فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادهِ وَخَسرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ
ولی وقتی که عذاب ما را دیدند دیگر ایمانشان برای آنان سودی نداشت; سنّت خداوند است که درباره بندگانش جاری شده است و آن جا بود که کافران خسارت دیدند.
1 - ایمان به خداوند یکتا و توبه و بازگشت از شرک، از سوی مشرکان و کافران محکوم به عذاب استیصال به وقت نزول آن، مورد پذیرش خداوند قرار نگرفت.
فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده ... فلم یک ینفعهم إیمـنهم لمّا رأوا بأسنا
2 - توبه و بازگشت از گناه شرک و کفر، هنگام مشاهده آثار فرود عذاب الهی در دنیا، بی اثر بوده و نجات بخش نیست.
فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده ... فلم یک ینفعهم إیمـنهم لمّا رأوا بأسنا
3 - پذیرفته نشدن ایمان به خداوند یکتا و توبه و بازگشت از شرک و کفر، هنگام مشاهده آثار آمدن عذاب الهی در دنیا، سنت و حکم تغییرناپذیر خداوند در میان بندگان
فلم یک ینفعهم إیمـنهم لمّا رأوا بأسنا سنّت اللّه الّتی قد خلت فی عباده
4 - آشکار شدن خسارت و زیان کاری مشرکان و کافران قدرتمند و حق ناپذیر، به وقت نزول عذاب الهی بر ایشان در دنیا
لمّا رأوا بأسنا ... و خسر هنالک الکـفرون
5 - کفر و شرک به خدا، مایه خسارت و از کف دادن سرمایه ها، توانمندی ها و تمدن ها است.
کانوا أکثر منهم و أشدّ قوّة و ءاثارًا فی الأرض ... کنّا به مشرکین ... و خسر هنالک الکـفرون
6 - شریک پنداشتن برای خدا، به منزله کفر و انکار خدا است.
کنّا به مشرکین ... خسر هنالک الکـفرون
برداشت یاد شده به این خاطر است که در آیه شریفه از مشرکان، به کافران تعبیر شده است.
7 - «قُدِّمَ إلی المتوکّل رجلٌ نصرانیّ فجر بإمرأة مسلمة فأراد أن یقیم علیه الحد فأسلم... فأمر المتوکّل بالکتاب إلی أبی الحسن الثالث(ع) و سؤاله عن ذالک فلمّا قرء الکتاب کَتَبَ: یُضْرب حتّی یموت ... فکتب إلیه: أنّ فقهاء المسلمین قد أنکروا هذا و قالوا: لم یجیء به سنة و لم ینطق به کتاب فبیّن لنا ... فکتب بسم اللّه الرحمن الرحیم «فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین. فلم یک ینفعهم إیمانهم لمّا رأوا بأسنا سنّت اللّه التی قد خلت فی عباده و خسر هنالک الکافرون» قال: فأمر به المتوکل فضرب حتّی مات;(1)
یک مرد مسیحی را ـ که با زنی مسلمان زنا کرده بود ـ به نزد متوکل عباسی آوردند. پس آن گاه که خواست بر او حد جاری کند، آن مرد مسلمان شد ... متوکل دستور داد نامه ای به امام هادی(ع) نوشته شود و از ایشان درباره حکم این مسأله پرسش گردد. و آن گاه که امام(ع) نامه را خواند در جواب نوشت: او را بزنند تا بمیرد. سپس متوکل برای امام(ع) نوشت: فقهای مسلمانان این حکم را انکار می کنند و می گویند: این حکم نه در سنت آمده و نه کتاب الهی از آن سخن گفته است، پس بیان کن برای ما... آن گاه امام هادی(ع) [درباره منبع این حکم ]نوشت: «بسم اللّه الرحمن الرحیم فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا بالله وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین. فلم یک ینفعهم إیمانهم لمّا رأوا بأسنا سنت اللّه التی قد خلت فی عباده و قد خسر هنالک الکافرون». پس متوکل دستور داد تا او را زدند تا مرد.».
ایمان:
ایمان بی ثمر 3; شرایط ایمان به خدا 1، 3
تمدن:
عوامل انقراض تمدن ها 5
توبه:
توبه بی ثمر 1، 2; توبه هنگام عذاب 2; توبه هنگام عذاب استیصال 1; رد توبه هنگام عذاب 3; شرایط قبول توبه 1، 2، 3
حق:
زیانکاری حق ناپذیران 4
خدا:
تکذیب خدا 6; سنتهای خدا 3
روایت: 7
زناکار:
حد زناکار مسیحی 7
زیان:
عوامل زیان 5
شرک:
آثار شرک 5; حقیقت شرک 6
عذاب:
آثار عذاب 4; رد توبه اهل عذاب 1
کافران:
رد توبه کافران 1; زیانکاری کافران 4; عذاب دنیوی کافران 4
کفر:
آثار کفر 5; موارد کفر 6
مشرکان:
رد توبه مشرکان 1; زیانکاری مشرکان 4; عذاب دنیوی مشرکان 4
پی نوشت ها:
1. کافی، ج 7، ص 238، ح 2; نورالثقلین، ج 4، ص 537، ح 120.