سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولان وزارت آموزش و پرورش پیرامون شیوه آموزش و پرورش و نیاز به متخصص

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولان وزارت آموزش و پرورش پیرامون شیوه آموزش و پرورش و نیاز به متخصص

  • پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۶۳

 سخنرانی در جمع مسئولان وزارت آموزش و پرورش

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 جداً شرمنده هستم که به خاطر ملاقات جمعی از شخصیتهای این انقلاب و این کشور که در این هوای گرم، مدتی وقتشان را صرف کردند و با این احساسات پر شورشان که از قلبهای پاکشان بلند می‏شود، خیال می‏کنند که ما برای این انقلاب ارزشی داریم که ما، واقعاً خودمان را خیلی کوچکتر در مقابل زحماتی که شما می‏کشید، رزمنده‏هایمان در جبهه‏ها و نیروهای جهادگرمان و سایر نیروهای انقلابی در سراسر کشور می‏کشند؛ می‏بینیم. کار ما قابل توجه نیست، در حد مسائلی است که خیلی در مقابل آن زحمات کلی، کمرنگ است. به هر حال تمایل من این بود که در سمینار برادرانمان در محل سمینار شرکت کنم با جناب آقای پرورش هم صحبت شد، اما چنین فرصتی دست نداد و ناچار به این شکل درآمد.

 من در جریان بحثهای سمینار شما نیستم و نمی‏دانم چه نتایجی را خواهد گرفت، ولی برحسب معمول انتظار این است که افرادی که از نزدیک دست بر دانش دارند و مستقیماً با دانش آموزان و مسائل کشور در تماسند، بتوانند در اینگونه سمینارها که وقت زیاد و نیروی زیادی صرف آن می‏شود، قدم شایسته‏ای در تحول کیفی کارهای آموزش و پرورش بردارند. اینکه ما فکر کنیم همین شیوه آموزش و پرورش موجود که از گذشته بوده و یک مقدار اصلاح شده، این همان شکل مطلوب نهایی است، تحقیقاً با منطق سازگار نیست؛ یعنی اگر همه چیز بود غیر از اینکه این آموزش و پرورش از زیر بار خروارها آوار مسموم رژیم شاه درآمده، همین کافی بود که ما به فکر بیفتیم که چگونه باید معالجه شود؛ صرف نظر از اینکه به طور کلی همه چیز در تکامل و تحول و رو به کمال است. ما به خصوص در مقطعی از زمان زندگی می‏کنیم که با این حرکتهای تکاملی محدود و طبیعی نمی‏توانیم خودمان را قانع کنیم.

 ما از یک رژیمی نجات پیدا کرده‏ایم که سخت آن را مورد انتقاد قرار دادیم و به حق ما رژیم را ضدمنافع مردمی و اسلامی می‏دانستیم و مردم علیه آن نظام شورش کردند. آموزش و پرورش که پایه اصلی حرکت جامعه است، تحقیقاً در توجه به رفع عیوب استحقاق بیشتری دارد. عیبها و نقصها و نیازها کم و بیش شناخته شده است و مطرح است و الحمدللّه قدمهای خوبی هم در این چهار، پنج سال برداشته شد. با تماسهای گوناگونی که انسان با دانش آموز و معلم و اولیاء دارد و چیزهایی که می‏خواند خیلی آسان می‏فهمد که امروز درس خواندن بچه‏ها، خیلی از شش سال پیش بهتر است و ثمرات فارغ التحصیلان دوره دبستان و دبیرستان به کلی با سابق فرق کرده است.

محصولاتش را انسانهای نسبتاً متعهد با سوادتر و آماده به خدمت تر در راه رسیدن به اهداف انسانی تشکیل می‏دهند، اما برای شما این نباید قانع کننده باشد. برای دیگران باید تلاش بیشتری کرد، چیزی که به چشم می‏خورد و جزو تحولات است ولی کافی نیست، آن حالت شدید مدرک گرایی که در زمان گذشته بود و حالت شدید پرهیز تحصیل کرده‏ها از پرداختن به کارهای جسمی و بدنی و فیزیکی، خوب! این یک مقداری اصلاح شده است و از لحاظ روحیه، بچه‏های ما حالا مثل آن زمان نیستند و ما می‏دانیم خیلی عوض شده‏اند و حالا در شرایطی هستیم که تحصیل کرده‏های سطح بالای اینها، دکترهایمان، مهندسین ما، دانشجویان ما در کارهای سخت جهادی یا پشت جبهه یا در جبهه با عشق شرکت می‏کنند. بسیاری از کارمندهای میزدار از پشت میزشان بلند می‏شوند و می‏روند در روستاها به کارهای شاق جسمی در جاهای بد آب و هوا می‏پردازند. وقتی که ما این نمونه‏ها را داریم، خود به خود این نمونه‏ها اثر جدی در روحیه بچه‏هایی که مطلع شده‏اند، دارد و خیلی ها مطلع شده‏اند اینکه به ما مثل گذشته نیستیم که روی مدرک تکیه کنیم. کسانی که واقعاً کاردان باشند و تعهد داشته باشند، امروز همه جای کشور جا دارند؛ از کابینه گرفته تا مجلس و نهادهای انقلاب و جاهای دیگر که آدمهایی از این نوع شما می‏شناسید.

 بنابراین آن حالت بسیار زشت حاکم بر رژیم گذشته، نیست ولی حق این است که به اندازه کافی به آن نقطه‏ای که اسلام می‏خواهد و منطق یک جامعه رو به رشد ایجاب می‏کند، نرسیدیم. ما اگر بتوانیم و این کار را هم در دوره آموزش و پرورش باید انجام دهیم؛ در دوره دبستان تا دبیرستان به اضافه رسانه‏های جمعی، تلویزیون، رادیو، سینماها، روزنامه‏ها، کتابخانه‏ها و سایر جاهای فرهنگی باید هماهنگی کنند، واقعاً فرهنگ جوانها را در مورد کار، کوشش، نوع کار، کیفیت کار، و کیفیت بهره‏گیری از تحصیل، باید تحول کیفی خیلی قوی دهند و تا این کار نشود، جامعه‏ای مثل جامعه ما نمی‏تواند نیازهای انسانی را از درون خودش کسب کند.

 ما همین حالا که در حال جنگ هستیم و بخشی از بودجه‏مان را صرف جنگ می‏کنیم و بخشی از درآمدهایمان به خاطر جنگ نیست و با قسمتی از بودجه‏مان سراغ سازندگی رفتیم، واقعاً همین حالا نیروی انسانی آماده به کار، را می‏بینیم. نیروی مناسب، متأسفانه تقویت نشده و نیز از جمله رشته کارهایی؛ مثلاً راه سازی، معدن کاریها، زمین شناسی، کارهای پیچیده‏تر سدسازی، کارهای علمی یک مقدار سطح بالا و کارهای رفاهی از قبیل درمانی و این تیپ کارها در هیچ رشته‏ای نیست که ما به اندازه کافی نیرو داشته باشیم. خوب! این خیلی مسأله است که ما این همه نیرو داریم، ده میلیون و شاید بیشتر دانش آموز در مدارس داریم وسالی صدها هزار نفر از دبیرستان بیرون می‏آیند و پشت کنکور هستند، همان طور که دیدید، حالا امسال که کم بود، سیصد و پنجاه هزار نفر در کنکور شرکت کردند، اگر مدارس عالی و دانشگاه آزاد همه بگیرند، 40 ، 50 هزار نفر می‏گیرند و باز بقیه دستشان خالی است.

 خیلی کسانی هستند که شرکت نکردند، خوب! این همه نیرو وجود دارد و این همه هم نیاز وجود دارد، تازه این همه، در سطح محدود حرکت ما است، آن برنامه پنج ساله‏ای که تنظیم شده که تازه آن هم با محدودیت و توجه به زمان جنگ و توجه به امکانات تهیه شده، اگر بخواهیم به طور طبیعی حرکت کنیم، دو برابر آن برنامه باید حجم را بگیریم. اگر نیروی انسانی داشتیم و اگر آن را در نظر بگیریم می‏بینیم خیلی بیشتر احتیاج داریم.

 از طرفی جامعه ما و فرهنگ ما به خاطر صدماتی که از کارشناسان خارجی در گذشته دیده و فسادی که این کارشناسان خارجی داشتند؛ چه از لحاظ مالی، برنامه‏ریزی، اجرایی و چه از لحاظ روحی و آثاری که برای مردم خودمان تحقیرآمیز است، خیلی این زمینه نه صحیح است نه عملی که ما بخواهیم برای هر کاری دست دراز کنیم پیش خارجیها و کارشناسان خارجی، البته دست دراز کردن نمی‏خواهد اگر ما مایل باشیم، خیلی از کشورها هستند که با این سطح مزدی که در ایران است، بیایند اما چیز مطلوبی نیست و ما خودمان نیروی انسانی خام داریم و فقط این فرهنگ غلط ارث برده از رژیم سابق که کسی که پایش به دبیرستان رسید فکر می‏کند که با قلم بیشتر می‏تواند کار کند و با طراحی و مدیریت و این جورکارها، دیگر دستش به آچار نرود، دستش به پیچ نرود، دستش به بیل نرود، دستش به کلنگ نرود، دستش به دسته ماشین نرود، دستش به طرف تراکتور نرود، و حاضر نباشد این جور کارها را انجام دهد. این عیب است و اتفاقاً کار آسان هم در آموزش این است، البته این حرفهایی است که امثال بنده اگر بزنیم خام است.

 بالاخره متخصصین هم این حرفها را می‏زنند و ایده‏ای است که آدم می‏فهمد، تاریخ دنیا را هم که می‏بینید، حرکتهای علمی و فکری و صنعتی را که می‏بینید، می‏بینید که این چنین بوده، مخصوصاً هم جایش در آموزش و پرورش است.

 البته رده‏های بالای کاری است، ما باید به طرف دوره‏های محدود کارآموزی برای تربیت تکنسینها و افراد دست به کار جسمی برویم که اینها بتوانند این مشکلات را حل کنند و این گونه مدارس را فراوان کنیم و بچه‏ها را از سنین بعد از بلوغشان که آن موقعها دیگر می‏توانند این راهها را انتخاب کنند، کشیده شوند به این دوره‏های هنرسراها و این گونه مدارس، در دوره‏های کوتاه به میدان بیایند.

 حتی در کار پزشکی و بهداشت که ما دنبال دکتر هستیم، آنجا هم نمی‏شود. بقیه دنیا هیچ وقت آن طور عمل نکردند که اینقدر پزشک با دوره‏های کوتاه تربیت کردند. چیزی در مجلس باید تصویب شود که در مورد استاد و پزشک و امثال اینها باید برای همه این گونه چیزها فکر کرد و افراد را تربیت کرد و به اینها هم تعلیم داد که از لحاظ روحی بپذیرند تا این جوری وارد کار شوند و مشکلات کشورشان را حل کنند.

 خوب! شما می‏بینید این دیگر برای همه محسوس است. الان یک کارگر ساده بنایی، یک کارگر ساده کشاورزی در شرایط عادی نه در شرایط غیر عادی مثلاً فصل برنج کاری در رشت، یا فصل درو گندم و اینها را نمی‏گوییم یک دفعه قیمتهای کار عادی بالا می‏زند، به طور روزمره زمستان، تابستان یک کارگر ساده بدون هیچ تخصص که حاضر باشد در بنایی و هر کار که گفتند، خشت دهد، آجر دهد، فرغون ببرد و از این کارها بکند یا در کشاورزی کارهای صحرا را انجام دهد؛ درآمدش از یک کارمند دولت بیشتر است، به طور عادی این است و از این طرف ما می‏بینیم، همین دیپلمه ها که حالا می‏گویند » دیپلمه‏های بیکار« اگر راه باز شود بیایند درون دستگاههای دولتی، با همین حقوق کم، مایلند بیایند، اما همینها را اگر بگوییم برو کار جسمی کن به آن صورت که مزد بیشتر هم بگیری، نمی‏روند و می‏گویند ما بیکار هستیم.

 این فرهنگ غلطی است و این طرز تفکر بسیار بدی است، در صورتی که همین آقا اگر یک تخصص یکساله‏ای، دو ساله‏ای، پنج ماهه‏ای - کارها فرق می‏کنند در دوره‏های کوتاهی که شما باید تنظیم بکنید - آموزش داده شوند، اصلاً ممکن است حقوق گزاف بگیرند. ما اگر امروز یک جوشکار قوی داشته باشیم، در آمد سطح بالا دارد، ولی بعد همه جا کمبود جوشکار می‏بینید. اگر یک آچار به دست خوب داشته باشیم، اگر یک تکنسین خوب داشته باشیم، هر یک از چیزهایی که نیاز به آنها داریم، داشته باشیم، کار برایشان پیدا می‏شود، اما می‏بینیم این همه افغانی ریخته‏اند در این مملکت و یکی از آنها بیکار نیست و هرجا می‏روند کار هست.

