ساعت ده صبح به زیارت امام رفتم، حالشان خیلی خوب بود. راجع به مسافرت هندوستان مشورت کردم؛ فرمودند که اگر امنیت را حفظ کنند، خوب است. در مورد ]سید حسین موسوی تبریزی[ دادستان کل انقلاب، امام اجازه نمیدهند که شورای قضایی ایشان را محدود کند.برای ناهار، امام را به منزل خودمان دعوت کردم که نپذیرفتند و فرمودند، اگر بپذیرم باید به خانه فرزندانم هم بروم و باعث اتلاف وقت است. در دفتر امام با آقای ]سیدعلی اکبر[محتشمی]پور[ سفیر ایران در سوریه صحبت کردم. مطالبی داشت و قرار شد که امروز عصر به شورای عالی دفاع بیاید.عصر در شورای عالی دفاع شرکت کردم. تصمیماتی در مورد حمله به فرودگاه بغداد در صورت حمله عراق به شهرهای ایران گرفته شد. همچنین قرار شد دو کشتی نفربر که قبلاً از انگلستان خریدهایم و بعد از پیروزی ]انقلاب تحویل آن[ معلق مانده، مطالبه شود. معلوم شد که اگر فسخ کنیم، پول بیشتری بابت خسارت کمپانی باید پرداخت شود. طرحهای جنگی هم بررسی شد.آخر شب به خانه آمدیم. محسن که همراه من بود، به مجلس رفت تا فردا برای تمرین تیراندازی به میدان تیر برود و سپس به جبهه. درباره برنامه سفر هندوستان با وزیر امور خارجه صحبت کردم.