سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع سفرا و کارداران پیرامون مسئولیت های سیاسی خارج از کشور و مسائل دانشجویان خارج از کشور

سخنرانی آقای هاشمی در جمع سفرا و کارداران پیرامون مسئولیت های سیاسی خارج از کشور و مسائل دانشجویان خارج از کشور

  • چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۶۱

سخنرانی در جمع سفرا و کارداران جمهوری اسلامی

 تحقیقآ این سمیناری که آقایان داشتند، یک سمینار پرفایده‌ای خواهد بود که تجربه‌ها و برداشتها و نظریات آقایان را جمع می‌کند.ما امیدواریم یک نسخه از نتیجه این سمینار را به ما بدهید که ما هم از نظرات آقایان مطلع شویم و اگر زیاد و قابل پخش بود، به تعدادی از نمایندگان و کمیسیونها هم بدهیم. به هر حال، ما در این کار جدید آقایان بی‌تجربه هستیم و از کارهای نسبتآ مشکل و جدید جمهوری اسلامی است، اکثر کارها را ما بدون تجربه قبلی مسؤولیت را به تناسب آسانی  واگذار کردیم  و با اشکالاتی که داشت، موفقیتها نسبتآ خوب بوده، در داخل  یک مقدار مسلط شدن آسانتر بوده و کارهای فنی‌تر مشکل‌تر بوده در خارج همان طور که می‌دانیم، معمولا این مسؤولیت سفارت و کارداری و کار سیاسی پیچیده را به آدمهایی که دوره ندیده‌اند و با تشریفات آشنا نبودند و رموز دیپلماسی را نمی‌دانستند، واگذار نمی‌کردند و ما که نمی‌توانستیم این چهره‌ها را مراعات کنیم، امکان نداشت و اگر می‌خواستیم بکنیم، یک دوره طولانی نیاز بود.به هر حال، باید از کسانی شروع کنیم که تجربه عملی نداشتند یا زیر نظر گذشته تجربه بیاموزند که آن هم عملی نبود. لذا همه ما - هم امام و افراد دیگر- پیش بینی می‌کردیم که از مشکلات ما وزارت خارجه باشد.باتوجه به اینکه در خارج در برخورد با دولتهای غیر دوست و دولتهای متمایل به دولتهای دشمن، مشکلات اضافی هم داشت.بنابراین، شما نسبتآ مشکل‌ترین کارها را انتخاب کرده‌اید. یک مشکل دیگری که برای شما بود، آن پیش داوری بود که دو سال اول انقلاب در مورد سفارتخانه‌ها بود. در داخل کشور همیشه گفته می‌شد و صحیح هم بود که سفارتخانه‌های ما اصلا منتاسب با انقلاب نیستند، نه فکر انقلاب و نه روح انقلاب و نه اسلام در آن حاکم نیست.دانشجوها هر جا بودند، شکایت می‌کردند و مسافرها هم شکایت می‌کردند این پیش داوری در مورد شما هم هست. اصل را براین می‌گذارند که سفارتخانه‌ها وضعشان خوب نیست. می‌گویم که ثابت شود وضعشان خوب شده و خوشبختانه در این چند ماه اخیر خیلی کمتر از گذشته به ما شکایت شده است. در بعضی سفارتخانه‌ها هم هیچ شکایت نداریم. رفته رفته نقیصه بر طرف می‌شود و سفارتخانه‌ها متناسب با داخل کشور می‌شوند و بعضی سفارتخانه‌ها حتی از داخل کشور جلو افتاده‌اند؛ یعنی از مؤسسات داخلی سالمتر عمل می‌کنند. اینها موفقیت وزارت امور خارجه ]است[. ضمنآ همان طوری که ایشان هم اشاره کردند، ما هم قبول داریم که مشکل‌ترین کارها را بلوک غرب ـ حالا یا آمریکا یا کشورهای اروپایی ـ ]ایجاد می‌کنند[ که آنجا همه محیط را دارند برای ما بدبار می‌آورند؛ تبلیغات زهرآگین، اصولا تبلیغات هم که نباشد، محیط آنجا با محیط انقلاب ما دو جور است. توقعها، درخواستها و ارزشها همه فرق دارد. آنجا دنیای استکبار است و ما خودمان را در مقابل دنیای استکبار قرار داده‌ایم.طبعآ، شما محیط مشکلی دارید، ما درک می‌کنیم و طبعآ مردم ما هم این را درک می‌کنند. امروز باز وقتی که می‌خواهند از یک وزارتخانه فعالی در کشور اسم ببرند، وزارت خارجه یا اول گفته می‌شود یا جزو آن وزارتخانه‌هایی است که ما می‌گوییم فعال است و متحول شده است.این هم موفقیتی است که یک مقدار مربوط به شماست که در خارج کار می‌کنید و یک مقدار هم مربوط به آقایانی است که اینجا زحمت می‌کشند. در مجموع باید بگویم که وزارت خارجه و کارداران و سفرای ما الان در مقایسه با انقلاب و سایر ارگانها وضعشان خوب است و آن عقب ماندگی جبران شده است، ولی توقعی که ا نقلاب از شما دارد، بیش از اینهاست؛ چون در خارج ما خیلی عقب هستیم. باید این عقب ماندگی جبران شود.من با دوستان دیگرمان سفری به هندوستان داشتیم. البته، همه جا مثل هندوستان نیست، امادر هندوستان احساس شد که حتی روزنامه‌هایی در هندوستان هستند که با جمهوری اسلامی مخالف هستند؛ یا عاملند یا غربزده هستند. در برخوردی که با آنها داشتیم، احساس می‌کردیم ته دلشان را یک ابهتی از جمهوری اسلامی فرا گرفته است، یعنی ضمن اینکه انتقاداتی داشتند و با بعضی از ارزشهای آنها سازگار نبودیم، ولی این مواضع محکم انقلابی و رفتار انعطاف ناپذیر ما در مقابل استکبار و زور و تجاوز، آنها را هم خاضع کرده است.بالاخره اینها سنگ که نیستند، ته دلشان به اعتراف کشیده می‌شوند و یک خضوعی به انقلاب اسلامی دارند و این سرمایه را شماها در اختیار دارید.یعنی از موضع غالب حرف می‌زنید و نه از موضع ضعف؛ موضع دفاعی ندارید در تجربه‌های دوران زندگیم هست که در ملاقاتهایی که با این طور آدمها داشتیم، نباید موضعی تدافعی بگیریم از اول اصلا در برخوردها موضع طلبکارانه و مدعی بگیریم. برای اینکه ما چیزی به کسی بدهکار نیستیم و حرکت ما یک حرکت دفاعی از حقوق محرومان است و تمام حرکاتمان هم منطبق با ادعایمان است و یک جا نمی‌توانند بیاورند که ما این ادعاهایمان را نقض کرده باشیم.این هم چیزی نیست که یک نفر بتواند از آن فرار کند؛ یعنی هر قدر مستکبر هم باشد، وقتی شما مطرح کنید که از حقوق محرومان باید دفاع کرد و با متجاوز مبارزه کرد، نمی‌تواند نه بگوید.این چیزی است که خود مستکبر هم در شعار حمایت از عقب مانده‌ها دارد. بنابراین، ما از شما می‌خواهیم که همین انقلاب را در برخوردها حفظ کنید و ابهت اسلام را حفظ کنید؛ همان حالتی که پیغمبر دارد؛ وقتی که با آنها مواجه می‌شود با اصل تَسâلم با آنها روبرو می‌شوند. آنها از اول از لحاظ روحیه خرد می‌شدند. در جزیره‌العرب و یک جای آن جوری که حاضر نبودند حتی به عنوان یک تبعه بپذیرند، این طور خطاب می شوند.شما اصلا باید طلبکارانه به اینها بگویید که شما چرا از مواضع ما حمایت نمی‌کنید؟ چرا بی تفاوت می‌مانید و اصلا حق را نمی‌گویید؟ ما وقتی در هند این طور صحبت می‌کردیم بلااستثنا اینها موضع تدافعی داشتند؛ یعنی حتی در یک جلسه رسمی که خانم ]ایندیرا[گاندی را دیدیم، باتوجه به جلسات قبلی ایشان شروع به این مسأله کردند که به خاطر مشکلاتی که هند دارد ـ هند هفتصدمیلیونی با سوابق انقلابی فراوان آزاد ـ در مرحله حساسی هستیم. با توجه به مشکلاتی که کشور ما دارد، نمی‌توانیم همه جا، مواضعی که شما می‌گویید تأیید کنیم یا مواضعی که باید بگیریم، نمی‌توانیم بگیریم و توقع نداشته باشید که ما مثل شما حرف بزنیم.شاید راست است. من نمی‌خواهم آن را منکر شوم. وقتی که رئیس کشور هندوستان ـ هندوستان هفتصد میلیونی ـ در مقایسه با ما از این موضع شروع کند که ما نمی‌توانیم به خاطر مشکلاتمان موضع روشن و صریح بگیریم، دنبال بحث این است که چرا نمی‌توانید؟ باید بپرسیم که چرانه؟ ما اگر این جا در مقابل تجاوز اسرائیل این جور حرف بزنیم، در مقابل حق‌وتو این جور حرف بزنیم، در مقابل حضور آمریکا در مقابل هند این جور حرف بزنیم و در مقابل استثمار دنیای سوم این جور حرف بزنیم، چه می‌شود؟ بنابراین، در این کشورها وقتی ما با آنها مواجه می‌شویم، این جور صحبت می‌کنیم. حرفمان از آنجا شروع می‌شود که وقتی از حقوق بشر صحبت می‌کنیم، در مورد حقوق بشر شما چه کردید؟ در آفریقا  چه می‌کنید؟ در کره چه می‌کنید؟ اسرائیل این جنایتها را چرا کرد؟ باید از مواضع انقلابی و تهاجمی و طلبکارانه اصلا مهلت داده نشود که آنها بخواهند ما را زیر سؤال بکشند. شما انقلابتان دارد چه می‌کند؟ در اصل سؤال می‌آید و وقتی که آمد، ما جواب روشن داریم، اما موضع باید این طور باشد.مشکل دیگری که شما دارید و هم هست و می‌فهمید، در رابطه با دانشجوهاست؛ چه موافقین و چه مخالفین.در ملاقاتهایی که ما داریم، می‌گوییم که مراعات کنید، حدود آنها را تشخیص دهید و مشکلات آنها را تشخیص بدهید، خودتان هم توضیح دهید و یک مقدار از این نیروها استفاده شود.شاید شما آن تجربه را دارید که آنها را بیاورید وارد مشکلاتشان بکنید، عملا یک مسؤولیتی به آدمهای مطمئن بدهید و نشان بدهید که این طور است و خودشان در بین خودشان بفهمند که این مشکلات را دارید، این مشکل هم حل می‌شود.خوشبختانه، این نقطه مثبتی هم هست. به هر حال نیروهایی هستند که این نیروها مخلصانه برای انقلاب کار می‌کنند و بسیاری از مشکلات شما را حل می‌کنند. خودشان هم مشکل هستند؛ یعنی ضمن اینکه مشکلند، مشکل گشا هم هستند و این یک مقداری مدیریت و روان شناسی می‌خواهد. شما خودتان اکثرآ دانشجو بودید و دوره دانشجویی را دیده‌اید و روحیه دانشجویی را خوب می‌دانید، حتی روحیه آنهایی را که آنجا هستند، می‌دانید، انقلابی بودید و مقتضیات روح انقلابی  را می‌دانید، برخوردها این طور باشد که ما دانشجویان خارج را ضمن اینکه آنها را به مشکلات دیپلماسی وارد کنیم، یک مقداری به کار بگیریم و قانعشان کنیم و اقناع را به چیزهای دیگر ترجیح بدهیم.بعضی چیزها هست که آدم خیال می‌کند، اگر شما تند تند نظر بدهید، تصمیمات نادرستی گرفته نمی‌شود و من نمی‌دانم حالا این چطور شده است؟ مثلا اینکه تصمیم گرفته شد خانواده‌های دانشجوها را به خارج ببرند، آیا بهتر این نیست که دانشجوها به داخل بیایند؛ ضمن اینکه شما روحیه می‌گیرید و برمی‌گردید؟شماباید به وزارت خارجه فشار بیاورید، این سیاست را وضع بکنید که دانشجوها سالی دو، سه بار بیایند ایران. برای آنها آمدن و رفتن خرجی ندارد، دانشجو سوغاتی‌اش، سوغاتی زیادی نیست که ارز بخواهد و از این طرف هم نمی‌خواهد چیزی ببرد، مخصوصآ دانشجویان انقلابی و مسلمان. حتی آنهایی که بی تفاوت هستند، سعی کنیم که بیایند، آنها برداشتهایشان خیلی از جمهوری بداست. خیلی‌ها ممکن است که بیایند و برگردند. به امید برگشتن و دیدن جوّ کشور، بیایند و به شماها بپیوندند. ما طرفدار این هستیم و تجربه شما را نمی‌دانیم.گاهی اینها مشکلات ساده‌ای دارند که وزارت خارجه و وزارت علوم باید همکاری کند و وزارت علوم را جدی‌تر به کار بگیرید. ارزشان و پرونده‌شان را دیر می‌دهند و دیر رسیدگی می‌کنند. آنجا لازم است یک قدری انقلابی کار کنید، از این پوسته‌ها در بیایند و این گونه مشکلات را سریعتر حل کنید. در این رابطه، هم دانشجو و هم خانواده‌هایشان راضی می‌شوند و هم اخبار داخل بهتر منتقل می‌شود و هم یک مقداری ضد انقلاب و بی تفاوتها امید به داخل بیشتر پیدا می‌کنند و آنجا کمتر اذیّت می‌کنند.این گونه کارهای ابتکاری را اگر می‌رسید، هم به ما منتقل کنید و هم به وزارت خارجه منتقل کنید. به هر حال، آخرین حرف من که شاید حرف همه مسؤولان اینجا باشد، این است: کار بزرگ ما این است که بتوانیم جمهوری اسلامی را آن طور که هست، معرفی کنیم.از بین شما تعدادی را که می‌شناسم، از قدیم آشنا بودیم و بقیه در همان سطح هستند. حتمآ این امکان فکری را دارید؛ یعنی، شما آدمهای معمولی نیستند، سفرای گذشته ممکن بود اشتباهات دیگری داشته باشند، اما کمتر سفیری را در گذشته سراغ داریم که محتوای فکری انسانی، اخلاقی، انقلابی و پشتوانه اخلاص شما را داشته باشد.شما هر کدام اگر یک مبلّغ بودید و مسؤولیت سفارت نداشتید، می‌توانستید یک مبلغ خوب باشد. وقتی که امکانات سفارت را هم دارید، کار خیلی بزرگی است؛ یعنی اگر ما یک دفعه مثلا صد تا سفارت با کارداری خوب داشته باشیم و با مجموعه امکانات در سطح دنیا با برنامه‌های منظمی که با وزارت خارجه معین شده، برنامه اجرا کنید، همیشه با عطشی که دنیای امروز برای عدالت دارد، خیلی می‌توانید مؤثر باشید.گزارشهایی که از حواشی جاهایی که نمایندگی‌هایمان فعال است، دریافت می‌کنیم، همیشه رضایت بخش و امیدوار کننده است. ما هم امیدواریم که در داخل به برنامه‌هایمان مسلط باشیم و شما هم در داخل خوراک حسابی برای تبلغ اسلام و جمهوری اسلامی داشته باشید.بالاخره، شما یک نوع معاشرتهایی دارید که وقتی در جمع آنها وارد می‌شوید، بیگانه‌اند. خانمها را می‌آورند، مشروب می‌آورند، برخوردها و لباسها جور دیگری است. ما این مشکل را در سالهای گذشته در داخل کشور داشتیم یکی از جهادهای سختمان این بود.بنده در اتوبوس بودم، رادیوساز و آواز می‌زد و خانم لختی را می‌دیدم که پهلویمان یا جلویمان نشسته، می‌رفتیم در قهوه‌خانه مشکل دیگری داشتیم، همه جا این حالت را داخل کشور داشتیم.نمی‌توانستیم به پارک، سینما و وزارتخانه‌ها برویم. جلوی هر میزی یک خانم لُختی جلویمان بود. آن حالتی که ما داشتیم، دائمآ حالت بیگانگی بود. این دوره را خوب پشت سر گذاشتیم، با همه وجودمان لمس کردیم، شما مقدار زیادی این جور هستید. این خودش یک جهاد است.ممکن است که مشکل باشد، شما وقتی ]در[ تمام حرکاتتان با این مشکل روحی مواجه هستید، این جهاد برای آدم سازنده است و در طول یک زمان دو، سه ساله‌ای محصولش را در خود می‌بیند، یعنی حال مقاومتی در مورد آنچه که ضد حق می‌بیند، در آدم و به وجود می‌آید که این حالت انسان را مثل یک فولاد آبدیده می‌کند.این طور است که ما راحت همه جا حرکت می‌کنیم، همه جا تعارف می‌بینیم، همه جا سلام می‌بینیم، آدم ساخته می‌شود؛ بچه‌هایی که در حالت رفاه هستند، از لحاظ ورحی مقاومتشان کم است و این حالتی است که شما در مراجعه‌ها دارید .این برای ساخت انسان خیلی با ارزش است و در آدم تأثیر می‌گذارد. من خیال می‌کنم، یکی از تفاوتهای طلبه‌های دوره قبل، با غیر طلبه‌ها این باشد. طلبه‌ها واقعآ این دوره مشکل را گذراندند.در این دوره ما هر وقت می‌خواستیم مسافرت کنیم، برایمان عذاب بود. از اینجا تا مشهد می‌رفتیم، یک عذاب بود. در خیابان راه می‌رفتیم، یک عذاب بود. مغازه می‌رفتیم، عذاب بود. راحتیمان در حوزه بود و این حالت برای شما در خارج است. این را مغتنم بدانید.جهاد با نفس اماره و شهوات و مقاومت در مقابل ناملایمات است. این هم در شما توان اضافی ایجاد خواهد کرد که در پایان مأموریتتان انسانهای بسیار مفید و با تجربه‌ای باشید و هر وقت دیدید خسته می‌شوید، بیایید در داخل به مردم خدمت کنید. من باز از محبتی که کردید و به دیدن مجلس آمدید، تشکر می‌کنم.            والسلام علیکم و رحمه الله