز می‌کنیم (شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران.)

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک و انحر/ ان شانئک هوالابتر

خطبه دوم:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله

فانه من یتق الله یکفرعنه سیئاته و یعظم له اجر.

مناسبت‌های هفته فراوان است و فهرستی از آنها را عرض می‌کنم. اولین آن هفته دولت است که به مناسبت سالگرد شهادت دو شخصیت ارزشمند انقلاب اسلامی نامگذاری شد. شهید رجایی رئیس جمهور و شهید دکتر باهنر نخست وزیر ایشان و شهید وحید دستگردی که رئیس شهربانی وقت ما بود که هرسه در فاجعه انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسیدند و بعضی از شخصیت‌های دیگر هم آسیب دیدند و بعداً شهید شدند.

اولاً خود زمینه، بسیار بسیار هولناک و واقعاً قابل تحلیل و نشانی از قساوت، نامردی و بدبختی جریاناتی است که با انقلاب اسلامی در افتاده بودند. منافقانی که به خیال خودشان راه خودشان را از طریق شهید کردن بهترین شخصیت‌های انقلاب هموار می‌کردند، ولی در حقیقت برای خودشان سنگلاخ می‌ساختند. مظلومیت انقلاب اسلامی و نفاق قدرت‌هایی را نشان می‌دهد که دم از مبارزه با تروریست می‌زنند و همان تروریست‌ها را و حتی شخصیتی که این بمب را در آن دفتر منفجر کرد، الان در پناه خودشان دارند و می‌شناسند و می‌دانند که او قاتل نخست وزیر و رئیس جمهور بود و چنین جنایتی را با ترور انجام داده است.

البته ما آسیب دیدیم، به خصوص بعد از حادثه بسیار فاجعه آمیز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در یکی دو ماه قبل از آن که شخصیت‌های زیادی را از دست داده بودیم، اما طبیعت جریان شهادت، فداکاری و خون شهدا این است که اهداف آنها را درجامعه قوی‌تر و برجسته‌تر می‌کند و رهروان زیادی برای راه آنها پیدا می‌شود. در ایران هم این چنین شد. وقتی چند نمونه از این جنایات اتفاق افتاد، مردم احساس کردند که اگر غفلت کنند، دستاورد انقلابشان از دستشان می رود که از آن به بعد مردم را وسیع و پرشورتر در صحنه داشتیم که هنوز هم ادامه دارد. آنها خواستند با چند انفجار بنیان انقلاب را بلرزانند، اما با این انفجارها بنیان انقلاب تحکیم شد و بنیان خودشان لرزید و حجتی در نسل نیروهای مردمی و حجتی علیه راه و حرکت آنها شد که برای همیشه از جامعه مطرود شدند. به خانواده‌های این دو بزرگوار صمیمانه تسلیت عرض می‌کنیم و به دولت محترم به خاطر تلاش‌ها و خدماتی که انجام می‌دهد و این روزها از این مناسبت بهره گرفته می‌شود و خدماتشان را برای مردم توضیح می‌دهند، که خود برکت دیگری است تا مردم بدانند مسئولان چه تلاش‌ها و چه کارهایی می‌کنند. از  همه مسئولان تشکر و دعا می‌کنیم که دولت جناب آقای خاتمی در باقیمانده دوره مسئولیتشان بتواند با گام‌های بلندتری در رفع بیکاری، تورم و سایر مشکلاتی که به چشم می‌خورد و نیازهای مردم و فعال کردن طرح‌های بسیار بسیار مهمی که گاهی دچار رکود می‌شوند، آثار ارزشمندتری به ملت عزیز ما تقدیم کند.

باز در این روزها چندین سالگرد شهادت افراد ارزشمند را داریم. شهید عراقی و فرزند برومندش حسام که حقیقتاً سهم بسیاری بالایی در پیروزی انقلاب داشتند(1) و شهید لاجوردی(2) و شهید اندرزگو(3) که هر دو در دوران انقلاب از مجاهدان همیشه در صحنه بودند. شهید آیت‌الله قدوسی(4) که در پرورش طلاب حوزه قم و بعداً در مقام دادستانی انقلاب خدمات شایسته‌ای کرده‌اند. اینها همه از سرمایه‌های کشور و انقلاب ما بودند که به دست منافقان کوردل از انقلاب گرفته شدند، اما آثار شهادتشان هنوز هم به جامعه خدمت می‌کند، به  خانواده‌های اینها صمیمانه تسلیت عرض می‌کنیم و امیدواریم که راه شهیدانشان را همیشه ادامه بدهند.

شهید آیت‌الله حکیم(5) که بعد از عمری مهاجرت و تبعید برای نجات کشورش به عراق برگشت، اینطور مظلومانه، به همراه جمعی دیگر از مردم عراق بدست منافقان کوردل در داخل عراق آن‌گونه از دست مردم عراق گرفته شدند. اما راه ایشان بحمدالله پررهرو مانده و آنجا هم تأثیر آوردن مردم در صحنه را از شهادت ایشان می‌بینیم. (شعار مرگ بر منافق نمازگزاران)

سالگردآتش‌سوزی مسجدالاقصی است(6) که واقعاً یکی از جنایات بسیار بزرگ صهیونیست‌ها و اربابانشان بود تا بتوانند به مقدّسات عمیق جهان اسلام ضربه وارد و مردم را دچار هزیمت روحی کنند که بر عکس شد و ملت‌های اسلامی هشیارتر شدند و حتی این آتش سوزی باعث توجه دنیای اسلام به مساجد شد که اخیراً روز جهانی مسجد را به همین مناسبت طراحی کرده‌اند که در سراسر دنیای اسلام یک روز به عنوان تکریم مساجد وجود دارد که به مردم آگاهی می‌دهند.

در کشور خودمان هم ائمه جمعه تهران برنامه و نمایشگاه خوبی داشتند که محوریت و عظمت و نقش مساجد را در تعالی و ترقی جوامع اسلامی و حفاظت از منافع دنیای اسلام نشان داد. امیدواریم این کارهایی که اتفاق می‌افتد، از طرف دولت و متولیان مساجد و ائمه جماعات آثار علمی داشته باشد.

در همین رابطه مسئله روز ما حوادثی است که در نجف اشرف و کوفه اتفاق می‌افتد که بحمدالله امروز با مراجعت آیت‌الله سیستانی و ابتکاری که کردند، ظاهراً این مشکل حل شد. اما اگر واقعاً حوادث این سه هفته را مرور کنیم، خیلی چیزها از این حوادث هم برای خودمان و هم برای دشمنانمان درس می‌گیریم. فکر می‌کنم بیشتر از همه آمریکایی‌ها باید از این حوادثی که در نجف خلق کردند، درس بگیرند. حادثه عجیبی است، اصل مسئله را ببینید که یک قدرت عظیم اشغالگر با امکانات فراوان نظامی سه هفته علیه یک شهر بی‌دفاع و جمعیت مسلمان بی‌دفاع، ولی ایثارگر و فداکار می‌جنگد (شعار مرگ بر آمریکا حاضران در نمازجمعه تهران.)

خوب است قدری درنگ کرد. باید روی فهرست درسهایی که می‌توان گرفت، قدری تفکر کرد. متفکران و سیاستمداران دنیا، بخصوص خودکاخ سفید را دعوت می‌کنم، قدری روی این مسئله درنگ کنند. این رمز چیست؟ شما سه هفته با استفاده از امکانات دولت موقت،  پلیس و گارد ملی عراق هر چه داشتید، به جان یک جمعیت محدود در یک شهر قدیمی و بی‌دفاع افتادید که هیچ کس جز همان چند نفر از این شهر دفاع نمی‌کرد. چرا نتوانستید پیروز شوید؟ چرا نتوانستید اینها را بشکنید؟

نیاز به مطالعه و دقت دارد. رمز مسئله را درک کنید. چرا در نهایت به اینجا رسیدید که دیروز آثارش را دیدید؟ همه عراق حرکت کرده بود. این حرکت نمونه‌ای از آن چیزی است که قبلاً در دوران انقلاب ما در ایران دیدیم. اما آنجا شکل دیگری بود. ارتش اشغالگری مثل آمریکا با آن بوق‌های تبلیغاتی صهیونیسم و امپریالیسم در سراسر جهان در خدمت این حرکت بود. اتفاق عجیبی در عراق اتفاق می‌افتاد. چند چیز از این حرکت فهمیده می‌شود.

دو صحنه در عراق وجود دارد: یکی صحنه‌ای است که مجاهدان، مبارزان و نیروهای مقاومت مسلحانه در برابر نیروهای مهاجم دارند و دیگری صحنه‌ای است که با حضور آیت‌الله سیستانی در یک روز در عراق اتفاق افتاد. هر دو صحنه مردمی است، یکی مردمی با دفاع مسلحانه و یکی مردمی با شیوه برخورد سیاسی و عطوفانه یک روحانی با مسائل مردم است.

آن طرف قضیه هم می‌بینید که همه امکانات سرکوب و ارعاب یک ملت وجود دارد، یعنی اگر بنا بود کسی از ارتش آمریکا بترسد، اگر بنا بود کسی از صلابت و شقاوت کسانی‌که به نجف حمله می‌کردند، واهمه داشته باشد، باید همه برنامه های خود را متوقف کند. مثل همان حرف‌هایی که می‌زنند مشت و درفش با هم سازگاری ندارد. ولی این اتفاق رخ نداد.

اولاً شروع حادثه خیلی عجیب است. چرا شروع شد؟ هیچ وقت توضیح ندادند که چرا حمله به نجف را شروع کردند؟ خیلی حرف است. معلوم می‌شود که برنامه‌ریزی همه جانبه بود که بنده الان نمی‌خواهم جوانب آن را عرض کنم. ولی با برنامه‌ریزی و آمادگی کامل، سرکوب شروع شد. نمی‌توانیم بگوییم یک حادثه تحمیل شده برای آمریکایی‌ها بود که دفاع کردند. برنامه‌ریزی آن کامل کامل و سه هفته طول کشیده بود. منحصر به نجف هم نبود. البته نجف کانون بود. ولی اینها شهرک صدر، حلّه، ناصریه، کوفه و سامره را هم زدند، در همین موقع فلوجه را بمباران ‌کردند. حمله تقریباً وسیع بود.

آدم فکر می‌کند اینها خواستند تسمه از گرده مخالفان خود بکشند و بگویند این است. می‌خواستند ارعابی بوجود بیاورند و  بعد برنامه‌ای را اعلام کنند که نتیجه آن معکوس بود. این طرف قضیه افتخار بزرگی است. می‌دانید از بصره تا نجف تقریباً همه جا درگیری بود.

اینکه یک مرجع پیر و هفتاد و سه ساله بعد از عمل جراحی قلب و نقاهت با شجاعت به مملکت آشوب زده و در حال جنگ برمی‌گردد. بدون اینکه از خود محافظانی داشته باشد، وارد شهر می‌شود و تمام طول مسیر از مرز جنوبی تا نجف را طی می‌کند و مردم پروانه‌وار در شهرها و مسیر همراه او می‌آیند و به فرمان او پشت دروازه نجف می‌مانند که هروقت اجازه داد، وارد نجف بشوند، مانور بسیار بزرگی است که تحقیقاً مشاوران کاخ سفید و همه قدرتهای استکباری باید روی آن مطالعه کنند. قدرت عظیمی است.

کمی با تفاوت شبیه آن چیزی است که امام(ره) از پاریس با میل خودشان و با اصرار به ایران آمده بودند، در حالی‌که ارتش، پلیس و ساواک شاه در خیابان‌ها بودند. ایشان هم آن‌ روز، آن مانور را دادند و کمر رژیم را شکستند. این مانور این‌طرف قضیه است. آن ‌طرف قضیه هم مقاومت بیست و یک روزه تعدادی از جوان با سلاح‌های سبک در مقابل تانک، توپ، هواپیما، هلی کوپتر و همه ابزار و محاصره و ایجاد قحطی و مانع رسیدن امداد و جلوگیری از بردن مجروحان به بیمارستان بود که آن هم صحنه دیگری است که هردو ارزش و قدرتی را نشان می‌دهند که در بطن امت اسلامی و نیروهای وفادار به اسلام وجود دارد.

آن ‌طرف قضیه هم انصافاً نشان از عمق است که بعد از مدتی که در عراق بودید و آن همه مطالعات قبلی و گزارشهای مأموران داشتید، نتوانستید واقعیت دنیای اسلام را درک کنید. انتظار دارم که کاخ سفید حرفهای مرا به عنوان ملامت و سرزنش تلقی نکند، به عنوان یک هشدار و به عنوان اینکه دعوت به درک واقعیت می‌کنیم، توجه کنند که این‌قدر مزاحم مردم در سراسر دنیا نشوند. به این عنوان نگاه کنید، که آمریکایی‌ها و غربی‌ها شروع کردند و دارند اینکار را تحمیق می‌کنند. روزنامه گاردین دو سه روز پیش در مقاله‌ای نوشته بود: «حمله به نجف و روحانیون نجف، احمقانه‌ترین کاری است که کاخ سفید در برهه اخیر انجام داده است.» بعداً استدلال می‌کند که چرا حمله کرد و چه نتیجه‌ای گرفت؟ اعضای اتحادیه مطبوعات آمریکا مقاله‌ای نوشتند و سخنگویشان آن را خواند که نوشته بودند: «علائم سوء تدبیر، نادانی و برنامه‌ریزی غلط و هدف‌های بدست نیامدنی را در کارهای کاخ سفید می‌بینیم و هشدار می‌دهیم که اینها دارند آمریکا را به ناکجا آباد می برند و اینها به جایی نمی‌رسد.» بعد تحلیل می‌کنند و می‌گویند: «شما از تخریب آثار ارزشمند هزار ساله نجف در دنیای اسلام چه بدست می‌آورید؟ شما از زدن بارگاهی که در دل هر مسلمان بارگاه کوچکی از آن بصورت ماکت وجود دارد و شب و روز آن را می‌بینند، چه نتیجه‌ای می‌خواهید بگیرید؟ شما از جریحه‌دار کردن نیروهای متعبد و متحمص مذهبی چه نتیجه‌ای می‌خواهید بگیرید؟ شما می‌توانید در دنیای یک میلیارد و پانصد میلیونی مسلمان‌ها با این شیوه حضور داشته باشید؟ یا می‌خواهید برای همیشه قهر کنید و از جریان رو به رشد امت اسلامی جدا شوید؟»

این انتقاداتی است که خودشان دارند می‌کنند و جالب اینکه دیروز برای اولین بار از زبان شخص آقای بوش در مصاحبه با نیویورک تایمز شنیدیم که ایشان بعد از یک ‌سال و نیم می‌گوید: «امروز اعتراف می‌کنم که در ارزیابی وضعیت عراق اشتباه کرده بودیم.» بعد از یک سال و نیم امروز اعتراف می‌کنید؟ این چه وضعی است؟ این چه مدیریت جهانی است؟ این چه تک قطبی است؟ کسی که می‌خواهد دنیا را اداره کند و به همه جای دنیا فرمان بدهد، اشتباه به این بزرگی را کرد و آخرین آن همین غلطی بود که در نجف کردند و نتیجه‌اش این همه کشتار، تخریب و مصدوم کردن انسان‌ها علاوه بر هزینه‌های مالی بود که در عراق کردند.

ظاهراً مخالفان آقای بوش کار جالبی کردند، اما احتمال دارد که خودشان کرده باشند. قابل تردید است. ابتکار جالبی است. شاید دنیا هم یاد بگیرد. یک تابلوی بزرگ بصورت نمایشگر درست کردند که می‌گویند، هفده متر ارتفاع آن است و در میدان مرکزی نیویورک گذاشتند که هزینه‌های جنگ عراق را نمایش می‌دهد. از روز چهارشنبه این تابلو فعال شد. هر لحظه رقم هزینه‌های آمریکا را در تابلو نشان می‌دهند اگر واقعیت داشته باشد اعدادی را که یادداشت کردم، می‌خوانم. گفتم شروع آن از روز چهارشنبه است و مردم به تماشای آن می‌روند. تلویزیون‌ها هم این را نشان می‌دهند. عددی که از چهارشنبه شروع شد، مربوط به گذشته است. یکصد و سی و چهار و نیم میلیارد دلار تا روز چهارشنبه هزینه شد.

البته جای تردید دارد که بعد عرض می‌کنم. روزانه صد و هفتاد و هفت میلیون و چهارصد هزار دلار به این رقم اضافه می‌شود که این هم جای حرف دارد. هر ساعتی هفت میلیون اضافه می‌شود که این هم جای حرف دارد. هر دقیقه یکصد و بیست و دو هزار و هشتصد و بیست دلار اضافه می‌شود اگر خودشان کردند که کار احمقانه‌ای کردند. چون مردم آمریکا می فهمند که دولتشان چه کار می‌کند! مالیات‌ها چگونه مصرف می‌شود! چگونه دارند با این مالیات‌ها، مردم را قتل‌عام می‌کنند! اینها در کنار جنازه‌ها و زخمی‌هایی که می‌آورند، برای مردم سؤال درست می‌کند. خودشان می‌گویند تا بحال شش هزار و ششصد زخمی به آمریکا آوردیم. اینکه گفتم تردید دارد، این است که گزارش‌های دیگری از قول اینها شنیده بودیم که اخیراً هفته‌ای پنج میلیارد دلار هزینه دارند. شاید آن رقم درست نباشد. هم این و هم آن را خودشان گفتند.

بعضی از سیاستمداران و ناظران معتقدند این تابلو برای این است که هزینه جنگ را کم نشان دهند. در حقیقت می خواهند افکار آمریکایی‌ها را قانع کنند که جنگ همین مقدار هزینه دارد. فرض می‌کنیم همین مقدار هزینه دارد. یعنی دقیقه‌ای یکصد و بیست و دو هزار و هشتصد و بیست دلار می‌دهند تا مردم عراق را بکشند و این جنایات را مرتکب شوند. نمونه‌اش داستان نجف است که رسوایی عجیب را برای اینها خلق کرده است. می‌خواهیم از این تریبون پیغام بدهیم که یک مقدار آن ‌طرف کار را بررسی کنید، راه انسانی را تجربه کنید، این پول عظیم را به خرج‌هایی که در افغانستان کردید، اضافه کنید، اگر نصف و یا ربع این را برای بخشی از بدهی‌هایتان به جهان سوم که آنها را استثمار کردید، به عنوان کمک علمی، غذایی و فنی پرداخت و از ملت‌ها حمایت می‌کردید، محصولش هزار بار بالاتر از این بود. الان تلفاتش آنجوری و خساراتش اینجوری است، اضطرابی هم در دنیا درست کرده‌اید، بقیه هزینه‌ها را هم باید اضافه کنیم. نفتی را که با شروع کار شما حدود 20 دلار بود، الان 44 دلار می‌خرند. شما روزانه ده میلیون بشکه نفت وارد می‌کنید، هزینه این را هم اضافه کنید و ببینید چه دارید می‌پردازید و چه دارید بدست می‌آورید!

اگر می‌خواستید ابهت‌ خود را به رخ دنیا بکشید، ذلیل شدید. سه هفته پشت دروازه نجف توقف کردید و نتوانستید وارد شوید. نجف امروز از استالین گراد هم سرفرازتر است، استالین گراد در تاریخ معاصر ما سمبل مقاومت است، اما این چند نفر در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر نجف با این ارتش مجهز و بمب‌های خوشه‌ای و گاهی هم بکار بردن مواد خطرناک و گازهای خطرناک ماندند و متجاوزان نتوانستند دروازه نجف را باز کنند.

این قدسیت بارگاه علی‌بن‌ابیطالب(ع) است که جلوی اینها می‌ایستد. من هم این را قبول دارم. این قدسیت هست، اما این قدسیت یک ساختمان است، قدسیت علی(ع) در مرام و برنامه‌اش و در اسلام است . در قرآن و نهج‌البلاغه است، در راه حق است، شما دارید با آنها می‌جنگید، شما دارید با مساجد دنیا می‌جنگید که نتیجه نمی‌دهد.

البته عرض کردم علائمی از تنبیه می‌بینیم. حتی در مسائل هسته‌ای که این‌قدر ناجوانمردانه به ما حمله کردند و دروغ گفتند و ما را متهم به امور نظامی کردند، یک مقدار دارند از خودشان عقل نشان می‌دهند. ولی شاید فریب باشد. لذا آنها باید با واقعیات آشنا شوند و حقوق ملت‌های مظلوم به خصوص مسلمان‌ها را سرکوب نکنند.

شما را دعوت به تعقل و فکر می‌کنیم. می‌توانید در سایه تعقل، همکاری و همراهی، معاضدت انسان‌های فراوانی را در دنیا بدست بیاورید. اگر قصدتان سلطه، انحصار، استعمار، استثمار است، نه با ترور می‌توانید به اینجا برسید و نه با تدبیرهای سیاسی و فریبکاری. اگر قصد خود را اصلاح کنید، خواهید دید که در دنیای اسلام دست‌های فراوانی است که در آن صورت به طرف شما دراز می‌شود و همکاری‌ها پیش می آید و دیگر القاعده‌ها، طالبان، انفجارها و یازده سپتامبر پیدا نمی‌شود، آنها معلول جنایاتی است که می‌کنید و این جنایت‌ها بطور طبیعی انسان‌هایی را مقاوم و خشمگین و البته هدفدار در مقابل شما قرار می‌دهد

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هوالله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد

پی نوشت ها:

6/6/83

 

1- صبح روز یکشنبه چهارم شهریورماه ۱۳۵۸، سه موتورسوار از گروهک فرقان، حاج مهدی را هنگامی که مانند هر روز، به همراه حسین مهدیان و حسام، فرزند کوچکش، روانه موسسه کیهان بودند، به رگبار گلوله بستند و پدر و پسر را به شهادت رساندند. به فرمان امام(ره) پیکر حاج مهدی را به قم منتقل کردند و در کنار حضرت معصومه(س) به خاک سپردند. امام نیز در تشیع جنازه وی شرکت کردند. شب هنگام، امام خمینی(ره) بر مزار آن شهید حاضر شدند و بیست دقیقه به دعا مشغول بودند که رویدادی کم‌مانند در رفتار امام(ره) شمرده میشود. مهدی عراقی و یارانش، در فراز و نشیب انقلاب اسلامی و پس از آن در جمهوری اسلامی ایران، همواره پیرو رهبری و ولی فقیه بودند.

 

2- «سید اسدالله لاجوردی» در سال 1314 ش در خانواده‌ای مذهبی در جنوب تهران دیده به جهان گشود. دوران کودکی وی مصادف با حکومت استبدادی رضاخان و اشغال ایران در1320 ش و دوران جوانی شهید لاجوردی نیز مصادف با حوادث مهمی ‌در عرصه‌ی سیاست ایران است. نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد، از جمله حوادث مهم این دوره‌اند که تأثیر فراوانی بر روحیات و عواطف وی داشتند. او به علت فقر مالی ناچار شد دبیرستان را ترک کند و به کار در بازار مشغول شود. در همین زمان از طریق آشنایی با حاج صادق امانی زمینه‌ی حضور لاجوردی در گروه شیعیان فراهم می‌شود.

در دهه‌ی 1330 به همراه ‌یاران خود در گروه شیعیان به فعالیت‌های فرهنگی- مذهبی مشغول می‌شود و در مسائل سیاسی دخالت نمی‌کند. از آنجایی‌ که وی در جریان مبارزات فداییان اسلام و آیت‌الله کاشانی قرار می‌گیرد، به فعالیت‌های سیاسی هم کشیده می‌شود و با آغاز نهضت امام‌خمینی(ره) در زمره‌‌ی یاران وی درمی‌آید. با مشاهده‌ی اولین اعلامیه‌ی امام(ره) سخت تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد و از این زمان با اشتیاق وصف‌ناپذیری به همراه دوستان خود، تکثیر و توزیع اعلامیه‌های امام را آغاز می‌کند. شهید لاجوردی در سال‌های تبعید امام به دلیل فعالیت‌های مبارزاتی سه بار دستگیر و به زندان محکوم می‌شود و مورد شکنجه قرار می‌گیرد. یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد وی مقاومت در برابر شکنجه‌های سنگین ساواک بود که هیچ‌گاه نتوانستند از وی اعتراف بگیرند؛ به طوری که وی را «مرد پولادین زندان‌ها» لقب دادند. لاجوردی بلافاصله پس از اینکه از زندان آزاد می‌شد، به فعالیت‌های خود ادامه می‌داد. وی در معیت بزرگ‌مردانی چون شهیدصادق امانی و شهیدمهدی عراقی به تشکیل جمعیتی مبارز با عنوان «هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی» دست یازید که‌ یکی از تشکل‌های مؤثر در تبلیغ و ترویج پیام امام و پیشبرد نهضت انقلابی ایشان به شمار می‌رفت و تا کنون نیز پابرجاست.

شهید لاجوردی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌نقش فعالی ایفا کرد و با توجه به شناخت جریانات سیاسی کشور، در سمت دادستانی نظام جمهوری اسلامی ‌قرار گرفت و در برخورد با جریانات فکری و سیاسی ضدانقلاب وظیفه‌ی سنگینی پذیرفت. وی به تعقیب و خنثی‌کردن توطئه‌های گروهک‌های معاند سیاسی، به‌ویژه گروهک فرقان و منافقین پرداخت و در این زمینه تلاش‌های فراوانی کرد. بدین‌ترتیب لاجوردی عهده‌دار حفظ و حراست از نظام نوپای جمهوری اسلامی‌گردید و توانست گروهک‌های منافقین و فرقان را از بین ببرد. مقارن با پایان جنگ تحمیلی، لاجوردی به ریاست سازمان زندان‌های کشور منصوب شد و با توجه به شرایط دشوار زمانی و مشکلات عدیده‌ای که پس از جنگ گریبانگیر جامعه‌ای ایران شده بود، توانست هم در عرصه‌ی تربیت و بازپروری مجرمین و هم در عرصه‌ی مدیریت سازمان زندان‌ها به توفیقات زیادی دست پیدا کند. وی در سال1376 ش از ریاست سازمان زندان‌ها، و اقدامات تأمینی تربیتی کشور استعفا داد و بار دیگر به حجره‌ی کوچکش در بازار تهران بازگشت. شهید لاجوردی در اول شهریور 1376 ش توسط علی اصغر غضنفرنژاد و علی اکبر اکبری ده بالایی از اعضای گروهک منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

3- شهید سیدعلی اندرزگو در رمضان سال 1318 ش در تهران به دنیا آمد. سختی معیشت، او را از تحصیل بازداشت و به کار گمارد، ولی در همان حال به علوم دینی روی آورد و دروس فقه و اصول را طی کرد. شهید اندرزگو در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد و در ستم‏ستیزی، از او الهام گرفت. وی در قیام 15 خرداد، به عرصه مبارزه با رژیم گام نهاد و مورد تعقیب مزدوران ساواک قرار گرفت. شهید اندرزگو پس از قیام 15 خرداد دستگیر شد و در زیر شکنجه‏های سخت، لب به سخن نگشود تا آزاد گردید. از آن زمان، وارد شاخه نظامی هیئت مؤتلفه اسلامی شد و در اولین اقدام، در اعدام انقلابی حسنعلی منصور، سرسپرده آمریکا و عامل تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی(ره) همکاری نمود. در آن ترور، شهید اندرزگو با این که بیشتر از 19 سال نداشت، اما نقش مهمی ایفا کرد. از آن پس، رژیم، به شدت در تعقیب او بود و شهید اندرزگو مجبور شد که دائماً جابجا شود. این انقلابی نستوه برای این که مورد شناسایی ساواک قرار نگیرد، با نام‏های مستعار و قیافه‏های متفاوت آشکار می‏شد. اندرزگو، نقش مهمی در وارد کردن اسلحه به ایران برای مبارزه مسلحانه با رژیم داشت و برای این منظور به کشورهای دیگری سفر می‏کرد. ساواک پس از سال‏ها تعقیب و گریز، سرانجام با کنترل مکالمات تلفنی مناطق وسیعی از تهران، او را شناسایی نمود و دریافت که در 19 ماه مبارک رمضان مهمان یکی از دوستان خواهد بود. محل، مورد محاصره قرار گرفت و شهید که راه فرار نمی‏دید، اسنادی را که در جیب داشت به دهان برد و خورد تا به دست ساواک نیافتند. دژخیمان رژیم پس از درگیری که با او پیدا کردند، او را مجروح ساختند. با این حال، از این می‏ترسیدند که اندرزگو، به خودش مواد منفجره بسته باشد. این شهید والامقام سرانجام، طی این درگیری در دوم شهریور 1357 با زبان روزه در 39 سالگی شربت شهادت نوشید و به آرزوی دیرینه‏اش دست یافت. شهید اندرزگو قصد ترور شاه را داشت که شهادتش مانع انجام این نقشه گردید.

