سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین مناطق سپاه و فرماندهان و روحانیون سپاه پیرامون شرایط نیروهای ایران در آغاز جنگ

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین مناطق سپاه و فرماندهان و روحانیون سپاه پیرامون شرایط نیروهای ایران در آغاز جنگ

  • پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۶۳

سخنرانی در جمع مسؤولین مناطق سپاه و فرماندهان و روحانیون سپاه

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 از زیارت برادران عزیز، همراه و همفکرمان، فرماندهان محترم سپاه در همه رده‏ها و نمایندگان امام، دوستان بسیار خوب و امیدهای امروز جبهه‏ها خیلی خوشحالم. الحمدللَّه هفته بسیج را خوب برگزار کردید و نشاط و امید جدیدی در دلهای مردم به وجود آوردید و امیدواریم که در آینده در میدان جنگ و نبرد، این امیدهای مردم را، مجسم در اختیار افق دید آنها بگذارید و مردم کماکان همان طور که تا به حال در جبهه‏ها شاهد پیروزی شما بودند، ببینند که این حرکت پیروزمندانه جهاد اسلامی، راه تکاملی خود را می‏پیماید. امیدواریم به روزی برسیم که مسأله ما، مسأله مرزها و دشمنان نزدیک خودمان نباشد، بلکه تلاشهایمان را برای پیروزی اسلام در سراسر دنیا متمرکز کنیم.

 نکته قابل توجهی که برای بنده به عنوان یکی از کسانی که در بخشی از تصمیم گیرهای جنگ مؤثرم و شما که عملاً جنگ را اداره می‏کنید وجود دارد، این است که توجه کنیم که امروز اگر نگوییم سرنوشت سازترین، لااقل باید بگوییم که یکی از موارد سرنوشت ساز حرکت اسلامی، مسأله جنگ و نیروهای مسلح است. در شرایط عادی که در جامعه زندگی می‏کنیم، نیروهای مسلح نقش باز دارنده دارند. به طور کلی باید به خاطر حضور نیروهای مقتدر مسلح دعوا و جنگ نشود، حالا که جنگ شده و جنگ هم آخرین امید استکبار جهانی برای از پا درآوردن انقلاب اسلامی بود. همت دشمنان اسلام و امکاناتشان متمرکز شد در جنگ و ضربه‏های نظامی، امنیتی و آسیب پذیری منطقه ما را آنجا تشخیص داده بودند و ما هم کار اساسیمان این بود که در همین نقطه با تهاجم دشمن مقابله کنیم و اگر بتوانیم در همین ناحیه قدرت نشان دهیم و ضربه بزنیم. برای همین است که امام تعبیر فرمودند: »جنگ مسأله اول ماست و مسائل جنگ در رأس امور است«. این اغراق و به منظور تشویق مردم برای شرکت در جنگ نبود، بلکه واقعیت تاریخی روز را امام با آن بیانهای ساده و حکیمانه‏ای که دارند - که مطالب خیلی بالا را در تعبیرات ساده و قابل فهم برای عوام به مردم می‏فرمایند و به زبان خود مردم، حرف می‏زنند - این تعبیراتشان واقعیتهای تاریخی ما را نشان داد.

