مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • بررسی شخصیت و منش اخلاقی آیت الله هاشمی رفسنجانی --- مقاله محمد رضا بهرامی

بررسی شخصیت و منش اخلاقی آیت الله هاشمی رفسنجانی --- مقاله محمد رضا بهرامی

همایش «بررسی شخصیت، آراء و اندیشههای اخلاقی آیت الله هاشمی رفسنجانی» - قم

  • چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶
ویژگی‌های شخصیتی همواره د‌ر هستۀ نظریه‌های اخلاقی رفتار بود‌ه و از د‌یرباز برای توصیف شخصیت‌ افراد‌ به کار رفته است و اینک شناخت و شناساندن ابعاد شخصیتی و سیره معرفتی استوانه نظام، عالم وارسته حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی نیاز امروز جامعه است. این شناخت نباید تحت الشعاع شخصیت سیاسی وی قرار گیرد؛ چراکه آن بزرگمرد اخلاق در قرآن‌پژوهی، تاریخ، فرهنگ، مدیریت و دیگر رشته‌های علمی نیز متبحر بوده است و با قدرت استدلالی و اخلاق متعالی خود افکار را اقناع می‌کرد. ایشان در واقع یک شخصیت جامع الاطراف بود. بدیهی است که وقتی انسان می‌خواهد در بازکاوی جهات شخصیتی او وارد شود به اندازه‌ای وسعت دارد که در ظرف و مجال یک مقاله نمی‌گنجد و اکنون از باب اینکه آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید، در این مقاله برآنیم تا به روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی ویژگی‌های فرهنگی، علمی و اخلاقی و شخصیتی آیت الله هاشمی رفسنجانی بپردازیم. برای این منظور، نخست شخصیت اخلاقی ایشان در دیدگاه حضرت امام و مقام معظم رهبری بررسی شده و سپس عقیده به ولایت فقیه در اندیشه آیت الله هاشمی و... مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

مقدمه

در آغاز سخن، صاحب این قلم به ایران اسلامی افتخار می‌کند که سردارانی همچونآیت الله هاشمی رفسنجانی از تبار روستاییان پاک و صادق را در نهاد خود پروراند که بهدماوند، استواری آموخت و بر پهنه نیلگون خلیج فارس دریادلی رسم نمود، به شجرهطوبی ثمردهی یاد داد و کنار جهالت‌ها با سلام گذشت و از گذرگاه لئیمان با کرامتعبور نمود و همه نیرو‌های دلسوز را فارغ از جناح‌بندی‌های رایج سیاسی، خودیدانست و هریک را به مثابه خشتی شمرد که باید در قامت کاخ بلند آبادانی ایران جاییداشته باشند.

آیت الله هاشمی یک شخصیت جامع الاطراف است. بدیهی است که وقتی انسانمی‌خواهد در بازکاوی جهات شخصیتی او وارد شود، به اندازه‌ای وسعت دارد که در ظرفو مجال یک مقاله نمی‌گنجد. نمی‌دانم بضاعت قلم و توان احساسم را تا چه میزان می‌توانمبه خدمت اندیشه در آورم و در راهی به کار گیرمشان که عمق باور درونم را برتابد،نمی‌دانم...  پیشاپیش از طولانی‌شدن مطالب اعتذار می‌طلبم.

شخصیت اخلاقی آیت الله هاشمی در دیدگاه حضرت امام و مقام معظم رهبری

تعابیر مختلفی در ارتباط با شخصیت آیت الله هاشمی از طرف حضرت امام1 ومقام معظم رهبری عنوان شده است که هر کدام نشان‌دهنده بار معنایی خاصی در ارتباطبا اثرگذاری آن مرحوم در اتفاقات بعد و قبل پیروزی انقلاب اسلامی است.

آیت الله هاشمی رفسنجانی; جزء افرادی بودند که حضرت امام خمینی1 به آناناعتماد داشت و تاریخ به خوبی به یاد دارد که ایت الله هاشمی در کنار شهید بهشتی;و مقام معظم رهبری محور یاران امام و انقلاب اسلامی بودند. زمانی که آیت الله هاشمیدر سال 1358 توسط گروهک فرقان ترور شدند و این ترور نافرجام ماند، حضرت امامخمینی به شکرانه سلامتی وی قربانی کردند و جمله معروف «هاشمی زنده است تانهضت زنده است» را بیان فرمودند.

هم اکنون در این راستا، نامه حضرت امام1 به آیت الله هاشمی رفسنجانی را بازخوانی می‌کنیم که فرمودند:

جناب حجت‏الاسلام مجاهد متعهد، آقای هاشمی عزیز!

مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد، از بیمارستان پیام داد: «بهرضاخان بگویید من زنده هستم». مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تاآخر زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است، چون نهضت زندهاست.

آمریکا و دیگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظیم این دو ـسه روز شاهد زنده‌بودن انقلاب است. اینان با این تلاش‌های احمقانهنمی‏توانند انقلاب اسلامی ما را ترور کنند، نمی‏توانند شخصیت انسانی ـاسلامی مطهری و هاشمی را ترور کنند؛ هر چند ترورها حساب‌شده وسازمان‌یافته باشند و از لابه‏لای آنها جای پای ابرقدرتها و جنایتکارانبین‏المللی به چشم بخورد.

ملت با تمام قوا باید در مقابل دسیسه‏ها مقاومت کنند، توطئه‏ها را بشکنند، باکمال مراقبت انقلابی این جنایتکاران را شناسایی کنند و به دادگاه‌های انقلابی معرفی کنند. پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظفند از اینشخصیت‌های ارزندۀ انقلابی حفاظت کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحتنظر بگیرند؛ اگر چه خود آنان راضی نباشند. ملت بزرگ اسلامی مصمم استبه نهضت اسلامی خود ادامه دهد و اجازۀ دخالت خیانتکاران را در کشور خودندهد. ما ملت‌های بزرگ اسلامی را به همکاری در این نهضت اسلامی ایراندعوت می‏کنیم.

باید دست جنایتکاران از ممالک اسلامی و از عموم مستضعفین قطع شود ووعدۀ الهی به همت اقشار ملت‌های اسلامی تحقق یابد. من به آقای هاشمی ـفرزند برومند اسلام ـ تبریک می‏گویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت بهپیش رفت و سلامت و ادامۀ خدمت ایشان را از خدای تعالی خواستارم.

و در ادامه به برخی از ارتباطات، علاقه و ارادت مقام معظم رهبری (مدظله العالی) باآیت الله هاشمی رفسنجانی که به نوعی بیانگر دیدگاه معظم له نسبت به آیت الله هاشمی هست می‌پردازیم.

دوستی  دیرینه و طولانی

ارتباط، علاقه و ارادت متقابل مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه‌ای با مرحوم آیت اللههاشمی رفسنجانی به اوائل دوران طلبگی بر می‌گردد. دهۀ سی(شصت سال پیش) ایندو طلبۀ جوان و پرشور، اولین بار همدیگر را در درس مرحوم آیت الله محقق دامادیافتند. این دیدار منتهی به دوستی مستمر و دیرینه شد. هر چه از آن زمان گذشت، بههمان اندازه بر علاقه به یکدیگر در وجودشان شعله‌ورتر گردید.

سال‌های 41-1340 همراه هم به زیارت عتبات عالیات مشرف شدند و با هم دردرس‌های مراجع حوزه نجف حضور پیدا کردند و در کنار حرم علوی به عمق این ارتباط افزودند. گویا این دو طلبۀ جوان در جوار حرم امامان معصوم: با هم عهد و پیمانبستند که در نشر معارف اسلام و تشیع کوشا باشند و در دفاع از حریم اسلام و انقلابو مردم لحظه‌ای از پای ننشینند.

