خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

خطبه های جمعه آیت الله هاشمی رفسنجانی، همیشه مورد استقبال مردم قرار می گرفت ، حتی اگر تعطیلات نوروز بوده باشد.7 فروردین است ، اما انبوهی از مردم آمدند تا به تحلیل هایش گوش دهند.

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸
خطبة اول  شکل‌گیری نظام اسلامی بر محور قرآن، موضوع خطبه‌های اول هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه/ اهمیت مساجد در اسلام/ ساختار نهاد مسجد، از مهمترین کارهای ساختاری نظام اسلامی/ سابقه وجود مساجد از زمان هبوط حضرت آدم روی زمین/ رابطه ریشه مسجد و سجده ملائک به آدم/ خطابه‌های خداوند به بنی آدم درباره اهمیت مساجد/ وجود مسجد در ساختار دینی حضرت آدم/ تعبیر غار اصحاب کهف به محل عبادت/ پیشنهاد ساخت مسجد روی قبور اصحاب کهف/ سابقه مسجدالاقصی در سالهای قبل از اسلام/ توقف حضرت رسول در مسجدالاقصی در شب معراج/ مسجد، جزو ساختار اصلی ادیان آسمانی/ استفاده پیامبر(ص) از مسجدالحرام در مکه/ وجود مسجد در طایفه اجنه/ احتمال وجود مسجد برای همه مخلوقات خداوند/ وجود احکام تأسیس و بهره‌برداری از مسجد در اسلام/ نزول سوره دستور ساخت مسجد در مکه/ تأکید قرآن بر اهمیت مساجد/ تأکید بر اخلاص در مساجد/ اهمیت مساجد برای ایجاد روحیه اعتدال در جامعه/ لزوم پرهیز از نگاه ابزاری به مساجد/ نهی قرآن بر استفاده از مسجد به عنوان پایگاه قدرت/ لزوم توجه به اهداف عبادت انسان‌ها در مساجد/ اهمیت اداره موحدانه مساجد/ شرکت بودن عبادات غیرخدایی/ مسجد قبا، اولین مسجد پیامبر در مدینه/ تعبیر ضرار قرآن برای مسجد منافقین در مدینه/ تأکید خداوند بر عدم حضور پیامبر در مسجد ضرار/ افشاگری قرآن برای اهداف شوم سازندگان مسجد ضرار/ اهمیت مساجد در اسلام/ مسجد، نهاد مقدس و سازنده همه ادیان خطبة دوم  سنت ارزشمند نوروز در ایران/ نوروز، مناسب‌ترین عید ملی در سراسر دنیا/ شخصیت باارزش همسر امام(ره)/ نقش همسر امام در حرکت انقلاب اسلامی/ نقش همسر امام در آرام کردن بیت امام در شب رحلت/ توجیه هاشمی رفسنجانی برای پنهان کردن رحلت امام در شب 14 خرداد/ صبر، تدیّن، عرفان و متانت همسر امام/ تأسیس حوزه علمیه قم، یکی از سرنوشت سازترین کارهای تاریخ/ اهمیت سخنان نوروزی رهبر انقلاب/ تأکید رهبری بر اصلاح الگوی مصرف/ لزوم توجه به اصلاح الگوی مصرف در برنامه پنجم و سند چشم‌انداز/ مصرف انرژی، نمونه‌ای از مصرف نادرست/ استفاده طبقات بالای جامعه از استفاده نادرست مصرف/ تأکید رهبری بر رعایت حالت اعتدال در مصرف/ لزوم استفاده از متخصصان در اصلاح الگوی مصرف/ استقبال مردم از اجرای مدبرانه اصلاح الگوی مصرف/ پیگیری مجمع به عنوان ناظر بر حسن اجرای سیاست‌های کلی/ تأکید رهبری بر سلامت انتخابات/ انتخابات، تبلور حضور مردم/ اهمیت اعتماد مردم به سلامت انتخابات/ تأکید رهبر بر عدم حمایت از نامزدی خاص در انتخابات/ لزوم پایبندی به قانون انتخابات/ فراهم کردن مقدمات انتخابات، وظیفه همه مسئولان کشور/ بی‌تأثیری سخنان بدون عمل در رابطه ایران و آمریکا/ اتهام حمایت ایران از تروریست در لاهور/ تأکید رهبری بر لزوم تغییر رفتار آمریکا در قبال ایران/ لزوم پرهیز آمریکا از زورگویی/ ظلم 50 سالانه آمریکا در حق مردم ایران/ تأکید بر اهمیت علامت حسن نیت در روابط ایران و آمریکا/ تأکید رهبری بر سخنان امام درباره آمریکا/ رفتار عادلانه، شرط از سرگیری روابط ایران و آمریکا/ مخالفت ایران با رفتار اشغالگرانه آمریکا در جهان/ موضع مشخص رهبری درباره آمریکا/ توصیه‌های رهبری، سیاست واجب الاتباع کشور/ شرحی از سفر هیأت ایرانی به عراق/ نقطه عطف سفر هیأت ایرانی به عراق/ تبلیغات بقایای حزب بعث درباره هیأت ایرانی و پاسخ مردم و مسئولان عراقی/ استقبال بی نظیر هیأت ایرانی در عراق/ زمینه گسترش همکاری ایران و عراق/ آمادگی ایران برای توسعه عتبات عالیه/ جنایت رژیم پهلوی در حمله به مدرسه فیضیه/ شرحی از چگونگی حمله کماندوها به طلبه‌ها در فیضیه/ مدرسه فیضیه، سرمایه‌ای برای نشان دادن قساوت رژیم پهلوی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه و السلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، «یا ایها الذین امنوا استعینوا بالصبر والصلوه ان الله مع الصابرین*»، اوصیکم و نفسی بتقوی الله فانه من یتق الله و یکفر عنه سیئائه و یعظم له اجرا« قل امر ربی بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد و ادعوا مخلصین له الدین کما بداکم تعودون*»، اوصیکم بتقوی الله و اتباع امره

با تأکید بر اهمیت روحیه تقوی و تفحظ بر وظایف، از خداوند می‌خواهیم که این توفیق را به همه مسلمانان، به خصوص نمازگزاران ما عطا فرماید که این گوهر گرانبها را در وجود خودشان تقویت کنند.

می‌دانید که بحث من در خطبه‌های اول درباره شکل‌گیری نظام اسلامی بر محور قرآن است. در اولین بخش بحث عبادات را مطرح کردیم و در عبادت اولین مورد نماز بود که چند خطبه درباره متن نماز و مقارنات و مقدمات آن عرض کردیم. معمولاً با اختصار حرف می‌زنم و از محققان می‌خواهم محبّت کنند و این بحث‌ها را پیگیری و غنی کنند.

امروز درباره مسجد صحبت می‌کنم که در کتب فقهی ما معمولاً به عنوان محل و مکان نمازگزار می‌آید. فکر می‌کنم مسئله بسیار بسیار مهمی است. ولی چون مخاطبان ما نوعاً مسجدی هستند و با مسجد سروکار دارند، شاید بعضی از مطالب برایشان تازگی نداشته باشد. ولی فکر می‌کنم مجموعه مباحث، مطالب قابل توجهی است. اگر بتوانم، در یک خطبه تمام می‌کنم و اگر نتوانم در خطبه بعدی ادامه می‌دهم. چون ممکن است دو خطبه نیاز باشد.

ساختار نهاد مسجد جزو مهمترین کارهای ساختاری نظام اسلامی است که آثار گرانبهایی از زمان خود تا امروز و انشاءالله در آینده در زندگی امت و جوامع اسلامی داشت و خواهد داشت. این اصل مسئله است. احکامی را که از قرآن درباره مسجد استفاده می‌شود، خدمتتان عرض می‌کنم.

البته اگر بخواهم به روایات بپردازم، بحث بسیار طولانی می‌شود و از ظرفیت خطبه‌های ما بالاتر می‌رود. لذا در خطبه‌ها برای این موضوع براساس آیات قرآن با شما حرف می‌زنم. البته اگر ضروری بود، در تفسیر قرآن روایاتی را هم نقل می‌کنم.

اولین نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم، این است که به نظر می‌رسد از قرآن چنین استفاده می‌شود که مسجد از زمان هبوط حضرت آدم روی زمین و ایجاد تکلیف همیشه بوده و جزو ساختار ادیان آسمانی حتی با تعبیر مسجد است. البته معمولاً امروز معابد ادیان مختلف با اسم مسجد نیست. مثلاً کلیسا، کنیسه، صومعه، دیر و امثال اینهاست. اما از قرآن این‌گونه استفاده می‌شود که تعبیر اول مسجد بوده.

من دو سه مورد از قرآن را خدمت شما عرض می‌کنم. از زمان حضرت آدم شروع می‌کنم. اولاً مسجد از ریشه «سجد» گرفته شد. اولین مسئله‌ای که بعد از خلقت حضرت آدم و بشر پیش آمد، مسئله سجده بود. به ملائک تکلیف شد که سجده کنند و آنها هم اطاعت کردند، جز ابلیسی که اباء کرد.

از همین سجده است که مسجد از محل سجده مشتق شده که از نظر عبادی عام بوده و عمومیت بیشتری دارد. بعد بلافاصله وقتی نوبت به فرزندان آدم می‌رسد (شما سوره اعراف را مطالعه کنید) بعد از اشاره به خلقت حضرت آدم و هبوط حضرت آدم به زمین، خداوند شروع به خطابه‌هایی به بنی آدم می‌کند و آنها را با توضیحات اضافی مناسب با زمان بیان می‌کند. چند مورد است که من الان به آن موارد نمی‌پردازم. همه اینها مشخص می‌کند که از زمان تشکیل جامعه بشری، این خطاب‌ها و احکام برای بشر آمده است. یکی از آنها، همین آیه‌ای بود که اول خطبه آن را خواندم. (آیه 29 سوره اعراف)

این آیه چهار فراز دارد که در اینجا روی توحید، عبادت، معاد و اخلاص تکیه شده است. مسجد در اینجا آمده که ممکن است کسی در تفسیر آیه بگوید، منظور از مسجد همان محل عبادت است و اسم نیست. ولی ما هم دلیلی برای این عمومیت نداریم. چرا نپذیریم همان موقع در ساختار دینی که حضرت آدم مروّج آن در بین اولاد خودش بوده، عنوان مسجد قرار داشته است؟

به عقب‌تر هم برگردیم، قبل از حضرت خاتم، حضرت عیسی بودند. در زمان حضرت عیسی، من تعبیر مسجد در قرآن نمی‌بینم. اما بعد از حضرت عیسی و در داستان اصحاب کهف که صدها سال بعد از آن حضرت پیش آمد، وقتی مردم، اصحاب کهف را پیدا می‌کنند و متوجه قداست آنها شدند، از غار آنان تعبیر به محل عبادت کردند.

قرآن در سوره کهف می‌فرماید: «قال الذین غلبوا الی امرهم»* با اختلافاتی که در برخورد با آنها بود، آنهایی که رأی‌شان غالب شد، گفتند: «لنتخذن علیهم مسجدا» گفتند بر روی قبور آنها مسجد می‌سازیم. این موضوع صدها سال قبل از این بوده که اسلام ظهور کند. یعنی در آن زمان هم، کلمه مسجد آمده بود. عرض کردم، ممکن است کسی بگوید این مسجد، مسجد به اصطلاح روزی ما نیست و به معنی یک معبد به جای عبادت و سجده است. ولی به هر حال این لفظ به همین شکل آمده است.

ما از این دو فراز، یکی از زمان حضرت آدم و یکی در امت ماقبل آخر پیغمبر اسلام، یعنی حضرت مسیح، می‌فهمیم که مسجد وجود داشته است. البته الان به این عنوان در کتاب‌های دینی آنها وجود ندارد. از طرفی مسجدالاقصی، قبل از آمدن اسلام، به عنوان مسجد بوده است. روزی که حضرت رسول به طرف مسجدالاقصی نماز می‌خواندند، به همین عنوان مسجدالاقصی بوده و مسجد خطاب می‌شده است. در شب معراج هم، توقفگاه مهم اول حضرت رسول، مسجدالاقصی بود و خیلی روشن است در آن موقع (قبل از اسلام) و قبل از اینکه مسجدی در اسلام ساخته شود، مسجدالاقصی وجود داشته است. (1)

نکته اولی که می‌خواهم عرض کنم، این است که مسجد جزو ساختار اصلی ادیان آسمانی است. جایی که مردم در مقابل خداوند سجده می‌کنند، عبادت می‌کنند و با خدای خود ارتباط ویژه‌ای برقرار می‌کنند.

مسئله بعدی، این است که اسلام و خود قرآن راجع به مسجد چه می‌گویند؟ این سه موردی که گفتم، مربوط به تاریخ مسجد است که از قرآن استفاده کردیم. اما آنچه که الان می‌خواهیم بدانیم، در مورد نظر قرآن راجع‌به خود مسجد، وضعیت مسجد و احکام مربوط به آن است.

اولین سؤال این است که همه این احکام در مدینه نازل شده و یا در مکه بوده است؟ البته پیامبر(ص) در مکه مسجدی نساختند. اگر هم به مسجد می‌رفتند، مسجدالحرام بود که در آن زمان هم مسجدالحرام می‌گفتند. اما احکام مسجد در قرآن، حتی در دوران مکه هم آمده است. چند آیه وجود دارد که از سوره‌های مکی است. یکی از این آیه‌ها در سوره جن است (یکی از سوره‌های قرآن به نام اجنه نامگذاری شده است. )

زمانی که اجنه از رسالت پبغمبر مطلع شدند، خدمت ایشان آمدند، چیزهایی یاد گرفتند، ایمان آوردند و برگشتند و جن‌های دیگر را به اسلام دعوت کردند که تعداد زیادی هم پذیرفتند. یکی از جملاتی که آنها می‌گویند و در قرآن نقل شده: «و ان المساجد الله فلا تدعوا مع الله احد.»*

معلوم می‌شود در طایفه جن هم مسجد وجود دارد. البته وقتی که به تفسیر مراجعه می‌کنیم، احتمالات زیادی به این آیه می‌دهند(2) ولی احتمال اقوی همین است که آنها هم برای خودشان مسجدی دارند.

بنابراین مسجد با این توضیحاتی که دادم، محدود به زمان نیست. محدود به مکان نیست. محدود به یک مخلوق خداوند که بشر است، نیست. ما در بین مخلوقات خداوند، انسان، ملائک و اجنه را می‌شناسیم که اینها تکلیف و مسئولیت دارند. هر سه اینها از طرف خداوند مأمور به سجده هستند و مسجد دارند.

اما احکام مسجد(3)؛ اولین مسئله‌ای که با استفاده از آیات قرآن درباره مسجد می‌خواهم عرض کنم، این است که تأسیس و بهره‌برداری از مسجد، این ساختار مهم دینی، اسلامی، الهی و آسمانی، باید براساس اخلاص، قصد قربت، برای خدا، در جهت رفاه و تربیت و پیشبرد امت اسلامی باشد. این قیود در ساخت و بهره‌برداری از یک مسجد، شرط است. آیاتی که می‌توانیم برای این موضوع بخوانیم، همین آیه‌ای است که در اول صحبت‌ها خواندم: «قل امر ربی بالقسط. »

جالب است این آیه قبل از پرداختن به مسجد، متعرض عدل و قسط می‌شود. این سوره (اعراف) مکی است. یعنی بعد از ساخت مسجد در مدینه نازل نشده است. اوایل یا اواخر دوران حضور پیامبر در مکه، این آیه نازل شده است. «قل امر ربی بالقسط» خداوند از شما عدالت و قسط می‌خواهد. «و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد» در مکه یک مسجدالحرام بود، بحث کل مسجد است. یعنی هر جا مسجدی بنا شد و وجود پیدا کرد، باید شما در آنجا «اقیموا وجوهکم عند». مفسران روی لفظ «اقیموا» بحث‌های بسیار جالبی کردند که من الان نمی‌خواهم وارد آن شوم. در اینجا هم از آن اعتدال فهمیده‌اند و هم پایداری فهمیده‌اند و هم استقامت در جهت. یعنی جهت خودتان را به طرف خداوند در مساجد تعیین کنید.

«اقیموا وجوهکم عند کل المسجد و ادعوهم المخلصین له الدین»* وقتی در مسجد هستید و دعا می‌کنید، باید اخلاص داشته باشید. «کما بدأکم تعودن» در اینجا به معاد می‌پردازد که ما باید معاد را هم از مسجد تأمین کنیم. یعنی وقتی مسجد می‌سازیم و یا از مسجد بهره می‌گیریم و یا مسجد را اداره می‌کنیم، هر یک از این اعمال را که انجام می‌دهیم، باید توجه داشته باشیم آینده زندگی ما در قیامت است و همه هستی ما باید صرف این شود که در قیامت، مرفه و سعادتمند باشیم. چون آنجا ابدی، بی‌عیب و خالص است و نعمت‌های بی‌پایان، بدون عیب و نامحدود را خداوند به ما عطا می‌کند. بنابراین از لحاظ زمانی، مکانی و همه شرایط، مساجد باید برای ما عدل، اعتدال، اخلاص و آینده‌نگری واقعی را که توجه به دوران پس از مرگ است، تأمین نمایند. این یک شرط مهم برای مساجد است.

در مقابل اگر چنانچه مسجد بخواهد به عنوان ابزار اهداف مادی مورد استفاده قرار گیرد. - چه مسجدسازی، چه مسجدداری و چه بهره‌گیری از مسجد باشد- یعنی اگر بنا باشد ما نگاه ابزاری به مسجد داشته باشیم و بخواهیم برای خود از این مکان مقدس، بهره شخصی به معنای غلط آن بگیریم، بهره‌گیری شخصی اگر عبادت، کار خیر، خدمت به خلق و یا آموزشی باشد، اشکالی ندارد و همه اینها بهره‌گیری از مسجد است. اما اگر بنا باشد انسان مسجد بسازد برای اینکه برای خود در آنجا دکان و یا پایگاه قدرت درست کرده باشد، یا کسانی که مسجد را اداره می‌کنند، از آنجا بخواهند به عنوان یک ابزار مادی و قدرت‌طلبی استفاده کنند، یا آنهایی که به مسجد می‌روند، با ریا و حضور در اجتماعات، بخواهند برای خودشان با اهداف نادرست، اعتبار و اعتمادی درست کنند، همه اینها دیگر اخلاص در بهره‌گیری از مسجد نیست. آن توحید دیگر در اینجا وجود ندارد. آن هدف عبادت که انسان را به خدا می‌رساند و انسان را از مادیات نادرست نجات می‌دهد، دیگر نخواهد بود.

بنابراین نقطه مقابل آنچه که عرض کردم، ساخت و اداره مسجد باید موحدانه، بااخلاص، برای خدا و برای جلب لطف خدا و نزدیک کردن راه رسیده به خدا، استفاده شود. دیگر در این مسیر نیست و سیر دیگری را می‌رود. البته هر عبادتی همین‌طور است. عبادتی مقبول است که در آن قصد قربت و اخلاص باشد. آلوده کردن هر عبادتی به چیزهای غیرخدایی، یک نوع شرک است. البته شرک مصطلح که معمولاً مشرکان احکام سختی دارند، نیست. ولی یک نوع شرک است که در آن، انسان عبادتش را ضایع می‌کند و مورد لطف خداوند هم قرار نمی‌گیرد. چون روی مسجد تأکید شده که باید در آن اخلاص وجود داشته باشد. بنابراین خلاف این رفتار کردن، یک کار نادرست است.

همین مسئله در مدینه پیش آمد. اولین مسجدی که پیامبر اکرم(ص) در آن حضور پیدا کردند و خودشان هم در ساخت آن کمک کردند، مسجد قبا بود. بعداً وقتی که مسلمانان مقتدر شدند و کم کم موقعیت سوءاستفاده از مسجد پیش آمد، اوایل چنین موقعیتی نبود و فقط فداکاری بود. وقتی که مسجد معتبر شد و مرکزیت پیدا کرد و جای جلب منافع شد، آن موقع مسجد ضرار هم ساخته می‌شود. یک مسجد با اهداف سیاسی زشت ساختند تا بین صفوف مسلمین تفرقه بیندازند تا پایگاهی برای نفوذ اجانب باشد. این مسجد توسط منافقینی ساخته شد که در سوره توبه، چند آیه در این رابطه آمده که آن مسجد را مسجد ضرار در تاریخ معرفی کرده‌اند.

قرآن کلمه ضرار را روی این مسجد گذاشت. چون براساس تقوا ساخته نشد. در همین جا این دو خط از هم جدا شد «لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ ،أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَیَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ یَهْدی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ، لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذی بَنَوْاْ رِیبَةً فِی قُلُوبهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ »* به پیامبر می‌گوید: مبادا در آن مسجد ضرار حاضر شوید و اعتباری به آن بدهید. همان مسجدی که از اول ساخته شد و مردمی که به آنجا می‌آیند و با اخلاص برای تطهیر حضور پیدا می‌کنند، برای پاک کردن خود و برای آماده کردن ملاقات خود با خداوند، آنها صلاحیت دارند که شما به آن مسجد بروید و آن را معتبر کنید. معمولاً مفسران مصداق آن مسجد را قبا ذکر می‌کنند، ولی عمومیت دارد. پیامبر در خیلی از مساجد شرکت کردند.

در مقابل آن هم می‌فرماید: «والذین تخذوا مسجد الضرار و کفراً و تفریقاً بین المومنین و ارصادا لمن حارب الله» آن مسجدی که ساخته شده و اهداف شومی در آن هست. آنها برای تقویت پایگاه کفر، برای تقویت نفوذ دشمن و برای اینکه علیه نظام اسلام توطئه کنند، چنین مسجدی ساخته‌اند و نفاق در آن موج می‌زند. «لاتکون فی» مبادا در آنجا حضور پیدا کنید و اقامه نماز با حضور شما انجام شود.

این دو سه آیه‌ای که خدمت شما عرض کردم، تا اینجا نشان می‌دهد تأسیس مسجد و حضور در مسجد و استفاده از مسجد و مدیریت مسجد مهم است که هنوز به مدیریت مسجد نرسیدیم. فکر می‌کنم بحث یک مقدار دارد طولانی می‌شود و نمی‌خواهم در اولین نماز سال 88 شما را خسته کنم. لذا این بحث را تا اینجا در ذهنتان نگاه دارید. فکر می‌کنم خطبه بعدی را باید درباره احکام دیگری که مسجد دارد و شرایطی که این روزها مساجد ما دارند، صحبت کنم تا انشاءالله بتوانیم راه روشن‌تری برای این نهاد مقدس و پایگاه اصلی و مؤثر و سازنده همه ادیان، به خصوص اسلام، ترسیم کنیم تا فرهنگ مسجد را براساس همین آیاتی که از قرآن عرض کردم که هم مکی و هم مدنی است و اسلام از اول تا آخر به آن توجه داشت، انشاءالله بتوانیم استفاده کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

والعصر/ انّ الانسان لفی خسر/ الاّ الذین آمنوا و عمل الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصیر.

 

 

خطبة دوم دومول

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلحَمدُلله رَبِّ العالَمین وَالصلوهُ و والسَلامُ عَلی رَسولِ الله و عَلی علی اَمیرِالمُومِنین و عَلی الصِدیقَهُ الطاهِرَهُ و سَبطی الرَحمَهِ و عَلی بنِ الحُسَین و مُحَمد بنِ عَلی و جَعفَرِ بنِ مُحَمَد و مُوسی بنِ جَعفَر و عَلی بنِ مُوسی و مُحَمَد بنِ عَلی و عَلی بنِ مُحَمَد و الحَسَنِ بنِ عَلی و الحُجَه القائِمِ المُنتَظَر(عج)

اوصیکُم عِبادَاللهِ و نَفسی بتَقوی الله

در خطبه دوم چند مناسبت و مسائل روز را خدمتتان عرض می‌کنم. ابتدائاً حلول ماه فروردین و سال جدید و نوروز را خدمت همه نوروزیان و مردمی که اهمیت و ارزشی برای نوروز قائل هستند، تبریک عرض می‌کنم. نوروز حقیقتاً سنت ارزشمند بزرگی است که مناسب‌ترین عید ملی در سراسر دنیاست که به مناسبت تجدید بهار و نو شدن طبیعت و شرایط جدید برای زندگی انسانها و همچنین سنت‌هایی که کم‌کم نوروز با خودش آورده که ملاقات‌ها، دیدنی‌ها، محبت‌ها، تجدید روابط، معاشرت‌ها، پاگیزگی‌ها و به‌خصوص اضافاتی که اسلام برای آن آورده که در اول  سال دعا کنیم خداوند رحمتش و لطفش را در طول سال به مردم و ما عنایت بفرماید. این عید را به همه ایرانیان تبریک عرض می‌کنیم.

رحلت همسر مکرمه حضرت امام راحل را تسلیت عرض می‌کنیم(4) که حقیقتاً شخصیت باارزشی بودند. عمر طولانی در خدمت امام بودند. هم در دوره انزوای امام، هم در دوره شهرت امام، در مبارزات امام، در پیروزی امام، در تبعید امام، در زندان بودن امام، در همه مراحل انصافاً با شهامت، شجاعت، رضایت و همدلی و همدردی، با امام بودند و نقشی اساسی در حرکت انقلاب اسلامی داشتند. خداوند این خانم مؤمنه، مقاوم، صبور، دانا و حکیمه را با رحمت خودش انشاءالله قرین الطاف ویژه و در بزم انبیاء و اولیا، مورد پذیرایی قرار دهد و به بیت مکرم امام(ره) صبر و اجر عنایت بفرماید. من از این خانم بزرگوار در تاریخ 60 ساله‌ای که با خانواده امام(ره) ارتباط داشتیم، خیلی چیزهای مهم می‌دانم. فقط یک نکته از آن را خدمت شما عرض می‌کنم تا ببینید چقدر دانا، فهیم و مدبر در زندگی کار می‌کردند.

آن شبی که حضرت امام در جماران رحلت فرمودند (ما آن موقع شرایط بدی داشتیم، جنگ هنوز تمام نشده بود و خطرهایی ما را تهدید می‌کرد.) مسئولانی که در بیمارستان جمع بودند، تصمیم گرفتند که بهتر است امشب این خبر را اعلام نکنیم تا فردا مقدمات مجلس خبرگان و انتخاب رهبری و کارهای دیگر مثل آماده‌باش نیروها را آماده کنیم و بعد از آن خبر رحلت امام را اعلام کنیم.

این تصمیم را گرفته بودیم، به محض اینکه خبر فوت امام به داخل اندرون و خانه ایشان رسید، یک دفعه ما در کنار بیت، صدای فریاد گریه خانم امام را از داخل بیت شنیدیم. این با تصمیمی که گرفته بودیم، منافات داشت. لذا می‌بایست آنها را از این تصمیم مطلع می‌کردیم. بنا شد که من این مسئله را حل کنم. زود داخل اندرون رفتم و دیدم که آنها حق دارند. آنها داشتند گریه می‌کردند و اشک از صورت خانم امام همین‌طور می‌ریخت. من خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم که چنین تصمیمی گرفته شده و بنا نیست که امشب اعلام شود. اگر صدای گریه‌ها به کوچه‌های جماران برسد، دشمن همه چیز را می‌فهمد و ممکن است خطر داشته باشد. خیلی هم مشکل بود که باور کنیم به آسانی می‌توان جلوی این گریه‌ها را گرفت. اما این خانم با چند کلمه صحبت کردن، همه آن جمع را آرام کرد و از آن لحظه به بعد و تا آخر شب، دیگر صدای گریه از آنجا شنیده نشد. البته ممکن بود خطری هم پیش نمی‌آمد، اما به هر حال پیش‌بینی درستی بود که مسئولین کرده بودند تا حوادث ناخواسته‌ای پیش نیاید.

از این نوع چیزها در تبعید امام، برگشت امام، فوت حاج آقا مصطفی، فوت حاج احمدآقا، کسالت امام و در خیلی از مسائل دیگر، همیشه داشتیم و بعد از رحلت امام(ره) خانم بسیار بسیار صبور، متدین، عارف، متین و مؤدبی بودند که می‌توانند نمونه خوبی برای خانم‌ها به حساب آیند.

مسئله دیگری که می‌خواستم درباره آن صحبت کنم، تأسیس حوزه علمیه قم بود که سالگردش است. ولی چون آیت‌الله مقتدایی با اطلاعات خوب و به روزی که از حوزه دارند، در این باره مفصل صحبت کردند، دیگر نیازی به توضیحات بیشتر نمی‌بینم. فقط این را می‌توانم بگویم که یکی از کارهای سرنوشت‌ساز تاریخ ما، همین تأسیس حوزه‌ای است که افتخار آن متعلق به مرحوم آیت‌الله حائری (آیت‌الله مؤسس) است.(5)

مسئله دیگری که برای من مهم است، مسائل سال جاری است. خوشبختانه رهبر معظم انقلاب، هم در پیام نوروزی و هم در صحبت‌هایی که در مشهد داشتند. چیزهای مهمی که می‌بایست مردم و مسئولان به آن توجه کنند، در صحبت‌های کوتاه خود گنجاندند.

کمی روی دو سه نکته از مطالب فراوانی که فرمودند، تکیه می‌کنم و توضیح می‌دهم که چقدر اهمیت دارد. ضمن تشکر از ایشان به خاطر اظهارات تاریخی که کردند، چند نکته را عرض می‌کنم.

البته مطالب مهم آن خیلی بیش از این صحبت‌هاست.

یکی از مطالبی که ایشان فرمودند، درباره الگوی مصرف بود* و اصلاح الگوی مصرف را خواستند که البته این همان مسئله اصلی است که الان در کشور وجود دارد. یعنی بحثی که الان بین مجلس و دولت مطرح است. بحثی که درباره یارانه‌هاست و بحث‌های دیگری که در بودجه و برنامه پنجم که سیاست‌های آن نوشته شده، وجود دارد. در سیاست‌های کلی نظام و سند چشم‌انداز 20 ساله و اصل 44 و خیلی جاهای دیگر هم هست. ایشان این را به عنوان کار مهمی که امسال باید انجام شود، مطرح ‌کردند.

الان الگوی مصرف ما درست نیست که بیشتر آن در بحث انرژی است. البته در سایر موارد هم وجود دارد، اما اعظم آن در بخش انرژی است. مصرف انرژی که امروز یک منبع بزرگ مالی ما هست، در کشور ما با قسط، عدل، عاقلانه و مدبرانه نیست. اولاً اسراف به خاطر چیزهایی که می‌دانید، بسیار زیاد است. ما در مقابل کشورهایی که چندین برابر جمعیت دارند، انرژی زیادی مصرف می‌کنیم. اگر بخواهیم به صورت سرانه محاسبه کنیم، حقیقتاً داریم اسراف می‌کنیم.

معلوم است که این اسراف متعلق به طبقات پایین جامعه نیست. طبقات پایین نه ماشین دارند و نه خانه بزرگی دارند و نه مصارف عمده دارند. معمولاً مصرف کمی دارند. آنها مخاطب این بحث نیستند. بیشتر آنهایی که در جاهای مختلف مصرف زیاد انرژی دارند. هم مصرف آب، هم مصرف برق و هم مصرف بنزین، گازوئیل، مازوت و هرچه از این نوع. نظر رهبری به این مسائل این‌گونه است که باید اینها یک حالت عاقلانه‌ای پیدا کند.

ضمن اینکه مواظب باشیم از این طریق، آن دسته از مردمی که اسراف نمی کنند و حتی از سرانه خود کمتر استفاده می‌کنند، در این بین آسیب نبینند. دلیلی هم ندارد که آنها آسیب ببینند و باید حق آنها محفوظ باشد. حقیقتاً هم این کار، کار آسانی نیست. چون من کار اجرایی و تقنینی کردم و الان هم سیاست می‌گذاریم، از این مسائل آگاهی کامل دارم و می‌دانم که کار سختی است. لذا تأکید می‌کنم که پایه‌ریزی این کار بزرگ را باید دانشمندان و متخصصان انجام دهند. مجلس و دولت باید با نهایت صداقت، صمیمیت و به دور از بحث‌های تشنج‌زا، به یک حرکت معقول برسند و آن حرکت را به جامعه معرفی کنند. اگر خوب طراحی و اجرا شود، مردم هم استقبال خواهند کرد. این کار عملی است و من فکر نمی کنم باعث بحران در کشور شود. به شرط اینکه با تدبیر و متناسب با زمان و مکان، این کار انجام شود. ناامید هم نیستیم که مسئولان و مجلسی‌ها نتوانند این کار را انجام دهند. این یکی از کارهای مهم ایشان بود و از وظایف رهبری است.

باید روی آن تأکید کنند و ما هم باید آن را پیگیری کنیم. ما به عنوان ناظر این سیاست‌ها و همه مردم به عنوان صاحب سیاست‌ها این موضوع را پیگیری می‌کنیم.

مسئله دومی که ایشان اشاره کردند و صریح هم درباره آن صحبت کردند، بحث انتخابات بود که باز مسئله داغ امروز ماست.(6) ایشان به دو سه نکته خیلی مهم اشاره فرمودند. اولاً تأکید زیادی کردند که انتخابات، چیزی است که حق مردم است و مردم صاحب این انتخابات هستند و رأی مردم برای جامعه ما مهم است. همچنین اشاره داشتند که قدرت، صلابت، پیروزی و مقاومت را از حضور مردم گرفتیم. این مردم اگر ایمان نداشته باشند، حضور پیدا نمی‌کنند. اگر قبول نداشته باشند، ضعیف حرکت می‌کنند و یا اصلاً حرکت نمی کنند و تبلور بیشتر آن هم در انتخابات  است. یعنی در انتخابات است که رأی می‌دهند و اثر رأی خودشان را در ساختار جامعه می‌بینند و آن موقع است از آن ساختار حمایت می‌کنند.

بنابراین باید انتخابات را به‌گونه‌ای برگزار کنیم که مردم عاشقانه، با علاقه و انبوه در آن حضور داشته باشند. با این اطمینان هر رأی که مردم می‌دهند، اثر خودش را می‌گذارد. این توقع را هم ندارند که اگر رأی آنها در اقلیت بود، گلایه کنند. به شرط اینکه مسئولان انتخابات را صحیح و سالم برگزار نمایند. بدون شک این خواسته همه مردم است. تردیدی نیست که مردم ما، خواستار برگزاری انتخابات صحیح هستند. کسی انتخابات مغلوط را نمی‌خواهد و رهبری روی این موضوع تأکید کردند.

نکته سومی که در حرف‌های ایشان بسیار مهم بود و به شایعات زیادی پایان داد. این بود که فرمودند: «من از هیچ کسی در یک انتخابات قانونی که باید انجام شود، حمایت نمی‌کنم. یک رأی دارم و به هر کسی که ترجیح دهم، رأی می‌دهم.»

بنابراین نباید به حساب ایشان گذاشته شود که از چه کسی حمایت می‌کنند و یا حمایت نمی‌کنند. این قانون است. اگر قانون صلاحیت نامزدی را تأیید کرد، وارد رقابت می‌شوند و حقی دارند که این حق را باید مجریان و ناظران انتخابات مراعات کنند.

من فکر می‌کنم با این صراحتی که رهبری در مشهد صحبت کردند، دیگر جای هیچ نگرانی نیست. وظیفه احزاب، نخبگان، رسانه‌ها و مردم این است که تدارک یک انتخابات پرشور را که در ماههای آینده برگزار می‌گردد، ببینند. انشاءالله در این شرایط بحرانی جهانی، پشتوانه عظیمی برای نظام اسلامی، با انتخابات خوب و پرشور و انبوه، مردم تأمین کنند.

مسئله دیگری که ایشان در صحبت‌های خود گفتند، مسئله آمریکا بود.(7) بالاخره رئیس آمریکا یک پیام ویدئویی (نه رسمی و با ارسال) و در حد یک سخنرانی، داد که بخش عمده آن مربوط به ایران بود. ابراز تمایل کرد که با ایران حرف بزند، ولی کلماتی در آن صحبت‌ها بود که دم خروسی بود که از زیر ردا بیرون آمده بود.(8) اگر واقعاً قصد همکاری و مذاکره داشت، لزومی نبود که به آنها اشاره کند. چون این حرف‌ها در مذاکرات مطرح می‌شود و نه در سخنرانی تبلیغاتی.

ایشان (اوباما، رئیس جمهور آمریکا) مثلاً بحث تروریست را مطرح کرد که در لاهور، ایران حامی تروریسم است و باید دست از این کار بردارد. یا بحث سلاح را که منظورش سلاح هسته‌ای و موشکی بود، مطرح کرد. همه اینها مواردی بود که باید در مذاکره بحث شود. اینها چیزهایی نیست که از پیش روی آن شرط بگذاریم و یا پیش داوری کنیم. بله؛ شرط نکرد، اما نشان داد که به دنبال چه چیزی است.

طبیعی است که چنین کاری درست نیست. رهبری هم خوب جواب دادند. گفتند: تا اینجا ما تغییری در رفتار و اعمال آمریکا نمی بینیم. همان وضع سابق است، اما با یک ادبیات متفاوت. این حرف کاملاً درست است. حرف امام(ره) هم همین بود. حرف همه ما در طول این 30 سال، همین بوده است. یادتان هست که امام در اوایل انقلاب فرمودند: اگر آمریکا آدم شود، ما با او مذاکره می‌کنیم.» (9) آنها که به صورت ظاهری آدم هستند، منظور ایشان این بود که آمریکا باید رویه انسانی را در پیش گیرد و حالت استکباری، زورگویی و انحصارطلبی را کنار بگذارد. حرف الان رهبری با آن حرف امام، یک چیز است. یعنی باید تغییری در رفتار آمریکا اتفاق بیفتد.

مسئله دوم این است که آمریکا به هر حال باید حسن نیتی از خود نشان دهد. آمریکا چهل، پنجاه سال است که دارد به مردم ایران ظلم می‌کند. قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، در جنگ و سایر مسائل این کار را انجام داده است. لذا باید در عمل یک حسن نیتی از خود نشان دهد.

آن موقع ما می‌گفتیم: یک علامت حسن‌نیت این است که اموالی را که به ناحق از ما در آنجا مسدود کرده، آزاد کند. اگر این کار را انجام داد، آن وقت ما متوجه می‌شویم که آمریکا می‌خواهد با ما وارد مذاکره شود و واقعاً حسن‌نیت دارد. رهبری هم فرمودند: ما واقعاً تغییری نمی‌بینیم، این تغییر باید در عمل پیدا شود. چند مثال هم زدند و گفتند که شما این کارها را انجام دادید.

بنابراین موضع جدیدی نیست. این موضع از اول انقلاب بوده و امروز هم، همین است. الان تبلیغاتی شروع شده که گاهی بعضی‌ها از آن طرف افتادند و می‌گویند: نه این چراغ سبز بود. چون رهبری گفتند: اگر رفتار آمریکا عوض شد، رفتار ما هم عوض می‌شود. گفتند: این یک حرف جدید و یک چراغ سبز است. این حرفی است که امام زدند. فرمودند: اگر آمریکا آدم شود، ما هم وارد مذاکره می‌شویم. این حرفی است که همه ملت ما می‌گوید. ما با ملت آمریکا هیچ خصومتی نداریم. دولت آمریکا هم اگر رفتار عادلانه‌ای با ما داشته باشد و با موازین بین‌المللی کار کند، بنایی نداریم که خصومتی با آنها داشته باشیم. کارهایی که در داخل خودشان می‌کنند، به خودشان مربوط است.

البته اگر در مسائل جهانی مرتکب خطا و ظلمی شوند، مانند تجاوز، اشغال و کارهایی از این نوع که می‌کنند، طبعاً ما مخالف هستیم و نظر خود را می‌گوییم. معنای این هم دخالت نیست، بلکه به معنای اظهارنظر است که آن را انجام می‌دهیم.

به نظر من رهبری این موضع را به خوبی و خیلی روشن و کوتاه، مشخص کردند و این چیزی است که امسال ما باید همگی روی آن متفق باشیم. ایشان اشاره کردند که بحران اقتصادی آثار خودش را در ایران بروز کرده یا می‌کند، لذا ما باید برای خود برنامه داشته باشیم که در همان صحبت‌های ایشان می‌گنجید.

بنابراین توصیه‌هایی که ایشان کردند، جزء سیاست‌های واجب الاتباع و حکیمانه است. انشاءالله مسئولان، مردم، رسانه ها، احزاب و شخصیت‌ها، روی این مسئله با تکیه قوی و نیرومند، راه خود را در این بحران جهانی همواره کنند. انشاءالله.

مسئله دیگری که فقط به آن اشاره می‌کنم- معمولاً من در بین دو خطبه‌ که می‌خوانم، اگر چیز تازه‌ای باشد آن را به مردم در خطبه بعد گزارش می‌دهم- سفری بود که هیأت ایرانی و من به عراق داشتیم. (10) فقط می‌خواهم خدمت شما عرض کنم، ما از این سفر خیلی خوشحال هستیم و با خوشحالی برگشتیم. اولاً احساس کردیم عراق در جهت امنیت دارد پیش می‌رود. چون ما شش روز در آنجا بودیم و تقریباً مسیر زیادی را در آنجا طی کردیم و در تمام این فواصل، امنیت کاملاً برقرار بود و اصلاً آمریکایی‌ها را در مسیر حرکتی خود ندیدیم و امنیت را خود عراقی‌ها تأمین می‌کردند. البته کسانی هم بودند که قصد حادثه‌آفرینی داشتند که قادر به انجام آن نشدند.

از لحاظ حضور ایران در عراق، واقعاً یک نقطه عطف بود. چون قبل از سفر ما اعلام شده بود بقایای حزب بعث که امروز در عراق مطرود هستند، هیاهویی را شروع کرده بودند که اینهایی که دارند می‌آیند، فرماندهان جنگ بودند و بچه‌های ما را کشتند و الان می‌خواهند از روی قالی قرمز عبور کنند و ما باید با آنها مخالفت کنیم. مردم را به تظاهرات دعوت کردند. فقط توانستند صد نفر را در فلوجه برای تظاهرات جمع کنند.

ملت عراق یکپارچه نظر اینها را رد کرد و صالح‌های عراق و شخصیت‌های عراق جواب دادند.(11) گفتند اینها مسئول جنگ نبودند، بلکه مسئول ختم جنگ هستند. صدام و بعثی‌ها بودند که جنگ را شروع کردند و باید آنها جواب دهند. چرا از میهمانان ما توقع بیجا دارید؟ این حرفی بودکه ما نزدیم، بلکه عراقی‌ها زدند و درست هم بود. ما بودیم که جنگ را تمام و ختم کردیم.

فکر نمی‌کنم مسئولی با یک هیأت این‌چنینی تا به حال در عراق، علنی و با اعلان قبلی، مورد  استقبال همه احزاب و شخصیت‌ها قرار گرفته باشد. توانستیم با حوزه علمیه، علما و شخص آیت‌الله سیستانی و مراجع بزرگوار دیگر، بحث‌های خیلی مفیدی انجام دهیم.

خلاصه حرف من این است که احساس می‌کنم الان ملت ایران و ملت عراق، با هم مشکلی ندارند. حوادث جنگ را پشت سر گذاشته اند و به آینده نگاه می‌کنند. جا دارد که ما امروز با عراقی‌ها بیشتر همکاری و همدلی داشته باشیم. کمک کنیم تا مشکلات آنها رفع شود. بخصوص در ساخت عتبات مقدس که امروز ظرفیت کمی برای انبوهی از جمعیتی را که در مناسبات مختلف به آنجا می‌روند، دارند.

ایرانی‌ها همیشه سابقه توسعه عتبات مقدسه را داشتند، باز هم باید حضور داشته باشند و به کمک عراقی‌ها- نه فقط خودمان- این عتبات را توسعه دهیم و زمینه‌های آن هم کاملاً مهیاست.

انشاءالله از این موهبتی که خداوند به ما داد و بالاخره همان نصر و پیروزی که برای مظلومان مقاوم وعده داده بوده، به ملت ایران و عراق عطا کرد، استفاده نماییم.

مسئله دیگری که باید به آن اشاره کنیم، حمله رژیم شاه در سال 42 به مدرسه فیضیه است که از جنایات بزرگ رژیم شاه حساب می‌شود و مبدأ تحرکات جدید نیروهای مجاهد و مبارز شد.(12) در آن سال علما به خاطر مظالم شاه، اعلان کردند که جشن نوروز و عید ندارند.

در مدرسه فیضیه به خاطر شهادت امام صادق(ع)، آیت‌الله العظمی گلپایگانی مجلسی روضه گرفته بودند. طلبه‌ها و ما هم شرکت کرده بودیم. بحث سیاسی هم نبود. خطیب هم داشت بحث‌های معمولی روضه‌ها را مطرح می‌کرد. یک دفعه کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه حمله کردند و شقاوتمندانه حضار و به خصوص طلاب را مورد تهاجم قرار دادند. از بالای بام آنها را به زمین می‌انداختند. وارد حجره‌ها می‌شدند و غارت می‌کردند. مگر طلبه‌ها چه چیزی جز یک زیلو و تعدادی کتاب در آنجا دارند؟

واقعاً خیلی بدرفتار کردند و از بدترین کارهای آنها بود. ما کشتاری در آن صحنه ندیدیم، ولی بعداً خبر رسید که یکی از طلبه‌های خیلی خوب شهید شده(13) و روضه مدرسه فیضیه سرمایه‌ای برای نشان دادن قساوت رژیم شاه شد که تأثیر بسیار زیادی داشت. جنایت بزرگی انجام دادند که البته از لحاظ محتوا، کار خیلی خطرناکی بود. دلیل آن هم این بود که اینها نقطه مقاومت‌ها را در مدرسه فیضیه و طلاب علوم دینی می‌دانستند. فکر می‌کردند اگر زهره چشمی از حوزه بگیرند، برای مدتی راحت هستند. اما نتیجه معکوس گرفتند.

با این صحبت‌هایی که عرض کردم، امیدوارم سال جدید (88) برای ملت، انقلاب و به‌طور کلی امت اسلامی، سال مبارکی باشد.

 

بسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیم

اِنّا اَعطَیناکَ الکُوثَر/ فَصَلِ لِرَبِّکَ وَانحَر/ اِنَّ شانئِکَ هُوَ الاَبتَر.

 

* سوره مبارکه بقره ، آیه شریفه 153

* سوره مبارکه اعراف ، آیه شریفه 29

* سوره مبارکه کهف، آیه شریفه 21

* سوره مبارکه جن، آیه شریفه 19

* سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 26

* سوره مبارکه توبه، آیات شریفه 108 تا 110

*******

پی نوشت ها
88/1/7
1- بیت المقدس، عبادتگاه تمام ادیان ابراهیمی بوده و در طول تاریخ به خصوص در هزاره اخیر محل سکونت مسیحیان، یهودیان و مسلمانان بوده است و همه گان به صورت مسالمت آمیز در کنار هم می‌زیستند. با توجه به پرسش شما تاریخچه این مرکز عبادی را تقدیم می‌کنیم:
حدود 2500 سال قبل از میلاد مسیح، چند قبیله عربی به منطقة فلسطین کنونی مهاجرت کردند که کنعانیان نامیده شدند. قبیلة مهم آنان (یبوس) بود که در شهر قدس ساکن شدند و یکی از اسامی معروف شهر قدس نیز(یبوس) است. این شهر بعدها به (اور سالم) تغییر نام یافت. 
کتابهای مذهبی یهود (بنی اسرائیل) نشان می‌دهد که آنان دو هزار سال بعد از بنای اور سالم توسط کنعانیون، از مصر به سوی سینا و فلسطین هجرت کردند. پس از سرگردانی یک نسل کامل از آنان در صحرای سینا ـ به خاطر نافرمانی از حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ بعد از رحلت حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ به رهبری یوشع ـ علیه السّلام ـ به ساحل رود اردن رسیده و به شهر اریحا وارد شدند و ساکنان عرب آنجا را از مرد و زن، کودک و پیر و حتی حیوانات را کشتند که در کتاب عهد عتیق نیز آمده است. 
حدود هزار سال قبل از میلاد، عبرانیون که در آنجا مسکن گزیده بودند به رهبری داود ـ علیه السّلام ـ سرکوب شده و یهود بر آنجا مستولی شد و نام شهر را به(شهر داود) تغییر نام دادند. در ادامة حکومت و پس از مرگ سلیمان ـ علیه السّلام ـ اختلاف بین یهود بالا گرفت که در این میان به پیروزی گروهی بنام فلسطینیون انجامید و نسل قوم یهود از این سرزمین منقرض شد. 
در سال 921 قبل از میلاد مورد هجوم آشوری‌ها و در سال 597 قبل از میلاد مورد هجوم کلدانی‌ها به رهبری بخت النصر واقع شد. بعد از مغلوب شدن بابل به دست کوروش، بر فلسطین هم غالب شده و فلسطینی‌ها اظهار اطاعت کردند. او به یهودیانی که در زمان بخت النصر اجباراً به بابل رفته بودند اجازة مراجعت داده و شهر قدس را به نام اولیة خود یعنی اورسالم برگردانید. 
پادشاه یونان (اسکندر مقدونی) فارسیان(کوروش) را شکست داده و بعد از تصرف سوریه و غزه وارد شهر قدس شد. بعد از مرگ او نیز این شهر به تصرف مصر، و مدتی بعد به تصرف سوریه درآمد. 
بعد از تسلط روم بر بیت المقدس ظهور حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ پیش آمد که بزرگان یهود آن حضرت را گرفته و بعد از محاکمه، به دار آویختند (طبق نظر ایشان). البته قرآن غیر از این را بیان می‌کند که حق هم همان است. 
در زمان (نیرون) قیصر روم، یهودیان قیام کردند ولی او شهر قدس را محاصره کرده و به کمک عربها، فلسطین را در سال70 میلادی تصرف کرد و به موجودیت آنان خاتمه داد و مقرر شد که ساکنان قدس فقط از مسیحیان یونانی باشند. 
بعد از ظهور اسلام در سال 636 میلادی(15 هـ. ق) نیروهای مسلمان پس از فتح شام، شهر قدس را محاصره کردند؛ ولی چون قبلة نخستین مسلمانان، مکان مقدس بود بدون خونریزی و با امضای امان نامه‌ای وارد شهر شده و در وقت نماز در جای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که از آنجا معراج کرده بودند و حالا(مسجد الصخرة) نامیده می‌شود نماز خواندند و نام شهر را بیت المقدس گذاشتند. 
2- در تفسیر المیزان آمده است: «این آیه عطف است بر آیه«أَنَّهُ اسْتَمَعَ» و جمله« أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» به منزله تعلیل برای جمله بعد است که می‏فرماید: «پس با خدا احدی را نپرستید و نخوانید»، پس در حقیقت تقدیر آیه چنین است: «لا تدعوا مع اللَّه احدا غیره لان المساجد للَّه- با خدا احدی غیر او را مخوانید، برای اینکه مساجد تنها مال او است». و مراد از« دعا» عبادت و پرستش است، در جای دیگر هم عبادت را دعا و دعا را عبادت خوانده و فرموده: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»
در تفسیر «اطیب البیان» آمده است: «ین آیه و دو آیه قبلی عطف به ابتدای آیه (انه استمع...) می‌باشد. مراد از (مساجد) اعضاء سجود هستند، (پیشانی، کف دو دست، دو سر زانو، و دو سر انگشتان بزرگ پا). و مراد از (دعا) عبادت و پرستش است، که در اینجا منظور سجده می‌باشد. آیه شریفه می‌خواهد بفرماید: شرک نورزید و در کنار خدا غیر او را عبادت نکنید،چون اعضاء سجود متعلق به خداست و فقط باید بوسیله آنها در برابر خدا سجده کرد،در واقع همه بدن انسان متعلق به خداست و ملک تکوینی اوست، اما مواضع سجده تشریعا به خدا اختصاص یافته است. »
در تفسیر کشاف آمده است: «(وأن المساجد) من جملة الموحی. وقیل معناه: ولأن المساجد (لله فلا تدعوا) علی أن اللام متعلقة بلا تدعوا ،‌ای: فلا تدعوا (مع الله أحدا) فی المساجد، لأنها لله خاصة ولعبادته. وعن الحسن: یعنی الأرض کلها، لأنها جعلت للنبی صلی الله علیه وسلم مسجدا. وقیل: المراد بها المسجد الحرام، لأنه قبلة المساجد. ومنه قوله تعالی (و من أظلم ممن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه) وعن قتادة: کان الیهود والنصاری إذا دخلوا بیعهم وکنائسهم أشرکوا بالله، فأمرنا أن نخلص لله الدعوة إذا دخلنا المساجد. وقیل: المساجد أعضاء السجود السبعة. قال رسول الله (ص): " أمرت أن أسجد علی سبعة آراب: وهی الجبهة، والأنف، والیدان، والرکبتان، والقدمان ". وقیل: هی جمع مسجد وهو السجود. 
در تفسیر نمونه آمده است: «در اینکه منظور از «مساجد»، در اینجا چیست ؟ تفسیرهای گوناگونی ذکر شده :نخست اینکه: منظور مکانهائی است که در آنجا برای خدا سجده می شود که مصداق اکمل آن مسجد الحرام، و مصداق دیگرش سایر مساجد، و مصداق گسترده ترش، تمام مکانهائی است که انسان در آنجا نماز می خواند، و برای خدا سجده می کند، و به حکم حدیث معروف پیغمبر (ص) که فرمود: «جعلت لی الارض مسجدا و طهورا، تمام روی زمین، سجده گاه و وسیله طهور (تیمم کردن) برای من قرار داده شده است »، همه جا را شامل می شود. به این ترتیب پاسخی است به اعمال مشرکان عرب و مانند آنها که خانه کعبه را بتکده ساخته بودند، و به اعمال مسیحیان منحرف که به سراغ تثلیث رفته و در کلیساهای خود خدایان سه گانه را می پرستیدند، قرآن می گوید: تمام معابد، مخصوص خدا است و در این معابد، جز برای خدا سجده نمی توان کرد و پرستش غیر او ممنوع است. دوم اینکه منظور از مساجد اعضای هفتگانه سجده است، این اعضاء را تنها برای خدا باید بر زمین گذاشت و برای غیر او جایز نیست، چنانکه در حدیث معروفی از امام محمد بن علی الجواد (ع) نقل شده است که معتصم عباسی در مجلسی که از فقهای اهل سنت در آن جمع بودند سؤ ال کرد که دست دزد را از کدام قسمت باید برید؟ بعضی گفتند: از مچ، و به آیه تیمم استدلال کردند، بعضی دیگر گفتند: از مرفق و به آیه وضو استدلال کردند، ((معتصم )) از آن حضرت علیه السلام در این باره توضیح خواست، حضرت علیه السلام نخست از او ((در خواست نمود که از سؤ ال خود صرفنظر کند، و چون اصرار کرد، فرمود: آنچه آنها گفتند همه خطا است، تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان بریده شود، و کف دست و انگشت شست باقی بماند، هنگامی که معتصم جویای دلیل شد، امام به کلام پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) که سجود باید بر هفت عضو باشد پیشانی و دو دست و دو سر زانوها و پاها استدلال کرد و سپس افزود اگر از مچ یا مرفق بریده شود دستی برای او باقی نمی ماند که سجده کند، در حالی که خداوند فرموده و ان المساجد لله یعنی این اعضای هفتگانه مخصوص خدا است، و آنچه مخصوص خدا است نباید قطع کرد، این سخن اعجاب معتصم را برانگیخت و دستور داد بر طبق حکم آن حضرت دست دزد را از مفصل چهار انگشت ببرندو به این مضمون، احادیث دیگری نیز نقل شده است. ولی احادیثی که در این زمینه نقل شده غالبا بدون سند و یا با سند ضعیف است، و از این گذشته موارد نقضی دارد که پاسخ گوئی از آن آسان نیست، مثلا در میان فقهای ما مسلم است که اگر ((سارق)) برای دفعه دوم دزدی کند (بعد از آن که حد برای او جاری شده باشد) قسمت جلو پای او را قطع می کنند و پاشنه پا را سالم می گذارند در حالی که انگشت بزرگ پا نیز از اعضای هفتگانه سجده است و همچنین در مورد ((محارب)) که یکی از مجازاتهایش قطع قسمتی از دست و پا است. 
سوم: این که منظور از مساجد همان سجود است، یعنی همواره سجده باید برای خدا باشد و برای غیر او نمی توان سجده کرد. 
این احتمال نیز خلاف ظاهر آیه است، و شاهدی بر آن نیست. 
از جمع بندی آنچه گفته شد ،استفاده می شود که آنچه موافق ظاهر آیه می باشد، همان تفسیر اول است، و تناسب کاملی با آیات قبل و بعد در مورد توحید و مخصوص بودن عبادت برای خدا دارد، و تفسیر دوم ممکن است از قبیل توسعه در مفهوم آیه بوده باشد، و اما تفسیر سوم شاهدی برای آن وجود ندارد. »(سایت اینترنتی تبیان)
3- احکام مسجد از مسایل مشترک در همه مراجع است و به عنوان نمونه امام راحل در رساله عملیه‌ی خویش 15 مسئله را به این موضوع اختصاص داده اند که عبارتند از:
۹۰۰- نجس کردن زمین و سقف و بام و طرف داخل دیوار مسجد حرام است. و هر کس بفهمد که نجس شده است، باید فورا نجاست آن را برطرف کند. و احتیاط واجب آن است که طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نکنند. و اگر نجس شود، نجاستش را برطرف نمایند، مگر آنکه واقف آن را جزو مسجد قرار نداده باشد. 
۹۰۱ - اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید، یا کمک لازم داشته باشد و پیدا نکند،تطهیر مسجد بر او واجب نیست. ولی اگر بی‏احترامی به مسجد باشد، بنابر احتیاط واجب باید به کسی که می‏تواند تطهیر کند اطلاع دهد. 
۹۰۲- اگر جایی از مسجد نجس شود که تطهیر آن بدون کندن یا خراب کردن ممکن نیست، باید آنجا را بکنند، یا اگر خرابی زیاد لازم نمی‏آید، خراب نمایند. و هزینه پرکردن چاله و تعمیر خرابی بر کسی است که مسجد را نجس کرده است و بر اشخاصی که برای تطهیر مسجد جایی از آن را کندند یا قسمتی از آن را خراب نمودند،پر کردن جایی که کنده‏اند و ساختن جایی که خراب کرده‏اند، واجب نیست. ولی اگر آن کس که نجس کرده بکند یا خراب کند، در صورت امکان باید پر کند و تعمیر نماید. 
۹۰۳ - اگر مسجدی را غصب کنند و به جای آن خانه و مانند آن بسازند که دیگر به آن مسجد نگویند، باز هم بنابر احتیاط واجب، نجس کردن آن حرام و تطهیر آن واجب است. 
۹۰۴ - نجس کردن حرم امامان علیهم‏السلام، حرام است. و اگر یکی از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بی‏احترامی باشد، تطهیر آن واجب است. بلکه احتیاط واجب آن است که اگر بی‏احترامی هم نباشد، آن را تطهیر کنند. 
۹۰۵ - اگر حصیر مسجد نجس شود، بنابر احتیاط واجب باید آن را آب بکشند. ولی چنانچه به واسطه آب کشیدن خراب می‏شود و بریدن جای نجس بهتر است، باید آن را ببرند. و اگر کسی که نجس کرده ببرد، باید خودش اصلاح کند. 
۹۰۶ - بردن عین نجس مانند خون در مسجد اگر بی‏احترامی به مسجد باشد حرام است. و همچنین بردن چیزی که نجس شده در صورتی که بی‏احترامی به مسجد باشد حرام است. 
۹۰۷- اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش کنند و سیاهی بکوبند و اسباب چای در آن ببرند، در صورتی که این کارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود، اشکال ندارد. 
۹۰۸ - بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند. و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته، مکروه است. 
۹۰۹ - اگر مسجد خراب هم شود، نمی‏توانند آن را بفروشند یا داخل ملک و جاده نمایند. 
۹۱۰- فروختن در و پنجره و چیزهایی دیگر مسجد حرام است، و اگر مسجد خراب شود، باید اینها را صرف تعمیر همان مسجد کنند، و چنانچه به درد آن مسجد نخورد باید در مسجد دیگر مصرف شود. ولی اگر به درد مسجدهای دیگر هم نخورد می‏توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممکن است صرف تعمیر همان مسجد و گرنه صرف تعمیر مسجد دیگر نمایند. 
۹۱۱ - ساختن مسجد و تعمیر مسجدی که نزدیک به خرابی می‏باشد مستحب است. و اگر مسجد طوری خراب شود که تعمیر آن ممکن نباشد، می‏توانند آن را خراب کنند و دوباره بسازند. بلکه می‏توانند مسجدی را که خراب نشده برای احتیاج مردم خراب کنند و بزرگتر بسازند. 
۹۱۲- تمیز کردن مسجد و روشن کردن چراغ آن مستحب است. و کسی که می‏خواهد مسجد برود، مستحب است‏خود را خوشبو کند و لباس پاکیزه و قیمتی بپوشد و ته کفش خود را وارسی کند که نجاستی به آن نباشد. و موقع داخل شدن به مسجد اول پای راست و موقع بیرون آمدن اول پای چپ را بگذارد. همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر از مسجد بیرون رود. 
۹۱۳ - وقتی انسان وارد مسجد می‏شود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند، و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری هم بخواند کافی است. 
۹۱۴- خوابیدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و صحبت کردن راجع به کارهای دنیا و مشغول صنعت‏شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد، مکروه است. و نیز مکروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد، و گمشده‏ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند، ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد. 
۹۱۵ - راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مکروه است. و کسی که پیاز و سیر و مانند اینها خورده که بوی دهانش مردم را اذیت میکند، مکروه است به مسجد برود. 
4- بانو خدیجه ثقفی، فرزند میرزامحمد ثقفی تهرانی(از شاگردان آیت‌الله حائری یزدی )در سال 1333 قمری متولد شد. پدر وی در زمان ادامه تحصیل در قم با روح الله مصطفوی خمینی که در آن زمان 27 سال داشت، آشنا شده بود و همین آشنایی واسطه ازدواج روح الله خمینی با بانو ثقفی در سال 1308 شمسی شد. ثمره این ازدواج تولد سیدمصطفی فرزند اول آن‌ها در آذر سال 1309 بود. حاج سید احمد خمینی متولد 26 اسفند 1324 نیز دیگر فرزند حضرت امام (ره )و بانو ثقفی بود که 26 اسفند 1373 به علت سکته قلبی دار فانی را وداع گفت. علاوه بر دو فرزند پسر خانم‌ها سیده فریده سیده زهرا و سیده صدیقه نیز از دیگر فرزندان حضرت امام (ره )و بانو ثقفی هستند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به مناسبت درگذشت خانم «خدیجه ثقفی » همسر گرامی امام راحل پیامی صادر کرد که در این پیام آمده است: 
انا الله و انا الیه راجعون
درگذشت تاسف بار همسر مکرمه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران خانم خدیجه ثقفی دخت محترمه آیت‌الله ثقفی که نزدیکترین یار و همراه امام (ره) در برهه‌های مختلف تاریخی قبل و بعد از انقلاب بوده اند موجب تاسف و تالم خاطر گردید. 
با تسلیت این ضایعه به اعضای معزز بیت حضرت امام (ره) بویژه حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سیدحسن خمینی علو درجات آن مرحومه را از درگاه باریتعالی مسئلت می‌نمایم. 
5- حوزه علمیه قم در سال 1301 توسط آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی تاسیس شد و چنان برکت و عظمتی یافت که طی مدت کوتاهی کانون اسلام خواهی و مبارزه علیه استعمار و استکبار و استبداد و باعث احیای مجدد قرآن و مکتب اسلام گردید. آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در 1276 ه. ق در «مهرجرد »از توابع یزد متولد شد. در 6 سالگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت. پس از تحصیلات مقدماتی در اردکان و یزد جهت تحصیل و تکمیل علوم دینی به کربلا و سپس به سامرا و نجف مهاجرت کردند. ایشان پس از 37 سال اقامت در کربلا، سامره و نجف به اراک آمده و حدود 8 سال به تربیت طلاب و تشکیل حوزه مشغول شدند. پس از این دوران به سال 1340 قمری مطابق با سوم فروردین 1301 شمسی به قصد زیارت حضرت معصومه (س) به قم حرکت کردند و همین سفر بود که مرحله تازه‌ای در تاریخ پرشکوه شیعه را رقم زد، چرا که ایشان با اصرار علما و مردم قم خصوصا حاج شیخ محمدتقی بافقی و پس از استخاره با قرآن تصمیم به اقامت در شهر قم و تاسیس حوزه علمیه این شهر گرفتند. حوزه علمیه‌ای که در عصر خفقان رضا خانی مردان روحانی بزرگی را گرد شمع وجودی آیت‌الله حائری یزدی پرورش داد به نحوی که شاگردان ایشان بالغ بر 600 نفر شدند. در این میان تقدیر الهی چنین بود که بزرگترین احیاگر اسلام ناب، حضرت امام خمینی (ره)، از این حوزه برخاسته و دست به قیامی الهی بزنند و نهضت عظیم اسلامی به رهبری روحانیت مبارز شیعی را ایجاد کنند. حوزه علمیه قم از زمان تاسیس تاکنون مرکز اصلی مبارزه و اندیشه مترقی اسلام در عصر حاضر بوده است. 
6- رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین روز سال جدید در اجتماع عظیم زائران حرم رضوی و مردم مشهد، به تبیین موضوع انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و همچنین مسئله ایران و آمریکا پرداختند و تاکید کردند: «ملت بزرگ و عزیز ایران با توجه به آمادگی‌ها و زمینه‌های مثبت موجود دهه چهارم انقلاب را به گامی بلند و جهشی قابل توجه در روند تحقق آرمان اصیل «پیشرفت و عدالت » تبدیل خواهد کرد. »
بخش مهمی از سخنان مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اجتماع عظیم زائران حرم رضوی به موضوع دهمین انتخابات ریاست جمهوری اختصاص داشت که انتخابات را یکی از پایه‌های نظام اسلامی برشمرد و افزود: «مردمسالاری دینی با حرف ایجاد نمی شود بلکه نیازمند شرکت و حضور و اراده ملت و ارتباط «فکری عقلانی و عاطفی مردم » با تحولات کشور است و تحقق این مسئله جز با انتخابات صحیح همگانی و مشارکت وسیع مردم ممکن نیست. » 
ایشان خطاب به نامزدهای فعلی و آتی انتخابات افزودند: «توجه کنید که انتخابات فقط ابزاری برای در دست گرفتن قدرت نیست بلکه وسیله‌ای است برای ارتقای توان کشور افزایش اقتدار ملی و آبرومند کردن ملت بنابراین در تبلیغات و رفتار خود به این مسائل اهمیت دهید و مبادا کسی در فعالیت انتخاباتی خود به گونه‌ای حرف بزند و رفتار کند که دشمن را به طمع بیاندازد. »
رقابت و نقد منصفانه از دیگر نکاتی بود که رهبر انقلاب به نامزدهای دهمین انتخابات ریاست جمهوری توصیه کردند و افزودند: هر یک از شما حتما حرفی دارید و طبعاً حرف فرد مقابل را رد می‌کنید اما دراین روند از جاده انصاف خارج نشوید و به کتمان حقایق نپردازید. »
آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به باز بودن میدان حضور درعرصه انتخابات ریاست جمهوری برای همه خاطر نشان کردند: «نامزدها خود را به مردم عرضه کنند تا مردم با هوشیاری هر گونه که تشخیص می‌دهند عمل کنند. »
ایشان با انتقاد از برخی که بیهوده تلاش می‌کنند از هم اکنون انتخابات 22 خرداد ریاست جمهوری را در ذهن مردم خدشه دار کنند، افزودند: «تاکنون حدود 30 انتخابات در کشور برگزار شده و مسئولان وقت رسما سلامت و صحت انتخابات را تضمین کرده اند و به همین علت مردم تحت تاثیر حرفهایی که تلاش می‌کنند انتخابات ریاست جمهوری را از هم اکنون متزلزل و خدشه دار جلوه دهند قرار نمی گیرند.»
آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: «بنده نیز به مسئولان تاکید می‌کنم که حتما انتخابات را سالم و با امانت داری کامل برگزار کنند و بگونه‌ای عمل شود که دست نامزدها باز باشد و مردم نیز با حضور پر شور خود هر که را خواستند آزادانه انتخاب کنند.»
رهبر انقلاب اسلامی درباره موضع رهبری در انتخابات خاطر نشان کردند: «همیشه گمانه زنی‌ها و شایعاتی در این زمینه بوده و خواهد بود اما بنده یک رای دارم که در صندوق می‌اندازم و به هیچ کس هم نمی گویم که به چه کسی رای بدهد یا ندهد چرا که تشخیص این مسئله برعهده خود مردم است.»
ایشان افزودند: «گاهی که از دولت دفاع و حمایت می‌کنم برخی معنایی ناصحیح برای این مسئله جعل می‌کنند در حالیکه من براساس وظیفه همیشه از دولتها و خدمتگزاران کشور حمایت کرده ام بخصوص هنگامی که می‌بینم دولتی بیشتر به محرومان رسیدگی کند و در مقابل ظلم و استکبار می‌ایستد و مورد تهاجم غیر منصفانه نیز قرار می‌گیرد اما این سخنان و رفتار بنده ربطی به انتخابات ندارد و اعلام موضع انتخاباتی نیست.»
7- رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنانشان در اجتماع عظیم زائران حرم رضوی به موضوع ایران و آمریکا پرداختند. ایشان مواجهه و نوع تعامل با دولت ایالات متحده امریکا را از اول انقلاب آزمونی بزرگ برای ملت ایران و جمهوری اسلامی خواندند و با اشاره به بدرفتاری و دشمنی مستمر دولتمردان آمریکایی چه جمهوریخواه و چه دمکرات با انقلاب اسلامی و ملت ایران افزودند: تحریک مخالفین و کمک به حرکتهای تجزیه طلبانه و تروریستی نخستین کار آمریکایی‌ها در خصومت با جمهوری اسلامی بود که این سیاست هنوز هم بر اساس اطلاعات کاملا موثق با ارتباط عناصر آمریکایی با عناصر شرور مناطق مرزی ایران و پاکستان ادامه دارد. 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تصرف و مسدود کردن میلیاردها دلار دارایی و اجناس و اموال ملت ایران چراغ سبز به صدام برای حمله به ایران و حمایت همه جانبه از رژیم بعثی در طول 8 سال جنگ تحمیلی که منجر به شهادت حدود 300 هزار نفر از جوانان این سرزمین شد و فاجعه آفرینی در حمله موشکی به هواپیمای مسافربری ایران در سال آخر جنگ تحمیلی و قتل عام حدود سیصد زن و مرد و کودک را از دیگر اقدامات خصمانه دولت آمریکا در قبال ملت ایران برشمردند و افزودند: آیا ملت ایران می‌تواند این مسائل را فراموش کند. 
ایشان با اشاره به سی سال تحریم ملت ایران حمایت واشنگتن از تروریستهای جنایتکاری که تعداد زیادی را در ایران ترور کرده اند تشنج آفرینی در منطقه حمایت بی قید و شرط از جنایتکاران صهیونیست و تهدید مکرر ایران به حمله نظامی را از جمله نشانه‌های خصومت بی وقفه آمریکا با ملت ایران دانستند و افزودند: مسئولان آمریکایی در سی سال گذشته بارها و بارها به ملت و مسئولان ایرانی اهانت کرده اند و حتی برخی از آنها خواستار ریشه کن کردن این ملت بزرگ و با شرافت شده اند. 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به روی کار آمدن رئیس جمهور و دولت جدید در آمریکا افزودند: آنها می‌گویند بسوی ایران دست دراز کرده ایم و ما می‌گوییم اگر آمریکا در زیر دستکش مخملی دستی چدنی را پنهان کرده باشد این اقدام هیچ معنا و ارزشی ندارد. 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اقدام مسئولان آمریکا در تبریک عید نوروز به مردم ایران افزودند: حتی در همین پیام تبریک نیز ملت ایران طرفدار تروریست و دنبال سلاح هسته‌ای خوانده شده است آیا این تبریک است یا دنباله همان اتهامات؟!!!
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: نمی دانیم چه کسی واقعاً در آمریکا تصمیم گیر است، رئیس جمهور یا کنگره و یا عناصر پشت پرده ؟ اما در هر حال تاکید می‌کنیم که ملت ایران درباره مسائل مربوط به خود اهل محاسبه و منطق است و احساساتی نمی شود. 
ایشان با اشاره به موضوع مذاکره و شعار رئیس جمهور جدید آمریکا یعنی «تغییر » افزودند: اگر واقعا چیزی جز بخش اندکی از ادبیات شما تغییر کرده است نشان دهید. آیا دشمنی شما با ملت ایران پایان یافته داراییهای ایران را آزاد کرده اید تحریمها را برداشته اید از لجن پراکنی و تبلیغات سو دست برداشته اید دفاع بی قید و شرط از رژیم صهیونیستی را پایان داده اید. 
آیت‌الله خامنه‌ای تاکید کردند: تغییر نباید لفاظی و با نیت ناسالم باشد و اگر می‌خواهید ضمن حفظ همان اهداف قبلی فقط سیاستها و تاکتیکها را عوض کنید این یک خدعه است نه تغییر و اگر تغییر واقعی مورد نظر شماست باید در عمل مشاهده شود و به هر حال همه مسئولان آمریکایی و دیگران بدانند که ملت ایران را نمی شود فریب داد یا ترساند. 
ایشان با اشاره به ناچاری مقامات آمریکایی برای ایجاد تغییر در این کشور خاطر نشان کردند: اگر تغییر نکنید مطمئن باشید سنتهای الهی و ملتها شما را تغییر خواهند داد. 
رهبر انقلاب اسلامی با توصیه به مقامات امریکایی برای تحقیق و تامل در چرایی منفور بودن این کشور در افکار عمومی جهان ادامه سیاستهای مستکبرانه تلاش برای تحمیل اراده خود بر ملتها و برخورد دوگانه با مسائل مختلف را از جمله علل این واقعیت دانستند و خطاب به مسئولان آمریکایی افزودند: از این واقعیات عبرت بگیرید برای خیر و صلاح خودتان و کشورتان از اینگونه سیاستها و رفتار دست بردارید که در این صورت چهره شما در افکار عمومی بتدریج تغییر خواهد کرد. 
ایشان افزودند: در حرفهای من به دقت تامل کنید البته آنها را به صهیونیستها ندهید که برایتان ترجمه کنند بلکه با انسانهای صالح مشورت کنید. 
آیت‌الله خامنه‌ای در جمع بندی این بخش از سخنانشان افزودند: حرف ما این است که تا وقتی دولت آمریکا روشها سیاستها اقدامات و جهت گیریهای خصمانه سی سال گذشته را دنبال می‌کند ملت ما نیزهمان ملت سی سال گذشته است که روز بروز قوی تر آبدیده تر وبا تجربه تر شده است. رهبر انقلاب افزودند: ملت ما از اینکه با زبان تهدید و تطمیع با او صحبت کنند بدش می‌آید البته ما سابقه‌ای از رئیس جمهور و دولت جدید آمریکا نداریم بنا بر این بر اساس عملکرد آنها قضاوت می‌کنیم. 
8- رئیس جمهور جدید آمریکا علیرغم شعار «تغییر » که محور اصلی تبلیغات وی در انتخابات ریاست جمهوری بود ،هیچ تغییری در سیاست‌های خود نداده است. او همزمان با نوروز 88 پیامی خطاب به ملت و مسئولان ایران فرستاد که در آن ضمن تبریک سال جدید اتهامات و تهدیدهای همیشگی اسلاف خود علیه جمهوری اسلامی ایران را تکرار کرد. وی بار دیگر ایران را به هواداری از تروریسم و تلاش برای دست یابی به سلاح‌های کشتار جمعی متهم کرد و خواستار تسلیم شدن جمهوری اسلامی ایران در برابر زیاده طلبی‌های آمریکا شد. اوباما البته در پیام خود تلاش کرد الفاظ را چنان انتخاب کند که در ظاهر نشان دهنده منطقی و مسالمت آمیز بودن سیاست‌های دولت او باشد اما محتوای پیام او چیزی غیر از اتهام و تهدید نبود. ملاحظه متن پیام نوروزی «اوباما» این واقعیت را بیشتر آشکار می‌کند: امروز می‌خواهم بهترین آرزوهای خود را به همه کسانی که نوروز را در سرتاسر جهان جشن می‌گیرند تقدیم کنم. این جشن هم یک آیین باستانی و هم زمانی برای بازآفرینی است و امیدوارم که شما از این فرصت ویژه سال برای بودن در جمع دوستان و خانواده بهره گیرید. من بویژه می‌خواهم به طور مستقیم با مردم و رهبران جمهوری اسلامی ایران صحبت کنم. نوروز تنها بخشی از فرهنگ نام آور شماست. هنر موسیقی ادبیات و نوآوری شما جهان را به دنیایی زیباتر و بهتر تبدیل کرده است. اینجا در ایالات متحده جامعه خود ما هم در پرتو سهمی که آمریکاییان ایرانی تبار ادا کرده اند پربارتر شده است. ما از تمدن بزرگ شما آگاهیم. دستاوردهای شما احترام ایالات متحده و جهان را برانگیخته است. 
برای مدتی نزدیک به سه دهه روابط میان دو کشور تیره و تار بوده است. ولی این جشن یادآوری برای نقاط مشترک بشریت است که همه ما را به هم پیوند می‌دهد. از بسیاری جهات شما نیز مانند ما سال نو خود را همانگونه برگزار می‌کنید که ما جشن می‌گیریم. با گرد آمدن با دوستان و افراد خانواده مبادله هدایا و داستانها و نگاه به آینده با احساس تازه‌ای از امیدواری. در بطن این جشن‌ها نویدی برای یک روز بهتر امیدی برای فرزندان ما امنیت برای خانواده‌های ما پیشرفت برای جوامع ما و آشتی میان ملتها نهفته است. اینها امیدواریهای مشترکند. اینها رویاهای مشترکند. پس این فصلی برای آغازی نو است. من میل دارم به روشنی با رهبران ایران سخن بگویم. ما اختلافاتی جدی داریم که با گذشت زمان بر آنها افزوده شده است. دولت من اکنون به دیپلماسی متعهد است که طیف کاملی از مسائلی را که پیش روی ماست مورد بررسی قرار می‌دهد و درصدد ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده ایران و جامعه جهانی است. این فرایند با تهدید به پیش نمی رود. به جای آن ما خواستار برقراری ارتباطی صادقانه و مبتنی بر احترام متقابل هستیم. شما نیز در برابر خود انتخابی دارید. ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعه بین‌المللی قرار بگیرد. شما دارای چنین حقی هستید ـ اما این حق با مسئولیت‌های واقعی همراه است و به این جایگاه نه از راه ترور یا به مدد جنگ افزار بلکه از طریق اقدامات مسالمت آمیز که نشان دهنده بزرگی حقیقی ملت و تمدن ایران است می‌توان دست یافت و معیار سنجش این بزرگی داشتن توانایی برای ویران کردن نیست نشان دادن توانایی شما برای ساختن و آفریدن است. بنابر این به مناسبت فرا رسیدن سال نو شما مایلم شما مردم و رهبران ایران بدانند که ما در جستجوی چگونه آینده‌ای هستیم. این آینده‌ای است همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی. این آینده‌ای است که در آن اختلافات دیرین برطرف شده اند آینده‌ای که در آن شما و همسایگانتان و جهان در بعد وسیع تر می‌توانیم همه در صلح و امنیت بهتری زندگی کنیم. من می‌دانم که این منظور به آسانی تحقق پذیر نیست. کسانی هستند که اصرار دارند ما را براساس اختلافاتی که داریم معرفی کنند. اما شایسته است کلماتی را که سالیانی پیش به وسیله سعدی نگاشته شده به خاطر آوریم:
بنی آدم اعضای یکدیگرند              که در آفرینش ز یک گوهرند
فرا رسیدن یک فصل نو این انسانیت گرانبها را که همه ما در آن مشترکیم به ما یادآوری می‌کند. یکبار دیگر به این روح متعالی توسل جسته و نوید آغازی دوباره را بجوییم. سپاسگزارم ـ عید شما مبارک
9- امام راحل در تاریخ 6/8/ 1363 در جمع وزیر امور خارجه، سفرا و کارداران جمهوری اسلامی در اروپا، در سخنانی گفتند: ما تا آخر ایستاده ایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. مادامی که آمریکا این طور است و آفریقای جنوبی آن طور عمل می‌کند و اسرائیل هست، ما با آنها نمی توانیم زندگی بکنیم. (صحیفه نور، جلد: 19، ص: 74،)
10- یکی از خبرنگاران همراه در گزارشی که بعدها منتشر کرد در باره این سفر، گزارشی خبری – توصیفی نوشت که در ذیل می آید: نوشت:«
* دوشنبه، دوازدهم اسفند
ساعت ۶:۳۰ صبح با حسن استفاده از خلوت صبحگاهی خیلی زود اول به اداره و پس از جمع‌آوری وسایل، به فرودگاه مهرآباد رسیدیم. در بدو ورود به پاویون جمهوری عده‌ای از خبرنگاران صداوسیما، روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها به ما پیوستند و در سالن تشریفات هم عده‌ای از مسؤولین فعلی، سابق و اسبق را دیدیم که هر لحظه بر تعداد آنها افزوده می‌شد. 
عقربه‌های ساعت با همه کندی‌هایشان به ۸:۴۵ رسیدند که امر به سوار شدن بر هواپیما صادر شد. دکتر محسن رضایی، آیت‌الله موحدی کرمانی، سفیرعراق در جمهوری اسلامی ایران، مهندس بیژن زنگنه، ماموستا اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین مسیح مهاجرانی، آقای مظفر، حجت‌الاسلام فلاحیان و دیگران به تدریج می‌آمدند. 
لحظاتی گذشت و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم وارد سالن تشریفات شدند و پس از احوالپرسی ایستاده با مسؤولانی که با دیدنش از جای برخاستند، همه به سوی درب خروج راهنمایی شدند. ساعت ۹:۰۴ بود که هواپیما روی باند حرکت کرد و پس از لحظاتی با رخصت به زبان لاتین خلبان از برج مراقبت به پرواز درآمد و تهران با همه ابر شهری‌اش زیرپا قرار گرفت. از سفرهای دور و دراز ذهنی همراهان در طول یک ساعت و نیم پرواز می‌گذرم که مطمئناً به روزهای جنگ، شهیدان و امام عزیز فکر می‌کردند. 
به برنامه‌های سفری که به خاطر مسائل امنیتی نمی‌دانیم چیست، به کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و به هر چه که فکر کنید، فکر می‌کردم. به آسمان بغداد رسیدیم که خلبان نویدش را داده بود. هواپیما که نشست، از دریچه کوچک، انبوه ماشین‌ها و عده‌ای آدم‌ها را دیدم که پای پله ایستاده بودند. حس کنجکاوی مرا برآن داشت تا تمهیدات عراقی‌ها را برای استقبال از فرمانده ۸ سال دفاع مقدس ببینم. گروهی از نظامیان و چند تن از دیپلمات‌ها را دیدیم که بعدها فهمیدیم در رأس نظامیان فرمانده تأمین امنیت و در رأس دیپلمات‌ها، وزیر همراه هستند. 
از هواپیما پیاده شدیم و خیلی سریع سوار ماشین‌ها شدیم و در میان تدابیر امنیتی از فرودگاه گذشتیم و به شهر جنگ‌زده بغداد وسپس به منطقه جادریه و الخضرا رسیدیم که واقعاً اسم با مسمّائی است. چون سرسبزی منطقه در آب و هوای بیابانی بغداد کاملاً مشهود بود. پس از استراحتی کوتاه برای مراسم رسمی استقبال به کاخ ریاست جمهوری یا «قصر السلام»، مربوط به عدی، پسر صدام رفتیم که با چند گنبد زرد رنگ مزیّن شده بود. رئیس جمهور و مسئولان عراقی آمده بودند که به میهمان خویش خیرمقدم بگویند. چهار گروه نظامی با چهار لباس متفاوت در حالی که وسایل مارش نظامی‌در دست داشتند، آهنگ دلنواز سرود جمهوری اسلامی ایران را نواختند. اهتزاز پرچم سه رنگ ایران بر فراز سر نظامیان عراقی، بسیار غرورانگیز بود و زیباتر اینکه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از آنان سان دیدند. 
به یاد قرآن افتادم که در آیات متعدد وعده پیروزی به صابرین داده است و چه نصرتی از این بهتر که فرمانده دفاع مقدس ایران، در کاخی که شاید فرمان حمله‌ها از آن صادر می‌شد، از سربازان عراقی سان می‌دیدند. پس از مراسم استقبال، اولین مذاکره با مسئولین عراقی بلافاصله انجام شد که آقای جلال طالبانی در آن دیدار با استقبال از سفر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آن را نقطه جهش روابط دو کشور در شرایط جدید دانست و بر تداوم آن تأکید کرد. 
پس از دیدار، دو شخصیت در حالی که دست در دست همدیگر داشتند، وارد اتاق کنفرانس مشترک خبری شدند و پس از بیان دیدگاه‌های خویش درباره مسایل مختلف، به سؤالات خبرنگاران پاسخ گفتند. در آن کنفرانس وقتی خبرنگاری درصدد تکرار ادعای دشمنان دو کشور مبنی بر دخالت ایران در امور داخلی عراق بود، رئیس‌جمهور عراق با صراحت تمام گفت: «ایران نه تنها دخالتی در امور ما ندارد، بلکه بهترین همسایه ماست که همیشه از مردم عراق حمایت کرده است.»
پس از کنفرانس، ضیافت ناهار بود و پس از آن قدم زدن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در ساحل دجله که غرورانگیز و تأمل‌آمیز بود. کاش می‌دانستم که فرمانده دفاع مقدس در ساحل دجله به چه فکر می‌کنند! اما حدس می‌زدم به شب عملیات کربلای ۵ فکر می‌کردند که در یک شب تاریخی فرمان شکستن استحکامات دشمن را در منطقه شلمچه دادند و تا نزدیک بصره پیشروی شد. 
دوّمین برنامه، دیدار ابراهیم جعفری، نخست‌وزیر سابق در محل اقامت آیت‌الله هاشمی بود که از نتایج انتخابات شوراها و چگونگی کم رنگ شدن ائتلاف به عنوان یکی از راههای احقاق حقوق شیعیان تأکید کرد. نکته مهم سخنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این دیدار این بود که «عراق برای همه عراقی‌هاست و نباید کاری کنید که دیگران از همراهی با شما در راه ساختن عراق ناامید شوند. » پس از آن، دیدار جداگانه آقایان فوزی حریری و ریاض قریب وزرای صنایع و بلدیات و دیداری کوتاه با نماینده علاوی، رئیس دولت بعد از پل برمر و قبل از ابراهیم جعفری بود که همگان به محل اقامت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آمده بودند که می‌گفتند کاخ مادر صدام است. تسریع بازسازی عتبات عالیات و سفارش به مسئولین عراقی برای توجه بیشتر به مسیحیان و اظهار عذرخواهی علاوی برای عدم حضور در عراق، محور سخنان طرف‌های عراقی بود که دو وزیر، همراهان مطلع خویش را نیز آورده بودند. 
برنامه بعدی حضور در دفتر نخست‌وزیری و دیدار با آقای نورالمالکی بود که در این دیدار نیز نخست‌وزیر عراق از تلاش‌های برادرانه ایران در جهت کمک به مردم و دولت عراق تشکر کرد و خواهان ادامه این روند و حتی گسترش همکاریها تا سطح حضور فعال‌تر بخش خصوصی ایران در عراق شد. نوری مالکی در این دیدار از درمان چشمان خویش گفت که یکی را در ایران و دیگری را در آمریکا به تیغ جراحان سپرد. او می‌گفت که بوش از او پرسید: کدام چشم بهتر است؟ و با صراحت گفتم: چشمی را که پزشکان ایرانی عمل کردند. 
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز در این دیدار عراق را کشوری مستعد برای پیشرفت دانست و گفت: «حفظ یکپارچگی عراق پسندیده‌ترین حالت برای ایران است تا بتوانیم با تمدن، فرهنگ و مکتبی مشترک با عراق به عنوان همسایه‌ای استراتژیک همکاری نماییم. » ایشان تأکید بسیار بر بازسازی و توسعه مراقد شریف سامرا و آزادی ایرانیان دربند آمریکایی‌ها کردند. این دیدار رسمی با اینکه خیلی از اعضای کابینه و معاونین نخست وزیر عراق بودند، در ضیافت شام شکل صمیمی به خود گرفت و آقای مالکی از اعضای هیأت ایرانی تشکر کرد. 
آخرین برنامه اوّلین روز، سفر به شهر کاظمین و زیارت مرقد دو امام شریف در آن بقعه متبرک است. دو امامی که چون شمعی فروزان نورافشانی می‌کنند و سالانه میلیون‌ها زائر را از ایران، عراق، آذربایجان، بحرین، پاکستان، کویت، عربستان و جای‌جای جهانی اسلام به سوی خویش می‌کشانند. دو امام مظلومی که گنبد و بارگاه آنان از پس سال‌ها، اساس ظلم و بیداد را به لرزه درآورده‌اند. یک دل سیر زیارت و یک چشم سیر گریه کردیم و به یاد شهیدان افتادیم که چقدر آرزو داشتند به زیارت امامان شرف‌یاب شوند، امّا در جبهه‌ها پرپر شدند و امشب ما نائب‌الزیاره آنها هستیم. 
بازدید از طرح توسعه حرم در آن تاریکی شب و حضور بر مزار شیخ مفید و خواجه نصیرالدین طوسی از دیگر برنامه‌های حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در کاظمین بود و در حالی که ساعت از نیمه‌شب گذشته بود، کاروان زیارتی - سیاسی ایران در میان احترام ویژه امنیتی نیروهای نظامی و تشریفاتی عراق به سوی بغداد حرکت کردند. شبی تاریخی برای هیأت ایرانی رقم خورد که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، همان فرمانده ۸ سال جنگ، پس از سان‌دیدن از ارتش عراق در کاخ پسر صدام، امشب در کاخ مادر صدام استراحت می‌کند، حادثه‌ای که حتماً تن صدام را در گور می‌لرزاند، امّا این وعده خداوند است. »
* سه‌شنبه، سیزدهم اسفند
از دیشب که اعلام شد اولین برنامه امروز، سفر به سامرا و زیارت قبر امامان عسگریین(ع) است، پرده‌ای از اشک، چشمان همه همراهان را فراگرفته بود و خستگی اوّلین روز سفر با تراکم برنامه‌ها و اشتیاق دوّمین روز سفر، خواب همراهان را در دو منطقه الخضرا و جادریه شیرین کرده بود. 
صبح که نمایان شد، کاروان بزرگ سیاسی ایران برای انجام زیارت سامرا به صف شد و در حلقه‌ای از نیروهای حفاظتی از بغداد بیرون رفت و به سوی شمال حرکت کرد. 
درباره مناظر نازیبای مسیر 120 کیلومتری بغداد تا سامرا باید از دیوارهای بتنی به ارتفاع سه متر در بسیاری از نقاط، ایستگاههای فراوان ایست و بازرسی و دست‌اندازهای مرتفع اشاره کرد که حرکت سریع‌ترین خودروها را کند می‌کند، چه برسد به کاروانی که در پس و پیش و وسط آن نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی با آژیرهای ممتد در حال حرکت هستند. 
در طول مسیر به وجه تسمیه سامرا، فکر می‌کردم و ذهنیات خود را درباره تاریخ بنای شهر و چگونگی شکل‌گیری حرم دو امام معصوم مرور می‌کردم و با خود می‌گفتم چه فرقی می‌کند که آن را «سامّرا»، «سامرا»، «سامره»، «سُرّمن رأی» یا هر چیز دیگر بنامند، مهم این است که سعادتی نصیبم شده تا به عنوان خبرنگار، همراه هیأتی عالی‌رتبه از شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و حوزوی که در رأس آنان شخصیتی بی‌بدیل چون آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است، آن هم در آستانه سالروز شهادت امام هادی عسگری شرفیاب آستانش می‌شوم. 
ساعت 12 ظهر وارد شهر سامرا شدیم و در بدو ورود حضور انبوه دست‌فروش‌ها توجه همگان را به خود جلب می‌کرد. مانند هر شهر مذهبی دیگر، مخصوصاً مشهد مقدس و قم دنبال گنبد طلایی می‌گشتیم و ناگهان به یاد حادثه‌ای افتادیم که همین دو سال پیش عده‌ای از خدا بی‌خبر به خاطر کینه‌ای که از پیروان مکتب اهل بیت دارند، تمام گنبد و مناره‌های آن را با انفجار جهالت خویش خراب کردند. صدای صلواتی که هر از چند گاهی به گوش می‌رسید، چشمها را متوجه گروهی جوشکار کرد که با جدّیت تمام مشغول جوش دادن پاره‌های آهن بر بالای بنای بلندی بودند و وقتی متوجه شدیم همانجایی است که دنبالش می‌گردیم، دست به سینه سلام دادیم و از خودروها پیاده شدیم و زمزمه‌کنان به سوی آن راه افتادیم. 
در آن حالت، لحظه‌ای به فکر فرو رفتم که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی چگونه قدم برمی‌دارد. می‌دانستم که این لحظات در ذهن خویش دچا پارادکس شده است. از طرفی خود را به عنوان یک شیعه آن هم عالم و عامل موظف می‌دید که خاضعانه حرکت کند و از طرف دیگر او نماد جمهوری اسلامی و به عنوان فرمانده جنگ، نماد همه نیروهای نظامی ایران در ارتش، سپاه و بسیج بود و شهر سامرا نیز به خاطر ترکیب جمعیتی وضعی متفاوت از نجف و کربلا دارد و باید مقتدرانه راه برود. 
در این اندیشه بودم که از سمت رواق شمالی وارد حرم مطهر شدیم و دیدیم که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی وقتی چشمانش به ویرانی‌های بالای سر ضریح مطهر افتاد، درحالی که با دست راست تا سینه خم شد که سلام دهد، با دست چپ اشک‌هایش را پاک می‌کرد. 
در آستانه ورود به مضجع شریف، زیارت‌نامه‌ها با صدای بلند قرائت شد و همزمان با ورود هیأت، مرثیه‌سرایی یکی از برادران که بعدها فهمیدم آقای سماواتی از مداحان معروف تهران است، دلها را از دالان تنگ و تاریک تاریخ عبور داد و به 26 جمادی‌الاخر سال 254 و شش سال بعد از آن، یعنی 260 هجری قمری در محله‌ای معروف به «شارع ابواحمد» برد که پیکر دو امام بزرگوار شیعه یعنی امام هادی علی‌بن محمدبن‌علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) و فرزندش امام حسن‌بن‌علی ملّقب به عسگری(ع) در وسط حیات خانه‌اشان دفن می‌شدند و دوستداران‌شان تا سال‌های سال فقط از پنجره‌ای که به سمت خیابان باز شده بود، آن قبور مطهر را زیارت می‌کردند. 
نوحه‌ها جانسوز بود، مخصوصاً آن قسمتی که آقای سماواتی با صدای بغض‌آلود گفت: «اگر در صدر اسلام گروهی به خود اجازه نمی‌دادند که درب خانه زهرای مرضیه را به رویش بشکنند و آتش بزنند، امروز خلف‌های ناصالح آنان جرأت نمی‌کردند که با گنبد و بارگاه فرزندان زهرا این چنین کنند. »
وقتی که درّ دل در صدف سینه با دریای اشک چشمان هیأت ایرانی صیقلی معنوی یافت، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با صدایی شکسته گفت: «من با چند نفر از اعضای هیأت وارد ضریح می‌شوم و آن‌قدر آنجا می‌مانم تا همه شما بیایید. » 
این را گفت و دلها را گرفت و با خود به داخل ضریح برد. چقدر لحظات کند می‌رفتند! تا بالاخره انتظار به سر رسید و از گوشه‌ای در سمت جنوب وارد ضریح شدیم. از خدا پنهان نبود و از شما هم پنهان نباشد که اشک چشمانم یا سوخته و یا تمام شده بود. مات و مبهوت فقط نگاه می‌کردم و ناگهان این شعر به یادم آمد که: 
گفته بودم چون بیایی غم دل با تو بگویم    چه بگویم که غم از دل برود چون توبیایی 
چشمم به چهار قبر افتاد که سه قبر پشت سرهم و یک قبر با کمی فاصله در سمت شرقی آن سه قبر قرار داشت و بعدها فهمیدم آن سه قبر، به ترتیب مزار مطهر امام هادی(ع)، مزار مطهر امام عسگری(ع) و مزار نرجس خاتون (س) مادر امام زمان(عج) و آن قبر چهارم مزار حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع) بود. 
با دلی هزار بار شکسته‌تر از بی‌اشکی بیرون آمدم و به همراه کاروان و در معیت رئیس مجلس خبرگان به سوی سرداب غیبت رفتیم. چون از قبل از سوء استفاده‌های فراوان خرافه‌پرستان درباره چاه غیبت و تجارت تربت آن مطالبی در کتاب المستدرک مرحوم محدث نوری خوانده بودم، نمی‌خواستم معنویت خویش را آلوده به خرافه کنم، اما لحظه‌ای به فکر افتادم که مطمئناً آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بسا بیشتر از من و امثال من می‌داند. 
انبوه هیأت همراه اجازه نمی‌داد که درب ورود را ببینم و توصیف کنم و در میان موج مشتاق همچنان که پله‌ها را پایین می‌رفتم، شمردم که بیست پله بود. به خانه‌ای در زیرزمین رسیدیم که شامل یک غرفه شش ضلعی و یک غرفه مستطیلی کوچک و یک غرفه مستطیلی بزرگ بود که از طریق یک راهروی باریک به هم وصل می‌شد. 
در هجوم جمعیت دو رکعت نمازم را ادا کردم و با گذشت از بیست پله خروجی دوباره وارد صحن شدیم. چند نفر از دست‌اندرکاران تجدید بنا و مهندسین طرح بازسازی گزارشی از چند و چون کار به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ارائه ‌کردند و به آستانه در خروجی که رسیدیم، سلام مجددی به نشانه خداحافظی! دادیم و در مسیر برگشت حرکت کردیم. 
شاید 1 ساعت آمده بودیم که ناگهان شاهد توقف خودروهای هیأت و پس از آن بلافاصله شاهد حرکت خودروهای نظامی از دو سوی کاروان شدیم. خودم را می‌گویم و دیگران را نمی‌دانم، کمی ترسیدم، اما خیلی زود خبر ناگواری را با شیرینی تمام دادند که الحمدلله به خیر گذشت!! چون خودروی حامل همسر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و همسر حاج‌احمد آقا خمینی بر اثر سرعت زیاد و عدم مهارت راننده عراقی در کنترل، به بتن‌های کنار خیابان خورد و جراحت‌ها سطحی است. 
به راه خود ادامه دادیم و دوباره وارد بغداد و منطقه الخضرا و محل استقرار شدیم و اعلام شد که برنامه بعدی شرکت در ضیافت ناهار آقای دکتر عادل عبدالمهدی، معاون رئیس‌جمهور عراق است که اتفاقاً همسایه دیوار به دیوار کاخ ریاست جمهوری بود که دیروز آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آن از نیروهای نظام عراق سان دیده بودند. 
دکتر عادل عبدالمهدی برای استقبال تا آستانه درب حیاط دفترشان آمد و پس از استقبال گرم از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و هیأت همراه، آنان را دعوت به اتاق کارش کرد تا اولین دیدار رسمی‌دوّمین روز سفر انجام شود. 
گفت‌و‌گوها حول محور گسترش همکاریها و سطح مذاکره کمی میدانی‌تر از مذاکره با رئیس‌جمهور عراق بود و در ادامه ناهار و عصرانه با هم در فضایی صمیمی صرف شد! 
بعد از آن کمی استراحت کردیم و اعلام کردند برنامه بعدی حضور در دفتر مجلس اعلا و دیدار با حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالعزیز حکیم و رؤسای احزاب سیاسی و جریان‌های مذهبی و مسئولان سیاسی و دینی عراق است. 
ساختمان مجلس اعلا بسیار شیک است که می‌گویند منزل طارق عبدالعزیز بود که الان در زندان است. میزبان از میهمان ویژه و هیأت همراه استقبال گرم کرد و چشمم که به حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالعزیز حکیم افتاد، برای سلامتی‌اش دعا کردم. 
وارد سالن مذاکره شدیم. ابتدا آقا حکیم در سخنانی از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای انجام این سفر تشکر کرد و گزارشی از فعالیت‌ها و برنامه‌های مجلس اعلا ارائه داد و پس از آن چند تن از مسئولان سیاسی و نمایندگان مجلس و رؤسای احزاب به بیان دیدگاههای خویش پرداختند و اتفاقاً هرکس که صحبت می‌کرد، چه شیعه و چه سنی از حمایت‌های ایران تشکر می‌کردند و یکی از آنان که سنی هم بود، گفت: «دشمنان ادعا می‌کنند که ایران در امور داخلی عراق دخالت می‌کند، در حالی که آقای هاشمی! ما از شما می‌پرسیم که چرا دخالت نمی‌کنید؟ می‌خواهیم که دخالت کنید. چون دخالت ایران خیر دنیا و آخرت را برای عراق و عراقی‌ها دارد. » 
در ادامه دیدار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز در سخنانی کوتاه، بر لزوم تقویت همکاری‌ها تأکید کرد و گفت: «اگر دیگران حتی مسئولان ایران و عراق نخواهند که همکاری کنند، فرهنگ و تاریخ مشترک دو کشور، مردم ایران و عراق را به هم نزدیک می‌کند. »
رئیس مجمع تشخیص نظام وجود عتبات عالیات در عراق را فرصتی بسیار ارزشمند برای گسترش روابط دو کشور دانست و گفت: «اگر شرایط مهیا شود، همیشه انبوهی از ایرانیان عاشق ائمه در عراق خواهند بود و عراقی‌ها هم تمایل بسیاری دارند که از شهرهای مشهد و قم دیدن و بارگاه ملکوتی ثامن‌الحجج (ع) و حضرت معصومه (س) را زیارت کنند. »
رئیس مجلس خبرگان رهبری، حوزه علمیه نجف را با سابقه‌ای بیش از هزار سال محور حرکت‌های دینی تمام جهان اسلام، مخصوص دوستداران مکتب اهل بیت خواند و گفت: «در کنار حوزه‌های علمیه ایران و عراق، دانشگاههای دو کشور هم می‌توانند در تبادل افکار و علوم مکمّل هم باشند.»
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره حمایت‌های ایران از عراق گفت: «حفظ تمامیت ارضی عراق خواسته قلبی ماست و آمادگی کامل داریم تا هرجا که شما بخواهید، همکاری کنیم و تجربیات سازندگی و علمی خود را در اختیار برادران مسلمان خود در عراق قرار دهیم. »
پس از آن شام در سالنی دیگر در فضایی بسیار صمیمی صرف شد و هیأت ایرانی به محل استقرار خویش برگشت تا فردا را به سرزمینی برود که نام آن زلزله‌ای از ارادت و عشق در دل‌ها ایجاد می‌کند. 

* چهار‌شنبه، چهاردهم اسفند
امروز سومین روزی است که در عراقیم. عراقی که سال‌هاست در اشغال است. عراقی که پیش از اشغال، سال‌ها در پنجه خون‌آشامی بود که نتیجه حکومتش عقب‌ماندگی، درگیری با همسایگان و قتل عام مردم بود. اگرچه آن دیکتاتور سال‌هاست که روی در نقاب خاکش کشیده‌اند، اما خاکی از بدبختی بر سرعراق ریخت که هنوز – و شاید تا سال‌ها – غبار آن به چشم مردم آن کشور برود. به خاطر مسایل امنیتی نمی‌توانیم در بغدادی که در روزگاران قدیم یکی از بهترین شهرهای منطقه بود، بگردیم، اما مشت نمونه خروار است و از حال و هوای ساختمان‌ها، خیابان‌ها و حتی هتلی که مثلاً برای یک هیأت سیاسی رزو کرده‌اند، می‌توان فهمید که در شهر چه خبر است. آن هم در منطقه‌ای که کاخ‌های صدام در آن قرار دارد و در حصار نخلستان‌هاست. آنچه که می‌بینیم، جز ماشین‌های جنگی و دیوارهای بتنی و سربازان فراوان نیست که سر هر کوچه، خیابان و چهار راهی ایستاده‌اند و خستگی و تنفر از حضور استبداد و استکبار از سر و روی آنان می‌بارد. 
پریشب به کاظمین و دیروز به سامرا رفتیم و قرار است امروز به کربلا برویم. کربلایی که مأمن و ملجأ دلهای شکسته‌ای است که سال‌های سال در حسینیه‌ها و تکایا «حسین، حسین» گفته‌اند. 
هیأت سیاسی ایران که حالا باید گفت «کاروان زیارتی» با کتاب‌های ادعیه و اذکار و زیارتنامه‌ها از صبح الطلوع آماده‌اند. اولین برنامه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دیدار مجدد با آقای ابراهیم جعفری، نخست‌وزیر سابق عراق است که علاوه بر دیدار روز اول که به محل اقامت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آمده بود، از ایشان برای صرف صبحانه و ادامه مذاکرات جهت حضور در منزل خود دعوت کرده بود. 
به خاطر محدودیت جا در دفتر میزبان، گروهی از میهمانان که مسئولیت و مقامی‌در هیأت ایرانی داشتند، دعوت می‌شوند و من نیز بی‌هیچ مقام و مسئولیتی و صرفاً به خاطر انعکاس اخبار از میان خیل خبرنگاران انتخاب می‌شوم و به راه می‌افتیم. 
نخست‌وزیر سابق عراق و یا به قولی اولین رئیس دولت دمکراتیک تاریخ عراق در آستانه درب ورودی به استقبال رئیس مجلس خبرگان رهبری می‌آید و خیلی سریع، صریح و صمیمی، مذاکرات سیاسی همراه با صرف صبحانه شروع می‌شود. 
ابراهیم جعفری با یادآوری خاطراتی از دوران در بدری مخالفان سیاسی حکومت بعث، به حمایت‌های برادرانه ایرانی‌ها در آن سال‌ها اشاره می‌کند که با روی گشاده انبوه مبارزان فراری را در آغوش گرفت. 
ایشان در کنار یادآوری خاطرات شیرین نخستین روزهای سقوط حکومت صدام، از تلخی‌های حضور نظامیان کشورهای مختلف، به ویژه آمریکا و انگلیس در عراق یاد می‌کند و در کلامی که حسرت از آن پیداست، آرزو می‌کند که شاهد روزی باشند که عراق در امنیت و آسایش کامل، به دست فرزندان و با حمایت همسایگان خود به سوی توسعه و پیشرفت می‌رود و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رشته کلامش را در دست می‌گیرد و در آغاز با قرائت آیه شریفه «ان تنصروالله ینصرکم» به میزبان خویش دلگرمی می‌دهد و می‌گوید: «شما اولین قدمهای استقلال را در حالی که هنوز در اشغال هستید، با تدوین قانون اساسی و برگزاری انتخابات پارلمانی خیلی محکم برداشتید و مطمئنیم با همکاری و همدلی همه گروه‌ها، قبایل، احزاب، جریان‌ها و فرق‌های مذهبی می‌توانید از این مرحله نیز عبور کنید.»
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه سخنانش که تلفیقی از مذاکرات رسمی سیاسی و گفت‌وگوهای صمیمی‌دوستان بود، از آمادگی ایران برای کمک به بازسازی عراق سخن می‌گوید. او نیز اظهار امیدواری می‌کند که شاهد روزی باشند که مردم در کشور بدون کمترین مزاحمت روابط دو جانبه خود را در همه زمینه‌ها گسترش دهند. 
پایان مذاکرات این دو شخصیت برجسته و تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران و عراق، نقطه آغاز حرکت به سوی کربلا بود و در آن لحظه صدای آژیر ماشین‌های فراوان نظامی با همه شومی‌ها، بهترین نغمه و شاید شبیه بوق‌های قدیمی‌ در تکایای ایران بود که شروع عزاداری‌های شبانه را در روستاها و شهرها اعلام می‌کردند. 
کاروان به راه افتاد و نغمه «یا حسین» آویزه لبها شد!! خودروها خیلی کند، اما بالاخره از بغداد خارج شدند و در مسیر جنوب وارد جاده‌ای شدند که به شدت از سوی نیروهای امنیتی عراق که شامل ارتش و پلیس بود، حفاظت می‌شد. 
در طول مسیر در دو سوی جاده تابلوهای کوچک و بزرگی بر خاک‌ها نصب بود که «موکب» کلمه مشترک همه آنها بود و در پسوند آنها اسامی مختلف چون «زینب»، «عباس»، «علی‌اکبر» و. . . . چشم‌نوازی می‌کرد. از تابلوها پرسیدیم و گفتند: «این اماکن نقطه استراحت کاروان‌های مختلف عراقی است که هر ساله به مناسبت اربعین از سراسر عراق به سوی کربلا حرکت می‌کنند. » 
می‌گویند در انتظار، فاصله‌ها طولانی می‌شوند، اما نمی‌دانم چرا فاصله طولانی از بغداد تا کربلا برای ما کوتاه شده بود. شاید به خاطر سینه‌زنی‌ها، زمزمه‌ها و «یاحسین» گفتن‌های دست‌جمعی بود. وارد کربلا شدیم و با دیدن گنبدها و گلدسته‌ها سلام دادیم. خیلی زود به نزدیکترین خیابان منتهی به حرم حضرت عباس(ع) رسیدیم و پس از استقرار کوتاه در هتل محل اقامت، به سوی حرم به راه افتادیم و از طریق باب فرات وارد صحن شرقی، ایوان شرقی و سپس رواق شرقی حرم علمدار کربلا شدیم. 
یکی از خادمان حرم با لهجه عربی شروع به خواندن زیارت‌نامه کرد و به محض پایان آن، مداح ایرانی همراه هیأت با کمترین زحمت کبوتر دلها را در حال و هوای حرم به پرواز درآورد و مشک چشمان را پر از اشک‌های ارادت کرد و اگر بر تشبیه من خرده نگیرید، بگویم که با نیزه‌ای کوچک کلماتی بزرگ به مردمک چشمان می‌زد تا قطرات زلال اشک به یاد قطرات زلال مشک که آن روز بر زمین گرم کربلا می‌ریخت، آرام آرام بر گونه‌ها جاری شود. 
کاروانهای ایرانی و دیگر کشورها که آن روز سعادت حضور در کربلا را داشتند، به هیأت ایرانی پیوستند و با خلوصی تمام یک چشم سیرعزاداری کردند و از آنجا به سوی محوطه ملکوتی بین‌الحرمین رفتند تا پس از زیارت عباس (ع) بارگاه سیدالشهدای کربلا را نیز زیارت کنند. 
در فاصله دو حرم مردم بیشماری که اکثر آنها ایرانی بودند، با شعار «دسته گل محمدی، به کربلا خوش‌آمدی» نسبت به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ابراز احساسات می‌کردند. 
از باب الشهدا وارد صحن مطهر شدیم و پس از پیمودن فاصله کوتاه ایوان شرقی، وارد رواق فقیهان و پس از آن رواق حبیب‌بن مظاهر در جنوب مرقد مطهر شدیم تا از طریق دری که باز بود و ضریح شش گوشه را نمایان می‌کرد، خالصانه‌ترین سلامها را تقدیم مخلص‌ترین بنده پرورگار کنیم. 
می‌خواستیم منظم باشیم و حتی به آن سفارش مؤکد شده بودیم، اما در آن لحظه، بی‌نظمی منظم‌ترین حالت بود. سلام، اشک، گریه، ضجه، نوحه، خضوع و خشوع به هم آمیخت و به ضریح رسیدیم. صحنه آن‌قدر حزن‌انگیز بود که چشمهای محافظان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز که وظیفه‌شان مراقبت از اطراف بود، پر از اشک بود. صدای سماواتی حزن‌انگیزتر شده بود و کسی نمی‌دانست چه می‌گوید. دستها که به ضریح رسید، ضجه‌ها به آسمان رفت. 
طول ضریح مطهر به پنج پنجره و عرض آن به چهار پنجره تقسیم می‌شود. بخشی که مرقد علی‌اکبر(ع) در آن است، یعنی پایین پای آن حضرت، از ضریح تنها یک بخش و از طول دو بخش را در برمی‌گیرد. ارتفاع ضریح به 5/3 متر می‌رسد و بر بالای آن درچهار گوشه، چهار گویچه شکل است. روی ضریح، دیوارهای صحن، حرم و گلدسته‌ها آثاری از گلوله دیده می‌شود که می‌گویند نیروهای بعثی در سال 1370 برای کشتن و دستگیری شیعیان متحصن در مرقد، این بقعه شریف را به تیر بستند. بالای سر مبارک و بیرون ضریح، سنگ‌ قهو‌ه‌ای رنگی است که می‌گویند جایگاه دفن سر آن حضرت است و هرکسی سعی می‌کند در آن جایگاه نماز بخواند. 
زیارت تمام می‌شود و می‌گویند ناهار را میهمان مهمان‌سرای امام حسینیم. همه هیأت ایرانی ناهار را در دو طبقه سلف سرویس صرف می‌کنند و برای دیدار با دست‌اندرکاران تولیت به سالنی دیگر می‌رویم که ابتدا حجت‌الاسلام کربلایی به میهمانان، مخصوصاً به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی خوش‌آمد می‌گوید و آنگاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌خواهد صحبت کند، اما بغضهای متمادی، سخنرانی‌اش را به روضه‌خوانی تبدیل می‌کند و دوباره باران اشک از ابرهای دیدگان می‌بارد. 
در گوشه‌ای از آن سالن تابلویی نصب بود که توجه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را به سوی خود جلب کرد، تصویری نمادین از روز واقعه بود که لشکریان عمرسعد گرداگرد لشکریان امام و خیام آنها صف بسته بودند. زیبایی و گویایی تابلو آن‌قدر بود که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی طلب می‌کند که اگر دارید، یک نمونه از این تابلو را به من بدهید تا با خود ببرم. 
به هتل برمی‌گردیم تا مثلاً استراحت کنیم، اما اعلام می‌شود، جلسه اعضای ستاد بازسازی حرمین شریفین کربلا با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است. آن‌گونه که آقای شهرستانی در گزارش خویش می‌گفت، اگر امکانات اجرای این طرح فراهم شود و ممانعتی در اجرا نباشد، به زودی شاهد تغییرات گسترده در جهت رفاه حال زائران خواهیم بود. در همان جلسه بودیم که اعلام کردند سه تن از دفتر آیت‌الله مدرسی برای ابلاغ سلام آن عالم بزرگوار به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آمده‌اند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با روی باز پذیرفت و به فرزند آقای مدرسی گفت: «خیلی دلم می‌خواهم به دیدار ایشان بیایم، اما اختیار ما در دست میزبان و نیروهای امنیتی آنان است و نمی‌خواهیم از این جهت مزاحمتی برای آقای مدرسی ایجاد شود. سلام مرا به ایشان برسانید. »
شب که کربلا را فرا می‌گیرد، برای ادای نماز و زیارت مجدد و استفاده از فرصت‌های کوتاه دوباره به حرم امام‌حسین(ع) می‌رویم و این بار فرصتی دست می‌دهد تا خمس «زیارت تل زینبیه و محل خیام» دعای زیارت جامع را در صحن امام حسین (ع) بخوانیم. 
* پنج‌‌شنبه، پانزدهم اسفند
دیشب با همه زیبایی‌هایش به پایان رسید و صبح که شعاع زرد خورشید چون تیری از کمان شرق رها شد، چادر سیاه شب خویش را درنوردید و رفت. امّا شبی به یادماندنی بود. شبی که شام را میهمان مهمانسرای سقای کربلا بودیم و پس از شام به حرم شاه شهیدان رفتیم و با امید برآورده شدن ادعیه، دعای جامع کبیر را زیارت کردیم. 
صبح روز پنج‌شنبه از فرصت استفاده کردیم و نماز را در حرم حضرت‌عباس خواندیم و آماده حرکت به سوی نجف شدیم. خیلی زود همه ماشین‌ها به صف شدند و ساعت 8 صبح پس از ادای آخرین سلام – که الهی چون سلام آخر نماز، آغازی برای زیارت‌های بعدی باشد – سوار بر ماشین شدیم و در میان انبوهی از ماشین‌های زرهی و غیرزرهی به سوی نجف اشرف به راه افتادیم. 
ساعت 10 صبح به مکانی رسیدیم که تا چشم کار می‌کرد، سنگ‌های قبور بود. اوصاف وادی‌السلام را شنیده بودم و الحمدلله که الان خودش را هم دیدم. به رسم معمول زیارت اهل قبور خواندیم و پس از گذشتن از یک سربالایی تند، به شهر نجف رسیدیم و جالب‌تر اینکه گنبد زردشاه نجف در کمترین فاصله محل اقامت ما چشم‌نوازی کرد. 
ادب حکم می‌کرد که پایان سلام کربلا را به آغاز سلام نجف گره بزنیم تا پس از استقرار در محل اقامت به سوی حرم حرکت کنیم. زیارت علی (ع) صفایی خاص دارد. انگار همه مظلومیت‌ها به نظرت می‌آید. مخصوصاً سحرگاهان نوزدهم رمضانی که از منزل دخترش کلثوم به مسجد می‌رفت و کلون درب منزل و ماکیان به دست و پایش می‌افتادند که: 
نرو مولا، نرو ما بینواییم
زوّارایرانی حاضر در نجف هم که در اطراف حرم بودند، به هیأت ایرانی پیوستند و آهسته آهسته وارد صحن شدیم. چقدر زیباست! چقدر دلنشین است! و چقدر دل آدم می‌خواهد خود را به دریچه‌های ضریح گره بزند و کام برگیرد. موج جمعیت زیاد و محیط محدود و دست و پا گیر است، اما نوای مداحان در آن فضای محدود، دلنواز و دلپذیر. 
اشک‌ها خیلی راحت با دل همراهی می‌کنند و من در آن حالت به این راز عجیب فکر می‌کردم که: 
چه پیوندیست بین دیده و دل؟!
کــه دیده تا گلی را می‌پسنـدد
دل آن گل را به روی سرنشاند!
چه پیوندیست بین دیده و دل؟!
که دل تا از غمی آتش بگیرد
هــوای دیده باران می‌فشاند!
همه چیز برای یک زیارت خوب در حال وهوای معنوی آماده بود و هرکسی را که می‌دیدی، مشغول عبادت بود و زیارت. در آن انبوه جمعیت، اشک‌ریزی هاشمی رفسنجانی هم دیدنی بود. در حلقه محافظان بود و در میان عاشقان، اما در حال و هوای خویش اشک‌ریزان. 
برنامه بعدی ملاقات با آیت‌الله سیستانی بود. از حرم که بیرون آمدیم، وارد خیابانی شدیم که دو طرفش را مغازه‌ها گرفته بودند. خیلی زود به کوچه‌ای در سمت چپ رسیدیم و از انبوه نیروهای عراقی و مردم متوجه شدیم که باید همین کوچه باشد که بود. 
دلم می‌خواست یکی از افراد محدودی باشم که قرار است به دیدار آیت‌الله سیستانی مشرّف شوند و شاید یک خواستنی عجیب بود. تلاش کردم که از لابلای جمعیت خود را وارد کوچه نمایم، امّا تلاش من در هوشیاری مأموران عراقی تأمین امنیت بیت آن مرجع شریف بی‌ثمر بود. 
مانند همه بازمانده‌های از آن دیدار سرکوچه ایستادیم و منتظر ماندیم. اعلام کردند که دیدار یک ساعت طول می‌کشد، اما پس از یک ساعت تازه دیدیم همراهان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که اتفاقاً از مسئولان عالی‌رتبه نظام بودند، بیرون آمدند و می‌گویند: «دیدار خصوصی شده است. »
مدیر کل روابط عمومی مجمع تشخیص را دیدیم که از انتهای کوچه به سوی ما می‌آید، به خاطر وظیفه کاری به سویش رفتیم تا خبر دیدار را بگیریم که گفت: «خود آیت‌الله هاشمی رفسنجانی پس از دیدار، در مصاحبه با خبرنگاران درباره جزییات مذاکرات سخن می‌گویند. »
ساعت 30/12 بود که تریبون و انبوهی از لگوهای رسانه‌های دیدار و شنیداری در کوچه مهیا شد و ما خبرنگاران با فاصله‌ای که توسط مأموران و محافظان کنترل می‌شد، منتظر آمدن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ایستاده بودیم. گویا عطش خبرنگاران عراقی برای آگاهی از این دیدار خیلی بیشتر از من و همکاران ایرانی‌ام بود. 
لحظاتی گذشت و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از درب کوچک حیاط وارد کوچه شد و در حالی که لبخند همیشگی برلب داشت، به سوی تریبون آمد. 
از دیدار و تحقق آرزوی چندین ساله‌‌اش گفت و از وضعیت جسمی آیت‌الله سیستانی که الحمدلله صحیح و سالم هستند. خبرنگاری از مشروح مذاکرات پرسید و همه ما جواب شنیدیم که: «درباره بسیاری از مسایل جاری ایران وعراق صحبت کردیم و الحمدلله بسیاری از ابهاماتی که در طول این سال‌ها انباشته شده بود، برطرف شد. »
نکته جالب سخنان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی این بود که «برایم خیلی جالب بودکه ایشان از همه مسایل دنیای اسلام، بخصوص از جزییات مسایل ایران اطلاع دارند. »
پس از پایان مصاحبه وارد خیابان شدیم و تقریباً دو کوچه آن طرف‌تر در سمت راست وارد کوچه‌ای شدیم که می‌گویند منزل امام در زمان تبعید 15 ساله به نجف درآن است. چون از قبل هماهنگی نشده بود، کسی نبود که درب را باز کند. از پنجره رنگ و رورفته‌اش به اندرون نگاه کردیم. یکی از همکاران خبرنگار پیش رفت و از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره برنامه‌های نظام برای احیای این منزل پرسید که سفیر ایران در عراق جواب داد: «این منزل را خریدیم و درحال مذاکره با صاحب منزل همسایه دیوار به دیوارش هستیم تا فضا برای بازسازی این منزل کافی باشد.»
برای نماز به صحن برگشتیم و پس از ادای نماز ظهر و عصر، به مهمانسرای حضرتی رفتیم تا تناولات هم مثل حالات، معنوی باشد. 
پس از استراحتی کوتاه، خود را برای برنامه‌های بعدازظهر آماده کردیم که دیدار با مراجع عظام بود. با خودرو وارد محله‌ای شدیم که کوچه پس کوچه‌هایش شبیه کوچه پس کوچه‌های قم بود. 
ترتیب برنامه‌ها دیدار با آیت‌الله سیدسعید حکیم، آیت‌الله بشیر نجفی، آیت‌الله فیاض و آیت‌الله بحرالعلوم بود. اصالت این بزرگواران باعث جامعیت دیدارها از عراق گرفته تا پاکستان و افغانستان بود. 
آیت‌الله حکیم از ظلم و ستمهایی که در دوران صدام به خاندان حکیم شد، سخن گفت و از زندان 8 ساله‌اش، آیت‌الله بشیر نجفی از فرقه‌گرایی مفرط در پاکستان و کشتن شیعیان در آن کشور و آیت‌الله فیاض هم از افغانستان مظلوم که در قرن اخیر گرفتار اشغال کمونیست‌ها، جهالت طالبان و پس از آن آمریکا و ناتو شد و آیت‌الله بحرالعلوم که وضعیت منزلش متفاوت از منزل سه مرجع قبلی بود، سخنان متفاوتی هم گفت. آن سه از گذشته و حال می‌گفتند و ایشان از آینده، آینده‌ای که فرصت امروز، آن را رقم می‌زند. 
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در همه دیدارها، ضمن پاسخ به سئوالات آنان، از لزوم همکاریهای حوزه‌های علمیه نجف و قم گفتند که می‌توانند باعث نشر و تعمیق تعالیم عالیه مکتب اهل بیت باشد. استقبال‌ها و خداحافظی‌ها آن‌قدر ساده و صمیمی بود که دیدارها را از حالت سیاسی خارج می‌کرد و به فضای طلبگی می‌برد. 
برنامه بعدی حضور در مصلّای جمعه شهر نجف بود. در بدو ورود حجت‌الاسلام و المسلمین قپانچی به استقبال آمد و با هم به صحن مصلّا رفتند که علما و طلّاب حوزه نجف حضور داشتند. دیدار با تلاوت قرآن شروع شد و پس از آن آقای قپانچی و یکی دیگر از علما در سخنانی، ضمن خیرمقدم و ابراز خوشحالی از حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، گزارشی از برنامه‌ها و فعالیت‌های حوزه علمیه ارائه کردند و در ادامه آقای طه، شعری به عربی در مدح اسلام، مکتب اهل بیت، ایران، عراق و هاشمی رفسنجانی خواند و پس از آن رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان سوابق تاریخی حوزه‌ها در عراق که ریشه در تاریخ هزار ساله حوزه حلّه دارد، بر ضرورت روابط علمی حوزه‌های علمیه ایران و عراق و توجه به علوم جدید در متون درسی طلبه‌ها تأکید کردند. 
ایشان از دسیسه کهن انگلیسی‌ها در سیاست شوم «فرّق تسد» و همچنین فتوای یک سطری میرزای شیرازی و خاستگاه مشروطه و اهداف آمریکا در اشغال سخن گفت و در پایان تأکید کرد: «باید حوزه نجف را به عنوان مرکز نشر معارف اهل بیت تقویت کنیم.»
پس از سخنرانی بر مزار دو شهید بزرگواری که قبور مطهرشان در گوشه‌ای از مصلّا قرار داشت، حاضر شدند و پس از ادای فاتحه، برای صرف شام و دیدار با استادان دانشگاه نجف به ساختمان دانشگاه رفتند که کمی از مصلّا فاصله داشت. 
شام در فضایی صمیمی و همراه با توضیحات مسئولان دانشگاه صرف شد و پس از آن از زیرزمین دانشگاه بازدید کردند که در زمان صدام سیاه‌چالی برای نگه‌داری مخالفان رژیم بعثی بود. 
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سخنانی کوتاه درباره این زندان و ساختمان دانشگاه گفت: «برادر حجت‌الاسلام قپانچی در درگیری مأموران صدام براثر اصابت گلوله از طبقه چهارم همین ساختمان به زمین افتاد و به شهادت رسید.»
ساعت از 9 شب گذشته بود که گفتند برنامه بعدی حضور بر مزار شهید محراب آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم و بازدید از مؤسسه در دست ساخت است. مجموعه‌ای بزرگ که شامل کتابخانه و حوزه‌های علمیه و دفاتر فرهنگی بود و قبر آیت‌الله حکیم مانند مروایدی در میان آن صدف می‌درخشید. 
خستگی بر اعضای هیأت چیره شده بود، اما وقتی اعلام کردند که برنامه بعدی قرائت دعای کمیل در کنار مضج شریف علوی است، همه خستگی‌ها رخت بربست و به راه‌افتادیم. چه سعادتی از این بالاتر که دعای کمیل را در کنار قبر امام علی(ع) بخوانیم و زمزمه کنیم! به یاد همه شهیدایی افتادیم که سال‌های سال شب‌های جمعه دعای کمیل را با چشمانی اشکبار در پشت سنگرها و خاکریزها می‌خواندند و در آن فضای سرشار از معنویت در مقابل خداوند متعال در سکوت تمام که ضرورت خط مقدم بود، «ظلمت نفسی»را فریاد می‌کردند!
شور و شعور به هم آمیخت و همه زائرانی که آمده بودند تا دعای کمیل را به عنوان ره توشه سفر نجف در کوله‌بار سفر قیامت خویش بیندوزند، جمع شدند و چنان صحنه‌ای خلق کردند که عراقی‌های حاضر در صحن را با همه عادتی که به برگزاری جداگانه نماز و عبادت دارند، به سوی خویش جذب کردند. 
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پایان دعای کمیل در سخنانی کوتاه با آرزوی قبولی طاعات، عبادات و زیارات، براین نکته تأکید کردند که امشب از شب‌هایی است که ان‌شاءالله دعاها مستجاب می‌شود، پس برای سربلندی دنیای اسلام، مخصوصاً برای رهایی مردم عراق از یوغ اشغالگران و به ویژه برای اعتلای ایران به عنوان پرچمدار مکتب اهل بیت دعا کنید. 
ساعت از نیمه‌شب گذشته بود که مسئولان برنامه‌ریزی سفر پایان برنامه‌ها را اعلام کردند و این اعلام، یعنی هرکسی می‌تواند خارج از برنامه‌های هیأت، به خودسازی خویش بپردازد و فرصتی بسیار مناسب بود که در آن شب به یادماندنی، برنامه‌های خارج از وصف در حرم مولا علی(ع) داشته باشیم. 
* جمعه، شانزدهم اسفند
در طول سفر، اوّلین صبحی بود که در ساعات اوّلیه هیچ برنامه‌ای نداشتیم. به همین خاطر پس از ادای نماز صبح در حرم امام علی(ع)، چشمان خویش را به خیاط خواب سپردیم تا کمی آن را بدوزد! ساعت 8 صبح در محل استقرار اعضای اصلی هیأت، یعنی هتل زمزم حاضر شدیم. پس از سوار شدن به ماشین‌ها، خیلی زود به قبرستان وادی‌السلام رسیدیم. از دربی وارد شدیم که مردم بی‌شماری رفت و آمد می‌کردند. 
زیارت قبر دو پیامبر خداوند، یعنی هود و صالح در وادی‌السلام و پس از آن رفتن به سوی کوفه و گذشتن از میان انبوه قبوری که تاریخ آن بسیار طولانی است، از دیگر برنامه‌ها بود. وارد شهر کوفه شدیم. شهر زیبا و خراب. زیبایی آن به صورت تاریخی است و خرابی آن به صورت ظاهری. 
به مسجد سهله و سپس مسجد صعصعه رفتیم و در ادامه به سوی مرقد کمیل ابن زیاد که دعای شب‌های پنج‌شنبه‌اش برای همه آشناست. به مؤسسه فرهنگی صدر رفتیم و روی قبر پدر مقتدا صدر. در ادامه به بیمارستان 220 تختخوابی امام علی(ع) رفتیم که با شرکت مؤسسه سبز پارسیان در حال ساخت می‌باشد. 
دوباره به شهر نجف، یعنی به اطراف حرم امام علی(ع) برگشتیم و به بازدید کتابخانه آیت‌الله امینی رفتیم. کتابخانه‌ای بسیار غنی از کُتب قدیم و جدید. قدیم که می‌گویم، ذهن خود را به سال‌های سال پیش ببرید. به قرآنی که دست‌خط امام‌علی(ع) است و جدید از آن جهت که آخرین کتاب‌های بازار چاپ به آنجا می‌آید. 
بازدید خوبی بود و پس از آن دوباره به منزل امام رفتیم و این بار وارد شدیم. اگرچه خراب است، امّا چه معنویتی دارد! و انگار بوی امام می‌دهد. مخصوصاً برای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که در همین منزل با ایشان ملاقات کرده بود. 
خسته و کوفته به محل اقامت می‌رویم تا ناهار، نماز و استراحت، سه برنامه بعدی ما باشد که خیلی زود انجام شده و آماده حرکت برای انجام برنامه‌های بعدازظهر شدیم. 
به مدرسه آیت‌الله سیدکاظم طباطبایی رفتیم. می‌گویند از بستگان خانم عفت مرعشی، همسر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است و حتّی می‌گویند خانم مرعشی از این مدرسه ارث می‌برد. ایشان هم بودند و دختران و پسران هم در این قسمت پدر و مادر را همراهی می‌کردند. 
گشتی در مدرسه زدیم که در حال تعمیر است. اعلام کردند برنامه‌های بعدی دوباره حرکت به سوی کوفه خواهد بود. در مسیر به مزار آیت‌الله سیدمحمدصادق صدر رفتیم و پس از آن به زیارت مسلم بن عقیل و هانی ابن عروه. 
میهمان و میزبان سال 60 و 61 هجری در کوفه که هر دو به شهادت رسیدند. به مسجد کوفه رفتیم که واقعاً پُرجاذبه است. آدم دلش نمی‌آید از آن جدا شود. هر مقامش، انسان را به مقامات می‌رساند. به مرقد میثم تمّار رفتیم. از خرما اثری نبود و جالب است که بدانید با درخت‌های مصنوعی خلا نبود نخل‌ها را پر کردند. 
به منزل امام علی(ع) می‌رویم. بسیار زیبا و بسیار پُرجاذبه. نشان از عظمت امیرالمؤمنان و در عین حال سادگی و بی‌پیرایگی ایشان دارد. نماز را در آنجا به امامت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌خوانیم و پس از آن به شهر نجف برمی‌گردیم تا دیداری با علما، استادان و مسؤولان شهرهای نجف و کوفه داشته باشیم. 
جلسه بسیار خوبی بود. چه حرف‌ها که گفته نشد و چه مواضعی که روشن نشد. همه از ادامه همکاری‌های ایران و عراق می‌گفتند که دوای هر دردی در منطقه است. پس از دیدار و گفت‌وگوهای مفصل، شام در فضایی صمیمی صرف شد و اعلام کردند آخرین برنامه امشب زیارت امام‌علی(ع) است، آن هم به صورت انفرادی. زیارتی که مطمئناً در خاطره‌ها جاودان خواهد بود. 
* شنبه، هفدهم اسفند
دیشب که اعلام کردند وسایلتان را جمع و جور کنید و چمدانهایتان را ساعت 6 صبح در لابی هتل به مسئولان مربوطه تحویل دهید، تقریباً مطمئن شدیم که احتمالات افزایش روزهای سفر به قول عربها «کان لم یکن» شد. 
صبح اعلام کردند که برنامه‌ای بیرون از محل اقامت نداریم. امّا تأکید کردند که در دسترس باشید، چون هر لحظه‌ای امکان دارد به سوی فرودگاه حرکت کنیم. به حرم مولی‌الموحدین رفتیم و خیلی سریع و کوتاه برای آخرین بار – که ان‌شاءالله آخرین بار عمر ما نباشد - زیارت کردیم. 
ساعت 9 به اتاقی در هتل رفتیم که قرار بود جلسه‌ای با اعضای تولیت و ستاد بازسازی و توسعه حرم امام علی(ع) برگزار شود. گروهی از مسئولین ایرانی و عراقی درگیر این مسئله بودند و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که شاید از لحاظ کمّی بیشترین برنامه‌هایش در طول سفر به عراق مربوط به موضوع بازسازی حرمهای ائمه در شهرهای مقدس بود، پس از شنیدن گزارشهای مختلف، با جمله عربی «الفرس کالمّر السحاب» سخنان خویش را آغاز و تأکید کردند که نباید فرصت تاریخی ایجاد شده را از دست داد و از آنان خواستند، با بررسی همه طرح‌ها و انتخاب به اتفاق یک طرح، بیش از این مردم مشتاق کمک را منتظر نگذارند. 
برنامه بعدی جلسه جمع‌بندی سفر با مسئولان ایرانی و عراق بود که در لابی هتل و همزمان با صرف صبحانه برگزار شد. چند تن از همراهان ایرانی، از جمله دکتر رضایی به بیان دیدگاههای خویش درباره برنامه‌های سفر پرداختند و از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای انجام این سفر تشکر کردند. پس از آن سه تن از مسئولان عراقی نیز سخن گفتند. سخن گفتن به زبان فارسی دکتر نجفی، مستشار رئیس‌جمهور عراق که در طول سفر- از لحظه ورود در فرودگاه بغداد تا اینجا- همراه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، علاوه بر محتوا، ظاهر زیبایی هم داشت. او در سخنانش گفت: «همین دیشب آقای رئیس‌جمهور به من دستور دادند که تا آخرین لحظه سفر، هیأت ایرانی نباید در هیچ مسئله‌ای احساس کمبود کنند. »
استاندار نجف هم از توافقات خویش با سرکار خانم فاطمه هاشمی برای احداث مرکز رسیدگی به امور بیماران خاص گفت و سفیر عراق درجمهوری اسلامی ایران نیز به بیان دستاوردهای سفر برای کشور عراق پرداخت و گفت: «کسانی که برای ناامنی عراق تبلیغ می‌کنند، ببینند که یکی از مسئولان جمهوری اسلامی ایران شش روز را با برنامه‌های متنوع در کشور ما بودند. »
آخرین فردی که در این جلسه سخن گفت: سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق بود که به عنوان نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران به بیان دستاوردهای سفر از دیدگاه سیاسی پرداخت. اگرچه همه سخنانش پر از نکات مهم بود، امّا شاه‌بیت صحبت‌هایش این بود که «هنوز هیچ مسئولی از هیچ کشوری به عراق نیامده که با ماشین بیش از یک سوم خاک عراق را بپیماید و در برنامه‌های مختلف بین مردم برود. » 
البته در آغاز این جلسه خود آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز ضمن تشکر از مسئولان عراقی، انجام این سفر را برای خویش و با قید جمله «ان‌شاءالله» برای دو کشور و منطقه و جهان اسلام مهم و تاریخی توصیف کردند. 
برنامه بعدی دیدار صمیمی با خبرنگاران بود که در فضایی کاملاً صمیمی، اوّل خبرنگاران توسط مدیر کل روابط عمومی به رئیس مجلس خبرگان معرفی شدند و پس از آن معظم له از همه ما به خاطر زحماتی که کشیدیم!! تشکر کردند. نکته بسیار جالب سخنان ایشان این بود که «اگر شما نبودید، شاید این سفر با همه برنامه‌هایش هیچ انعکاسی نداشت که در آن صورت نمی‌توانستیم امیدی به دستاوردهایش داشته باشیم. »
سه تن از همکاران نیز به نمایندگی از جمع خبرنگاران سخن گفتند و اگرچه آمده بودیم که حرف‌ها و سخنان یکی از مسئولین جمهوری اسلامی را به گوش مردم برسانیم، امّا با استفاده از فرصت، وظیفه اصلی خویش در رساندن حرف‌های مردم به مسئولین را نیز انجام دادیم. 
پس از آن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در گفت و گویی تلفنی با آقای جلال طالبانی، از ایشان به خاطر مهمان‌نوازیهای گرم، تشکر و براین نکته تأکید کردند که ایران آمادگی کامل دارد تا براساس منافع مشترک برای عمران و آبادی عراق، تلاش و فعالیت نماید. 
رئیس‌جمهور عراق هم سفر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را سفری تاریخی دانست و گفت: «مطمئناً تاریخ عراق این سفر را به عنوان برگی زرّین بر صحیفه خویش ثبت می‌نماید تا به نسلهای آینده برساند. »
برنامه بعدی دیدار با آیت‌الله آصفی در منزل این عالم بزرگوار بود که گویا در آخرین لحظات سفر برای پاسخ به دیدار دیروز ایشان در محل اقامت آقای هاشمی رفسنجانی تنظیم شده بود. چون از قبل قراری برای این برنامه نبود. در این دیدار بیشتر بحث‌ها حول محور همکاریهای حوزه‌های علمیه و استفاده بهینه از اشتراکات فراوان دو ملت در جهت گسترش روابط بود. 
ساعت 1 بعدازظهر بود که به فرودگاه رسیدیم، امّا هنوز عطش خبرنگاران عراقی فروکش نکرده است. خبرنگار شبکه الفرات که مخصوص شیعیان عراق است، در باند هواپیما پیش رفت و سئوال پرسید و از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز در پاسخ شیعیان را اکثریت غیرقابل انکار در عراق دانست و براین نکته تأکید کرد که شیعیان عراق باید توجه داشته باشند که دیگر اقوام مذهبی عراقی نیز جزوی از مردم عراق یکپارچه هستند و زندگی برادرانه همه آنها می‌تواند دشمنان تفرقه‌افکن را مأیوس نماید. 
ساعت 25/1 بعدازظهر بود که براساس اسامی از قبل مشخص شده، سوار هواپیما شدیم و به سوی ایران عزیز حرکت کردیم. از دریچه کوچک هواپیما به زمین پوشیده از نخل و رودهای فراوان عراق نگاه می‌کردم و ناخودآگاه به یاد جاویدالاثرهایی افتادم که در طول 8سال دفاع مقدس دلیرانه جنگیدند، مظلومانه شهید شدند و غریبانه آرمیدند. 
ساعت 3 بعدازظهر بود که در فرودگاه مهرآباد به زمین نشستیم و اعلام کردند آخرین برنامه مصاحبه پایان سفر در پاویون است. وقتی به پاویون رفتیم، همکارانم را دیدم که از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها آمده بودند تا از دستاوردهای سفر بپرسند. 
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در یک مصاحبه تقریباً بلند به بیان جزییات سفر پرداختند. 
برایم جالب بود که ایشان برنامه‌های سفر را به زمینه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تقسیم کرد و براساس آن به سئوالات پاسخ گفت. 
اتفاق جالب این بود که هنگام مصاحبه ناگهان لامپ یکی از پروژکتورها ترکید و صدای مهیبی ایجاد شد. یک لحظه نفس‌ها در سینه حبس شده و حجت‌الاسلام علی خمینی، فرزند حاج احمد خمینی و همان علی کوچولوی اوّل کتابهای ابتدایی که در کنار امام ایستاده‌اند و الان ماشاءالله مردی بزرگ شدند، با ظرافت خاص گفت: «نزدیک بود کاری را که عراقی‌ها نکردند، در ایران بکنند!!»
خنده حاضران از بذله‌گویی این یادگار حاج‌احمدآقا خمینی حسن ختام سفر شش روزه بود و من هم با شادی زایدالوصف به سوی منزل رفتم. 
11- درحالی که مسئولان عراقی با اشتیاق زیاد برای استقبال از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آغوش گشوده بودند، بعضی نشریات وابسته به مخالفان نظام جمهوری اسلامی‌در جهان عرب و بعضی نشریات داخلی خود عراق که از زبان بعثی‌ها سخن می‌گویند، آشکارا با این سفر مخالفت می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند مانع انجام آن شوند. در طرف مقابل روزنامه‌ها و نشریات زیادی از چندین روز قبل اخباری درباره اینکه قرار است چنین سفری صورت بگیرد، منتشر و با این کار افکار عمومی را برای استقبال از هیأت ایرانی آماده می‌کردند:
سفر هاشمی رفسنجانی به اربیل به دلیل سفر جلال طالبانی رئیس‌جمهور عراق به کره به تأخیر افتاد. (روزنامه الدستور 4/12/1387)
سفر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان ایران به عراق تا بازگشت جلال طالبانی رئیس‌جمهور عراق از کره به تأخیر افتاد (روزنامه المشرق 5/12/1387)
رئیس مجلس خبرگان رهبری ایران به دعوت رئیس‌جمهور عراق هفته آینده به بغداد سفر می‌کند (روزنامه التأخی 6/12/1387)
سفیر ایران در بغداد: رفسنجانی هفته آینده به بغداد و کردستان سفر خواهد کرد (روزنامه بدر6/12/1387)
طالبانی امروز در تهران است و رفسنجانی هفته آینده به عراق خواهد آمد (روزنامه الزمان 7/12/1387)
سفیر عراق در تهران: رفسنجانی هفته آینده به بغداد سفر خواهد کرد (روزنامه البینه 7/12/1387)
روزنامه الصباح: امروز آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران در رأس یک هیأت سیاسی و دینی بلندپایه به عراق سفر خواهد کرد و علاوه بر زیارت عتبات مقدسه از طرح‌های توسعه عتبات نیز بازدید می‌کند و با علمای دینی و رؤسای عشایر و احزاب سنی و شیعه و جمعی از نخبگان و اساتید دانشگاه‌های عراق تبادل نظر خواهد کرد (روزنامه الصباح 12/12/1387)
همچنین روزنامه «الزمان» در تاریخ 11/12/1387 یعنی یک روز قبل از ورود آقای هاشمی رفسنجانی به بغداد مقاله‌ای به قلم آقای «مرتضی الشحتور » تحت عنوان «رفسنجانی المصلحه من دون شک» منتشر کرد. نویسنده این مقاله ضمن اشاره به سفر قریب الوقوع آقای هاشمی رفسنجانی به عراق و مهم دانستن آن نوشت: «تحکیم روابط دوجانبه نه تنها به نفع دو کشور، بلکه به نفع منطقه نیز می‌باشد. ما باید مقدم رفسنجانی به عراق را گرامی بداریم زیرا وی توانست با نقش قدرتمند خود روابط بحرانی کشورهای خلیج (فارس) را اصلاح و خون‌ریزی در این منطقه را متوقف کند. »
در مقابل تعدادی از نشریات عراقی و حامیان منطقه‌ای آنها با این سفر مخالفت و برای فضاسازی مسموم تلاش کردند اما موفق نشدند. 
روزنامه الشرق الاوسط درست در روز ورود آقای هاشمی رفسنجانی به بغداد نوشت‌: «رفسنجانی خاطرات جنگ عراق و ایران را در ذهن عراقی‌ها تازه می‌کند. عده‌ای از سیاسیون و مردم عراق می‌گویند سفر او اهانت به خون شهدای ماست و عده‌ای نیز از این سفر استقبال می‌کنند، چون آن را حرکتی در جهت گشوده شدن فصل جدیدی در روابط عراق با ایران میدانند (الشرق الاوسط شماره 11053)
ابوعبدالله الخبابی عضو گروه «وهج العراق» که خود را «نیروی ملی ضداشغالگری» می‌داند، با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد: «اجازه نخواهیم داد رفسنجانی این مرد فارسی پای خود را به خاک عراق بگذارد (سایت «العراق للجمیع » 12/12/1387)
حزب اسلامی عراق وابسته به طارق الهاشمی اعلام کرد: سفر آقای هاشمی رفسنجانی به عراق را خوشامد نمی‌‌گوئیم(نشریه دارالسلام 11/12/1387)
12- در ماه‌های پایانی سال ۱۳۴۱، محمدرضا شاه که سالگرد ناکامی طرح انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به تلخی پشت سر می‌گذاشت، تصمیم گرفت اصول شش‌گانه‌ای را با حذف و اضافاتی در قالب «انقلاب سفید» به رفراندوم بگذارد. این اصول شش‌گانه در واقع همان انقلاب از بالایی بود که آمریکا به کشورهای توسعه نیافته اعلام کرده بود، شامل مواردی چون:«الغای رژیم ارباب و رعیتی و اجرای اصلاحات ارضی در سراسر کشور،ملی کردن جنگلها،فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی،سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی،اصلاح قانون انتخابات،سپاه دانش»
بعدها شش اصل دیگر نیز به اصول شش‌گانه اضافه شد که به شرح زیر هستند: سپاه بهداشت، سپاه ترویج و آبادانی، خانه‌های انصاف، ملی کردن منابع آب، نوسازی شهرها و روستاها، اصلاحات اداری
مخالفت با اصول شش‌گانه، برخی تبعات را برای روحانیت در پی داشت. چرا که مسئله اصلاحات ارضی، سهیم کردن کارگران درکارخانه‌ها، سپاه دانش که به نوعی به زن‌ها برمی‌گشت و قانون ملی کردن جنگل‌ها، جزو اصول لوایح شش‌گانه شاه بود. اینها مسائلی بود که وجهه عمومی شاه را در مقابل قشرها مردم بالا می‌برد، اما این اصول، ظاهری فریبنده و عوام پسندانه داشت و مخالفت با آنها اعتراض افراد و عده‌ای از مردم را در پی داشت. 
از همین رو روح‌الله خمینی در مشاوره با سایر مراجع و علما، علاوه بر تبیین علل مخالفت با این رفراندوم، جوانب امر را نیز بررسی کردند. در نهایت قرار بر این شد از رژیم بخواهند تا نماینده‌ای به قم بفرستد و انگیزه شاه را از طرح این لوایح بیان کند. یکی از مقامات دولتی به نام بهبودی بنا به درخواست علمای قم روانه این شهر شد و بی درنگ با مقامات روحانی و علمای قم که در جمع آن‌ها آیت‌الله خمینی نیز حضور داشت به گفت وگو نشست. 
همچنین علمای قم آیت‌الله کمالوند را به نزد شاه فرستادند تا نظرات آنها را در این رابطه ارائه کند. این مذاکرات بی‌نتیجه بود؛ چرا که شاه بر همان مواضع خود پافشاری می‌کرد. تا جایی که به آیت‌الله کمالوند گفت: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم. زیرا اگر اجرا نکنم از بین خواهم رفت. در پایان نیز از علمای ایران گلایه کرد که چرا مانند علمای اهل سنت او را اولوالامر خطاب نمی‌کنند! و برای او به دعاگویی نمی‌پردازند»
با وجود مخالفت‌ها، اعتصابات و تظاهراتی که در شهرهای مختلف ایران، بویژه مراکز مذهبی صورت گرفت، رفراندوم در ۶ بهمن ماه ۱۳۴۱ برگزار گردید، اما با وجود تحریم انتخابات توسط مردم، رسانه‌های گروهی اعلام کردند که اصول پیشنهادی شاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأی در مقابل چهار هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به تصویب ملت ایران رسید. شاه در ۲۳ اسفند ماه ۱۳۴۱ طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرد و نسبت به یک سرکوب قریب‌الوقوع هشدار داد. 
آیت‌الله خمینی نیز با صدور اعلامیه‌ای نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد: «اعظم الله تعالی اجورکم. چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام؛ و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‌اندازد، لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر(عج) جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.» سایر علما از جمله چهل و شش نفر از علمای تهران نیز با صدور اعلامیه‌ای عید نوروز را عزای عمومی اعلام کردند. 
هرچند شایان ذکر است که نوروز سال ۱۳۴۲ با سالروز شهادت امام جعفر صادق در یک روز قرار گرفته بودند و اعلام عزای عمومی با استفاده از این بهانه و نه به صورت کاملاً مستقیم و علنی اعلام شده بود. از طرفی آیت‌الله خمینی در جواب نامه آیت‌الله سیدعلی اصغر خویی نامه‌ای با عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» را نوشتند که سر و صدای زیادی را به پا کرد. 
در روزهای پایانی سال ۱۳۴۱ به سازمانهای اطلاعاتی رژیم پهلوی خبر رسید که طلبه‌های قم با صدور اعلامیه‌ای از مسلمانان خواسته‌اند تا روز ۲ فروردین ۱۳۴۲ مطابق با روز شهادت امام صادق در مدرسه فیضیه قم گرد هم آیند و در تظاهرات با اصلاحات مخالفت کنند. رژیم پهلوی نیز تصمیم بر آن گرفت که عده‌ای از سربازان گارد با لباس غیرنظامی به آنجا حمله کنند و با طلبه‌های تحریک شده درگیر شده و آن‌ها رو مورد ضرب و شتم قرار دهند. 
سپهبد مبصر در یادماندهای خود می‌نویسد: این پیشنهاد را نصیری (رئیس ساواک آن زمان) طراحی می‌کند و اسدالله علم (نخست‌وزیر) آن را پسندید و شاه نیز آن را مورد تأیید قرار داد تا اجرایی شود. 
بر اساس رسمی که از زمان آیت‌الله عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) به جا مانده بود، آیت‌الله گلپایگانی بعد از ظهر 2 فروردین که روز شهادت امام جعفر صادق (ع) بود، مجلس عزایی در مدرسه فیضیه برگذار کردند. در ابتدا حجت‌الاسلام آل‌طه سپس حاج انصاری قمی بر روی منبر رفتند و به سخنرانی درباره نظام پرداختند که بعد از این سخنرانی‌ها مأموران نظام فیضیه را اشغال نموده و طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی آمده است: «شیخ اسماعیل حبیبی را از طبقه دوم به پایین پرت کردند که چشمان و بدنش به شدت ضرب دید. آقای گلستانی را نیز پرت کردند که دست و پایش شکست. علاوه بر اینها بسیاری نیز مانند مرحوم قریشی در ضرب و شتم مأمورین مصدوم شدند. . . عده‌ای از طلاب با چوب و سنگ به مقابله پرداختند که ایادی رژیم این عده را بیشتر کتک می‌زدند. مثلاً آقای قائمی را وقتی به بیمارستان بردند، آنقدر زده بودند که بدنش سیاه شده بود. »    
این درگیری تا ساعت ۷ بعد از ظهر آن روز ادامه داشت و در پایان مأموران، لباس‌ها، کتاب‌ها و بسیاری از لوازم و اثاثیه طلبه‌ها را در وسط صحن مدرسه به آتش کشیدند و سپس محل را ترک کردند و مشابه همین عمل را نیز در مدرسه علمیه طالبیه تبریز در همان روز انجام دادند که بر اثر آن دهها نفر از طلاب، مضروب و مجروح شدند. 
پس از حمله به مدرسه فیضیه بسیاری از طلاب آن مدرسه و دیگر مدارس علمیه قم از ترس حملات بعدی مأموران، حوزه‌های علمیه را ترک کردند و عملاً حوزه به مدت چهل روز تعطیل شد، همچنین در پی این اقدام رژیم پهلوی در حمله به مدرسه فیضیه و طالبیه موجی از خشم و انزجار و نفرت نسبت به رژیم در میان بسیاری از مردم متدین قم، تهران و سایر شهرها پدید آمد و نماز جماعت در مساجد تهران و بسیاری دیگر از شهرها به مدت یک هفته تعطیل شد. 
13- شهید سید یونس حسینی آغوزبنی در سال ۱۳۱۱ در روستای آغوزبن از توابع شهرستان رودبار به دنیا آمد و در سال ۱۳۴۲ توسط ایادی رژیم پهلوی مجروح شد و بر اثر شدت جراحات وارده، به فیض عظیم شهادت نائل آمد. امام خمینی(ره) پس از شهادت سید یونس رودباری در ملاقات با پدر و مادر این اولین شهید نهضت اسلامی و فیضیه می فرماید: من این سید را از فرزندم بیشتر دوست دارم. همچنین امام در اطلاعیه‌ای که به مناسبت چهلمین روز گرامیداشت شهدای حوزه علمیه قم صادر می کند، می نویسد: «دیروز پدر قد خمیده مرحوم سیدیونس رودباری که آثار عظمت مصیبت چهره اش را در هم شکسته بود؛ به ملاقات من آمد، با چه زبانی می شود، مادرهای فرزند مرده و پدرهای غمدیده را تسلیت داد.»