 این یک نکته، نکته دیگر این است که دشمن در شرایطی این جنگ را شروع کرد که ما هنوز به انسجام نیروهای مسلح نرسیده‏بودیم تا تأمین اسلحه داشته باشیم، بعلاوه نیروهای مسلح دوره بلاتکلیفی خودشان را می‏گذراندند، به خاطر شرایطی که حاکم بود. سپاه تازه داشت کارش را شروع می‏کرد که مسأله فوری سپاه، مسائل داخلی و مقابله با حرکات ضد انقلاب بود. ممکن بود که مسأله جنگ برای سپاه یک چیز دورنمایی از آینده مطرح شود. حتی اگر هم می‏دانستیم که جنگ هم هست، چیزی در سپاه نداشتیم که برای جنگ فکر کند و آن موقع در سپاه احساس تکلیف جنگی نمی‏کردیم.
 مسأله عمده در مورد سپاه این بود که سپاه بعنوان یک نیروی محافظ انقلاب عمل کند که آن روزها فقط از مسائل فوریمان بود که تازه، برای همین مسائل هم سپاه هنوز آمادگی پیدا نکرده بود؛ یعنی، این در حالی بود که انقلاب ما از لحاظ انسجام و به کارگیری اسلحه و نیروهای مسلح در بدترین شرایط ممکن بود. مخصوصاً در شرایطی که مسؤولیت اداره ارتش و نیروهای مسلح را یک فردی به عنوان نایب فرمانده کل قوا برعهده داشت که برای آنها قابل اعتماد بود ولی برای ما قابل اعتماد نبود. در آن شرایط بود که جنگ را شروع کردند و ما هم دو کار می‏بایست می‏کردیم؛ یکی دفاع و دیگری هم آموزش نیروهایمان. خوب! این از لحاظ موفقیتهای آنی، نقطه ضعف ما بود و ما می‏بایست هم اسلحه بخریم، هم آموزش بدهیم، هم مهمات بخریم، هم افرادمان را متشکل کنیم و هم افرادمان را تربیت کنیم و همان روز هم به آنها احتیاج داشتیم. نیروهای دشمن نقاط حساس و حیاتی کشورمان را گرفته بودند و جنگ این طوری شروع شده بود.

 ولی در سایه این احتیاج که مردم با همه وجود، احساس کردند که نقطه قوتی به وجود آمد و این نقطه قوت را ما به خاطر همین جنگ نابهنگام داریم و این هم از الطاف غیبیه الهی است و از امدادهای غیبی است که واقعاً برای ارزیابیش هنوز زود است و آنرا در آینده باید ارزیابی کنیم که خداوند چگونه ارتشی، نیروی مسلحی را در چنین شرایطی با چیزهای ظاهری که ما آن روز ارزیابی نمی‏کردیم به وجود آورد. ملت ما به خاطر احساس نیاز و به خاطر حمایت از اسلام، مملکت، انقلاب و وجود دشمن در خاک کشورمان از لحاظ روحی بسیج شد که به میدان بیاید. بهترینها به میدان آمدند، آن کسانی که خالصترین بودند؛ چون در جنگ آن روز و هنوز هم، غیر از آمادگی برای شهادت چیزی نمی‏توانست سرلوحه برنامه یک جنگجو باشد، وضع روشن است؛ چون شما خودتان از اول بودید دیگر نیازی به استدلال و توضیح ما ندارید، فقط یک مرور تاریخی است.

 بنابراین این نیروی مسلحی که امروز برای ما به وجود آمده، از لحاظ شکل‏گیری در بهترین شرایط بوده که این شرایط را خود دشمن به دست خودش برای ما درست کرده است. آموزش ضمن عمل برای یک جنگجو که آموزش را پنج، شش ماه در پادگان تحت محافظت و با آسایشگاه‏ها یاد بگیرد، یا اینکه آموزش را زیر رگبار گلوله‏ها در میدانهای مین وبه همراه دیدن رنگ خون، کنار جسد برادر شهیدش و معلولش یاد بگیرد. این دو شرایط آموزش با هم خیلی تفاوت دارند. خود آمادگیش مهم بود که چه کسی بیاید. کسانی می‏آمدند که خالصترین بودند، بعد در چنین شرایطی هم یاد می‏گرفتند.

 این فضای انقلابی کشور، این روحیه اسلامی حاکم بر مردم، این نصایح رهبری ما، این خلوص و پاکی داوطلبان این شهادت، شرایط و نیازهای موجود به صحنه‏های سازنده جنگ و همراه با حماسه‏های پیروزی هم، بسیار مهم بود؛ یعنی، این پیروزیهای مقطعی و امدادهای غیبی را که نیروهای مسلح ما در میدان می‏دیدند، دایماً ایمانشان را تحکیم می‏کرد. همه اینها باعث شد که ستونهای فقرات نیروهای مسلح به وجود بیاید و محکم شود که ما چنین نمونه‏ای را در تاریخ بشریت نمی‏بینیم. خیلیها؛ مثلاً در شرایط نیاز ارتشی به وجود آورده‏اند، بله، چنین مواردی هست. خیلیها هم براساس تعلیمات اسلامی، نیروهایی ساخته‏اند، در تاریخ وجود دارد و برای ما هم آن مجموعه این طوری به وجود آمد.

 جامعه اسلامی انقلاب کرده، مورد هجوم همه جانبه در داخل خاکش قرار گرفته و همراه با پیروزیهای مقطعی و حضور فرماندهی کل قوا با آن شخصیت و حضور روحانیت در همه جا به همراه آن نیروها و تعلیمات مداوم آنها، این مجموعه باعث شد که این نیروی عظیم را خداوند در اختیار اسلام و در اختیار انقلاب اسلامی قرار دهد.

 این ارزیابیها برای دشمنان ما کار آسانی نیست، لااقل در گذشته نمی‏توانستند ارزیابی کنند و نمی‏توانستند پیش بینی کنند. حالا ممکن است نشسته‏اند و ارزیابی کرده‏اند و می‏کنند، اما باز هم چون با معارف ما آشنا نیستند، نمی‏توانند درست ارزیابی کنند، بنابراین باز تحلیل مادی می‏کنند. تحلیلهای مادی، همه چیز مطلب را به تحلیلگر نمی‏دهد. یک چنین نیرویی در دنیا به وجود آمده که برای استکبار جهانی، بخصوص برای آمریکاییها و بچه شیطانهای آمریکا نیروی بسیار وحشتناکی است. حالا سپاه، بسیج، ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح به طور کلی به یک کابوسی تبدیل شده است. پریروزها، در ایتالیا چند تا عرب را گرفتند و - که حالا چقدر صحیح هست یا نیست اصلاً نمی‏دانیم - گفتند که لبنانی هستند. در کاخ سفید واشنگتن، خواب از چشم آنها در می‏آید که می‏گویند که اینها ایرانی هستند. هرجای دنیا که یک حرکت ضد استکباری می‏شود، آنرا یک جوری منتسب می‏کنند به ایران. واقعاً هم اینطور نیست. هر چه هم خودشان را کنترل می‏کنند که نگویند و دایماً ما را بزرگ نکنند، اما بالاخره می‏گویند و این برایشان کابوس شده، البته این واقعی هم هست؛ یعنی واقعاً نیروی عظیمی است تعداد این نیروهایی که در گزارشات آماری این روزها گفتند که سه میلیون بچه مسلمان را - بسیجیها را - تعلیم داده‏اند که در این مدت کوتاه، این خیلی عظیم است.

 خوب! از این سه میلیون که ما می‏بینیم، اگر نصفشان هم آماده باشند و بخواهند همیشه در میدان حاضر شوند، یک چنین ارتشی، نیروی نظامی در هیچ کجای دنیا نیست. ممکن است نیرو جمع کنند و ده میلیون هم زیر پرچم بیاورند و این خیلی فرق دارد با نیرویی که مثل شما باشد که فرمانده‏اش و سربازش و بسیجی اش و اینها اسلحه بر می‏دارند و دنبال تانک راه می‏افتد و با کلاشینکوف، خودش را بالای تانک می‏رساند و آنجا با قنداق بر سر راننده تانک یا مسلسل چی تانک می‏زند و اینقدر پیش می‏رود، جلو اینجور آدمها را نمی‏شود گرفت. در بین نیروهای ارتشی، این طور نیرویی به وجود آمده که مسلح به ایمان، مسلح به ایدئولوژی انقلابی و متحرک از درون خودش.

 من خیال می‏کنم در تمام دوره‏های نظام وظیفه ایران، هیچ وقت به اندازه همین دوران جنگ، کمتر از این دوران جنگ، فشار روی گُرده مردم، برای آمدن به نظام وظیفه وارد نشده باشد. واقعاً این طوری است؛ یعنی این قدر نیروی داوطلب به میدان می‏آمد که احساس نمی‏شد که ما حالا اجبار کنیم که مردم برای انجام وظیفه سربازیشان بیایید. مردم به اختیار خودشان و سربازها هم داوطلبانه می‏آمدند، هم سربازهایش و هم بسیجیهایش، این گونه بودند. آنهایی که به میدان می‏آمدند این طوری هستند. حالا یک استثنایی هم ممکن است داشته باشد.

 چنین ارتشی باعث خشم اینها شده و این را هم بدانید که هرچه از آنها به میدان بیاید برای اینکه نگذارند چنین جریانی که هنوز هم شکل تکاملی دارد تا در دنیای اسلام پا بگیرد و باز هم تلاش خواهند کرد. آن خشمی که شما در دل دشمنان خدا وارد کردید، عمیقترین خشم است که استکبار جهانی در عمرش چشیده‏است و احساس وحشتی که آنها را گرفته است، عمیقتر از این حرفهاست.

 داستان روشدن روابط آمریکا و عراق، از نظر ما، چیز تازه‏ای نیست؛ یعنی از لحاظ میدان جنگ، هیچ نیست بلکه شاید یک قدری ضعیفتر شود. آمریکا تا به حال چون رابطه نداشت، پشت پرده بدتر رفتار می‏کرد. همین گزارشات ناقص، این روزها می‏گوید که در سال گذشته یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار، آمریکا به عراق اعتبار داده است که عراق کالای اساسی از آمریکا وارد کند. کالاهای اساسی در یک کشور در حال جنگ از اسلحه هم مهمتر است. اجازه دادند قند، شکر و کالاهای مورد نیاز جبهه را بیاورد که می‏دانیم مواد شیمیایی و همه چیز هم توی آن بوده است. به اردن، عربستان، کویت، مصر، سودان، مراکش و اسراییل و همه اقمارشان چراغ سبز نشان داده‏اند که آن جور با عراق رفتار کنند.

 آمریکا علناً در جنگ شریک بود، اما رابطه قطع بود و آن جوری هم به صرفشان بود ولی اینقدر فشار به گرده‏شان آمد که آمدند و مسأله را رو کردند. احمقانه در اظهاراتشان گفتند که در سال 1979 ما می‏خواستیم رابطه برقرار کنیم، ولی اقدام ریاکارانه نکردیم، کار به جایی رسید که اسرائیل هم از این رابطه اظهار تأسف نکرد، ببینید، این رسوایی جهانی است.

 این عراقی که هفت، هشت سال پیش جبهه پایداری را تحریم می‏کرد، سوریه، الجزایر، لیبی، یمن را تحریم کرده بود و می‏گفت که اینها محافظه کار هستند. ما با اینها در یک جبهه علیه اسرائیل کار نمی‏کنیم و به این دلیل به جبهه نمی‏رفت، حالا کارش به جایی رسیده که نماینده عراق با ریگان می‏نشیند در دو طرف آن بخاری و به آن صورت صمیمی حرکت می‏کنند، نماینده اسرائیل هم اینجا نشسته و لبخند می‏زند. می‏گوید به ما ضرر ندارد، چرا ما مخالف باشیم. چطور می‏شود یک کشور عربی چهارده، پانزده میلیونی با این ارتش وسیعش و امکانات فراوان مالی‏اش، با آمریکا رابطه دوستانه داشته باشد و اسرائیل از این رابطه احساس نگرانی نکند؟ مسأله بزرگی است این تضادی که آمریکاییها در آن گیر کرده‏اند، آخر از این تضاد چگونه در بیایند؟

 من نمی‏دانم، آیا اینها به خاطر جمهوری اسلامی مجبور شدند که به کشورهای اسلامی همچون عربستان، کویت، مصر و کشورهای دیگر اسلحه دهند؟ فرانسه غیر مستقیم به عراق اسلحه می‏دهد. آمریکا هم اسلحه می‏دهد، برای ما فرانسه و آمریکا فرق نمی‏کند. هیچ اطمینان هم ندارد که این اسلحه‏ها سرنوشتش در سالهای آینده؛ مثل اسلحه‏هایی که به شاه در گذشته دادند، نشود! چه کسی می‏تواند امروز تضمین کند که دو سال دیگر ارتش عراق مثل ارتش امروزی ایران با آمریکا نمی‏جنگند؟ این قابل تضمین و قابل پیش بینی نیست.

 این مسأله در کویت، عربستان و مصر هم به این ترتیب است. اف‏شانزده می‏دهند، به اندازه اسرائیل به آن اعتبار می‏دهند و به آن کمک می‏کنند و دایماً مسلحش می‏کنند. دانشجویان الازهر و دانشگاه‏های دیگر و مردم مصر صحنه‏هایی که این دو و سه روز در قاهره داشتند؛ مثل روزهای اول انقلاب ماست که داشت شروع می‏شد. واقعاً صحنه‏ها و شعارهایش مثل این است. خوب! چنین جایی - مصر - با پنجاه میلیون جمعیت، آن هم با آن سوابق اسلامی‏اش که امروز دارد، احساس ذلت می‏کند. مردمش می‏بیند که با مراکش و اینها هم پیالکی شده و مخالف جبهه مترقی عرب حرکت می‏کند. مصری که قبلاً در غرب کانال سوئز با اسرائیل می‏جنگیده و این همه شهید داده و حالا پرچم اسرائیل را در قاهره می‏بیند که بلند است.

 تحقیقاً احساس خفت می‏کند، این چنین ملتی برای آمریکا قابل اعتماد نیست که به آن اف شانزده و یا هواپیماهای آواکس بدهد. آمریکا گرفتار یک چنین تضاد شدیدی است. این اسلحه‏ها را می‏دهد و بنده هم این بشارت را می‏دهم، البته ما علم غیب که نمی‏دانیم، ولی بادیدن مسائل سیاسی و با تحلیل آینده‏ای که آدم می‏تواند ببیند، بیشتر این اسلحه‏ها یک روز علیه خود آمریکا و عُمال آمریکا در منطقه، به کار گرفته خواهد شد. این پیش بینی خیلی ساده است که چنین چیزی صورت گیرد.

 این از گرفتاریهایش است، درست مثل یک مریضی است که آمپول تخدیری می‏زند و می‏داند که این آمپول تخدیری قلب، اعصاب و عروقش را در آینده دچار مشکلاتی می‏کند، ولی چاره‏ای ندارد. حالا اینها را وادار کرده که این تخدیر را تحمل کنند والا ماهیت اینها ماهیت بسیار کثیفی است. ماهیت استکبار را که شما می‏بینید.

 تئاتری که دو سه شب پیش تلویزیون شبکه اول نشان داد - من فرصت کمی پیدا می‏کنم که تئاتر یا فیلمها را ببینم - آن تئاتر را دیدم و خیلی گویا بود، نمی‏دانم شما دیدید یا ندیدید؟ این از کارهای با ارزش هنرمندان بود که توطئه‏های شوم تاریخ استکبار را به این صورت مجسم کرده بودند. در تئاتر ماهیت آمریکا، انگلیس، آلمان، روسیه، اتریش، ایتالیا، فرانسه و بعد اسرائیل را نشان دادند و حالا مهمتر از همه این چیزها، من خیال می‏کنم یک جایزه باید به این گونه هنرمندان داده شود که این تاریخ چند قرن را به این صورت در دو ساعت به شکل خوبی نمایش می‏دهند. شیرین‏تر از همه آن، داستان اسرائیل و عرب بود. آن چه مربوط به بحث من است؛ این قسمت عربهایش بود که این‏گونه گول می‏خوردند که اسرائیل با آن قیافه مزدور صهیونیست به میدان آمد و عرب که ساده لوحانه می‏رفت و جهاد می‏کرد ولی هنگامی که شک می‏کرد سرش کلاه می‏رود، برمی‏گشت و با یک نصیحت فریبکارانه عمال بریتانیا، دوباره گول می‏خورد. دوباره برمی‏گشت و به نفع آنها، علیه ملتش در دنیای عرب می‏جنگید و عثمانی را متزلزل کرد. عرب به نفع آنها جنگید و ارتش استکبار را پیروز کرد، بعد هم فلسطین و همه این سرزمینها را هم از دست داد. تاریخ مجسم همه کشورهای عربی را ما در آن تئاتر دیدیم.

