پنجشنبه 22 آذر 1375 //1 شعبان 1417 // 12 دسامبر 1996
جمعی از کارکنان دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی آمدند. آقای [مصطفی] میرسلیم، [دبیرشورایعالی انقلابفرهنگی]، گزارشکار داد. من هم درباره فرهنگ وسعت قلمروی مسائل فرهنگ و تعدد و فراوانی و پراکندگی عوامل فرهنگساز جامعه صحبت کردم.[1] از اینکه مردم و مسئولان، در مورد مسائل فرهنگی سرزنش شوند، انتقاد کردم و گفتم جامعه ما از لحاظ فرهنگی، نسبت به سایر کشورها وضع بهتری دارند و باید از زبان تشویق هم استفاده کنیم.
[آقای علی یعقوبی]، نماینده بهار و کبودرآهنگ همدان آمد. ضمن قدردانی از خدمات فراوان من برای عمران کشور و منطقهاش، درخواست کمک بیشتر کرد. [آقای سیداسماعیل موسوی]، امامجمعه، [آقای سیدسجاد کاظمی]، استاندار و نمایندگان استان زنجان، برای قدردانی از سفرم به آنجا آمدند. هدایایی آوردند و درخواست داشتند در مسأله استان شدن قزوین، نگذاریم تاکستان از زنجان جدا شود و به قزوین بپیوندد؛ در همان جلسه، [آقای رجب رحمانی]، نماینده تاکستان، ضد آن را خواست. گفتم مسأله فعلاً در مجلس است، از آنجا پیگیری کنند. هر چند انصاف این است که به خاطر نزدیکی به قزوین، به آنجا وصل شوند.
آقای [عباس] آخوندی، وزیر مسکن [و شهرسازی] آمد. گزارش موضوع اصلاح ساختار میدان مرکزی قم و آستان را داد و من هم نظراتی دادم؛ در قم مورد اختلاف علما است. عصر با اتومبیل به قم مسافرت کردیم. در مسیر طرح حرم تا حرم را دیدیم. دو طرف قسمت اعظم جاده را با درختکاری سرسبز کردهاند و قسمتی هم مانده است؛ باید تکمیل شود.
مغرب به قم رسیدیم. پشت مدرسه فیضیه، کنار رودخانه پیاده شدیم. از مدرسه فیضه عبور کردیم. طلاب که با حضور بیخبر ما غافلگیر شده بودند، اطراف من اجتماع کردند و با احساسات و شعارهای فراوان، ابراز محبت کردند. نتوانستیم مدرسه را تماشا کنیم. آقای شیخ علیپناه اشتهاردی هم- که فعلاً پیشنماز در مدرسه است- آمد و ابراز محبت کرد.
از آنجا به دفتر آستانه رفتیم. نماز مغرب و عشا را خواندیم و برای مراسم سالگرد فوت والده، به مسجد اعظم رفتیم. جامعه مدرسین و آستانه و مجلس خبرگان گرفتهاند. جمعیت زیادی در مراسم و طلاب جمع شده بودند. احساسات پُرشوری بروز دادند. جمع زیادی از علما منجمله آقایان مشکینی و موسوی اردبیلی هم آمده بودند که کنار من بودند. آقای [عبدالله] فاطمینیا، سخنرانیکرد و آقای [سید محمد] کوثری، روضه خواند.
سپس برای شام به دفتر آستانه رفتیم. نقشههای اصلاح ساختار اطراف حرم را دیدم. آقای عبدالله نوری، خوابی از یک نفر را نقل کرده که مرحوم ابوی گلهکرده بودند از اینکه در بعضی از سفرها هم به قم سر قبر ایشان نرفتهام. رفتم به حرم و سپس قبر والده که با ازدحام و احساسات زیاد، نتوانستیم زیاد بمانم. به زیارت قبر مرحوم ابوی در قبرستان نو رفتم. آنجا هم فاتحهای خواندیم. یک نفر از آوارههای عراقی هم آنجا آمد؛ مقداری دعا و قرآن خواند. خواستم کمکی بکنم، نپذیرفت. گفتند از ثروتمندان عراق است که صدام آوارهاش کرده است.
به تهران برگشتیم. ساعت ده شب به خانه رسیدیم. عفت قبل از ما به خانه رسیده بود. پیش از ظهر به قم و به منزل اخوان مرعشی رفته و بعد از جلسه عصر مراسم بر سر قبر والده، به خانه یک جانباز رفته بود. هفته گذشته در مراسم آقامیرزا احمد، نامهای به او داده و اظهار فقر شدیدکرده بود. جانباز از دیدن همسر رئیس جمهور در خانهاش متعجب شده و از کمکها تشکر کرده بود.
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «با گستردگی قلمرو، تنوع و اهمیت کار فرهنگی، مسیر اصلاح و تعالی این بخش، پایانناپذیر است. هدف از تعالی فرهنگی در جامعه آرمانـی ما، نزدیکتر شـدن بـه خداوند و تقویـت اخلاقی و تربیت درست و اصولی است. بنابـراین انقلابی و اسلامی بودن جامعه، با این همه فداکاری و ایثارگری، ما را به تلاش بیشتر در این زمینه وادار میکند. هیچ حکومت و نظامی در جهان به اندازه جمهوریاسلامیایران به مسائل اخلاقی و فرهنگی توجه ندارد و این حرکت نو، تلاشهای انسجام یافتهتری میطلبد تا بتوانیم فرهنگی سالم، سازنده و به دور از تحجّر به مردم دنیا عرضه کنیم. جامعه ما با دهها قرن سابقه تمدن و اصالت، فرهنگی ریشهدار و بهرهمندی از سرمایههای ناب و عظیمی، چون معارف الهی و قرآنی و با پشتوانه اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، ماهیت ذاتاً اخلاقی و تربیتی دارد.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1375»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1397.