از این تاریخ ارتباط خانوادگی نیز آغاز شد. هر سفری که آقای هاشمی به مشهدمقدس  مشرف می‌گشت اغلب به منزل آقای خامنه‌ای و برادرش (آقا سید محمد) واردمی‌شد. بعدها به تهران آمدند و در یک «خانۀ مشترک» به زندگی و مبارزات ادامه دادند. این منزلِ دو طبقه در خیابان نایب السلطنه، کوچه رزاق‌نیا، نزدیکی تعمیرگاه پژوواقع بود. طبقه بالا آقای خامنه‌ای سکونت داشت، هم‌کف نیز آقای هاشمی می‌نشست.

این دو به مدت بیش از دو دهه در کنار هم به مبارزه پرداختند. وقتی یکی زندانیمی‌شد آن دیگری با خانواده به ملاقاتش می‌رفت. یک بار در اردیبهشت 1351 آقایخامنه‌ای با همسر به ملاقات هاشمی در زندان عشرت آباد، رفت. چون فقط به خویشاونداندرجه یک اجازه ملاقات می‌دادند، بناچار ایشان همسرش را خواهرِ هاشمی معرفی کرد وبا این «توریه» موفق به زیارت دوست دیرینش شد. 

آن دو با هم و با سایر دوستان، جلسات سرّی تشکیل می‌دادند و پیرامون نهضت بهتبادل نظر و هم‌اندیشی می‌پرداختند که یکی از محصولات آن  تشکیل «جامعۀمدرسین» شد. به تعبیر خود آقای خامنه‌ای: «من با همه این آقایان مخصوصاً هاشمیخیلی رفیق بودم».

دویار جدانشدنی خمینی بزرگ

پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز به همراه هم و دوستان دیگر، چون بهشتی، باهنر وموسوی اردبیلی حزب جمهوری اسلامی تشکیل دادند و دوشادوش یکدیگر به عنوانبازوان پرتوان امام در خدمت مردم و انقلاب بودند. در ماجرای غائله بنی‌صدر به حضرتامام نامه «بدون سلام» نوشتند و زیاده خواهی‌ها و انحرافات بنی صدر را
تذکر دادند.

آیت الله هاشمی به خاطر نزدیکی خاصی که به امام1 داشت به این نامه بسنده نکردو نامه بدون سلام دیگری هم به تنهایی نوشت. آنان مورد حقد و کینه ایادی مستقیموغیر مستقیم دشمنان قرار گرفتند و ترور شدند. باهنر و بهشتی مظلوم با هفتاد و دو تناز یارانش به شهادت رسیدند، اما ترور آقایان خامنه‌ای و هاشمی نافرجام ماند.

پس از ختم این غائله، آقای خامنه‌ای با سمَت رئیس جمهور و آقای هاشمی به عنوانرئیس مجلس، همچنان در خدمت امام و مردم تلاش می‌کردند. در هشت سال جنگ، آقایخامنه‌ای به عنوان نمایندۀ امام در شورای عالی دفاع و هاشمی به عنوان فرماندۀ جنگ وقائم مقام فرماندهی کل قوا، هر دو حضور چشمگیر و
تعیین‌کننده داشتند.

حضرت امام1 به هر دوی این شخصیت بزرگوار نظر ویژه داشتند و می‌فرمودند:«من این دو را بزرگشان کرده‌ام»، تعبیر نادری که فقط در مورد بزرگانی، چون امامموسی صدر، شهید بهشتی و... بکار برده‌اند. هر کدام به مسافرت خارجی می‌رفت تاهنگام بازگشت و ورود به فرودگاه، امام مدام منتظر آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی بوده  ومرتب سراغشان را می‌گرفتند، حتی معروف است یک موردی برای هاشمی قربانی نذرکردند تا سلامت برگردد. امام خیلی دوست داشتند، این دو همیشه در کنار
هم باشند.

توجه خاص مقام معظم رهبری

یکی از اساتید درس خارج فقه و اصول که در آن زمان نماینده مردم در مجلس شورایاسلامی بود نقل کرد: یکی ـ دو روز بعد از تعیین آیت الله خامنه‌ای به رهبری، شبانگاه بههمراه چند نفر از نمایندگان به خدمت ایشان رسیدیم. پیرامون مسائل گوناگون ازجمله چگونگی گزینش ایشان به رهبری سخن به میان آمد. آیت الله خامنه‌ای فرمود: همان شب اولی که این مسؤولیت بر دوش من گذاشته شد، از خدای متعال خواستم یکروزم را بدون هاشمی قرار ندهد. (قریب به این مضمون)

در اولین عید نوروز بعد از رحلت امام،  آیت الله خامنه‌ای در دیدار با مسؤولانکشوری و لشکری در مورد هاشمی چنین اظهار داشتند: «بحمدالله دولتی قوی، زمامامور را در دست دارد، این هم از نِعم الهی است که در رأس دولت، یک عالم، یک فقیه،یک مبارز سابقه‌دار، یک چهرۀ شناخته‌شده و محبوب و امتحان داده و مورد تأیید و محبتدائمی امام، با همکارانی خوب، با برنامه‌ای محکم و امیدبخش و با حمایتی عمومی ازسوی مردم قرار دارد».

قبلاً هم در تنفیذ حکم ریاست جمهوری او را «از فرزندان اسلام و حواریون امامعظیم الشأن، عالمی مجاهد و فقیهی اسلام‌شناس و سیاستمداری هوشمند و مدیریدردآشنا و دلسوز‌» معرفی کرده بود. چنانکه در آخر دوره دوم ریاست جمهوری آقایهاشمی، با جملۀ معروف «هیچکس برای من هاشمی نمی‌شود» او را بدرقه کرد.

در همین اواخر نیز در ضمن خطبه‌های نماز در مورد او چنین شهادت داد: 

من از سال 1336؛ یعنی52 سال پیش ایشان را می‌شناسم. آقای هاشمیاز اصلی‌ترین افراد نهضت و از مبارزین جدی و پیگیر قبل از انقلاب بود وبعد از پیروزی از مؤثرترین شخصیت‌های جمهوری اسلامی در کنار امامبود و بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرزشهادت پیش رفته، قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب کرد و بهمبارزین می‌داد... بعد از انقلاب مسؤولیت‌های زیادی داشت... در طول اینمدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یکاندوخته‌ای درست کرده باشد... در حساس‌ترین مقاطع ایشان در خدمت انقلابو نظام بوده....

همچنین مقام معظم رهبری در پیام تسلیت خود در ارتحال آیت‌الله هاشمیرفسنجانی۱۹ دیماه ۱۳۹۵ فرمودند: 

فقدان همرزم و همگامی که سابقه‌ همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نهسال تمام می‌رسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال برما گذشت و چه همفکری‌ها و همدلی‌ها که در برهه‌های زیادی ما را با یکدیگر در راهیمشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او درآن سال‌ها، تکیه‌گاه مطمئنی برای همه‌ کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برایاینجانب به شمار می‌آمد. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هایی از این دورانطولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّیبود، به کلی بگسلد و وسوسه‌ خناسانی که در سال‌های اخیر با شدت و جدیت در پیبهره‌برداری از این تفاوت‌های نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت بهاین حقیر خلل وارد آورد. او نمونه‌ کم‌نظیری از نسل اوّل مبارزان ضد ستم‌شاهی و ازرنج‌دیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود. سال‌ها زندان و تحمل شکنجه‌های ساواک ومقاومت در برابر این همه و آنگاه مسؤولیت‌های خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلسشورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگ‌های درخشان زندگی پر فراز و نشیب اینمبارز قدیمی است. با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی‌شناسم کهتجربه‌ای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ‌ساز بهیاد داشته باشم. اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبه‌ الهی با پرونده‌ایی مشحوناز تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد و این سرنوشت همه‌ ما مسؤولان جمهوری اسلامیاست.  

ارادت طرفینی

یکی از جنبه‌های بارز شخصیتی آیت ا... هاشمی را نیز می‌توان ولایت‌مداری ایشانبرشمرد: «آیت‌الله هاشمی از مؤثرترین و مفیدترین افراد و نقش کلیدی در روشن‌شدنمسیر جهت انتخاب رهبری انقلاب داشتند و در پاسخ یکی از رسانه‌ها که از ارتباطایشان با رهبر معظم انقلاب پرسیدند، جواب می‌دهد ارتباط عاشق و معشوق است».

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، واقعاً مقام معظم رهبری را دوست داشتند. عشق به مقام معظم رهبری تا آخرین لحظه حیات در وجود ایشان بود و همواره می‌گفتند هنوز کسی را بهتر، لایق‌تر و شایسته‌تر از آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری جامعه نمی‌دانم. این حرف را از همان جلسه معروف مجلس خبرگان تا آخرین روزها می‌گفتند. ایشان تابع ولایت بودند. البته همان طور که در پیام رهبری اشاره شد، اختلاف سلیقه‌هایی هم بود. ایشان می‌گفتند که اختلاف سلیقه داریم و با هم صحبت می‌کنیم، اگر توانستم ایشان را متقاعد کنم که هیچ، اگر نتوانستم در نهایت نظر ایشان را می‌پذیرم؛ چرا که رهبر بر رهرو حجت دارد و از نظر شرعی باید تابع نظر ایشان باشم و اطاعت ایشان بر منواجب است، حتی اگر قانع نشده باشم. در خاطراتشان هم تصریح کرده‌اند که آنقدر من با رهبری هماهنگ بودیم که وزرای دولت سازندگی را با نظر ایشان انتخاب کردم و این جمله ایشان معروف است که «آن قدر به آیت‌الله خامنه‌ای اعتماد و اعتقاد دارم که حاضرم چک سفید امضا به ایشان بدهم».

«دکتر محسن رضایی» دبیر تشخیص مصلت نظام در خصوص نقش آیت‌اللههاشمی رفسنجانی در انتخاب رهبر فرزانه انقلاب تصریح کرد: بعد از رحلت حضرت امام،دو نفر در رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نقش اساسی و تعیین‌کننده داشتند. یکی مرحوم حاجاحمد آقا بود و دیگری مرحوم هاشمی رفسنجانی. احمد آقا صحبت‌های امام در خصوصمقام معظم رهبری را نقل کردند و آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان با دفاع خوداز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نقش تعیین‌کننده‌ای در رأی و اتفاق ‌نظر اکثریت اعضایمجلس خبرگان در انتخاب مقام معظم رهبری داشتند.

هاشمی خود را سرباز انقلاب و رهبری می‌دانست و بر خلاف نظر خناسان، ذره‌ای ازمحبت ایشان به رهبری در هیچ شرایطی کم نشد و مکرر در جلسات از تعبیر «آقا» درباره رهبر معظم انقلاب اسلامی استفاده می‌کرد.

 آیت الله هاشمی رفسنجانی از معدود چهره‌های ارزشمندی بود که ایران و ظرفیتآن را به خوبی می‌شناخت. وجب به وجب خاک وطن‌مان را می‌شناخت و می‌دانست کهاستعدادهای مادی و معنوی کشور چیست. با شرایط منطقه، دنیا و جهان آشنایی کاملداشت؛ ضمن اینکه به گفته خودشان قبل از پیروزی انقلاب همه ایالت‌های 50 گانهآمریکا را با ماشین مسافرت کرده است. حتی خاطره زیبایی به یاد دارم که گفته بود«پای مجسمه آزادی در آمریکا بودم، یکی از دوستان خبر داد که آیت الله خامنه‌ای اززندان آزاد شدند. (البته تاریخ دقیق وقوع این خاطره را حضور ذهن نداشتند)،کارت‌پستالی از تصویر مجسمه آزادی تهیه کردم و متن شیوایی برای تبریک آزادیایشان نوشتم و برای آیت الله خامنه‌ای ارسال کردم؛ هرچند که فکر نمی‌کردم به دستشبرسد». مقام معظم رهبری این ماجرا را بهترین خاطره زندگی خود می‌دانستند؛ به عنواناینکه از آن نقطه از دنیا و جهان کسی به یاد من بود و برای آزادی من مسرور شد.

استقامت، شجاعت و ایثار

امروز که قریب به چهل سال از انقلاب می‌گذرد، وقتی می‌شنویم که فلانی توسط رژیمپهلوی ساواک پیش از انقلاب به زندان افتاد، شکنجه شد یا به تبعید فرستاده شد، بسانیک خبر و رخداد ساده از کنار آن می‌گذریم و چندان حاضر نیستیم که لحظه‌ای خودرا در آن حال و هوا بگذاریم و آن گاه درنگریم که آیا براستی ما تاب آن تألمات و رنج‌ها را داشتیم؟! آری، در چنان حال و هوایی امثال آقای هاشمی که طلبه جوان آن روز بود، بهخود جرأت و جسارت دادند و بدون هیچ بیم و واهمه‌ای و با همه وجود بر سر شاه وشاه‌منشی فریاد زدند و همه آفات و خطرات این راه را به جان خریدند که یک قلم آنسال‌ها زندانی بوده است.

دوستانی که با ایشان در زندان ساواک بودند، نقل می‌کنند که بیشترین شکنجه راشهید رجایی و مرحوم هاشمی رفسنجانی از ساواک متحمل شدند؛ چون زنده‌یاد هاشمیرفسنجانی به بعضی از گروه‌های مسلح مخالف شاه، امکانات مالی می‌رساند و ساواکروی او حساس شده بود، شکنجه‌های زیادی را متحمل شد. بعد از پیروزی انقلاب همهمیشه جزو افرادی بود که تحلیل‌هایی روشنگر داشت و مبارزه در مسیر انقلاب و حفظنظام را متن و اساس زندگی خود قرار داده بود.

پس از آزادی هاشمی از زندان، مرحوم فلسفی گفت شنیده‌ام بسیار شما را شکنجهکرده‌اند و هاشمی در جواب گفت من مقاوم هستم، از من دیگر گذشت، به فکر زندانیانگرفتار باشید. این درس مقاومت و تحمل ناملایمات است.

دفاع مستمر از انقلاب

در تمام سال‌های پس از پیروزی انقلاب از سال ۵۷ تا کنون، هر ایرانی هاشمی را درعموم رخدادهای خُرد و کلان انقلاب در قاب شیشه‌ای، تلویزیون دیده است که نشان ازهمراهی خستگی‌ناپذیر او در همه رخدادهای انقلاب در کنار امام و رهبری دارد. ازمعرفی «بازرگان» به عنوان نخست وزیر گرفته تا عزل «بنی صدر» تا ریاست مجلسشورای اسلامی تا دو دوره ریاست جمهوری اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام،خطابه‌های گیرا در نماز جمعه، بخشی از مدیریت جنگ تحمیلی، مراسم ارتحال امام،معرفی و دفاع از رهبری رهبر معظم انقلاب در خبرگان تا رخدادهای پس از سال ۸۸.

در تمام این سال‌ها و حتی پس از حوادث سال ۸۸، او هم‌چنان از دفاع از اصل نظامو رهبری غافل نماند.

دفاع و حمایت جانانه و مستمر آیت الله هاشمی از انقلاب و ارزش‌های آن تا بدانپایه بود که در عموم پیام‌های تسلیت انتشار‌یافته در هنگام ارتحال‌شان، از او به عنوانیکی از ارکان اصلی ایجاد و استمرار انقلاب و معمار آن یاد شده است. آن چه درتشییع جنازه آن مرحوم شاهد بودیم که از آن به عنوان بزرگترین حضور مردم پس ازشرکت در تشییع جنازه امام یاد شده، به آشکارا نشان داد که مردم به خوبی قدرزحمات بی دریغ خدمتگزاران به خود و انقلاب را می‌دانند و به نیکی وظیفه خویش راباز می‌شناسند و باید از مردم تقدیر و تشکر کرد.

کبیرتر از  امیرکبیر

آیت الله هاشمی با نگارش کتاب ماندگار «امیر کبیر قهرمان مبارزه با استعمار» وتأکیدی که در باره جایگاه و نقش بی بدیل امیر کبیر در بنیان‌گذاری ایران نوینداشت، هماره کوشید تا از خود امیر کبیری دیگر در تاریخ ایران بسازد.

القاب و اوصافی که در سایه سال‌ها تلاش و مدیریت از زبان رجال سیاسی و عموم مردمدریافت کرد؛ نظیر معمار انقلاب، مرد بحران‌ها، سیاست مداری با هوش، سردار سازندگیو... تا حدودی او را به شخصیت امیر کبیر نزدیک ساخت.

آیت الله هاشمی امیرکبیر زمان بود و شگفت اینکه در شب مرگ امیرکبیر ازدنیا رفت. اگر چه قرابت‌های فکری و عملی میان این دو بزرگوار بسیار است و خودحضرت آیت‌الله هاشمی هم ارادت زیادی به جناب امیرکبیر داشتند و حتی همانطور که قبلاً گفته شد، کتابی را هم با مضمون اقدامات وی تألیف کردند، اما به واقع اگر خدماتو زحمات امیر کبیر و حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی را در دو کفه ترازو قراردهیم، بی تردید وزن کفه اقدامات آیت الله هاشمی چربش و فزونی دارد. اگرامیرکبیر با تأسیس دارالفنون، نظام آموزشی ایران را در عصر ناصری وپیشامشروطه متحول کرد، آیت الله هاشمی در مقیاسی وسیعتر و در مقطعیحساس‌تر با اهتمام نسبت به تأسیس دانشگاه آزاد، نقش بی بدیل خود را در رشد وتوسعه علم و خردورزی در ایران پساانقلاب به اثبات رساند. اگر امیرکبیر در جهتتمشیت امور مالی و عمرانی در دوره‌ای که ایران ممالک محروسه خوانده می‌شد همتگماشت، آیت الله هاشمی در مقطعی سردار سازندگی و معمار ایران نوین نام گرفت کهخرابی‌های 8 سال جنگ خصمانه ایادی استکبار، تن نحیف و رنجور ایران زمین راآزرده بود. اگر امیرکبیر با اصلاحات اجتماعی‌اش به مقابله با افراط و خرافه‌گری رویآورد، آیت‌الله هاشمی در عصر تهاجم افراط‌گری و رادیکالیسم مدرن، بانگ اعتدال ومیانه‌روی و خردورزی سرداد و مردانه در برابر هجمه‌های ناجوانمردانه منادیان افراطمدرن در جهت منافع مردم ایستاد. اگر امیرکبیر نسبت به انعقاد عهدنامه‌ها وقراردادهای مذاکره‌محور با دول خارجی که متضمن حقوق حقه ایرانیان بود، پایمی‌فشرد، آیت الله هاشمی نیز در ابعادی بسیار فراختر، ایده‌پرداز رویکردتعامل‌گرایانه با دنیای خارج برای استیفای حقوق ایرانیان بود و حتی در این راهبی‌رحمانه‌ترین تهمت‌ها را از سوی نامحرمان انقلابی‌نما، خرید....

مظلومیتی تمام نشدنی

آخرین نکته‌ در این بخش، مظلومیت تمام‌نشدنی و به یک معنا بی بدیل آیت الله هاشمی در چند سال آخر عمر است. به هر روی؛ چنان‌که نگارنده به اندازه فهم ناقص وپرآسیب خود آورده، آیت الله هاشمی بسان بسیاری دیگر در کنار خدمات فراوان،خطاها و لغزش‌هایی نیز داشته است. اگر در این خاکدان به غیر از معصوم انسان بیخطایی را یافتید، به ما نشانش دهید!

آن‌چه مهم است، به تعبیر آخوند خراسانی بهره‌جستن از اصل کسر و انکسار است؛یعنی اولاً در کنار بدی‌ها و لغزش‌ها، خوبی‌ها و راست‌رأیی‌ها را نیز بنگریم و ثانیاًمیان آنان مقایسه‌ای از سر انصاف؛ همان که در سخن معصوم از آن به عنوان سیداعمال یاد شده است، داشته باشیم، آن گاه داوری خود را بر مبنای سنجش دو کفهترازوی خوبی و بدی بسنجیم. نمی‌دانم چرا از خداوند که اخلاق او در سراسر قرآن بی آنکه بگوید و فریاد کند، به نیکی آفتاب‌گونه آشکار شده، یاد نمی‌گیریم که حتی درمقام نکوهش از شراب و قمار که خود از آنها به عنوان دو پلیدی و مانع نماز و پدید‌آورندهکینه و عداوت یاد کرده است، از بیان منافع آنها برای مردم که می‌تواند به منافع کشت وکار و داد و ستد ناظر باشد، غافل نشده است:

«یسْألُونَک عَنْ الْخَمْرِ وَالْمَیسرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاس وَإِثْمُهُمَا أکبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَاوَیسْألُونَک مَاذَا ینفِقُونَ قُلْ الْعَفْوَ کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ الآیاتِ لَعَلَّکمْ تَتَفَکرُونَ» در باره شراب وقمار، از تو می‌پرسند، بگو: «در آن دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است، و‏لیگناهشان از سودشان بزرگتر است.» و از تو می‌پرسند: «چه چیزی انفاق کنند؟» بگو: «مازاد ‏[‏بر نیازمندی خود‏]‏ را». این گونه، خداوند آیات ‏[‏خود را‏]‏ برای شما روشنمی‌گرداند، باشد که در ‏[‏کار‏]‏ دنیا و آخرت بیندیشید.

و در آن جا که از اهل کتاب یاد می‌کند، همه آنان را به یک چوب نمی‌راند، بلکه حتیستایش را بر نقد مقدم می‌دارد:

«وَمِنْ أهْلِ الْکتَاب مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بقِنطَارٍ یؤَدّهِ إِلَیک وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بدینَارٍ لَا یؤَدّهِ إِلَیکإِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیهِ قَائِمًا»؛ و از اهل کتاب، کسی است که اگر او را بر مال فراوانی امینشمری، آن را به تو برگرداند و از آنان کسی است که اگر او را بر دیناری امین شمری، آنرا به تو نمی‌پردازد، مگر آنکه دائماً بر [‏سر] وی به پا ایستی.

انصاف‌گویی خداوند تا چه زیبا، دلنشین و درس‌آموز در این آیات بازتاب
یافته است! کارنامه‌ای که شماری از منتقدان آیت الله هاشمی در چند سال آخر
عمر او از خود ارائه دادند، به قدری تاریک و کینه‌‌توزانه است که گمان ندارم از
شبی که آن مرحوم سر به تیره خاک گزارده تا روزی که در قید حیات‌اند، هیچ گاه
خود را از زندان ملامت نفس لوامه خود رها و آسوده ببینند. با صرف نظر از
گذشته آیت الله هاشمی و چگونگی تعامل او در آن رخداد که البته می‌توانست
به گونه‌ای بهتر و تابناک‌تر جلوه کند، مخالفان او می‌توانستند با منشی
انصاف‌گونه و مبتنی بر اصول اخلاقِ قرآنی با او معامله کنند و چنان نباشد که برخی ازآنان در شب ارتحال او شرمسار از جفاهای خود، در تسلیت‌های خود از آن مرحوم بهنیکی یاد کرده و خدمات به فراموشی‌سپرده او و حتی عشق او به رهبری را برای اذهانتازه سازند! خدماتی که مدت‌ها از بازگویی آن اجتناب می‌کردند و چهره‌ای دیگر از او دراذهان می‌ساختند.

آیت الله هاشمی کسی بود که خودش در برپایی این نظام از خشت اول این مبارزه تاروز پیروزی و بعد از آن در تمام این دوران 37 ساله به عنوان فردی مؤثر حضور داشت وخودش را متعلق به نظام می‌دانست و به عنوان یک دستاورد از آن حفاظت و حراستمی‌کرد و نسبت به آن تعصب داشت و ما گاهی وجود این تعصبات را در فرمایشاتایشان نسبت به نظام می‌دیدیم.

صداقت و پرهیز از فریب

آیت‌الله هاشمی با ریا و زهدفروشی به‌شدت مخالف بودند. مثلاً زمان نوشتن خاطرات‌شان نقل می‌کنند که ایشان، می‌توانستند بنویسند که روز عاشورا رفتم فلان‌ حسینیه و گریه و زاری کردم. اما راستش را نوشتند که به سد لتیان رفتم. خیلی از آقایان می‌گویند: واقعاً چه دلیلی دارد بنویسیم چه کار کردیم؟! یادآور می‌شدند: من هر چه را که بود، می‌نویسم و دروغ نمی‌گویم. آیت الله هاشمی رفسنجانی در  بیان ناگفته‌هایی از روشزندگی خود گفت: از ابتدا تفاوتی با بعضی از طلبه‌ها داشتم و آن این بود که من از ریا،تظاهر و زهدفروشی ذاتاً متنفرم، آنچه را که هستم، نشان می‌دهم. زندگی من  بی رفاهنیست، ولی به اندازه  کفایت، نه آن قشر مرفه که درصد کمی و معمولاً 10-20 درصدهستند. پدر من در روستایی که زندگی می‌کردیم، جزو همین تیپ بود. کشاورز بود ومقداری کمتر از یک دهم روستا را داشت و زندگی نسبتاً معمولی. من همین رویه راحفظ کردم. هر چه هزینه من بیشتر می‌شد، کاسبی و کار می‌کردم که بتوانم کفاف وعفاف داشته باشم. تفاوتی با بعضی از طلبه‌ها داشتم و آن اینکه من از ریا، تظاهر وزهدفروشی ذاتاً  متنفر  هستم. آنچه را که هستم، نشان می‌دهم. بعضی‌ها را می‌دانم وبعضی‌ها را نمی‌دانم. من خیلی‌ها را می‌شناسم و بعضی‌ها آنچه را که واقعیت‌شانهست، نشان نمی‌دهد. غیر روحانی هم همینطور است. زهدفروشی را بد و گناه می‌دانم وآن را  اسلامی نمی‌دانم. آنچه که هستم،
شفاف است.

قبل از انقلاب این گونه نبود که دستمان باز باشد. اواخر که ممنوع  المنبر شدم،کاسبی می‌کردم و در کار زمین و ساختمان بودم و درآمد زیاد شده بود و وضع بهتریداشتم. ولی زندگی من همان بود. تغییری در زندگی ندادم. امروز بعد از اینکه 25 سالگذشته و رئیس جمهور و رئیس مجلس هم بودم و همه هم خیال می‌کنند، دست من درهمه کشور باز است، هنوز زندگی شخصی و خانوادگی‌ام در همان سطحی است که از قمشروع کردم و می‌خواستم داشته باشم. زمانی نتوانستم و زمانی هم که توانستم، همانسطح را حفظ کردم. با اسراف و تبذیر مخالف هستم و گناه می‌دانم و با زهدفروشی وریاکاری هم به‌شدت مخالفم. نعمت‌های خداوند را در حد نیاز دارم و اهل ریاضت همنیستم. در مورد قم، من وقتی وارد کار ساختمان و زمین شدم، مقداری زمین با قیمتمتری یک یا دو تومان در بیرون شهر خریدم. اینها را کم کم خیابان‌بندی کردند و بعدگران‌تر شد که یک مقدار را فروختم و آن را آباد کردم. مقداری را برای خودش مصرف کردهبودم. چند سال هم در زندان بودم و اینها یک مقدار مصرف شد. وقتی که از زندان آزادشدم، مقداری را مجانی به طلبه‌های نیازمند دادم. عده زیادی از طلبه‌ها از این زمینگرفتند، به هر فرزندم پنج قطعه دویست یا سیصد متری دادم که برای خودشان  کنند. بچه‌ها هم کم کم فروختند و هزینه زندگی و ساخت منزل کردند. در تهران و کرج هممستغلات داشتم و آن را هم فروختم و خرج کردم. زمین‌هایمان  را هم به تدریج فروختیمو برای بچه‌ها خانه ساختم. ولی سطح معاش را نگه داشتیم. بعد از انقلاب هم کاسبینکردم. بنابراین، از لحاظ دارایی، در حد متوسط است و همین است که من می‌گویم. دراین زمان هر انسانی خانه، تلفن، ماشین، شغل و هزینه‌های زندگی و تحصیلفرزندان را می‌خواهد که متوسط زندگی است و من این گونه هستم. من نمی‌خواهم روی افراد حرف بزنم. سطح زندگی امثال ما تقریباً مثل هم بود. دوستانی که با هم مبارزهمی‌کردیم، خانه‌ها، رفت و آمدها، لباس و هر چه داشتم، شبیه هم بود. زهد‌فروش بهآنهایی می‌گویم که امکانات دارند و مخفی می‌کنند و خودشان می‌توانند در سطح متوسطحضور داشته باشند و از لحاظ تظاهر اینها را در سطح پایین نشان می‌دهند. من  اینهارا قبول ندارم و می‌گویم اینها زهدفروشی است. به قصد این که خودشان را آن گونهنشان بدهند. امکانات خود را پنهان می‌کنند. حالا بعضی‌ها ندارند و اگر نداشته باشند،دیگر زهدفروشی نیست و بعضی‌ها نمی‌خواهند داشته باشند که آن زهد است و نهزهدفروشی. ما رفت و آمدهای حکومتی را به منزل نمی‌بریم. در حد فامیل  و آشنایاناست و این حد را تحمل می‌کنند. هفته‌ای یکی ـ دو بار کارگر می‌آورند و خانه را تمیزمی‌کنند. ولی زندگی  خودمان را در همان حد نگه داشتیم و می‌خواهیم این‌گونه باشد. عقیده ما همین است. فکر می‌کنیم، این شیوه اسلامی است. طبق قانون اساسی،رئیس جمهور وقتی که شروع می‌کند و وقتی که می‌رود، باید دارایی‌های خودش وفرزندان و همسرش را به قوه قضاییه بدهند. من همه را دادم. آقای یزدی آخرین باربررسی کردند و دیدند کم شده است. اعلان هم کردند و دلیلش هم اینهاست. یک چیزدیگر بگویم که تاریخی است. اختلاف ما با منافقین پیش از انقلاب شروع شد. وقتیکمک‌هایم را از منافقین قطع کردم، آنها این اتهام را به من  زدند که هاشمی حالتاشرافی و سرمایه‌داری دارد؛ چون من به آنها پول می‌دادم و بعداً قطع کردم. اول انقلابوقتی که خواستم به دانشگاه تبریز بروم و سخنرانی کنم، منافقین و چریک‌ها جمعشدند. من وارد دانشگاه که شدم، دیدم در همه خیابان تابلو و پلاکارد زدند که هاشمی باسیصد چاه عمیق آمد، لیستی  نجومی از ثروت  را به پای  من نوشته و در دانشگاه زده بودند. همان شانتاژ قبلی را بعد از انقلاب هم انجام می‌دادند. ما هیچ  وقت از اینحرف‌ها دفاع نکردیم. اینها در اذهان مردم رفت و چنین  چیزی شکل گرفت. 

اعتدال و گریز از افراط و تفریط

مسأله اعتدال، یعنی توصیه عمومی ایشان «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» مهمترینمیراث ایشان است. آیت الله هاشمی معتقد بودند که با دشمنان باید سرسخت،نفوذ‌ناپذیر، جدی و استراتژیک بود و با دوستان باید رحمت داشت و اگر هم در رقابت‌ها اختلافاتی هست، در حد رقابت‌های سالم سیاسی باشد و نباید تبدیل به درگیری وخصومت شود. بعضی وقت‌ها همین روحیه ایشان بود که حتی با برخی که معلوم بوددشمن انقلاب هستند، خوش‌رفتاری می‌کردند. ایشان امیدوار بود که بتواند اینها را جذبکند و بعضاً برای دوستان این ابهام را ایجاد می‌کرد که آیا آیت الله هاشمی با آنهاهمراه است؟ در حالیکه شاید این بحث را بارها و بارها از ایشان در محافل خصوصیو عمومی شنیده باشید که می‌گفتند من دو خط قرمز دارم: یکی انقلاب و یکی همرهبری است. در برابر این دو با کسی شوخی ندارم. این دو خط قرمز ایشان مواضعاستراتژیک را روشن می‌کند، اما طبیعی است، ممکن است در رفتار و در مواضعاختلاف نظرهایی بوده باشد. ایشان در رابطه با بعضی از معاندین یا فتنه‌گران یاچیزهای دیگر صبوری‌شان خیلی بالا بود، حسن ظن داشتند، فکر می‌کردند اینها قابلجذب هستند. شاید بعضی از این رأفت‌هایش با بعضی‌ها که آنها را معاند یا فتنه‌گرمی‌دانستند، ناشی از این حس رحمتشان بود. بعد از رحلت ایشان، خارجی‌ها اظهارنظرهای زیادی کردند از جمله از یکی از مقامات رژیم صهیونیستی نقل شده که گفتهبود: «یکی از دشمن‌ترین دشمنان اسرائیل فوت کرد» و به نظر من این تعریف خیلیخوبی از آیت الله هاشمی بود. او می‌خواست آیت الله هاشمی را مذمت کند، ولی تعریفبسیار خوبی بود. مرحوم هاشمی به معنای واقعی، یکی از دشمن‌ترین دشمنان رژیمصهیونیستی بود. همه، آیت الله هاشمی را به عنوان یک بالانسر دو جریان سیاسیمی‌شناختند. کسی که معتقد بود باید با خردگرایی در حوزه سیاسی عمل کرد. 

آیت الله هاشمی به معنای واقعی کلمه چهره‌ای فراجناحی بود؛ چهره‌ای معتدل، کارآمدو آینده‌نگر داشت که مصالح نظام و مصالح مربوط به رهبری و مردم را هیچ گاه فدایمنافع شخصی خود نمی‌کرد و به آسانی اهل کنار آمدن با اصحاب قدرت نبود. از گروهفرقان گرفته که آقای هاشمی، شهید مطهری یا شهید مفتح را ترور کردند و در واقعکسانی را ترور می‌کردند که اهل فکر و برنامه بودند؛ چون اگر برنامه و فکر باشد، دیگرمیدانی برای اقتدارگر و افراط‌گر باقی نمی‌ماند. در عین حال، اگر دقت کنید اول فرقانبود، بعد منافقین بودند و بعدها هم افراطیون جریانات سیاسی.

صبر، سعه صدر و خویشتن‌داری

آیت الله هاشمی رفسنجانی طی سال‌های عمر پر برکت‌شان هماره به صبر و سعه صدرشهره بودند و همه دوستداران انقلاب، وی را متخلق به اخلاق اسلامی می‌دانستند؛ چنان‌کهمقام رفیع ایشان در میان بزرگان و در هر موقعیتی پذیرفته بود. به یقین فقدانچنین شخصیت بزرگواری که از یاران دیرین امام راحل  و مقام معظم رهبری و ازارکان تشکیل نظام اسلامی بوده و در این راه مشقات و رنج‌های فراوانی را تحمل کردند،به سادگی جبران نخواهد شد. بزرگ‌مردی که در سال‌های پیش و پس از انقلاب اسلامیهیچ‌گاه از پای ننشست و هیچ زمانی از زیر بار مسؤولیت شانه خالی نکرد.

نگاه جمعی و تلاش برای همگرایی نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی از شاخصه‌های بارز شخصیت سیاسی و اجتماعی ایشان بود. همین منش، نقش پدرانه آن بزرگوار دراتفاقات گوناگون دهه‌های اخیر را پر رنگ‌تر می‌کرد و آن چه از وی در خاطره‌ها خواهدماند، صداقت، صراحت، اعتدال و ادب است.

‎ در‎ ‎پیوستن به نهضت حاکمیت ارزش‌های اسلامی و‎ ‎همراه‌شدن با قیام‎ 15 ‎خرداد‎1342 ‎و‎ ‎همدلی و همگامی با امام خمینی1 ‎از‎ ‎هیچ تلاش و جانفشانی فروگذار نبودند ودر ‎طریق پیروزی انقلاب اسلامی، سال‌های متمادی زندان و شکنجه را به جان خریدند‎ ‎وجامه زیبای صبر و سعه صدر را بر تن کردند و در مقابل سیل تهمت‌ها و دروغ‌ها به ویژه از سوی رسانه‌ها خویشتن‌دار بوده و الگوی‎ ‎نیکویی از یک مجاهد نستوه را ترسیمنمودند‏ و چه زیباست، این بیت شعر، زبان حال آیت الله هاشمی که: 

​در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

​سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخـور

تقوا و تسلط بر نفس

آنچه که در بررسی و تجلیل از این شخصیت بزرگ کمتر به آن پرداخته می‌شود، توجه بهاین جنبه است که او عالمی به‌واقع خودساخته بود و به معنای درست کلمه انسانیپرهیزکار بود. آیت الله هاشمی، نه تنها از نگاه فکری و علمی زحمات زیادی کشیده بود واز نبوغی درونی برخوردار بود، بلکه مهمتر از اینها تلاشی بود که در ساختن خود و بارآوردن درست نفس خود و تقویت ملکه عدالت و مکارم اخلاقی در خود مبذول داشته بود. اوتا آنجا که شناسانده شده بود، انسانی مسلط بر نفس خود و قوای آن بود و همین بود کهاو را به انسانی با چشم و دلی سیر درآورده بود و این امر چنان که می‌دانید، برایکسانی که در مناصب مهم سیاسی و جایگاه‌های تأثیرگذار اجتماعی به ویژه ازموضع دین قرار می‌گیرند، بسیار مهم و حیاتی است و بی‌تردید بسیاری ازمشکلات ما و بلکه عمده مشکلات ما از همین نقطه آغاز می‌شود که مسؤولان و کارگزاراندر هر رده‌ای که باشند، به فراخور قدرت و جایگاه خود از تهذیب نفس و رشد ملکاتاخلاقی و مراتب پرهیزکاری برخوردار نباشند.

شخصیت اخلاقی در عرصه مدیریت

نحوه مدیریت آیت الله هاشمی در کار و رشد و توسعه کشور در ابعاد مختلف، موضوعیاست که باید بیشتر به آن پرداخته شود، اما تاکنون کمتر به آن توجه شده و حتی درزمان حیات ایشان هم کمتر کسی درباره این بُعد شخصیتی مرحوم سخن
گفته است.

در مدیریت و اداره جامعه و اداره هر تشکیلاتی ابعاد گوناگونی اهمیت دارد. یکی از ابعاد خاصی که می‌تواند در شخصیت یک مدیر وجود داشته باشد، این استکه بتواند مدیری چندوجهی باشد. به نظر من آیت‌الله هاشمی ‌رفسنجانی این ویژگی رابه ‌تمامی دارا بود؛ یعنی یک مدیر عالی بود که در زمانی که انتظار می‌رفت کارسیاسی انجام دهد و انقلابی باشد، آن‌گونه رفتار می‌کرد. همان شخصیت زمانی کهباید جنگ را اداره می‌کرد، توانست فرمانده خوبی در جنگ باشد و هنگامی که قرار شد بهعنوان رئیس‌جمهور فعالیت کند و جامعه را در امر اقتصاد و سیاست اداره کند،به‌خوبی توانست چنین کند. ایشان حتی در مقاطعی که لازم بود فراتر از یک مدیراجرایی عمل کند؛ چه در رأس مجلس شورای اسلامی، چه در رأس مجلس خبرگان و چه درمجمع تشخیص مصلحت نظام توانست فراتر از مدیریت‌های قبلی‌اش اقدام و مسائل رااداره کند. به نظر چندان به این بُعد از شخصیت آیت‌الله هاشمی ‌رفسنجانی توجه نشدهاست.

در مباحث مدیریتی می‌دانیم که وقتی فردی جنگ را اداره می‌کند، مدیری یک‌طرفهمی‌شود و یک حالت سازماندهی‌شده و دستوردهنده از بالا به پایین دارد، اما کارکردن درمجلس، حالتی دوستانه دارد و در واقع وقتی یک فرد می‌خواهد رئیس یک مجلس شود،باید کار فکری انجام دهد و به صورت تیمی کار کند. از سوی دیگر، زمانی که فردیمی‌خواهد کار اجرایی کند، باید بر اساس پروژه‌های زمان‌بندی‌شده و اولویت‌گذاری‌شدهکارها را انجام دهد. توانایی مدیریت به همه این شیوه‌ها به‌ندرت در یک فرد جمعمی‌شود، اما به نظر من همه این ابعاد مدیریتی به لحاظ شرایط زمانی، مکانی ومسؤولیتی در شخصیت آیت‌الله هاشمی جمع بود؛ یعنی ایشان نمونه بارز یکمدیر اقتضایی بودند. در بحث مدیریت اقتضایی و اینکه یک مدیر با توجه به هرشرایطی می‌تواند به شکل مناسبی عمل کند، تئوری اقتضایی فیدلر وجود دارد. اگرنظریات «فیدلر» را ملاحظه کنیم، می‌بینیم در عمل کمتر مصداق و مثال واقعیبرای آن وجود دارد، اما با نگاهی به کارنامه مدیریتی آیت‌الله هاشمی ‌رفسنجانی به نظرمی‌رسد عملکرد شخص ایشان می‌تواند بهترین نمونه و مصداق برای مدیریت اقتضاییباشد. البته در چند وقت اخیر می‌بینیم که ایشان را با بسیاری از رؤسای جمهور ومدیران ارشد کشورهای مختلف مقایسه کرده‌اند، اما آیا واقعاً آن مدیران مانند آیت‌اللههاشمی تجربه‌ها و شرایطی تا این حد گوناگون را تجربه کرده‌اند؟ سابقه مبارزات سیاسی و انجام کارهای سیاسی در زمان انقلاب اسلامی، بعد از آن مدیریت جنگ وسپس ریاست ‌جمهوری دوران سازندگی،اجرای طرح‌های بزرگ از جمله ساخت مترو،سدسازی، فولاد، سیمان و پتروشیمی و دیگر تحولات عمرانی و بازسازی مناطقجنگی، خاص کارنامه آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی است. جای تأسف است که ما به اینجنبه از شخصیت ایشان کمتر توجه کرده‌ایم و از نظرات و دانشی که آن مرحوم در اینزمینه داشتند، در زمان حیاتشان بهره نبرده‌ایم.

آیت الله هاشمی جزو مغزهای متفکر مدیریت حاکمیت بود که امام راحل و رهبریعنایت ویژه‌ای به وی داشتند. زمانی که امام در پاریس بودند، هفت تا هشت روحانیمطرح؛ مثل مطهری، طالقانی، مقام معظم رهبری، شهید بهشتی، باهنر، موسویاردبیلی و هاشمی رفسنجانی مأمور شدند تا شورای انقلاب اسلامی را تشکیل دهند کهدر آن زمان قوه مجریه انقلاب بود و تمام هماهنگی‌های لازم برای کل کشور در این شوراانجام می‌شد.

پس از پیروزی انقلاب، سکانداری اجرایی و تدوینی مملکت به دست شورای انقلاببود و آیت الله هاشمی رفسنجانی جزو افراد فعال این شورا بودند. ایشان پس از آن درتصدی وزارت کشور نیز به مملکت خدمت کرد. در نخستین انتخابات مجلس شورایاسلامی، وی به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد و به واسطه توانایی‌ها وقابلیت‌هایی که داشت با رأی اکثریت نمایندگان مجلس به عنوان ریاست مجلس انتخابشد و تا دوره دوم و سوم هم ادامه یافت.

یکی دیگر از تجلیات مدیریتی بارز آیت الله هاشمی بحث ریاست جمهوری ویبود که پس از رحلت امام و در زمان رهبری مقام معظم رهبری در تیرماه سال ۶۸ صورتگرفت. وی به مدت هشت سال سکاندار اجرایی مملکت بود که دولتش به دولت سازندگیمعروف است.

شخصیت علمی و فرهنگی

آیت الله هاشمی رفسنجانی در دوران طلبگی فوق‌العاده فعال، پرتلاش و کوشا بودند. درکنار فعالیت‌های سیاسی، یک شخصیت برجسته علمی هم داشت. آثاری که ازایشان به‌ جا مانده‌اند، از جمله کتاب‌هایی که در زمینه تفسیر قرآن کریم نوشته‌اند«تفسیر راهنما» که بالغ بر 20 جلد است، به‌خوبی جایگاه پژوهشی ایشان را نشانمی‌دهد، منتها چون ایشان همواره در زمینه سیاست فعال بود و مسؤولیت‌های خطیریرا به عهده داشت، وجهه علمی ایشان چندان جلوه نکرد و اکنون وقت مناسبی است تا اینابعاد بیشتر بررسی شوند.

آیت الله هاشمی از نظر جامعیت، شاید جزو چهره‌هایی بود که نظیرشان به اینزودی قابل تکرار نباشد. به نوعی جامعیت فقهی و تفسیری ایشان درحدی بود که همانطور اشاره شد، بهترین تفسیر قرآن «تفسیر راهنما» را نوشت و         موضوع‌شناسی قرآنی همچون مدیریت در قرآن، اقتصاد در قرآن، فرهنگ در قرآن، تعقل،فکر و آزادی در قرآن، کرامت انسان در قرآن و مباحث دیگر را می‌توان با رجوع به تفسیرایشان به دست آورد.

آیت‌الله هاشمی با وجود فعالیت‌های مؤثر در مسائل سیاسی، در فعالیت‌های فرهنگی و تألیف کتاب‌هایی چون سرگذشت فلسطین و جهان اسلام، آزاداندیشیاسلامی و روشنفکری اسلامی، جایگاه مساجد در نظام اسلامی از منظر قرآن، فرهنگقرآن، جهان در عصر بعثت، امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار اهتمام بسیاریداشتند.

ایشان با صبغه علمی و‎ ‎فرهنگی و دغدغه‌های ارزشی در هر شرایط و‎ ‎موقعیتی کهمسؤولیت خاصی را پذیرا می‌شدند‎ ‎با اندیشه و بصیرت، مطالعه و مشورت، آینده‎‎نگری‎ ‎و بلنداندیشی، با همّت والا و عزم‎ ‎راسخ و تلاش پیگیر و توکّل به خدا،شایسته‌‎ترین و بایسته‌ترین تدابیر و اقدامات را‎ ‎مبذول می‌نمودند.‏

در‎ ‎گرویدن به جرگه طلاّب علوم دینی، ایفای‎ ‎رسالت دینی و فرهنگی، در ریعانجوانی‎ ‎جایگاه اصیل خود را در حوزه‌های علمیه‎ ‎دینی استوار نموده و با عمیق‌شدندر مفاهیم‎ ‎و آموزه‌های دینی و ارائه نظریه‌های‎ ‎خلاّقانه در حوزه‌های مختلف تا مقاماجتهاد‎ ‎و تفسیر تخصصّی قرآن کریم به ویژه تفسیر‎ ‎جغرافیایی و جهانی قرآن،تلاش می‌نمایند‎ ‎و در این راه توفیقات پربرکتی می‌یابند.‏

حضرت‎ ‎ایشان از همه فرصت‌ها، ولو در زندان، برای‎ ‎دانش‌افزایی تخصصی وتولیدات علمی و فرهنگی‎ ‎با نگاه قرآنی، با صبوری و امیدآفرینی‎ ‎بهره می‌بردند و درشرایط سخت و طاقت‌فرسای زندان‌های طاغوت، بدون مراجعه به کتب و منابع لازم،تفسیری ابتکاری و نوین را بنیانگذاری کرده و به اسلام و قرآن تقدیم کردند.

طرح‎ ‎تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی برای رشد علمی‎ ‎کشور، نمونه دیگری ازبلنداندیشی آن استاد‎ ‎فرزانه و متفکّر خلاّق بود که در سکّوی‎ ‎نماز جمعه تهران مطرحنمودند و امروز، به‎ ‎رغم برخی کاستی‌ها به بار نشسته و صف و‎ ‎نوبت ورود فارغالتحصیلان متوسطه را به‎ ‎دانشگاه‌ها به حداقل رسانده است.‏‎

شایان‎ ‎ذکر است که در اوایل دهه شصت، کمتر از ده‎ ‎درصد از دیپلمه‌های داوطلبورود به مراکز‎ ‎آموزش عالی کشور توفیق ثبت نام در دانشگاه‎ ‎را می‌یافتند، اما امروزشاهد آن هستیم‎ ‎که همه جوانان دیپلمه در صورت تمایل می‎ ‎توانند در یکی ازرشته‌های تحصیلی در‎ ‎واحدهای دانشگاهی موجود در گستره ایران‎ ‎اسلامی مشغولتحصیل شوند.‏

نتیجه‌گیری

آیت الله هاشمی رفسنجانی از ارکان انقلاب و از چهره‌های خدومی بود که چه در دورانپهلوی و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و چه در دوران جنگ تحمیلی و بعد از آن با مدیریت هوشمندانه، خدمات فراوانی به نظام جمهوری اسلامی داشت و از این جهت حقبسیاری به گردن انقلاب و مردم دارد. سابقه مبارزات سیاسی و انجام کارهای سیاسیدر زمان انقلاب اسلامی، بعد از آن مدیریت جنگ و سپس ریاست‌جمهوری دورانسازندگی، اجرای طرح‌های بزرگ از جمله ساخت مترو، سدسازی، فولاد، سیمان وپتروشیمی و دیگر تحولات عمرانی و بازسازی مناطق جنگی، خاص کارنامه آیت‌اللههاشمی‌ رفسنجانی است.

الحق‎ ‎حیات پر برکت آن راحل دیار جاودان، اندیشمند‎ ‎علمی و فرهنگی، شخصیتوارسته و فرزانه،‎ ‎آیینه زلال تاریخ پویای قرن حاضر، اسوه‏‎ ‎نستوه، پرصلابت و صبور،شجاع و مدیر و‎ ‎مدبّر، تلاشمدار متوکّل، متفکّر خلاّق‎ ‎جهان اسلام، محبوب قلوب وارستگانو‎ ‎فرزانگان، آیت الله ‌هاشمی رفسنجانی از‎ ‎زیباترین مصادیق شجره طیبّه پرشکوه و‎‎پربرکت در بوستان هستی می‌باشد. 

با توجه به سیره اخلاقی آیت الله هاشمی، در صورت بهره‌گیری از «اخلاق علمی وعملی» در کنار «اخلاق‌باور» در ابعاد مختلف زندگی می‌توان آن‌ها را سودمند، کارآمد ومؤثر گردانید. مع الوصف ایشان هم طول زندگی‌اش خوب بود و هم‌عرض زندگی‌اش.

و سخن آخر اینکه خداوند آن مرحوم را به پاس همه رنج‌هایی که برای پیروزی ایننهضت کشید و خدماتی که از سر خیرخواهی برای سربلندی ملتِ دین‌دار ایران بهانجام رساند، مورد بخشش و لطف بیکران خود قرار دهد و به همه ما این توفیق گرانبهارا ارزانی فرماید که سراسر زندگی خود را بر مدار درست‌اندیشی و درست‌منشیمدیریت نماییم و فرجام آن را با رضایت تام الهی قرین سازیم و دیگر اینکه اگر برقلم پر آسیب این ناچیز خبط و خطا راه یافت و در تصویر چهره آن مرحوم یا منتقداناو از مرز انصاف خارج شدم، از خداوند و مخاطبان سخن خود اعتذار می‌طلبم.

و سخنم را با این بیت از شهریار به پایان می‌رسانم:

شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است

​روز ستـاره تـا سـحر، تـیره بـه آه کـردن است

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. آزاداندیشی اسلامی و روشنفکری دینی؛ به روایت هاشمی رفسنجانی؛ به اهتمام یاسر هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۱.

3. اکبر هاشمی رفسنجانی، ام‍ی‍رک‍ب‍ی‍ر، ی‍ا ق‍ه‍رم‍ان‌ م‍ب‍ارزه‌ ب‍ا اس‍ت‍ع‍م‍ار، قم: ج‍ام‍ع‍ه‌ م‍درس‍ی‍ن‌ح‍وزه‌ ع‍ل‍م‍ی‍ه‌ ق‍م‌، دف‍ت‍ر ان‍ت‍ش‍ارات‌ اس‍لام‍ی‌‏، 1363.

4. اکبر هاشمی رفسنجانی، به سوی سرنوشت، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۳، هاشمیرفسنجانی، به اهتمام محسن هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب‏، ۱۳۸۵.

5. اکبر هاشمی رفسنجانی، در آینه (چهار گفت‌وگوی صریح و صمیمی با آیت‌الله هاشمیرفسنجانی)، تهران: کویر، 1395.

6. اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، دفتر نشر معارفانقلاب، ۱۳۹3.

7. بی پرده با هاشمی رفسنجانی، گردآوری: ق‍درت‌ الله‌ رح‍م‍ان‍ی‌، ت‍ه‍ران‌: ک‍ی‍ه‍ان‌، ۱۳۸۲.

8. حدیث ولایت، ج4، انتشارات عسکریه، ‌۱۳۷۴.

9. حسن لاهوتی، رونق سازندگی (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی 1371)، دفتر نشرمعارف انقلاب، ۱۳۹۴، 

10. خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، کد خبر: 95102013152. 

11. زهرا سید روحانی، صلابت سازندگی(هاشمی رفسنجانی)، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۵.

12. سایت تحلیلی خبری عصر ایران.  

13. صحیفه حضرت امام1، ج 7 و 15، موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(س). 

14. محسن هاشمی ‌رفسنجانی،کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، دفتر نشر معارفانقلاب.  

15. هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، روش‍ی‌ ن‍و در ارائ‍ه‌ م‍ف‍اه‍ی‍م‌ و م‍وض‍وع‍ات‌ ق‍رآن، م‍رک‍زف‍ره‍ن‍گ‌ و م‍ع‍ارف‌ ق‍رآن‌.

16. هاشمی، بازسازی و سازندگی، دفتر نشر معارف انقلاب. 

17. هاشمی، دوران مبارزه، ج1، ص222، دفتر نشر معارف انقلاب، 1386.