 ملتها اگر هوشیار نباشند دچار آن گونه سرنوشتی می‏شوند. این موضعی که ملت ایران و انقلاب ما و مهمتر از همه رهبر ما گرفته است و این درکی که در جامعه ماست، اینگونه طمعهایی را که آمریکاییها، استکبار و ملتها نسبت به کشور ما داشتند، اینها را از دست آنها گرفته است، هر چند که اینها فریبکاری کنند، ملت ما روشنتر و قاطعتر می‏شود در این پانصد سال گذشته اخیر، در برخورد استکبار با ملل مظلوم دنیا چنین چیزی سابقه ندارد و این خشمی که دل آمریکاییها، روسها و دیگران را به درد آورده، این است که یک ملت هوشیار و اسلحه به دوش انقلابی، با این گونه فداکاریها موضعهای روشن سیاسی و نظامی حرکت می‏کند. آنها چنین خطری را در برابر خودشان می‏بینند. ما هم چنین دشمن عظیمی را در برابر خودمان می‏بینیم.

 باید بسیار هوشیار باشیم. آنها هر حیله‏ای از دستشان بربیاید علیه ما خواهند کرد. عرض کردم تا آنجا پیش رفتند که موشکهای دوربرد را به عراق می‏دهند که این موشک ممکن است فردا به اسرائیل هم برسد. اگر ما فردا این موشکهای دوربرد را از انبارهای عراقی گرفتیم، از همان بغداد اینها را می‏شود به هر طرف که خواستیم، شلیک کرد. این احتمالش هست - لااقل احتمالش برای یک سیاستمدار وجود دارد. این هواپیماها و سایر چیزهایی که به این کشورهای عرب می‏دهند، به همین صورت است؛ مثلاً، اگر کویت در منطقه، در آشوب قرار گیرد، خودش را حفظ کند یا امثال اینها. وقتی که چیز ارزشمندی را به دست این می‏دهند؛ مثل اینکه آدم یک برلیان را به دست یک بچه دو ساله بدهد و بگوید برود در کوچه با آن بازی کند، مسلم است که آن را از دستش می‏گیرند مسائل روز اینها تا اینجا کشیده شده است، پیدا است که هرکاری از دستشان بیاید می‏کنند. ما هم باید خودمان را آماده کنیم برای اینکه با چنین دشمنی مواجه هستیم و باید بیدار باشیم.

 یکی از آفتهایی که ما را تهدید می‏کند - گاهی ساده‏اندیشی و سطحی نگری بعضی از بچه‏هاست که البته آدم می‏داند که به خاطر حسن نیت است - آفت ساده اندیشی است و مسلمان هستند خطرش را کم می‏بینند، اما خود ما باید همیشه مواظب باشیم. در شرایط فعلی، مهمترین مسأله برای ما، مسأله جنگ است. خوب! همه‏مان هم قبول داریم. حالا اتحاد و اتفاق مثل نان شب، مثل گلوله‏ای برای سرباز در سنگر است، ضرورت دارد. اگر این اتحاد یک روزی - خدای نکرده - در بین ارتش و سپاه، بین ارتش و بسیج، بین ژاندارمری و شهربانی، بین شهربانی و ژاندارمری و سپاه، بین کمیته و سپاه، بین افراد خود سپاه، بین افراد خود ارتش مخدوش شود، خیلی خطر ناک است و خیلی ساده‏لوحانه است که کسی نفهمد؛ یعنی، آن سپاهی یا کمیته‏ای یا ارتشی این قدر شعور نداشته باشد، در حالی که هر روز احتمال می‏رود که بخواهیم حمله سرنوشت سازمان را شروع کنیم. در پی مسائلی مانند این باشند که چرا به او حمله کردید، یا چرا به این صورت نیرو آزاد کردید، یا چرا مثلاً فلان کس هست و یا فلان کس نیست. این حرفها باعث تفرقه می‏شود. اگر بنا باشد که افرادی، این گونه مسائل، برایشان مسأله اول باشد، یا باید نادان باشند، یا باید شکل دیگری داشته باشند؛ یعنی یک شیطانی در وجود خود داشته باشد، والا خون مطرح است؛ یعنی ما حالا همه چیز را در راه خدا گذاشتیم و با هم داریم عمل می‏کنیم. الحمدللَّه ما این انسجام را در نیروهای مسلحمان به کلی می‏بینیم و این هوشیاری را هم در بچه‏هامان می‏بینیم، اما مواظبت کنید.

 شیطانها خیلی جاها هستند، عرض کردم آنها از هیچ چیز دریغ نمی‏کنند و هرجا نطفه اختلاف؛ بین بنده و یک روحانی دیگر، بین قم و تهران، در مجلس، بین مجلس و دولت، بین این وزیر و آن وزیر، بین دانشجو و استاد، بین دانشگاه و مدرسه و هر جا که ببینند، فوری این تخم اختلاف را می‏کارند و پشتش هم می‏ایستند. الحمدللَّه عوامل آنها دیگر در درون ما نیستند و یا آنقدر ضعیف هستند که دیگر نمی‏توانند کار سرنوشت سازی کنند، منتها دشوار است، دشمن زخم خورده، مار زخمی است که از هیچ چیز دریغ نمی‏کند.

 ما باید هوشیار باشیم و این وحدتی که شما امروز دارید، برادران سپاهی، بسیجی، ارتشی این را به عنوان یک مائده آسمانی و به عنوان یک هدیه‏ای که خداوند از طریق رهبری ولایت فقیه به شما داده است، حفظ کنید. این مجانی به دست نمی‏آید و در سایه خون شهدایتان به وجود آمده است که باید این را حفظ کنید، البته همیشه هم آدم حرف دارد، مسأله دارد، اختلاف نظر دارد، آن دو برادری که با هم به قلب دشمن هجوم می‏آورند، ممکن است همان‏ها هم در شیوه جنگ اختلاف نظر داشته باشند. یکی معتقد باشد که جایش اینجا بود، یکی معتقد باشد جایش نبود، اما دیگر در سنگر جای این بحثها نیست. حالا یا باید گلوله بزنی یا گلوله بخوری. بحث اختلاف و اختلاف نظر باید در جای دیگری، وقت دیگری، حل شود. الحمدللَّه، این پنج سال ما را فولاد آبدیده کرده و یاد گرفتیم که چگونه با مسائل درون خودمان برخورد کنیم. ما صفا و صمیمیتی که در میان رزمندگانمان می‏بینیم. خیالمان از این جهت هم راحت است.

 ان شاءاللَّه با کمکی که نمایندگان امام در سپاه، بسیج و ارتش دارند و هدایتی که می‏کنند و نصایحی که می‏کنند، رزمندگان ما همیشه بتوانند با انوار آسمانی که از طریق معارف الهی در اختیارشان قرار می‏گیرد، راه خودشان را بپیمایند و روزی برسد که ما از مسأله جنگ فارغ شده باشیم و بنشینیم اینجا و برای بهتر تشکیلات دادن و بهتر آماده‏شدن برای دفاع جهانیمان آماده شویم. شما را به خدا می‏سپاریم، ان‏شاءاللَّه این سمینار، سمینار مبارکی خواهد بود. خداوند سایه رهبر عظیم‏الشأن را بر سر ما نگه دارد.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته