حدیث دیگران
  • صفحه اصلی
  • حدیث دیگران
  • روایتی از سفر هاشمی رفسنجانی به ژاپن

روایتی از سفر هاشمی رفسنجانی به ژاپن

روزنامه شرق در سلسله مطالبی با عنوان «تاریخ شفاهی وزارت امور خارجه» به قلم حسن علی بخشی و به نقل از دکتر عبدالرحیم گواهی، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در ژاپن، در باره سفر آیت الله هاشمی رفسنجانی به ژاپن نوشت:

  • دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۷

ژاپنی‌ها در اوج جنگ عراق علیه ایران می‌خواستند بدانند که چه کاری می‌توانند انجام دهند. بنده هم فهمیدم که آن‌ها می‌خواهند برای خاتمه این جنگ کاری کنند. اگر می‌خواستند که درمورد جنگ صحبت کنند، باید به دنبال مرحوم هاشمی رفسنجانی می‌رفتم، چون می‌دانستم کار جنگ دست ایشان است و به عنوان نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع و در حقیقت نفر دوم مملکت در آن زمان محسوب می‌شدند.

ژاپنی‌ها دو هفته قبل از دیدار با مرحوم هاشمی رفسنجانی، از ریگان، رئیس جمهور آمریکا، دعوت کرده بودند و نخست وزیر ژاپن دو دیدار خصوصی برگزار کرده بود. چون می‌خواستند از رفتار او متوجه شوند که چطور در جنگ پادرمیانی کنند و آن را خاتمه دهند. از طرفی دیگر می‌دانستند یک طرف جنگ ما هستیم و طرف دیگر آمریکاست که با ما می‌جنگد. ریگان در کاخ آکاساکا به مدت سه روز پذیرایی شد و این مسئله برای بنده فرصت خوبی را فراهم آورد. از کل برنامه دیدار ریگان از ژاپن کپی گرفتم و به وزارت خارجه بردم و گفتم: «این برنامه را که می‌بینید از اول تا آخر فقط اسم ریگان را بردارید و به جای آن اسم آقای هاشمی رفسنجانی را بنویسید». ژاپنی‌ها درباره دعوت از ریگان چیزی به روی خودشان نیاوردند، ما هم به روی خودمان نیاوردیم.

آن‌ها در ابتدا با این کار مخالفت کردند، ولی برای توجیه به آنها گفتم: «آقای ریگان رئیس جمهور آمریکا است و مرحوم هاشمی رفسنجانی هم چون جنگ را اداره کرده و نماینده امام (ره) هستند. این گونه کل برنامه تصویب شد. تا آن زمان هر رئیس کشوری که به ژاپن می‌آمد، تنها یک ملاقات خصوصی با نخست وزیر آن کشور داشت. ملاقات با هر رئیس کشوری در این کاخ صورت نمی‌گیرد، مگر اینکه این شخص متمایز از دیگران باشد. آقای هاشمی را هم به این کاخ بردیم. بر اساس پروتکل تشریفات ژاپن اگر مقامی از کشوری می‌آمد، یک وزیر یا مدیرکل تشریفات آن مقام را تمام مدت همراهی می‌کرد. در فرودگاه به آقای هاشمی گفتم که مدیرکل تشریفات آمده، ولی او مسن است و سرطان معده دارد، اگر اجازه دهید از اینجا تا هتل یا حتی اگر می‌خواهید در تمام برنامه‌ها کنار شما باشم و با ارائه توضیحات لازم همراهی‌تان کنم، چون اگر ایشان باشند به مترجم هم نیاز است. آقای هاشمی موافقت کردند و دستور دادند که از مدیرکل تشریفات تشکر کرده و بگوییم که جناب سفیر کنار ایشان باشند و در مورد مسائل آگاهی دهند. بنابراین فرصتی فراهم شد تا هرچه را در ژاپن بود به ایشان نشان دهم. کشوری که بعد از ۳۰ سال ویرانی جنگ به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده بود.

در آن سفر یکی از روزنامه‌های ژاپنی به واسطه شیطنت سفارت عراق نوشته بود: «آقای هاشمی با خانم‌ها مخالف است، بنابراین خانم‌ها باید در حضور ایشان روسری بپوشند». البته پوشیدن حجاب در میهمانی‌هایی به میزبانی ما لازم بود، اما در میهمانی‌های خارجی این طور نبود.

در آن سفر، چون آن روزنامه علیه رفتار آقای هاشمی با خانم‌ها شیطنت کرده بود، لذا رفتار خدمه کاخ آکاساکا هم که جملگی خانم بودند، قدری تفاوت داشت. در آنجا حدود ۵۰ خدمه زن برای هیئتی با این تعداد فعال بودند. یک بار مرحوم هاشمی یکی از این خدمه را صدا کرد و پرسید: «چرا شما وقتی مرا می‌بینید، فرار می‌کنید؟ (مثل جن و بسم الله) دختر جوان هم با خجالت بیان کرد که ما شنیده‌ایم هر زنی که از جلوی شما رد می‌شود، باید حجاب داشته باشد! ایشان در جواب گفت: «این طور نیست! حکم حجاب برای مسلمان است و برای غیرمسلمان واجب نیست، آن هم در کشور خود شما که وضع فرق می‌کند. بعد از این گفت وگو شرایط خیلی بهتر شد. برای ازبین بردن آثار شیطنت آن روزنامه، روز اول اقامت هیئت ایرانی با مرحوم هاشمی تماس گرفتم و گفتم: «نام یک خانم نماینده مجلس و فعال در زمینه سیاسی در فهرست افراد ژاپنی در ضیافت آنها به افتخار هیئت ایرانی درج شده است، لذا بهتر است ما هم ایشان را در میهمانی خودمان دعوت کنیم، اما بدون نوشتن حضور میهمان‌های خانم با حجاب الزامی است». چون نمی‌دانستیم این خانم به میهمانی ما می‌آید یا خیر؟ آقای هاشمی گفتند هر طور که صلاح می دانید عمل کنید و ما هم دعوت کردیم».

در ضیافت ژاپنی‌ها این خانم را به مرحوم هاشمی رفسنجانی معرفی کردم و ایشان هم یک راست به سمت او رفت و گفت: «تعریف شما را بسیار شنیده‌ایم، شما خانم سیاست مدار باتجربه‌ای هستید. دوست داشتم زندگی یک ژاپنی را از نزدیک ببینم، به همین دلیل می‌خواهم که شما بنده را به منزلتان دعوت کنید. البته که آقای هاشمی به منزل ایشان نرفتند، ولی آن قدر متواضعانه این مطلب را بیان کردند که آن جو مسموم کاملاً برطرف شد. البته در آن زمان کمتر خانمی در ژاپن در زمینه سیاسی برجسته بود. به هر حال این خانم هم در ضیافت ما حاضر شد و مجموع این اقدامات توانست تا اندازه‌ای جو منفی و مخرب ایجادشده از سوی عراقی‌ها را تلطیف کند.

درباره مذاکرات سیاسی آقای هاشمی با مقامات ژاپنی به اندازه کافی مطالب در اسناد وزارت خارجه وجود دارد، اما شاید چیزی که در آرشیو اسناد نیست، مذاکرات جلسه خصوصی آقای ناکاسونه، نخست وزیر ژاپن، با آقای هاشمی است که جایی ثبت نشده است. قرار بود جلسه خصوصی این دو شخصیت سیاسی در حاشیه مراسمی با حضور بیش از ۷۰۰ نفر از میهمان‌ها و میزبان‌ها در اتاق کنار سالنی که این میهمانان و میزبان‌ها برگزار شد. ظاهراً دری از سالن اصلی باز می‌شد و به قسمت خصوصی می‌رفت، مثل هر کاخ دیگری که بخش‌های خصوصی و عمومی دارد.

آقای دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه و دیگر اعضای هیئت در سالن عمومی به میهمان‌ها رسیدگی می‌کردند. بنده به همراه آقای هاشمی و آقای ناکاسونه و یک نفر دیگر که به نظرم همان مدیرکل سیاست خارجی بود، به قسمت خصوصی رفتیم. این جلسه خصوصی باید بین دو نفر مذاکره کننده، به دور از هرگونه ضبط و انتشار مطالب و پشت درهای بسته برگزار می‌شد، تا کسی از محتوای مذاکرات باخبر نمی‌شد. اما این جلسه به مترجم نیاز داشت. به همین خاطر بنده و مدیرکل منطقه‌ای ژاپن به عنوان مترجم در آن جلسه حاضر شدیم. آقای ناکاسونه در ابتدای ملاقات به آقای هاشمی گفتند: «شما شروع می‌کنید یا بنده؟» آقای هاشمی در جواب گفتند: «در ایران رسم است که میهمان در خدمت صاحبخانه باشد، پس شما شروع بفرمایید».

آقای ناکاسونه گفت: «آقای هاشمی! چه کاری می‌توانیم انجام دهیم که جنگ ایران و عراق تمام شود؟» آقای هاشمی که انگار می‌دانست چه سوالی قرار است از ایشان پرسیده شود، در جواب گفتند: «آقای نخست وزیر! شما به دوستان آمریکایی خودتان بگویید تا آنها هم به دوستان عرب خود بگویند، هزینه جنگ را نپردازند تا جنگ تمام شود!» آقای هاشمی سپس نام کشورهای عرب را که در رأس آنها عربستان بود ذکر کردند. این پاسخ ۳۰ ثانیه هم طول نکشید که من هم ترجمه کردم. البته آقای ناکاسونه انگلیسی می‌فهمید، اما طبق پروتکل سیاسی بنده به انگلیسی ترجمه کردم و مدیرکل سیاسی هم به ژاپنی. آقای ناکاسونه دو، سه دقیقه‌ای به فکر فرورفت و سپس به مرحوم هاشمی گفت: «جنابعالی چه سوالی دارید؟» ایشان در جواب گفت: «ما در جلسه عمومی همه صحبت‌ها را کرده‌ایم، چیز خاصی ندارم و تشکر کردند» و این جلسه خصوصی که برای حدود یک ساعت ونیم برنامه ریزی شده بود، در عرض چند دقیقه تمام شد. زمانی که از آن اتاق خصوصی بیرون آمده و در را باز کردیم، خبرنگارها متعجب و شوکه شدند که چرا این جلسه این قدر زود تمام شد؟! آن‌ها حدس می‌زدند که حتماً دعوایی رخ داده و ادامه مذاکرات امکان پذیر نبوده است. صدها خبرنگار آنجا حضور داشتند و برای پرسیدن سؤال از سر و کول هم بالا می‌رفتند. آقای ناکاسونه در پاسخ به آنها تنها یک جمله تاریخی گفت: «امروز فهمیدم که چرا این افراد رهبران این نظام هستند». درایتی که آن روز از مرحوم هاشمی دیده بود، شاید در طول عمرش از کسی دیگر ندیده بود. او به این واضحی و سادگی و در کمترین زمان ممکن جواب خود را گرفته بود. البته ژاپنی‌ها تلاش خود را کردند و دو سال بعد آن جنگ تمام شد. بدون تردید سفر مرحوم هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس و نماینده تام الاختیار امام (ره) در شورای عالی دفاع به ژاپن نقطه عطفی در روابط دو کشور بود.

در پی این سفر، ژاپنی‌ها تا مدت‌ها از اتباع ایران ویزا نمی‌خواستند و رفتارشان با ما مثل رفتار با پیشرفته‌ترین کشورهای جهان بود. تا اینکه به تدریج بعضی از ایرانیان بی کار و بعضاً مزاحم به ژاپن وارد شدند و پس از انقضای مهلت ویزای توریستی خود به کشور بازنگشتند و همان جا ماندند و به کارهای سیاه و غیرمجاز، حتی خریدوفروش مواد مخدر و اقسام نابهنجاری‌های اجتماعی دست زدند. درواقع کاری کردند که دولت ژاپن مجدداً مجبور به وضع روادید شد. بنده که از نزدیک شاهد آن اوضاع بوده‌ام همواره گفته‌ام: چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید/ گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست.

منبع:

خاطرات منتشرنشده دکتر عبدالرحیم گواهی، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در ژاپن