وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدًی وَشفَاء وَالَّذینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُوْلَئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ
و اگر آن را قرآنی به زبان غیرعربی قرار می دادیم، می گفتند: چرا آیات آن تبیین نشده است؟ آیا کتابْ غیرعربی و مخاطبْ عربی؟! بگو: آن برای کسانی که ایمان آورده اند هدایت و شفا است و کسانی که ایمان نمی آورند در گوش هایشان سنگینی است و قرآن برایشان مایه کوری است، اینان گویی از جایی دور ندا می شوند [و صدا را نمی شنوند].
1 - عربی بودن قرآن، اتمام حجت خداوند بر مردم عرب است.
و لو جعلنـه قرءانًا أعجمیًّا لقالوا لولا فصّلت ءایـته
2 - مشرکان مکه، مردمی عناد پیشه و بهانه جو بودند.
و لو جعلنـه قرءانًا أعجمیًّا لقالوا لولا فصّلت ءایـته ءاْعجمیّ و عربیّ
3 - عربی بودن زبان قرآن، امری الهی است و پیامبر در آن نقشی نداشت.*
و لو جعلنـه قرءانًا أعجمیًّا
از این که خداوند عجمی بودن قرآن و طبعاً عربی بودن آن را به خود نسبت داده (جعلناه)، مطلب یاد شده قابل برداشت است.
4 - قرآن، دارای آیات روشن و مفاهیم متمایز و قابل درک است.
و لو جعلنـه قرءانًا أعجمیًّا لقالوا لولا فصّلت ءایـته
«تفصیل» (مصدر «فصّلت») در مقابل اجمال و به معنای تبیین است.
5 - زبان قرآن، زبانی گویا، روشن و به دور از ابهام
و لو جعلنـه قرءانًا أعجمیًّا لقالوا لولا فصّلت ءایـته
6 - مجموعه آیات قرآنی، به دور از هرگونه ابهام و برخوردار از فصاحت
و لو جعلنـه قرءانًا أعجمیًّا لقالوا لولا فصّلت ءایـته
«أعجمی» منسوب به «أعجم» است و «أعجم» به کسی گفته می شود که کلام او دارای ابهام بوده و گویا نباشد.
7 - قرآن، راهنما و هدایتگر اهل ایمان
قل هو للذین ءامنوا هدًی
8 - قرآن، شفابخش امراض روحی و زداینده بیماری های نفسانی اهل ایمان
قل هو للذین ءامنوا ... شفاء
9 - ایمان، شرط بهره وری انسان از نور هدایت و شفابخشی قرآن
قل هو للذین ءامنوا هدًی و شفاء
10 - پیامبر(ص)، موظف به بیان فواید و آثار قرآن، در پاسخ به بهانه جویی های کافران
و لو جعلنه ... ءاْعجمیّ و عربیّ قل هو للذین ءامنوا هدًی و شفاء
11 - عجز کافران، از درک معارف و مفاهیم بلند قرآن
و الذین لایؤمنون فی ءاذانهم وقر و هو علیهم عمیً
جمله «فی آذانهم وقر» (در گوش های کافران سنگینی است) و نیز جمله «هو علیهم عمیً» (کوری کافران نسبت به قرآن است) کنایه از ناتوانی کافران نسبت به درک مفاهیم قرآن می باشد.
12 - محرومیت انسان از هدایت و شفای قرآن، معلول شرایط و قابلیت های روحی خود او است.
و الذین لایؤمنون فی ءاذانهم وقر
بنابراین که جمله «فی آذانهم وقر» به منزله علت برای عدم ایمان کافران باشد، از آیه استفاده می شود که ایمان نیاوردن کافران و بی بهره ماندن آنان از قرآن، ناشی از وضعیت فکری و روحی خود آنان است.
13 - برخورداری از روحیه حق پذیری و به دور بودن از لجاجت و عناد، شرط بهره وری انسان از هدایت وحی
و لو جعلنه ... و الذین لایؤمنون فی ءاذانهم وقر و هو علیهم عمیً
از صدر آیه ـ که درباره لجاجت کافران است ـ و نیز فعل مضارع «لایؤمنون» ـ که اشعار به استمرار عدم ایمان دارد ـ می توان استفاده کرد که لجاجت و عناد، در محرومیت انسان از ابزارهای شناخت نقش دارد.
14 - هدایت و شفای قرآن، مایه فزونی کوردلی کافران لجوج
و هو علیهم عمیً أُولـئک ینادون من مکان بعید
15 - پیام روشن قرآن، دور از شنود و فهم کافران لجوج
أُولـئک ینادون من مکان بعید
ایمان:
آثار ایمان 9
حق:
آثار حق پذیری 13
خدا:
اتمام حجت خدا 1
دشمنی:
آثار ترک دشمنی 13
عرب:
اتمام حجت بر عرب 1
عربی:
فصاحت زبان عربی 5; ویژگیهای زبان عربی 5
قرآن:
آثار شفابخشی قرآن 14; آثار هدایتهای قرآن 14; آیات قرآن 6; تبیین فواید قرآن 10; شرایط شفابخشی قرآن 9; شفابخشی قرآن 8; عوامل محرومیت از شفابخشی قرآن 12; فصاحت قرآن 5، 6; فلسفه عربیت قرآن 1; فهم قرآن 11، 15; منشأ عربیت قرآن 3; نقش قرآن 7; وضوح قرآن 4، 6، 15; ویژگیهای قرآن 4، 6; هدایتگری قرآن 7، 9
کافران:
بهانه جویی کافران 10; زمینه کوردلی کافران 14; عجز کافران 11; لجاجت کافران 14، 15
لجاجت:
آثار ترک لجاجت 13
مؤمنان:
شفای مؤمنان 8; هدایت مؤمنان 7
محمد(ص):
محمد(ص) و قرآن 10; نقش محمد(ص) 3، 10
مشرکان مکه:
بهانه جویی مشرکان مکه 2; دشمنی مشرکان مکه 2
وحی:
هدایتگری وحی 13
هدایت:
شرایط هدایت 9، 13