خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش
چهارشنبه 30 شهریور 1362
شب، تلفنی با آقای رئیس جمهوری صحبت کرده بودم. قرار شد، به ملاقات امام بیایند و سپس اینجا با احمدآقا آمدند و راجع به سفر و جنگ و... مذاکره کردیم. آقای [محمد غرضی] وزیرنفت، با گروهی از کارگران که چاه شماره سه نوروز را مهار کرده بودند - و به فاجعه نشت نفت و خرابی محیط زیست خلیج فارس، خاتمه دادهاند - آمدند. شرح کارشان را گفتند و من از آنها تقدیر و تشکر کردم. بیشتر وقتم، صرف خواندن گزارشهای شش روز گذشته و نوشتن خاطرات عقب مانده شد و بخشی را برای روزهای آینده گذاشتم. عصر، بچهها به دکتر و مهمانی رفتند و من تنها در خانه به مطالعه و نوشتن و استراحت پرداختم.
شب، نخست وزیر تلفن کرد. به ایشان گفتم که طرحهای خانهسازی ارتش را باید به خودشان واگذار کرد که سریعتر مشکل مسکنشان را حل کند. در دولت موقت، این طرحها از آنها گرفته شد و به وزارت مسکن واگذار گردید. آقای [محمد مهدی] ربانی املشی، تلفن کرد و از من خواست که از امام استجازه کنیم که به قم برود؛ چون در تهران فعلاً کاری ندارد. با احمدآقا مشورت کردم؛ موافق نبود که این جوری به امام بگوییم. چون عادت امام نیست که به کسی تکلیف کند که بمان.