مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی باخبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی باخبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی

پیرامون: آیت‌الله شهید قدوسی

  • تهران
  • شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۷۶

 

س- جناب آقای هاشمی، شما چگونه و کی و در چه رابطه بود که با شهید قدوسی آشنا شدید؟

ج- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، ما خیلی پیش از پیروزی انقلاب با ایشان آشنا بودیم. در دوران طلبگی‌مان در درس امام با هم بودیم و آنجا آشنا شدیم، ولی در حد آشنایی طلبگی. خُب طبعاً مذاکره و مباحثه بود و گاهی هم جلسات رفت وآمد. ولی این آشنایی در جریان مبارزه عمیق شد و تبدیل شد به‌یک دوستی مطمئن و محرم اسرار هم و محرم اسرار مبارزه و انقلاب بودیم. خُب، طبیعتاً در این مبارزه خیلی با هم هم‌فکر و نزدیک بودیم. به خصوص در بعضی از کارهای بسیار سرّی و خطرناک آن روزها ما با هم کار می‌کردیم.

س- درباره مبارزات شهید قدوسی در قبل و بعد از انقلاب توضیح بفرمایید.

ج- مبارزات متفرقه‌ای که همه طلبه‌ها داشتند، آن موقع بیشتر سخنرانی و امضاء اعلامیه‌ها، پخش اعلامیه‌ها و توضیح برای مردم بود که اینها را ایشان خوب انجام می‌دادند. من‌جمله پرورش طلاب هم جزو کارهای ایشان بود به روشی که به درد مبارزه و انقلاب بخورد. کار ویژه‌ای که ایشان داشت و ما با هم شریک بودیم، تشکیل یک گروه سیاسی و اصلاح‌طلب در حوزه بود که خیلی سری هم بود که آن پایه‌گذار بسیاری از کارهای منظم حوزه بود. من فکر می‌کنم حدود یازده نفر بودیم که آن جمعیت را تشکیل دادیم و بعداً همان تبدیل شد به جامعه مدرسین که حالا هم است.

کارهای پیش از انقلاب ایشان هم خیلی زیاد بود. سامان‌دهی مبارزه در غیاب امام که امام را به ترکیه و نجف تبعید کرده بودند. مرکزش هم همین اجتماع ما بود که سرانجام لو رفت و همه ما متلاشی شدیم و متفرق شدیم.

س- با توجه به اینکه شما دوست صمیمی شهید قدوسی بودید، در مورد خصوصیات اخلاقی ایشان و شخصیت ایشان توضیح بفرمایید.

ج- از این لحاظ که شما پرسیدید ایشان خیلی امتیاز داشتند. یکی از امتیازات جدی و مؤثر ایشان در آن زمان روحیه نظم و به قاعده زندگی کردن ایشان بود. همین روحیه ایشان باعث بود که ایشان در تأسیس و رشد مدرسه حقانی نقش بسزایی داشته باشند. در آن زمان مدرسه حقانی جزو بهترین مدارس قم بود. طلبه‌هایش خیلی منظم درس می‌خواندند. از لحاظ زمانی رتبه و امتحان خیلی تنظیم شده بود که اینها پذیرش داشتند که در اکثر مدرسه‌های آن روز نبود. همان طلبه‌های مدرسه حقانی بعد از انقلاب از طریق خود ایشان آمدند در خدمت انقلاب و بسیاری از کارهای امنیتی، اطلاعاتی، قضایی و کارهایی که طلبه‌های معمولی برای آن خیلی آمادگی نداشتند، این‌ها انجام دادند و شهید قدوسی آمدند در دادگاه انقلاب.

از ویژگی‌های دیگر ایشان که باعث شد در آن جو ایشان باشند، رازداری و خوش‌فکری ایشان بود که تعداد زیادی در حوزه نبودند که بتوانند عضو آن گروهی که تشکیل شده بود باشند. از آن افراد شدند و فکر ایشان همیشه در جمع ما مؤثر بود.

س- اگر قرار باشد که یک یا دو ویژگی خاص از شهید قدوسی بیان کنید، چه چیزهایی بهتر به ذهن شما می‌آید.؟

ج- از مسائل عمومی مثل تقوا، جدیت در تحصیل و تزکیه نفس که بگذریم، یکی نظم و انضباط ایشان بود که در حوزه علمیه قم مثل‌زدنی بود و یکی هم رازداری و روحیه کار دست‌جمعی و اجتماعی.

س- از این ویژگی‌ها خاطره خاصی هم به‌خاطر دارید؟

ج- خاطره نه، ولی مسائلی که می‌گویم مصداقش همین دو کاری است که می‌گویم: یکی مدرسه حقانی و یکی هم همان جمع مصلحین حوزه.

س- خودتان هم از ایشان خاطره‌ای دارید که برای شما جالب باشد.

ج- بله، خیلی زیاد خاطره داریم. ما وقتی گیر افتادیم و سازمان ما لو رفت، ما اساسنامه داشتیم که این اساسنامه را در کتابخانه‌ای که آن موقع آقای آذری داشتند و ایشان هم جزو جمع ما بودند، مأمورین ساواک رفتند در کتابخانه ایشان و اساسنامه لو رفت و گرفتند. خیلی هم آن موقع خطرناک بود. چون ساواک روی مبارزات انفرادی زیاد حساسیت نشان نمی‌داد. اگر کاری دست‌جمعی و حزبی می‌شد، خیلی سخت می‌گرفت. مجازات آن تفاوت داشت. فرض کنید ما اگر در سخنرانی‌ها، اعلامیه و مبارزات فردی لو می‌رفتیم، حکم زندان ما معمولاً دو سه ماه بود. ولی اگر همین کار را در جمعی و به صورت گروهی انجام می‌دادیم مدت حبس سه سال به بالا می‌شد. وقتی که جمع ما را گرفتند و اساسنامه را گرفتند و در اساسنامه مقداری یادداشت‌ها به صورت رمزی نوشته شده بود. زبانی اختراع شده بود و همه ما هم یاد گرفتیم و مطالب و مذاکرات جلسه را با آن زبان می‌نوشتیم. هیچ کس نمی‌توانست بخواند. کلید رمز را هم غیر از یک نفر نداشت. لذا وقتی که گیر افتادیم بالاخره بردند و راز ما را کشف کردند. ایشان فرار کردند و آمدند تهران و اینجا هم ایشان را گرفتند و به قزل‌قلعه بردند.

ایشان یک قوم و خویش داشتند که اهل نهاوند بودند که در دولتی‌ها بود و مقامات بالای ساواک را می‌شناخت. ایشان را برای بازجویی می‌آوردند و بازجویی که می‌شد آزاد می‌شد ولی ما اینجوری نبودیم. هر کسی را که می‌گرفتند به زندان می‌بردند. ما متواری بودیم و هنوز ما را نگرفته بودند. نکته جالب این بود که ایشان می‌رفت بازجویی می‌داد و می‌فهمید که چه می‌خواهند و چه چیزها را ساواک فهمیده و چقدر از ما اطلاعات دارد؟ ایشان را با آقای منتظری و ربانی شیرازی گرفته بودند و در همین رابطه اطلاعاتی که لازم داشتند از ایشان گرفته بودند. ما به‌آنها دسترسی نداشتیم. آقای قدوسی این وسط می‌رفت بازجویی می‌داد و می‌فهمید آنها چه می‌خواهند و بعد به یک طریقی به ما می‌فهماند و می‌رساند که چه چیزهایی را اینها می‌دانند و چه مقدار قضایا کشف شد. لذا وقتی که ماه‌های بعد ما بازداشت می‌شدیم می‌دانستیم که ساواک چه اطلاعاتی دارد و چه چیزی را از ما مطالبه خواهد کرد. خیلی راحت با این کار آقای قدوسی بقیه اعضا نجات پیدا کردند و همه جواب روشنی برای مسائل پیدا می‌کردند.

س- آن خط رمزی به کجا کشیده شد؟

ج- من یادم نیست که آن رمز دست ساواک افتاد یا نه. در بازجویی از من نپرسیدند یادم نیست چطور شد. به هر حال مطالب جلسه را فهمیده بود و توجیه ما این بود که اینها را برای اصلاح حوزه می‌خواهیم و اسم آن را هم گذاشته بودیم جامعه مدرسین برای اصلاح حوزه که در حقیقت اصلاح جامعه مد نظر بود. در همین حد تمام شد.

س- ممنونم

ج- موفق باشید.

 

تصاویر ضمیمه