 

4- چهاردهم شهریور 1360 آیت‌الله علی قدوسی بر اثر انفجار بمب آتش‌زا در دادستانی انقلاب توسط منافقین ناجوانمردانه به شهادت رسید.

شهید آیت‌الله علی قدوسی در سال 1306در شهر نهاوند متولد شد. پدرش از روحانیون برجسته نهاوند بود و نزد آیت‌الله بروجردی از احترام خاصی برخوردار بود. سابقه مبارزات وی به پیش از 15خرداد 42 برمی‌گردد. او در پی این مبارزات دستگیر و به زندان قزل‌قلعه منتقل شد. پس از پیروزی انقلاب به فرمان امام‌خمینی(ره) به سمت دادستان کل انقلاب برگزیده شد و پس از 31 ماه خدمت، در 14 شهریور 1360 ‌به شهادت رسید.

 

5- سیدمحمدباقر حکیم فرزند مرجع تقلید شیعیان آیت‌الله سیدمحسن حکیم در سال ۱۳۱۷ در نجف اشرف به دنیا آمد. از همان آغاز کودکی به حوزه علمیه رفت و تمام تلاش خود را برای آموختن فقه اسلامی به کار بست و در کنار فعالیت‌های دینی خود همواره توجه خاصی به سیاست داشت و در اوایل جوانی همچون پدر بزرگوارش به جرگه مبارزان سیاسی پیوست.

وی نخستین مرجعی است که نسبت به صدور حکم جهاد با اشغالگران فلسطین اهتمام ورزید و به مبارزه مجاهدین فلسطینی به منظور احقاق حقوقی قانونی شان مشروعیت بخشید. از پیشگامان مبارزه با رژیم صدام حسین بود و در راستای سرنگونی این رژیم و نجات دادن ملت عراق از زیر بار ظلم و ستم صدام بسیار تلاش کرد، به شکلی که مسئله محنت و مصیبت مردم عراق همواره محور سخنان و فعالیت‌های وی بود و این فعالیت‌ها تأثیر بسیاری در سرعت بخشیدن به سقوط صدام داشت.

به دنبال سرنگونی رژیم صدام به دست نیروهای ائتلاف، حکیم پس از 23 سال دوری از وطن در اردیبهشت سال 1382 تصمیم گرفت برای یاری ملت عراق به کشور خود باز گردد، وی در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران در تاریخ 19/2/1382با مسئولان، نمازگزاران و ملت ایران خداحافظی کرد و آنها نیز احساسات متقابل خود را از غم دوری او به وی ابراز کردند.

در ۲۹ اوت سال ۲۰۰۳ میلادی پس از 3 ماه از بازگشت خود به کشورش (پس از فروپاشی حکومت صدام حسین) در نجف پس از اقامه نماز جمعه در حرم امام علی(ع) همراه ۱۲۵ نمازگزار دیگر ترور شد.

 

6- رژیم صهیونیستی با اشغال بخش‌های گسترده از سرزمین فلسطین در سال 1327 همواره در پی آن بود تا شهر قدس را به بهانه اینکه در گذشته‌های دور مرکز گردهمایی یهودیان بوده است به دیگر بخش‌های اشغالی ضمیمه کند.

نگاه آزمندانه رژیم صهیونیستی به شهر قدس و برنامه‌ریزی برای ویران کردن مسجدالاقصی و ساخت به اصطلاح معبد یهودیان بر روی این مکان مقدس صهیونیست‌ها را واداشت تا در جنگ سال 1346 با اعراب کرانه باختری رود اردن و شرق قدس را نیز اشغال کنند.

با اشغال شهر قدس مسجدالاقصی نیز به تصرف چکمه‌پوشان رژیم صهیونیستی درآمد و از همان زمان این رژیم در اندیشه ساخت معبد مورد ادعای یهودیان برآمد.

صهیونیست‌ها نه تنها در پی اشغال این مکان بوده بلکه هدف آنها از بین بردن یکی از مهمترین مکان‌های مقدس نزد مسلمانان بوده است.

«موردخای غور» از نظامیان بلندپایه رژیم صهیونیستی در 17 خرداد 1346 و در سومین روز از اشغال شرق قدس با استفاده از یک خودرو نظامی وارد محوطه حرم مسجد الاقصی شد.

«دینس دوهان» تروریست مشهور صهیونیستی در 17 مرداد 1348 با ورود به داخل حرم مسجدالاقصی اقدام به آتش زدن بخش‌هایی از این مکان مقدس کرد.

31 مرداد سال 1348 مصادف با اقدام صهیونیست‌ها در آتش زدن بخش‌هایی از مسجد الاقصی است از اینرو آنچه که در زیر به آن اشاره شده نگاهی تاریخی به یورش‌های یهودیان تندرو به این مکان مقدس با هدف ویران کردن آن است.

گروهی از یهودیان تندرو به نام «گورشون سلمون» در 23 مرداد 1357 درصدد ورود به حرم مسجد بودند که فلسطینیان آنها را از این کار بازداشتند.

و با وجود تکرار این حادثه از سوی گروه یهودی به سرکردگی «مائیر کاهان» نزدیک به 20 هزار نفر از فلسطینیان با ایجاد دیوار انسانی این صهیونیست‌ها را از این کار منع کردند.

پلیس رژیم صهیونیستی همچنین در 20 آبان 1358 نمازگزاران در مسجدالاقصی را به گلوله بست که در جریان این جنایت دهها نفر از فلسطینیان زخمی شدند.

عناصر گروه یهودی «جبل الهیکل» به سرکردگی خاخام «موشیه شیگل» با دردست داشتن پرچم‌های رژیم صهیونیستی برای خواندن نماز به شیوه یهودیان به حرم مسجدالاقصی حمله ور شدند.

رژیم صهیونیستی به بهانه اینکه در زیربنای مسجدالاقصی نشانه هایی از معبد سلیمان بجا مانده در نهم شهریور 1360 اقدام به حفاری در زیر این بنا کرد.

یک صهیونیست به نام «هاری گولدمن» با ورود به داخل حرم اقدام به تیراندازی به سوی نمازگزاران در مسجد کرد. همچنین نظامیان اسراییلی در 16 مهر 1369 با یورش به مسجدالاقصی با کشتن 22 نمازگزار به جنایت تازه‌ای دست زدند.

یک گروه تندرو یهودی در تاریخ 28 مرداد 1369 با ورود به حرم مسجدالاقصی اقدام به خواندن نماز به شیوه یهودیان کردند. همچنین در 13 فروردین 1381 نزدیک به 50 نفر از یهودیان تندرو به مسجدالاقصی یورش برده و شعار انهدام این مسجد را سر دادند.

در تاریخ 21 اسفند 1375 مشاور قضایی کابینه رژیم صهیونیستی به یهودیان اجازه خواندن نماز در مسجدالاقصی را داد که با موج اعتراض گسترده مسلمانان روبه رو شد.

در 23 فروردین 1376 یک گروه تندرو یهودی برای ایجاد مکانی جهت برپایی نماز به شیوه یهودیان به مسجدالاقصی وارد شدند و 12 روز بعد گروه موسوم به جبل الهیکل قصد برپایی نماز در این مسجد را کردند.

در پنجم مهر 1377 پلیس رژیم صهیونیستی با خواندن نماز به شیوه یهودیان در مسجدالاقصی موافقت کرد. همچنین در 27 دی 1377 یک قاضی صهیونیست خواستار تقسیم مسجدالاقصی به دو بخش اسلامی و یهودی شد.

یک فرد یهودی نیز به نام «دمیان فاکوبیتش» در هفتم بهمن 1377 وی به تلاش برای بمب گذاری در مسجدالاقصی اعتراف کرد. پلیس رژیم صهیونیستی همچنین در 15 فروردین 1378 به 19 یهودی تندرو از گروه جبل الهیکل اجازه ورود به حرم مسجدالاقصی را داد.

یک دادگاه رژیم صهیونیستی در 31 خرداد همان سال اجازه ورود به عناصر گروه جبل الهیکل به حرم مسجدالاقصی را داد. افزون بر این در نهم مهر سال 1378 برخی از مطبوعات رژیم صهیونیستی از سیاست اسراییل در منهدم کردن مسجدالاقصی به بهانه پیداکردن نشانه‌های مربوط به معبد یهودیان خبر دادند.

در 5 مهر 1378 یک شرکت اسراییلی آبجوسازی برچسب عکسی از شهر قدس و مسجدالاقصی را بر روی شیشه‌های خود قرار داد. «ایهود اولمرت» شهردار قدس غربی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که با ترمیم رواق مروانیه در حرم مسجدالاقصی مخالفت کرد.

مطبوعات رژیم صهیونیستی در آذر سال 1379 از تصمیم وزارت ادیان این رژیم در اجرای حفاری در زیر مسجدالاقصی خبر دادند.

ورود «آرییل شارون» در ششم مهر 1379 به حرم مسجدالاقصی سرآغاز انتفاضه‌ای شد که همچنان ادامه دارد.