 آنجایی که اینها نمی‏روند، آنجا سطح کارگر خیلی بدتر می‏شود؛ یعنی نمی‏شود کارگر پیدا کرد. این نشان این است که در این مملکت کار جسمی برای افراد است، فقط عیبش این است که ما فکر می‏کنیم بعضی کارها، مناسب ما نیست که پایمان به دبیرستان رسیده است. این طرز تفکر را باید از مغز بچه‏ها در آورید و جای آن یک طرز تفکر خوبی بگذارید، در کنارش هم به اینها فن یاد دهید. من آثار طرح کاد را نمی‏دانم، اگر این طرح کاد واقعاً جدی باشد، واقعاً بچه‏ها در کنار تحصیلاتشان این در آن در نزنند، یک رشته‏ای را در ظرف سه، چهار سال اول واقعاً یاد بگیرند، رشته مورد علاقه‏شان هم باشد، حالا اگر این یک چیز عمیق و جدی در بیاید، ممکن است یک راه گشا باشد و ممکن است خیلی مسائل را همین طرح کاد حل کند و در کنار این، باید ابتکارات دیگری داشته باشید و مطالب دیگری که این نیروی لازم را برای آنجا بسازید.

 عمده نیروهای ما باید از طریق هنرکده‏ها و هنرسراها و آموزشگاههای فنی و مدارس کوتاه مدت و این طور چیزها به سطح کار برسند. آن تعداد افراد محقق و مغزهای نیرومندتر و استعدادهای شایسته‏تری که وجود دارد یا کسانی که تلاش بیشتری کردند در رقابتهای تحصیلی، اینها به دوره‏های بالاتر می‏رسند که استادها و محققان و دکترها و ستون بالا را تشکیل دهند، اگر این رویه برای کشوری مثل ما که در این حالت است، در جامعه پذیرفته شود و روی آن هم کار شود که طبع مردم و طبع جوانان به خصوص بپذیرد و خانواده‏ها این را بپذیرند، مشکل گشا می شود، و هم برای خانواده‏ها خوب می‏شود و هم زندگی ها بهتر می‏شود و هم تولیدات بالا می‏رود و هم درآمدها بالا می‏رود.

 لغت بیکار و دیپلمه‏های بیکار و این حرفها واقعاً برای ما زشت است؛ مثلاً دشمنان می‏گویند که چه مقدار آدم بیکار! بیکار به چه معنا، اگر بیکار این باشد که کار دولتی گیر نمی‏آید؛ بله، همین حالا هم کارمندان دولتی زیاد هستند، بی شک اگر ما می‏خواستیم نظاممان را از حالا شروع کنیم این مقدار کارمند دولتی نداشتیم و یک مقدارش زیادی هستند. پستهای تکراری، کارهای تکراری، که می‏تواند کمتر شود، ولی اگر می‏گویید در کارهای جسمی، آدم بیکار است و می‏خواهد کار کند و کار نیست، این بی‏انصافی است، شما شاید خارج هم بوده‏اید و دیدید آنهایی که بچه‏های خارج بودند، برای کسری درآمد زندگیشان می‏روند در این کافه‏ها، کاباره‏ها، رستورانها و فروشگاهها و کارهای ظرف شویی کار می‏کنند، موزاییک شویی می‏کنند و از این کارها می‏کنند. خیلی‏ها؛ مثلاً خوبهایشان به کتابخانه‏ها می‏روند؛ یعنی خوب و بد را نمی‏خواهم بگویم، آنهایی که کار بهتری گیرشان آمده، آنجا عار هم احساس نمی‏کنند و خوب! این غربیها این طور باشند، ما اینجا این طور باشیم؛ یعنی بچه‏های پولدار ما در غرب حاضر باشند بشقاب شویی کنند، اینجا که آمدند حاضر نباشند که مثلاً پشت تراکتور بنشینند، این قابل قبول نیست، این طرز تفکری است که خراب می‏کند.

 بیکار به این معنا نیست. اگر بنا بود بیکار باشیم، این افغانیها اینقدر اینجا جمع نمی‏شدند. کدام افغانی آمده در ایران و کارگیرش نیامده؟ کدام افغانی؟ اگر خیلی بیشتر از اینها هم بودند، در گوشه و کنار کار پیدا می‏کردند. این است که ما امیدواریم شما برادرانی که خودتان در متن جامعه بودید از تیپ مدیرکل‏ها و کارشناسان و معاونین و متخصصین دوره‏های سابق نیستید که آن نظام را در وجودتان هضم کرده باشید بلکه همین دردهایی که ما داریم، شما هم دارید و از همین مردم معمولی هستید این مسائل را شما حل کنید.

 در آموزش و پرورش اینها باید حل شود، اینها جایش در دانشگاه نیست، دانشگاه یک قدم بالاتر از این کار می‏کند و در آموزش و پرورش این مسائل را حل کنید، تربیت معلم و مدیر برای این گونه چیزها باید ابتکاراتی به خرج دهند. از فضاهای فراوان غیر مورد موجود در کشورمان، برای فضاهای آموزشی استفاده کنید. ما اگر فعال باشیم، این حسینیه‏ها و این مسجدها و این سالنهای خوبی که به صورت مختلف از قدیم دست ما مانده، اینها همه می‏تواند مدرسه شما باشد. امکانات مردم هم هست، مردم اگر فعالیت این چنینی ببینند، خودشان خرجشان را می‏دهند، مردم ما واقعاً خیّر هستند و به واقع دلشان می‏خواهد، پولدارهایمان هم این طوری هستند و مایلند یک کار مفیدی بکنند، آنجا سرمایه‏گذاری کنند، خرج کنند.

 اگر مدارس این چنین عمل کند و همین انجمنهای اولیاء و مربیان فعال شود، انواع و اقسام این سازمانها به وجود می‏آید و با پول مردم و با کمک مردم اداره می‏شود که شما باید پیشتاز باشید. مؤسسات زیادی هستند که نیاز به کارآموز دارند، اگر شما طرحی بریزید به نحوی باشد که مؤسسات بدانند که مثلاً این استان آمادگی علمی دارد، با بودجه آنها پانصد نفر را در این رشته تربیت کند، خوب! اگر شما اعلام کنید، خیلی از اینها خودشان مراجعه می‏کنند و امکانات مادی را می‏دهند و دولت خودش هم فقیر نیست، امکانات مملکتی برای آموزش، اگر روال خوبی بگیرد که ان‏شاءاللَّه در آینده هم بیشتر می‏شود.

 بنابراین تلاش باید این باشد که ما در این مقطع به خصوص که هستیم، روی قشر واسطه بین بی سوادها و تحصیلکرده‏های عالی زیاد تکیه کنیم و کار آموزشهای کوتاه مدت را مورد توجه قرار دهیم که هم بحران کمبود نیروی متخصص کارکن را فعلاً حل کنیم و هم مسأله کار را حل نماییم و همینها بعداً وقت خواهند داشت، اگر یک مملکت صحیحی باشد.

 برای اینها بن‏بست نیست. اینهایی که دوره کارآموزی را دیدند و ضمناً کار هم کردند، بعداً می‏شود برایشان برنامه‏ریزی کرد که دوره‏های عالی تحصیل را ضمن کار یا بعد از کار ببینند و به سطوح بالا هم برسند، هیچ مانعی هم ندارد، شاید هم قویتر از آنهای دیگر هم در بیایند. اگر نظام حاکم دلسوز باشد، این کارها را هم بعداً خواهد کرد. به هر حال ما امیدواریم که این سمینار برادرانمان مبارک باشد و ثمرات خوبی از آن بگیرید و ما منتظریم که قطعنامه شما یک قطعنامه راه گشایی باشد که هم برای مردم و هم برای مسؤولان آموزشی و هم برای مسؤولان اداره کشور، خوشحال کننده باشد و این آموزش و پرورش است که باید تمام این مسائل را حل کند.

 بیشتر از این دیگر شما را در این گرمای طاقت فرسا اذیت نمی‏کنیم و برایتان آرزوی موفقیت داریم و شما را به خداوند می‏سپاریم و امیدواریم خداوند سایه امام عزیزمان را از سر ما کوتاه نکند و به رزمندگان ما و جهادگران ما در سراسر کشور، خداوند توفیق و پیروزی عنایت فرمایند.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته